۴ دلیل محبوبیت گسترده سریال «ریک و مورتی»

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۳ دقیقه
چرا ریک و مورتی انقدر خاص است؟

«ریک و مورتی» فقط یک سریال کمدی ساده با تفسیرها و انتقادات سیاسی و اجتماعی دم‌دستی برای گذران وقت نیست، بلکه سریالی است که با ساختار منسجم و هدفمندش موفق شده گروهی از طرفداران و مخاطبان را شیفته‌ی خود کند. در واقع این سریال که پخشش از سال ۲۰۱۳ آغاز شده بخشی از پرشورترین طرفداران سریال‌های تلویزیونی را به خود اختصاص داده است. اگر تا به حال شانس تماشای یکی از بهترین سریال‌های تلویزیونی تاریخ را از دست داده‌اید بهتر است بیشتر از این وقت را تلف نکنید و غرق در یک لذت ناب بصری شوید. شاهکاری که علی‌رغم اتمسفر طنز و دیوانه‌وار خود به قدری ظریف با مسائل پیرامونش – بخوانید پیرامون ما – شوخی می‌کند که درباره‌ی اتفاقاتی که در هر قسمت شاهد آن‌ها هستیم صدها نظریه و حدس و گمان شکل گرفته است.

دن هارمون نویسنده و جاستین رویلند صداپیشه و انیماتور، دو مغز متفکر سرکش پشت سریال «ریک و مورتی» (Rick and Morty) هستند. ایده‌ی اصلی ساخت این سریال از فیلم انیمیشنی جاستین رویلند به‌ نام «ماجراهای انیمیشن واقعی داک و مارتی» (The Real Animated Adventures of Doc and Mharti) گرفته شده‌ است، فیلم کوتاهی که نگاهی منتقدانه و به‌ عبارتی تمسخرآمیز به فیلم «بازگشت به آینده» (Back to the Future) دارد. بله، درست است؛ حال که متوجه شباهت‌های بین «ریک و مورتی» و «داک و مارتی» شدید، دیگر نمی‌توانید آن را نادیده بگیرید، پس بطور قطع می‌توان گفت که این فیلم انیمیشنی کوتاه جرقه‌های اولیه‌ای که در ادامه باعث شکل‌گیری ایده‌ی ساخت این سریال کمدی علمی-تخیلی شد را در ذهن سازندگانش زد و باقی آن را هم که خودتان بهتر می‌دانید.

اما چرا این سریال تا این حد بین طرفداران محبوب شد؟ این سریال از همان ابتدای شروع پخشش آنقدر فراگیر و اثرگذار است که زمانی که در یکی از قسمت‌هایش نام سس خاص رستوران‌های زنجیره‌ای مک‌دونالدز، یعنی ساشوان (Szechuan) آورده‌ شد، آن‌ها تصمیم گرفتند از این فرصت تبلیغاتی استفاده کرده و با توجه به محبوبیت «ریک و مورتی» دوباره آن را به منوی خود اضافه کنند. نتیجه فوق‌العاده بود! در عرض چند ساعت، همه‌چیز از کنترل خارج شد، تقریباً همه‌ی بسته‌های سس بلافاصله فروش رفت و کمپانی که پیش‌بینی این استقبال دیوانه‌وار را نمی‌کرد با کمبود مواجه شد. در اثر این اتفاق صدها نفر از طرفداران با شعار: «ما سس می‌خوایم!» اوضاع را بهم ریختند، تا جایی‌ که پلیس مجبور شد برای رسیدگی به هرج‌ومرج به وجود آمده در بسیاری از شعبه‌های مک دونالد، مداخله کند. با پخش گزارش این اتفاق در اخبار این کشور، این سؤال برای بسیاری از مردم بوجود آمد که: چرا حساسیت مردم نسبت‌ به «ریک و مورتی» فصل به فصل شدیدتر می‌شود؟

