۱۰ فیلم سامورایی جذاب شبیه سریال «شوگون» که باید تماشا کنید
هر قسمت جدید بیننده را شوکه میکند، پای توطئههای سیاسی تازهای را وسط میکشد و ما را تا آستانهی جنگ میکشاند؛ این توصیفی است که اگر سالها پیش میگفتیم، بیگمان ذهن شما به سمت «بازی تاج و تخت» میرفت؛ سریالی که بسیاری امروزه «شوگون» را با آن مقایسه میکنند. البته مقایسهی بیربطی نیست. «شوگون» نیز شبیه «بازی تاج و تخت» یک گروه بازیگری عظیم و بااستعداد دارد، از لوکیشنهای بکر و پهناور استفاده کرده است، دسیسههای سیاسی و خنجر از پشت زدن نیز تا دلتان بخواهد در آن پیدا میشود، شخصیتهای سریال همه خاکستریاند و نمیدانید باید طرف کدام یکی را بگیرید، اما با این کاراکترها که موضع اخلاقی آنها مشخص نیست میدانید که باید هر لحظه آمادهی غافلگیری باشید. درست است که میتوان در تمام این عناصر سریال «شوگون» چیزهایی شبیه «بازی تاج و تخت» پیدا کرد، اما شاید بهتر باشد این مجموعه را با چند فیلم سامورایی درستودرمان مقایسه کنیم.
با توجه به اینکه مدتهاست از پخش مجموعههایی مثل «بازی تاج و تخت» یا حتی «خانهی اژدها» گذشته است، احتمالا بارها و بارها آنها را بازبینی کردهاید و شاید دیگر این سریالها نتوانند آنطور که باید و شاید ذهن شما را راضی نگه دارند. پس در عوض بیایید به فیلمهای حماسی سامورایی بپردازیم که داستان اغلب آنها در اواخر دوران سنگوکو و دورهی ادو و حوالی آن اتفاق میافتد؛ دورهای مهم در تاریخ ژاپن یعنی زمانی که ایهیاسو توکوگاوا ژاپن را یکپارچه کرده امپراتوری نظامی ساخت که بیش از دو قرن بر ژاپن حکمفرما بود. این همان دورهای است که داستان سریال «شوگون» از آن آغاز میشود. سریال با دقت مثالزدنی ظاهر و حالوهوای ژاپن فئودالی را بازسازی کرده و آداب و رسوم، سنتها و ساختارهای اجتماعی آن دوره را ارائه میدهد. با این ده فیلم شبیه سریال «شوگون» هم میتوانید انتظار چنین دقت نظر و جزئیاتی را داشته باشید.
هرآنچه باید درباره سریال محبوب «شوگون» بدانید
۱۰. شمشیر عذاب (The Sword of Doom)
- سال اکران: ۱۹۶۶
- کارگردان: کیهاچی اوکاموتو
- بازیگران: تاتسویا ناکادای، یوزو کایاما، میچیو آراتاما، توشیرو میفونه
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۰ از ۱۰۰
«شمشیر عذاب» به کارگردانی کیهاچی اوکاموتو را اغلب به خاطر تصاویر استثنایی و خشونت واقعگرای آن میشناسند که در نشان دادن واقعیتهای خشن زندگی و دوئلهای سامورایی کوتاهی نمیکند. در این فیلم شخصیت اصلی ریونوسوک تسوکو را دنبال میکنیم که یک سامورایی ماهر است که خیلی خودش را موظف به پایبندی به ارزشهای اخلاقی نمیداند. او به تدریج از بوشیدو دور و دورتر شده و به قلمرویی مملو از خشونت و جنون نزول میکند. در این فیلم میتوانید شبیه «شوگون» زوال انسان به جنبههای تاریکتر خودش را ببینید که اگر نتواند طبیعت مخرب خود را کنترل کند، ممکن است چه پیامدهایی داشته باشد. در این مینیسریال هم میتوانید ماهیت وحشیانهی جنگ ساموراییها را ببینید که مجازاتها و شکنجههای خاص آن دوران را نیز به تصویر میکشد، روشهای ویژهای برای برقراری عدالت که نه تنها برای مجازات فرد خاطی، که برای القای ترس و کنترل هم استفاده میشدند.
