۱۰ فیلم برتر سم پکینپا؛ کارگردانی که اعصاب نداشت (فیلمساز زیر ذرهبین)
سم پکینپا نابغهی فیلمهای وسترن بود؛ یک کارگردانی آمریکایی بیهمتا که طی دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی فعالیت میکرد. ساختههای پکینپا با سکانسهای اکشن مهیج و خشونت بیپرده پیونده خوردهاند و از شناخته شدهترین آثار وی میتوان به «سگهای پوشالی» (Straw Dogs) با بازی داستین هافمن و وسترن کلاسیک «این گروه خشن» (The Wild Bunch) اشاره کرد. فیلمهای او گاهی وارد حوزهی پوچگرایی و گاهی هم تبدیل به آثاری مردانه میشدند، و در رابطه با اخلاقیات در ذهن مخاطب سوال ایجاد میکردند. از نظر سبک سینمایی، یکی از امضاهای او استفاده از اسلوموشن یا همان حرکت آهسته بود؛ او از این تکنیک به خصوص در صحنههای تیراندازی و هنگام مردن شخصیتها استفاده مینمود.
سم پکینپا بیشک یکی از مهمترین و جریانسازترین کارگردانهای عصر خودش بود. او از طریق تصاویر و تکنیکهای مخصوص خودش داستانها را روایت میکرد. بیدلیل نبود که به دنبال خشونتهای دیوانهوار او در فیلمهایش، لقب سم خونین را به او داده بودند. او همچنین به عنوان یک قانونشکن که در دنیای سینما به قوانین از پیش نوشتهشده اهمیت نمیداد هم شناخته شده بود. بیشک او یکی از دشمنان همیشگی استودیوهای فیلمسازی به حساب میآمد؛ چندین مرتبه پیش آمده بود که سم پکینپا در موقعیتهای مختلف با تهیهکنندگان اجرایی استودیوها به مشکل بر بخورد و کار آنها حتی به ضد و خورد هم کشیده شده بود. با وجود این، فیلمهای سم پکینپا ماندگار شدهاند و او توانسته است طی سالهای فعالیتاش، فیلمهای زیادی خلق کند و الهامبخش کارگردانهای زیادی باشد.
۱۰. جونیور بانر (Junior Bonner)
- سال تولید: ۱۹۷۲
- بازیگران: استیو مککوئین، رابرت پرستون، آیدا لوپینو، بن جانسون
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۲ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۷ از ۱۰
بازیگر نقش اصلی این فیلم، استیو مککوئین افسانهای است؛ او در این فیلم نقش جونیور جیآر بانر، یک سوارکار فصلی را ایفا میکند که به شهر مادریاش، پرسکات آریزونا بازمیگردد تا در مراسم سوارکاری سالیانه شرگت کند. او دوران اوج خودش را پشت سر گذاشته است و به نظر میرسد تا پایان دوران حرفهایاش، به عنوان یک سوارکار، فرصت زیادی ندارد. با وجود تمام اینها او به گردانندهی مسابقات رشوه میدهد تا اجازهی شرکت در مسابقه را به دست بیاورد و امیدوار است که جایزهی مسابقه بتواند رویاهایش را به واقعیت تبدیل کند.
بانر همزمان باید با اوضاع به هم ریختهی خانوادهاش هم کنار بیاید. برادر او کرلی، با بازی جان دان بیکر، میخواهد خانهی خانوادگی را برای یک ماجراجویی اقتصادی بفروشد، در حالی که پدر ورشکستهی حونیور، با بازی رابرت پرستون، با تمام وجود امیدوار است که به استرالیا برود و در آن جا گوسفند بچراند. نتیجهی همهی اینها ساخته شدن یکی از گیراترین فیلمهای سم پکینپا است که تغییرات در جامعه را به خوبی بررسی میکند و نشان میدهد که زندگی چگونه میتواند جای بالا و پایین را به راحتی تغییر دهد. این فیلم همچنین پرترهای درخشان است از دنیای مردها و پا به سن گذاشتنشان؛ کافی است نگاهی بیاندازیم به جونیور که با وجود پیر شدن و نداشتن انرژی و قدرت جوانی، سعی میکند با افزایش دادن شهامت و اعتماد به نفس، همچنان مردانگی را در خودش حفظ کند.
