۷ فیلم برتر سعید پورصمیمی؛ بازیگر درخشان ایرانی روی فرش قرمز کن (پرترهی یک بازیگر)
وقتی کمتر از یک ماه قبل اسامی فیلمهای حاضر در هفتادو پنجمین دوره جشنواره کن معرفی شد نام سه بازیگر زن ایران از سه گوشه جهان خوشحالمان کرد . برای دیدن آنها بر روی فرش قرمز ثانیهشماری میشد وبه نظر میرسید پس از سالها حضور زهرا امیرابراهیمی از فرانسه، ترانه علیدوستی از ایران و گلشیفته فراهانی از هالیوود میتواند هم جالب توجه باشد و هم خاطرهانگیز. روز چهارشنبه ساعت ۵ بعدازظهر ۴ خرداد هنگامی که عوامل فیلم «برادران لیلا» ساخته سعید روستایی با تعداد بیشمار عوامل و خانوادههایشان بر فرش قرمز قدم گذاشتند، یکی از بازیگران بیشتر از دیگران مورد توجه قرار گرفت و او کسی نبود جز سعید پورصمیمی در کت و شلواری رسمی .
در شبکههای اجتماعی او را با القابی نظیر «آقای نقش مکمل»، «بازیگر بی ادعا» و … نامیدند و در کنار بوسه نوید محمدزاده و فرشته حسینی و لباس سیندرلایی ترانه علیدوستی به او اقبال زیادی نشان داده شد . دیدن سعید پورصمیمی که در فیلم «برادران لیلا» نقش پدرخانواده را برعهده دارد، بر روی فرش قرمز کن، فراتر از یادآوری بازیگری بود که سالها قدر ندیده و در جشنوارههای خارجی مورد توجه قرار نگرفته است. او بازیگری برآمده از روزگار دور در تئاتر رشت و بازی در کنار پرویز فنیزاده بود، از روزگار سریال «در پناه تو» و شبهایی که دیدن تله تئاتر «اسباب فراغت» را فراهم میآوردند. او نماینده خیل کسانی بود که برای بازیگر بودن با وجود داشتن مدرک باید تمرینهای سخت و مسیر سختتر را میپیمودند. او یادآور دورانی بود که تماشاگران برای دیدن تئاتر باید ساعتها در صف میایستادند و بازیگران باید خاک صحنه میخوردند. در آن بعدازظهر بهاری روی آن فرش قرمز پر زرق و برق در گوشه تصاویر ناگهان چهره او دیده شد، ساکت و تماشاگر . او در کنار بقیه آنانی گام برمیداشت که بازیگر این روزهای تسلط شبکههای اجتماعی بودند و حتی موتورسواری کردنشان هزاران لایک میگرفت. در آن کت و شلوار ساده و رسمی، آهسته به بالای پلههای قرمز رسید و با دبیرجشنواره، تیری فرمو، دست داد و باز هم درگوشهای ایستاد . او خیلی خوب کار گروهی در سینما را بلد بود. میدانست باید صحنه را در اختیار بازیگران نقش اول بگذارد. در عین حال میدانست چهقدر گروه همکارانش در «لیلا و برادرانش» به بودن او نیاز دارند. میدانست گروهی که کارگردان و دو بازیگرش مدتها بود در همان شبکههای اجتماعی، همدیگر را دنبال نمیکردند و تبریک بازیگران بعداز اعلام نام فیلم در جشنواره کن بدون نام کارگردان بود و یکی دیگر از بازیگران به شدت نامش خدشهدار شده بود، به حضورش نیاز داشتند. او با آگاهی از نقشی که برعهدهاش قرار گرفته و طراحی شده بود، آمد و در کنار «سلبریتی»ها، نقش مکمل بودن «بازیگر» بودن خود را بازی کند. اما ورق برگشت و همهی آن تماشاگرانی که از چهرههای تکراری خسته بودند، انتخاب کردند که او نقش اول باشد و کسانی که با هر وسیلهای تماشاگر این فرش قرمز بودند، به یاد آوردند چقدر دلشان برای دیدن یک «هنرمند» تنگ شده است. هم بر روی فرش قرمز هم در زمان فتوکال که شوخطبعیاش گل کرده بود، صحنه و زمان را به اندازه در اختیار گرفت و یکی از بهترین نقشهایش را ایفا کرد. نقشی کوتاه بر روی فرش قرمز جشنواره کن که اینقدر دقیق و درست بازی شد که جادوی نقش مکمل را باز هم ثابت کرد. او فروتن بود و گفت که: «بازیگران هر نسل نسبت به نسل بعدی خود عقبتر هستند» و البته سال ۹۴ در مراسم بزرگداشتش یک نکته درست را پیشبینی کرده و پرسیده بود :« تا زمانی که به دنبال نابازیگران هستیم چه بلایی سر جوانان مستعد در حرفه بازیگری میآید؟»
به بهانه این استقبال به سراغ ۷ فیلم برتر سعید پورصمیمی در طی این سالها میرویم. فیلمهایی که در هیچ کدام نقش اول نبود اما آنقدر خوب در آنها نقشآفرینی کرده بود که سه سیمرغ جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. شاید حالا باید امیدوار بود که بازی در «برادران لیلا» برایش یادگاری از کن به همراه داشته باشد. رسیدن به حق جهانی شدن که شاید خیلی دیر و دور نصیبش شود؛ آن هم برای بازیگری که درکارنامهاش همکاری با بسیاری از کارگردانان بزرگ نظیر ناصر تقوایی، پرویز کیمیاوی، احمدرضا درویش، کیانوش عیاری و محمدعلی نجفی و …. به چشم میخورد.
۱) برادران لیلا
کارگردان: سعید روستایی
بازیگران: ترانه علیدوستی، پیمان معادی، نوید محمدزاده
سال ۱۴۰۰
برای دیدن دوباره سعید پورصمیمی در یک فیلم خوب و یک نقش قابل صحبت باید حداقل ده سال صبر میشد و این اتفاق با «برادران لیلا» سومین ساختهی سعید روستایی رخ داد. فیلمی تقریبا سه ساعته که در چند روز گذشته در جشنواره کن، در ۵ نوبت روی پرده رفته و پس از اولین نمایش (در ساعت ۱۵ روز ۲۵ می- ۴ خرداد) در گرند لومیر (سالن اصلی جشنواره) حداقل ۶ دقیقه به طور ممتد تشویق شد. هرچند فقط یک منتقد به این فیلم امید داشت که نخل طلا بگیرد اما بقیه منتقدان کمابیش از فیلم راضی بودند.
فرانسویها فیلم قبلی این کارگردان، «متری شش و نیم»، را با عنوان «قانون تهران» دیده بودند و حتی نامزد سزار فرانسه هم شده بود پس منتظر فیلم جدید این کارگردان بودند. داستان فیلم «برادران لیلا» دربارهی یک خانواده است که زمانی دارای شکوه و جلال بوده، پدری دارند که چندان علاقمند به حل مشکلات خانواده نیست و از همه بدتر تغییرات ناگهانی قیمتها سبب میشود آنها نتوانند به آرزوهای حداقلی که دارند برسند. در فیلم لیلا – با بازی ترانه علیدوستی- که دیگر حوصلهی ناتوانیهای برادرانش و تصمیمهای غلط پدرش را ندارد، محوریت خانواده را برعهده میگیرد.
جوردن مینتزر، منتقد هالیوود ریپورتر، این اثر را با داستانهای زولا و دیکنز مقایسه میکند و معتقد است فیلم مواجههی ناگهانی تماشاگر با فشارهای زندگی در ایران است و در عین حال فیلم دربرگیرنده مجموعه اختلاف طبقاتی، سردرگمیها و حسرتهای این خانواده است. از نظر پیتر دبروج، منتقد ورایتی، هرچند فیلم کامل نبود اما عالی بوده و اتفاقا از برتریهایش این است که حتی صحنههای غذا دزدیدن از آشپزخانه پدر برای سیر کردن فرزند و خانواده نیز آبکی در نیامده.
