مروری بر داستان Red Dead Redemption
پس از هشت سال انتظار، بالاخره قسمت دوم Red Dead Redemption فردا رسما روانه بازار میشود. با اینکه بازی به عنوان شماره دوم این سری عرضه میشود، اما داستان آن پیش از وقایع قسمت قبلی جریان دارد؛ بنابراین، هماکنون فرصت مناسبی است تا مهمترین اطلاعات داستان بازی قبلی را با هم مرور کنیم. تا اینجای کار مطمئن هستیم که در طول بازی Red Dead Redemption 2 با چهرههای آشنا و قدیمی برخورد خواهیم داشت.
توجه داشته باشید که اگر هنوز Red Dead Redemption را تجربه نکردهاید، ادامهی مقاله تمام داستان بازی را برایتان فاش میکند. چون Red Dead Redemption 2 یک پیشدرآمد برای قسمت قبلی است، نیازی به دانستن داستان آن ندارید. پیشنهاد میکنیم خودتان Red Dead Redemption را بازی کنید. ما هم مطلب را با هدف یادآوری برای کسانی نوشتهایم که بازی اول را سالها پیش تجربه کردهاند.
در این مقاله به صورت خلاصه نگاهی به مهمترین اتفاقات داستانی بازی و سرگذشت کاراکترهای آن خواهیم انداخت.
بیشتر بخوانید: نقدها و نمرات Red Dead Redemption 2 منتشر شدند
آمریکا در سال ۱۹۱۱
وقایع داستانی بازی در سال ۱۹۱۱ جریان دارد؛ زمانی که آمریکا دستخوش تغییرات زیادی شده و زندگی غرب وحشی و بیتمدن مردم جای خود را به تکنولوژیهای جدید و زندگی شهری دادهاند. تغییراتی که طبعا نابودی گروههای خلافکاری و اعضای آن را به همراه دارد. بازی Red Dead Redemption شما را در نقش «جان مارستون» (John Marston) قرار میدهد؛ شخصیتی که سرنوشت آن در طول بازی شکل میگیرد و اتفاقات بزرگی برای او روی میدهد.
ورود جان مارستون
جان مارستون بعد از مرگ خانوادهاش تحت سرپرستی گنگ «داچ ون در لیند» بزرگ شد؛ فردی که فضای بیرحمانه و ظالمانه غرب وحشی شرایطی را برای او فراهم کرد تا گروه خلافکاری خود را تشکیل دهد. جان مارستون چندین سال در کنار داچ بود و در گروه او فعالیت میکرد تا اینکه در یکی از سرقتها، جان به شدت مجروح میشود و هیچکدام از اعضای گروه هم به کمک او نمیآیند.
این اتفاق باعث شد تا جان مارستون برهه جدیدی را در زندگی خود آغاز کند. پس از این موضوع، او تصمیم گرفت تا به همراه «ابیگیل» (همسرش)، «جک» (فرزند جان) و Uncle (یکی از اعضای گروه که نسبت خاصی با جان ندارد) به یک مزرعه بروند و زندگی جدیدی را در آرامش و صلح آغاز کنند. آنها به مدت پنج سال در این مزرعه زندگی میکنند.
تا اینکه دولت و اداره تحقیقات تصمیم میگیرند تا سایر اعضای گروه را پیدا کنند و به قتل برسانند. «ادگار راس» (رئیس سازمان) تصمیم گرفت تا این وظیفه را بر عهده جان مارستون بگذارد. راس به منظور تحقق این هدف، ابیگیل و جک را گروگان میگیرد و یک شرط برای آزادی آنها میگذارد: جان باید باقی اعضای گروه قدیمی خود را پیدا کند و به قتل برساند. «بیل ویلیامسون» اولین هدف جان مارستون در این ماموریت بود.
شکار بیل ویلیامسون
جان و بیل ویلیامسون در گذشته دائما با هم درگیر بودند و اساسا رابطه خوبی با یکدیگر نداشتند. از این رو، تجدید دیدار این دو کاراکتر در منطقه فورت مرسر دردسرهای زیادی را به همراه داشت. با اینکه جان از او خواست تا تسلیم شود، اما بیل کوتاه نیامد و یکی از افراد او به جان شلیک کرد.
قبل از اینکه جان از شدت خونریزی کشته شود، یکی گلهداران محلی با نام «بانی مکفارلن» او را پیدا کرد و نجات داد.
مداوای جان مارستون
بانی خرج دوا و درمان جان را پرداخت کرد. بعد از اینکه جان سلامت خود را به دست آورد، به منظور پرداخت بدهی خود مجبور شد تا مدتی در مزرعه او کار کند. زمانی که بیل ویلیامسون متوجه شد که مارستون از تیراندازی جان سالم به در برده، تعدادی از افراد خود را به مزرعه مکفارلن فرستاد تا او را از مخفیگاه خود بیرون بکشند. جان در نهایت موفق شد تا کارگران مزرعه را نجات دهد، اما این اتفاق به او فهماند که برای مقابله با بیل ویلیامسون به افراد دیگری هم نیاز دارد و به تنهایی از پس آنها بر نخواهد آمد.
تشکیل یک تیم
جان تصمیم گرفت تا با تعدادی از مردم منطقه «نیو آستین» یک تیم تشکیل دهد و در این راه از افراد مختلفی از جمله «نایجل وست دیکنز» و «سث» کمک بگیرد. او همینطور با همکاری «کلانتر لی جانسون» و افرادش موفق شد تا یکی از افراد ویلیامسون را دستگیر کنند. بیل ویلیامسون هم در عوض بانی مکفرلین را گروگان گرفت.