در واقع بوشیدو در هر دوی داستانها به عنوان ابزاری برای حفظ نظم جامعه به تصویر کشیده میشود که پیروی از آن حتمی است؛ هرچه کاراکترها بیشتر از آن فاصله میگیرند، آشوب بیشتر بر فضای سیاسی و اجتماعی غلبه میکند. این کد سامورایی بیش از هر چیز بر افتخار و وفاداری بیقید و شرط تأکید دارد، و در عین حال میتواند خشونت را هم توجیه کند. در سریال میبینیم که چگونه برخی ساموراییها از بوشیدو برای منافع شخصی خود سواستفاده میکنند. شخصیتی مثل توراناگا را داریم که به خاطر جاهطلبی و بیرحمی خود از کد سامورایی فاصله میگیرند و خیانتها و حیلهگریهای آنها با اهداف استراتژیک و برای تسلط بر میدان سیاسی شوگون پیگیری میشود. این جاهطلبیها جنبههای تاریکتر نیات آنها را نشان میدهد، جایی که دیگر هدف وسیله را توجیه میکند. نقش اصلی «شوگون»، جان بلکثورن، در ابتدا به عنوان مظهر برتری غرب نشان داده میشود و او به فرهنگ و تمدن خود غره است. اما برتری اخلاقی و فرهنگی که او نسبت به ژاپنیها حس میکند، با درک عمیقتر از بوشیدو و در نهایت احترام به فرهنگ آنها از بین میرود. البته جنبههایی هم در این فرهنگ وجود دارند که بلکثورن به سختی میتواند آنها را هضم کند؛ مثل سپوکو (خودکشی آیینی) و رفتار جامعهی ژاپن با زنان که تفاوت زیادی با آن چیزی داشت که پیش از این بلکثورن در جهان غربی به آن عادت کرده بود. این خود یک دوراهی معنوی است، آیا باید به تمام جنبههای فرهنگ دیگری، فارغ از درست یا غلط بودن اخلاقی آن، احترام گذاشت، یا باید زبان به انتقاد گشود که به احتمال زیاد نتایج زیانباری برای خود فرد به همراه دارد؟
۹. آشوب (Ran)
- سال اکران: ۱۹۸۵
- کارگردان: آکیرا کوروساوا
- بازیگران: تاتسویا ناکادای، آکیرا تروئو، جین پاچی نزو، دایسوکه ریو
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۲ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۵ از ۱۰۰
با اینکه قصد آن را نداشتیم که یک فهرست از بهترین فیلمهای سامورایی تمام ادوار بسازیم، اما نمیتوانیم از یکی از بهترین آنها ساختهی آکیرا کوروساوا چشمپوشی کنیم. «آشوب» یک فیلم حماسی و اقتباسی از داستان «شاه لیر» شکسپیر است که این بار در دورهی سنگوکو ژاپن اتفاق میافتد و «شوگون» تاحدودی شبیه آن است. این شباهت از این نظر است که شبیه «آشوب»، «شوگون» هم براساس رمانی از یک نویسندهی انگلیسی ساخته شده. کتاب «شوگون» نوشتهی جیمز کلاول اولین بار در سال ۱۹۷۵ میلادی منتشر شد که با اقتباس از شخص ویلیام آدامز، دریانوردی انگلیسی که مشاور نزدیک شوگون میشود، وقایع قرن هفدهم ژاپن فئودال را در قالب داستانهایی ساختگی روایت میکند. این کتاب سومین کتاب از مجموعه کتابهای شش قسمتی آسیا از کلاول است که در دههی هشتاد استقبال زیادی از آن شد.
نقد سریال «شوگون»؛ بهترین حماسه تلویزیونی پس از «بازی تاج و تخت»
«شوگون» و «آشوب» از نظر بستر تاریخی و فرهنگی شباهتهای زیادی دارند؛ «آشوب» داستان را به دورهی سنگوکو و زمان جنگ مداوم میبرد و «شوگون» دورهای از جنگ داخلی و تماس ژاپن با اروپاییها را برجسته میکند. دایمیو موری موتوناری در فیلم کوروساوا شبیه بلکثورن در «شوگون» یک دریانورد است. البته قهرمان «آشوب» بیشتر دریاسالاری قدرتمند است که برای محافظت از خانوادهاش تلاش میکند و بلکثورن یک دریانورد انگلیسی که تحت سلطهی ساموراییها گرفتار میشود. او خود را در میانهی مبارزات قدرت بین فئودالهای ژاپنی مییابد که خیانت، جنگ و جنون ضمیمهاش خواهد شد، اتفاقی که شبیه آن را میتوانید با کنارهگیری از قدرت لرد هیدتورا ایچیمونجی در فیلم ببینید که قلمروی خود را بین سه پسرش تقسیم میکند و این پیامدهای فاجعهباری به بار میآورد. البته در حالی که «آشوب» داستان خود را از زاویهی دید یک خانوادهی واحد و ماجرای تراژیک سقوط آنها جلو میبرد، «شوگون» در نگاهی وسیعتر پیامدهای خیانت و درگیری بین خاندانی را از زاویهی دید یک خارجی به تصویر میکشد که برای مخاطب غیرژاپنی هم ملموستر به نظر میآید.
شکی در آن نیست که «شوگون» از نظر بصری از فیلمهای کوروساوا تأثیر پذیرفته است. هر دو از نظر بصری محصول ژاپن فئودالی هستند و تمرکزشان را بر سلسلهمراتب اجتماعی و بوشیدو قرار میدهند و این مضامین را هم با قابهایی زیبا به تصویر میکشند که با سکانسهای اکشن خوب، به ویژه نبردها و دوئلها تکمیل میشود. به طور ویژه فیلمبرداران «شوگون» میخواستند برداشتی تازه از داستانی کلاسیک ارائه دهند؛ یعنی همزمان بینندگان را به دوران ادو و چشم اندازهای زیبای آن ببرند و در عین حال، خشونت و وحشیگری را نیز با آن درهمبیامیزند. کریستوفر راس دو قسمت اول «شوگون» را فیلمبرداری کرده که سنگبنایی شد تا تصاویر و قابها در سایر قسمتها را براساس آن تنظیم کنند. به گفتهی او رویکرد اصلی در سینماتوگرافی «شوگون» باید توجه به درگیریهای سیاسی داستان باشد؛ به عبارت دیگر، تصویر باید منعکسکنندهی میدان سیاسی باشد که در قلب درام در جریان است. او اینطور توضیح داده: «ما از دید یک تمدن سلسله مراتبی ژاپنیها به مردی [جان بلکثورن] نگاه میکنیم که از دید آنها یک اروپایی بیتمدن است. در مقابل، ما میخواستیم زندگی قرون وسطایی ژاپنی را از دید یک غربی به تصویر بکشیم، با در نظر گرفتن احساس غریبگی و در عین حال زیبایی عنصر ناشناخته.»