با اینکه منتقدان بیشتر بر روی بازی ترانه علیدوستی و همین طور پیمان معادی متمرکز بودهاند اما به صحنههایی از بازی سعید پورصمیمی در مقام اسماعیل جورابلو، پدرتریاکی در آستانهی آلزایمر که آرزوی سردسته خانواده شدن را دارد، نیز اشاره داشتهاند . پدری که درست است برای فرزند پنجم پسرش جشن میگیرد اما باور دارد اینبار هم به او دروع گفتهاند که نوهاش «پسر» است . اسماعیل تمام آن چیزی که همهی سالها جمع کرده است، تبدیل به ۴۰ سکه طلا کرده و بر سر دوراهی بخشیدن به فرزندان ناسپاس یا سردسته فامیل شدن و شریک شدن در بخشی از هدایای عروسیهای فامیل، مردد است . سردسته فامیل فوت کرده و او دوست دارد این مقام را از آن خود کند. او باید برای دریافت این مقام که چندان هم قطعی نیست، سیاستهای زیرکانهای را در پیش گیرد، باید هم ابراز بیتفاوتی کند و حتی تماشاگر رقیبش باشد که بیمهابا تبلیغ میکند و از سوی دیگر باید به «ابرام»، یکی از اعضای فامیل اعتماد کند و با دادن سکههایش در عروسی پسر او، خود را دارای پشت و پناه ببیند. اسماعیل، ناتوانی و فقر فرزندانش را میبیند و میداند اگر آنها باخبر شوند حتما سکههایش را از دست میدهد. لیلا وقتی از این سکهها آگاه میشود تدبیری میاندیشد اما پدر – سعید پورصمیمی- لحظهی باشکوهی را زیر باران پول در عروسی پسر ابرام تجربه میکند، اما آیا به آرزویش میرسد؟
فیلم مجموعهای است از تلاشها و مبارزههای بیامان روزمره که بالا و پایین رفتن قیمت سکه بخشی از آن است. منتقدان این فیلم را در کن دیدهاند و سعید روستایی گفته است که حاضر نیست سانسور فیلمش را بپذیرد و ترجیح میدهد فیلم توقیف شود اما شاید هم پذیرفت و کمتر از دو ماه دیگر فیلم در ایران اکران شد. فیلمی که هرچند میتواند برای بسیاری از ما، بازنمایی اتفاقات هر روزه باشد اما مسلما دیدن بازی سعید پورصمیمی در نقش پدری جاهطلب و نامهربان و عقبافتاده که به قول خودش «به سنتهای قدیم چسبیده؛ سنتهایی که دیگر هیچ کاربردی ندارد» و رویاروییاش با فرزندانی که برای اندکی زندگی بهتر رازهای زیادی دارند، قابل توجه است .
۲) ناخدا خورشید
کارگردان: ناصرتقوایی
بازیگران: داریوش ارجمند،علی نصیریان ، پروانه معصومی
سال ۱۳۶۵
اولین حضور سعید پور صمیمی بر روی پرده سینما فیلم «ناخدا خورشید» ساختهی ناصر تقوایی بود و برای این بازیگر تئاتری؛ لوح زرین جشنواره فیلم فجر را به همراه داشت. بازیگری که از سال ۱۳۴۰ و فارغالتحصیلی از رشته تئاتر دانشگاه رشت، گروه تئاتر روی صحنه رفته بود و ۵-۶ سال بعد وقتی کارمند صدا وسیما شد در تلهتئاترهای زیاد دیگری هم کارگردانی کرد و هم ایفای نقش. او وسواس داشت که انتخابهای درستی برای حضور بر پرده نقرهای داشته باشد و چه انتخابی بهتر از حضور در فیلم ناصر تقوایی.
