۱۰ فیلم غمانگیز که بر اساس داستانهای واقعی ساخته شدهاند
آثاری که داستان آنها از اتفاقات واقعی الهام گرفته شدهاند، گاهی آنقدر فضای غمگینی دارند که تماشایشان قلب هر بینندهای را میفشارد. بسیاری از فیلمها حس ترحم و اندوه شدیدی ایجاد میکنند اما اغلب تاثیرگذارترینشان آنهایی هستند که میدانیم بر اساس رویدادهای واقعی ساخته شدهاند. دانستن اینکه آنچه در حال تماشایش هستید درد و رنج واقعی یک نفر است، حسی ایجاد میکند که ضربهای کاری به مخاطب میزند؛ چیزی شبیه همذاتپنداری.
حتی با این وجود که همهی ما اگاهیم وقایع این فیلمها برای نمایش در سینما کاملا دراماتیزه میشوند و اغلب شخصیتها ساخته و پرداختهی ذهن نویسندگان هستند، باز هم با آنها همراه میشویم و به خاطر آنچه که هستند دوستشان داریم. به خصوص که اگر سرانجام خوبی داشته باشند، توانایی التیام بخشیدن و کمک به بیننده برای گذر از کشمکشهای شخصیاش را دارند. این خیلی خوب است که بدانید درد و رنج فقط در زندگی شما وجود ندارد و در گذر از سختیها تنها نیستید. کمی خودخواهانه است، اما در مواردی این موضوع حتی باعث دلگرمی و شجاعتتان برای مبارزه میشود.
در ادامه ۱۰ فیلم شگفتانگیز را به شما معرفی میکنیم که از لحاظ احساسی حسابی درگیرکننده و اثرگذار هستند، و همچنین بر اساس داستانهای واقعی ساخته شدهاند.
۱۰. زنده (Alive)
- کارگردان: فرانک مارشال
- بازیگران: ایثن هاک، وینسنت اسپانو، جاش همیلتون
- تاریخ انتشار: ۱۹۹۳
- امتیاز راتن تومیتوز: ۶۱ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
در تاریخ ۱۳ اکتبر ۱۹۷۲ هواپیمای یک تیم راگبی اروگوئهای که از این کشور به سمت شیلی در پرواز بود، به دلیل آبوهوای بد و طوفانی در کوههای آند سقوط کرد. «زنده» روایتگر داستان این سقوط وحشتناک است و نشان میدهد که چگونه بر خلاف تمام احتمالات، برخی از بازیکنان تیم توانستند زنده بمانند؛ اتفاقی که به معجزه شباهت داشت. هرچند که این خوششانسی در ادامه تبدیل به یک تراژدی میشود و نتیجه، فیلمی کاملا بیرحمانه است که تماما ریشه در واقعیت دارد.
«زنده» این سقوط وحشتناک را با جزئیات رعبآوری به تصویر میکشد که شاید برای بعضیها قابل تحمل نباشد. از جمله صحنهی دو نیم شدن هواپیما پس از برخورد با زمین و اینکه چگونه بازماندگان قبل از اینکه راهی برای بازگشت به به جهان پیدا کنند، برای زنده ماندن مجبور به خوردن گوشت مردگان میشوند. مردگانی که مدتی قبل بهترین دوستانشان بودند.
این فیلم سال ۱۹۹۳ در ژانر اکشن، مستند، درام و به کارگردانی فرانک مارشال، بر اساس کتابی نوشتهی پیر پل رید به نام «داستان بازماندگان آند» که در سال ۱۹۷۴ منتشر شد ساخته شده است. ایثن هاک، وینسنت اسپانو، جاش همیلتون و جان نیوتون از بازیگران این فیلم تاثیرگذار هستند گه جان مالکوویچ آن را روایت میکند.