۹. سرگرد داندی (Major Dundee)
- سال تولید: ۱۹۶۵
- بازیگران: چارلتون هستون، ریچارد هریس، جیم هاتن، جیمز کابرن
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۷ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۶۲ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۷ از ۱۰
«خودتو به کشتن نده. این قضیه باعث میشه احساس ناراحتی کنم.» وقایع این وسترن عجیب و جاهطلبانه طی جنگ داخلی به وقوع میپیوندد. چارلتون هستون در این فیلم نقش سرگرد داندی، یک افسر اتحادیه با گذشتهای مرموز را ایفا میکند. داندی پس از این که به واسطهی حملهی دشمن فرماندهی همکارش را از دست میدهد، بالاخره موفق میشود گروه جنگجویان غیر رسمی خودش را دور هم جمع کند. او این گروه غیرمعمولی از سربازان، زندانیهای کنفدراسیون و محلیهای داوطلب را رهبری میکند و ماموریت آنها ردیابی کردن و از بین بردن یک رهبر جنگی سرخپوستان آپاچی، با بازی مایکل پاته میباشد. وقتی که این گروه با خطرات بیرونی، مانند سربازهای فرانسوی و جنگجویان قبیلهی آپاچی روبهرو میشود، تنشها در دورن گروه افزایش پیدا میکنند و میزان تعهد و شهامت اعضای گروه مورد امتحان قرار میگیرد.
ریچارد هریس در این فیلم نقشآفرینی درخشانی به عنوان کاپیتان بن تیرن از خودش به نمایش میگذارد؛ یک افسر سابق کنفدراسیون که دلایل زیادی برای متنفربودن از داندی دارد، اما قسم میخورد که تا پایان یافتن ماموریت به او وفادار بماند. رابطهی آنها به فیلم کمک میکند تا بهتر بتواند به بررسی خط محو و باریک بین متحدان و دشمنان طی برهههای تاریخی مهم تاریخ آمریکا بپردازد. «سرگرد داندی» یکی از فیلمهای سم پکینپا است که هر سینمادوست عاشق ژانر وسترن باید ببیند.
۸. سرود کیبل هوگ (The Ballad of Cable Hogue)
- سال تولید: ۱۹۷۰
- بازیگران: جیسون روباردز، استلا استیونز، دیوید وارنر، استراتر مارتین
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۴ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
پکینپا اینبار کمی از فضای همیشگی فیلمهای وسترناش فاصله میگیرد و اینبار فیلمی میسازد که کمی بیشتر کمدی است و بیش از پیش قواعد این ژانر را به بازی میگیرد. برخلاف سایر فیلمهای سم پکینپا در این فیلم خشونت و تیراندازی زیادی به چشم نمیخورد و در عوض، تمرکز داستان فیلم روی یک کاوشگر شکست خورده به نام کیبل هوگ با بازی جیسن روباردز است؛ کسی که دو شریک تجاریاش، تگرت با بازی ال. کیو جونز و بون، با بازی استراتر مارتین، او را در بیابان رها میکنند. هوگ برای چهار روز تقلا میکند و در تمام این مدت با خدا چانه میزند، تا این که در نهایت موفق میشود چشمهی آبی دورافتاده پیدا کند و جان خود را نجات دهد.
هوگ وقتی که درمییابد این چشمهی دورافتاده در فاصلهی بین دو شهر قرار دارد، تصمیم میگیرد آن جا بماند، خانهای بسازد و تجارتی راه بیاندازد. این تصمیم او را با چالشهای مختلفی روبهرو میکند. باید اشاره کنیم که تگرت و بون، دو همکار تجاری او در نهایت باز میگردند و هوگ باید از تمام هوشش استفاده کند، تا بتواند آنها را گول بزند. این فیلم یک داستان جذاب دارد که مخاطب را میخکوب خواهد کرد. همانند «جونیور بانر»، «سرود کیبل هوگ» هم فیلمی است دربارهی فراموش شدن غرب وحشی و متولد شدن یک آمریکای جدید.
۷. پت گرت و بیلی د کید (Pat Garrett and Billy the Kid)
- سال تولید: ۱۹۷۳
- بازیگران: جیمز کابرن، کریس کریستوفرسن، باب دیلن، اسلیم پیکنز
- امتیاز راتن تومیتوز: ۵۶ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۵۳ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
«انگاری زمونه عوض شده… زمونه شاید، ولی من عوض نشدم.» پت گرت، با بازی جیمز کابرن یک یاغی بازنشسته است که حالا تبدیل به یک کلانتر شده و مامور شده است تا دوست قدیمی خودش بیلی د کید، با بازی کریس کریستوفرسن را به دستگاه قضایی تقدیم کند. او ماموریتی خونین را آغاز میکند تا یتواند هفتتیرکش معروف را به بند بکشد؛ ماموریتی شامل ضرب و شتم، هفت تیرکشی و آموزههای اخلاقی. داستانسرایی درخشان فیلم با فیلمبرداری خیرهکننده و آهنگهای گوشنواز از باب دیلن افسانهای همراه میشود تا بتواند مخاطب را مجذوب کند. لازم به ذکر است که باب دیلن برای ایفای نقشی کوتاه، در مقابل دوربین هم ظاهر میشود. در واقع آهنگ معروف دیلن به نام «کوبیدن به درهای بهشت» (Knockin on Heaven’s Door) برای همین فیلم نوشته شده است.
متاسفانه پروسهی تهیهی «پت گرت و بیلی د کید» با مشکلات زیادی روبهرو شد. یکی از اصلیترین مشکلات، تنشها و مخالفتهای اساسی بین سم پکینپا و استودیو بود. در نهایت استودیو نسخهی اکران سینمایی فیلم را به ۱۰۶ دقیقه کاهش داد و فیلم مورد انتقاد بسیاری از صاحبنظران قرار گرفت. اگرچه نسخهی طولانیتر و مورد تایید پکینپا در نهایت سال ۱۹۸۸ در نسخههای ویدیویی منتشر شد و توانست نظرهای مثبت منتقدان را جلب نماید.
۶. گریز (The Getaway)
- سال تولید: ۱۹۷۲
- بازیگران: استیو مککوئین، الی مکگرو، بن جانسون، ال لیتیری
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۳ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۵۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
تمرکز این فیلم دلهرهآور روی دک مککوی، با بازی استیو مککوئین است؛ یک مجرم که برای جرمی ۴ ساله، به ۱۰ سال زندان محکوم میشود. تاجر فاسد، جک بینان، با بازی بن جانسون، پیشنهاد میدهد که اگر دک با او در یک سرقت از بانک همکاری نماید، او را از زندان نجات خواهد داد. دک در این دزدی باید با رودی، با بازی ال لیتیری و فرانک، با بازی بو هاپکینز همکاری کند. همهچیز طبق نقشه پیش میرود؛ چیزی به پایان برنامه نمانده است که ناگهان فرانک یک نگهبان بانک را به قتل میساند و رودی تلاش میکند آنها را دور بزند و با پولها فرار کند. در نهایت اما دک موفق میشود با پولها بگریزد.بعد از دزدیدن پولها، او و همسرش کارول با بازی الی مکگرو درگیر تعقیب و گریزی هیجانانگیز با آدم بدها میشوند.
«گریز» ترکیبی است پر جنب و جوش از فیلم جنایی و داستان عاشقانه که بازیگرانی درخشان در آن ایفای نقش میکنند. در واقع احتمالا میتوان این فیلم را آخرین نقشآفرینی اکشن بزرگ استیو مککوئین دانست. او کمحرف و درونگرا است و با این حال به طرز شگفتانگیزی جذاب. این شخصیت به طریقی نمایندهی شخصیت خود سم پکینپا هم هست؛ کسی که احساس می کند نظام استودیویی او را به تله انداخته و در تلاش است از دست آنها و مافوقهای تجاریاش بگریزد.
۵. سر آلفردو گارسیا را برایم بیاور (Bring Me the Head of Alfredo Garcia)
- سال تولید: ۱۹۷۴
- بازیگران: وارن اوتس، ایسلا وگا، رابرت ویر، گیگ یانگ
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۸ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
این نئو وسترن، داستان بنی، با بازی وارن اوتس را روایت میکند؛ یک افسر طردشدهی ارتش آمریکا که حالا به عنوان یک نوازندهی پیانو در یک کافه در شهر مکزیکو سیتی زندگی میکند. او وقتی میفهمد یک رئیس مافیای ثروتمند مکزیکی، با بازی امیلیو فرناندز، برای سر آلفردو گارسیا، بیآبروکنندهی دخترش، جایزه تعیین کرده است، احساس میکند که موقعیتی مناسب پیدا کرده تا پول خوبی به دست بیاورد. او که ناامیدانه به دنبال پول و ثروت است، این موقعیت را با آغوش باز میپذیرد و راهی سفری خونین و خشونتبار میشود، تا سر گارسیا را پیدا کند.
