۱۵ نقشآفرینی برتر شان پن از بدترین تا بهترین
بدون تردید، شان پن یکی از بهترین و قویترین بازیگران هالیوود در طول چند دههی گذشته است. این بازیگر برندهی دو جایزهی اسکار، بارها به خاطر نقشآفرینیهایش مورد تحسین منتقدان قرار گرفته است، او همچنین تجربه همکاری با بسیاری از بهترین فیلمسازان نسل خودش را داشته است. شان پن از اوایل دههی ۱۹۸۰ به یک ستاره مطرح تبدیل شد و از همان زمان تا بهحال، همیشه با دقت و وسواسی مثال زدنی نقشهای خود را انتخاب کرده است. برای سال ۲۰۲۱ هم فیلم «پیتزای لیکوریس» از پل توماس اندرسن را در نوبت اکران دارد.
پن به شدت همهفن حریف است. و در گونههای سینمایی مختلفی موفق شده بازیهای درخشانی ارائه بدهد. با نقشهای دراماتیک اولیهی خود در فیلمهایی چون «شیپور خاموشی» و «شاهین و سفیدبرفی» خبر از ظهور یک بازیگر جوان محزون میداد. ولی پن بعدا و با فیلمهایی چون «مسابقه با ماه» و «غافلگیری شانگهای» نشان داد که در نقشهای کمدی دیوانهوار هم به همان اندازه قدرتمند است. او در تمام مدت مسیر شغلیاش این پویایی را حفظ کرده است. چند سالی است به سراغ پروژههای خانوادگیتری مثل «زندگی مخفی والتر میتی» و «پرندگان خشمگین» رفته است. او همچنین در سال ۱۹۹۱ با فیلم «دوندهی سرخپوست»، تجربه کارگردانی را هم از سر گذرانده است.
با این تفاسیر، در این مطلب میخواهیم به معرفی پانزده نقشآفرینی برتر شان پن بپردازیم.
۱۵. کرکرها (Crackers)
- کارگردان: لوئی مال
- نویسنده: جفری فیسکین
- بازیگران: شان پن، دونالد ساترلند، جک واردن
- سال: ۱۹۸۴
در این فیلم سرقت، شان پن در یکی از اولین نقشهای کمدی خود ظاهر شد. در این فیلم، گروهی از دزدان سابقهدار و چند خردهفروش احمق گرد هم جمع میشوند تا یک سرقت را به سرانجام برسانند. وسلیک (دونالد ساترلند) را به نوعی مغز متفکر این پروژهی دزدی از یک امانتفروشی در نظر گرفت. او متوجه میشود گروه برای اینکه بتواند سرقت را به سرانجام برساند، کسی را لازم دارد که از مکان دزدی شناخت داشته باشد. به همین دلیل دیلارد، برقکاری با بازی شان پن را استخدام میکند، کسی که آرزویش این است که روزی یک نوازنده شود.
تجربهی کم دیلارد، بدجوری دامن گروه را میگیرد. پن هم بدش نمیآید هدف اصلی خیلی از شوخیهای فیلم باشد. ناتوانی او در نصب یک سیستم امنیتی جعلی باعث میشود تمام برنامههای تیم بهم بریزد، کمتوجهیهای پیوستهی او هم حسابی روی اعصاب وسلیک میرود. همهی شوخیهای «کرکرها» اینقدر عالی نیستند، ولی حماقتهای پن آنقدر بامزه هستند که فیلم ارزش یک بار تماشا را داشته باشد. مقایسهی سرکشی و جوانی پن در آن دوران با کارهای جدیتر فعلیاش هم در نوع خودش جالب است.
۱۴. پروفسور و مرد دیوانه (The Professor and the Madman)
- کارگردان: فرهاد صفینیا
- نویسنده: تاد کمارنیکی، فرهاد صفینیا
- بازیگران: شان پن، مل گیبسون، ناتالی دورمر، استیو کوگان
- سال: ۲۰۱۹
پن در فیلمهای کلاسیک زیادی بازی کرده است، ولی چند کار آخرش بسیار خوب هستند و به طرز عجیبی نادیده گرفته شدهاند. «پروفسور و مرد دیوانه» از پیشتولید تا اکران، مسیر پردردسری را طی کرد. کلی دعوای حقوقی داشت و فروش گیشهاش هم جالب نبود. نقدهای منتقدان هم بسیار منفی بود. ولی ارزش فیلم بالاتر از اینهاست و اینکه چنین فیلم خوبی به چنین سرنوشتی دچار شد، مایهی ناراحتی است.
