ساندرو بوتیچلی چگونه به یکی از تاثیرگذارترین نقاشان تاریخ تبدیل شد؟
بیشک اسمورسم بزرگانی چون داوینچی، آلبرشت دورر، میکل آنژ و رافائل را میان هنرمندان دوران رنسانس بسیار شنیدهایم، اما قطعا کم پیش آمده است که با نام بوتیچلی به عنوان هنرمند تاثیرگذار این دوره از تاریخ برخورد کرده باشیم. ساندرو بوتیچلی، استاد بزرگ تاریخ هنر و نقاش خارقالعادهی ایتالیایی بود که با نبوغ خود از زمانهی خود پیشی گرفت؛ هنرمندی که توسط حمایتهای تمامعیار خانوادهی مدیچی، توانست بزرگترین آثار جنبش رنسانس را در تاریخ برجای گذارد.
زندگی و زمانه ساندرو بوتیچلی
آلساندرو دی ماریانو دی وانی فیلیپپی، ملقب به ساندرو بوتیچلی، سال ۱۴۴۵ در شهر فلورانس ایتالیا متولد شد. یکی از بزرگترین نقاشان تاریخ، شور و شوق نقاش شدن از همان دوران نوجوانی به سراغ او آمد، بنابراین اواخر دههی ۱۴۵۰ به شاگردی فیلیپو لیپی (نقاش ایتالیایی) درآمد. چهرههای پر جزئیات و پالترنگی بیجان و سرد آثار فیلیپو بر ساندرو تازهکار، تأثیر بسیاری گذاشت. همچنین آثار هنرمندان چیرهدست دیگری، چون آنتونیو دل پولایولو و آندرئا دل وروکیو یک منبع مطالعاتی عمیق برای او به شمار میرفتند که همین موضوع هم تا حد زیادی روی شکلگیری نگاه بوتیچلی اثر گذاشت.
اما نقطهیعطف شکوه ساندرو بوتیچلی به زمانی باز میگردد که تحت حمایتِ، همهجانبهی خاندان مدیچی قرار گرفت. آنها اواسط قرن پانزدهم به عنوان یکی از برجستهترین چهرههای جامعه در فلورانس شناخته میشدند و به طور مشخص، لورنتسو دِ مدیچی مهمترین حاکم این شهر به حساب میآمد که با نام «لورنتسوی شکوهمند» نیز شهرت داشت.
نخستین نقاشی برجسته بوتیچلی که با پشتیبانی مدیچیها ترسیم شد، اثری به نام «نیایش مغان» یا «ستایش مجوسان» (Adoration of the Magi) است. این نقاشی حیرتانگیز برای محرابی در کلیسای سنت ماریا نولا به تصویر درآمد که نمایی از یک صحنه مذهبی را توسط سه مغ نشان میدهد و درحقیقت شخصیتها همان چهرههای خانواده مدیچی هستند. یکی از خاصترین ویژگیهای این نقاشی، چهرهی خود هنرمند در قسمت سمت راست تصویر است که به صورت خیره، بیننده را نگاه میکند.
سفارش کار در کلیسای سیستین
مورخ بزرگی مانند جورجو وازاری، سال ۱۵۵۰ در بخشی از کتاب مهم خود، اتفاقات زندگی اولیه بوتیچلی را به رشته تحریر درآورده است. او در این کتاب بیان میکند که ساندرو با گرفتن سفارشهایی برای کلیساهای فلورانس، توانست به این مقدار از شهرت برسد. وازاری در جایی دیگر میگوید که این نقاش، سال ۱۴۷۰ کارگاه خود را بنا کرد و سال ۱۴۸۰ به اوج پیشرفت و درخشش کاری خود رسید.
او با حمایتهای لورنتسو دِ مدیچی و البته استعدادهای خودش، موفق شد تا سال ۱۴۸۱، کنار هنرمندانی مانند کوزیمو روسلی، پیترو پروجینو، دومنیکو گیرلاندایو و سایر نقاشان نامدار به تزئین و ترسیم کیلیسای سیستین بپردازد. نقاشی شگفتآور «وسوسهی مسیح از سوی شیطان» (Temptation of Christ)، پیروزیهای مسیح بر شیطان را به شکلی شگرف نشان میدهد. قسمت بالای سمت چپ این تصویر، نمایی شکوهمند از یک جنگلِ پر از درختان بلوط را به تصویر میکشد که در حالتی نمادین، تداعیگرِ خانوادهی دلا روور (که خود پاپ سیکستوس چهارم به آن تعلق داشت) است.
خلق صحنههای اساطیری
نقاشیهای معروف بوتیچلی، یکبهیک مملو از زیبایی و خلاقیت محض است؛ نقاشیهایی که موضوع قالب آنها، پرترههای سکولار نخبگان فلورانسی و همچنین صحنههای مذهبی و اسطورهای را در بر میگیرد. طی دههی ۱۴۸۰، ساندرو بوتیچلی با نگاه آرمانگرایانه و چشمانداز وسیع همیشگی خود از مرزهای خلاقیت عبور کرد تا دو نقاشی اسرارآمیز و بیمثال تاریخ هنر را خلق کند.
تابلوی «پریماورا» یا «تمثیل بهار» (Primavera) و تابلوی «زایش ونوس» (Birth of Venus) به موضوعات اسطورهای میپردازد که میتوان گفت از موضوعات قالب آن دروان بوده است. همچنین بخشی از کار بوتیچلی نمایشی از تأثیرات فلسفهی انسانگرایی یا همان اومانیسم بود که در نابترین حالت خود، باور داشت باید به سمت ویژگیهای ناب مسیحت پیش رفت.