از زمان پخش اولین قسمت سریال «ریک و مورتی» در سال ۲۰۱۳، این سریال طرفداران پرشوری و البته وفاداری را به دست آورده‌ است، تا جایی‌ که نسل جوان بسیار متفکر و حتی کانیه وست – با آن سبک خاصش در همه‌چیز -، نیز در دسته‌ی طرفدارانش قرار می‌گیرند. تماشای این سریال در ابتدا، تنها در حد یک کنجکاوی خاص از طرف بینندگان سریال‌های انیمیشنی قدیمی‌تری مانند «فَمیلی گای» (Family Guy) آغاز شد، اما به‌ سرعت رشد کرد و به یکی‌ از محبوب‌ترین کمدی‌های تلویزیونی و یک پدیده‌ی فرهنگی در سطح جهان بدل گشت. برای افرادی که آن را تماشا نکرده‌اند، ارادت خاص طرفداران به این سریال شبکه‌ی (Adult Swim) عجیب به‌نظر می‌رسد، اما «ریک و مورتی» سریالی خنده‌دار، احساسی و فوق‌العاده است که کافی است تنها یک شانس به آن بدهید تا جادوی شما را برای همیشه به خود جذب کند. در ادامه‌ی این مقاله به دلایل پشت‌پرده‌ی محبوبیت و معروفیت سریال «ریک و مورتی» اشاره خواهیم کرد. کسی چه می‌داند، شاید این اواخر شما هم تبدیل به یکی از «فن‌های» برپاقرص این سریال شده باشید.

۱. ساختار جهان سریال

جالب است بدانید که نوشتن فیلم‌نامه‌ی قسمت آزمایشی ریک و مورتی تنها چند ساعت وقت نویسندگان را گرفت

هدف جاستین رویلند و دن هارمون تنها ساخت یک سریال تلویزیونی عادی نبود، بلکه آن‌ها یک متاورس تمام‌ و کمال از شخصیت‌ها، شهرها، کهکشان‌ها و واقعیت‌های ثانویه خلق کرده‌اند. همانطور که گفتیم، رویلند در سال ۲۰۰۶، فیلم انیمیشنی کوتاه «ماجراهای انیمیشن واقعی داک و مارتی» (The Real Animated Adventures of Doc and Mharti) را ساخت که نگاهی نقادانه و هجوآمیز به فیلم «بازگشت به آینده» (Back to the Future) داشت و همین بذر خلق سریال «ریک و مورتی» را در ذهن او کاشت، همچنین، او برای ساخت این فیلم کوتاه، نامزد دریافت جایزه در یک جشنواره‌ی فیلم کوتاه به میزبانی هارمون (سازنده‌ی فیلم «اجماع» (Community)) شد. بعد از چند سال، زمانی که شبکه‌ی Adult Swim  از هارمون خواست تا یک سریال انیمیشنی بسازد، او بلافاصله به‌ یاد رویلند افتاد، زیرا او قبلا نبوغش را نشان داده بود و سابقه‌ی درخشانی در ساخت فیلمی درباره‌ی یک دانشمند نابغه اما از نظر عاطفی آسیب‌ زننده (اعصاب‌خورد کن) (یعنی همان ریک) داشت که نوه‌اش (یعنی همان مورتی) را با خود به ماجراجویی‌های مرگباری در کهکشان‌ها، ابعاد و واقعیت‌های دیگر می‌برد. اگرچه احتمالاً ایده‌ی اصلی این سریال از رویلند بود، اما نمی‌توان نقش درخشان بسیاری از نویسندگان بااستعداد آن را در شکل‌گیری داستان و پرداخت شخصیت‌های معرکه‌اش نادیده‌ گرفت، حتی با وجود اینکه متون نهایی از فیلتر رویلند عبور می‌کنند.

