نگاهی به سریال «افعی تهران»؛ تلاش برای بازگشت به زخمهای کودکی
تا امروز ۹ قسمت از سریال «افعی تهران» در پلتفرم شبکه نمایشخانگی فیلمنت منتشر شده. این سریال از آن پروژههای کنجکاوی برانگیز چند سال اخیر بود که از دو سال پیش خبرهای غیر رسمی درباره ساخت آن به گوش میرسید. حضور سامان مقدم به عنوان کارگردانی که سابقه ساخت فیلمهای سینمایی و سریالهای پرمخاطب را در کارنامه خود دارد و قرار گرفتن او در کنار پیمان معادی به عنوان فیلمنامهنویس این سریال، باعث شده بود منتقدان و مخاطبان در انتظار «افعی تهران» باشند. پس از شروع تبلیغات رسانهای و محیطی و معرفی بازیگران اصلی، انتظارات هم از این مجموعه افزایش پیدا کرد. حالا تقریبا «افعی تهران» به نیمه راه رسیده، شخصیتپردازیها انجام شده و مشغول روایت قصه است. داستان این سریال سه محور اصلی دارد که گاهی به صورت موازی و در برخی قسمتها هم در تداخل با یکدیگر هستند. مشکلات یک کارگردان فیلم اولی برای ساخت اولین فیلمش، قصه یک قاتل زنجیرهای که معلوم نیست واقعا دستگیر شده یا نه و مشکلات روحی و شخصی شخصیت اصلی سریال، محورهای داستان هستند. علاوه بر این خرده روایتهایی هم وجود دارد که هم به جذابیت قصه اضافه کند و هم براساس قواعد سریالسازی، زمان هر قسمت را پر کند.
درباره مشکلات کارگردانی و فیلمساختن، چون بارها در سینما و حواشی مربوط به آن شنیدهایم و خواندهایم، چندان نمیتوان نقدی وارد کرد. به هرحال هر پروژه با توجه به ویژگیهایش سختی و آسانیهایی دارد که معمولا برای مخاطب عام تنها جنبه سرگرمی دارد. محوری از داستان هم که مربوط به قاتل زنجیرهای قصه است، هنوز در ابهام قرار دارد و احتمالا تا پایان سریال برای صحبت درباره آن فرصت لازم است. اما بخشی از داستان که مربوط به مسایل شخصی و روحی شخصیت اصلی قصه یعنی آرمان بیانی است، از آن بخشهای قابل توجه در این سریال است. نمونه این شکل از پرداخت به مسایل روحی یک شخصیت را در آثار دیگر هم دیدهایم، اما «افعی تهران» بیپردهتر و به صورت مستقیم سراغ برخی از مشکلات روحی آدمهای بزرگسال رفته و حرف اصلی آن این است که بیشتر این مشکلات و کمبودهای رفتاری، همه ریشه در کودکی دارند. در اینجا با جزییات بیشتری به این بخش از سریال «افعی تهران» میپردازیم، بخشی که شاید قابل تاملتر از دو محور دیگر سریال باشد.
آسیبهای دوران کودکی در سریال «افعی تهران»
آرمان بیانی، کاراکتر اصلی سریال، یک شخصیت فرهنگی است که پس از سالها نویسندگی و نقد، میخواهد فیلم اولش را بسازد. اما ذهن و روح او پر از آسیب یا همان تروماهایی است که در کودکی به او وارد شده. «افعی تهران» در اولین قدم آرمان را در مقابل یک مشاور قرار داده تا مخاطب را به این باور برساند که هر شخصی در هر سن و سال و موقعیتی احتیاج دارد برای رفع مشکلات روحی خود به مشاور یا در اصطلاح امروزی تراپیست مراجعه کند. در کنار اتاق مشاوره، بیننده همراه با ذهن آرمان، با فلاشبکها مدام به گذشته او میرود تا با آسیبهایی که او در دوران کودکی متحمل شده، روبرو شود. پدر آرمان اهل زندگی نبوده و پس از مدتی هم به دلیل اینکه به زندان میافتد، همسرش از او طلاق میگیرد. اینکه پدری به معنای واقعی در کنار آرمان نبوده و مادرش هم به دلیل مسایلی هر چند وقت یکبار با تنها گذاشتن یا ترساندنهای بیدلیل، او را در کودکی آزار میداده، مسایلی است که تا به حال از گذشته این شخصیت نشان داده شده. هنوز جزییات بیشتری از سرگذشت مادر آرمان مشخص نشده و او هم در اتاق مشاوره از صحبت درباره مادر طفره میرود.
