از خطاب به پروانهها تا بادهپیمایی با اژدها؛ به مناسبت درگذشت رضا براهنی
رضا براهنی، نویسنده، شاعر و نظریهپرداز نامآشنای نقد ادبی ایران، امروز، جمعه پنجم فروردین ۱۴۰۱، در سن ۸۶ سالگی درگذشت. اکتای براهنی، فرزند این استاد زبان و ادبیات پارسی، با انتشار خبر درگذشت پدرش در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
«به تاریخ پنجم فروردین ماه هزار و چهارصد و یک؛ پدرم رضا براهنی جهان را ترک و به دیدار آفتاب شتاب کرد.»
در پست اینستاگرام فرزند آقای براهنی به علت درگذشت وی اشارهای نشده است اما در سالهای اخیر، گزارشهایی مبنی بر بیماری آلزایمر او در رسانههای خبری منتشر شده بود.
از جمله رمانهای بسیار خوانده شده رضا براهنی (زاده ۲۱ آذر ۱۳۱۴) میتوان به «آواز کشتگان»، «رازهای سرزمین من» و «روزگار دوزخی آقای ایاز» اشاره کرد، «طلا در مس»، «قصهنویسی»، «کیمیا و خاک» و «تاریخ مذکر» نیز از جمله آثاری بودند که رضا براهنی در حوزه نقد ادبی نوشت. در حوزه شعر نیز «خطاب به پروانهها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم؟» و «اسماعیلِ» او بارها و بارها خوانده شدند و مورد بحث قرار گرفتند.
رضا براهنی از اواخر دهه هفتاد خورشیدی در تورنتوی کانادا اقامت داشت.
نگاهی به زندگی رضا براهنی
رضا براهنی (زاده ۲۱ آذر ۱۳۱۴ – ۵ فروردین ۱۴۰۱) نویسنده، شاعر و منتقد ادبی ایرانی بود. او عضو پیشین کانون نویسندگان ایران و یکی از چهرههایی بود که در سالهای ۱۳۴۵ تا ۱۳۴۷ برای تشکیل کانون نویسندگان ایران با جلال آل احمد همکاری داشت. او همچنین رئیس سابق انجمن قلم کانادا است. آثار او به زبانهای مختلف از جمله انگلیسی، سوئدی و فرانسوی ترجمه شده است.
رضا براهنی در آذر ماه سال ۱۳۱۴ در تبریز در خانوادهای فقیر متولد شد. او از کودکی در کارخانههای مختلف مشغول به کار شد زیرا پدرش توان پرداخت خرج تحصیل او و برادرهایش را نداشت. تا اینکه فردی خیر به نام حاجی حسن بادامچی از افراد مشهور دوره مشروطه خرج تحصیل رضا و برادر بزرگتر او را بر عهده گرفت.
رضا براهنی کوچک در سالهای مدرسه زبان فارسی را آموخت و یادگیری این زبان را نیز داستانی تأثیرگذار در زندگیاش میداند چراکه در تبریز آن زمان زبان فارسی نه در خانواده و نه در جامعه چندان شنیده نمیشد و همین امر باعث کندی روند آموزش او میشد. البته قرارگیری در چنین موقعیتی پتانسیلهای منحصر به فردی نیز ایجاد کرده بود. بهعنوانمثال خود او میگوید ذهنِ مترجمی را از همان دوران مدرسه کسب کرده که معلمها دروس را از روی کتاب میخواندند و بعد برای دانشآموزان به زبان ترکی ترجمه میکردند.
این امر به تدریج سبب شد تا ذهن او ناخودآگاه در تغییر از زبانی به زبان دیگر و انتقال درست و بیکموکاست مفاهیم زبده و کارکشته شود. چنین روندی در ذهن او نهادینهشده و شاید همین موضوع را که خود از آن به «دوگانگی شخصیت ذهن» یادکرده بتوان از نقاط قوت او در ترجمه دانست. در سالهای بعد او دیگر به زبان فارسی هم در کنار زبان مادری مسلط بود و به تدریج دنیای ادبیات را کشف و مزه مزه میکرد. نخستین قصهاش را در ۱۶ سالگی و پس از خواندن اثری از صادق هدایت نوشت.
