سمیرا در سریال «زخم کاری»؛ نقشی برای تولد دوبارهی رعنا آزادیور
لیدی مکبث در نمایشنامهی مکبث شکسپیر شخصیتی پیچیده و چند بعدی دارد. لیدی مکبث شخصیتی مرموز، جاهطلب و حیلهگر است که برای رسیدن به هدفش دست به انجام هر کاری میزند. ما این زن را جاهطلبتر و قدرتطلبتر از شوهرش میبینیم و به نوعی لیدی مکبث در پشت پرده، ترتیب همهی کارها را میدهد و مکبث بازیچهی دست اوست. لیدی مکبث در اثر شکسپیر سنگ بنای نابودی خانوادهاش و یک دودمان را میگذارد و در نهایت خود هم در این گرداب غرق میشود.
محمدحسین مهدویان با توجه به ویژگیهای این کاراکتر، رعنا آزادیور را برای یکی از نقشهای مهم و حساس سریالش انتخاب کرد. مهدویان که سریال «زخم کاری» را با نگاهی به تراژدی مکبث ساخته، برای انتخاب نقش سمیرا که در اصل همان لیدی مکبث نمایشنامه است، دست به ریسک بزرگی زد. او نقش سمیرا را به رعنا آزادیور که در طول این سالها فیلمی شاخص و بازی به یادماندنی نداشته داد تا با این کار جسارت زیادی به خرج دهد. سمیرا یکی از اصلیترین شخصیتهای سریال زخم کاری است و اگر این انتخاب نقش با شکست روبهرو میشد کلیت سریال زیر سؤال میرفت.
شروع خوب
چرا میگوییم مهدویان برای دادن این نقش به آزادیور ریسک کرد و جسارت به خرج داد؟ دلیلش به کارنامهی بازیگری آزادیور برمیگردد. این بازیگر در طول سالهای اخیر نقش برجسته و خاصی را در سینما بازی نکرده و جز یکسری نقش معمولی چیز زیادی در ذهن مردم از بازیهای او نمانده است.
آزادیور سینما را با فیلمهای مهم و کارگردانان صاحب نامی شروع کرد و در شروع کارش خیلیها فکر میکردند او در آینده به یکی از ستارههای زن سینمای ایران تبدیل خواهد شد، ولی انتخاب نقشهای اشتباه، آزادیور را به بازیگری درجه دو تبدیل کرد.
این بازیگر در اولین تجربهی بازیگریاش در سینما یکی از نقشهای فرعی در فیلم «مارمولک» را برعهده داشت و بهخوبی توانست از عهدهی نقش بربیاد و بازیاش به یکی از نقاط قوت فیلم تبدیل شد. عشوه و طنازیهای او در مقابل رضا مارمولک خیلی به اندازه و درست بود و این بازیگر در مواجهه با بازیگر سرشناسی چون پرویز پرستویی کم نیاورد و خیلی خوب ایفای نقش کرد.
نقش فائزه در فیلمی مثل «مارمولک» کافی بود تا نام او خیلی زود در میان دیگر کارگردانان بپیچد و سیل پیشنهادها را به سویش روانه کند. او در مدت زمان کوتاهی در فیلمهای زیادی به ایفای نقش پرداخت و فرصت همکاری با کارگردانان مطرحی مثل علیرضا داودنژاد، بهمن فرمانآرا، مانی حقیقی و فریدون جیرانی را پیدا کرد. همین کارنامهی پر و پیمان در آن سالها سبب شد تا عباس کیارستمی از او برای بازی در فیلم «شیرین» دعوت کند. فیلمی خاص و ماندگار که جمعی از بهترین بازیگران زن سینمای ایران مقابل دوربین کیارستمی قرار گرفتند و به هنرنمایی پرداختند.
آزادیورِ جوان به واسطهی تجربههای ارزشمندی که در طول همکاری با این کارگردانان پیدا کرده بود، توسط اصغر فرهادی برای فیلم «درباره الی» انتخاب شد. این فیلم در سالهای دههی هشتاد یکی از مهمترین فیلمهای سینمای ایران به شمار میرفت و در بسیاری از جشنوارههای خارجی هم به نمایش در آمد و تحسین شد.
دوران افول
تا به اینجا همه چیز برای آزادیور خوب و رویایی پیش میرفت و بازی و دیده شدن در فیلم فرهادی میتوانست یک سکوی پرتاب بزرگ برای او باشد ولی دقیقا از همین نقطه همه چیز برای او برعکس پیش رفت. از درباره الی به بعد ما دیگر بازیِ درخشانی از آزادیور نمیبینیم و فقط بازی در نقشهای معمولی را از او شاهد هستیم.