عناصر علمی – تخیلی و لحن سورئالیستی این سریال پتانسیلی عجیبی برای رویاپردازی دارد و با توجه به انیمیشنی بودنش به شخصیت‌ها اجازه می‌دهد تا با انواع موجودات اسطوره‌ای ناشناخته و مرموز، جهان‌های تخیلی با منابع گرانبهای عجیب‌وغریب و حتی نسخه‌های مشابه دیگر از خودشان در جهان‌های موازی روبرو شوند. همچنین، این دنیای تخیلی همواره، تحت نظر شورای فرابعدی ریک‌ها در سیتادل در حال گسترش هستند. هارمون در صحبت با مجله‌ی (Fast Company) درباره تصویری که این سریال از ساختار جهان به‌ نمایش گذاشته‌ است گفت: «ما از همان ابتدا قصد داشتیم این تصور را در ذهنن بیننده ایجاد کنیم که هیچ‌چیز غیرممکن نیست. همه‌ی ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که متأسفانه محدودیت‌های نمایش‌های تلویزیونی به یکی از نقاط ضعف آن‌ها تبدیل شده‌ است و دقیقاً به‌ همین‌خاطر است که کیفیت کارها مدام درحال پایین‌ آمدن است. شما همیشه محدودیت‌های خاصی دارید و همین که سعی کنید پایتان را از این محدودیت‌ها فراتر بگذارید، قطعا دچار مشکل خواهید شد و دیگر فاتحه‌ی کارتان خوانده است. به همین‌ خاطر ما قصد داشتیم جهانی بی‌نهایت را درست مانند فیلم «راهنمای مسافران مجانی کهکشان» (Hitchhiker’s Guide To The Galaxy) به کارگردانی داگلاس آدامز، ترسیم کنیم که در آن همه‌چیز ممکن است و دیوانه‌بازی حد و مرزی ندارد».

شیوه‌ی خلق جهان داستانی و مدیریت جهان‌های چند بعدی این سریال آنقدر چشمگیر بوده که استودیوی «مارول» هم مشتاقانه به‌ دنبال کشف استعدادهای نویسندگی پشت‌ پرده‌ی آن رفت و با استخدام آن‌ها سطح کارهایش را افزایش داد. تا جایی‌ که، از مایکل والدرون برای نوشتن فیلمنامه‌ی فیلم‌های «لوکی» (Loki) و «دکتر استرنج در چندجهانی دیوانگی» (Doctor Strange in the Multiverse of Madness) و از جف لاولس برای فیلم‌های «مرد مورچه‌ای و زنبورک: شیدایی کوانتومی» (Ant-Man and the Wasp: Quantumania) و «انتقامجویان: جنگ‌های مخفی» (Avengers: Secret Wars) استفاده کرده‌ است. همچنین، جسیکا گائو که یکی از تحسین‌برانگیزترین قسمت‌های این سریال، یعنی «پیکل ریک» (Pickle Rick)، را نوشته، اکنون، نویسنده‌ی اصلی سریال «شی‌ هالک: وکیل دادگستری» (She-Hulk: Attorney at Law) است. به دلیل اینکه مارول در فاز جدید دنیای فیلم‌هایش بیشتر تمرکزش را روی مفهوم چندجهانی (Multiverse)  گذاشته‌، طبیعی‌ است که بسیاری از نویسندگان این فرنچایز از بین خالقان «ریک و مورتی» انتخاب شده‌ باشند.

۲. شخصیت‌های پیچیده و جالب

تیتراژ شروع ریک و مورتی با الهام از آثار علمی - تخیلی دهه‌ی 70 میلادی ساخته ساخته شده است

با وجود اینکه هرکدام از قسمت‌های سریال «ریک و مورتی» یک داستان خنده‌دار عجیب‌وغریب را روایت می‌کند، اما داستانش به لطف شخصیت‌های اصلی پیچیده‌ی آن متوازن می‌شود. ریک و مورتی شخصیت‌هایی با ویژگی‌های کاملاً انسانی و نقاط قوت و ضعف واضحی هستند که باید بر موانع مختلفی غلبه کنند و در این مسیر، درس‌های زیادی بگیرند. همچنین، یکی از محورهای اصلی داستان‌های این سریال، بیشتر شدن احساس همدلی و محبت ریک نسبت به دختر، نوه‌ها و دامادش است. با اینکه ریک در این سریال به‌عنوان باهوش‌ترین موجود در سراسر جهان معرفی می‌شود اما این واقعیت در مورد هوش‌ هیجانی او چندان صادق نیست، زیرا با درک خداگونه‌ای که از جهان‌های چندبعدی دارد، این دیدگاه را به دست آورده که تقریباً زندگی اصلا خاص و حائز اهمیت نیست، چون تعداد بی‌نهایتی از تک‌تک ما در این جهان وجود دارد. بنابراین، مراقبت از افراد و ارزشمند شمردن آن‌ها برایش کار بسیار دشواری است، اما همه می‌دانیم که در نهایت، او نیز تنها یک انسان است و این نبرد درونی بین ریک نابغه‌ی دیوانه و قدرتمند و ریکی که کمی احساسات انسانی در او به‌ چشم می‌خورد، دلیل اصلی درگیری‌های درونی و افسردگی مداوم اوست که البته، اعتیادش به الکل هم آن را تشدید می‌کند.