او تا بیست و دو سالگی علاوه بر فقر و تحصیل در شرایط سخت ماجراهای بسیاری را تجربه کرد. جنگ جهانی دوم، پناه گرفتن مردم در آب انبارها، قحطی، مرگ مردم بر اثر قحطی و دیدن جنازههای آنها در کوچه و خیابان، اثاثکشی از این خانه به آن خانه و حتی از دست دادن برادرها و خواهرهای کوچکش چیزهایی بودند که او در این سنین کم به چشم دیده و تجربه کرده بود. سپس برای مدت کوتاهی پیدایش فرقه دموکرات بارقههایی از امید را در دل مردم تبریز روشن کرد اما با روی کار آمدن ارتش و کشته شدن اعدامیان و اعدام بازماندگان آنها در میدان ساعت شهرداری تبریز این امید را از بین برد. تأثیر این دوره به وضوح در شعر و نثر براهنی آشکار است.
پس از اینکه کتابهای ترکی در میدانهای تبریز آتش زده شدند براهنی به فارسی روی آورد. او زبان و ادبیات انگلیسی را تا مقطع کارشناسی در تبریز ادامه داد و سپس برای ادامه تحصیل به ترکیه رفت و دکتری خود را در همین رشته از دانشگاه استانبول گرفت.
ورود به عرصه شعر و ادبیات
رضا براهنی با شدت گرفتن خفقان در عرصه ادب و سیاست ایران وارد این عرصه شد. او در ابتدا پیش از آغاز دهه پنجاه اشعار، داستانها و مقالاتی از خود به جای گذاشت و به تدریج در طول این سالها به نوشتههای خود فرمی منسجم داد. انتشار طلا در مس: در شعر و شاعری و کیمیا و خاک از نقاط عطف دوره کاری این نویسنده بود.
او هنگام تحصیل در ترکیه کتابی به زبان انگلیسی نوشت اما آن را هرگز چاپ نکرد. سرآغاز فعالیت او در حوزه داستاننویسی به نگرش و چاپ رمان روزگار دوزخی آقای ایاز برمیگردد.
براهنی پس از کسب درجه دکتری در رشته خود به ایران بازگشت و از سال ۱۳۴۳ به عنوان استادیار رشته زبان و ادبیات انگلیسی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران مشغول به تدریس شد و در اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۷ به سمت دانشیاری ارتقا یافت.
او در سال ۱۳۵۱ به آمریکا رفت تا علیه حکومت شاهنشاهی به افشاگری پرداخته و نیز به تدریس مشغول شود. پس از بازگشت به ایران نیز مدتی در زندانهای ساواک سپری کرد و روایت او از این زندان بسیار جنجالبرانگیز شد.
از تحصیل در رشته زبان انگلیسی تا یادگیری زبان فرانسوی
او در دانشگاه در رشته ادبیات انگلیسی تحصیل کرد. خودش در جایی میگوید ما بهعنوان زبان دوم میبایست فرانسه میآموختیم و من فرانسه را نیز آموختم هرچند که برای من زبان دوم نبود و این چهارمین زبان بهحساب میآمد. براهنی این آموختنها را مفید میداند و معتقد است آدمی با آموختن هر زبان ویژگیها و شخصیتهایی از آن زبان را فرامیگیرد که جدید است و در زبانهای دیگر وجود نداشته است. البته این نظر باعث نشده او زبان مادری را فراموش کند و یا ارجوقرب زبان فارسی را بهجا نیاورد که در جایی نیز گفته است زبان فارسی یکی از زبانهای فوقالعاده زیبای دنیا است.
براهنی در باب جنس کلمات و ماندگاری آنها در جایی گفته است «کلمات را مردم میسازند. کلمات از درون مردم برمیخیزند و همین است که بین مردم رواج پیدا میکنند». او همچنین شعر را بستری برای بیان تفکرات و احساسات آدمی میداند و میگوید «شعر عبارت است از برخاستن زبان از روی کاغذ و قائم ایستادن در آن بالا گویی که بی تکیهگاه در حال حرکت است». او به موسیقی شعر اعتقاد دارد.
رضا براهنی همچنین چند دوره کارگاه نقد، شعر و قصهنویسی برگزار کرد که که از مشهورترین شاگردان او در آن کارگاهها میتوان به:
شیوا ارسطویی، هوشیار انصاری فر، شمس آقاجانی، روزبه حسینی، عباس حبیبی بدرآبادی، مهسا محب علی، سید علیرضا میرعلینقی، فرخنده حاجیزاده، ناهید توسلی، ایرنا محیالدین بناب، رؤیا تفتی، رزا جمالی، احمد نادعلی، رضا شمسی، علی ربیعی وزیری، پیمان سلطانی و… اشاره کرد که باعث شکلگیری یک جریان در دههٔ هفتاد شمسی شدند.