۸. آخرین سامورایی (The Last Samurai)
- سال اکران: ۲۰۰۳
- کارگردان: ادوارد زوئیک
- بازیگران: تام کروز، کن واتانابه، هیرویوکی سانادا، تونی گلدوین
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۳ از ۱۰۰
اگر فیلم «آخرین سامورایی» را دیده باشید، احتمالا اولین چیزی که با دیدن «شوگون» به یادش افتادید این بود که چقدر این دو به هم شبیه هستند. در وهلهی اول حضور شخص سانادا در هر دو به چشم میآید؛ اما در نگاهی عمیقتر میبینیم که هر دو داستان سریال «شوگون» و فیلم «آخرین سامورایی» حول زندگی یک مرد غربی اتفاق میافتند که پا به دنیای نامأنوس شرقی، مشخصا ژاپن فئودال میگذارند. هر دو بلکثورن و الگرن در ابتدا با موانع زبانی و فرهنگی مواجه میشوند که آنها را به کنج عزلت خود پس میزند؛ با این وجود آنها یاد میگیرند که خود را با فرهنگ تازه هماهنگ کنند. در «شوگون» قهرمان داستان ما شمشیرزنی و آداب و رسوم ژاپنی را یاد میگیرد که حتی موقعیت او را در سلسلهمراتب قدرت بالاتر میبرد، شبیه به همین را در فیلم «آخرین سامورایی» میبینیم که یک مشاور نظامی غربی زیردست ساموراییها تعلیم میبیند و شیوهی زندگی آنها را در پیش میگیرد. از این رو میتوان یکی دیگر از شباهتهای واضح بین این دو را در مسیر رشد شخصیتهای اصلی، بلکثورن و الگرن دید که با یک دیدگاه مشخص غربزده کار خود را آغاز میکنند، اما به تدریج و تحت تأثیر زندگی در یک جهان سامورایی، رویکرد خود را به مفاهیمی مثل افتخار و وفاداری تغییر میدهند. داستان عاشقانهای هم که در گوشه و کنار داستان هر دو برقرار است شباهتهای زیادی دارد. در هر دو یک تلاقی روابط شخصی با فرهنگ سفت و سخت ژاپنی را میبینیم، به طوری که در «شوگون» هم شبیه فیلم «آخرین سامورایی» یک عشق ممنوعه بین قهرمانی غربی و زنی ژاپنی شکوفا میشود که به خاطر شکافهای فرهنگی و قراردادهای اجتماعی پیچیدگیها و تنشهای خود را به بار میآورد. البته «آخرین سامورایی» داستان عاشقانهی تراژیکتری دارد.
آمدن غربیها به ژاپن نظم منطقه را به هم زده است؛ این چیزی است که «شوگون» و «آخرین سامورایی» به خوبی به تصویر کشیدهاند. داستان «آخرین سامورایی» در دههی ۱۸۷۰ میلادی و در دوران بازسازی میجی میگذرد؛ دورهای که ژاپن به سرعت در حال مدرن شدن و حتی به قول برخی غربزدگی بود و از ساختارهای فئودالی به تدریج به سمت یک دولت متمرکزتر حرکت میکرد. در «شوگون» با اینکه داستان در اوایل ۱۶۰۰ میلادی اتفاق میافتد، اما همچنان نفوذ تجار و مبلغان اروپایی درگیریهای خاص خودش را پیش میآورد و شبیه به آن در فیلم میتوانید درگیریهای بین نیروهای نظامی امریکایی و ساموراییها را ببینید که عملا مواجهه با غرب را با عنوان کاتالیزوری معرفی میکند که زمینهساز تغییرات گسترده در ژاپن شد. این دنیای روی به تحول با دقت و ظرافت ویژهای در هر دو نشان داده شده که علاوه بر شباهتهای داستانی، از نظر بصری نیز جذابیت آنها را بالا میبرد.
۷. ماراتن سامورایی (Samurai Marathon)
- سال اکران: ۲۰۱۹
- کارگردان: برنارد رز
- بازیگران: تاکرو ساتو، نانا کوماتسو، میرای موریاما، دنی هیوستن
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۲ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۸ از ۱۰۰
با اینکه سهگانهی «شمشیرزن دورهگرد»، که حالا دیگر به پنج فیلم تبدیل شده، از نظر زمانی طولانیتر است، اما فیلم «ماراتن سامورایی» وسعت و دامنهی گستردهتری دارد و داستانش چنان پیچش پیدا میکند که فیلم هیچگاه از تنش نمیافتد. این فیلم بر اساس رویدادهای واقعی سالهای پایانی دوره ادو ساخته شده؛ دورهای که در سال ۱۸۶۸ با سقوط دولت نظامی توکوگاوا به پایان رسید.