این واقعیت با جزئیات کامل در قسمت (Rest and Ricklaxation) نشان داده‌ می‌شود، جایی‌که ریک و مورتی به یک مرکز ماساژ در سیاره‌ای دیگر می‌روند تا کمی از فشارهای درونیشان بکاهند، اما چیزی که نمی‌دانند این است که یکی از درمان‌های این مرکز تمام سموم عاطفی آن‌ها را از بین می‌برد و روح و جسمشان را کاملاً پاک می‌کند. این یعنی که یعنی دیگر خبری از مورتی پر از استرس و ریک قلدر مست و بی‌تربیت نیست. در نتیجه، نسخه‌ی پاک و خالص مورتی، نوجوانی با اعتمادبه‌نفس بالا و نسخه‌ی دیگر ریک، خالی از تمام نگرانی‌های بیهوده‌ی انسانی خواهد بود.

مورتی یک ‌نوجوان زیر ۱۳ سال معمولی با ذهنی پر از ترس‌های دوران بلوغ است که سعی می‌کند تا حدی اعتمادبه‌نفس خود را بالا ببرد. بث یک دامپزشک، دختر ریک و مادر مورتی است، که با ورود ریک به زندگی‌شان کم‌کم متوجه نارضایتی درونی از زندگی‌اش می‌شود، در حالی‌ که شوهرش جری، همواره سعی می‌کند شوهر و پدر بهتری باشد؛ در نهایت، سامر، خواهر مورتی و نوجوانی است که در مسیر رشد و پیدا کردن شخصیت خود، از اشتباهات خانواده‌اش درس می‌گیرد تا در آینده به یک زن جوان موفق و مسئولیت‌پذیر تبدیل شود. کاراکترهای اصلی سریال «ریک و مورتی» شخصیت‌ها و مشکلات متمایزی دارند که داستان‌های کمدی و پوچ‌گرایانه را به سمت حال‌ و هوای داستان‌های دراماتیک هدایت می‌کند و دقیقاً به‌ همین دلیل است که بسیاری از بینندگان با وجود نقص‌های ریک عاشقش شده‌اند.

۳. طنز تاریک و ابزورد

اتفاقات فیلم بازگشت به آینده جرقه‌ی ساخت سریال ریک و مورتی را در ذهن سازندگانش روشن کرد

در حالی‌ که وقایع این سریال در یک دنیای علمی – تخیلی پوچ‌گرایانه رخ می‌دهد اما، هدف اصلی آن این است که کاری کند تا شما با صدای بلند بخندید. نویسندگان «ریک و مورتی» تلاش می‌کنند تا یک حس شوخ‌طبعی به خصوصی را در این سریال به وجود بیاورند که پوچ بودن خطوط داستانی را با دیالوگ‌های کوتاهِ طعنه‌آمیز و خنده‌دار ریکِ از کت‌وکول افتاده، فروپاشی عاطفی خنده‌دار مورتیِ مضطرب، شیرین‌کاری‌های شخصیت‌های فرازمینی، خشونت فاحش اما خنده‌دار و موقعیت‌های مضحکی که تنها می‌توان به آن خندید، درست مانند قسمت Pickle Rick، ترکیب می‌کند.