رضا براهنی را بدین جهت میتوان یکی از بزرگترین تأثیر گذاران در دنیای نویسندگی و تاریخ نویسندگی ایران دانست که بخش زیادی از وقت خود را صرف آموزش آنچه که باید و شاید در باب ادبیات داستانی ایران به ایرانیها کرده است.
رضا براهنی در سال ۱۳۵۱ خورشیدی به آمریکا رفت و شروع به تدریس کرد و پس از یک سال به ایران بازگشت، سپس در سال ۱۳۵۳ خورشیدی، برای بار دیگر به آمریکا رفت و در سال ۱۳۵۶ جایزهی بهترین روزنامهنگار حقوق انسانی را در این کشور در یافت کرد. وی بیش از ۳۰ سال در کانادا اقامت داشت.
آثار او به زبانهای مختلف، از جمله انگلیسی، سوئدی و فرانسوی ترجمه شده است.
طلا در مس، از مهمترین و معروفترین آثار این منتقد ادبی است. او همچنین آثاری از نویسندگان بزرگ دیگر نظیر آنتوان دوسنت اگزوپری، ایو آندریچ، ویلیام شکسپیر، کالروماریا فرانزرو، ماکسیم رودنسون و دیوید کات را نیز به فارسی ترجمه کرده است.
او مدتی را در زندان ساواک گذراند و روایتهای او از زندانهای ساواک جنجالبرانگیز شد. کتاب ظل الله حاوی مقدمهای مفصل دربارهٔ ادبیات انقلابی و تجددخواهانه و اشعار زندان است.
آقای براهنی در طول فعالیت خود موفق شد افتخاراتی را کسب کند که از آن میان میتوان به این موارد اشاره کرد:
- دریافت تندیس چهرههای شاخص شعر آوانگارد ۱۳۹۵
- جایزه ادبی یلدا برای یک عمر فعالیت فرهنگی در زمینه نقد ادبی ۱۳۸۴
- جایزه بهترین روزنامهنگار حقوق انسانی ۱۳۵۶
- آثار رضا براهنی به زبانهای مختلف از جمله انگلیسی، سوئدی و فرانسوی ترجمه شده است.
آثار رضا براهنی
بسیاری رمان «رازهای سرزمین من» براهنی را از مهمترین آثار او میدانند. او با بهره بردن از قالب ادبی رمان که بهترین نوع قالبها برای بیان و انعکاس مسائل اجتماعی است توانسته به خوبی بازتابی از جامعه ایران را در یک بازه زمانی مشخصی، به مخاطب ارائه دهد. او همچنین منتقد قهاری است و برخی بر این باورند که بسیاری از مفاهیم نقد ادبی را رضا براهنی در بین ایرانیان مطرح کرده است و او را بنیانگذار نقد ادبی مدرن ایران میدانند. در حوزه نقد ادبی کتاب «طلا و مس» او از مشهورترینهاست. براهنی در ترجمه نیز خوب ظاهرشده و از این توانایی خود به بهترین نحو ممکن استفاده کرده است. او آثاری از نویسندگان بنام نظیر «آنتوان دوسنت اگزوپری»، «ایو آندریچ»، «ویلیام شکسپیر»، «کالروماریا فرانزرو»، «ماکسیم رودنسون» و «دیوید کات» را ترجمه کرده است.
او در هر زمان که فرصت دست داده در باب زبان سخن گفته است. در کتاب «خطاب به پروانهها» زبان را نه فقط یک وسیله در شعر که هدف دانسته است. او این کتاب را عصیان علیه تمام قراردادهایی میداند که در زبان فارسی به شعر فارسی و حتی شعر نیمایی تحمیلشده است. از دیگر آثار او میتوان به «آدمخواران تاجدار» اشاره کرد که در آن به روایت آنچه پرداخته که پیش از انقلاب و در زندان بر سر او آمده است. این کتاب به انگلیسی چاپ و بعدها نیز به زبانهای دیگر ترجمه شد.