۹. بچهی جایگزین (Changeling)
- کارگردان: کلینت ایستوود
- بازیگران: آنجلینا جولی، جیسون باتلر هارنر، جان مالکوویچ
- تاریخ انتشار: ۲۰۰۸
- امتیاز راتن تومیتوز: ۶۲ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
تصور کنید مادری مجرد هستید و زمانی که سرکار میروید پسرتان را به سینما میفرستید تا در خانه تنها نماند. اما زمانی که بازمیگردید هیچ اثری از فرزندتان نیست و جستوجوهایتان نیز نتیجه نمیدهد. این خبر به سرعت در سراسر کشور پخش میشود و دپارتمان پلیس لسآنجلس سرنخهای متعددی را برای یافتن او بررسی میکند. بالاخره بعد از پنج ماه جستوجوها نتیجه میدهد و پسر شما را بازمیگردانند اما شما به عنوان مادرش مطمئن هستید که او فرزند شما نیست.
این یک داستان واقعی است که در فیلم «بچهی جایگزین» کلینت ایستوود به تصویر کشیده شده و یک آنجلینا جولی خارقالعاده در نقش کریستین کالینز، مادر ناراحت و دیوانهی والتر کالینز جوان را نشانمان میدهد که در نهایت ادعایش را اثبات میکند.
داستان «بچهی جایگزین» به راحتی واجد شرایط دریافت عنوان عجیبتر از تخیل است، حتی اگر از لحاظ احساسی ویران کننده باشد. پلیس لسآنجلس به جای گوش دادن به نگرانیها و دلایل کریستین مبنی بر اینکه این پسر جدید فرزند او نیست، به او انگ دیوانگی زد. آنها تلاش کردند او را متقاعد کنند که اشتباه میکند. حتی خود کریستین نیز هفتهها تلاش کرد که بپذیرد پسر جدیدی که به او تحویل دادهاند همان پسر واقعیاش است اما نمیتوانست از دست این احساس که چیزی در این میان اشتباه است خلاص شود.
هم در فیلم و هم در داستان واقعی پلیس لسآنجلس به جای اعتراف به اشتباهات خود یا باور ادعاهای خانم کالینز مبنی بر اینکه پسرش هنوز جایی آن بیرون است او را متهم کرد که مادری بیمسئولیت و وحشتناک است و سعی دارد پلیس را سهل انگار و بیلیاقت جلوه دهد. این ماجرا زمانی به اوج خودش رسید که افسری به نام جونز که آبروی پلیس را در خطر میبیند مقدمات دستگیری و انتقال کریستین به یک آسایشگاه روانی را فراهم میکند. داستان وحشتناکیست، زیرا حق کاملا با کریستین کالینز بود.
در نهایت، فریبکاری که خودش را والتر جا زده بود اعتراف کرد که پسر او نیست و کریستین آزاد شد اما متوجه شد که پسر دلبندش قربانی قاتلان سریالی سادیستی شده که اخیرا ۲۰ کودک را در شهر به قتل رسانده بودند.
کلینت ایستوود برای این فیلم جنایی – درام فوقالعاده که آن را براساس رویدادی واقعی که در دههی ۱۹۲۰ رخ داده بود ساخت برندهی نخل طلای کن شد و بازی شگفتانگیز آنجلینا جولی نیز نامزدی اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن را برایش به ارمغان آورد.
۸. فهرست شیندلر (Schindler’s List)
- کارگردان: استیون اسپیلبرگ
- بازیگران: لیام نیسون، رالف فاینز، بن کینگزلی
- تاریخ انتشار: ۱۹۹۳
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۸ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۹.۱ از ۱۰
مگر میشود کسی این شاهکار استیون اسپیلبرگ را دیده باشد و دچار فروپاشی احساسی نشود؟ اشک ریختن با این فیلم سادهترین کاریست که میشود هنگام تماشایش انجام داد. داستان فیلم دربارهی اسکار شیندلر، یک صنعتگر یهودی – آلمانی است که در طول جنگ جهانی دوم با به کارگیری بیش از هزار پناهجوی عمدتا یهودی – لهستانی در کارخانههای خود آنها را از هولوکاست و کورههای آدم سوزی نازیها نجات داد.
