نقد فیلم ربه‌کا؛ عاقبت در افتادن با هیچکاک

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۰ دقیقه
نقد فیلم ربه‌کا

فیلم سینمایی «ربه‌کا» (Rebecca) ساخته بن ویتلی جدیدترین تلاش برای اقتباس از رمان مشهور ربه‌کا است که پیش از این توسط آلفرد هیچکاک کارگردانی شده بود اما به نظر می‌رسد فیلم ویتلی ابدا نتوانسته منتقدان را راضی کند و به پای فیلم قدیمی برسد.

رمان مشهور ربه‌کا اثر نویسنده انگلیسی دافنه دوموریه است که از سال ۱۹۴۰ تا به حال آن را با فیلم ربه‌کا ساخته آلفرد هیچکاک به یاد می‌آوریم. یک تریلر روان‌شناختی رمانتیک، اولین فیلم آمریکایی هیچکاک که برای تهیه‌کننده و فیلم‌بردار اثر دو جایزه اسکار بهترین فیلم و بهترین فیلم‌برداری را هم به ارمغان آورد.

در اقتباس جدید از این اثر سینمایی که به‌تازگی از طریق شبکه‌ نتفلیکس در اختیار مخاطبان قرار گرفته نقش اصلی زن برعهده لیلی جیمز قرار دارد؛ یک زن ساده جوان که با ماکسیم دو وینتر (با بازی آرمی همر)  ازدواج می‌کند؛ مردی که همسر سابقش ربه‌کا را از دست داده. زن به تدریج متوجه می‌شود که سایه ربه‌کا بر زندگی‌اش گسترده است و از تأثیر دیرپای او راه خلاصی ندارد.

بن ویتلی کارگردان این اثر سینمایی را بیشتر بابت فعالیت در ژانر وحشت و تریلر می‌شناسیم؛ البته حضور عناصر کمدی سیاه و هجو را هم نمی‌توان در فیلم‌های او نادیده گرفت. تریلرهای سیاهی چون «فهرست کشتار» (Kill List‎)، «برج» (High-Rise‎) و البته کمدی سیاه اکشنی همچون «آتش آزاد» (Free Fire) از جمله آثار شاخص این سینماگر در نظر گرفته می‌شوند.

گرچه که ربه‌کا هم مسلما یک تریلر است اما می‌شود آن را یک فیلم عاشقانه گوتیک با تمرکز بر روابط میان زنان به حساب آورد که برای این کارگردان نوعی فاصله‌گیری نسبت به آثار قبلی‌اش را در پی دارد. فیلم‌نامه اقتباس جدید از رمان ربه‌کا را جین گولدمن، جو شارپنل و آنا واترهاوس به رشته تحریر درآورده‌اند.

این اقتباس جدید نتفلیکس بازسازی اثر هیچکاک نیست بلکه ساخت یک فیلم کاملا جدید است. پیش از این در فیلم‌هایی همچون ساخت «روانی» (Psycho) توسط گاس ون سنت در سال ۱۹۹۸ با یک فیلم رنگی (برخلاف فیلم هیچکاک) مواجه شدیم که در عمل تقریبا بازسازی فریم به فریم فیلم هیچکاک بود.

فیلم ربه‌کا

با این حال گرچه فیلم جدید اقتباسی کاملا نو است اما اصلا نتوانسته از زیر سایه فیلم معروف قدیمی بیرون بیاید و منتقدان هم نسبت به آن رضایت چندانی را ابراز نکرده‌اند. بر اساس بررسی وب‌سایت راتن تومیتوز از میان ۱۲۷ نقدی که درباره فیلم نوشته شده با وجود ۶۰ نقد مثبت و ۶۷ نقد منفی تنها ۴۷ درصد منتقدان از این اثر سینمایی رضایت داشته‌اند که در مجموع حاکی از نارضایتی عمومی این گروه از مخاطبان است.

همچنین از مجموع ۳۷ نقدی که وب‌سایت متاکریتیک جمع‌آوری کرده ۷ نقد مثبت، ۲۴ نقد میانه و ۶ نقد منفی بوده است که امتیاز متای ۴۶ را برای این فیلم سینمایی به ثبت رسانده است.

در میان نقدها گرچه بعضی جنبه‌های فیلم مانند عملکرد تعدادی از بازیگران بویژه کریستین اسکات توماس در نقش ندیمه ربه‌کا (خانم دانور) و طراحی لباس توسط جولین دی مورد توجه و ستایش منتقدان قرار گرفته اما بسیاری از نقدها اشاره می‌کنند که نقش‌های اصلی فیلم به درستی انتخاب نشده‌اند و فیلم در یک نگاه کلی فاقد گیرایی است.

