آیا برادران روسو میتوانند با فیلم «انتقامجویان ۵» مارول را از سقوط نجات دهند؟
به گزارش هالیوود ریپورتر، مارول در حال مذاکره با برادران روسو (جو و آنتونی) است تا کارگردانی قسمت پنجم و ششم «انتقامجویان» را برعهده بگیرند. این دو فیلمساز را احتمالا میشناسید زیرا برخی از پرفروشترین فیلمهای این فرنچایز از جمله «انتقامجویان: جنگ ابدیت» (۲۰۱۸) و «انتقامجویان: پایان بازی» (۲۰۱۹) را جلوی دوربین بردهاند. هالیوود ریپورتر اشاره میکند که گفتگوها هنوز در مراحل اولیه است، اما به نظر میرسد در مسیر خوبی قرار دارند.
با توجه به موفقیت آن فیلمها و مشکلاتی که رئیس فعلی مارول -کوین فایگی- در پیدا کردن کارگردان برای فیلمهای بعدی «انتقامجویان» داشته است (فیلمسازانی نظیر دستین دنیل کرتون، سازندهی «شانگ چی و افسانه ده حلقه» و شاون لوی، سازندهی «ددپول و ولورین» مدنظر بودهاند)، بازگشت برادران روسو انتخابی محتمل و منطقی به نظر میرسد. به هر حال، آنها نشان دادهاند که در ساخت فیلمهای عظیم و سرنوشتساز برای این مجموعه سینمایی، گزینههای قابل اعتمادی هستند. با این حال، ریسکهایی هم وجود دارد. شاید قبل از تصمیم نهایی، فایگی بهتر است به عقب برگشته و به مجموعهی «جیمز باند» نگاهی بیندازد.
در سال ۱۹۶۹، استودیوی ایون پروداکشنز با یک مشکل بزرگ مواجه شد. سازندگان فیلمهای «جیمز باند»، بازیگر نقش مامور ۰۰۷، شان کانری افسانهای را از دست دادند، بنابراین مجبور بودند که یک بازیگر جدید را برای این نقش استخدام کنند. فیلم «در خدمت سرویس مخفی ملکه» با بازی جرج لازنبی اکران شد و به فروش مناسبی در گیشه رسید، اما درآمد آن در مقایسه با فیلم قبلی که شان کانری را داشت، یعنی «فقط دو بار زندگی میکنید» (۱۹۶۷) به طور قابل توجهی کاهش یافته بود و منتقدان هم واکنشهای مثبتی به آن نشان ندادند.
با کنارهگیری جرج لازنبی بعد از یک فیلم، و در دسترس نبودن راجر مور (بازیگر بعدی این نقش)، مدیران ایون پروداکشنز، آلبرت آر. براکلی و هری سالتزمن درمانده شده بودند. بنابراین به جای اینکه به دنبال پیشبرد فرنچایز باشند، تصمیم گرفتند با فیلم «الماسها همیشگیاند» (۱۹۷۱) به سراغ فرمول برنده بروند. آنها با درخواست دستمزد ۱.۲۵ میلیون دلاری شان کانری موافقت کردند و خط داستانی دراماتیک فیلم قبلی را کنار گذاشتند. اندوه و ناراحتی جیمز از به قتل رسیدن همسرش تریسی از فیلمنامه حذف و به یک سکانس ابتدایی ساده و خشن تقلیل داده شد تا مامور ۰۰۷ بتواند به همان شخصیت بیاحساس همیشگی که کانری بازی میکرد، بازگردد.
شباهتهای زیادی بین وضعیت فعلی دنیای سینمایی مارول در سال ۲۰۲۴ و مشکلی که استودیوی ایون پروداکشنز در سال ۱۹۶۹ با «جیمز باند» تجربه کرد، وجود دارد. این فرنچایز با فیلم «انتقامجویان: پایان بازی» در سال ۲۰۱۹ به اوج خود رسید و داستانی را که با «مرد آهنی» در سال ۲۰۰۸ آغاز کرده بود، به پایان رساند.