این سریال از جابجا کردن مرزها نمی‌ترسد و تمایل دارد که با مسائلی همچون جنسیت، هویت، بحران‌های وجودی، اعتیاد و مرگ به‌ شکلی رکیک و بی‌پرده شوخی کند. اما داستان به همین‌جا ختم نمی‌شود. دن هارمون از طرفداران بروپاقرص گنجاندن طنز متا (خودآگاهانه) در کارهایش به شما می‌آید، به‌ همین دلیل، شخصیت‌ها (در درجه‌ی اول ریک) مستقیماً به این موضوع اشاره می‌کنند که آن‌ها در یک برنامه‌ی تلویزیونی حضور دارند و گاهی اوقات دیوار چهارم را می‌شکنند.

اما موضوع حتی به همین‌جا هم ختم نمی‌شود! مخصوصاً در دو قسمت از این سریال، یعنی Never Ricking Morty و Full Meta JackRick، تمرکز اصلی داستان روی طنزنویسی متاگونه‌ی نویسندگانش است. زیرا در این قسمت‌ها، به‌ وضوح می‌توان ارجاعات بی‌وقفه‌ی نویسندگان در داستان‌سرایی‌هایشان از ماجراجویی‌های قهرمانان، که ساختار روایی محبوبی برای فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی است را دید که گروهی از شش ابرقهرمان به نام‌های: Miss Lead, Flash Back, Connie TinuityError, Protago Nick, Mr. Twist را به بیننده معرفی می‌کند. اگر نوشتن متن داستان این قسمت‌ها در ‌دست نویسندگان ماهرش نبود، شاید حتی درک جوک‌هایش برای مخاطب سخت می‌شد، اما بازهم چیزی از طنز ماجرا کم نمی‌شود، زیرا حتی خاص‌ترین طنزهای نویسنده‌های سبک متا نیز به روش‌های ناپسند، دیوانه‌وار و خنده‌داری ارائه می‌شود.

اگرچه شاید این سریال باب میل همه نباشد، اما برای بزرگسالانی که از تماشای کمدی‌های هوشمندانه، شوخ و گاهاً توهین‌آمیز لذت می‌برند، بسیار مناسب است. علاوه‌ بر این، فرهنگ معاصر آمریکا را به سخره می‌گیرد و همچنین، مصرف‌گرایی فیلم‌های تلویزیونی، شکنندگی بنیان خانواده‌ی درجه‌ی یک (پدر و مادر و فرزندان) و حتی رابطه ما با حیوانات‌خانگی را مورد تمسخر قرار می‌دهد. این کمدی شاهکار به دلیل نیهیلیستی (پوچ گرایانه) بودنش بیش‌ از حد مورد انتقاد قرار گرفته‌ است، اما «ریک و مورتی» حتی خودش را هم به سخره می‌گیرد و به بینندگان یادآور می‌شود که ریک را نباید به‌عنوان یک قهرمان، بلکه به عنوان نمادی از یک جامعه‌ی پوسیده درنظر گرفت.

۴. تأملات فلسفی

لحن نهیلیستی سریال و اخلاق شخصیت‌های اصلی ریک و مورتی از اصلی‌ترین دلایل موفقیت این انیمیشن جریان‌ساز است

با تمام حرف‌هایی که پیرامون «ریک و مورتی» زدیم، چیزی که بیننده‌های معمولی را به طرفداران متعصب این سریال تبدیل می‌کند، کاوش‌های فلسفی جذاب آن است. همانطور که گفتیم، این سریال در بیشتر قسمت‌هایش لحنی نیهیلیستی دارد که مکمل روند هستی‌گرایانه‌ی آن است. درست مانند کتاب «افسانه سیزیف» (Sisyphus) نوشته‌ی آلبر کامو، ریک از کت‌وکول افتاده نیز با این واقعیت کنار آمده که هیچ معنای والایی برای هستی انسان وجود ندارد و به‌ همین خاطر هم او به هیچ قدرت برتر، دین و یا موجود ماورایی اعتقاد ندارد. ریک مردی دائم‌الخمر و افسرده است، که رفتاری ظالمانه و خصمانه با دیگران دارد، اما با این‌ وجود، درس‌های زیادی در مورد زندگی‌کردن و در واقع چگونه زندگی کردن در دنیایی بی‌معنا و پوچ به ما می‌دهد.

