۱۰ دلیل که جلوههای ویژهی کامپیوتری در سینما دارد بدتر میشود، نه بهتر!
به نظر میرسد طی چند سال اخیر، جلوههای ویژهی کامپیوتری و دیجیتالی کیفیت کمتری پیدا کرده است و دیگر با تصاویر درخشان و عمیقا باورپذیر طرف نیستیم. البته هر از چندی مثالهای نقضی مثل «جاذبه» (Gravity) یا «بین ستارهای» (Interstellar) میبینیم، ولی به طور کلی به نظر میرسد کیفیت جلوههای بصری دیجیتالی و تصاویر کامپیوتری رو به افول است.
- چرا فیلم شانگ چی جلوههای ویژهی کامپیوتری خیلی بدی دارد؟
- ۱۰ شخصیت برتر سینما که با گرافیک کامپیوتری (CG) ساخته شدهاند
آیا واقعا تکنولوژی و تصاویر دیجیتالی کیفیت پایینتری پیدا کردهاند؟ یا توقع تماشاچیها بالاتر رفته؟ با ما همراه باشید تا نگاهی بیندازیم به وضعیت جلوههای ویژهی کامپیوتری در این سالها و بررسی کنیم که چرا به نظر میرسد کیفیت تصاویر کامپیوتری و دیجیتالی فیلمها کاهش یافته.
۱. جلوههای ویژهی کامپیوتری به شکلی افراطی استفاده میشود
آن اوایل که جلوههای ویژهی کامپیوتری و دیجیتالی تازه معرفی شده بود، محدودیتهای زیادی داشت و به خاطر همین از آن حسابشده استفاده میکردند و تا مجبور نمیشدند سراغش نمیرفتند. حتی استیون اسپیلبرگ هم تا مدتی طولانی با همین رویکرد از این تکنیک استفاده میکرد تا اینکه مثل بقیه اسیر این سیستم شد و مثلا در فیلم «ایندیانا جونز و قلمرو جمجمهی بلورین» (Indiana Jones and the Kingdom of the Crystal Skull) یک عالمه میمون کامپیوتری به خورد تماشاگران داد. مسؤول جلوههای ویژهی کامپیوتری این فیلم گفته بود «تماشاگران بهندرت متوجه میشوند که ۴۵ دقیقه تصاویر کامپیوتری در فیلم داریم.» واقعا؟
یک نمونهی درست و خیلی خوب از استفادهی به جا و اندازهی CGI، فیلم پارک ژوراسیک است. چون نمیتوانستند دایناسورهای رُباتی را جوری طراحی کنند که در نماهای باز حرکت کنند و این ور و آن ور بروند، دست به دامان جلوههای کامپیوتری شدند تا این مشکل حل شود. نتیجهاش واقعا تأثیرگذار شد؛ در نماهای نزدیک و بسته، دایناسورهای رُباتی را میبینیم که واقعا سر صحنه حضور داشتند، و در نماهای بازتر از دایناسورهای کامپیوتری استفاده شده بود. تصاویر کامپیوتری کاری میکرد که بیننده حس کند دایناسورهای فیلم فقط رُباتهای خشک و مکانیکی نیستند و حرکات نرمی دارند، و از آن طرف با دیدن دایناسورهای مکانیکی فکر میکردیم این موجودات واقعا سر صحنه هستند.
۲. فیزیک و حرکات را خوب و طبیعی در نمیآورند
بعد از موفقیت فیلمهایی مثل ترمیناتور ۲ و پارک ژوراسیک، برای همه واضح و مبرهن شد که تکنولوژی CGI و جلوههای ویژهی کامپیوتری بهترین راه برای خلق افکتهای باورپذیر و واقعگرایانه است. یکی از اصلیترین دلایلی که جلوههای کامپیوتری نسبت به تکنیکهای دیگر مثل استاپ موشن بیشتر به چشم آمد و موفقتر شد، حرکات بود. با این تکنیک میتوانستند حرکت آدمها و موجودات و بقیهی چیزها را نرم و نزدیک به واقعیت در بیاورند.
