بهترین کتاب‌های اسکات فیتزجرالد؛ راوی بزرگ عصر جاز

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۱ دقیقه
کتاب‌های اسکات فیتزجرالد

معروف است که کتاب‌های اسکات فیتزجرالد مسیر جدیدی را در ادبیات آمریکا هموار کرده و انحطاط دهه ۱۹۲۰، از ظهور تا افول آن را به تصویر کشیده. چیزی که رمان‌های او را جذاب‌تر کرده شخصیت‌های ماندگاری است که برای خلقشان از تجربیات زندگی شخصی‌اش الهام گرفته؛ شخصیت‌هایی که محصول زمانه‌ای هستند که در آن اخلاقیات سست و لذت‌گرایی در اولویت بوده است.

زندگی‌نامه اسکات فیتزجرالد

فرانسیس اسکات کی فیتزجرالد در ۲۴ سپتامبر ۱۸۹۶ در سینت پال مینه سوتا به دنیا آمد. پدرش، ادوارد، اهل مریلند بود و به جنوب قدیمی و ارزش‌های آن وفادار. مادرش، مری (مولی) مک کویلان، دختر یک مهاجر ایرلندی ثروتمند بود. ادوارد فیتزجرالد وقتی به عنوان تولیدکننده مبلمان حصیری در سینت پال شکست خورد فروشنده Procter & Gamble در شمال نیویورک شد. پس از اخراج او در سال ۱۹۰۸، زمانی که پسرش دوازده ساله بود، خانواده به سینت پال بازگشتند و در پناه ارثیه مولی فیتزجرالد زندگی کردند. فیتزجرالد در آکادمی سینت پال حضور یافت. اولین نوشته او که یک داستان پلیسی بود در ۱۳ سالگی در روزنامه مدرسه منتشر شد.

بین سال‌های ۱۹۱۱-۱۹۱۳ او به مدرسه نیومن، یک مدرسه مقدماتی کاتولیک در نیوجرسی می‌رفت. در آنجا بود که با پدر سیگورنی فی ملاقات کرد. او جاه‌طلبی‌های فیتزجرالد برای تمایز و موفقیت شخصی را تشویق می‌کرد. فیتزجرالد وارد پرینستون شد اما چون سودای ادبیات در سر داشت از تحصیل غافل بود. او متن‌ها و اشعار موزیکالی برای پرینستون تراینگل کلاب می‌نوشت و در مجله طنز پرینستون تایگر و مجله ادبی ناسائو مشارکت داشت. دوستان دانشگاهی او ادموند ویلسون و جان پیل بیشاپ بودند. فیتزجرالد وضعیت تحصیلی مناسبی نداشت و بعید بود که فارغ التحصیل شود. در سال ۱۹۱۷ به ارتش پیوست و به عنوان ستوان دوم در پیاده نظام مشغول شد. از آنجا که متقاعد شده بود در جنگ خواهد مرد، به سرعت رمانی به نام «خودپرست‌های رمانتیک» نوشت. اما رمان از سوی اسکریبنرز رد شد. البته آن‌ها اصالت رمان را ستودند و درخواست کردند که پس از بازبینی مجددا ارسال شود.

در ژوئن ۱۹۱۸ فیتزجرالد به کمپ شریدان، نزدیک مونتگمری آلاباما منتقل شد. در آنجا عاشق یک خوشگل جنوبی هجده ساله به نام زلدا سایر شد که کوچکترین دختر یک خانواده سرشناس بود. این عاشقانه امیدهای فیتزجرالد برای موفقیت رمانش را تشدید کرد اما رمان پس از بازبینی دوم هم رد شد. جنگ درست قبل از اعزام او به خارج از کشور پایان یافت. پس از ترخیص در سال ۱۹۱۹ او به شهر نیویورک رفت تا برای عروسی پول جمع کند. زلدا که نمی‌خواست منتظر بماند تا فیتزجرالد در تجارت تبلیغات موفق شود و تمایلی به زندگی با حقوق اندک هم نداشت، نامزدی را به هم زد.

