بازسازی فیلم ترسناک «سیلمز لات» به داستان استیون کینگ جان تازه‌ای می‌بخشد

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۶ دقیقه
فیلم «سیلمز لات» ۲۰۲۴

گاهی اوقات زمان زیادی طول می‌کشد تا بتوانید مسیر درست را پیدا کنید و بالاخره خودی نشان دهید. این سنگ بزرگی است که پیش پای خیلی از هالیوودی‌ها می‌افتد، این بار این قضیه برای بازسازی فیلم ترسناک «سیلمز لات» مصداق زیادی دارد. این فیلم اقتباس تازه‌ای از داستان خون‌آشامی استیون کینگ است که در ابتدا قرار بود در سال ۲۰۲۲ روی پرده‌ی سینماها برود، اما اکران آن تا ۲۰۲۳ به تأخیر افتاد، بعد هم به طور کامل از تقویم اکران سینمایی خارج شد. از آنجا که «سیلمز لات» محصول شرکت برادران وارنر است، این ترس به جان تمام طرفداران کینگ افتاده بود که نکند «سیلمز لات» هم به آخر و عاقبت فیلم‌هایی مثل «بت‌گرل» (Batgirl) و «کایوت در برابر اکمی» (Coyote vs. Acme) دچار شود که به خاطر مسائل مالیاتی، قرار نیست هیچوقت رنگ انتشار را به خود ببینند. این قضیه حتی برای کارگردان «سیلمز لات»، گری دابرمن، هم مجهول مانده بود. او توضیح داد که فیلمش درست وسط تغییر و تحولات درون‌سازمانی برادران وارنر گیر افتاده بود و هر کسی هم می‌پرسید فیلم قرار است بالاخره بیرون بیاید یا نه، پاسخی نداشته که تحویلشان بدهد.

این البته تا پیش از آن بود که خود استیون کینگ دست به کار شود و به برادران وارنر خرده بگیرد که چرا اینقدر برای پخش «سیلمز لات» دست‌دست می‌کنند. استیون کینگ درباره‌ی بازسازی «سیلمز لات» گفت که این نسخه‌ی تازه را دیده و محصول نهایی بسیار خوب از آب درآمده و ساختارش درست مثل یک فیلم ترسناک قدیمی است، با جریان کند ولی تأثیرگذاری شدید و نمی‌داند چه دلیلی ممکن است وجود داشته باشد که استودیو بخواهد پخش آن را بیشتر عقب بیندازد. برادران وارنر هم انتقاد کینگ را به خودش گرفت و شایعات درست از آب درآمدند؛ فیلم «سیلمز لات» دیگر از اکران سینمایی صرف نظر کرده و مستقیم به سرویس پخش آنلاین مکس رفته است؛ آن هم درست سر موعد، در اکتبر امسال و فصل هالووین. حالا که معمای پخش فیلم دیگر حل شده، سوال اصلی اینجاست که بازسازی «سیلمز لات» چگونه به این داستان آشنا، که در قلب بسیاری از طرفداران استیون کینگ جا دارد، جان تازه‌ای می‌بخشد.

چگونه یک اقتباس دیگر از «سیلمز لات» متولد شد؟

فیلم «سیلمز لات»

رمان «سیلمز لات» دومین کتاب استیون کینگ است که در سال ۱۹۷۵ میلادی منتشر شد؛ درست پس از کتاب «کری» (Carrie). کینگ در «سیلمز لات» فضای داستان را به سمتی گوتیک می‌برد با چاشنی «دراکولا» برام استوکر و نورمن راک‌ول که خون امریکانا در آن جریان دارد. «سیلمز لات» پیشتر اقتباس‌های مختلفی داشته است؛ یکی مینی‌سریال دو قسمتی شبکه CBS که در سال ۱۹۷۹ منتشر شد؛ کارگردانی آن بر عهده‌ی توبی هوپر بود، کارگردان «کشتار با اره‌برقی در تگزاس» (The Texas Chain Saw Massacre) که به سرعت پس از «سیلمز لات»، «پولترگایست» یا همان «ارواح خبیثه» (Poltergeist) را ساخت. بازیگر اصلی این مینی‌سریال، دیوید سول را نیز شاید از فیلم «استارسکی و هاچ» (Starsky & Hutch) به یاد داشته باشید. داستان سریال از این قرار بود که نویسنده‌ای (که سول نقش او را بازی می‌کرد) به خانه‌اش در شهر کوچکی در مین بازمی‌گردد و به سرعت متوجه حال و هوای عجیب شهر می‌شود. اما این حال عجیب حاصل تحولات جوی نیستند، بلکه شهر به دست نیروی شروری آلوده شده است. بازسازی این سریال در سال ۲۰۰۴ از شبکه TNT پخش شد که در آن راب لو جای دیوید سول را در نقش اصلی گرفت.