حالا که ۲۰ سال از آن روزها گذشته، به نظر میرسد تولیدات هالیوودی درکی از حرکات باورپذیر و فیزیک نزدیک به واقعیت ندارند و تصاویر کامپیوتری فیلمها مصنوعی شده. در فیلمهایی مثل قسمت دوم ماتریکس صحنهها و حرکاتی را میدیدیم که اجرایشان برای یک انسان واقعی غیرممکن بود و راهی به جز نشان دادن آنها با تصاویر کامپیوتری نداشتند. انگار با گذر سالیان، فیلمهای هالیوودی بیخیال مفهوم فیزیک طبیعی و حرکات باورپذیر شدهاند و در نتیجهی آن مخاطبان هم دیگر با دید و نگاه قبلی به تماشای آنها نمینشینند.
هالیوود با خلق این صحنهها سعی میکند قوانین و قواعد حرکت و فیزیک دنیای ما را از نو بنویسد. چیزی که احتمالا تن آیزاک نیوتون را در گور لرزانده.
۳. جلوههای ویژهی کامپیوتری تجملاتی و جلوهگرانه شده و از فیلمها بیرون میزند
هدف اصلی و اساسی CGI باید این باشد که یک حرکت عجیب یا یک افکت حیرتانگیز را جوری پیش چشمان ما بیاورد که باور کنیم و به نظرمان برسد واقعی است. یعنی اگر جلوههای کامپیوتری یک فیلم خوب و درست کار کرده باشد، اصلا نباید متوجه آن شویم و بگوییم چه افکت خوبی. این افکتها باید به قدری خوب اجرا شوند که ما را درون قصه و دنیای فیلم حل کنند، نه اینکه موجب حواسپرتی شوند.
هر بار که با دیدن فیلمی میگوییم «جلوههای کامپیوتریش چه قدر خوب بود! باورم نمیشود چند ساعت برای رندر کردن و در آوردن این تصاویر وقت گذاشتهاند! تک تک فریمها پر از جزئیات است!» داریم خودمان را گول میزنیم. اگر جلوههای ویژهی کامپیوتری به چشم ما آمده و متوجهاش شدهایم، پس یعنی کارش را درست انجام نداده و از فیلم بیرون زده. افکتهای کامپیوتری دارند بدتر و بدتر میشوند چون به جای اینکه با حقه و کلک حواسمان را پرت کنند و جوری به نمایش در بیایند که فکر کنیم واقعی هستند، بیشتر میخواهند به چشم بیایند و همه را تحت تأثیر قرار بدهند.
۴. با بهتر شدن کیفیت تصاویر و بالاتر رفتن رزولوشن، جلوههای کامپیوتری مصنوعیتر به نظر میرسند
همه میدانیم که CGI و تصاویر و جلوههای کامپیوتری تکنیک کامل و بینقصی نیست. چندین سال پیش و وقتی فرمت تصاویر SD بود و فیلمها را روی نگاتیو ضبط میکردند، نقصها و اشکالات این تکنولوژی کمتر به چشم میآمد و به خاطر همین، همه چیز طبیعیتر و باورپذیرتر به نظر میرسید.
فیلمسازها برای باورپذیر در آوردن جلوههای کامپیوتری راه حل جالب دیگری هم داشتند. آنها صحنههایی را که نیازمند افکتها و جلوههای کامپیوتری و دیجیتالی بودند عمدا تاریک و کمنور میگرفتند و عناصری مثل دود و باران را به آنها اضافه میکردند تا کمبودهایشان دیده نشود.
با پیشرفت تکنولوژی و آمدن دوربینها و تلویزیونهای ۲K و ۴K کار برای فیلمسازها سختتر شده. حالا میتوانیم خلل و فرج تصاویر و جلوههای ویژهی کامپیوتری را به وضوح ببینیم. هر چه رزولوشن بیشتر و بیشتر میشود و جزئیات بیشتری از تصاویر را میبینیم، تأثیرگذاری CGI کمتر و کمتر میشود.