از بازی در نقش نازی در درباره الی دیگر نقش ماندگاری که در ذهن تماشاگران مانده باشد از او سراغ نداریم و او هر چه بازی کرده نقشهای معمولی و کم خاصیت بوده است. همین انتخابهای غلط و نادرست بزرگترین ضربه را به کارنامهی کاری این بازیگر زد و باعث شد او از دایرهی ستارههای زن سینمای ایران دور بماند.
احیای دوبارهی نام و نشان دادن دوبارهی تواناییها در سینما کار سختی است. گاهی فرصتهای سوخته و از دست رفته دیگر برنمیگردند و فرصتی برای جبران پیش نمیآید. اما این بار شانس با آزادیور یار بود تا او یک بار دیگر تواناییهایش را در یک اثر پربیننده نشان دهد. مهدویان با دادن نقش سمیرا به آزادیور شانسی بزرگ به این بازیگر داد تا او نشان دهد که هنوز ذوق و قریحهاش در بازیگری تمام نشده و هنوز هم میتواند در نقشهای مهم و حساس بدرخشد.
گاه بازیگران با انتخاب نقشهای پیش پا افتاده، یادشان میرود چه توانایی و استعدادی در بازیگری دارند و وقتی یک کارگردان آن عنصر درونی را کشف میکند و بازیگر متوجه تواناییهایش میشود، تازه آنجا میفهمد که در هر کاری نباید حاضر شد و برای پول نباید به هر نقشی جواب مثبت داد.
مهدویان در بازی گرفتن از بازیگرانش خیلی خوب عمل میکند. او بهخوبی در فیلمهای سینماییاش نشان داده که چه توانایی بالایی در هدایت بازیگرانش به سمت خلق هرچه بهتر یک شخصیت دارد. او از زمانی که هادی حجازیفر را برای نقش مهم و حساس «ایستاده در غبار» انتخاب کرد، نشان داد از ریسک کردن نمیترسد. او بعدها همین کار را با جواد عزتی هم انجام داد و یکی از جدیترین نقشهای فیلم سینماییاش را به او داد تا مشخص شود در انتخاب و شناخت بازیگر توانایی بالایی دارد.
ریسک کارگردان
کارگردان سریال زخم کاری با همین توانایی رعنا آزادیور را برای یکی از اصلیترین نقشهای سریال جدیدش انتخاب کرد و به نوعی با این کار دست به ریسک بزرگی زد. البته این ریسک خیلی زود جواب داد و آزادیور تا به اینجا به بهترین شکل از ایفای نقش سمیرا برآمده و به یکی از جذابیتهای سریال تبدیل شده است. او در نقش سمیرا بیشتر از قبل حضور دارد و از سایه درآمده و حالا دیگر سریال بر مدار شخصیت و تصمیمهای او میچرخد.
شخصیت سمیرا همانند شخصیت لیدی مکبث چند وجهی و چند بعدی است. آزادیور با بازیاش در این نقش نشان داده به درک درستی از شخصیت لیدی مکبث رسیده و بهدرستی میتواند ابعاد مختلف شخصیتی سمیرا را بازی کند. ایفای نقش سمیرا، توانایی و استعداد بازیگری آزادیور را به ما یادآوری کرد. بازی در «زخم کاری» تواناییهای بالقوه این بازیگر را بالفعل رسانید.
اگر بخواهیم به اولین قسمتهای سریال برگردیم و شخصیت سمیرا را تحلیل کنیم، او را زنی قوی و قدرتمند میبینیم که میخواهد شوهرش هم شخصیتی قوی داشته باشد و از خودش ضعفی نشان ندهد. پس از همان اولین قسمتها مشخص میشود که شخصیت مالک تحث تأثیر سمیرا قرار دارد و در اصل این سمیرا است که او را به این سمت و آن سمت میکشاند.
سمیرا در پشت پردهی تمام جاهطلبیهای مالک قرار دارد و اوست که شوهرش را برای گرفتن تصمیمهای شیطانی تحریک میکند. مالک در برابر سمیرا بیدفاع، زبون و حقیر است و این سمیراست که دست بالا را در اختیار دارد. سمیرا برای رسیدن به اهدافش از کشتن آدمها ابایی ندارد و به راحتی هر چیزی که سر راهش باشد را از میان برمیدارد.