پس از موفقیت عظیم فیلم «آن» (It) در سال ۲۰۱۷، که یکی از بهترین فیلم‌های اقتباسی براساس آثار استیون کینگ است که باید حتما ببینید، شاهد رنسانس این نویسنده در هالیوود بوده‌ایم. هالیوود شروع کرد به خریدن حقوق چندین عنوان دیگر از استیون کینگ و گری دابرمن هم که تازه با اولین فیلم خود، «آنابل به خانه می‌آید» (Annabelle Comes Home)، نامی سر زبان‌ها انداخته بود، تلاش‌های خود را آغاز کرد تا حقوق ساخت «سیلمز لات» را به دست بیاورد. دابرمن درباره‌ی این کتاب کینگ گفته که فکر می‌کند «سیلمز لات» جواهری در میان سایر آثار استیون کینگ است و یک گزینه‌ی عالی برای اقتباس سینمایی. ایده‌ی اصلی دابرمن این بود که جوهره‌ی «سیلمز لات» را حفظ کند و زرق و برق‌های مدرن به آن ندهد. نتیجه‌ی این خاطره‌بازی دابرمن هم این شد که مثل فیلم‌های ترسناک و رازآلود دهه‌هفتادی، داستان فیلم تازه در شهر مه‌آلود و مرموزی اتفاق می‌افتد و از نظر زمانی هم به همان دوره‌ای که کینگ «سیلمز لات» را نوشته نزدیک است.

حتی اگر نگاهی به فیلم «آن» و سری فیلم‌های «آنابل» بیندازید، می‌بینید که این فیلم‌ها چقدر وجه نوستالژیک خود را حفظ کرده‌اند و بیشتر از آنکه از استانداردهای مدرن فیلم‌های ترسناک پیروی کنند، به همتایان قدیمی‌تر خود نزدیک می‌شوند. علتش هم مشخص است، علاقه‌ی شخصی خود گری دابرمن به دهه‌ی هفتاد؛ از موسیقی آن گرفته، تا لباس‌ها و مشخصا سینمای آن دوران که در تار و پود فیلم‌های این کارگردان بافته شده است. برای همین هم داستان بسیاری از آثار او در همان دهه‌ی هفتاد میلادی می‌گذرد و همانطور که گفتیم، بازسازی فیلم «سیلمز لات» هم از این قاعده مستثنی نیست. داستان آن هم که در مین می‌گذرد، جایی که همچنان هم در گوشه‌های این ایالت می‌توانید جاهایی را پیدا کنید که انگار در دهه‌ی پنجاه میلادی متوقف شده‌اند.

لحن روایی فیلم «سیلمز لات» با کتاب تفاوت دارد

فیلم ترسناک اقتباسی از استیون کینگ

دابرمن به خود اجازه داده تا کمی با لحن فیلم بازی کند. درواقع، لحن روایی که دابرمن برای فیلم «سیلمز لات» اتخاذ کرده بیشتر به طبیعت آثار کینگ بازمی‌گردد که اجازه می‌دهند کسی که آن‌ها را اقتباس می‌کند، به تناسب فیلم خود دز آن‌ها را بالا و پایین کند. به عبارت دیگر، داستان‌های او گاه از نظر لحن روایی زمین تا آسمان با هم فرق دارند؛ برای مثال، رئالیسم مغموم «رستگاری در شاوشنک» (The Shawshank Redemption) و «کنار من بمان» (Stand by Me) را بگذارید کنار لحن کمپ «نمایش مورمور» (Creepshow).