از میان آثار داستانی او میتوان به «آزاده خانم و نویسندهاش»، «الیاس در نیویورک»، «بعد از عروسی چه گذشت» و «چاه به چاه» اشاره کرد. رضا براهنی بهغیراز «طلا در مس» چندین اثر مکتوب دیگر نیز در باب نقد ادبی دارد که عبارت از «کیمیا و خاک»، «تاریخ مذکر» و «در انقلاب ایران»، «خطاب به پروانهها یا چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم» و «گزارش به نسل بی سن فردا (سخنرانیها و مصاحبهها)» است.
او همچنین چندین اثر شعر نیز دارد که عبارتاند از «آهوان باغ»، «جنگل و شهر»، «شبی از نیمروز»، «مصیبتی زیر آفتاب»، «گل بر گسترده ماه»، «ظل الله»، «نقابها و بندها (انگلیسی)»، «غمهای بزرگ»، «بیا کنار پنجره» و «اسماعیل».
از میان آثار او کتابهای «تاریخ مذکر»، «داستان خلاقه سال»، «قصهنویسی» و «آواز کشتگان» را میتوانید از طاقچه تهیه کنید. آواز کشتگان کتابی است که رمان اجتماعی ایران در اواخر دوران پهلوی را نشان میدهد. او همچنین سفرنامه «سفر مصر و حالات من در طول سفر» و نمایشنامه «بازی بی بازی» را نیز به رشته تحریر درآورده است.
براهنی مقالاتی در باب قصهنویسی نیز دارد که به همین نام نیز چاپ شده است که در آن به این موضوع که ادبیات ابزاری است برای تداوم زبان اشاره کرده است. به عبارتی زبان همواره دغدغه براهنی بوده است. او در این مقالاتش به صادق چوبک و آثار وی پرداخته است.
نویسندهای که در آن دوران به نوعی طرد شده بود. وی گفته است که سنگ صبور صادق چوبک از جمله بهترین آثار فارسی است. براهنی در دهه چهل نقدهایش را در مجله فردوسی به چاپ میرساند.
به نقل از روزنامه اعتماد، مدتی زمزمههایی از نوبلیست شدن دکتر براهنی به گوش میرسید، که به زعم عدهای حتی اگر شایعه بوده باشد، هرگز امر دور از ذهنی نبوده است.
رضا براهنی با رمان روزگار دوزخی آقای ایاز، به عنوان نویسندهای جهانی شناخته شد. از این اثر ترجمهای به زبان فرانسه وارد بازار شد که جزو پرفروشهای همان کشور بود.
همچنین نمایشی نیز در همان کشور بر اساس این اثر به روی صحنه رفت. این کتاب اثری بود که منتقد سرشناسی چون ژولیا کریستوا دربارهاش مطالبی نوشته است.
به زعم عدهای این اثر و قصهنویسی این نویسنده را شاید بتوان دو اثر در هم تنیده نیز دانست. روزگار دوزخی آقای ایاز به محض انتشار توسط ساواک توقیف شد.
از دیگر آثار این نویسنده میتوان به رازهای سرزمین من، آواز کشتگان و آزاده خانم و نویسندهاش اشاره کرد که آخرین مورد را میتوان یکی از دقیقترین نمونههای پست مدرن در ادبیات فارسی دانست.
همانطور که گفته شد براهنی شاعر نیز بوده است. شعرهای براهنی نیز به مثابه دیگر آثار او، نقش زیادی در تحولهای ادبی داشته است.
او با اثر خطاب به پروانهها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم تحولی عظیم را در شعر در دهه هفتاد به وجود آورد.
او در باب نقد نیز اثری دارد به نام طلا در مس که در واقع در آن به نقد مدرن میپردازد.
آثار
اشعار
- آهوان باغ
- جنگل و شهر
- شبی از نیمروز
- مصیبتی زیر آفتاب
- گل بر گسترده ماه
- ظل الله
- نقابها و بندها
- غمهای بزرگ
- بیا کنار پنجره
- خطاب به پروانهها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم؟
- اسماعیل
رمان
- آواز کشتگان
- رازهای سرزمین من
- آزاده خانم و نویسندهاش
- الیاس در نیویورک
- روزگار دوزخی آقای ایاز
- چاه به چاه
- بعد از عروسی چه گذشت
نقد ادبی
- طلا در مس
- قصهنویسی
- کیمیا و خاک
- تاریخ مذکر
- در انقلاب ایران
- خطاب به پروانهها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم؟
- گزارش به نسل بی سن فردا (سخنرانیها و مصاحبهها)
مروری بر آثار و اندیشهها
رضا براهنی را به جرئت باید مرد اندیشه در ادبیات پارسی دانست.