به هرحال تنهایی و ترسهایی که او در کودکی تحمل کرده، از آرمان یک فرد عصبی و کمتحمل ساخته و در بسیاری از موارد بیتوجه به اطرافیانش است. البته این تعریفی است که مشاور از او دارد و دیگران هم مدام این موضوع را به آرمان گوشزد میکنند. اما واقعیت این است که پیمان معادی که براساس فیلمنامه خودش در این نقش بازی میکند، بیانی را به یک شخصیت شیرین و حتی دوستداشتنی تبدیل کرده. شخصیتی که عاشق شده و زیر و بم رابطه عاطفیش بیشتر مورد توجه قرار گرفته تا اخلاق تندش. از طرفی در بیشتر مواقع مخاطب بابت به اصطلاح از کوره دررفتنهایش به او حق میدهد. مشخص نیست که این شیرینی تعمدی است یا مخاطب باید با همان چند اشاره اطرافیان و چند پلان و سکانسی که او عصبانی میشود به آرمان بیانی برچسب آدم تندخو بزند! با توجه به گذشته سختی که آرمان از خود تعریف میکند، اتفاقا در قیاس با واقعیت جامعه، سعی میکند آدم خوبی باشد و حتی مثلا در برابر خواستههای همسر سابقش کاملا با روشنفکری و انعطاف رفتار میکند یا اشتباهتش را میپذیرد.
اما بخش دیگری که درباره آسیبهای روحی کودکی آرمان به عنوان شخصیت اصلی مطرح است، برخورد و مواجهه او با فرزندش بابک است. آرمان سالها پیش وقتی فرزندشان نوزاد بوده از همسرش جدا شدند و حالا الهه همسر سابق او قرار است ازدواج کند. با وجود اینکه الهه حضانت بابک را گرفته، برای مدتی فرزند ۵ ساله را پیش پدرش فرستاده تا او از پسرشان مراقبت کند. آرمان پدر خوبی نداشته و هنوز معلوم نیست مادرش چرا او را رها میکند. اما در طول سالها تبدیل به یک روشنفکر شده و حالا سعی میکند با فرزندش به درستی برخورد کند. در ابتدا از نگهداری بابک مستاصل است، اما بدون هیچ پیشزمینهای بلد است چطور از فرزندش مراقبت کند. این شاید برگرفته از این باشد که نمیخواهد زخمهایی که خود از بیپدری دیده را، پسرش تجربه کند. اما به هرحال برای کسی که تازه در ۵۰ سالگی به مشاوره روی آورده و روح بیمار و پر آسیبی دارد، او فقط در برابر فرزندش حرف از نابلدی میزند. اما در عمل چیزی که مخاطب میبیند این است که حتی در شرایطی که بابک ترسیده آرمان میداند که باید از خاطرات خوب تعرف کند و حمایتگر باشد.
این دوگانگی میان چارچوب قصه و تصویری که مخاطب از یک شخصیت پر از آسیب روحی میبیند، فقط در یک صورت قابل توجیح است و آن، بازی کردن و نشان ندادن واقعیت شخصیت آرمان است. در غیر این صورت، تا اینجا که قصه به قسمت ۹ رسیده، مخاطب تنها میشنود که آرمان گذشته سخت و پر آسیبی داشته. اما با گیجی، آرمان ۵۰ سالهای را میبیند که حتی در شوخی کردن با کودکش هم حد و اندازه را رعایت میکند تا او آسیب نبیند.