بخشی از مشکلات فیلم ربه‌کا از آنجا نشأت گرفته است که تلاش‌ شده داستان به‌روزرسانی شده و شخصیت اصلی زن برجسته‌تر نمایش داده شود. این در حالی است که شخصیت اصلی زن در فیلم هیچکاک (خانم دو وینتر با بازی جوآن فونتین) بسیار عصبی است، به دلیل کمبود اعتماد به نفس شرایط بحرانی را تجربه می‌کند، به نشانگان خودویرانگری مبتلاست و اساسا با آنچه اقتباس جدید سعی در القایش را دارد بسیار متفاوت است؛ همین تفاوت نقطه قوت کار هیچکاک بوده و به نقطه ضعف فیلم بن ویتلی تبدیل شده است.

به هر حال در نهایت باید گفت که تلاش برای ساخت یک اقتباس جدید از اثری معروف همچون ربه‌کا اقدامی جسورانه است؛ چنین فیلمی با هر سطحی از کیفیت احتمالا تا حد زیادی زیر سایه اثر قدیمی‌تر قرار خواهد گرفت اما اینکه فیلم ربه‌کا ساخته سال ۲۰۲۰ واقعا قادر است روی پای خودش بایستد و ارزش‌های خاص خود را داشته باشد یا نه چیزی است که احتمالا مخاطبان اثر پس از دیدن آن قضاوت خواهند کرد.

در ادامه بخش‌هایی از چند نقد که درباره فیلم سینمایی ربه‌کا نوشته شده است را با هم مرور می‌کنیم.

لیلی جیمز

گزیده‌ی نقدهای فیلم ربه‌کا

یواس‌ای تودی / برایان ترویت

امتیاز: ۷۵ از ۱۰۰

باید شجاعت بسیاری داشته باشید که برای ساخت فیلم سراغ منبعی بروید که یک‌بار توسط هیچکاک اقتباس سینمایی شده است؛ فیلمی که ۸۰ سال پیش برنده جایزه اسکار بهترین فیلم شد. با این حال می‌توان ادعا کرد که بن ویتلی فیلم‌سازی است که از زیرکی و ابتکار زیادی بهره برده.

فیلم ربه‌کا ساخته این کارگردان و جدیدترین اقتباس از رمان گوتیک سال ۱۹۳۸ دافنه دو موریه ادای دینی است رویایی به هالیوود دوران کلاسیک؛ یک تریلر روان‌شناختی گیرا با محوریت شخصیت اصلی زن که وجوه عمیق اسرارآمیز دارد و پیچش داستانی آن رضایت‌بخش است. به‌ویژه برای کسانی که تا به حال نسخه‌های مختلف قدیمی آن را ندیده‌اند.

لیلی جیمز در این اثر سینمایی نقش یک دختر جوان بریتانیایی ساده را بازی می‌کند که در مونت‌کارلو دهه ۱۹۳۰ به شغل دستیاری گماشته شده. او ماکسیم دو وینتر جذاب و ثروتمند را ملاقات می‌کند. میان ماکسیم که به‌تازگی همسرش را از دست داده و این زن معصوم جرقه یک رابطه عاطفی ایجاد می‌شود گرچه ماکسیم محتاط‌تر از آن است که درباره مرگ اخیر همسرش چیزی را افشا کند.

اقتباس جدید رمان ربه‌کا به شدت بر جنگ قدرت میان سه زن اصلی فیلم متکی است؛ گرچه ربه‌کا در داستان حضور فیزیکی ندارد اما به این معنا نیست که یک شخصیت مهم و کلیدی در قصه نباشد.

حرکت میان ژانرهای مختلف از ویژگی‌های کارنامه فیلم‌سازی ویتلی است و در حالی که ربه‌کا احساس بدیع سایر آثار او را ندارد (درام ترسناک/جنایی فهرست کشتار یا تریلر ویران‌شهری برج) اما فیلم جدید این کارگردان بریتانیایی اثری خوش‌ساخت است که به کفایت تفاوت‌های خود را با اثر هیچکاک در چشم مخاطبان مدرن به نمایش می‌گذارد.