او یکی از بزرگترین منتقدین و شاعران ایران زمین است پژوهشهای ادبی پرشماری را نیز به انجام رسانده است که هر کدام از آنها در زمرهی بهترین و پر ارزشترین آثار ادبی ایران زمین به شمار میآیند.
ویژگی اصلی شعرهای او که باعث توجه همگان به جایگاه شاعری او شده است، فرم اشعار اوست.
رضا براهنی بر اساس آنچه که خود روایت میکند و بنا بر آنچه که منتقدین امر بدان اشاره دارند، تمرکز بیشتری بر روی فرم اشعار دارد تا آن که محتوای آن را مورد بررسی قرار دهد. از نگاه براهنی آنچه که شعر امروز بدان نیاز دارد، تحولی است در قالب فرم، چرا که از نگاه او ظرف محتوای اشعار ادبیات پارسی به مرز لب ریز شدن رسیده است و این تنها ظرف فرم است که میتواند محتواهای جدید را در دل خود جای دهد.
او حتی در شرح این مسئله در کتاب «خطاب به پروانهها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم» میگوید:
«حرکت از شعر تک وزنی است به سوی اوزان مرکب و ترکیبی و شعر چند صدایی با نتی که ذهن خواننده شعر باید برای شعر بیاید به صورتی که شعر موضوع اصلی خود یعنی زبان و زبانیت خود را به رخ بکشد.»
اما اگر بخواهیم نگاهی صادقانه به اشعار و محتوای اشعار رضا براهنی داشته باشیم، باید بگوییم که هیچ شاعری به قدر او با عشق آشنا نبوده است. هر چند این مفهوم شاید به نظر اغراقآمیز بیاید و شما در پیش خود این گمان را بپرورانید که پس تکلیف سعدی، حافظ، شکسپیر و مولانا چه میشود؟
در پاسخ به این امر باید این چنین گفت که عشق نیز به عنوان یک مفهوم مستقل عاطفی، در گذر زمان، تغییرات زیادی را تجربه کرده است. علاوه بر این زاویهی دید نویسندگان و شاعران نیز به مفهوم عشق تغییر کرده است. رضا براهنی شاید از معدود کسانی باشد که عشق را از نگاه اول شخص میبیند، اما تنها کسی است که عشق را از نگاه اول شخص در اشعارش تجربه میکند. این ویژگی منحصر به فرد اوست.
دیگر نکتهای که باید در باب رضا براهنی گفت، قدرت نقد ادبی اوست.
او یک منتقد شجاع بود و هیچ واهمهای از نقد ادبیات پارسی ایران نداشت. همین امر نیز گاها او را در تیغ بیمهریها فرو میبرد. او هیچگاه از رسالتی که گویی بر دوش خود میدید، فروگذار نکرد و همیشه قلم خود را به صادقانهترین شیوهی ممکن نسبت به تفکرات خویش بر روی صفحهی کاغذ جاری میکرد.
او بهعنوان مثال در یکی از نقدهای خودش که در مجلهی مهرنامه به چاپ رسیده است چنین مینویسد که:
«زبان شاملو به طور کلی میراث جدید ندارد. یعنی بعد از شاملو هیچ آدم موفقی نداریم که مثل او آن نثر را برای آن نوع کارکرد به کار گرفته باشد.»
شعر شاملو بر خلاف شعر نیما شعر مطلب است. میخواهد فقط مطلب را برساند. به دلیل این که سیاستبازی کاری کرده که شعر تغزلی شاملو را حبس کرده یا بر آن مسلط شده، طوری که حتی در شعر تغزلی هم یک مقدار از مسائل سیاسی چپانده شده است.
مساله دیگر او این بود که هر شعر موزونی که سروده میشد یا باید تقلیدی از شعر کلاسیک میبود یا تقلیدی از شعر نیما و شاملو نمیتوانست در شعر نیمایی تغییری بدهد به آن صورت که بعداً در شعر فارسی پیش آمد.
خواندن آثار رضا براهنی میتواند گامی نو و صد البته تأثیر گذار در یادگیری و کسب نگرشی نو نسبت به ادبیات جهان و خصوصاً ادبیات پارسی باشد.