نقد سیستم آموزشی در «افعی تهران»
یکی از مسایلی که به صورت مستقیم در سریال «افعی تهران» به آن پرداخته شده، نقد سیستم آموزشی در ایران است. تا اینجا، این مجموعه روشهای مواجهه با بچههای طلاق، روشهای نادرست تربیتی، مبالغ بالای خدمات آموزشی و تنبیه موجود در مدارس قدیم را به چالش کشیده و آنها را آسیبزننده به کودکان میداند. اما یکی از مسایلی که به صورت مستقیم و بیپرده در «افعی تهران» به آن پرداخته شد، تنبیه بدنی کودکان در سیستم آموزشی قدیم است که البته هنوز هم در برخی از مدارس دیده میشود. در قسمت ۷ این سریال آرمان بیانی ناظم مدرسه خود را که حالا پیرمرد شده، به باد تحقیر و توهین میگیرد و حتی او را تنبیه میکند. این در واقع به نوعی تابو شکنی در برابر آن چیزی است که سالها به عنوان احترام به مسولان مدرسه در هر شرایطی، در مدارس به بچهها آموزش داده میشد. سکانس برخورد آرمان با ناظمش در شبکههای اجتماعی وایرال شد و با نظرات مخالف و موافقی همراه بود. اما شاید از لحاظ بحث روایی و پردازش درام، این سکانس یکی از بخشهایی از سریال بود که به بیننده این موضوع را به درستی نشان میداد که یک انسان بالغ که در کودکی روحش آسیبدیده تا چه اندازه میتواند به زخمهای کودکیش برگردد و حتی در فکر انتقام باشد. از طرفی مخاطب در برابر این سکانس غافلگیر میشود چون تا به حال نمونه آن را در سینما و تلویزیون ایران به این شکل مستقیم ندیده. در گذشته در بخشهایی از مجموعه «قصههای مجید» ساخته کیومرث پوراحمد شیوه تربیتی مدارس قدیم به نقد کشیده شده بود. اما در همه نمونههای دیگر قضاوت بر عهده مخاطب گذاشته شده بود، نه اینکه یک نفر خود دست به انتقام گرفتن از مدیر و معلم و ناظم بزند.
تذکرات آموزشی
پیمان معادی در زندگی واقعی خود دو فرزند دارد و به احتمال زیاد مسایل تربیتی و مسیر آموزش و فرزندپروری را در حد و اندازه یک پدر طی کرده. به همین دلیل او در فیلمنامهای که نوشته علاوه بر پرداختن به زخمهای کودکی و مشکلات روحی که بر سر راه کودکان است، به صورت مستقیم و غیرمستقیم در حال بیان نکات آموزشی است. آرمان بیانی تحت نظارت پدر حمایتگر بزرگ نشده، اما پیمان معادی داستان آرمان را نوشته و نکات حمایتگری را در قصهاش از طریق شخصیت اصلیش به مخاطب گوشزد میکند. نکاتی مثل معذرتخواهی از فرزند، بها دادن به ذوق او، دفاع از فرزند در برابر دیگران، همراه شیطنت فرزند بودن و…. که مواجهه با این نکات هم برای مخاطب گاهی گیج کننده است. چون از یک مرد بالغی که تجربهای از تربیت فرزند ندارد و روح پر از آسیبی هم دارد، این رعایتها و گاهی اشارههای گلدرشت و مستقیم به موارد تربیتی، بعید و دور از ذهن به نظر میرسد. شاید بهتر است برای درک درست این بخش به فیلم «کرامر علیه کرامر» رابرت بنتون با بازی داستین هافمن و مریل استریپ، ارجاع داده شود. در آن فیلم پدر در موقعیت آرمان بیانی قرار دارد و قرار است بدون هیچ تجربهای به تنهایی فرزندش را نگه دارد. اما استیصال داستین هافمن در آن فیلم در نقش پدر کاملا گویا و بدون گیج کنندگی به مخاطب نشان میدهد که یک مرد به تنهایی و بدون آموزش چقدر در تربیت و نگهداری یک فرزند نونهال با مشکل روبرو میشود. البته اگر گیجکننده بودن را کنار بگذاریم، به عنوان یک نمونه داخلی، «افعی تهران» تذکرات آموزشی خوبی برای پدرانی دارد که فرزند نونهال دارند.