او نقش «ملول» دستیار ناخدا خورشید را بازی میکند؛ ناخدایی که یک دست ندارد و در حسرت پسر است و قرار است فراریان و تبعیدیهایی را که به ترور «حسنعلی منصور» متهم هستند، از یک شهر جنوبی خارج کند. این همکاری چندان برای ناخدا و دستیارش که پیش از این دچار مشکل شده بودند ارزان در نمیآید. آنها مجبور میشوند بار دیگر تن به بردن تعدادی دیگر از تبعیدیها و خروجشان از بندر بدهند. این بار زندانیها «شیخ ماجد» را کشتهاند و الماسهایش را دزدیدهاند و شهر را به هم ریختهاند، این جنگ و دعوا سرانجام جان همه را میگیرد.
در این فیلم پورصمیمی (ملول) با ناخدا خانهیکی است، هر وقت بخواهد میتواند به خانه ناخدا برود، حتی اگر توسط زن ناخدا (پروانه معصومی) به خاطر ازدواج دوم سرزنش شود،. او دنبال پول و مادیات است، زیاد حرف میزند شاید چون نمیشنود، در کارهایی که به او ربطی ندارد دخالت میکند و عواقبش را میبیند. زیاد میپرسد و در واقع هر چقدر قرار است «ناخدا خورشید» مرد کامل و دانایی باشد، تمام صفتهای زمینی را «ملول» بر عهده دارد تا چهرهی ناخدا موجهتر باشد و پورصمیمی این نقش مکمل را آن چنان ایفا میکند که هم مورد قبول تماشاگران و هم داوران جشنواره فجر قرار میگیرد.
۳) تحفهها
کارگردان: ابراهیم وحیدزاده
بازیگران: مهدی فتحی، جمشید مشایخی، حمید جبلی، مرضیه برومند
سال ۱۳۶۶
رابطهی ابراهیم وحید زاده و سعید پورصمیمی به سالهای دور برمیگشته است، زمانی که آنها هر دو در حال بازیگری و کارگردانی تئاتر بودند و بعد در تلویزیون و رادیو با هم همکار شدند. ابراهیم وحیدزاده اولین بار سعیدپورصمیمی را در نمایش «گاومیش سرخ با شاخهای سبز» در انجمن فرهنگی ایران و فرانسه دیده است. دوستی و همکاریشان ادامه پیدا میکند و دوبار در فیلم کمدی به عنوان کارگردان و بازیگر همکاری میکنند. فیلم «تحفهها» در سالهای انتهایی جنگ ساخته شده و بازیگران شناخته شده تلویزیونی در آن حضور داشتهاند از برومند و جبلی و معتمدآریا تا مشایخی و پروانه معصومی و سیروس ابراهیمزاده. داستان هم وصف حال آن دوران بوده است. البته هنوز سوژهی آن قدیمی نشده و هنوز میتوان به این تکرار تاریخ خندید. روایت حشمت حمال (مهدی فتحی) است که با احتکار کمکم پولدار میشود و با نظریات و مشورتهای آدم بیپول و بیکاره توسل (سعید پورصمیمی) به دنبال حشمت و جاه و حتی سیاست ونمایندگی مجلس است.
این فیلم روایت یک محتکر است و البته به تاریخ پناه برده و زمان فیلم به جنگ جهانی اول باز میگردد. فیلم مجموعهای از اتفاقات و نوکیسه بودن خانواده حشمت را در کنار سودجویی افرادی مانند توسل روایت و حکایت میکند. بارقههای طنز و شوخ بودن سعید پورصمیمی و دیگر دست اندرکاران این فیلم پر زرق و برق یکی از کمدیهای فاخر را پدید میآورد. این بار نیز پورصمیمی توانست سیمرغ بلورین جشنواره را برای نقش دوم از آن خود کند.