البته اغلب داستان‌های استیون کینگ جایی بین این دو ضد قرار می‌گیرند. نسخه‌ی دابرمن از «سیلمز لات» اما هر دویشان را در خود جای داده است؛ هم احساسات و لحن‌های رئال‌تر، هم افراط‌گرایی و گاه خنده‌دار بودن فیلم‌های ترسناک دهه هفتادی که آخر شب پخش می‌شدند؛ زمانی که مجلس دیسکو به راه بود و یقه‌ها پهن بودند و فیلم‌های نیمه‌شب می‌دانستند چطور وجه دیوانه‌وارتری به نمایش بگذارند. دابرمن دراین‌باره توضیح داده: «شما می‌توانید یک نسخه‌ی کاملا خشک از فیلم «سیلمز لات» بسازید، اما من آدم چنین کاری نیستم. شما می‌توانید خودتان را به دست امواج این فیلم بسپارید. یک‌موقع به خودتان می‌آیید و می‌بینید دارد به شما خیلی هم خوش می‌گذرد؛ یک لحظه بعد اما ترس وجودتان را فرامی‌گیرد. سپس دوباره لحن طنز و سبکی برقرار می‌شود. خلاصه که آخرش می‌خواهم احساس کنید که انگار یک موج‌سواری احساسی حسابی کرده‌اید.»

برای مثال، نکته‌ای در فیلم دابرمن وجود دارد که پیش از این در فیلم‌های خون‌آشامی ندیده‌ایم و ممکن است برای برخی از طرفداران دوآتشه‌ی کینگ حتی مضحک به نظر برسد؛ اما این خاصیت نوشتار کینگ است که اجازه می‌دهد تا این اندازه با لحن داستان بازی کنید. در فیلم «سیلمز لات» وقتی خون‌آشامی در نزدیکی است، صلیب‌ها شروع به درخشیدن می‌کنند. دابرمن درباره‌ی منبع الهام آن گفته که کینگ در کتاب به رنگ نور خدا اشاره می‌کند، اما نشان دادن ارتباط آن با ایمان قلبی به صورت بصری کار دشوری است. برای همین درخشش و نیرویی که ایمان باعث می‌شود از صلیب بیرون بزند گزینه‌ی متفاوتی برای بازنمایی بصری این افکار بوده است. وگرنه اینکه خون‌آشام‌ها از صلیب فراری‌اند و به ‌آن نگاه نمی‌کنند هزاران بار انجام شده است. دابرمن می‌خواسته در عین وفاداری به کتاب کینگ، کار تازه‌ای بکند.

برخی از خطوط داستانی کتاب از فیلم حذف شده‌اند

بازسازی فیلم «سیلمز لات»

کینگ در توصیف استاد است و شهرهای خیالی کتاب‌هایش همیشه آنقدر مملو از جزئیات هستند که واقعی می‌نمایند. برای همین کار دشواری است که بخواهید یک شهر کامل با ساکنان پویا و تمام خاطرات و پس‌زمینه‌های آن‌ها را در یک اقتباس سینمایی جای بدهید. بنابراین چاره‌ای نمی‌ماند جز اینکه دست به انتخاب بزنید و روی کاراکترهایی تمرکز کنید که اکثریت زمان، داستان روی آن‌ها مانور می‌دهد. این کاری است که دابرمن با فیلم «سیلمز لات» انجام داده است. مشخصا کتاب کینگ انسجام و جزئیات زیادی دارد و شخصیت‌هایش انگار همه می‌توانند در نقش اول قرار بگیرند. بزرگترین چالش برای دابرمن این بوده که از میان این کاراکترها، داستان کدامشان را در اولویت قرار بدهد. در نهایت، آن چیزی که بیش از هر چیز مهم است، حفظ جوهره‌ی داستان و اقتباس عناصر اصلی آن است و در این میان می‌توان به خطوط داستانی فرعی هم سری زد که به پیشبرد داستان اصلی کمک می‌کنند.