ورایتی / پیتر دبروج

امتیاز: ۶۰ از ۱۰۰

ربه‌کا رمان پرفروش سال ۱۹۳۸ دافنه دو موریه و تقریبا هر اقتباسی که تا کنون از این رمان گوتیک ساخته شده است از جمله اقتباس هیچکاک که برنده اسکار بهترین فیلم سال ۱۹۴۰ شد با این جمله آغاز می‌شود: «دیشب خواب دیدم دوباره به ماندرلی رفته‌ام.» ماندرلی عمارت باشکوهی است که بخش اصلی فیلم در آن جریان دارد.

در حالی که فیلمی در حد و اندازه‌های اثر هیچکاک از رمان دافنه دو موریه اقتباس شده است چرا باید شاهد یک اقتباس جدید از ربه‌کا باشیم؟ همان‌طور که جمله آغازین فیلم بیان می‌کند مخاطب می‌تواند بارها به عمارت تراژی-رمانتیک و غرق در مه و رمز و راز فیلم بازگردد. یک اقتباس جدید از رمان می‌تواند اقدام جسورانه‌ای باشد اما لزوما بی‌فایده نیست. در واقع بن ویتلی کارگردان فیلم سینمایی برج قصد دارد از طریق این اثر جدید مخاطبانی را تحت تأثیر قرار دهد که تا به حال اقتباسی از ربه‌کا را ندیده‌اند.

چنانکه در قصه فیلم شخصیت ربه‌کا بر زندگی زن شخصیت اصلی سایه افکنده، فیلم ربه‌کای ویتلی هم از سایه‌ی ربه‌کای آلفرد هیچکاک خلاصی ندارد. در واقع فیلم هیچکاک در برابر همه تلاش‌های ویتلی چنان بزرگ جلوه می‌کند که ضرورتا این فیلم را دچار نوعی عقده حقارت خواهد کرد.

اما این نکته را هم باید مد نظر قرار داد که نه کارگردان و نه تیم نویسندگان اثر قصد ساخت یک بازسازی سرراست را ندارند. در واقع ربه‌کای آن‌ها نوعی اقتباس مجدد است و در آن بعضی ایده‌های اصلی اثر که به دلیل قوانین سانسور دهه ۱۹۳۰ به فیلم تحمیل شده بود، بازیابی شده است.

در ربه‌کا عملا هیچ نوع شبحی وجود ندارد؛ هیچ موجود سفیدپوشی در اتاق‌ها پرسه نمی‌زند؛ هیچ روحی در پس‌زمینه صحنه در کمین نیست اما از این جهت با یک داستان ارواح و اشباح تمام‌عیار طرفیم چرا که شخصیت ربه‌کا که عنوان فیلم هم به او اختصاص دارد هرگز دیده نمی‌شود.

قطعا ربه‌کا مرده است اما حضورش در هر جنبه فیلم به شکل فزاینده‌ای حس می‌شود. از نظر روان‌شناختی، فیلم مطالعه تخصصی آن حس ناایمنی است که هر فردی که قصد دارد جای انسان دیگری را پر کند از نظر درونی حس می‌کند. از این نظر مخاطب چنان با زاویه‌دید لیلی جیمز همراه می‌شود که در پارانویای او هم شریک می‌شود.

تقریبا برای سه چهارم از زمان، فیلم در کنار احترامی که برای رمان قائل است تلاش می‌کند هویت مجزای خود را هم حفظ کند و در طول این بازه زمانی در برقراری این تعادل موفق است. اما پس از آن دقیقا زمانی که قصد دارد چند پیشرفت روشنفکرانه در فیلم به عمل بیاورد ماشین فیلم از جاده خارج می‌شود.

در واقع در این تلاش قرار است شخصیت لیلی جیمز برجستگی بیشتری پیدا کند اما او تا این لحظه فقط یک دختر بسیار ساده بوده و به این ترتیب پرده سوم که قصد دارد از ربه‌کا یک شخصیت تیزهوش و قدرتمند بسازد خوب از کار در نمی‌آید.

آرمی همر

ایندی‌وایر / دیوید ارلیخ

امتیاز: ۵۸ از ۱۰۰

سایه فیلم سینمایی ربه‌کای هیچکاک، فیلمی درباره ثروت و افکار وسواس‌گون، آن‌قدر بلند بوده که مخاطب تنها با دیدن ملودرامی که در یک ملک اربابی انگلیسی بگذرد دچار نوعی حس آشناپنداری (Déjà vu) می‌شود و به یاد این اثر می‌افتد؛ حال چه رسد به اینکه شاهد نبش قبر خود فیلم باشیم.