همکاری بعدی آنها در فیلم «معادله» در سال ۱۳۸۲ باز هم تکرار شد و در آن فیلم نیز پورصمیمی نامزد سیمرغ شد. او نقشهای کمدی متفاوتی در طول این سالها بازی کرده است. از حضور در نقش حشمتعلی خان فرزند عباسقلی خان، پیرمرد چشم چران و چشمک زن در فیلم «کلمبوس» و یا یکی از پیرمردهای فیلم «مدرسه پیرمردها» در اوج موفقیت فیلمهای کودکان در دههی ۷۰ تا نقش آفرینیهای موفقی که منجر به نامزد شدن او در جشنواره فجر و جشن حافظ و خانه سینما برای فیلمهای «سرزمین خورشید»، «زشت و زیبا»، « تک درختها» و…. شده است.
۴) پرده آخر
کارگردان: واروژ کریم مسیحی
بازیگران: فریماه فرجامی، ماهایا پطروسیان، داریوش ارجمند
سال ۱۳۶۹
واروژ کریم مسیحی دستیار کارگردانان بزرگ سینمای ایران بود و سرانجام توانست و خواست تا اولین فیلمش «پرده آخر» را ساخت. فیلمی که در جشنواره فیلم فجر مورد تحسین بسیار قرار گرفت و ۹ سیمرغ بلورین دریافت کرد. یکی از این سیمرغها، سیمرغ نقش مکمل مرد سعید پورصمیمی برای ایفای نقش «جامی» بود. فیلمی تو در تو و پر از اسرار که تماشاگر در هر صحنه با قسمتی از داستان آشنا میشود. فیلم درباره ارث و میراث و طمع افراد است. زنان و مردانی که برای سهمی بیشتر حتی حاضرند دیگری را از سرراه بردارند. حسام رفیعالملک که به تازگی مرده و قرار است ثروتش به همسرش فروغالزمان داده شود اما «تاجالملوک» و «کامران میرزا» خواهر و بردار «حسام میرزا» علاقه ندارند از جایگاه خود به حضیض بیفتند. از این رو دست به توطئهای برای از بین بردن همسر برادرشان میزنند. آنان برای این کار به سراغ یک گروه نمایشی که زیر نظر «جامی» –سعید پورصمیمی- فعالیت میکنند، میروند. آنان راه آسانی را انتخاب کردهاند؛ دیوانه نشان دادن او. اما همه چیز به آسانی پیش نمیرود. این بار نیز پورصمیمی در کنار دیگر بازیگران شناخته شده، جایگاه خاصی برای خود خلق کرده است. او قرار است نقش کارگردان و بازیگر را بازی کند، نقشی شبیه زندگی خودش، دوستانش و همکارانش. او قرار است شبیه خودش باشد، با ایدهآلها و نرسیدنها و سختیهای زندگی هنری. او یک کارگردان شکست خورده است که رویای اجرا بر صحنههای بزرگ را دارد.