نقاشی «زایش ونوس» برگرفته از مجسمه «ونوس پودیکا» (Venus pudica) است. شخصیت ونوس در این اثر، درست در مرکز تابلو رسم شده که شمایلی از یک الههی شناور (اما ایستا)، روی موجهایی سیال و خروشان را نشان میدهد. خود شخصیتِ ونوس، نماد زیبایی و متانت در هنر است. موهای طلایی وی بیانگر افکار پاک و صدف زیر پایاش، نشانهای از گرانبها بودن اوست که همچون یک مروارید درخشان به نظر میرسد.
فیگورهای تابلوی «پریماورا» با الهام از یک بیت شعر متعلق به شاعر کلاسیک، لوکرتیوس و همچنین تقویمی از جشنواره رومی بود. ونوس در اینجا به عنوان نماد ازدواج و باروری به تصویر در آمده است. تمام شخصیتهای این اثر به شکلی نمادین خلق شدهاند که هرکدام بیانگر یک مفهوم خاص هستند.
پرتره سکولار
با وجود اینکه بوتیچلی را بیشتر به خاطر آفرینش تابلوهای اساطیری کمنظیرش میشناسند و این دست از کارهایش تجلی تمامعیارِ قوهی ذهنی، پیشرو بودن و شهرتش هستند، اما تعدادی نقاشی از پرترههای تکپیکر را هم آفرید که در میان هشت پرتره بوتیچلی، یکی از آنها بیشتر از همه معروف است.
نقاشی «پرتره مردی با مدال کوزیموی مهتر» (Portrait of a Man with a Medal of Cosimo the Elder)، تصویر مرد جوانی را درحالی که مدال کوزیموی مدیچی را در دست گرفته نیز نشان میدهد. این شیء که در دست شخصیت است، نمایانگرِ بزرگداشت مردگان یا فضایل مذهبی بود که آن زمان در پرترهها استفاده میشد. به طور مشخص، آثار هانس مملینگ بر شیوه و روش کار بوتیچلی در خلق پرتره نیز تاثیر گذاشت؛ پرترهای که یک فیگور مرکزی را کنار چشماندازی خاص به تصویر میکشد و درواقع نگاهی به نخبگان اومانیست فلورانسی دارد.
موضوعات مذهبی
تا به اینجا درباره نقاشیهای بوتیچلی که غالبا برمبنای موضوعاتِ اساطیری و همچنین پرتره خلق شدهاند نیز صحبت کردیم. اما این هنرمند، مانند اکثر نقاشان دورهی رنسانس، برخی از آثار خود را در قالب موضوعات مذهبی به تصویر میکشید که با ظرافت و زیبایی خالصانهای رسم میشدند.
به جرات میتوان گفت که یکی از شاهکارهای تمام دروان تاریخ هنر، تابلوی نقاشی «بشارت سیستلو» (Cestello Annunciation) است. اثری که گویا نتیجهی واکنش به احساساتی والاست و در توصیف و بیانِ حالات روحانی و معنویای که دارد، شاید فقط باید در آن غرق شویم! مفهوم زیباییشناسی در این تابلو با امر روحانی و روایت مذهبی، کاملا گره خورده است. نقاشی در ساختاری چشمگیر از یک ترکیببندی حسابشدهای تبعیت میکند و فرمپردازی توانسته، نظموترتیبی پایدار و مستحکم به کلیت فضاسازی و البته نحوهی قرارگیریِ شخصیتها ببخشد.
«بشارت سیستلو» در یک فضای داخلی، بشارت فرشتهی وحی به مریم را که از بهشت بر زمین آمده، نشان میدهد. بوتیچلی با نبوغ تمام، اثرگذاری درام این موقعیت را دو چندان میکند و همچنین فیگورها را درحال حرکت به تصویر میکشد. نقاشی «بردی مدونا» یا «مدونا» (The Virgin and Child Enthroned) یکی دیگر از آثار مذهبی این نقاش به شمار میرود که سرشار از مفاهیم نمادین است.
اواخر دوره
تقریبا تا حدود سال ۱۵۰۰ میلادی، نقاشیهای ساندرو بوتیچلی، بازنمودی از موضوعات دینی بود. تابلوی «میلاد عرفانی» (The Mystical Nativity) محصول همین دوران است که تولد مسیح و بازگشت وی در پایان جهان را در صحنهای وسیع و تنها در یک بوم روایت میکند.
به گفته جورجو وازاری (مورخ هنر)، کار بوتیچلی در این دوره، روبه افول رفت. اما این بدان معنی نیست که از محبوبیت او در میان مردم فلورانس به عنوان هنرمندی چیرهدست، کم شده باشد. در هر صورت کارهای این هنرمند، از همان زمان به بعد، دیگر مانند گذشته مورد مقبولیت نبود تا بالاخره در قرن نوزدهم، دوباره اوضاع برای او بهتر شد.
با تبعید مدیچیها (که تا سال ۱۵۱۲ ادامه پیدا کرد) و شرایط سخت سیاسیِ، شهر فلورانس به طور کل دگرگون شد که شوربختانه در همین گیرودار، مرحلهی نهایی زندگی بوتیچلی رقم خورد. درواقع پایان دوران حرفهای بوتیچلی با وفاداری و علاقهاش به روحانی ایتالیایی و اصلاحطلب مذهبی، جیرولامو ساونارولا همراه شد، بدین ترتیب سبک او که پیرو و تحتتاثیر اتفاقات آن زمان بود نیز کاملا تغییر نمود.
منبع: Artnews