۵. رنگبندیهای اغراقشده
طیفهای رنگی بیش از حد اشباعشده در کنار مایههای نارنجی و سبز دودی که در تمام مدلها و تصاویر دیده میشوند، افکتهای کامپیوتری را به مرز بدی کشانده. به جایی که همه چیزش تکراری و پیشبینیپذیر شده و دیگر خبری از شگفتی نیست. وقتی چیزی را به شکل کامپیوتری خلق میکنند و میخواهند آن را درون یک صحنه بگذارند، از همهی عوامل باید بهره بگیرند تا افکتها تأثیر مورد نظر را بگذارد. ولی وقتی رنگبندی تصویر اغراقشده و پسزننده باشد، همه چیز مصنوعی به نظر میرسد، از جمله جلوههای ویژهی کامپیوتری.
به خاطر همین است که فیلمهایی مثل پارک ژوراسیک یا «طلوع سیاهی میمونها» (Dawn of the Planet of the Apes) تا این حد باورپذیر و واقعی از آب در آمدهاند. در این فیلمها تصاویر ساخته شده با کامپیوتر را درون صحنههایی گنجاندهاند که نورپردازی طبیعی و رنگبندی واقعگرایانه دارند.
از سوی دیگر فیلمهایی مثل «ترنسفورمرز» (Transformers) و «بازیهای گرسنگی» (The Hunger Games) را داریم که همه جایشان با میزان اغراقشدهای از رنگهای نارنجی و سبز پر شده و با دیدن آنها حس میکنیم داریم پوسترها و بروشورهای تبلیغاتی شرکتها را میبینیم.
نتیجهی این ماجراها چه شده؟ حالا هر فیلمی که در آن جلوهها و تصاویر کامپیوتری به کار رفته، شبیه فیلمهای ابرقهرمانی مارول به نظر میرسد. رنگبندی تازهترین فیلم جهان ژوراسیک را که ببینید حس میکنید یک فیلم ابرقهرمانی است و آدم منتظر است تونی استارک از گوشهی تصویر بیاید و با دایناسورها مبارزه کند. این رنگبندیهای اغراقشده کاری کرده تا با دیدن فیلمها درون دنیایشان غرق نشویم و فوری بفهمیم دنیای خیالانگیز یا موجودات عجیب و بزرگی که میبینیم، یک مشت طراحی دیجیتالی و کامپیوتری هستند و بویی از واقعیت نبردهاند. جادو و شعبدهاش کجاست؟
۶. محدودیتی وجود ندارد
کریستوفر نولان از معدود کارگردانهایی است که در استفادهی از جلوههای کامپیوتری حد و اندازه نگه میدارد و تا جایی که میتواند از آن فاصله میگیرد. نولان برای خلق تصاویر خیرهکننده و حیرتانگیز تا جایی که میتواند و امکانش را دارد، به جلوههای میدانی سر صحنه اتکا میکند و بیشتر تصاویر و افکتهایش را جلو دوربین میآورد. به این طریق همه چیز را باورپذیرتر و واقعیتر اجرا میکند.
اما در اکثر موارد هالیوود هیچ حد و مرزی برای استفاده از جلوههای کامپیوتری ندارد. تصورشان این است که «چون میتوانیم انجامش دهیم، پس انجامش میدهیم». آنها میخواهند همه چیز خیلی سریع به نتیجه برسد، تصاویر بزرگتر و نورانیتر و رنگارنگتر باشد و ۱۰ برابر عظیمتر از سری پیش به نظر برسد. نولان به خوبی اشاره میکند که «هر چقدر هم تصاویر کامپیوتری شما خوب و به روز و کارآمد باشد، اگر هیچ مؤلفه و سنگ بنای فیزیکی و واقعی درونش نداشته باشید و هیچ بخشی از آن را واقعا با دوربین فیلمبرداری نکرده باشید، در نهایت شبیه انیمیشن به نظر میرسد و تماشاگر فوری فرقش را با چیزهای واقعی میفهمد.»
۷. صحنههای اکشن قابل پیشبینی شدهاند
جلوههای کامپیوتری و دیجیتالی در هر قسمت از دنبالههای سینمایی یک هدف بزرگ دارند: حتما باید تأثیرگذارتر، پیچیدهتر و دیوانهوارتر از قسمت قبلی باشند. این روزها فیلمسازهای گوناگون برای درگیر کردن مخاطب از انفجارهای بیشتر استفاده میکنند، به جای اینکه توجهشان را معطوف قصه، طرح و شخصیتپردازی کنند.
مشکل بزرگ دیگر این است که چون در دنیایی پر از دنبالهها زندگی میکنیم، دیگر نگران قهرمان اصلی داستان نیستیم و میدانیم در قسمت بعدی هم حضور دارد و احتمال کشته شدنش صفر است. هیچکس در تهدید جدی و خطرناکی نیست و همه در نهایت سالم و سلامت به زندگیاشان بازمی گردند. اگر هم اتفاقی بیفتد موقتی است. همه میدانیم بازیگرها قرارداد بستهاند تا در چند قسمت دیگر هم بازی کنند. همین الان که این مطلب را میخوانید، جیمز کامرون همزمان مشغول ساختن سه چهار قسمت بعدی آواتار است!
حالا فیلمسازها مدام به دنبال راهی هستند تا صحنههای اکشن فیلمشان عظیمتر و شلوغتر از قسمت قبلی باشد تا این پیشبینیپذیر بودن ماجراها جبران شود. مدام شخصیتها را در موقعیتهای مهلکتر و مرگبارتر قرار میدهند به این امید که درصد کمی از تماشاگران باورشان بشود این سری با سری قبل فرق میکند.
۸. جلوههای ویژهی کامپیوتری خطرناک است
جلوههای کامپیوتری به نقطهی خطرناکی رسیده است و تقریبا دارد صنعت سینما را فلج میکند. نفوذ و جایگاهش به حدی بالا رفته که بخش زیادی از زمان تولید و بودجه و داستان را به خودش اختصاص داده و حتی در بعضی موقعیتها جای شخصیتهای واقعی را گرفته است. صادقانه بخواهیم بگوییم، این تکنیک که زمانی شگفتانگیز و زیبا بود، حالا کیفیت فیلمها را بدتر کرده. اگر انرژی و پولی که صرف خلق تصاویر کامپیوتری شده را برای استخدام نویسندههای بهتر، خلق دکورهای خیرهکنندهتر و کاهش زمان تولید خرج میکردیم، الان محصولات سینمایی بهتری داشتیم.
حالا اما به خاطر آسیبی که این تکنولوژی زده، هالیوود و تهیهکنندهها فقط ترجیح میدهند روی پروژههایی سرمایهگذاری کنند که سرشار از تصاویر کامپیوتری هستند. تقاضای فیلمهای اینچنینی به شکل غیرقابل کنترلی بالا رفته و سلیقهها عوض شده. و حالا تنها راه سرپا ماندن این صنعت، جواب دادن به این تقاضاست.
۹. جلوههای ویژهی کامپیوتری فیلمسازها را تنبل کرده
جلوههای کامپیوتری کاری کرده که فیلمسازها هر چیزی را سر صحنه خراب میکنند، پس ذهنشان بگویند «بعدا درستش میکنیم». به خاطر همین بهشدت تنبل شدهاند. وقتی خیالشان راحت است هر خرابکاری و نقصی را میشود پشت کامپیوتر درست کرد، دیگر تعهد چندانی خرج فیلمشان نمیکنند. چرا به خودشان زحمت بدهند یک صحنهی پر زد و خورد را واقعا ضبط کنند، وقتی میتوانند صفر تا صدش را به یک استودیو جلوههای ویژه بسپرند؟
برای مثال فیلم دنیای ژوراسیک را در نظر بگیرید. کلی موقعیت در این فیلم بود که میتوانستند با رُباتهای واقعی بگیرند و تأثیرگذاری صحنه را بیشتر کنند. ولی حتی نماهای بسته و کلوزآپ فیلم هم با دایناسورهای کامپیوتری پر شده. پس آن شور و علاقهای که فیلمسازها قبلا داشتند کجاست؟ چرا دیگر کسی برایش مهم نیست همه چیز باورپذیر و خیلی واقعی به نظر برسد؟ واقعا ناراحتکننده است و نشان از تنبلی آنها دارد.
۱۰. جلوههای ویژهی کامپیوتری تماشاگران را بدعادت کرده
جلوههای کامپیوتری شبیه مواد مخدر عمل میکند. هر چه بیشتر در معرضش قرار میگیریم، تأثیر کمتری روی ما میگذارد ولی از آن طرف بیشتر دلمان میخواهد ببینیم. دیگر تماشای فرو ریختن دکور یک اتاق کافی نیست، دلمان میخواهد فروپاشی یک برج و ساختمان عظیم را نگاه کنیم. صحنههای مبارزهی عظیم میخواهیم که چندین دقیقه طول بکشند و موقعیتهای اکشن خیرهکننده داشته باشند و ۷۰ هزار نفر ساعت برای ساختنش صرف شود.
وقتی تا این حد در معرض مناظر و صحنههای بزرگ قرار گرفتهایم، دیگر تماشای موقعیتهای انسانی و صحنههای واقعی و دکورهای باورپذیر ارضایمان نمیکند. تماشاگر امروزی وقتی با یک موقعیت دراماتیک پیچیده مواجه میشود که فقط بین دو انسان جریان دارد و در آن خبری از جلوههای کامپیوتری خوش آبورنگ نیست، کسل میشود و خمیازهاش میگیرد.
منبع: rocketstock
این دیدگاه شماست نه بیننده های میلیونی کی گفته الان فیلما مصنوعی به نظر میان برو فیلمای ۲۰ سال گذشته رو هم ببین میبینی ا نا غیر واقعی ترن نه فیلمای جدید اتفاقا جلوه های کامپیوتری الان عالین خیلی واقعین به شرطی که خیلی تخیلیش نکنن نمونه جلوه های کامپیوتری مثل گیم اف ترونز کجاش غیر واقعی بود همش انگار واقعی بودن وخیلی خوب کار کرده بودن
جلوه کامپیوتری اصلا نباید مشخص باشه تو فیلم
مگه اینکه فیلم تخیلی باشه
کاملاً درسته
واقعاً تو فیلمای جدید تقی به توقی می خوره جلوه ویژه بودنش از سر و روش میباره
تموم شد؟خیلی تاثیر گذار بود.جلوه های بصری و CGI روز به روز در حال پیشرفت هستند.دلیل هایتان خیلی بی ربط و نادرست هستند.اینکه جلوه های ویژه یک فیلم،تجملاتی،واقع گرایانه یا … باشند بستگی به نظر کارگردان فیلم دارد. برای همین CGI و افکت های فیلم ها مبالغ بسیار زیادی پرداخت می شود و تازه اگر بخواهند بیشتر از تصاویر و مکان های واقعی استفاده کنند بیشتر هم می شود.برای انیمیشن و حرکات شخصیت های دیجیتالی هم از موشن کپچر استفاده می شود که تقریبا با واقعیت مو نمی زنند.بعدش هم بستگی به موضوع فیلم هم دارد.یک فیلمی که بیشتر صحنه هایش واقعی باشند،پس در نتیجه برای صحنه های دیجیتالی زمان بیشتری صرف می کنند.ولی وقتی یک فیلم بیشتر صحنه هایش بخاطر موضوع نیازمند جلوه های ویژه هستند،نمی توانند بابت هر صحنه از افکت های سنگین استفاده کنند چون هزینه فیلم بیشتر از فروشش می شود.البته هدف من دفاع از فیلم های امروزی نیست.ولی شما خیلی ببش از حد دارین ایراد های بی ربط می گیرید.
چزا اذیت میکنین الان منظورتون اینه صحنه مبارزه با تانوس توی اونجرز پایان بازی از جنگ ستارگان ۱۹۹۹ بدتره؟ چرا الکی گیر میدین
اگه همین جلوه های کامپیوتری نبود، هیچکس نمیتونست فیلمایی مثل اونجرز و گودزیلا و…. رو ببینه
چاره نیست باید قبول کردکه جلوه ویژه بخشی از سینماست مثل اینترنت که بخشی از زندگیه