نقد فصل سوم سریال «دیدن» (see)؛ ارتقای بخش پایانی این حماسه پادآرمانشهری
فصل اول سریال «دیدن» (see) که اپلتیویپلاس آن را به عنوان رقیبی برای «بازی تاج و تخت» منتشر کرد اول کار چندان چنگی به دل نزد اما به تدریج پیشرفت کرد.
کارگردان این مجموعه فرانسیس لارنس است که از معروفترین آثار او میتوان «کنستانتین»، «من افسانهام»، «آب برای فیلها» و «عطش مبارزه: اشتعال» را نام برد. طرح داستان «دیدن» درباره دنیایی است که تقریبا همه در آن نابینا هستند و سریال به چگونگی تغییر شکل زندگی انسانها در چنین شرایطی میپردازد و همانطور که میدانیم اگر چنین داستانی با ظرافت نقل نشود، میتواند فاجعهبار باشد.
- تریلر فصل دوم سریال دیدن با بازی جیسون موموآ را تماشا کنید
- ۱۵ سریال کوتاه که میتوانید فقط در یک روز دیدنشان را تمام کنید
- گزیده نقدهای فصل اول سریال «خاندان اژدها»؛ پیشدرآمد جذاب «بازی تاجوتخت»
خوشبختانه این سریال حتی با وجود احمقانه بودن بعضی از بخشها به طور پیوسته مسیر و رویکرد خود را بهبود بخشید و مفهوم و وضعیتهای جدید داستان را خوب پیش برده است. فصل دوم باز هم کمی سردرگم به نظر میرسید اما ماجراجویی آن بسیار هیجانانگیزتر از فصل قبلش بود.
فصل ۳ به عنوان بخش پایانی سریال، این مسیر مثبت را ادامه و صحنههای بسیار خوبی ارائه میدهد و به شکلی عمیقتر به شخصیتهای خود که در انتهای خطوط داستانشان قرار دارند میپردازد. البته در برخی مواقع کمی منحرف میشود و رشته داستان را از دست میدهد اما به هر حال قسمت پایانی مناسبی دارد که کار را به خوبی به اتمام میرساند.
یکی از اجزای این کار، اجرای جیسون موموآ در نقش بابا ووس، جنگجویی بیرحم است. این سریال همیشه به شخصیتهای زیادی میپردازد که در دنیای خشن آن زندگی میکنند اما او هسته مرکزی جذاب داستان باقی میماند. موموآ حتی در برخی از آثار مشابه دیگر چندان موفق نبوده اما این بار صحنه را به آتش میکشد و توجه همگان را به خود جلب میکند. بیشتر این درخشش به شرایط و عملکرد فیزیکی او برمیگردد و وی حرکات ظریف صحنههای نبرد را درست مانند لحظاتی که باید آرام و دراماتیک باشد به خوبی اجرا میکند.
موموآ در آرامش بین این سکانسهای اکشن، حسی غمانگیز و مالیخولیایی را به این شخصیت القا میکند. او هر کاری که برای محافظت از خانوادهاش لازم باشد انجام میدهد اما این همیشه کافی نیست. وی در پایان فصل گذشته، مجبور شد دشمن و برادرش ادو ووس (دیو باتیستا) را بر خلاف میلش بکشد، چرا که آنها راه خود را از یکدیگر جدا کرده بودند. زخم های بیرونی و درونی بعد از این همه سال کشت و کشتار، تاثیر خود را بر بابا ووس گذاشتهاند. کاوش این شخصیت که اکنون تقریبا به طور کامل تنها در جنگل زندگی میکند و با احساس گناه از تمام مشکلاتی که به بار آورده دست و پنجه نرم میکند، قلب داستان است.
همه چیز ۲۵۶ روز پس از نبرد وحشیانه گرینهیل گپ اتفاق میافتد. یک معاهده آزمایشی بین تریوانتیان و پایانز منعقد شده است. کودتای موفقیتآمیز و سرنگونی سیبت کین (سیلفیا هوکس)، خواهرش ماگرا (هرا هیلمار) را با تاج و تختی که آن را نمیخواهد تنها گذاشته و او گزینههای محدودی برای مقابله با بحرانهای تهدیدکننده که جهان را دوباره به درگیری میکشانند دارد. از طرف دیگر، تاماکتی جان (کریستین کامارگو) را داریم که بین زندگی خشونتآمیز و کشنده قبلی و زندگی جدید و آرام خود گیر کرده است.
سپس به بچههای بینای بابا ووس و ماگرا میرسیم که نمیدانند در بزرگسالی چه جایگاهی در این جامعه خواهند داشت. هانیوا (نستا کوپر) به سبک زندگی قدیمی تمایل دارد و میخواهد آن طور که صلاح میداند زندگی کند. کوفون (آرچی مادکو) به مراتب کمتر از خواهرش از شرایط خود مطمئن است و با واقعیتهای شخصیتی خود در قالب یک پدر سر و کار دارد. همه اینها خلاصه اولیه داستان فصل سوم است که البته همه چیز این دنیای عجیب را پوشش نمیدهد. با این حال، باید بگوییم که همه عناصر مرتبط با شخصیتها در اوج خود قرار دارند.