این فیلم که برای تاثیرگذاری بیشتر به صورت سیاهوسفید فیلمبرداری شده، با تمرکز بر تلاشهای مردی شریف که سعی میکند آنچه را که میتواند در برابر شیطانی (افسر آلمانی) که اکثر ما حتی نمیتوانیم میزان پلیدیاش را تصور کنیم برای نجات یهودیها انجام بدهد، رفتار نفرتانگیز نازیها با انسانها را در موقعیتهای متعدد روحی و روانی به تصویر میکشد.
از همان زمان اکران در خصوص میزان وفاداری فیلم به اتفاقات واقعی و تخیلی بودن بخش زیادی از آن انتقاداتی مطرح بوده است که به نظر میرسد انتقاد کنندگان از نکاتی غافل شدهاند. اصلا فیلمها به وجود میآیند که حقیقت را در بستر داستانی بیان کنند که ما به عنوان مخاطب بتوانبم آن را درک و هضم کنیم و حتی با شخصیتهای آن همدل شویم. «فهرست شیندلر» یکی از بهترین نمونهها در این زمینه است. یک درام تاریخی – حماسی محصول سال ۱۹۹۳ به کارگردانی استیون اسپیلبرگ و نویسندگی استیون زیلیان که بر اساس رمان «کشتی شیندلر» نوشتهی توماس کنلی استرالیایی ساخته شده است. فیلمی عمیقا تکان دهنده و ویرانگر که دربارهی اتفاقات زندگی واقعی عدهای معدود در برابر دشمنی شنیع، و غیرقابل تصور در قساوت است.
۷. ایستگاه فروتویل (Fruitvale Station)
- کارگردان: رایان کوگلر
- بازیگران: مایکل بی. جردن، اکتاویا اسپنسر، کوین دورند
- تاریخ انتشار: ۲۰۱۳
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۴ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
«ایستگاه فروتویل» یک فیلم درام و بیوگرافی محصول آمریکا به نویسندگی و کارگردانی رایان کوگلر و محصول سال ۲۰۱۳ است. این اثر اولین فیلم بلند کوگلر و شروع همکاریهای پرشمار او با مایکل بی. جردن است. فیلم آخرین روز زندگی یک رنگین پوست زجر کشیده در جامعهی نژادپرست آمریکا را به تصویر میکشد. جوانی بیستودو ساله به نام اسکار گرنت که در نخستین ساعات صبح اولین روز سال ۲۰۰۹ توسط یک افسر پلیس در ایستگاه فروتویل خلیج اوکلند کالیفرنیا هدف اصابت گلوله قرار گرفت و کشته شد. فیلم به جای تمرکز بر اتفاقات کلیشهای پس از تیراندازی که شامل اعتراضات و دادگاه و محاکمه میشود، سعی میکند لحظات تلخ روز قبل از مرگ گرانت را دنبال کند. مخاطب قدم به قدم با او همراه میشود تا زندگی، عقاید و مشکلاتش را ببیند و با او آشنا شود. در طی این مسیر، او را آدمی مییابد که اهل خانه و خانواده، عاشق مادر و فرزند و بسیار احساسی است.
همانطور که گفتیم فیلم روندی کلاسیک برای داستانگویی اختیار نکرده است؛ بلکه تکه هایی از یک روز زندگی اسکار را جسته و گریخته کنار هم چیده تا به سکانس ناراحت کننده و اعصاب خردکن درگیری با پلیس در مترو برسد که نقطه ی اوج اثر محسوب می شود. کارگردان تمام تلاش خود را کرده تا با برانگیختن همذات پنداری مخاطب با اسکار در نیمه ی اول داستان، احساساتش را برای نیمه ی دوم تحریک کند تا او ( تماشاگر ) حق را به اسکار و همنژادهایش بدهد. نویسنده در این میان البته گریزهایی هم به زندگی روزمرهی سیاهپوستان زده، مثل نشان دادن گاهوبیگاه اُپرا وینفری، مجری معروف، ثروتمند و سیاهپوست تلویزیون آمریکا، که او را در تلویزیون خانهی اسکار در حال اجرای برنامه میبینیم و انگار برای سیاهپوستانی که در آن جامعه زندگی میکنند، این زن سیاهپوست به شهرت رسیده به نوعی قهرمان محسوب میشود. کسی که میتواند غرور خرد شدهی این مردمان سیاه رنگ را دوباره به آنها بازگرداند.
بهطور خلاصه فیلم تصمیم میگیرد تا با دوری از حواشی و کلیشهها بهطور واقعگرایانه تصویر مردی را بازسازی کند که نامش به خاطر تقدیر و البته شرایط، به سیاههی طولانی قربانیان رنگین پوستی که توسط پلیس آمریکا کشته شدهاند اضافه شد.
۶. شجاعدل (Braveheart)
- کارگردان:مل گیبسون
- بازیگران: مل گیبسون، سوفی مارسو، کاترین مککورمک، برندن گلیسون
- تاریخ انتشار: ۱۹۹۵
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۴ از ۱۰
«شجاعدل» مل گیبسون روایتگر داستان جنگجویی اسکاتلندی به نام ویلیام والاس است که مردم این کشور را در اولین جنگ استقلال اسکاتلند علیه ادوارد اول، پادشاه انگلستان، که در قرن سزدهم اتفاق افتاد رهبری کرد. این نشان دهندهی آشنایی و اطلاعات جامع او با جنایاتی است که انگلیسیها علیه مردم این کشور مرتکب شدهاند.
عاشقانههای مخفیاش برای فرار از قوانین سربازان پادشاه که زنان را متعلق به خود میدانستند تا تبدیل شدن او به یک جنگجوی غیرقابل توقف و رهبری ارتش اسکاتلندیها قبل از دستگیری، شکنجه و در نهایت اعدام شکوهمندش تشکیل دهندهی دقایق دیگر این فیلم زیبا هستند.
در حالی که بسیاری از جنبههای این فیلم برای ایجاد یک قوس دراماتیک برای قهرمان اصلی خود آراسته شدهاند، واقعیت این است که ویلیام والاس یک شخصیت تاریخی واقعی بوده و واقعا در برههای از تاریخ زندگی میکرده است. او الهامبخش انقلابی بود که در نهایت اسکاتلندیها را از سلطهی محض بریتانیای کبیر آزاد کرد.
فیلمی بسیار حماسی و بیرحم که یکی از تاثیرگذارترین بحرانهایی که پیرامون آزادی شکل گرفته است را روی پردهی سینما به نمایش میگذارد.
۵. پرچمهای پدران ما (The Flags Of Our Fathers)
- کارگردان: کلینت ایستوود
- بازیگران: پل واکر، بری پپر، جس بردفورد
- تاریخ انتشار: ۲۰۰۶
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۳ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
این فیلم کلینت ایستوود، داستان واقعی برافراشتن پرچم آمریکا در ایوو جیما در طول جنگجهانی دوم و لحظات پس از آن را به تصویر میکشد. عکاس این لحظهی تاریخی جو روزنتال آن را در ۲۳ فوریهی ۱۹۴۵ ثبت کرد. هرچندکه عکس او در واقع دومین باری است که مردان ایالات متحده پرچم این کشور را بالای کوه به اهتزاز درآوردند. زیرا بار اول پرچم توسط ژاپنیها پایین کشیده شد.
در «پرچمهای پدران ما» تمرکز فقط بر روی نبرد نیست بلکه فیلم به این میپردازد که عکس واقعی چگونه گرفته شده است و متعاقبا چگونه از آن به عنوان تبلیغات برای بالا نگه داشتن اشتیاق آمریکاییها برای جنگیدن استفاده میشده.