کوین فایگی و تیمش قصد داشتند با گسترش جهان و امتحان کردن چیزهای جدید، مسیر را ادامه دهند. انتقامجویان اصلی یعنی تونی استارک، استیو راجرز و ناتاشا رومانوف کنار رفتند تا جای خود را به سم ویلسون (آنتونی مکی) به عنوان کاپیتان آمریکا و یلنا بلوا (فلورنس پیو) به عنوان بیوه سفید بدهند. آنها با ساخت فیلمهای «شانگ چی و افسانه ده حلقه» و «جاودانگان» (۲۰۲۱) شخصیتهای جدیدی را معرفی کردند و با سریالهای تلویزیونی نیز جهان خود را گسترش دادند.
اما نقشهها و برنامههای آنها جواب نداد. حتی با وجود سودآوری فیلمها، اعداد گیشه کاهش پیدا کرد و نقدها -و بازخوردها- منفیتر شد. سیل بیپایان فیلمها و سریالهای تلویزیونی، کیفیت کلی دنیای سینمایی مارول را پایین آورد، بهطوری که حتی آثار خوبی مانند «نگهبانان کهکشان بخش ۳» (۲۰۲۳) و فصل دوم سریال «لوکی»، در میان جنجالهای آثار ضعیفی مانند «تهاجم مخفی»، «مارولها»، «جاودانگان» و «مرد مورچهای و زنبورک: شیدایی کوانتومی» گم شدند. به بدشانسیهای استودیو، اخبار و شایعات مربوط به بدرفتاری مارول با انیماتورها و طراحان جلوههای ویژه، مرگ ناگهانی چادویک بوزمن -بازیگر نقش «پلنگ سیاه»- و پروندهی تعرض جاناتان مجرز به یک زن را هم اضافه کنید.
از طرف دیگر، برادران روسو هم از زمان خروج از دنیای سینمایی مارول عملکرد خوبی نداشتهاند و فیلمهای آنها، «چری» (۲۰۲۱) با بازی تام هالند و «مرد خاکستری» (۲۰۲۲) با بازی رایان گاسلینگ و کریس ایوانز، ضعیف از آب درآمدند، نقدهای مثبتی دریافت و مخاطبان زیادی را هم جذب نکردند. با در نظر گرفتن این موضوع، بازگشت برادران روسو همچنان ممکن است برای طرفداران خبر خوبی به نظر برسد. استودیوی مارول دو کارگردان کاربلد و محبوب خود را پس میگیرد و برادران روسو میتوانند کاری را که در آن بهترین هستند انجام دهند.
فراموش نکنید که برادران روسو دفعهی قبل هم به خاطر مهارتهای کارگردانیشان استخدام نشدند، بلکه به خاطر تولید سریالهای کمدی موفقی مثل «انجمن» و «پرورش شکستخورده» در رادار مارول قرار گرفتند. نقطه قوت این برادران، مدیریت پروژههای پربازیگر و کار کردن با خطوط داستانی در حال جریان و یافتن لحظات کوچک طنز است. علاوه بر این، اولین فیلم برادران روسو برای مارول، «کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان» (۲۰۱۴) هنوز هم یکی از آثار محبوب طرفداران است و چند سکانس اکشن ماندگار دارد. با وجود این، همکاری پیشین آنها در دورانی رقم خورد که دنیای سینمایی مارولی روزهای ایدهآلی را پشت سر میگذاشت، فیلمهایشان محبوب بودند، مخاطبان با هیجان آثارشان را دنبال میکردند و نگاهها به این فرنچایز مثبت بود.
از آنجایی که تماشاگران به شخصیتهایی همچون مرد آهنی و کاپیتان آمریکا اهمیت میدادند و اینکه میخواستند ببینند قصه به کجا میرسد، به تماشای «جنگ ابدیت» و «پایان بازی» رفتند، نه لزوماً به خاطر چیزهایی که برادران روسو به طور خاص به این فیلمها اضافه کردند. در واقع، اگر به عقب برگردیم، بسیاری از تماشاگران در آن زمان از آشفتگی کار برادران روسو، به ویژه استفادهی افراطی از جلوههای ویژه انتقاد کرده بودند و ریتم ناهمگون «پایان بازی» هم باعث شد تا بخش عمدهای از قصهاش در مقایسه با «جنگ ابدیت» چندان هیجانانگیز پیش نرود. اما این چیزها اهمیتی نداشت چون قصه آنقدر حساس بود و آنقدر طرفداران به شخصیتها وابسته شده بودند که ضعفها را نادیده میگرفتند و همین حالا هم وقتی به آن آثار نگاه میکنند، از آنها خاطرات خوشی دارند.