«ماراتن سامورایی» فیلمی مدرن و غیرمعمول است که وقتی میگوییم فیلم سامورایی احتمالا به یاد آن نمیافتید. داستان این فیلم در اواسط قرن نوزدهم میلادی، در دورهی تغییرات سریع به نام بازسازی میجی رخ میدهد، یعنی زمانی که ژاپن در حال گذار از یک جامعهی فئودالی به یک ملت مدرن بود. این فیلم داستان گروهی از ساموراییها را روایت میکند که مجبور میشوند در اولین ماراتن ژاپن شرکت کنند که توسط یک مقام دولتی مترقی سازماندهی شده تا به دنیا نشان دهد ژاپن درهای خود را رو به ارتباط با دنیای تازه باز کرده است. خلاصه داستان «ماراتن سامورایی» از این قرار است که یکی از دایمیوها (اربابان زمیندار) فکر میکند ساموراییهایش به خاطر طولانی شدن دورهی صلح ضعیف شدهاند و از این میترسد که نکند با آمدن امریکاییها قدرت فئودالها هم تضعیف شود. از این رو، او برای آزمایش و ارزیابی نیروهای خود یک مسابقهی ماراتن ترتیب میدهد و جایزهی بزرگی هم برای برندهی آن تعیین میکند. هدف او از سوی بالادستیهایش به اشتباه درک میشود و آنها فکر میکنند ماراتن ساموراییها در واقع تهدیدی برای دولت مرکزی است. به همین دلیل شوگون قاتلانی را برای خنثی کردن شورش احتمالی میفرستد تا غائله را ختم دهد.
داستان فیلم «ماراتن سامورایی» شبیه سریال «شوگون» نگاهی نه کاملا تاریخی، اما جذاب به فرهنگ و پیشینهی ژاپن دارد؛ اما «شوگون» بر دورهی ادو متمرکز میشود و «مارتن سامورایی» دورهی انتقال از عصر سامورایی به ژاپن مدرن را به نمایش میگذارد. علاوه بر این، میتوان موضوع تقابل فرهنگی را نیز در هر دو مشاهده کرد؛ به طوری که در «شوگون» شاهد برخورد فرهنگ غرب و شرق هستیم و فیلم «ماراتن سامورایی» هم شبیه به آن عمل میکند؛ البته این تقابل را در سطح مبارزهی درونی شخصیتهای ژاپنی برای عبور از شکاف بین سنت و مدرنیته نشان میدهد.
قسمت اعظم فیلم در طول ماراتن اتفاق میافتد؛ جایی که در آن عدهای تمرکز خود را روی برنده شدن گذاشتهاند، عدهای دیگر جاسوسها و آدمکشهایی هستند که مأموریت پیشگیری از شورش را دارند، عدهای نیز میخواهند جلوی قتل و خونریزی بیهوده را گرفته و مانع از بین رفتن اتحادها شوند. در تمام این مدت هم همه در حال دویدن هستند. البته مشخصا پایانبندی سریال «شوگون» شبیه فیلم «ماراتن سامورایی» نیست که پایان این فیلم آن قدرها نمیتواند مخاطب را راضی کند؛ اما بالاخره این سفری است که برای رسیدن به پایان طی میشود که مقصد را ارزشمندتر جلوه میدهد.
۶. بانوی برفی (Lady Snowblood)
- سال اکران: ۱۹۷۳
- کارگردان: توشیا فوجیتا
- بازیگران: میکو کاجی، میوکو آکازا، آکمی نگیشی، تاکئو چیی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۱۰۰ از ۱۰۰
«بانوی برفی» فیلمی است که در تاریخ سینما بسیار تأثیرگذار بوده اما متأسفانه آنطور که باید و شاید دیده نشده است. این فیلم که به طور غیرقابل انکاری از زمانهی خودش جلو میزند یکی از مهمترین منابع الهام فیلم «بیل را بکش» (Kill Bill) کوئنتین تارانتیو نیز بوده است. «بانوی برفی» نه تنها با کلیشههای ژانر بازی میکند، بلکه سبک بصری و انتخابهای جسورانهاش است که موجب شده آن را به عنوان یکی از مهمترین فیلمهای سامورایی تمام ادوار در نظر بگیریم. محوریت فیلم «بانوی برفی» با قهرمان زنی است که میخواهد انتقام بگیرد. حتی اگر این شخصیت یک سامورایی نباشد، باز هم تمرکز بر یک پروتاگونیست زن در چنین داستانی با چارچوبهای سینمای ژاپن در آن دوره همخوانی ندارد.