بعد از نجات و آزاد کردن بانی، نوبت به کشتن بیل رسید.
محاصره قلعه
جان در نهایت با استفاده از تجهیزات وست دیکنز، افراد کلانتر و مهارت سث توانست تا فورت مرسر را محاصره کند. اما این پایان کار نبود. آنها متوجه شدند که ویلیامسون به مکزیک سفر کرد تا از «خاویر اسکوئلا» کمک بگیرد. خاویر هم از اعضای قدیمی گروه «ون در لیند» بود.
سفر به مکزیک
دومین بخش داستان و یکی از به یاد ماندنیترین لحظات بازی با سفر به مکزیک آغاز میشود. هنگام ورود به این منطقه متوجه میشویم که ارتش مکزیک در سرکوب کردن نیروهای شورشی به مشکل برخورده و «آبراهام ریس» رهبر شورشیها هر روز قدرتمند و قدرتمندتر میشود.
جان هم به خاطر پیدا کردن محل ویلیامسون و اسکوئلا مجبور میشود تا با پیشنهاد «سرهنگ آیِنده» و «کاپیتان دِ سانتا» موافقت نماید و به نیروهای ارتشی مکزیک کمک کند.
تقابل جبههها
مشکلی که در این بین وجود دارد این است که جان واقعا به ارتش مکزیک وفادار نیست و تنها به خاطر پیدا کردن بیل و خاویر به مکزیک آمده. بنابراین تصمیم میگیرد تا با رئیس شورشیها یعنی ریس و معشوقهاش هم همکاری کند. او در این مسیر با «لندِن ریکتز»، هفتتیرکش مشهور، هم آشنا میشود.
پایان کار بیل ویلیامسون
زمانی که آلنده متوجه میشود که جان در جبهه آنها نیست و با شورشیها هم همکاری میکند، حکم اعدام او را صادر میکند. در همین زمان شورشیها از راه میرسند و کاپیتان دِ سانتا را به قتل میرسانند. در ادامه ماجرا هم جان با کمک شورشیها آلنده و ویلیامسون را به قتل میرساند و اسکوئلا را دستگیر میکند. متاسفانه در این حمله معشوقه ریس کشته میشود.
در این نقطه کار جان مارستون در مکزیک به پایان میرسد و به آمریکا بازمیگردد تا خانواده خود را آزاد کند.
داچ ون در لیند، شکار بعدی جان مارستون
شوربختانه، ادگار راس با آزاد کردن خانواده مارستون مخالفت میکند و از جان میخواهد تا این بار به سراغ داچ، رهبر گروه قبلی برود. داچ برای دومین بار یک گروه خلافکار از جوانان بومی آمریکا تشکیل داده و همین موضوع باعث شده تا دولت آمریکا به دردسر بیفتد. جان تصمیم میگیرد تا در این مسیر با «هارولد مک دوگال» همکاری کند.
آخرین دوئل
جان در ادامه مسیر با Nastas آشنا میشود. او یکی از اعضای گروه داچ است که زیر نظر اداره تحقیقات و ادگار رایت کار میکند. بعد از یک تعقیب و گریز طولانی، جان بالاخره موفق میشود تا مخفیگاه داچ را پیدا کند و به آن حمله کند.
در نهایت جان و داچ در مقابل یکدیگر قرار میگیرند. در این نقطه داچ دیگر میفهمد که دنیا تغییر کرده و نمیتواند مثل سابق به مبارزه کردن ادامه دهد؛ بنابراین تصمیم میگیرد تا خودش را بکشد.
بازگشت به خانه
بالاخره ماجراجویی جان مارستون به پایان خود میرسد و او موفق میشود تا خانوادهی خود را آزاد کند. با این حال، ادگار راس به قول خود وفادار نماند و دستور داد تا ماموران اداره تحقیقات به مزرعه جان مارستون حمله کنند. در ابتدا کار Uncle تیر خورد و کشته شد. پس از آن، جان سریعا ابیگیل و جک را سوار بر اسب کرد و آنها را فراری داد. در نهایت جان مارستون هم به دست افراد ادگار رایت کشته شد.
انتقام جک
بخش پایانی بازی سه سال بعد از مرگ جان مارستون آغاز میشود. حالا دیگر ابیگیل هم مرده است و جک، پسر جان، تصمیم میگیرد تا انتفام مرگ پدرش را از ادگار راس بگیرد. جک در نهایت موفق میشود تا این مامور بازنشسته را پیدا کند. در پایان کار، جک در مقابل راس قرار میگیرد و او را به یک دوئل دعوت میکند.
در جست و جوی گذشته
در Red Dead Redemption 2 ما نگاه نزدیک و با جزییاتتری به سالهای اولیه خانواده مارستون خواهیم انداخت. در آن زمان، هم جان مارستون و هم ابیگیل جزء اعضای اصلی گروه داچ بودند. آیا با چهرههای دیگری هم ملاقات خواهیم کرد؟ برای یافتن جواب این سوال باید تا روز انتشار بازی صبر کنیم.
منبع: GameSpot
پس ارتور مرگان کجای داستانه؟
آرتور عضو گروه داچه که تو قسمت دوم شخصیته اصلی داستانه
سعید ارتور اون موقع مرده بود اگه بازی کرده باشی
پس ارتور مرگان کجای داستانه؟
داستان رد دد بعد رد دد ۲ اتفاق میفته ینی اول وقایع رد دد۲ بعد ۱