برای مثال، یکی از داستان‌های پس‌زمینه که در کتاب حسابی به آن پرداخته می‌شود، خانه‌ی مارستن است؛ خانه‌ای که قهرمان داستان اولین بار در آنجا با یک روح مواجه می‌شود و از آن روز به بعد به نیروهای فراطبیعی اعتقاد پیدا می‌کند. این خانه و نقشی که آن در پس‌زمینه‌ی نقش اصلی بازی می‌کند، در کتاب اهمیت زیادی دارد. در فیلم «سیلمز لات» اما به چند جمله درباره‌ی آن اکتفا می‌شود. چون خانه‌ی مارستن هم، مثل بسیاری دیگر از شخصیت‌های کتاب، برای خودش یک شخصیت دارد و برای آنکه آنطور که شایسته‌اش است به آن پرداخته شود، باید از عناصر دیگر صرف نظر می‌شد. دابرمن توضیح داده که او صحنه‌های زیادی مربوط به خانه‌ی مارستن ضبط کرده، اما در نهایت مجبور شده به نفع خطوط داستانی مهم‌تر آن‌ها را حذف کند.

مکنزی لای

لوئیس پولمن، بازیگر فیلم‌هایی مثل «تاپ‌گان: ماوریک» (Top Gun: Maverick)، «غریبه‌ها: شکار در شب» (The Strangers: Prey at Night) و سریال «محدوده بیرونی» (Outer Range) نقش اصلی فیلم تازه‌ی «سیلمز لات» است. کاراکتر او بن میرز نام دارد، همان کسی که روزی از خانه‌ی ارواح تراما می‌گیرد و حالا نویسنده‌ی یک کتاب پرفروش شده که برای ساکنان شهر قدیمی خودش کمی بیش از حد واقع‌گرایانه به نظر می‌رسد. او مثل یک مرد معقول و معمولی می‌ماند که در یک محیط دیوانه، تنها کسی است که می‌تواند کمی ثبات و منطق را به اطرافیانش بازگرداند. به محض بازگشت، بن توجهات را به سمت خود جلب می‌کند. البته در شهری که غیرعادی به عادی تبدیل می‌شود، معمولی بودن باید هم توی چشم برود. بیش از همه اما سوزان نورتون (مکنزی لای) مشتاق است که بن را بشناسد. سوزان کتاب‌خوان قهاری است و پس از این همه کتاب خواندن، می‌داند زندگی فراتر از چیزی است که در شهر کوچک آن‌ها جریان دارد؛ می‌توان گفت او یک دختر کوچک از شهری کوچک است که تلاش می‌کند از آن دل بکند. وقتی یک غریبه به شهر می‌آید، سوزان نمی‌تواند جلوی کنجکاوی خود را بگیرد و از بن می‌پرسد فراتر از این شهر چه خبر است؟

رابطه‌ی سوزان و بن پروبال می‌گیرد. به مرور بن متوجه می‌شود آن چیزهایی که از شهر خود به یاد دارد، وجه تازه‌ای به خود گرفته‌اند؛ حتی اگر او فکر می‌کرد زادگاهش جای عجیبی است، هیچ چیز نمی‌توانست او را آماده‌ی روبرویی با یک خون‌آشام واقعی کند. اما پیش از خون‌آشام (یا آدم‌خوار، چون ماهیت هیولایی کاراکتر کینگ تفاوت زیادی با اغلب خون‌آشام‌ها دارد)، بن با ریچارد استریکر (پیلو اسبک) آشنا می‌شود که عمارت ویران‌شده‌ای را که بر فراز شهر خودنمایی می‌کند برای همکار ساکت خود کرت بارلو می‌خرد؛ کسی که فقط شب‌ها بیرون می‌زند و بلد است چطور گاز محکمی از ساکنان شهر بگیرد. دابرمن توضیح داده که اقتباس ۱۹۷۹ از «سیلمز لات» تأثیر زیادی بر شکل گیری کاراکتر بارلو در فیلم خودش داشته است و جیمز میسون هم یکی از اجراهای موردعلاقه‌ی خودش و اسبک در آن اقتباس بوده که موقع فیلمبرداری نیم‌نگاهی به آن داشته‌اند.