«بانوی برفی» یک فیلم انتقامی غرق در خون دربارهی زنی است که مجبور میشود خشم مادرش را به دوش بکشد. فیلم داستان زن جوانی به نام یوکی را دنبال میکند که توسط مادرش به عنوان یک قاتل آموزش دیده تا انتقام قتل والدینش و تجاوز به مادرش توسط گروهی از راهزنان را بگیرد. با اینکه فضا و تصویر این فیلم بسیار تاریک است، اما انتخابهای سبکی مثل عناوین فصلها، مونتاژ قتلها (که بیشتر از تصاویر ثابت تشکیل شدهاند) و پالت رنگی دراماتیک آن، «بانوی برفی» را به فیلمی تبدیل کرده که پس از بارها دیدن آن باز از تماشا کردنش سیر نخواهید شد. داستان این فیلم در مقایسه با سریال «شوگون» در دوران مدرنتری اتفاق میافتد اما شبیه سریال در همان دستهبندی فیلمهای سبک سامورایی قرار میگیرد و از یک سری عناصر خاص این گونه فیلمها برخوردار است. این فیلم از نمونه فیلمهای ژانرهای چامبارا (سامورایی) و جیدایگکی (درام دورهای) است که دنبالهای به نام «بانوی برفی: عاشقانهای از انتقام» نیز یک سال بعد از فیلم اصلی برایش ساختند که البته به خوبی آن نبود.
۵. ۱۳ آدمکش (۱۳ Assassins)
- سال اکران: ۲۰۱۰
- کارگردان: تاکاشی میکه
- بازیگران: کوجی یاکوشو، تاکایوکی یامادا، یوسوکه ایسهیا، گورو ایناگاکی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۵ از ۱۰۰
تاکاشی میکه یکی از بهترین فیلمسازان مدرن ژاپن است. در اصلی او یکی از پرکارترین کارگردانانی است که تا به حال دیدهاید و حتی واژهی پرکار هم جلوی میکه کم میآورد. بگذارید اینطور بگوییم که او بیش از صد فیلم ساخته که تنها بخش کوچکی از آن در جاهای دیگر دنیا پیدا میشوند و متأسفانه همهی آنها هم شهرت فیلمهایی مثل «آزمون بازیگری» (Audition)، «سوکییاکی جانگوی غربی» (Sukiyaki Western Django) یا «۱۳ آدمکش» را پیدا نکردهاند. «۱۳ آدمکش» بازسازی فیلم ۱۹۶۳ میلادی ساختهی ایچی کودو است که یکی از بهترین آثار میکه هم به حساب میآید.
کدام شخصیتهای تاریخی در سریال «شوگون» حضور پیدا کردهاند؟
سامورایی شیزائمون شیمادا (با بازی کوجی یاکوشو استثنایی) دربارهی عاقبت وحشتناک زنی خبردار میشود که به دست یک لرد ظالم به نام ناریتسوگو ماتسودایرا (گورو ایاگاکی) افتاده است. او تصمیم میگیرد گروهی از ساموراییها را جمع کرده و این لرد را پایین بکشد. این گروه سامورایی یک دهکده را خالی کرده و تصمیم میگیرند به شیوهی «تنها در خانه» علیه دشمن خود کمین کنند. اما نکتهی ماجرا اینجاست که ۱۳ نفر آدمکش باید جلوی صدها نفر نیروی لرد ماتسودایرا بایستند. بخش زیادی از مدت زمان فیلم به صحنههای نبرد اختصاص داده شده، اما این نقطهی قوت میکه است که باعث میشود «۱۳ آدمکش» شما را سر جایتان میخکوب کند. نماهایی که زیباییشناسیاشان حد نمیشناسند و در تقابل با صحنههای خشنتر فیلم، تضادی جذاب ایجاد میکنند، در کنار شخصیتپردازیهای عالی داستان موجب شده از این فیلم به عنوان یکی از برترین فیلمهای سامورایی یاد کنیم که شبیه «شوگون» شما را به تاریخ گذشتهی ژاپن میبرد؛ مشخصا دوران باکوماتسو که درست قبل از بازسازی میجی اتفاق میافتد. «۱۳ آدمکش» با لحن جدی و فضای تاریک داستان یک فیلم درام تاریخی شخصیتمحور ساخته که شبیه «شوگون» میتواند کاوش عمیقتری از هنجارهای اجتماعی و سنتهای ساموراییها ارائه دهد.
۴. سامورایی ۱: موساشی میاموتو (Samurai I: Musashi Miyamoto)
- سال اکران: ۱۹۵۴
- کارگردان: هیروشی ایناگاکی
- بازیگران: توشیرو میفونه، ماریکو اوکادا، آکیکیکو هیراتا، رنتارو میکونی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۱۰۰ از ۱۰۰
تا اینجای کار چندین فیلم متأخر سامورایی را نام بردیم؛ حالا عقبگردی بزنیم به دوران اوج فیلمهای این ژانر که مشخصا با بازیگر برجسته توشیرو میفونه به عصر طلایی فیلمهای سامورایی تبدیل شده بود. میفونه نه تنها یک افسانه است، بلکه در مینیسریال اصلی «شوگون» که در دههی هشتاد میلادی پخش شد نیز نقش لرد توراناگا را بازی میکرد.