فیتزجرالد در ژوئیه ۱۹۱۹ کار خود را ترک کرد و به سینت پال بازگشت تا رمان «این سوی بهشت» را بازنویسی کند. بالاخره رمان در ماه سپتامبر توسط ویراستار ماکسول پرکینز از Scribners پذیرفته شد. در سال ۱۹۱۹، فیتزجرالد با کمک هارولد اوبر کار خود را به عنوان نویسنده داستان‌های عامه‌پسند در مجلات پرتیراژ آغاز کرد. او رمان‌‌نویسی را به حالت تعلیق درآورد تا بر نوشتن داستان‌های پول‌ساز تمرکز کند و تا آخر عمر هم به این کار ادامه داد. بهترین بازار داستان‌های او روزنامه ستردی ایونینگ پست بود.

در مارس ۱۹۲۰، انتشار «این سوی بهشت» ​​ فیتزجرالد را تقریباً یک‌شبه به شهرت رساند. او یک هفته بعد در نیویورک با زلدا ازدواج کرد. آن‌ها به عنوان افراد مشهور جوان زندگی عجیب و غریبی داشتند. فیتزجرالد به دنبال شهرت ادبی درخوری می‌گشت اما تصویری که از خود ساخته بود مانع رسیدن به این شهرت بود. پس از گذراندن یک تابستان در وست پورت، آن‌ها به شهر نیویورک نقل مکان کردند، جایی که فیتزجرالد دومین رمان خود، «زیبا و ملعون» را نوشت. در سال ۱۹۲۱ زلدا باردار شد و آن‌ها اولین سفر خود را به اروپا انجام دادند. سپس در اکتبر همان سال برای تولد تنها فرزندشان، فرانسیس اسکات (اسکاتی)، در سینت پال ساکن شدند.

خانواده فیتزجرالد انتظار داشتند که از نمایشنامه فیتزجرالد (سبزیجات) ثروتمند شوند. بنابراین به گریت نک لانگ آیلند، نزدیک برادوی نقل مکان کردند. با این حال، این اتفاق نیفتاد و فیتزجرالد دوباره در نوامبر ۱۹۲۳ برای پرداخت بدهی‌های خود به نوشتن داستان‌های کوتاه روی آورد. حواس‌پرتی‌های گریت نک و نیویورک مانع از پیشرفت او در رمان سوم بود به خصوص که مدام هم می‌نوشید و رسما دائم‌الخمر محسوب می‌شد.

اسکات فیتزجرالد و زلدا سایر

شهرت فیتزجرالد به عنوان یک الکلی دست صاحب‌نظران ادبی را در ستایشش بسته بود. با این حال، سبک روشن، غنایی، رنگارنگ و شوخ او احساسات را برمی‌انگیخت. موضوع اصلی کار او آرمان بود (ایده آلیسمی که او معتقد بود شخصیت آمریکایی را تعریف می‌کند). فیتزجرالد به‌عنوان یک مورخ اجتماعی، با عصر جاز یکی شده بود. عصری که آن را «عصر معجزات، عصر هنر، عصر افراط و طنز» توصیف می‌کرد.

در بهار سال ۱۹۲۴، خانواده فیتزجرالد برای آرامش به فرانسه سفر کردند. او گتسبی بزرگ را در حالی که در Valescure زندگی می‌کرد، نوشت. در همین دوران رابطه آن‌ها به دلیل روابط مشکوک زلدا تیره شد. فیتزجرالدها زمانی که در فرانسه بودند با جرالد و سارا مورفی مهاجران ثروتمند و فرهیخته آمریکایی دوست شدند. پس از گذراندن زمستان ۱۹۲۴-۱۹۲۵ در رم، جایی که او گتسبی بزرگ را بازبینی کرد، به پاریس رفتند. رمان در آوریل منتشر شد و اگرچه کتاب مورد تحسین منتقدان قرار گرفت اما فروشش ناامیدکننده بود. البته حقوق صحنه و فیلم درآمدی اضافی به همراه داشت.