استریکر «سیلمز لات» شبیه رنفیلد در «دراکولا» است

استریکر

یکی از خوبی‌های اینکه کسی مثل پیلو اسبک در فیلم «سیلمز لات» حضور دارد، این است که می‌توانید هر چالشی پیش پای این بازیگر دانمارکی بگذارید و او سربلند از آن بیرون می‌آید. پیش از این درباره‌ی تفاوت لحن فیلم و جریان ناهمگون آن صحبت کردیم. به گفته‌ی دابرمن، پیلو دقیقا بازیگری است که می‌تواند این لحن‌های گوناگون را به کاراکتری مثل استریکر بیاورد؛ گاه او را بامزه و سرگرم‌کننده جلوه دهد و گاه کسی که منطق بر او حاکم است. البته  استریکر فیلم «سیلمز لات» هر چه که باشد، بی‌شک شما را یاد رنفیلد «دراکولا» می‌اندازد. این نسخه از سرسپرده‌ی خون‌آشام اما نسخه‌ای کاملا دابرمنی است که جسارت او در اقتباس «سیلمز لات» را به تصویر می‌کشد. قرار دادن استریکر در یک شنل بنفش، کلاه پردار و سبیل کلفت شخصیتی از کاراکتر اسبک ساخته که به جای آنکه بخواهد نگاه‌های ناخواسته را از روی خودش بردارد، توجهات ساکنان شهر را به خودش جلب می‌کند. او دیگر یک خارجی نیست که مردم حضورش را تحمل نکنند، بلکه مثل یک موجود عجیب و غریب می‌ماند که نمی‌توان از خیره شدن به او دست کشید.

گری دابرمن درباره‌ی جان دادن به کاراکتر استریکر و دشواری‌های آن توضیح داده است که رویکردهای مختلفی پیش پای او و اسبک بوده تا ببینند کاراکتر استریکر را به چه مسیری خواهند برد. یک مسیر که مشخصا مسیر کتاب است؛ اما گزینه‌ی جیمز میسون، بازیگر این کاراکتر در سریال ۱۹۷۹ هم وجود دارد و حتی می‌توان به نسخه‌های متعدد رنفیلد در اقتباس‌های «دراکولا» هم نیم‌نگاهی داشت. نکته‌ی مهم این است که استریکر در فیلم «سیلمز لات» آن خارجی‌ای است که همه‌ی مردم دوست دارند با او گپ بزنند و بیشتر او را بشناسند. مخصوصا که استریکر یک مغازه‌ی عتیقه‌فروشی باز می‌کند و خرده‌ریزهای جالبی دارد و از طریق این زرق و برق‌ها، ساکنان شهر را به درون طعمه‌ی خود می‌کشاند.

استریکر در پیاده کردن نقشه‌های شوم ارباب خود موفق است و نتیجه‌ی آن هم در ناپدید شدن دو برادر نمود پیدا می‌کند؛ برادر بزرگتر دنی (نیکلاس کروتی) و برادر کوچکتر رالفی گلیک (کید وودوارد). دوست آن‌ها، مارک پتری (جردن پرستون کارتر)، یک فیلم‌باز حرفه‌ای است؛ به طور ویژه فیلم‌های ترسناک. برای همین خوب می‌داند که وقتی سروکله‌ی یکی با دندان‌های تیز در مدرسه پیدا می‌شود، باید پنجره‌های خود را خوب چفت کند. اما آدم‌بزرگ‌های زیادی نیستند که به حرف‌ها یا به قول خودشان توهمات یک بچه گوش بدهند. در این میان تنها معلم مهربان او، میتو برک حاضر می‌شود ادعاهای مارک را بپذیرد. برک را می‌توانید ون هلسینگ «سیلمز لات» در نظر بگیرید که نقش او را در فیلم تازه بیل کمپ از سریال «گامبی وزیر» (The Queen’s Gambit) بازی می‌کند.

مارک پتری یکی از جذاب‌ترین کاراکترهای فیلم است

مارک پتری و متیو برک

در میان کاراکترهایی که نام بردیم، برای دابرمن، مارک پتری از همه بیشتر جذابیت دارد؛ مخصوصا که بازیگر آن، کارتر، در زمان فیلمبرداری تنها ۱۳ سال داشته و خودی از خود نشان می‌دهد. شخصیت مارک در کتاب هم یک کاراکتر پویا است که در فیلم حداکثر پتانسیل او به نمایش گذاشته می‌شود؛ برای نمونه، صحنه‌ی معرفی کاراکتر مارک در کتاب یکی از بهترین معرفی‌های شخصیت‌ها در «سیلمز لات» است. او پای خودش ایستاده و در برابر زورگویی که اذیتش کرده ساکت نمی‌نشیند؛ بلکه یک مشت محکم حواله‌اش می‌کند. این بچه‌ای نیست که قرار است کتک بخورد و سرش را پایین بندازد و راه خانه‌اش را با شرم طی کند. او می‌جنگد و این روحیه‌ی جنگندگی، در برابر خون‌آشام‌ها هم جواب می‌دهد. مارک کسی نیست که از شرایط دشوار پا پس بکشد.