گفتنش ضروری به نظر نمی‌رسد؛ ملاقات مجدد مندرلی وسوسه‌کننده و هم‌زمان خطرناک است. از یک سو در رمان دو موریه چیزی بی‌زمان وجود دارد و از سوی دیگر ماهیت فیلم به طرز شدیدی در مقابل هرگونه تغییر مقاوم است.

در هر حال نگاه ویتلی به عمارت مندرلی از آن نوآوری‌ حداکثری که هواداران انتظارش را داشتند کاملا فاصله دارد چرا که او پیش از این در آثارش نشان داده بود اهل مصالحه و کوتاه‌آمدن نیست بنابراین کنجکاوی‌برانگیز است که چرا این کارگردان حاضر شده فیلمی بسازد که چنین مرهون گذشته است.

در واقع ربه‌کای ویتلی تنها زمانی قادر است هویت خود را پیدا کند که به‌عنوان زیرمجموعه‌ای از فیلم قدیمی رده‌بندی شود.

تایم / استفانی زاخارک

امتیاز: ۴۰ از ۱۰۰

ویتلی که متخصص ساخت تریلر با حال و هوایی ترسناک است با خمیرمایه رمان دو موریه بیش از حد کار می‌کند. فیلم او گاهی اوقات احمقانه، گاهی اوقات کسالت‌بار و گاهی سرگرم‌کننده می‌شود. در واقع باید گفت کارگردان نمی‌داند از فیلم چه می‌خواهد و این فقدان بینش قدرت بالقوه اثر را نابود می‌کند.

البته در این میان مشکلی وجود دارد که مقصر آن ویتلی نیست. حتی فیلم هیچکاک هم زمانی که طرح داستان از فضای لرزان و پرابهامش به سوی فضای مکانیکی توضیح‌دهنده رازهای شخصیت‌ها حرکت می‌کند، بخشی از قدرتش را از دست می‌دهد. اما نکته اینجاست که هیچکاک می‌داند چطور داستان را سرپا نگه دارد در حالی که ویتلی در بناکردن ادامه ساختمان فیلم روی آن هاله ترس و وحشت اولیه ناموفق است.

البته باید به دو دلیل هم اشاره کنیم که باعث می‌شود ربه‌کا به دیدنش بیارزد. اولین نکته عملکرد جولین دی در طراحی لباس است؛ لباس‌هایی که او در فیلم استفاده کرده بیشتر متعلق به اوایل دهه ۱۹۳۰ است و در واقع از زمان قصه که در سال ۱۹۳۸ بوده هم کمی عقب‌تر رفته؛ البته این طراحی لباس با سحر‌انگیزی و ناایمنی‌های درون شخصیت‌ها قصه هماهنگ است.

دلیل دیگر فیلم نیز بازی کریستین اسکات توماس در نقش خانم دانور است که بازی باشکوه و همراه با شرارت و بدخواهی‌اش حتی در مقایسه با بازی شگفت‌انگیز جودیت اندرسون در فیلم هیچکاک هم بازی باکیفیتی است.

نیویورک تایمز / ای. او. اسکات

امتیاز: ۳۰ از ۱۰۰

ربه‌کا به کارگردانی بن ویتلی یک جعبه مقوایی سست است که از هیچ پر شده. فیلم به لطف عملکرد طراحی صحنه، لباس و فیلم‌بردار از نظر بصری دوست‌داشتنی است اما این فضاهای داخلی مجلل، رنگ‌های باشکوه و لباس‌های مناسب تاریخی هیچ احساسی را بیان نمی‌کند و فاقد هر نوع جذابیتی است.

مطرح‌کردن این نکته که رمان پرفروش دافنه دو موریه پیش از این در سال ۱۹۴۰ توسط هیچکاک اقتباس و برنده اسکار بهترین فیلم شده است موضوعیتی ندارد. در واقع ظالمانه است که بگوییم آن زمان لارنس الیویه نقش ماکسیم دو وینتر را که حالا به آرمی همر سپرده شده بازی می‌کرده. هیچ‌کدام از این‌ها واقعا مهم نیست چرا که این فیلم ضربه اصلی را از مقایسه با آثار قبلی نمی‌خورد. برای اینکه فیلم بخواهد از چنین مقایسه‌ای آسیب ببیند باید عصب، ضربان و یک ضمیر درونی داشته باشد؛ دست کم دلیلی برای آنکه اساسا چرا ساخته شده داشته باشد.

اینکه فیلم جدید ربه‌کا را یک به‌روزرسانی بنامیم واقعا گمراه‌کننده است؛ این فیلم فقط یک اشتباه است.



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X