«سامورایی ۱: موساشی میاموتو» همانطور که از نامش برمیآید اولین فیلم در مجموعهای است که به یک سهگانه تبدیل شد. فیلمهای بعدی به ترتیب «سامورایی ۲: دوئل در معبد ایچیجوجی» (Samurai II: Duel at Ichijoji Temple) و «سامورایی ۳: دوئل در جزیرهی گانریو» (Samurai III: Duel at Ganryu Island) بودند که در سالهای ۱۹۵۵ و ۱۹۵۶ میلادی اکران شدند. حتی اگر هر سه فیلم این سهگانهی حماسی سامورایی به یک اندازه خوب نباشند، باز نمیتوان آن را یکی از مهمترین مجموعههای سامورایی به حساب نیاورد. این سه فیلم در کنار یکدیگر حماسهای جذاب از یکی از افسانهترین شمشیرزنان ژاپنی روایت میکنند، یعنی موساشی میاموتو. این رونین که برای خودش حکم فیلسوفی داشت از همه مهمتر، در دوئلها بینظیر بود. ماجرای زندگی او به منبع الهام بزرگی برای بسیاری از فیلمها و سریالها تبدیل شده که از دههی بیست میلادی تا همین اواخر میتوان رد آن را دید؛ مثل فیلم «سامورایی دیوانه موساشی» (Crazy Samurai Musashi) محصول سال ۲۰۲۰ میلادی. البته هیچ یک از این فیلمها به پای سهگانهی هروشی ایناگاکی نمیرسند.
سه فیلم سهگانهی سامورایی ایناگاکی شبیه سریال «شوگون» تحولات سیاسی قرون ۱۶ و ۱۷ میلادی را دربرمیگیرند که با قدرت گرفتن ساموراییها و اربابان فئودال تاریخ ژاپن را وارد برههی تازهای کرد. حتی میتوان تم تعاملات فرهنگی را نیز یکی از عناصر مشترک این فیلمها با «شوگون» دانست. درست است که هر فیلم ایناگاکی بر قهرمان سامورایی موساشی و سفر او متمرکز میشوند، اما میتوان به تعاملات کوتاه او با یک کشیش اسپانیایی اشاره کرد که شبیه «شوگون» ارتباط و تقابل شخصیتهای غربی و شرقی را به نمایش میگذارد.
مشخص است که سنت بوشیدو در داستان هر دوی اینها در مرکزیت قرار دارد. کاراکترها مظهر ارزشهای اصیل ژاپنی مثل افتخار و وفاداری هستند و داستانشان با فرهنگ سامورایی گره خورده است. در این میان داستانهای فرعی عاشقانهای هم در هر دو داستان ظاهر میشوند، به ویژه در فراسوی مرزهای فرهنگی. در فیلم موساشی با اوتسو، دختر یک مربی شمشیر، رابطهی پیچیدهای پیدا میکند، که شبیه جان بلکثورن در «شوگون» میماند. جان به یک زن ژاپنی به نام ماریکو نزدیک میشود که به او فرهنگ ژاپنی را آموزش میدهد.
ایناگاکی کاگردانی است که وقتی از بهترین کارگردانان ژاپن حرف میزنند اغلب او را فراموش میکنند. اما او آثار ارزشمندی به ویژه در ژانر سامورایی دارد؛ برای نمونه میتوان به «چوشینگورا» (Chushingura)، «ماچیبوزه» (Machibuse) و اقتباسی از «سیرانو دو برژراک» (Cyrano de Bergerac) اشاره کرد که اتفاقا در هر سهی این فیلمها توشیرو میفونه حضور دارد.
۳. گرگ تنها و توله: شمشیر انتقام (Lone Wolf and Cub: Sword of Vengeance)
- سال اکران: ۱۹۷۳
- کارگردان: کنجی میسومی
- بازیگران: تومیسابورو واکایاما، فومیئو واتانابه، آکیهیرو تومیکاوا، توموکو مایاما
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۵ از ۱۰۰
ژانر فیلمهای سامورایی فرنچایزهای طولانی کم ندارد. اگرچه «گرگ تنها و توله»، که از مانگا اقتباس شده است، به طول فرنچایز حماسی مثل «زاتوایچی» نمیرسد، اما در میان محبوبترین مجموعه فیلمهای سامورایی قرار دارد.
در فرنچایز «گرگ تنها و توله» شش فیلم داریم که در فواصل زمانی کوتاهی اکران شدند. این فیلمها داستان ایتو اوگامی (تومیسابورو واکایاما) را دنبال میکنند که یک جلاد شوگون است. او در حومهی شهر سفر میکند و پسر شیرخوارهاش را هم با خودش همه جا میبرد. البته او یک تنها یک رونین سرگردان نیست؛ بلکه در پس اقداماتش هدف بزرگتری دارد؛ او میخواهد انتقام قتل همسرش را بگیرد. کل فیلمهای این فرنچایز در هستهی داستان خود میخواهند به غم و اندوه گرگ تنها بپردازند؛ اما این موجب نشده از سایر جنبههای فیلم غفلت شود؛ از صحنههای خون و خونریزی بگیر، تا سکانسهای اکشن با طراحیهای عالی که و سبک زیباییشناسی منحصربهفرد. از دیگر فیلمهای برجستهی این فرنچایز میتوان به این عناوین اشاره کرد: «گرگ تنها و توله: کالسکه بچه در خطر» (Lone Wolf and Cub: Baby Cart in Peril)، «گرگ تنها و توله: کالسکه بچه در رودخانه استوکس» (Lone Wolf and Cub: Baby Cart at the River Styx) و برخی فیلمهای دههی هشتاد مثل «شوگون قاتل» (Shogun Assassin) که سمت و سوی داستان فرنچایز را متحول کردند.