۵) دلشدگان
کارگردان: علی حاتمی
بازیگران: امین تارخ، لیلا حاتمی، اکبر عبدی ، حمید جبلی
سال ۱۳۷۰
مگر میشد علی حاتمی فیلمی بسازد و بازیگری علاقه به حضور در فیلم او نداشته باشد؟ این آرزوی بسیاری از بازیگران بود که نقشی در فیلمهای باشکوه و ماندگار حاتمی داشته باشند. اما از سوی دیگر پورصمیمی هم بازیگر توانمندی بود که این بار نقش «ناصرخان» یکی از اعضای تیم ضبط موسیقی را در این فیلم ایفا میکرد. دوران سلطنت احمد شاه است و به وعده یک فرد خارجی علاقمند به فرهنگ، تعدادی از نوازندگان و خوانندگان برجسته ایران آن زمان، زیر نظر – آقاحسین دلنواز – راهی آن سوی دریای سیاه میشوند. آنان قرار است چند ردیف موسیقی ایرانی در حال نابودی را ضبط کنند. این گروه هرکدام برای خود، دغدغههایی دارند و اخلاقیاتی. یکی ترشرو است و دیگری شاگرد آشپز. یکی طاهر خواننده است و با وجود صدای دلنشین مریض احوال شده. تاجر فرنگی به وعده خود عمل نمیکند، گروه میان ماندن و رفتن با وعده فراهم شدن دستمزد از سوی استاد دلنواز میماند. عشق و عاشقی نیز در این سفر جای خود را دارد. با شنیدن صدای تمرین، لیلا برادرزاده نابینای سفیر عثمانی دل به طاهر میبندند اما جسم این خواننده – با بازی امین تارخ – از باد سرد غرب دچار ذاتالریه میشود. یکی از بهترین صحنههای فیلم آوازی است که حسین علیزاده به جای طاهر میخواند و آن چنان زیباست که بعدها آلبوم «دلشدگان» از آن خلق میشود. کم پولی سبب میشود تا گروه کنسرتی برپا کند. گروه بعد از ضبط صفحه و با از دست دادن طاهر؛ سوار کشتی میشود اما جنگ جهانی اول است و گلولههای توپ، کشتی را از هم میپاشد و صفحهها بر دریا شناور میشود. در این فیلم پورصمیمی یکی از اعضای گروه است با رگههای طنز و رک بودنی که گاه آزاردهنده میشود و تحملش برای دیگران سخت. این طبع او در زندگی واقعی و از سوی همکاران نیز بارها بیان شده است. تا زمانی که با دیگران نزدیک نشده است، فاصله و سردی را حفظ میکند و هرکسی را به خلوت خود راه نمیدهد اما بذلهگویی او در پشت صحنهی فیلمها در هنگام غذا و استراحت یاد همکارانش مانده است.
۶) نسل سوخته
کارگردان: رسول ملاقلی پور
بازیگران: نیکی کریمی، سعید پورصمیمی، سیامک انصاری
سال ۱۳۷۸
«نسل سوخته» دوازدهمین فیلم بلند مرحوم رسول ملاقلیپور بود. فیلمی که مثل دیگر آثار این کارگردان به جنگ نپرداخته و این بار آثارش را مورد ارزیابی قرار داده است. این فیلم از سه اپیزود تشکیل شده است که در همه آنها زنی دانشجو حضوری مشترک دارد. زنی که باید بتواند از مشکلاتی که بر سرراه و پیشرفتش قرار دارد به تنهایی عبور کند .
اپیزود اول در خانهای قدیمی با صاحبانی مالیخولیایی میگذرد، اپیزود دوم در یک تاکسی و اپیزود سوم روایت یک سرقت و تظاهرات دانشجویی است که در آن سالهای بعد از دوم خرداد و بعد از ماجرای کوی دانشگاه رخ داد و به نحوی در فیلم به آن اشاره شده است . در اپیزود اول، سعید پورصمیمی نقش «شازده» را بازی میکند که به نیکی کریمی، پرستار پسرش که برای مراقبت از پسرجوان معلولش آمده پیشنهاد همصحبتی و حتی صیغه شدن مخفیانه را میدهد. او بر این باور است که اگر دشمنان توطئه نمیکردند پسرش شاه شده بود و این دختر جوان پرستار مخصوص شاه ایران. او در خانهاش خود را حاکم بلامنازع میداند که به همگان حتی برای نوشتن، مردن و عاشق شدن دستور میدهد. در این قسمت پورصمیمی نقش یک مرد زیادهخواه را بازی میکند، نقشی کوتاه، موجز و البته به اندازه کافی تاثیرگذاربرای بیان خانوادههای متوهمی که همچنان از طریق شیوه پادشاهی خواستار تسلط بر مردان و زنان هستند.