در پایان هنوز تکلیف مخاطب با شخصیت آرمان بیانی به عنوان کاراکتر اصلی «افعی تهران» مشخص نیست و از طرفی با توجه به مسایل گفته شده، یک دوگانگی میان بدنه داستان و شکل روایت از آسیب کودکی وجود دارد. همچنین قصههای مربوط به فیلمسازی او، پیچیدگیهای ماجرای قاتل سریالی و حتی عشقش، همه نکاتی که درباره آسیبهای روحی کودکی بیان میکند تخت شعاع خود قرار داده. اما به هرحال نباید این را نادیده گرفت که در چارچوب یک سریال ایرانی، «افعی تهران» پس از مدتها، به مسایل کودکان و تاثیری که مشکلات و آسیبهای کودکی در بزرگسالی هر آدمی در هر موقعیت اجتماعی میگذارد، پرداخته. موضوعی که نمیتوان به راحتی از کنار آن گذشت. اما باید منتظر بود و دید که این مجموعه، این محور اصلی داستان خود را به چه شکلی به پایان خواهد برد.
شناسنامه سریال «افعی تهران» (Viper Of Tehran)
کارگردان: سامان مقدم
نویسنده: پیمان معادی، پویا مهدوی زاده
بازیگران: پیمان معادی، سحر دولتشاهی، مریلا زارعی، پژمان جمشیدی
محصول: ۲۰۲۴، ایران
منبع: دیجی کالا مگ
همش میگن افعی تهران از سم خاصی برای طعمه هاش استفاده میکرده اما ت این قسمت آخری میبینیم ک طعمشو با بالش خفه میکنه این سم خاص چرا اسمش گفته نمیشه؟؟
در نظر من فیلمی هست که واقعا نیاز به تامل و تداعی اون در هر یک از افراد جامعه رو داره
فیلمی که باعث فکر میشه و با خودت دودوتا چهار تا هایی رو در رابطه با روابط،رفتار ها و عواطف زندگی خودت کنی
از نظر جنبه ی اجتماعی که کاملا واضح وضعیت حال مملکت رو نشون میده و در بحث اموزشی به مخاطب اموزش هایی رو میده که لازمه بدونه
در کل فیلم واقعا جذاب و قشنگی هست و به شدیدا پیشنهادش میکنم
اصلا سریال خوبی نیست اصلن
به مریلا زارعی مسگه خوب بازی می کنی(می فهمه قاتل نیست)
بعد پلیس با این همه سابقه نفهمیده
آخه یه آدم هنری حالا اونم نه با سابقه هنری بالا بلکه گذشته نقدگری چطور می تونه اینقدر راحت بفهمه و پلیس نفهمه
اگر نقدی به پلیسه خب نقد مسخره ایست
به این شخصیت نمیادجلوی بچش در تناس تلفنی بگه بیا بابک رو ببر
برخورد اول هم که اصلا شورشو در آورده بود.
یه روانشناس ناشی اینجوری عاشق نصفه عشقی به مراجع پیدا می کنه و تازه راحتم ادامه می دن. نه یه روانشناس مث این خانم که تجربه داره
البته بازی های به نسبت خوبی داره
ضمنا سکانس عای تنهایی معادی کش داره و آهنگ های خارجی گاهی با تصویر جور نیست