داستان فیلم «گرگ تنها و توله» شبیه سریال «شوگون» در پسزمینهی تاریخی قرن هفدهم ژاپن اتفاق میافتد که به دورهی ادو معروف است. در این دوره صلح و ثبات نسبی بر ژاپن حاکم بود و شوگون کنترل شدیدی بر کشور اعمال میکرد. «گرگ تنها و توله: شمشیر انتقام» و «شوگون» هر دو عناصری از این فضای سیاسی را در خود جای دادهاند؛ البته تمرکز «شوگون» بر روابط دیپلماتیک و جنگ قدرت در داخل دولت است و در مقابل، «گرگ تنها و توله» بر انتقام سامورایی تمرکز میکنند، عنصری از فرهنگ سامورایی که البته در سریال نیز مشهود است. این فیلم شبیه «شوگون» به دنیای ساموراییها پا میگذارد و از چیزهایی مثل شرافت حرف میزند که برای یک سامورایی از جانش باارزشتر است. هر دوی این داستانها اهمیت این ارزشها در فرهنگ و جامعهی آن زمان ژاپن را برجسته میکنند. حتی میتوان اینطور گفت که شخصیتهای فیلم «گرگ تنها و توله» شبیه سریال «شوگون» از روی احساس شرافت و وفاداری عمل میکنند، این احساس در جایی به انتقام منجر میشود و در جایی دیگر به روابط و اتحادهای پیچیدهای که مانندش را میتوانید در «شوگون» پیدا کنید.
«گرگ تنها و توله: شمشیر انتقام» داستانی خشن روایت میکند که بازتابی از ماهیت تاریک دنیای سامورایی و دسیسههای سیاسی دوره ادو است. با این حال، این خشونت در «شوگون» به شکل دیگر به تصویر کشیده میشود. یعنی اگر فیلم «گرگ تنها و توله» صریحتر و علنیتر این خشونت را نشان میدهد، سریال بیشتر بر جنبههای گستردهتر تاریخی آن و پیامدهایش برای شخصیتهای اصلی متمرکز میشود.
۲. سامورایی گرگ و میش (The Twilight Samurai)
- سال اکران: ۲۰۰۲
- کارگردان: یوجی یامادا
- بازیگران: هیرویوکی سانادا، ریه میازاوا، ننجی کوبایاشی، مین تاناکا
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۹ از ۱۰۰
«سامورایی گرگ و میش» اولین فیلم از سهگانهی یوجی یامادا است که در اواخر زندگی حرفهایاش ساخت و میخواست با فاصله گرفتن از داستانهای معاصر، سراغ فرهنگ سامورایی برود. فیلمهای بعدی این سهگانه شامل «شمشیر پنهان» (The Hidden Blade) و «عشق و افتخار» (Love and Honor) میشوند که به ترتیب در سالهای ۲۰۰۴ و ۲۰۰۶ میلادی منتشر شدند. این سهگانه یکی از تحسینشدهترین آثار یامادا به حساب میآید. «سامورایی گرگ و میش» با بازی هیرویوکی سانادا، که حتما در «شوگون» او را دیدهاید، در اتفاقی بیسابقه توانست ۱۲ جایزهی سینمایی ژاپن را ببرد و خود سانادا هم برای بازی در این فیلم برندهی جایزهی بهترین بازیگر نقش اول مرد شد.
بسیاری این فیلم را پاسخی به فیلم «آخرین سامورایی» (The Last Samurai) میخوانند که اتفاقا دیدید در آن فیلم هم هیرویوکی سانادا حضور دارد. در مرکزیت «سامورایی گرگ و میش» داستان سامورایی را داریم که در یک سیستم طبقاتی سفت و سخت گیر افتاده است که اصلاح آن امری غیرممکن به نظر میرسد. داستان این فیلم در دوران میجی صورت میگیرد. کاراکتر سیبی ایگوچی، که سانادا نقش آن را بازی میکند، همسرش را از دست داده و حالا سعی میکند دو دختر خود را بزرگ کرده و همزمان از مادر مسن خود نیز مراقبت میکند؛ به عبارت دیگر، ایگوچی میخواهد بین زندگی شرافتمندانهاش به عنوان یک سامورایی و یک پدر تعادل برقرار کرده و زندگی بهتری برای خودش و اطرافیانش به ارمغان بیاورد. در این میان، یک معشوق از دست رفته مربوط به دوران کودکی نیز سروکلهاش پیدا میشود و به زندگی ایگوچی پا میگذارد. بسیاری از فیلمهای سامورایی برای اینکه بیشتر در جهت رئالیسم گام بردارند از روایت هرگونه داستان عاشقانه پرهیز میکنند. ایگوچی فیلم «سامورایی گرگ و میش» اما چیز زیادی از زندگی نمیخواهد، جز آنکه شمشیرش را غلاف کرده و زندگیاش را به سمت بهتری سوق دهد.