«سر آلفردو گارسیا را برایم بیاور» یکی از پوچانگارانهترین و تاریکترین فیلمهای سم پکینپا است که پر است از خشونت، خونریزی، وحشیگری و مشکلات اخلاقی. این فیلم در زمان اکران نتوانست مخاطبان زیادی را به خودش جذب نماید. در هنگام اکران، «سر آلفردو گارسیا را برایم بیاور» در گیشه با شکست سنگینی مواجه شد و بسیاری از منتقدان آن را فیلمی ضعیف نامیدند. اگرچه، با گذشت زمان و چندین دهه از زمان اکران، این فیلم طرفداران خاص خودش را پیدا کرده است و حالا تبدیل به فیلمی کالت شده. مدافعان این فیلم عاشق نقشآفرینیهای درخشان بازیگران و برداشتهای جسورانه و مخصوص پکینپا از قواعد ژانر وسترن هستند.
۴. بر دشت مرتفع بتاز (Ride the High Country)
- سال تولید: ۱۹۶۲
- بازیگران: راندولف اسکات، جوئل مککری، بایرون فولگر، فرانک هاگنی
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۹ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۲ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
استیو جاد، با بازی جوئل مککری یک مرد قانون بازنشسته و پا به سن گذاشته است که زمانی مورد احترام همه بوده، اما حالا برای زنده ماندن دست و پا میزند. او توسط یک بانک استخدام می شود تا از یک محمولهی طلا که قرار است از یک معدن تا شهر هورنیتوس کالیفرنیا جابهجا شود محافظت کند. این یک شغل خطرناک است: تا به حال شش مرد در حال تلاش برای حفظ امنیت محمولههای طلا کشته شدهاند. جاد دوست قدیمی خود گیل وسترام، با بازی رندالف اسکات را برای کمک به خودش استخدام میکند، اما گیل به طور مخفیانه نقشهای میکشد تا طلاها را برای خودش بردارد.
اگرچه این فیلم خیلی هم قانونشکن نیست، اما قواعد ژانر وسترن را تا حد زیادی به بازی میگیرد، نگاهی جدید به مضامین وسترنهای کلاسیک میاندازد و نشان میدهد که پکینپا کارگردانی است خلاق با افکار بزرگ. در این جا پکینپا نگاهی میاندازد به اخلاق وقتی که تحت تاثیر شرایط سخت از بین میرود، این فیلم یکی از فیلمهای سم پکینپا است که نگاهی عمیق میاندازد به غرب مدرن. اگرچه شاید گاهی خشونت آن بیش از حد میشود، با این حال این فیلم موفق میگردد پکینپا را وارد مسیری کند که او با ادامه دانش قرار بود بعضی از بهترین وسترنهای تاریخ سینما را بسازد.
۳. صلیب آهنین (Cross of Iron)
- سال تولید: ۱۹۷۷
- بازیگران: جیمز کابرن، ماکسیمیلیان شل، جیمز میسون، دیوید وارنر
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۱ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۶۴ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
این فیلم جنگی، حقایقی را دربارهی جبههی شرقی جنگ جهانی دوم بازگو میکند. تمرکز این داستان بر روی گروهی از سربازهای جنگزدهی آلمانی و رویارویی آنها با شورویها است. فرماندهی آنها سرهنگ رالف استینر، با بازی جیمز کابرن چند قدم بیشتر با جنون فاصله ندارد و ایمانش را به مافوقهایش از دست داده است؛ با این حال هنوز به ایمن نگه داشتن افرادش متعهد است. کاپیتان استرانسکی، با بازی مکسیمیلیان شل، به تازگی به این گروه آلمانی اضافه شده است تا بتواند با جاه طلبیهایش جای فرمانده استینر را بگیرد؛ این رویارویی دو مرد که عقایدشان به کلی با یکدیگر متفاوت است، باعث پیچیدگیها و چالشهای جذابی میشود.
«صلیب آهنین» یک فیلم ضدجنگ است و با توجه به سال تولیدش، این نکته که قهرمانان آن افسران آلمانی هستند، بسیار عجیب میباشد. این فیلم بیپرده و خشن است و قصد دارد خستگی، ترس، از پا افتادگی و ناتوانی استخوانهای این مردهای رهاشده را به تصویر بکشاند. سکانسهای پرخرج جنگ شاید تکراری به نظر برسند، اما هیچ شکی در استعداد خارقالعادهی پکینپا در به تصویر کشیدن کشت و کشتار وجود ندارد. اگرچه این فیلم در هنگام اکران موفق نبود، اما اورسن ولز افسانهای بسیار از این فیلم تقدیر کرد و آن را بهترین فیلم جنگی تاریخ سینما خواند.
۲. سگهای پوشالی (Straw Dogs)
- سال تولید: ۱۹۷۱
- بازیگران: داستین هافمن، سوزان جرج، پیتر وارن، دیوید وارنر
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۲ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۷۳ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
«من اجازه نمیدم علیه این خونه خشونت صورت بگیره» داستین هافمن و سوزان جرج از ستارگان این فیلم دلهرهآور روانشناختی هستند. هافمن یک ریاضیدان آمریکایی به نام دیوید سامنر است و جرج نقش همسر انگلیسی او ایمی را ایفا میکند. آنها که به دنبال آرامش و سکوت هستند به خانهی روستایی ایمی در منطقهای روستایی در بریتانیا نقل مکان میکنند، اما در عوض درمییابند که تنش، هر لحظه بیشتر مانند طاعون زندگی آنها را تسخیر میکند. نامزد سابق ایمی، چارلی با بازی دل هنری و دوستان شرورش به آزار و اذیت این زوج مشغول میشوند. این توهین وحشیانه و خونین آنها باعث میشود دیوید غرق در جنون انتقام گرفتن شود.
این فیلم پرتنش و درگیرکننده است، به حدی که تماشا کردن آن گاهی خستهکننده میشود، اما نگران نباشید، همهی آن چه احساس میکنید برنامه ریزی شده است و در نهایت تاثیر خودش را خواهد گذاشت. این دقیقترین جستوجوی پکینپا در راستای دنیای مردبودن است و او برای نشان دادن این دنیا به مخاطبان، از هیچچیز دریغ نمیکند. خشونت و سواستفادههای به نمایش درآمده در «سگهای پوشالی»، هنگام اکران فیلم جنجالهای فراوانی به پا کرد، اما حالا از این فیلم به عنوان یک فیلم کلاسیک و یکی از بهترین آثار پکینپا یاد میشود. یکی از طرفداران این فیلم کوئنتین تارانتینو است. او این فیلم را یک شاهکار نامیده است و دربارهی آن گفته: «در این فیلم نمیتوانید اعمال هیچکدام از شخصیتها را پیشبینی کنید و همین است که آن را تبدیل به هنر میکند.»
۱. این گروه خشن (The Wild Bunch)
- سال تولید: ۱۹۶۹
- بازیگران: ویلیام هولدن، ارنست بورگناین، رابرت رایان، ادموند اوبرایان
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۱ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۸ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
این فیلم عموما به عنوان یکی از شاهکارهای ژانر وسترن شناخته شده است. این فیلم وسترن حماسی، داستان گروهی از یاغیهای پا به سن گذاشته را روایت میکند که در تلاش هستند تا خودشان را با تغییرات سریع و دیوانهکنندهی قرن بیستم وقف دهند؛ در نتیجه رهبر آنها پایک بیشاپ، با بازی ویلیام هلدن نقشهای می کشد تا آخرین سرقت را انجام دهند و پس از آن بازنشسته شوند. اگرچه در نهایت مشخص میشود که این سرقت یک پاپوش است؛ همکار قبلی پایک، دیک تورنتون، با بازی رابرت رایان، استخدام شده است تا گروه پایک را از بین ببرد. بعد از یک سکانس تیراندازی خونین که در آن تقریبا نیمی از گروه میمیرند، پایک باید راهی پیدا کند تا زنده بماند و انتقامش را از تورنتون بگیرد، در حالی که تمام جایزهبگیران به دنبال او هستند.
«این گروه خشن» به محض اکران توانست با مخاطبان ارتباط برقرار کند و تبدیل به یکی از تاثیرگذارترین فیلمهای سم پکینپا شود. خشونت واقعگرای این فیلم، دیوانگیاش و قهرمانهای پیچیدهی آن توانستند تعاریفی جدید برای ژانر وسترن ارائه کنند و تاثیر فراوانی روی فیلمهایی که قرار بود بعد از آن در این ژانر ساخته شوند، بگذارد. این فیلم به دنبال تصویربرداری درخشانش هم شناخته شده است. راجر دیکنز، تصویربردار افسانهای، در یکی از مصاحبههای خود، «این گروه خشن» را فیلم موردعلاقهی خودش نامید.
منبع: collider