داستان فیلم در لندن قرن ۱۹ رخ میدهد، و دربارهی خلق فرهنگ لغت زبان انگلیسی آکسفورد است. جیمز موری (مل گیبسون) محقق، تحصیلات رسمی ندارد. ولی به زبانهای زیادی مسلط است، و دوست دارد وظیفهی سنگین جمعآوری دقیق تکتک واژهها و مشتقهایشان را بر عهده بگیرد. موری متوجه میشود که یک سرباز پیشین آمریکایی به نام چستر ماینر (شان پن) میتواند همراه خوبی برای او در این زمینه باشد. نکتهی مهم این است که ماینر به اتهام قتل در زندان است و او را دیوانه در نظر میگیرند. پن خیلی خوب موفق میشود اختلال اضطراب ماینر را به تصویر بکشد. دوستی عجیب ماینر با موری یکی از مهمترین نقاط قوت فیلم است.
۱۳. من سم هستم (I Am Sam)
- کارگردان: جسی نیلسون
- نویسنده: کریستین جانسون، جسی نلسون، ادوارد زوئیک
- بازیگران: شان پن، میشل فایفر، داکوتا فانینگ
- سال: ۲۰۰۱
«من سم هستم» فیلم بیایرادی نیست، نگاهش به زندگی یک شخصیت معلول بیش از حد خوشبینانه است، و فیلم بارها وارد حوزهی ملودرام میشود، آن پیام گرمابخشش هم کمی تحمیلی به نظر میرسد. فیلم موقع اکران هم بین منتقدان، مخاطبان و فعالان حوزهی معلولان واکنشهای متفاوتی دریافت کرد، اما همه یکصدا بازی شان پن را تحسین کردند. با وجود تمام این نظرات متناقض، پن برای این نقش نامزد جایزهی اسکار شد.
شان پن در نقش مردی به نام سم داوسن بازی میکند که از نظر ذهنی در حد یک بچه است، و خودش به تنهایی دارد دخترش لوسی (داکوتا فانینگ) را بزرگ میکند. مشکل این است که به زودی لوسی از نظر عقلی از سم جلو میزند و همین بهانهای برای مادر لوسی شده است که برای گرفتن حضانت او به دادگاه برود. ریتا هریسون (میشل فایفر)، وکیل خودخواه و بدطینت معروف شهر، فقط برای این که کمی وجههی خود را در جامعه بهتر کند، وکالت سم را در این پرونده برعهده میگیرد، ولی کمکم مسحور عشق بیغلوغش سم به دخترش میشود. بازی پن در این نقش فوقالعاده است. او بدون این که رفتارهای بچگانهی سم را خیلی برجسته کند، یک شخصیت متمایز از او میسازد.
۱۲. مترجم (The Interpreter)
- کارگردان: سیدنی پولاک
- نویسنده: چارلز راندولف، اسکات فرانک، استیون زیلیان
- بازیگران: شان پن، نیکول کیدمن، کاترین کینز
- سال: ۲۰۰۵
سیدنی پولاک را میتوان یکی از پیشرویان تریلرهای سیاسی مدرن در نظر گرفت، او کلی آثار اینچنینی کلاسیک مثل «آنطور که بودیم»، «سه روز کندور»، «بدون سوءنیت» و «شرکت» ساخته است. نکتهی قابل توجه این است که آخرین فیلم سینمایی پولاک «مترجم» است، فیلمی که اتفاقا نگاهی مدرن به این گونهی سینمایی دارد. فیلم داستان یک مترجم سازمان ملل به نام سیلویا بروم (نیکول کیدمن) است که مکالمههای عملیات ترور یک شخصیت سیاسی معروف در یکی از جلسههای سازمان ملل را میشنود.