البته جنگندگی‌های یک نفر برای عقب نگه داشتن یک ارتش کافی نیست. جمعیت شهر روز به روز کاهش پیدا می‌کند. مادر پسربچه‌ها بلافاصله پس از ناپدید شدن برادران به بستر بیماری می‌افتد و می‌میرد. البته خیلی مرده نمی‌ماند؛ چون از مرگ برخاسته و با نیش و ناخن به جان دیگران می‌افتد. همین کافی است تا پزشک شهر، دکتر کودی (آلفر وودارد) را متقاعد کند که نیروهای اهریمنی در شهر وجود دارند. اما بالاخره کسی جرئت می‌کند و گروهی راه می‌اندازد تا علیه این شر قیام کنند. این کسی نیست جز کشیش کلیسای محلی، پدر کالاهان (جان بنجامین هیکی) که در آغاز خود را به عنوان یک آدم باایمان نشان می‌دهد که انگار می‌تواند با همین ایمان دست‌تنها به جنگ ارتش خون‌خواران برود. اما در لحظه‌ی سرنوشت‌ساز پدر کالاهان به دام اعتقاد متزلزل خود می‌افتد. دابرمن کشیش فیلم «سیلمز لات» را یک قهرمان بی‌میل توصیف می‌کند که بقیه با امید و ایمان سراغش می‌روند، بلکه بتواند شهر را از دست نیروی اهریمنی نجات دهد. اما او از درون شکسته است. در کتاب استیون کینگ کشیش کالاهان به الکل اعتیاد دارد و ایمان دروغینش به درد هیچکس نمی‌خورد.

منابع الهام دابرمن برای کارگردانی فیلم «سیلمز لات» چه بوده است؟

بازسازی فیلم ترسناک «سیلمز لات»

منابع الهام کارگردان در ساخت این نسخه از «سیلمز لات» در جای‌جای فیلم وجود دارند و لازم نیست بیش از حد موشکافی کنید تا به آن‌ها پی ببرید؛ برای مثال، در یکی از صحنه‌ها، که خوانندگان کتاب حتما به یاد دارند و اصولا به عنوان یکی از معروف‌ترین لحظات «سیلمز لات» شناخته می‌شود، یک پسر ازمرگ‌برخاسته بیرون پنجره‌ی اتاق دوست خود انگار در هوا شناور است. دابرمن اما به بازنمایی این تصویر از کتاب، چرخش‌ها و الهامات خاص خود را اضافه کرده؛ برای همین در گوشه‌ی اتاق مارک پتری می‌توانید پوستری از فیلم «شوگر هیل» (Sugar Hill) ببینید؛ یکی از آن فیلم ترسناک‌های دهه‌ی هفتاد میلادی که برای مخاطبان سیاهپوست تولید می‌شدند و داستانش درباره‌ی زنی است که گروهی از زامبی‌ها را برای انتقام گرفتن از اوباشی می‌فرستد که دوست‌پسرش را کشته بودند. با اینکه وقتی به اقتباسی از «سیلمز لات» فکر می‌کنید، سیاهپوستان و زامبی‌های مسخره اولین چیزهایی نیستند که به ذهنتان می‌رسند، اما این مسئله با همان جریان لحنی متفاوت که دابرمن قول آن را داده بود همخوانی دارد. «سیلمز لات» بیش از هر چیز از «دراکولا» متأثر شده است، اما استیون کینگ تحت تأثیر فرهنگ عامه‌ی دوران خودش هم بوده و فیلم‌های تجاری سیاهپوستان در دهه‌ی هفتاد حسابی طرفدار پیدا کرده بودند.