مسئله این است که بازگشت برادران روسو، به تنهایی هیچیک از مشکلات فعلی دنیای سینمایی مارول -یعنی نداشتن یک برنامه و مسیر مشخص، و اشباع شدن مجموعه با آثار ضعیف- را حل نخواهد کرد. علاوه بر این، آنها به فرنچایزی بازخواهند گشت که دیگر کسی مثل گذشته به آن علاقه ندارد، ما در سال ۲۰۱۴ نیستیم که طرفداران برای «کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان» ذوقزده شوند. بیتردید «ددپول و ولورین» شرایط را تغییر خواهد داد و بعد از مدتها اثری در راه است که طرفداران به آن خوشبین هستند، سریال انیمیشنی «مردان ایکس ۹۷» هم تا اینجا فوقالعاده بوده است، اما این بازخوردها با دوران اوج این فرنچایز قابل مقایسه نیست، روزهایی که مارول پادشاه گیشه بود، فیلمهایشان یک رویداد بزرگ به حساب میآمد و رقبا در مقابل آن هیچ شانسی برای موفقیت نداشتند.
اگر بدبین باشیم، میتوانیم ادعا کنیم که بازگشت برادران روسو میتواند به مارول آسیب هم وارد کند، زیرا آنها فرصت کشف چیزهای تازه را از دست میدهند، ایدههای کاوشنشده را کنار میگذارند و میخواهند همان فرمولهای قبلی را تکرار کنند.
طرفداران جیمز باند ممکن است در مورد کیفیت فیلمهای دوران راجر مور توافق نظر نداشته باشند، اما حضور او در نقش ۰۰۷ منجر به ساخت تعدادی از خلاقانهترین و جالبترین فیلمهای این شخصیت شد، از جمله «زندگی کن و بگذار بمیرند» (۱۹۷۳) که با الهام از سینمای تجارتی سیاهان (آثاری که در دههی ۷۰ میلادی با هدف جذب مخاطب سیاهپوست ساخته میشدند) تولید شده بود و «جاسوسی که دوستم داشت» (۱۹۷۷) که عناصر عاشقانه در آن نقش پررنگی دارند. استودیوی ایون پروداکشنز به جای تکرار گذشته، باید از آن عبور میکرد تا بتواند در نهایت با دنیل کریگ، یک شخصیت انسانی از جیمز باند ارائه دهد.
در عوض، به نظر میرسد مارول در حال حاضر خوشحال است که میتواند نسخه خودش از «الماسها همیشگیاند» را بسازد. آخرین حضور کانری در آن زمان مورد توجه منتقدان و طرفداران قرار گرفت، اما اکنون به عنوان یک شکست خجالتآور در نظر گرفته میشود. کانری در فیلم، خسته، بیحوصله و بیش از حد پیر به نظر میرسد، آهنگ تیتراژ فیلم، با صدای شرلی بسی، شباهتی به بهترین ترانههای او ندارد و بهتر است در مورد ضعفهای فیلمنامه به کل صحبتی نکنیم.
بازگرداندن برادران روسو احتمالا یک راهحل موقت برای رسیدن به اهداف جدید مارول است، مانند کاری که «الماسها همیشگیاند» برای ایون پروداکشنز انجام داد. اما این کار فرصت نوآوری و ساخت چیزی تازه را به تعویق میاندازد. دنیای سینمایی مارول اگر میخواهد شصت سال دوام بیاورد، به تغییرات بنیادین نیاز دارد. شاید بازگشت چند انتقامجوی قدیمی، طرفداران را برای مدتی کوتاه هیجانزده کند اما کافی نیست، طرفداران یک فیلم تقلیدی از «پایان بازی» را نمیخواهد.
منبع: denofgeek