پن هم در نقش یک مامور سرویس مخفی به نام توبین کلر بازی میکند که وظیفهی تحقیق در مورد نقشهی قتل رئیس جمهور ادموند زواین، دیکتاتور جمهوری ماتوبو در آفریقا را بر عهده دارد. کلر دلیلی نمیبیند که به سیلویا اعتماد کند، ولی به محض اینکه متوجه خطراتی میشود که سیلویا را تهدید میکنند، محافظت از او را بر عهده میگیرد. پن خیلی خوب موفق میشود این شخصیت سرسخت سرد را که به تازگی همسرش را از دست داده، همدلی برانگیز نشان دهد. سیلویا هم که خانوادهاش را در یک جنگ چریکی در آفریقا از دست داده، سنگ صبور کلر میشود.
۱۱. بازی منصفانه (Fair Game)
- کارگردان: داگ لیمان
- نویسنده: جز باترورث، جان باترورث
- بازیگران: شان پن، نائومی واتس، تای بورل
- سال: ۲۰۱۰
فیلمهایی که دربارهی جنگ بین آمریکا و عراق و خیانتهای درون کابینهی جرج بوش هستند، ظرفیت تبدیل شدن به فیلمهای فوقالعاده را دارند، ولی این فیلمها معمولا برای همهفهم شدن جزئیات را کم میکنند و همین باعث میشود نتوانند ابعاد کامل این نبرد را به درستی نشان دهند. «بازی منصفانه»، فیلم محصول ۲۰۱۰ داگ لیمان، از این نظر فیلم بهتری است، چون هم پیشفرض متمایزی دارد و هم شخصیتهایش بعد از این که توسط رسانهها متهم به دشمنی با جامعه و کشور میشوند، با عواقب واقعگرایانهای مواجه میشوند. والری پلیم (نائومی واتس) متوجه میشود که تحقیقات آمریکا دربارهی اورانیوم غنی شدهی کشور نیجر، با گزارشهای رسمی مغایرت دارد. شوهرش جوزف نیلسون (شان پن) نمیتواند در برابر این خبر ساکت بماند و اطلاعات را در اختیار رسانهها قرار میدهد.
نکتهی قوت «بازی منصفانه» این است که خیلی خوب موفق میشود تاثیر مسائل سیاسی عظیم دنیا روی ازدواج یک زوج ساده را نشان دهد. پلیم و ویلسون متوجه میشوند که کل زندگیشان در آستانهی نابودی است. خبرنگاران به دنبالشان هستند، دوستانشان به آنها نق میزنند و در خانهی خودشان هم احساس امنیت نمیکنند. والری بابت اینکه همسرش بدون اجازهی او اطلاعات را منتشر کرده عصبانی است، همین زندگی متاهلیشان در معرض خطر قرار میدهد. بازی درگیرانه و باورپذیر پن و واتس یکی از نقاط قوت مهم فیلم است.
۱۰. بازی (The Game)
- کارگردان: دیوید فینچر
- نویسنده: جان برانکاتو
- بازیگران: مایکل داگلاس، شان پن، جیمز ربهورن، پیتر دونات
- سال: ۱۹۹۷
در این تریلر فوقالعادهی محصول سال ۱۹۹۷، دیوید فینچر به سراغ داستان روانشناختی پیچیدهی افراد خودخواهی میرود که وارد یک بازی ذهنی چند لایه میشوند و مجبورند آسیبهای روحی خود را رو کنند. نیکولاس ون اورتون (مایکل داگلاس) یک یک بانکدار پرمدعا است که شخصیتی ناخوشایند و بیرحم دارد و مرتب به کارکنان و همکارانش توهین میکند. در روز تولدش برادر شوخ و شنگش کنراد (شان پن) یک هدیهی تولد عجیب به او میدهد: دعوتنامهی ورود به یک بازی مرموز از سوی شرکتی به نام سیآراس.