بهطور خلاصه فیلم «پرچمهای پدران ما» داستان یکی از وحشتناکترین نبردهای جنگجهانی دوم است که در فوریه سال ۱۹۴۵، در اقیانوس آرام و در جزیرهی کوچک ایوو جیما رخ داد. هزاران سرباز آمریکایی به سنگرهای هزاران سرباز ژاپنی حمله کردند و دو طرف تلفات زیادی دادند. در همان اوایل نبرد، پرچمی آمریکائی در بالای تپهی سوریباچی برافراشته شد و عکسی از این برافراشتن پرچم گرفته شد که به یکی از نمادهای تاریخ آمریکا تبدیل شد. همین عکس به عاملی برای روحیه دادن به سربازان خسته از جنگ و نمادی از آرمانهای متفقین بدل گشت.
سه نفر از سربازانی که در برافراشتن آن پرچم شرکت داشتند و از آن نبردها جان سالم بهدر برده بودند به آمریکا برگردانده شدند تا برای جمعآوری کمک به مخارج جنگ کمک کنند. اما تجلیل و ستایشی که از این سه مرد و اعمال قهرمانانهشان صورت میگیرد سنخیتی با افکار و احساسات خود آنان در قبال هزاران قهرمان واقعی که در ایوو جیما جانشان را از دست دادند، ندارد؛ این سه تن ضمنا احساس میکنند که سهم آنان در کمک به پیش بردن جنگ، صرفاً حالتی نمایشی دارد و به هیچوجه شایستگی چنان بزرگنمایی را نداشته است و حالا هر یک از آنان فقط به خاطر آن که در عکس حضور داشتهاند باید به گونهای با آن همه تمجید و ستایش و سوءاستفاده و درد و رنج کنار بیایند.
۴. نامههایی از ایوو جیما (Letters From Iwo Jima)
- کارگردان: کلینت ایستوود
- بازیگران: کن واتانابه، کازوناری نینومیا، ایهارا تسویوشی
- تاریخ انتشار: ۲۰۰۶
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۱ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
«نامههایی از ایوو جیما» درامی جنگی به کارگردانی کلینت ایستوود و نویسندگی ایریس یاماشیتا است. ایستوود در این فیلم دقیقا همان داستان فیلم «پرچمهای پدران ما» را اینبار از دید سربازان ژاپنی روایت میکند.
داستان جنگی که ۶۲ سال پیش در جزیرهی کوچک ایوو جیما بین آمریکا و ژاپن درگرفت که از حیث ابعاد و تلفات چنان قابل توجه نبود اما از حیث ارزش تبلیغاتی برای آمریکاییها اهمیت بسیار بالایی داشت. به عبارت دیگر نبرد ایوو جیما، جنگی بود که حضور نظامی آمریکا در جنگ اقیانوس آرام را نمادینه کرد.
کلینت ایستوود که با ساخت فیلم «پرچمهای پدران ما» گوشههایی از این نبرد را از نگاه آمریکاییها به تصویر کشید بود با ساخت این فیلم به تماشاگران فرصتی داد تا با تماشای آن بتوانند قضاوت درستتری دربارهٔ این حادثهٔ تاریخی داشته باشند.
تماشای سرنوشت سربازانی که برای ایستادگی مقابل آمریکاییها سیستمهای تونل باور نکردنی را در این جزیره حفر کردند اما اکثریت قریب به اتفاقشان از مهلکه جان سالم به در نبردند، بسیار اثرگذار و دلخراش است. به خصوص که بعدها در نامههایی که آنها برای عزیزانشان نوشته بودند مشخص شد که دستور داشتند تا آخرین نفس حفاری کنند و برای کشورشان جان بدهند.