۱. هفت سامورایی (Seven Samurai)
- سال اکران: ۱۹۵۴
- کارگردان: آکیرا کوروساوا
- بازیگران: توشیرو میفونه، تاکاشی شیمورا، دایسوکه کاتو، سیجی میاگوچی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۶ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۱۰۰ از ۱۰۰
حتی تصور اینکه فهرستی از بهترین فیلمهای سامورایی را باز کنید و «هفت سامورایی» در رأس آن نباشد بسیار سخت است. هر کسی که «هفت سامورایی» آکیرا کوروساوا را دیده به شکوه و عظمت آن اذعان دارد. این فیلم بدون شک اوج فیلمهای سامورایی است و نقشی تعیینکننده در این ژانر ایفا میکند. این فیلم حماسی ابعادی عجیب و غریب دارد، کسی روی دست کارگردانیاش نمیآید، اجراهایی بینقص ارائه میدهد و برخی از بزرگترین بازیگران ژاپنی آن زمان در فیلم حضور دارند، مثل توشیرو میفونه و تاکاشی شیمورا که از نظر کارنامه رقیب میفونه به شمار میرود؛ شیمورا در فیلمهای «ایکیرو»، «گودزیلا»، «کاگهموشا»، «سگ ولگرد» و بسیاری فیلمهای نمادین تاریخ سینمای ژاپن بازی کرده است.
داستان فیلم از این قرار است که روزی دهکدهای که صبر ساکنانش دیگر از دست راهزنان به سر آمده از یک رونین به نام کامبی شیمادا (شیمورا) درخواست میکنند تا از آنها در برابر وحوشی که شهر را به وحشت انداختهاند و محصولات آنها را میدزدند محافظت کنند، بلکه این روستا از فقر و فلاکت نجات پیدا کند. موقعیت جغرافیایی نامطمئن این روستا ایجاب میکند که رونین گروهی متشکل از حداقل هفت سامورایی را برای محافظت از شهر گرد هم بیاورد.
داستان فیلم «هفت سامورایی» شبیه سریال «شوگون» در دوران سنگوکو، در زمان جنگ داخلی، تحولات اجتماعی و درگیریهای همیشگی میگذرد. «شوگون» بر ماجراهای اوایل قرن هفدهم میلادی در ژاپن و آغاز تعاملات آنها با دنیای غرب تمرکز میکند. هر دو «شوگون» و «هفت سامورایی» به فرهنگ سامورایی و پیچیدگیهای جامعه و سیاست ژاپن میپردازند، اما با رویکرد خاص خود. «شوگون» از نگاه یک دریانورد انگلیسی که درگیر سیاست ژاپن فئودالی میشود به مسائلی چون وفاداری ساموراییها، خیانت و مبارزات برای قدرت میپردازد و در مقابل، «هفت سامورایی» افتخار، مهارتهای شمشیرکشی و نحوهی تأثیرگذاری این جنگجویان بر جوامع اطرافشان را بررسی میکند. سریال «شوگون» شبیه فیلم کوروساوا از موضوعاتی چون احساس وظیفه و دوراهیهای اخلاقی پیش پای ساموراییها حرف میزند که آنها را مجبور میکند بین خواستهها و تمایلات شخصیاشان و وظایفشان در قبال دیگران یکی را انتخاب کنند.
«هفت سامورایی» در طول سه ساعت و نیم زمان فیلم چنان داستان دراماتیک، احساسی، حماسی و در عین حال اکشن شگفتانگیزی روایت میکند که همچنان و هفتاد سال پس از انتشار آن هنوز با دیدنش مو به تن آدم سیخ میشود. نمیتوان تأثیرگذاری این فیلم بر سریال «شوگون» را نادیده گرفت. شیوهی داستانسرایی خاص کوروساوا در فیلم «هفت سامورایی» که با عمق شخصیت، ساختار روایی و تکنیکهای سینمایی منحصربهفرد میشود، طیف وسیعی از فیلمسازان و سریالهای تلویزیونی از جمله «شوگون» را تحت تأثیر قرار داده است. مشخصا شیوهای که «شوگون» برای پیشبرد داستان اتخاذ کرده، با تمرکز بر رشد شخصیت، گروه بازیگران و ایجاد تنش از طریق اکشن و دیالوگ، رویکرد پیچیدهای از داستانگویی را نشان میدهد که خود بازتابی از تأثیر ماندگار «هفت سامورایی» است.
توجه داشته باشید که این فهرست به هیچ وجه نمیخواهد لیستی از بهترین فیلمهای سامورایی تاریخ ارائه دهد که برای آن لیست میتوان دهها عنوان دیگر را بررسی کرد؛ چه حماسههای اواخر دوران حرفهای کوروساوا مثل «کاگهموشا» و چه فیلمهای اکشن جسورانهای مثل «بکش!» (Kill). از دیگر فیلمهای برجستهی سامورایی میتوان به «وقتی آخرین شمشیر کشیده میشود» (When the Last Sword is Drawn)، «ریشقرمز» (Red Beard)، «هاراکیری»، «دژ پنهان» (The Hidden Fortress)، «داستان زاتوایچی»، «شمشیر دیو» (Sword of the Beast)، «یوجیمبو»، «شورش سامورایی» (Samurai Rebellion) نیز اشاره کرد.
منبع: Den of Geek