بر خلاف بازی سرد داگلاس، بازی پن سرشار از شوخطبعی و همدلی است. هیچیک از این دو برادر نتوانستهاند به طور کامل از شوک خودکشی پدرشان خارج شوند، در حالی که نیکولاس تصمیم گرفته سرش را با کسبوکار گرم کند، کنراد ترجیح داده ثروتش را صرف خوشگذرانی کند. فروپاشی کنراد در پایان فیلم باعث میشود نیکولاس انگیزهی بیشتری برای تحقیقات دربارهی شرکت پیدا کند. اطمینان اشتباه پن به برادرش باعث میشود «بازی» با پایانی تلخ و تاثیرگذار به انتها برسد.
۹. خط باریک سرخ (The Thin Red Line)
- کارگردان: ترنس مالیک
- نویسنده: ترنس مالیک، جیمز جونز
- بازیگران: شان پن، جیم کاویزل، نیک نولتی، الیاس کوتیاس
- سال: ۱۹۹۸
پن در اولین همکاری خود با ترنس مالیک، با لشکر عظیمی از بازیگران مطرح دیگر همبازی میشود. این حماسه عظیم جنگ جهانی دوم، آخرین صحنه از نبرد گوادالکانال را به تصویر میکشد. مالیک به سراغ گروهان آمریکایی میرود و داستانهای قهرمانانه شخصی تکتکشان را بررسی میکند. داستان اصلی دربارهی گروهبان ولش با بازی پن است، فیلم با تلاش او و همرزمانش در میدان نبرد آغاز میشود.
سربازان ولش با یک سرباز فراری به نام رابرت ای. لی ویت (جیم کاویزل) مواجه میشوند، او فرار کرده تا در کنار بومیهای مالزیایی در ساحل زندگی کند. ولش اگرچه همچنان خود را به عنوان یک نیروی مافوق نشان میدهد، ولی به ویت نشان میدهد که در حال حاضر او تنها دوست اوست. او به ویت دستور میدهد که تا پایان نبرد مسئول حمل برانکارد باشد. همین تغییر مسئولیت تلخ باعث میشود که فیلم تا انتها، یک لحن درست و مناسب داشته باشد.
۸. درخت زندگی (The Tree of Life)
- کارگردان: ترنس مالیک
- نویسنده: ترنس مالیک
- بازیگران: شان پن، برد پیت، جسیکا چستین، کری مچت، هانتر مککریکن)
- سال: ۲۰۱۱
«درخت زندگی»، شاهکار ترنس مالیک که سال ۲۰۱۱ منتشر شد، یک فیلم جاهطلبانهی فوقالعاده بود. «درخت زندگی» تنها فیلم محصول قرن بیست است که در فهرست ۱۰ فیلم برتر تمام دوران راجر ایبرت قرار گرفت. این حماسه با ریشههای شکلدهندهی بشر روی زمین آغاز میشود، ولی در ادامه روی فرآیند رشد یک بچه تگزاسی به نام جک اوبراین (هانتر مککریکن) تمرکز میکند. جک تلاش میکند بین درسهای متضادی که از مادر مهربانش (جسیکا چستین) و پدر سختگیرش (برد پیت) یاد گرفته، تعادلی برقرار کند.
پن در قالب جک بزرگسال، نقشی کوتاه ولی حیاتی دارد. او در دوران بزرگسالی به یاد کودکیاش افتاده و خاطراتش را مرور میکند. این صحنهها نقش زیادی در حفظ وحدت مضمونی داستان مالیک دارند. هم جک و هم مالیک تلاش میکنند بفهمند مهربانی و بیرحمی در طول زمان چه اثری از خود به جای میگذارند. جک به لحظههایی از گذشته نگاه میکند که خلاصهی کاملی از کودکیاش بودند، صحنههایی چون مرگ غمانگیز برادرش یا انتظارات بیجای پدرش. بازی عمدتا بیکلام شان پن، این لحظهها را به زیبایی به تصویر میکشد.