چه کسی می‌تواند آن موسیقی باشکوه و فوق‌العاده‌ی مَزی استار را در سکانسی که ریک و مورتی در حال دفن اجساد بی‌جان خودشان در بعد دیگر بودند فراموش کند؟ این صحنه نشان دهنده‌ی درک مورتی از حقیقت مرگ خود و همه‌ی اطرافیانش است. در همین زمان است که مورتی آن جمله‌ی معروف ناراحت کننده‌اش را به‌ زبان می‌آورد: «هیچ‌کس به انتخاب خودش به این دنیا نیومده، هیچ‌کس به جایی تعلق نداره، همه‌چی یه جبر اجباریِ. همه می‌میریم. بیا بریم تلویزیون تماشا کنیم.» گرایش اگزیستانسیالیستی این سریال با تمرکزش بر قدرت خانواده و دوستی تناقض دارد و تنها بارقه‌ی امید در شخصیت‌های اصلی «ریک و مورتی» وجودشان کنار یکدیگر و حسی است که از هم می‌گیرند. این سریال جامعه‌ای پر از تناقض و اضطراب را نشان می‌دهد و اگرچه ممکن است هیچ راه‌حل یا پایان خوشی ارائه نکند، اما همیشه راه خوبی برای خندیدن به چیزهایی که معمولاً ما را به گریه می‌اندازند، پیدا می‌کند. شاید به‌ دلیل همین نگرش بی‌همتا و برجسته است که این سریال دو جایزه‌ی امی برای «بهترین و برجسته‌ترین سریال انیمیشنی» را به دست آورد و محبوبیت گسترده و چشمگیری بین مخاطبین پیدا کرد.

آینده‌ی ریک و مورتی

نگرانی طرفداران ریک و مورتی این است که آیا انیمیشن محبوبشان از حاشیه‌های به وجود آمده جان سالم به در خواهد برد؟

«ریک و مورتی» سریال بسیار محبوبی است، اما در یک دوراهی جالب قرار دارد. خالق و صداپیشه‌ی اصلی این سریال، یعنی جاستین رویلند، به خاطر اتهام آزار و خشونت‌ خانگی از مجموعه کنار گذاشته شد. با وجود اینکه در نهایت این اتهامات به‌ دلیل نداشتن شواهد کافی رد شدند، اما بازهم در سپتامبر ۲۰۲۳، اتهامات جدیدی در مورد تجاوز جنسی رویلند گزارش شد و حتی او به آزار جنسی یکی از نویسندگان زن سریال «ریک و مورتی» متهم شد.

در نهایت، استودیوی Adult Swim او را برکنار کرد و ایان کاردونی را برای صداپیشگی ریک به جای او گذاشت. همچنین، هری بلدن نیز ایفای نقش مورتی را بر عهده گرفت. به‌ تازگی مقدمه‌ی فصل هفتم سریال هم منتشر شد که خبر از ظهور عصر جدیدی در آن دارد. آیا این سریال پس از ده سال روی آنتن بودن و با وجود تمام شوک‌های ترسناکی که به آن وارد شد بازهم می‌تواند به همان قدرت قبل ادامه دهد و به همان اندازه با فرهنگ پاپ سازگار باشد، یا خروج رویلند از تیم تولیدی این سریال، سازگاری آن با جو جامعه را کمرنگ‌تر خواهد کرد؟ یا اصلاً این اتفاق باعث بهتر شدن مجموعه می‌شود؟ هنوز برای پاسخ به این سؤال خیلی زود است، اما باید ببینیم که آیا طرفداران، بیشتر به فضای سریال پایبند هستند یا صرفا به خاطر علاقه‌شان به نام بزرگی مثل رویلند آن را دنبال می‌کردند؟ آیا این سریال به خاطر حضور نویسندگان بااستعداد، شخصیت‌ها و متن‌های بدیعش مورد استقبال بسیاری قرار گرفت یا به خاطر شخصیت کالتی که رویلند برای مخلوقش ساخته‌ بود؟ فقط زمان می‌تواند پاسخ این سؤالات را بدهد.

منبع: movieweb



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما