۱۰ دلیل که متقاعدتان میکنند سریال «جلیقهزردها» را تماشا کنید
اگر طرفدار ژانر بقا و داستانهای پرتعلیق تریلر هستید، ما تماشای «جلیقهزردها» (Yellowjackets)، سریال جدید شبکه شوتایم (Showtime) را به شما پیشنهاد میکنیم و دلایل خوبی هم برای این پیشنهاد داریم.
پوشش ژانرهای گسترده، گروه بازیگران عالی و داستان منحصر بهفرد سریال «جلیقهزردها» باعث میشود هر قسمت از سریال به نوبه خود تکاندهنده و پرتعلیق باشد. اما چیزی که باعث میشود مخاطب در دام سریال بیفتد و بخواهد یک نفس به تماشای سریال بنشنید، تئوریهایی است که پس از دیدن هر قسمت در ذهن بیننده شکل میگیرد. با وجود دو خط داستانی در سریال «جلیقهزردها» این سریال توانسته در کنار داستانی ترسناک، نوجوانانه و مهیج در دهه ۱۹۹۰، یک داستان معمایی پرپیچ و خم در زمان حال را هم روایت کند که شامل قتل، پاپوش و اخاذی میشود. آنچه «جلیقهزردها» را از سریالهای مشابه متمایز میکند، پرداختن به آسیبشناسی شخصیت زنان سریال است. ما در طول سریال میبینیم که آنها تلاش میکنند از آسیبهای گذشته و حال حاضر خود عبور کنند تا به یک زندگی باثبات و آرام برسند، هرچند که در این راه با موانع متعددی برخورد میکند.
داستان درباره تیم فوتبال دختران دبیرستانی است که هواپیمایشان در راه مسابقات ملی سقوط میکند. بیشتر اعضای تیم جان سالم به در میبرند، اما مربی اصلی تیم، خلبانها و عدهای دیگر در این سانحه هوایی کشته میشوند. حالا فوتبالیستهای نوجوان به همراه دو پسر مربی جانباختهشان (که یکی از آن دو کودک و دیگری همسن خودشان و نوجوان است)، و یکی دیگر از مربیها (تنها فرد بالغ زنده مانده در این جمع) در طبیعت وحشی و سرد اونتاریو گرفتار شدهاند. بازماندگان بلافاصله با مشکلاتی مانند کمبود غذا، سرما و عدم وجود سرپناه امن مواجه میشوند ولی بزرگترین چالش گروه کنترل تنشهای ایجاد شده بین افراد است که به دلیل اختلاف نظر بر سر مسائلی مانند ماندن کنار لاشه هواپیما یا جستوجو برای آب و سرپناه بوجود آمده. هرچند تعدادی از آنها به دلایل مختلف میمیرند، اما اکثر گروه به مدت ۱۹ ماه با چنگ و دندان خودشان را زنده نگه میدارند که در این مدت به تدریج رازهای هر کدام از بازماندهها افشا میشود، از مسائل عاشقانه گرفته تا بدطینتی و شرارتی که باعث شد جعبه سیاه هواپیما دچار مشکل شود. در همین حال، شاهد داستانی در زمان حال هستیم که موضوع آن اخاذی از بازماندگان است. پس از دههها دوری و بیخبری از یکدیگر، اعضای تیم جلیقهزردها دوباره دور هم جمع میشوند تا ضمن روبهرو شدن با گذشته هولناکشان، از افشا شدن رازهای آن جلوگیری کنند. رازهای که شامل آدمخواری هم میشود.
«جلیقهزردها» یکی از بهترین سریالهای سالهای اخیر تلویزیون محسوب میشود که کاملاً سرگرمکننده و منحصر به فرد است. این سریال ژانر بقا و معمایی را بار دیگر به تلویزیون آورده، اما این بار برای میخکوب کردن مخاطب خود از تکنیکهای جدیدی استفاده میکند که آن را هم در مقوله داستان و هم در مقوله شخصیتپردازی نسبت به سریالهای پیشین همتبار خود متمایز کرده است. در «جلیقهزردها» داستان زندگی دختران نوجوان کاملا عادی را دنبال میکنیم که بنابر شرایط سختشان به آدمخواری روی میآورند و نکتهی جالب آنجاست که در حین تماشای داستان سریال، تک تک اقدامات آنها کاملاً منطقی به نظر میرسد. حین تماشای «جلیقهزردها» مدام از خودتان خواهید پرسید که آنها در آن ۱۹ ماه چه کردهاند؟ و حالا قرار است چکار کنند؟ اگر هنوز برای تماشای سریال مشتاق نشدهاید، در ادامه ۹ دلیل برای از دست ندادن سریال «جلیقهزردها» عنوان خواهیم کرد.
۱. گروه بازیگران «جلیقهزردها» معرکه است
ملانی لینسکی بازیگر نسخه بزرگسال شانا در زمان حال است؛ شخصیتی که اگر خرگوشها باغچهاش را خراب کنند، بدون ذرهای تأمل و عذاب وجدان آنها را میکشد، پوست میکند و ازشان شامی خوشمزه درست میکند. شخصیتی که در بزرگسالی هم به دوستپسر دخترش نظر دارد و از شلیک کردن اسلحه و کشتن آدمها هیچ ابایی ندارد. کریستینا ریچی بازیگر نسخه بزرگسال میستی است. بازی ریچی در نقش میستیِ بزرگسال بهترین نقشآفرینی او در طول حرفهاش به شمار میآید، او با به تصویر کشیدن شخصیت روانپریش و آزاردهنده میستی کیفیت سریال را چندین درجه ارتقاء داده است. ضمن اینکه شیمی خوبی بین ریچی و جولیت لوئیس، بازیگر نسخه بزرگسال ناتالی وجود دارد که ماجراجوییها و فتنههایشان را دو برابر جذاب میکند. لوئیس با مهارت بازیگری خود به بینندگان سریال نشان میدهد شخصیت ناتالی چقدر رو به زوال رفته است، اما با جذابیت ذاتیای که (هم شخصیت و هم بازیگر) دارد، کاری میکند مخاطبان همچنان دوستش داشته باشند. تاونی سایپرس هم بازیگر نسخه بزرگسال تاییسا است؛ تاییسای بزرگسال روزها در نقش یک سیاستمدار قدرتمند و مصمم ظاهر میشود، در حالی که شبها سختترین چالشش پنهان کردن گذشته رازآلودش که هنوز رهایش نکرده از خانوادهاش است.
بازیگران خط داستانی زمان حال حرف ندارند. اما استعدادهای جوانی که در خط زمانی گذشته میبینیم هم انتخابهای معرکهای برای نقشهایشان هستند. نقشآفرینی آنها به گونهای است که احساس دهه ۹۰ را به خوبی منتقل میکند و باعث میشود بینندگان باور کنند این وقایع در سال ۱۹۹۶ رخ داده است. ستارگان جوان «جلیقهزردها» عبارتند از الا پورنل، جاسمین ساوی براون، سوفی نیلیس، سامانتا هنرتی، سوفی تاچر و کورتنی ایتون.
۲. «جلیقهزردها» تنها سریال ژانر بقا است که به مشکلات زنانه در شرایط بحرانی اشاره میکند
سریال «جلیقهزردها» شاید اولین سریالی نباشد که به مشکلات زنانه اشاره میکند (سریالهایی مثل «آخرین ما» (The Last of Us) هم چنین کاری کردهاند)، اما تنها سریالی است که چالش زنان در موعد عادت ماهانشان در طبیعت وحشی را نشان میدهد. سریالهایی مثل «صد نفر» (The 100) و «گمشده» (Lost) با وجود اینکه شخصیتهای اصلی مؤنث داشتند و درباره بقا در شرایط بحرانی بودند، هیچکدام به این موضوع مهم اشاره نداشتند: اگر زنان بازمانده از یک سانحه عادت ماهانهشان فرا برسد و وسایل بهداشتی یک بار مصرف نداشته باشند، چه راه چارهای پیدا میکنند. درعوض «جلیقهزردها» دقیق و مفصل این موقعیت را شرح میدهد. این نگاه واقعبینانه و نکتهسنج باعث شده سریال دوچندان جذاب و گیرا باشد.
۳. «جلیقهزردها» به مقوله پیچیدگی دوستیهای زنانه میپردازد
هوس تماشای سریالی را کردهاید تا اضطراب دوستیهای نوجوانه را دوباره تجربه کنید؟ «جلیقهزردها» شما را ناامید نخواهد کرد. این سریال با درام مفصل، تنش ملموس و دیالوگهای قوی ظرافتهای رفاقت زنان جوان را بررسی میکند. رفاقت شانا و جکی نمونهای از دوستیهای ناسالم است که اغلب مخاطبان مؤنث میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. در طول سریال رابطه شانا و جکی کاری میکند شما به فکر فرو بروید؛ آیا تا به حال در چنین دوستی ناسالمی بودهاید؟ آیا شما کسی بودهاید که دوستیتان را ناسالم میکرده؟ و بدین ترتیب شما احساسات متناقضی را درباره دوستیهای شخصیتهای «جلیقهزردها» تجربه خواهید کرد.
نباید این مسئله را فراموش کرد که روابط اجتماعی در دبیرستان یک چیز است و در طبیعت وحشی یک چیز دیگر. درست مثل باقی سریالهای مشابه، در «جلیقهزردها» هم جایگاه اجتماعی شخصیتها با تغییر محیط و شرایط، عوض میشود. کسانی که در مدرسه به راحتی نادیده گرفته میشدند، به واسطه مهارتها و دانشی که دارند بین گروه بازماندگان پذیرفته میشوند و برعکس، کسانی که در دبیرستان محبوب بودند و همه میخواستند با آنها دوست باشند، به خاطر تنبلی و عدم همکاری در کارهای روزمره، کنار گذاشته میشوند و جایگاه اجتماعی پایینی پیدا میکنند. در طبیعت وحشی برای همگروهیهای شما اهمیت ندارد که زیباترین دختر مدرسهتان بودهاید یا نه، باید شکار، آشپزی و کمکهای اولیه بلد باشید تا پذیرفته شوید، به عبارت دیگر، باید برای جامعه کوچک بازماندگان نفع داشته باشید.
۴. «جلیقهزردها» ذهن شما را پر از نظریههای مختلف میکند
سریال با صحنه فرار کردن یک دختر مو مشکی شروع میشود. واضح است که این دختر دارد از شکارچی خود فرار میکند، اما زمانی که درمییابیم این شکارچی یک دختر نوجوان دیگر است تازه داستان ترسناک میشود. آن دختر با افتادن درون یک گودال پر از نیزههای چوبی کشته میشود، اما در طول سریال این فکر که آن دختر مو مشکی کدام یک از شخصیتها است، شما را رها نمیکند. همچنین، با توجه به کفشهای کانورس صورتی شکارچی که تنها سرنخی است که از او داریم، به دنبال پیدا کردن او هم خواهید بود. موضوعی که درباره «جلیقهزردها» وجود دارد دقیقاً همین است که ذهن شما را با نظریههای مختلف پر میکند. به محض اینکه پاسخ یکی از سؤالهایتان را از سریال بگیرید، ۶ سؤال جدید در سرتان به وجود میآید و این روند تا انتها ادامه دارد. پرسشهای اصلی سریال شامل این میشود که دقیقاً چه کسانی از آن ۱۹ ماه جان سالم به در بردند؟ اولین کسی که به آدمخواری روی آورد، چه کسی بود و کدام یک از دوستانش را خورد؟
۵. موسیقی متن «جلیقهزردها» بینظیر است
اگر طرفدار موسیقی دهه ۱۹۹۰ هستید باید سریال را تماشا کنید. سازندگان «جلیقهزردها» هر سلیقهای را در انتخاب موسیقی در نظر گرفتهاند، از هیپ هاپ دهه ۹۰ گرفته تا آهنگهای گرانج و آهنگهای معروف پاپ. اما نکتهی اصلی در موسیقی «جلیقهزردها» این است که موسیقیهای این سریال به دقت انتخاب شدهاند تا علاوه بر زنده کردن احساس نوستالژیک برای برخی از مخاطبان، حس و حال هر صحنه را تشدید کنند تا مخاطب هم بتواند همان جنونی که بازماندگان تجربهاش میکنند، تجربه کند.
۶. «جلیقهزردها» و آدمخواری
سریال جوری روایت میشود که نه تنها با آدمخواری شخصیتها مشکلی نداشته باشیم بلکه این اقدام بازماندگان را کاملا منطقی بدانیم. این هوشمندی و هنر سازندگان و بازیگران «جلیقهزردها» را میرساند که موفق میشوند مقوله آدمخواری را از چشم بازماندگان گرسنه یک سانحه هوایی به ما نشان دهند تا درک کنیم آنها برای زنده ماندن مجبور بودهاند دست به چنین کارهایی بزنند. در خط داستانی زمان حال هم به این مسئله پرداخته میشود و میبینیم که شخصیتها سعی دارند گذشتهای که با آدمخواری گره خورده را فراموش کنند. جدای از آن حتی شاهد این خواهیم بود که شخصیتهای داستان با وجود این که در گذشته آدمخواری کردهاند، اما حالا مثل آدمهای عادی در جامعه حضور دارند و تشکیل خانواده دادهاند. عامدانه یا غیرعامدانه سریال کاری میکند نسبت به آدمهای خوشخنده و مهربانی که در جامعه میبینیم بدبین شویم؛ یا به عبارت دیگر، به ما یادآوری میکند ممکن است افراد زیادی را دوروبر خود داشته باشیم که گذشتهای تاریک داشتهاند و حتی آدمخواری کرده باشد، اما تا زمانی که لبخند میزنند، عادی لباس میپوشند و به امور عادی کاری و خانهشان میرسند، ما هرگز به آنها مشکوک نمیشویم.
۷. «جلیقهزردها» سریال عجیب و غریبی است، اما نه آنقدر که شما را به وحشت بیندازد
این سریال مثل باقی سریالهای ژانر وحشت نیست که شما را در لحظه بترساند. جنبههای ترسناک «جلیقهزردها» در قالب ژانر وحشت روانشناختی قرار میگیرد. این نوع وحشت باعث میشود ذهن شما با مفاهیم و مسائل اخلاقی به خصوصی (مثل آدمخواری) درگیر شود و اگر هم ترسی در کار باشد، ترس از چیزی است که انسان در شرایط بحرانی به آن تبدیل میشود، نه جن و هیولاهای فراطبیعی. بنابراین اگر شما هم از کسانی هستید که با سریالهای ترسناک مشکل دارند، نگران نباشید و با خیال راحت «جلیقهزردها» را تماشا کنید. ضمن اینکه سریال به لطف دوستی میستی و ناتالی صحنههای بامزه و خندهدار زیادی دارد و بارها شما را به خنده هم میاندازد.
۸. متخصصان معتقدند مقوله آسیبشناسی در «جلیقهزردها» دقیق بررسی شده است
اگر به عمق داستان نگاه کنید متوجه خواهید شد سریال در حقیقت درباره آسیب دیدن و بقا است و به ما نشان میدهد چطور قرار گرفتن در چنین شرایطی ممکن است پیوندهای جدیدی میان آدمها به وجود بیاورد و باعث کسب تجربههای به خصوصی شود که اثرات آن تا انتهای زندگی همراهشان است. «جلیقهزردها» به خاطر مفاهیمی که ارائه میدهد و مسائلی که بررسی میکند، متخصصان سلامت روان و روانپزشکان زیادی را به عنوان بیننده جذب کرده است. حتی آنها تأیید میکنند که سریال در به تصویر کشیدن آسیبهای روانی شخصیتها موفق عمل کرده است. هرکدام از شخصیتهای سریال به شیوه خاص خود از این سانحه آسیب میبیند و این آسیبدیدگی را تجربه میکند، برای مثال ناتالی به لرزش میافتد، در حالی که شانا دچار خشم نهفته میشود. وقتی به نسخه بزرگسال شخصیتها در خط داستانی دیگر میرسیم، «جلیقهزردها» به ما ثابت میکند برخی زخمها هرگز التیام پیدا نمیکنند.
۹. داستان معرکه «جلیقهزردها» شما را مجذوب میکند
با تماشای این سریال شما همزمان دو داستان هیجانانگیز و پرتعلیق را دنبال میکنید، دو داستان که مکمل یکدیگر محسوب میشوند اما اگر مستقل بودند هم جذابیت خود را حفظ میکردند. در خط داستانی دهه ۹۰ شخصیتها با سرما و گرسنگی میجنگند و هرچه زمان بیشتری میگذرد، بیشتر به سمت خرافات و اعمال دیوانهوار کشیده میشوند. در خط داستانی زمان حال یکی از بازماندگان به طرز مشکوکی مرده است و همین باعث میشود آنها یک بار دیگر دور هم جمع بشوند. معماهای زیادی وجود دارد و ضمن تلاش برای دور زدن پلیس و پیدا کردن جوابها، گروه بار دیگر مجبور به مرور گذشته خود میشوند.
هر دو خط داستانی به یک اندازه جذاب و هیجانانگیز هستند. در خط داستانی دهه ۹۰ درباره اینکه کدام شخصیتها زنده میمانند و بازماندگان چطور نجات پیدا میکنند کنجکاویم، در حالی که در خط داستانی زمان حال کنجکاویم بدانیم رازهای گروه افشا میشود یا موفق میشوند با ساکت کردن آدمها و فریب دادن پلیس اوضاع را آرام نگه دارند؟
«جلیقهزردها» در ژانر خود سریال درجه یک و معرکهای است و عناصر جدیدی را به ژانر بقا اضافه کرده. هماکنون فصل دوم سریال رو به اتمام است و اگر بخواهید به تماشای سریال بنشینید، ۲ فصل کامل آماده تماشا خواهید داشت.
منبع: SLICE