۷. اوقات خوش در ریجمونت های (Fast Times at Ridgemont High)
- کارگردان: امی هکرلینگ
- نویسنده: کامرون کرو
- بازیگران: شان پن، جنیفر جیسن لی، جاج رینهولد، برایان بکر
- سال: ۱۹۸۲
یکی از نقاط قوت کارنامهی شان پن، تلاش او برای بازی در نقشهای دراماتیک چالشبرانگیز است. به همین دلیل عجیب است که میبینیم او در اوایل دوران کاری خود در چنین کمدی دبیرستانی شهوتانگیزی بازی کرده است. فیلم که بر اساس یک مجموعه داستان دبیرستانی از کامرون کرو ساخته شده و اولین تجربهی کارگردانی امی هکرلینگ است، نگاهی متفکرانه و بامزه به نیازهای غریزی چند نوجوان کالیفرنیایی دارد. پن در بسیاری از بازیهای خود معمولا یک شخصیت باهوش را از خود نشان میدهد، ولی در نقش جف اسپیکولی احمق این فیلم، هیچ نشانی از تفکر دیده نمیشود.
نیازهای اسپیکولی چیزهای سادهای چون موج سواری و مهمانی رفتن هستند. و در فیلمی که خیلی از ستارههای آتی هالیوود را در خود دارد، پن خیلی راحت صحنهها را مال خودش میکند. برای اسپیکولی اوضاع وقتی پیچیده میشود که معلمش آقای هند (ری آلستون) تصمیم میگیرد او را اخراج کند. رویایی آنها در پایان فیلم یکی از ارزشمندترین صحنههای این اثر است، و میتوان گفت تنها صحنهای است که در آن، اسپیکولی حضور جدی دارد.
در مقایسه با دیگر کمدیهای دبیرستانی، «اوقات خوش در ریجمونت های» از آزمون زمان با موفقیت بیرون آمده است، و از آن نقشهایی است که خود پن خیلی به آن افتخار میکند و هنوز فراموشش نکرده.
۶. پسران بد (Bad Boys)
- کارگردان: ریک رزنتال
- نویسنده: ریچارد دی للو
- بازیگران: شان پن، رنی سانتونی، جیم مودی، ایسای مورالس
- سال: ۱۹۸۳
شان پن اگرچه یک سال پیشتر در فیلم فراموش نشدنی «اوقات خوش در ریجمونت های» بازی کرده بود، ولی با «پسران بد»، این فیلم داستان بلوغ محصول سال ۱۹۸۳ بود که به عنوان یک بازیگر مهم جایگاه خود را تثبیت کرد. «پسران بد» در مقایسه با دیگر فیلمهای نوجوانانه همعصر خودش، لحن بسیار سرد و غیراحساسی دارد و نگاهی جدی به معضلاتی چون خشونت، جو زندان و اثرات زیانبار مردانگی میاندازد. ریک رزنتال بیشتر به خاطر فیلمهای ترسناک و کمدیاش معروف است، به همین دلیل رفتن به سراغ این درام جدی با چنین پیام آشکاری، برای او کمی سنگین بود. پن هم با جاهطلبیهای رزنتال خیلی خوب جفتوجور میشود و همدلی ما را با شخصیتی برمیانگیزد که قربانی خشونت و بیتوجهی بوده است.
میک اوبراین (شان پن)، یک نوجوان ایرلندی آمریکایی است که اگرچه بچهی خطرناکی نیست، ولی به خاطر خرده جنایتهایی که انجام میدهد همیشه با قانون دست به گریبان است. اما کمی بعد او وارد یک جنایت بزرگ میشود و حتی بهترین دوستش کارل (آلن راک) را هم در این ماجرا از دست میدهند، و بعد از این اتفاق به زندان نوجوانان منتقل میشود. او در آنجا مجبور است با یک دشمن قدر به نام پاکو مورنو (ایسای مورالس) سروکله بزند. هم به میک و هم به پاکو هشدار میدهند که در صورت ادامهی این دعواهای خشونتبار به زندان بزرگسالان منتقل میشوند، ولی این دو دشمن سرشار از خشم و کینه هستند.
پن خیلی خوب موفق میشود یک شخصیت همدلی برانگیز از اوبراین نشان دهد. اوبراین برای اینکه در امان باشد، باید همیشه شخصیتی خطرناک را از خود نشان دهد، ولی کمکم یاد میگیرد مسئولیت کارهایش را برعهده بگیرد و همین او را به آزادی نزدیکتر میکند. با اینحال، پاکو همچنان پای اوبراین را به خشونت میکشد، برخورد آزاردهندهی پاکو با ج. سی. والنسکی (الی شیدی)، دوستدختر اوبراین، باعث فوران خشم او میشود.
۵. میلک (Milk)
- کارگردان: گاس ون سنت
- نویسنده: داستین لنس بلک
- بازیگران: شان پن، امیل هرش، جاش برولین، جیمز فرانکو
- سال: ۲۰۰۸
وفاداری شان پن به واقعیت و پرهیز از جعلیات باعث شد او به گزینهای عالی برای بازی در یک شخصیت تاریخی کلیدی تبدیل شود که تاثیر کارهایش حتی در دنیای امروز هم حس میشود. «میلک»، فیلم محصول ۲۰۰۸ گاس ون سنت، داستان خطشکنانهی هاروی میلک را روایت میکند، یک فعال حقوق اقلیتهای جنسی که موفق شد به عنوان اولین همجنسگرای رسمی، وارد دفتر هیئت حاکمهی شهر سانفرانسیسکو شود. میلک در تمام زندگیاش با تبعیض مواجه شد، این تبعیضها در سالهای فعالیتش در سانفرانسیسکو به اوج رسید. پن به لطف بازی پراحساس و دقیق خود، دومین اسکار خود را برای این فیلم دریافت کرد.
فیلم داستان زندگی میلک را از یک هفته پیش از کشته شدن توسط یک همجنسگراستیز به نام دن وایت (جاش برولین) روایت میکند. سپس میلک خاطرات روزهای جوانی خود به عنوان یک فعال مدنی در اجتماعات سانفرانسیسکو را به خاطر میآورد. رهبری که او در دوران جوانی نشان میدهد، خبر از موفقیتهای بعدی او در آینده میدهد، ولی پن اصلا دنبال این نیست که از میلک یک ابرقهرمان بسازد. او نشان میدهد که میلک هم ایرادهایی دارد و در طول مسیر خود برای دست یافتن به امتیازهای سیاسی، افراد زیادی را دوست و دشمن خود میکند. پن با نمایش میلک به عنوان یک شخصیت عمیق سهبعدی و نه یک انسان اسطورهای، او را به چیزی فراتر از نامی ثبت شده در تاریخ تبدیل میکند و به مخاطب اجازه میدهد برداشتی دقیق از او داشته باشد. شاید همین باعث میشود که پایان فیلم، اینقدر غمانگیز باشد.
۴. راه کارلیتو (Carlito’s Way)
- کارگردان: برایان دیپالما
- نویسنده: دیوید کپ
- بازیگران: آل پاچینو، شان پن، پنلوپه آن میلر، لوئیس گازمن
- سال: ۱۹۹۳
پن اگرچه خیلی زود به یک بازیگر نقش اصلی تبدیل شد، ولی هیچوقت مشکلی با بازی در نقشهای مکمل نداشته است. بازی آل پاچینو در نقش کارلیتو بریگانته در فیلم «راه کارلیتو»، فیلم محصول ۱۹۹۳ برایان دیپالما، یکی از بهترین نقشآفرینیهای اوست. اما اغراق نیست اگر بگوییم شان پن با بازی در نقش دیوید کلاینفلد وکیل با آن گریم غیرقابل تشخیص، فیلم را مال خود میکند.
کلاینفلد بهترین دوست کارلیتو است، و همچنان که کارهای او را مدیریت میکند، خودش را غرق در زنان و پول و مواد کرده است. کلاینفلد که شخصیتی غیرقابل پیشبینی و ناهنجار دارد، فشار زیادی روی کارلیتو وارد میکند. کارلیتو فکر میکند به خاطر وفاداری کلاینفلد به او مدیون است، ولی دوست دارد از این شغل خودش کنارهگیری کند و تنها مشکلش، شخص کلاینفلد است. کلاینفلد اگرچه به سهم خودش خشونت زیادی به خرج داده، ولی اعتماد بنفس زیادی دارد و حتی یک بار در خطر مرگ قرار میگیرد.
دیپالما حس شوخطبعی بسیار خوبی دارد، پن خیلی خوب موفق میشود بدون اینکه به لحن فیلم آسیبی بزند، تجربه بازی در فیلمهای کمدی را به کار گیرد. کلاینفلد از آن شخصیتهاست که خیلی راحت میتواند به یک شخصیت آزاردهنده و غیرقابل تحمل تبدیل شود، ولی پن تعادل درست را پیدا کرده و او را توامان بامزه و واقعگرایانه نشان میدهد.
۳. ۲۱ گرم (۲۱ Grams)
- گارگردان: آلخاندرو گونسالس ایناریتو
- نویسنده: گییرمو آریاگا
- بازیگران: شان پن، نائومی واتس، بنسیو دلتورو، ملیسا لیو
- سال: ۲۰۰۳
شان پن در همان سالی که به خاطر بازی درخشان خود در فیلم «رودخانهی مرموز» سیل تحسینها نثارش شده بود، در «۲۱ گرم»، فیلم بینظیر آلخاندرو گونسالس ایناریتو، یک بازی خارقالعادهی دیگر از خود نشان داد. کم پیش میآید ایناریتو باب میل مخاطب عمل کند و پایان متقاعد کنندهای ایجاد کند یا شخصیتهایش را در مرزهای اخلاقی مشخصی قرار دهد، نگاهش به انسانیت هم معمولا ناامیدانه است. «۲۱ گرم» داستان مضامینی چالش برانگیز دربارهی فقدان و پذیرش مرگ است، و این داستانها را در قالب یک داستان غیرخطی گیج کننده پیش میبرد. ولی به لطف بازی عالی مجموعهی بازیگران با یک فیلم جذاب و گیرا طرف هستیم، و پن یکی از بیریاترین بازیهای کل کارنامهی خود را ارائه میدهد.
پل ریورز (شان پن) یک ریاضیدان فوقالعاده است، ولی از یک بیماری درگیر کننده رنج میبرد که کمکم دارد قدرت ادراک او را ضعیف میکند. او خیلی دوست دارد به وضعیت طبیعی پیشین برگردد، ولی درگیر مشاجراتی طولانی با همسرش کریستینا (نائومی واتس) شده است، کریستینا دوست دارد آنها از طریق لقاح مصنوعی بچهدار شوند. کریستینا در این میان با جک جردن (بنسیو دلتورو) آشنا میشود، جک یک محکوم سابق است که قبلا در یک تصادف شوهر سابق کریستینا را کشته است.
در حالی که کریستینا ترجیح میدهد انتقام بگیرد، پل هنوز مردد مانده و نمیداند چه واکنشی باید نشان دهد. پل با بیماری خود دستوپنجه نرم میکند و میداند چه اتفاق غمانگیزی او را با کریستینا آشنا کرده است. در این فیلم، ایناریتو این سوال فوقالعاده را مطرح میکند که اصلا آیا انتقام آنقدر که فکر میکنیم رضایتبخش هست؟ پن با وجود این که در یک فیلمنامهی نامتعارف گیر افتاده است، بازی همدلی برانگیزی از خود نشان میدهد.
۲. راه رفتن مرد مرده (Dead Man Walking)
- کارگردان: تیم رابینز
- نویسنده: تیم رابینز
- بازیگران: سوزان ساراندون، شان پن
- سال: ۱۹۹۵
شان پن را نمیتوان در یک نوع یا گونهی سینمایی واحد تعریف کرد، کارنامهی او پر از آدمهای عجیب و غریب، قهرمانها و شرورها است. با چنین گستردگی کاری، او خیلی راحت میتواند هر شخصیتی را قابل باور نشان دهد، حتی اگر شخصیتی ذاتا دوست نداشتنی باشد. «راه رفتن مرد مرده» مثال بارز چنین چیزی است، پن در این فیلم باید جنبهای انسانی به یک قاتل زنجیرهای بدهد و بدون اینکه اهمیت شرارت این کارها را کاهش دهد، همذات پنداری مخاطب را با شخصی برانگیزاند که جنایتهای وحشتناکی انجام داده است. پن در همکاری با تیم رابینز کارگردان که بعدا در «رودخانهی مرموز» همبازی او شد، یکی از پیچیدهترین بازیهای خود را ارائه داده است.
پن در نقش متیو پانسلت بازی میکند، یک زندانی محکوم به مرگ که قرار است به زودی اعدام شود. در آخرین روزهای زندگیاش، متیو با راهبهای به نام هلن پریجین (سوزان ساراندون) دیدار میکند. وظیفهی هلن این است که در این روزهای آخر متیو را از نظر معنوی کمک و هدایت کند. نگهبانها و همبندهای پانسلت به خاطر جنایتهایی که انجام داده از او متنفر هستند، یکی از جنایتهای او این است که یک زوج نوجوان را به شکلی بیرحمانه به قتل رسانده است. پریجین بیشتر از اینکه پانسلت را قضاوت کند، از او میترسد. ترس او این است که نکند نتواند چنین مرد بیخدایی را باایمان کند.
کمکم پریجین مایهی آرامش پانسلت میشود و این زندانی در آستانهی اعدام، داستان زندگیاش را برای او تعریف میکند. پانسلت در ابتدا بدطینت به نظر میرسد، ولی وقتی شخصیت خود را باز میکند، پریجین تمام تلاشش را میکند که حکم اعدام او را کاهش دهد. «راه رفتن مرد مرده» هیچوقت طرف پانسلت را نمیگیرد، ولی انگیزههای او را قابل توجه در نظر میگیرد.
۱. رودخانهی مرموز (Mystic River)
- کارگردان: کلینت ایستوود
- نویسنده: برایان هالگلند
- بازیگران: شان پن، تیم رابینز، کوین بیکن، لارنس فیشبرن، مارسیا گی هاردن
- سال: ۲۰۰۳
«رودخانهی امروز» که قطعا یکی از بهترین فیلمهای سینمای آمریکا در قرن ۲۱ است، اثری که یک داستان غمانگیز را در یک شهر کوچک به ظاهر معمولی روایت میکند. سبک کارگردانی کند و با طمانینهی ایستوود همیشه باعث بروز واکنشهای متفاوتی بین منتقدان و فیلمبینها شده است، ولی در «رودخانهی مرموز»، این سبک به امتیازی برای فیلم تبدیل شده و خیلی خوب تنشهای موجود در یک جامعهی بوستنی را به تصویر میکشد که در اختلافهای خانوادگی چند نسل مختلف گیر افتادهاند.
جیمی مارکوم (پن)، دیوید بویل (تیم رابینز) و شان دیواین (کوین بیکن)، در دوران کودکی دوستانی صمیمی بودهاند، ولی یک اتفاق آزاردهنده در کودکی دیو رخ داده و تا دوران بزرگسالی هم گریبان او را گرفته است. دیو الان به یک مرد خانوادهی دوستداشتنی و آرام تبدیل شده و تلاش میکند پسرش را در یک محیط عاری از خشونت بزرگ کند. دیواین یک کارآگاه شده است و خیلی کم دوستان قدیمیاش را میبیند. در این میان، جیمی به یک مجرم ترسناک تبدیل شده و شایعات زیادی پشت جنایتهای او مطرح شده است.
مرگ شوکآور کیتی (امیلی روسوم)، دختر جیمی باعث میشود این سه دوست دوباره گرد هم جمع شوند. جیمی که در غم از دست دادن دخترش نابود شده، تنها به انتقام فکر میکند. او جزئیات پرونده را از شان میپرسد، و به دیوید مشکوک میشود و او را یکی از متهمین این قتل در نظر میگیرد. جیمی که به این باور رسیده این کار دیوید بوده است، برای اجرای عدالت حاضر است هرکاری انجام دهد. فیلم یکی از بهترین بازیهای شان پن را در خود دارد، او به خاطر این فیلم برندهی جایزهی اسکار شد و مورد تحسین و ستایش فراوانی قرار گرفت.
منبع: SlashFilm
خداوکیلی من سم هستم باید اسکارو میبرد . اخه بازی دنزل کنار این بازی هیچی نبود که بخوان اسکارو بدن به اون