حتی خود جلد کتاب استیون کینگ از دهه‌ی هشتاد یکی از منابع الهام اصلی، مشخصا برای یکی از قاب‌های ماندگار در فیلم «سیلمز لات» بوده است. روی جلد «سیلمز لات» یک جفت چشم با خاصیتی مسحورکننده وجود دارد که انگار که از درون صفحه به خواننده زل زده‌اند، هاله‌ای آبی رنگ این چشم‌ها را در بر گرفته و همزمان، به نظر می‌رسد از آن‌ها خون می‌چکد. این تصویر الهام‌بخش صحنه‌ای در فیلم «سیلمز لات» شده که در آن پسربچه‌ها در جنگل از سمت کسی یا نیرویی تعقیب می‌شوند. دابرمن این صحنه را به صورت تک‌رنگ گرفته و سیلوئت آن‌ها در برابر یک پس‌زمینه‌ی آبی روشن قرار می‌گیرد. در زمان تدوین نهایی، دابرمن و پیتر دویل از تصاویر جلد کتاب کینگ استفاده کردند تا دقیقا همان رنگ‌های قرمز و آبی را در تصویر تکرار کنند.

عکس جلد کتاب استیون کینگ

تصویر جلد کتاب «سیلمز لات» استیون کینگ که الهام‌بخش یکی از نماهای به‌یادماندنی از فیلم دابرمن بوده است.

یک صحنه‌ی به خصوص نیز در «سیلمز لات» وجود دارد که با اینکه نسبت به کتاب، مسیر دیگری می‌رود، همچنان متأثر از فرهنگ عامه امریکایی در دهه هفتاد است؛ به طور مشخص سینماهای اتومبیل‌رو یا درایوین که در آن افراد با ماشین‌های خود و در یک پارکینگ جلوی یک پرده‌ی بزرگ در محیط باز فیلم می‌بینند. در این صحنه قهرمانان داستان محاصره شده‌اند و می‌خواهند یک ضدحمله علیه ارتش مردگان راه بیندازند، اما به جای آنکه مثل کتاب خانه به خانه بروند و خون‌آشام‌ها را بکشند، این سکانس در یک سینمای درایوین اتفاق می‌افتد. خون‌آشام‌ها از تاریکی‌ها برمی‌خیزند و از ماشین‌های خود بیرون می‌آیند و در پشت سر آن‌ها و پرده‌ی سفید غول‌پیکر، خورشید در حال غروب کردن است. این صحنه فوق‌العاده زیبا از آب درآمده و با اینکه با کتاب فرق دارد، اما روح سینمای دهه‌ی هفتاد در آن دمیده شده است. حتی یک جمله در کتاب کینگ وجود دارد که در آن یکی از شخصیت‌ها دراین‌باره توضیح می‌دهد که اطلاعاتش درباره‌ی نوسفراتو را از کجا آورده است. او می‌گوید که به اندازه‌ی کافی در سینماهای درایوین فیلم‌های همر (Hammer Film Productions) دیده است که بداند باید چطور با فروکردن یک میخ چوبی در قلب خون‌آشام‌ها از شرشان خلاص شود.

دابرمن درباره‌ی تصمیم خود برای تغییر این صحنه از کتاب درباره‌ی نقش این درایوین‌ها در مین توضیح داده و گفته دنبال مکانی بوده که مردم زیادی آخر هفته در آن جمع می‌شوند که مشخصا کلیسا هم نباشد؛ برای همین سینمای روباز به ذهنش رسیده که در آن قهرمانان می‌توانند یک‌جا با گروه بزرگی از خون‌آشام‌ها دست و پنجه نرم کنند. بالاخره خانه به خانه رفتن مثل کتاب زمان‌گیر است و آن شدت عمل و تأثیرگذاری لازم را که در یک اقتباس سینمایی می‌خواهید ندارد. تا صحبت از درایوین‌هاست، باید گفت که دابرمن خود معتقد است که فیلم «سیلمز لات» را باید مثل فیلم‌های دهه هفتاد تجربه کرد؛ در یک سینمای سرباز و پرجمعیت. اما حالا که حتی تجربه‌ی اکران سینمایی هم نصیب تماشاگران این فیلم نخواهد شد، حداقل کاری که می‌توان کرد این است که عده‌ی زیادی از دوستان و رفقایتان را در خانه جمع کنید و کنار هم پای این فیلم ترسناک بنشینید که تجربه‌ی دیدن آن را چندین برابر بهتر می‌کند.

منبع: Vanity Fair



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما