چرا راسل کرو مدام در فیلمهای جنگیری بازی میکند؟
فیلم جدید راسل کرو دربارهی اهریمنی است که در بدن یک انسان ساکن میشود و کشیشی باید بیاید و با جنگیری، این اهریمن را از بدن فرد بیرون بکشد. احتمالا پوستر این فیلم را دیدهاید که در آن راسل کرو جلوی یک صفحهی قرمز ایستاده، لباس کشیشی به تن دارد و صلیبی را بالا نگه داشته است. اگر این تصویر برایتان آشنا به نظر میرسد به خاطر این است که از آخرین باری که راسل کرو لباس کشیش به تن جلوی صفحهای قرمز با صلیب ایستاده بود تنها چند ماه میگذرد.
فیلم پیشین راسل کرو هم دربارهی کشیشی بود که برای جنگیری از شخصی فراخوانده میشود که شیطان در بدن او ساکن شده و کشیش باید این شیطان را بیرون بکشد. نام فیلم قبلی «جنگیر پاپ» (The Pope’s Exorcist) بود و فیلم تازهتر «جنگیری» (The Exorcism).
ممکن است فکر کنید این بازیگر توانمند به چه فلاکتی افتاده که درست پشت سر هم در دو فیلم جنگیری ظاهر شده که حتی پوستر آنها هم با یکدیگر مو نمیزند و از فونت یکسان استفاده میکند؛ دیگر چه رسد به پیشفرض داستان. کرو در هر دوی این فیلمهای جنگیری لباس کشیشی به تن کرده و میکوشد اهریمنی را از بدن کسی بیرون بکشد. این تشابه در فیلمها را (آن هم به فاصلهای چنین اندک) در کارنامهی هیچ بازیگر دیگری سراغ نداریم.
تصور کنید تیموتی شالامی درست پس از بازی کردن در فیلم «تلماسه» (Dune) دوباره برود و در یک فیلم علمی-تخیلی دیگر دربارهی شخصیتی مسیحمانند بازی کند که به کرمهای بیابان علاقه دارد و تازه اسم فیلم هم «شنهای روان» باشد. یا تصور کنید رایان گاسلینگ و امیلی بلانت بلافاصله پس از بازی در فیلم «فال گای» (The Fall Guy) بروند و در یک فیلم دیگر دربارهی پشت صحنهی فیلمهای اکشن بازی کنند که اتفاقا «فری گای» نام دارد.
حتی نیکلاس کیج هم که یک دورهای در هر فیلمی که به او پیشنهاد میشد بازی میکرد چنین کارنامهای ندارد که درست یکی پس از دیگری در دو فیلم اینقدر مشابه هم در حد «جنگیر پاپ» و «جنگیری» بازی کند. البته ممکن است استدلال کنید که کیج در دو فیلم متفاوت دربارهی دو مرد بازی کرد که میتوانند آینده را ببینند و از توانایی خود برای تغییر اتفاقات استفاده کنند؛ اما حداقل شانسی که کیج آورد این بود که این دو فیلم، «آینده» (Next) و «پیشگویی» (Knowing)، به فاصلهی دو سال از هم (۲۰۰۷ و ۲۰۰۹ میلادی) اکران شدند.
اما راسل کرو انگار که از لباس کشیشها خوشش آمده باشد، دیگر حاضر نیست آن را از تنش دربیاورد. گویی آرامش پس از جنگیری چنان بر وجود کرو رخنه کرده است که هر پیشنهاد برای بازی دربارهی این موضوع را میپذیرد. البته کرو اکنون مثل کیج شاهد یک دورهی خوب در دوران حرفهای خود است که پروژههای مختلفی سراغ او میروند و مثلا در همین سال ۲۰۲۴ او دو فیلم دیگر هم داشته که بین «جنگیر پاپ» و «جنگیری» منتشر شدهاند. برای همین طبیعی به نظر میرسد که کرو بخواهد تا توان دارد نهایت استفاده را از پرتقاضا بودن خود در بازار هالیوود ببرد.
از فیلمهای تازهی کرو میتوان یکی به فیلم درام جنگی «سرزمین بد» (Land of Bad) اشاره کرد که کرو در کنار لیام همسورث ظاهر شده و یکی دیگر «سگهای خفته» (Sleeping Dogs) که کرو در آن نقش یک کارآگاه بازنشسته را بازی میکند. فیلم دیگر کرو، «کریون شکارچی» (Kraven the Hunter) البته با تأخیر قرار است در دسامبر امسال اکران شود.
اگر هم نخواهیم خیلی سختگیری کنیم، میتوان گفت تفاوتهای اندکی بین «جنگیر پاپ» و «جنگیری» وجود دارد؛ فیلم اول به کارگردانی ژولیوس اوری داستان پدر گابریل آمورث را دنبال میکند که با یک شیطان (با صدای رالف اینسون) میجنگد، شیطانی که مادری (الکس اسو) و فرزندانش (پیتر دسوزا فیونی و لورل ماردن) را به وحشت انداخته است. داستان «جنگیر پاپ» مبتنی بر زندگی همین کشیش واقعی به نام گابریل آمورث است که تمام عمر کارش جنگیری بوده که با پنج کشیش دیگر مؤسسهی بینالمللی جنگیری راه انداخت.
فیلم دوم، یعنی «جنگیری»، دربارهی یک بازیگر است که در یک فیلم ترسناک ماورای طبیعی نقش جنگیر را بازی میکند اما خودش به دام شیطان میافتد. نویسندگی و کارگردانی این فیلم را جاشوا جان میلر، پسر جیسون میلر بازیگر فیلم «جنگیر» (The Exorcist) ۱۹۷۳ برعهده داشته است.
این فیلم پسزمینهی جالبی دارد و میلر داستان آن را از تجربهی خود به عنوان پسر جیسون میلر الهام گرفته است که داستانهای پدرش را دربارهی منحوس بودن فیلم «جنگیر» میشنیده. این منجر شده به ساخت فیلمی دربارهی بازیگری که در یک بازسازی از فیلم «جنگیر» اجرا میکند، اما در طول فیلمبرداری نیروهای اهریمنی دست از سرش برنمیدارند. بنابراین، میبینید که داستان فیلمها فرق میکند، اما حق دارید که گیج شده باشید، مخصوصا وقتی پوسترهای فیلمها دقیقا مثل هم هستند.
تمام تقصیر به دوش راسل کرو نیست
نباید تمام تقصیر را پای راسل کرو بیندازیم؛ مثلا اصلا قرار نبوده فیلم تازه را «جنگیری» بنامند؛ نام اولیهی فیلم «پروژهی جرجتاون» (The Georgetown Project) بوده و اصلا در سال ۲۰۱۹ میلادی فیلمبرداری شده و اگر ماجراهای مربوط به همهگیری کرونا نبود، احتمالا فیلم خیلی زودتر از اینها منتشر میشد. مشکلات مختلفی که سر راه این فیلم افتاد، فرایند پس از تولید آن را هم طولانی کرد، تا جایی که فیلم بالاخره در ژانویهی ۲۰۲۴ تکمیل شد.
اگر از این سمت به ماجرا نگاه کنید میبینید که سه سال از فلیمبرداری «جنگیری» گذشته بوده که راسل کرو دوباره پای قرارداد یک فیلم دیگر با موضوع شیاطین و جنگیری را امضاء کرده است که البته آن فیلم، یعنی «جنگیر پاپ» فرایند ساخت بسیار راحتتری داشت.
کرو در ژوئن ۲۰۲۲ میلادی به فیلم اضافه شد، فیلمبرداری دو ماه بعد شروع شده و همه چیز پس از سه ماه به پایان رسید. تازه نه تنها از نظر فرایند تولید، که از نظر تجاری هم یک موفقیت کامل بود. «جنگیر پاپ» توانست چهار و نیم برابر بودجهی ساخت خود درآمدزایی کرده و بیش از یک هفته را در صدر فهرست پربینندهترین فیلمهای نتفلیکس سپری کند.
این فیلم با بودجهی متوسط ۱۸ میلیون دلار ساخته شد و توانست ۷۷ میلیون دلار فروش داشته باشد. عملکرد عالی فیلم در باکس آفیس سازندگان «جنگیر پاپ» را بر این داشت تا بخواهند شیرهی موفقیت فیلمهای جنگیری راسل کرو را بکشند. برای همین حتی خود کرو اعلام کرده ممکن است در آینده نه یکی، که دو دنبالهی دیگر برای «جنگیر پاپ» ساخته شود و این حتی از سوی تهیهکنندهی فیلم، جف کتز نیز تأیید شده است. از آنجا که داستان این فیلم مبتنی بر گابریل آمورث، یک جنگیر واقعی است که خودش دوازده کتاب با این موضوع نوشته، برای همین محتوای کافی برای ساخت یک یا دو فیلم دیگر در دنیای «جنگیر پاپ» وجود دارد.