بینندگان در اوایل این فصل، متوجه میشوند که برخی از تریوانتیان در حال توسعه یک سلاح مخفی هستند که قصد دارند از آن برای تصرف جهان استفاده کنند. آنها با استفاده از علم، شروع به ساخت بمبهایی کردهاند که از طریق آنها هرکسی را که سد راهشان شود نابود میکنند. بابا ووس یکی از اولین افرادی است از این موضوع مطلع میشود، چرا که تریوانتیان با استفاده از همین مواد منفجره به او حمله میکنند و بابا ووس به سختی جان سالم به در میبرد.
این موضوع او را از انزوا بیرون میکشد و بابا ووس سعی میکند به خانوادهاش هشدار دهد و از بلایای آینده جلوگیری کند. این خط داستانی یک تحول جذاب است که فصل سوم به خوبی به آن میپردازد.
جهان سریال موارد بیرونی را گسترش و مکانها و افراد بیشتری را در هر مرحله بررسی میکند و این فناوری جدید نیز به این روند جذابیت و سرعت میبخشد و به نوعی معادل اژدهایان «بازی تاج و تخت» و تاثیرات گسترده آنها بر جهان است. نقطه ضعف سریال جایی است که گرفتار دسیسههای سیاسی میشود که در مقایسه با این تهدید وجودی، کمرنگ هستند. شاید برخی از این موارد راهی برای ایجاد تنش باشند، چرا که شخصیتها با فوریت و مصلحت کامل در قبال آنها واکنش نشان نمیدهند. با این حال، این سریال میتوانست سرعت و خط داستانی بهتری با تمرکز بیشتر بر عناصر اصلی داشته باشد.
بیننده با دیدن مواد منفجره میداند که داستان به چه سمتی کشیده میشود و سریال به سوی یک درگیری اجتنابناپذیر قدم برمیدارد که مطمئنا به خون و خونریزی ختم میشود. حتی با وجود انحرافات و حواسپرتیهای مانورهای سیاسی، باز هم این خط روایی کلی است که بر جزئیات شخصیتها غلبه میکند و این قدرت را دارد که همه آنها را تحتالشعاع قرار دهد و چیزی جز تاثیرات خود بر جای نگذارد. دیدن قدرت کامل این سلاح بدون اشاره به شرایط پایانی درگیری، واقعا جذاب و وحشتناک است.
هیچ سکانسی مانند نبرد بزرگ پایان فصل گذشته نیست، زیرا داستان بر خلاف گذشته بر تلاشهای بابا ووس برای اجتناب از مرگ و نابودی متمرکز است. متقاعد کردن سایر شخصیتها زمان میبرد که واقعا دردناک است، زیرا هر لحظه تلفشده میتواند عذاب بزرگی برای آنها در پی داشته باشد. خیانتهای اطرافیان نیز همه چیز را بدتر میکند. داستان فصل سوم لحظاتی متفاوت در سراسر خود دارد اما لحن حول محور ژانر وحشت باقی میماند. شاید برخی مواقع جزئیات داستان به طور واضح به هم مربوط نشوند اما کلیت کار دارای یکپارچگی است و بازیگران خود را فدای پایانبندی روایت میکنند.
برخی از عناصر گهگاه پایانبندی را کسلکننده جلوه میدهند اما چند صحنه آخر سریال همگی از نظر وسعت و احساسات، حماسی هستند. به نظر میرسد که دیدن تمام مراحل گذشته را کنار میزند و همه شخصیتها را در یک مبارزه نهایی برای بقا به هم میرساند. خونها جاری میشوند و انفجارها مکررا زمین را تکان میدهند و داستان مانند همیشه خشن جلوه میکند و غم وحشتناک طول سریال، در اینجا به اوج دردناکی میرسد. همه چیز به خوبی کارگردانی شده و بسیاری از نماهای لانگ شات، اکشن کار را به زیبایی به نمایش میگذارند.
البته در آخر همه چیز ما را به موموآ برمیگرداند. تقریبا با قطعیت میتوان گفت که هیچ بازیگر دیگری نمیتواند صحنههای مبارزه آخر را با اطمینان خاطر و به بینقصی او بازی کند. دیدن جدیت و احساس در بیان او به صورت همزمان کاملا مسحورکننده است و شما احساس میکنید که در حال تماشای هنرمندی یک استاد هستید. او بدون این که عقب بماند در مقابل انبوهی از دشمنان خودنمایی میکند و از هر چیزی و هر کسی پیشی میگیرد. این سریال استعدادهای او را به تصویر میکشد. این فصل، سریال «دیدن» را به خوبی به پایان میرساند و به نظر آنقدر خوب و باارزش است که میتوانیم ایرادات گذشته را نادیده بگیریم.
از دیگر بازیگران این سریال علاوه بر جیسون موموآ میتوان به الفری وودوارد، سیلفیا هوکس، کریستین کامارگو، هرا هیلمار و نستا کوپر اشاره کرد. اولین قسمت از فصل سوم «دیدن» از ۲۶ آگوست (۴ شهریور) در سرویس استریم اپلتیویپلاس پخش شده و هفت قسمت باقیمانده نیز هر هفته پس از آن منتشر میشوند.
منبع: collider