در مجموع فیلمها بسیار ناگوارند. هردو کیفرخواستی علیه جنگ و منابع نظامی یک کشور که برای غارت و نابودی سازماندهی شدهاند هستند. به ویژه علیه کسانی که در محلی امن و بدون اینکه حتی به میدان نبرد نزدیک شوند دستور میدهند سربازان زندگیشان را به خطر بیندازند. سربازانی که شاید حتی یکبار هم فرماندهانشان را ندیده باشند.
۳. تایتانیک (Titanic)
- کارگردان: جیمز کامرون
- بازیگران: لئوناردو دیکاپریو، کیت وینسلت، بیلی زین
- تاریخ انتشار: ۱۹۹۵
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۸ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
تقریبا همهی ما حداقل یکبار «تایتانیک» را دیدهایم و با داستان جذاب آن آشنا هستیم. این شاهکار جیمز کامرون موفق شد تا یکی از بزرگترین تراژدیهای قرن بیستم را که تماما نتیجهی غرور انسان بود را روی پردهی سینما به نمایش بگذارد. او با اضافه کردن داستان عاشقانهی میان یک جوان فقیر آمریکایی به نام جک داوسون و دختری با خانوادهای نامی و ثروتمند به نام رز دوویت، از طریق داستانی خیالی، توانست تا جوری واقعیت «تایتانیک» را به تصویر بکشد که اشک تماشاگران را هنگام تماشایش دربیاورد. این فیلم به معنای واقعی کلمه ترکاند و حسابی دل تماشاگرانش را به دست آورد، به همین دلیل است که تا همین اواخر با وجود اکرانش در سال ۱۹۹۷ پرفروشترین فیلم تمام دوران بود. با تمام این اضافات داستانی اما ماجرای «تایتانیک» کاملا واقعی بود و واقعا به دلیل اشتباهاتی که در فیلم نشان داده شد به کوه یخ برخورد کرد. آنها واقعا قایق نجات کافی برای تمام مسافران نداشتند و با غرق شدن کشتی جان هزاران نفر نیز همراه با آن گرفته شد. این یک تراژدی واقعی و جهانی بود که مدتها قبل از زمانی که عموم مردم آن را با لئوناردو دیکاپریو و کیت وینسلت بشناسند مورد توجه بود.
فیلم با یک سکانس فوقالعاده غمانگیز و عاشقانه به پایان میرسد و تنها کسانی که احتمالا از آن هیچ حسی دریافت نکردند جامعهشناسان هستند. با این حال داستان واقعی به همان اندازهی داستان جیمز کامرون دردناک است و درس ارزشمندی از برتری بیرحمی طبیعت در برابر غرور انسان به ما میدهد. البته برای کسانی که بیندشند. بیرحمی طبیعت در برابر غرور ما دست بالا را دارد و هرچقدر هم مغرور باشیم او با بیرحمی کار خودش را میکند.
۲. یونایتد ۹۳ (United 93)
- کارگردان: پل گرینگرس
- بازیگران: خالد عبدالله، تریش گیتس، دیوید آلن باشه
- تاریخ انتشار: ۲۰۰۶
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
فیلم «یونایتد ۹۳» پل گرینگرس تلاش میکند تا با جزئیات بسیار واقعهای را نشانمان دهد که ما فقط در نوشتهها دربارهاش خواندهایم. اینکه در جریان حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ مسافران یکی از هواپیماهایی که قرار بود به ساختمانهای مرکز تجارت جهانی نیویورک برخورد کنند به هواپیماربایانی که آن را تصرف کرده بودند حمله کرده و قبل از آنکه بتوانند آنها بتوانند هواپیما را به هدف از پیش تعیین شده بکوبند آن را پایین آوردند.
این فیلم، وحشت شرایطی که مسافران در آن گرفتار شده بودند را به طرز واقعبینانهای به تصویر میکشد. اوج این کار زمانی است که آنها متوجه میشوند ازین مصیبت سخت جان سالم به در نخواهند برد. سپس با نهایت احترام و دقت تصمیم آنها برای مقابله به مثل را شرح میدهد (طبق اطلاعات پیامهایی که مسافران با عزیزانشان از طریق تلفن همراه رد و بدل کرده بودند).