در آخر فیلم «جنگیر پاپ» پدر گابریل آمورث (راسل کرو) کشف میکند که اهریمنی که با او میجنگید، تنها یکی از صد اهریمن دیگر در این جهان است. این زمینه را برای فیلمهای دیگر جنگیری و حضور دوبارهی راسل کرو برای مبارزه با شیاطین هموار میکند. فیلمهای ترسناک با موضوعات مذهبی هم که همیشه خواهان زیادی دارند. البته خود کرو گفته که با توجه به تغییراتی که در شرکت پشت «جنگیر پاپ» اتفاق افتاده، احتمالا نمیتوان به آغاز فرایند ساخت فیلم بعدی در سال ۲۰۲۴ امیدوار بود و باید حداقل یک سالی صبر کرد.
بنابراین اگر کووید نبود، احتمالا بین دو فیلم «جنگیر پاپ» و «جنگیری» راسل کرو چهار سال فاصله میافتاد. اگر چنین میشد، دیگر کمتر کسی به کرو خرده میگرفت که کارنامهی پربار خود را به بازی در فیلمهای جنگیری فروخته است. با نگاهی به دوران حرفهای راسل کرو میبینید که او در فاصلهی سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۹ یک دورهی عالی را گذرانده و در آثاری حضور داشته که هنوز که هنوز است تأثیرگذارند؛ از «محرمانه لس آنجلس» (L.A. Confidential) بگیر تا «نفوذی» (The Insider)، «گلادیاتور» (Gladiator)، «ذهن زیبا» (A Beautiful Mind)، «ناخدا و فرمانده» (Master & Commander)، «مرد سیندرلایی» (Cinderella Man)، «۳:۱۰ به یوما» (۳:۱۰ to Yuma) و «گانگستر آمریکایی» (American Gangster).
میتوان گفت راسل کرو تاحدودی قربانی موفقیت خودش شده است؛ چون میبینید که فیلم «جنگیری» میخواهد با مانور دادن روی موفقیت «جنگیر پاپ» تبلیغات خود را هم با آن فیلم همسو کند و بینندگان را به هوای «جنگیر پاپ» پای خود بکشاند. برای همین شاید اصلا موفقیت «جنگیر پاپ» بوده که سرانجام انتشار فیلم «جنگیری» را نیز ممکن کرده است. تازه اینها همه همزمان شده با اوج گرفتن دوبارهی فیلمهای ترسناک مذهبی، مثل «جنگیر: مؤمن» (The Exorcist: Believer)، «طعمه شیطان» (Prey for the Devil)، «اولین طالع نحس» (The First Omen) و «معصوم» (Immaculate).
شاید هم همهی اینها تنها تصادف صرف باشد، کسی چه میداند. جاشوا میلر، کارگردان «جنگیری» توضیح داده که هیچ قصد و نیت خاصی پشت انتشار فیلم خود درست پس از «جنگیر پاپ» نبوده است؛ ولی تصادف جالبی است که به نفع فیلمها کار میکند؛ زیرا انگار دو فیلم میتوانند در یک دنیا بگنجند.
در هر صورت آب ریخته را نمیشود جمع کرد و بالاخره یکسری شرایط دست به دست هم دادهاند تا اینطور القاء شود که راسل کرو نمیخواهد تا ابدالدهر از ساخت فیلمهای جنگیری دست بکشد؛ مخصوصا حالا که قرار است «جنگیر پاپ» به یک سهگانه تبدیل شود و باید انتظار یک فیلم دیگر در سری فیلمهای جنگیری راسل کرو را داشته باشید.
چرا اجرای راسل کرو در فیلمهای جنگیری جواب میدهد؟
شاید پیش از آنکه بپرسیم چرا راسل کرو مدام در فیلمهای جنگیری بازی میکند، باید در وهلهی اول از خودمان بپرسیم که چرا او حاضر است در چنین فیلمهای رده چندمی بازی کند؛ آن هم بازیگری که در دههی ۲۰۰۰ میلادی سه سال پشت سر هم نامزد دریافت اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد شد.
مشخصا یک دلیلش به سن راسل کرو بازمیگردد. او در شصت سالگی دیگر آن پسری نیست که مردم رومی را در فیلم «گلادیاتور» گرد هم آورد، یا همان مرد جوان جذابی نیست که نشریات دوست داشتند برای او و همبازیهایش شایعه بسازند. این بازیگر، مثل بسیاری از بازیگران همنسل خود، مجبور است تسلیم گزینههایی شود که هالیوود الان پیش پایش میگذارد و این گزینهها به شدت با آنچه کرو به آنها عادت داشته تفاوت دارند.
فیلمهای جنگیری راسل کرو ممکن است پروژههای جمع و جورتری به نظر برسند؛ اما برای راسل کرو، این فیلمها هم به همان اندازه مهماند که دیگر آثار کارنامهی او و میتوانید تلاش کرو برای اجرای این کاراکترها را ببینید که به خاطر ضعف نویسندگی کار این بازیگر را از حد معمول دشوارتر کردهاند.