۷) یه حبه قند
کارگردان: رضا میرکریمی
بازیگران: رضا کیانیان، نگار جواهریان ، پریوش نظریه
سال ۱۳۹۰
دومین همکاری سعید پورصمیمی با رضا میرکریمی به حدود ۱۱ سال پیش باز میگردد. او نقش دایی «عزتالله رسولیان» بزرگ خانواده را در یکی از روستاهای یزد ایفا میکند. در روزهایی که خانواه دور هم جمع شدهاند تا عروسی «پسند» با بازی نگارجواهریان و یکی از پسرهای خان را که در آمریکاست، جشن بگیرند. خانواده سرخوش و خوشنودند و این ازدواج برایشان نوید تغییرات زیادی را میدهد اما دختر دلش با این اتفاق نیست .«دایی» در نقش بزرگ خانواده هرچند رضایتی از این اتفاق ندارد، مانع هم نمیشود. پورصمیمی پیش از این در فیلم «اینجا چراغی روشن است» نیز با میرکریمی کار کرده بود اما این بار او در کنار جمع بازیگران فیلم «یه حبه قند» نقش مکمل تاثیرگذاری را داشت. برای تماشاگران سینما که فیلم «مسافران» بیضایی و تبدیل شدن یک عروسی به عزا را دیده بودند، این فیلم رگههایی از این تشابه را رقم میزد و البته هیچ کس مثل سعید پور صمیمی نمیتوانست آن چایی خوردن سرخوشانه و بازی کردن با حبه قند را اجرا کند. او که این بازی هر روزه برایش تفریحی ساده بود گمان نمیبرد که قرار است با همان حبه قند، راهی دنیای باقی شود و البته سرنوشت تعداد زیادی از اعضای خانواده راتغییر دهد. هنگامی که به سادگی با چند خر خر و گیرکردن قند در گلو، جمع خانواده را ترک کرد، همه حیران بودند. بیشتر از همه «پسند» که وقتی قاسم –فرزندخوانده دایی – بیخبر میآید و با دیدن سفره عقد بیخبر میرود، سرگردانتر شده است. اینجا تصمیم با پسند است که همان مسیر از قبل برنامهریزی شده را طی کند یا نه! به همین خاطر این فیلم را باید تا لحظه آخر و ضربه نهایی دید. هرچند بیشتر «دایی» در ذهنمان حک میشود.
البته سعید پورصمیمی همیشه آثارش ماندگار و قابل توجه نبوده. حتی میتوان گفت طی ده سال گذشته اسیر روزمرگی تولیدات سینمای ایران شده و بازی در فیلمهای معمولی را میپذیرد. او قبلتر به شدت در انتخابهایش دقت میکرد و بازی در فیلمهایی مانند «چهره» (سیروس الوند، ۱۳۷۳)، «سرزمین خورشید» (احمدرضا درویش، ۱۳۷۵)، «ایران سرای من است» (پرویز کیمیاوی، ۱۳۷۷)، «عروس آتش» (خسرو سینایی ۱۳۷۸) و .. دلیل واضحی برای مقایسه است که نشان میدهد بعد از آنها او چگونه واپس رفته است. هرچند این بار باید منتظر ماند و دید سرنوشت آیا جایزهی کن را در اختیار پورصمیمی قرار میدهد؟
وقتی که گندش در اومد.هالا ازش تعریف نکنید دیگه بسه..
استادسعیدپورصمیمی ازاساتید هنر سینما .تاتر وتلویزیون است.درکنارعالیجناب استادعلی نصیریان ازمشاهیر هنر محسوب میشوند.درهرکجای دنیا که بودند تندییس انها رامیساختند وبه انهاافتخارمیکردند.حال ما چه میکنیم.ازروی حسادت هزار دروغ بهشان میبندیم.واقعا افسوس.که ماایرانی ها اینگونه شده اییم.به هرحال استادجایزه حق توبود وبقول ملانصردین عاقلان دانند!!