با توجه به سوابق به جا مانده از مسافران و جعبهی سیاه هواپیما داستان فیلم «یونیتد ۹۳» واقعی است. مسافران این هواپیما قهرمانانی بودند که با تبدیل ناامیدیشان به شجاعت با یکی از مهمترین حملات تروریستی تاریخ ایالات متحده مقابله کردند، حتی اگر این رویارویی به قیمت جانشان تمام میشد.
برای فیلمهایی مانند این که داستانی حماسی دارند بسیار آسان است که بیش از حد میهنپرستانه باشند و یا اینکه کاملا یک طرفانه به روایت واقعه بپردازند اما فیلم تمام تمرکزش را روی نمایش اضطراب و تنش موجود در یک مخمصهی هولناک باور نکردنی میگذارد و سپس شهامتی را که آرام آرام در شخصیتهایش افزایش مییابد را به تصویر میکشد.
خوب است بدانید که اگرچه وقایع داخل هواپیما کاملا براساس واقعیت و به کمک پیامها و مکالمات تلفی مسافران با اعضای خانوادهشان بازسازی شده ولی پایان آن محصول تخیل نویسندگان است و با حقیقت فرق دارد.
۱. ۱۲ سال بردگی (Years a Slave 12)
- کارگردان: استیو مککوئین
- بازیگران: چیویتل اجیوفور، برد پیت، مایکل فسبندر
- تاریخ انتشار: ۲۰۱۳
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
«۱۲ سال بردگی» یک فیلم درام تاریخی براساس کتاب اتوبیوگرافی «۱۲ سال بردگی» اثر سالومون نورثاپ و به کارگردانی استیو مککوئین است. داستان واقعی و به شدت غمانگیز نوازندهی ویولونی سیاهپوست که به همراه همسر و فرزندانش آزادانه در نیویورک زندگی میکرد. او یک شب توسط عدهای اراذل و اوباش ربوده شده و به عنوان برده فروخته میشود. سالومون که توسط آنها مسموم شده بود، وقتی به هوش میآید خود را در غلوزنجیر میبیند. سپس به مزارع پنبه در جنوب آمریکا برده میشود، جایی که ابتدا توسط یک بردهدار به نام ویلیام فورد خریداری شده و بعد از آن به اربابی به نام ادوین اپس فروخته میشود و ۱۲ سال بعدی زندگیاش را به عنوان برده در جنوب میگذراند.
داستان واقعی فیلم لحظات سختی را برای بیننده میسازد زیرا او را مجبور میکند که هم از لحاظ فکری و هم از منظر احساسی درگیر ماجرا شود. ماجرای خرید و فروش زندگی انسانها.
با این حال هیچ راهی برای دور زدن این واقعیت وجود ندارد که وقایع این فیلم واقعا رخ دادهاند. در آن زمان اغلب مردمان آزاد سیاهپوست اسیر میشدند و سپس به عنوان برده به فروش میرسیدند. تمام حقیقت و حق و حقوق و حیثیت این مردم نگونبخت با رفتارهای وحشیانه و غیرانسانی و کارهای کمرشکن از آنها سلب میشد. غمانگیز است، زیرا آنها حتی حق فکر کردن هم نداشتند و این یک حقیقت تلخ است.
در پایان باید بگوییم که چیویتل اجیوفور، ایفاگر نقش نورثاپ بازی فوقالعاده و ویرانگری در «۱۲ سال بردگی» دارد و فیلم در حال حاضر جزء ۲۵۰ فیلم برتر تاریخ سینماست. این اثر همچنین اولین فیلم تاریخ است که در آن یک سیاهپوست اسکار بهترین فیلم را تصاحب کرده است.
منبع: movieweb