راسل کرو، هم در «جنگیر پاپ» و هم «جنگیری» مثل نقشهای اول دوران اوج خود یک چهرهی بیتفاوت به نمایش میگذارد و با غرور بازی میکند؛ در عین حال، این نکته را آویزهی گوش کرده که فیلمهای ترسناک درجه چندم آنقدرها جدی نیستند و وجه مهمی از این فیلمها در سرگرمکننده بودن آنهاست. در نتیجه، راسل کرو یک اجرای دراماتیک عالی در این فیلمهای جنگیری ارائه میدهد که از تجربهی سی سالهی حضور او در دنیای هالیوود به دست میآید.
در فیلمهای جنگیری راسل کرو اضطراب و آسیبپذیری، هر دو از چشمان او میبارند. فیلم «جنگیر پاپ» تا حد زیادی برای بالا بردن تنش صحنهها به هوشمندی راسل کرو متکی است. او میتواند به کاراکترهایی که آسیبهای عمیقی در زندگی خود متحمل شدهاند روح بدهد؛ کسانی که به خاطر ترامایی که تجربه کردهاند، دیگر به مرز بیاحساسی رسیدهاند.
این به خوبی خود را در «جنگیر پاپ» نشان میدهد که پدر گابریل با بازی راسل کرو در مواجهه با برخی صحنههای وحشتناک جنزدگی تندخو و بیتفاوت ظاهر میشود و در مقابل، وقتی شیطان در قالب پسربچهای حلول میکند، کرو نیز اجرای خود را تا مرز وحشتزدگی پیش میبرد؛ انگار که پدر گابریل هم نمیتواند کنترل خود را در برابر نیروهای اهریمنی حفظ کند.
بیاحساسی که کرو در بعضی صحنهها به تصویر میکشد، هیچ وقت آن عنصر انسانی خود را از دست نمیدهد؛ یعنی در سوی دیگر این بیاحساسی، انسانیترین احساسات نهفته است که همیشه دیدن اجرای کرو را جذاب میکند. راسل کرو در فیلمهای جنگیری خود به سختی زمین میخورد، اما وقتی میخورد، با تراژدی و وحشتی همراه است که ابعاد وحشیانهای به خود میگیرد.
هر چه بیشتر از نسل کرو و بازیگران همدورهی او دور میشویم، بیشتر به زیبایی اجرای آنها پی میبریم؛ مخصوصا وقتی قهرمانان مرد فیلمهای امروزی را میبینیم که ردی از آن کیفیت خاص بازیگران دهههای هشتاد و نود را در آنها پیدا نخواهید کرد. راسل کرو در مقابل همیشه حاضر است برای کاراکترش خود را به آب و آتش بزند و این به ویژه در فیلم «جنگیری» او مشخص است.
در فیلم «جنگیری» نقش اصلی یعنی تونی (راسل کرو) دچار احساس گناه و پشیمانی شده و ما او را در یکی از بحرانیترین برهههای زندگیاش میبینیم که سرسختانه میکوشد رابطهی شکستهی خود با دخترش لی (رایان سیمپکینز) را احیا کند و همزمان، حرفهی بازیگری خود را هم از سر بگیرد. البته این تلاشها هیچکدام نتیجهی خوبی در بر ندارند.
دیوهای زندگی که تونی به طور روزمره با آنها میجنگید، دیگر به دیوهای واقعی تبدیل میشوند و کرو را میبینیم که در برابر آنها هیچ راه چارهای ندارد. راسل کرو کاراکتر تونی را به گونهای اجرا میکند که انگار در آستانهی سکته قرار گرفته و خشم تونی در قالبی عیان میشود که خطوط بین واقعگرایی و عناصر فانتزی و ماورای طبیعی فیلم «جنگیری» را محو میکند.
حتی اگر دو فیلم جنگیری راسل کرو فیلمهای خوبی نباشند، به ما اجازه میدهند تا اجرای او در ژانر فیلم ترسناک مذهبی را ببینیم. فیلمهایی که پویایی خیر و شر در آنها بازتاب متفاوتی از نقش اصلیهای فیلمهای ترسناک را به نمایش میگذارند و راسل کرو میتواند همزمان که جنبهی ماورای طبیعی شیاطین را به سخره میگیرد، یک بعد حماسی و دراماتیک به کاراکترهایش بدهد که در فیلمهای دیگر نمیتواند به همان شدت و حدت (یا عجیب و غریب) آنها را به نمایش بگذارد. به خاطر همین فیلمهاست که راسل کرو را یک ستارهی واقعی میخوانیم که حاضر است ریسک کرده و در فیلمهایی حاضر شود که خیلی از همردههای خودش چشمبسته رد میکنند.
منبع: The Guardian