در پاریس فیتزجرالد، همینگوی را ملاقات کرد و با او دوست شد. خانواده، تا پایان سال ۱۹۲۶ در فرانسه باقی ماندند. در این مدت و در حالی که رفتار زلدا به طور فزاینده‌ای عجیب و غریب می‌شد، اسکات روی رمان چهارم خود کار می‌کرد. تا اینکه آن‌‌ها برای فرار از حواس‌پرتی‌های فرانسه مجددا به آمریکا بازگشتند اما آنجا هم توفیقی نیافتند. تلاش فیتزجرالد برای فیلمنامه‌نویسی در هالیوود ناموفق بود. در بهار ۱۹۲۷ عمارتی را در نزدیکی ویلمینگتون اجاره کردند، و به مدت دو سال در آنجا ماندند. در این مدت، زلدا شروع به آموزش باله کرد تا یک رقصنده‌ی حرفه‌ای شود. آن‌ها در بهار ۱۹۲۹ به فرانسه بازگشتند. کار شدید باله به سلامتی زلدا آسیب رسانده بود. زلدا در سپتامبر ۱۹۳۱ پس از تجربه اولین فروپاشی روانی در سوئیس در کلینیک Prangins تحت درمان قرار گرفت و اسکات هم در هتل‌های سوئیس زندگی می‌کرد. کار روی رمان دوباره به حالت تعلیق درآمد زیرا او برای پرداخت هزینه‌های روانپزشکی مجبور بود داستان‌ کوتاه بنویسد.

فیتزجرالد، برای داستانی که در سال ۱۹۲۹ برای روزنامه ستردی ایونینگ پست نوشت، ۴۰۰۰ دلار دستمزد گرفت (با توجه به تورم، این مبلغ معادل ۴۰۰۰۰ دلار امروزی است). با این حال، فیتزجرالد جزو پردرآمدترین نویسندگان زمان خود نبود. بیشتر درآمد او از نوشتن داستان‌ برای مجلات به دست می‌آمد و رمان‌هایش درآمد نسبتا کمی داشتند. در طول دهه ۱۹۲۰، متوسط ​​درآمد او از همه منابع کمتر از ۲۵۰۰۰ دلار در سال بود که در آن زمان پول خوبی بود اما برای نویسنده‌ای مثل او ثروتی محسوب نمی‌شد. به خصوص که فیتزجرالد و همسرش، زلدا، ولخرج بودند و بنابراین از مدیریت امور مالی هم خبری نبود.

در سال ۱۹۳۱، خانواده فیتزجرالد به آمریکا بازگشتند و خانه‌ای در مونتگمری اجاره کردند. فیتزجرالد در آن سال تجربه ناموفقی در هالیوود داشت زلدا هم در فوریه ۱۹۳۲ در اثر عود بیماری وارد بیمارستان جان هاپکینز در بالتیمور شد. او بقیه عمر خود را در آسایشگاه گذراند. در سال ۱۹۳۲، زمانی که زلدا فیتزجرالد در جان هاپکینز بستری بود، به سرعت Save Me the Waltz را نوشت. رمان زندگی‌نامه‌ای او تلخی قابل‌توجهی بین آن‌ها ایجاد کرد، زیرا اسکات آن را شبیه مطالبی می‌دانست که در دست انتشار داشت. فیتزجرالد چهارمین رمان خود را به نام Tender Is the Night در حالی که خانه‌ای در خارج از بالتیمور اجاره کرده بود به پایان رساند. این رمان که در سال ۱۹۳۴ منتشر شد، از نظر تجاری شکست خورد. در مورد شایستگی‌های آن نیز بین منتقدان اتفاق نظر وجود نداشت.

در دوره ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۷، فیتزجرالد پاتیل، بیمار و بدهکار بود… او دیگر قادر به نوشتن داستان‌های تجاری نبود و در هتل‌های نزدیک اشویل کارولینای شمالی زندگی می‌کرد. یعنی حتی برای فرزندش اسکاتی که به مدرسه شبانه‌روزی می‌رفت، خانه‌ای نداشت. با این وجود تلاش کرد تا بر آموزش اسکاتی نظارت کند و ارزش‌های اجتماعی او را از طریق مکاتبه شکل دهد. در سال ۱۹۳۷، فیتزجرالد به تنهایی با یک قرارداد فیلمنامه‌نویسی (با ۱۰۰۰ دلار در هفته) به هالیوود رفت. او ۹۱۰۰۰ دلار از MGM به دست آورد اما باز هم نتوانست پولی پس‌انداز کند. در این زمان عاشق شیلا گراهام شد و شروع به نوشتن «عشق آخرین تایکون» کرد، اما قبل از اتمام آن در سال ۱۹۴۰ بر اثر حمله قلبی درگذشت. زلدا هم در سال ۱۹۴۸ در اثر آتش‌سوزی در بیمارستان هایلند فوت کرد.

فیتزجرالد در حالی که خود را شکست‌خورده می‌دانست از دنیا رفت. آگهی‌های درگذشت او تحقیرآمیز بودند. با این حال فیتزجرالد تا سال ۱۹۶۰ جایگاه مطمئنی در میان نویسندگان آمریکا به دست آورد. تا حدی که امروز، «گتسبی بزرگ» او، رمان کلاسیک آمریکایی را تعریف می‌کند.

۳. این سوی بهشت

این سوی بهشت

اولین رمان فیتزجرالد، «این سوی بهشت»، در جامعه آمریکا غوغا به پا کرد. این رمان که فرهنگ رو به رشد جوانان را برجسته می‌کرد، باعث شد بسیاری از افراد درباره ریشه‌های چنین فرهنگی و اینکه چگونه تجربیات به ظاهر مشترک آن‌ها در گروه‌های سنی مختلف پردازش یا درک نشده است، تامل کنند. عاشقانه، جنگ و اعتیاد در رمان گرد هم آمده‌اند تا داستان آموری بلین و انتقالش به بزرگسالی را روایت کنند. آموری جذاب، ثروتمند، اما خودخواه، نماینده جوان معمولی دوران جاز است. رشته روابط عاشقانه او جنبه‌های مختلف شخصیت او را نشان می‌دهد.

در حالی که تجربه جنگ ممکن است برای بسیاری از ما امروز واقعیتی دور از ذهن باشد، موضوع بلوغ در رمان به شدت قابل درک است. روابط جنبه رایج بسیاری از زندگی ماست و فیتزجرالد، هم زیبایی و هم مخرب بودن این روابط را به تصویر کشیده و داستانی برای ما به ارمغان آورده که با وجود اینکه در دهه ۱۹۲۰ اتفاق می‌افتد اما خوانندگان مدرن نیز می‌توانند از آن بیاموزند و با آن ارتباط برقرار کنند. «این سوی بهشت» فقط یک نگاه اجمالی به دهه‌ای که در آن مهمانی‌ها بیداد می‌کنند و اخلاقیات زیر سؤال می‌رود نیست بلکه فراتر از آن، موشکافی وضعیت انسان و مبارزات او در مسیر جهانی است که همواره تحت تأثیر فرهنگ و مردم قرار دارد.

«این سوی بهشت» ​​به دلیل دیدگاه منحصر به فردش در ادبیات آمریکا، توجهات بسیاری را برانگیخت. به طوری که موجی از فرهنگ پاپ را در تاریخ آمریکا در رابطه با موسیقی، ادبیات و سبک زندگی تثبیت کرد و به آن جایگاه داد. دیالوگ‌های خوش ساخت فیتزجرالد به قلب خوانندگان نفوذ کرد و توقعات را از او بالا برد. از همه جالب‌تر اینکه فیتزجرالد با مناقشه‌ای که از طریق «این سمت بهشت» ​​به راه انداخت، بحثی را در مورد اخلاق، زندگی انسانی و طبیعت به پا کرد که تا امروز ادامه دارد.

کتاب این سوی بهشت اثر اسکات فیتز جرالد

۲. لطیف است شب

لطیف است شب

«لطیف است شب» که در یکی از دوره‌های تاریک‌تر زندگی فیتزجرالد نوشته شده، نشان‌دهنده کشیده شدن او به ورطه‌ی اعتیاد به الکل و تسلیم شدن همسرش زلدا به بیماری روانی است. زندگی فیتزجرالد در اواخر دهه ۱۹۲۰ تا اوایل دهه ۱۹۳۰ بهم ریخته بود تا حدی که فشارهای زندگی منجر به حمله قلبی و مرگ او شد. مضامین تیره‌تری که در آخرین رمان فیتزجرالد قبل از مرگش بررسی شد، تصویری واضح از تصادفی است که در اوج دوران جاز رخ داد. فیتزجرالد از طریق سه رمان اول خود، دهه‌های خروشان دهه بیست را پر از زرق و برق و لذت نشان می‌دهد. اما در «لطیف است شب»، او این لایه‌ها را جدا می‌کند و پیامدها و عواقب یک دهه لذت‌گرایی را آشکار می‌کند.

او و زلدا بخش بزرگی از ازدواج خود را از این مهمانی به آن مهمانی و در مستی سپری کردند، در حالی که پول‌هایی که از داستان‌نویسی درمی‌آوردند مثل ریگ خرج می‌کردند. این شیوه زندگی منجر به مشکلات قابل توجهی برای فیتزجرالد شد. در Tender is the Night، دیک دیور را می‌بینیم، قهرمان داستان که با اعتیاد به الکل مبارزه می‌کند. در همین حال، زلدا نیز در شخصیت نیکول وارن همسر مشکل‌دار دیک، تجلی می‌یابد.

«لطیف است شب» نتیجه لذت‌گرایی و بی‌احتیاطی افسارگسیخته در زندگی فیتزجرالد و نسل عصر جاز را به تصویر می‌کشد. این رمان تنهایی و سقوطی را ترسیم می‌کند که ظاهراً شخصیت‌ها را آزار می‌دهد. پوچی موضوعی برجسته‌ در «لطیف است شب» محسوب می‌شود، جایی که روابط سطحی و خودخواهانه‌اند و به ندرت وسیله‌ای برای تجربه صمیمیت انسانی هستند. شوربختانه روابط انسانی در دنیای امروز حتی بیشتر از گذشته این ویژگی‌ها را منعکس می‌کند. از همین رو با اینکه «گتسبی بزرگ» شاهکار بلامنازع فیتزجرالد محسوب می‌شود اما «لطیف است شب» به عنوان ملموس‌ترین رمان او توجه خوانندگان معاصر را بیشتر جلب می‌کند.

کتاب لطیف است شب اثر اف اسکات فیتزجرالد

۱. گتسبی بزرگ

گتسبی بزرگ

در نهایت، نه این فهرست و نه هیچ فهرستی از کتاب‌های برتر فیتزجرالد، بدون اثر سترگ او، «گتسبی بزرگ»، کامل نخواهد بود. غم انگیز، تراژیک و شاعرانه؛ «گتسبی بزرگ»، تلفیقی از عصر جاز با تمام شکوه و توخالی بودن آن است. رویای آمریکایی، کلید ثروت و موفقیت را در کار سخت مداوم می‌بیند. برای ثروتمندان قدیمی و ثروتمندان جدید، معیارهای ثروت قبلاً به دست آمده است، و با این حال، شخصیت‌هایی مانند گتسبی و تام نماینده‌ی آن‌هایی هستند که در آرزوی چیزهای غیرقابل خریدند. گتسبی به دنبال عشق و زندگی از دست رفته‌ای است که مدت‌ها از آن‌ها گذشته است. شخصیت‌هایی که به گذشته چسبیده‌اند برای ما نیز ملموسند زیرا در حسرت گذشته‌ بودن برای انسان معاصر هم یک معضل است.

برای طبقه کارگر، وعده ثروت مانند میوه‌ای دست نیافتنی در دوردست آویزان است و این مبارزه برای زندگی بهتر محدود به عصر جاز نیست. در حالی که گتسبی بزرگ به زمان و فرهنگ خود وفادار می‌ماند، میل مداوم برای داشتن بیشتر و بیشتر را نیز به تصویر می‌کشد. فیتزجرالد از طریق شخصیت‌هایش روایتی را می‌سازد که خوانندگان را برمی‌انگیزد تا اخلاقیات پشت هر رویداد را زیر سوال ببرند. در عصری که همه فقط برای خودشان می‌جنگند، آیا دیگر چیزی وجود دارد که درست و غلط باشد؟ اگر چنین است، بهایی که فرد برای دنبال کردن اهداف و رویاهای خود می‌پردازد چقدر است؟ و آیا ارزشش را دارد؟ این‌ها برخی از سوالاتی است که گتسبی بزرگ برای خوانندگان مطرح می‌کند.

کتاب گتسبی بزرگ اثر اسکات فیتس جرالد

منبع: sc.edu



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X