جاهطلب و انتقامجو
با وجود نقشههای شیطانی سمیرا ما او را کاملا سیاه نمیبینیم. شخصیت او در سریال نه آنقدر سیاه است که دوستش نداشته باشیم و نه آنقدر سفید است که عاشقش شویم. شاید او شخصیتی سرد و دلی سنگ داشته باشد ولی در باطن میدانیم او تمام این کارها را برای خودش نمیکند و چه عشقی نسبت به فرزندانش در وجودش است. او برای حفاظت از بچههایش هر کاری میکند و همین عشق مادرانه سبب میشود تا ما از او بیزار نشویم.
الان دیگر همه ما متوجه نیت و کارهای سمیرا شدهایم اما باز از او متنفر نیستیم. چرا که میدانیم او چه زخمهای عمیقی خورده و میفهمیم او تمام این کارها را برای یک هدف بزرگتر که همان بچههایش باشند، انجام میدهد. سمیرا ذاتا آدمی پلید و بدجنس نبوده و شرایط او را به چنین آدمی بدل کرده است. شاید این مهمترین دلیل برای متنفر نشدن از او باشد. گاهی رگههایی از عذاب وجدان را میتوان در اعماق وجود سمیرا پیدا کرد. او مثل تمام آدمهای زخم خورده دریایی مواج از حس انتقام، جاهطلبی، قساوت، پشیمانی و عذاب وجدان را در درونش دارد و مدام با این حسها در درونش کلنجار میرود.
سمیرا همانطور که در یکی از قسمتها میگوید شرافت، عمر و زندگیاش را برای حفاظت از بچههایش گذاشته و برای رسیدن به اهدافش به کسی مثل مالک نیاز داشته است. سمیرا آنقدر پول دارد که راحت زندگی کند ولی جاهطلبیهایش باعث شده تا او به میراث خانوادگی مالک چشم بدوزد. زندگی او از حد نرمال بسیار بالاتر است ولی تمام اینها برای سمیرا کافی نیست و او میخواهد تمام پولها را داشته باشد.
او دوست ندارد نقطه ضعفی داشته باشد در حالی که خودش میداند آنقدرها هم قوی نیست. سمیرا فقط تظاهر به قوی بودن میکند و در موقعیتهای سخت بسیار آسیبپذیر است. او هر کاری میکند تا قوی به نظر برسد ولی در برابر فرزندانش خلع سلاح میشود و در لاک دفاعی فرو میرود. او مثل همه آدمهای دیگر نقطه ضعفهایی دارد و در برابر نقطه ضعفهایش شکننده میشود. خودش این را میداند ولی نمیخواهد قبول و باورش کند. سمیرا با خودش هم سرسختی میکند و لجوجانه نمیخواهد واقعیت را در قبال خودش بپذیرد.
بازی با چهره
سمیرا در کنار جاهطلبیهایش تشنه انتقام هم هست. در درونش گرگهای وحشی و گرسنهی زیادی تشنهی انتقامند اما او اجازه نمیدهد این حس انتقام در صورتش نمایانگر شود. صورت او در بیشتر مواقع خونسرد و بدون احساس است و خبری از سِر درون نمیدهد.
میمیک چهرهی آزادیور برای درآوردن چنین نقشی خیلی به او کمک میکند. گاهی چهرهی او چنان خالی از عاطفه و خشم میشود که انگار هیچ اتفاقی در این دنیا نمیتواند او را تکان دهد، گاهی هم او چنان ضعیف و شکننده میشود که گویی با نسیمی از بین خواهد رفت.
شاید او برای رسیدن به اهدافش مجبور شود از شوهرش هم عبور کند، ولی باز دلش به حال او میسوزد. سمیرا هم میخواهد شوهرش را در منجلاب و بدبختی غرق کند هم نقشههایش برای شوهرش موجب آزارش میشود. او میداند که مالک در حقش خیانت میکند ولی برای رسیدن به هدفش به خیانتهای او نیاز دارد اما باز ته دل از این کار شوهرش رنج میکشد و آرام اشک میریزد.
یکی از بهترین لحظات بازی آزادیور هنگامی است که او این حالتهای دوگانه را بازی میکند. زمانی که او از درون در حال شکستن است ولی میخواهد احساسش را با صورتش نشان ندهد و فقط چشمهایش هستند که با اشکهایشان نشان از تلاطم درونیاش میدهند. او با چشمهایی بدون احساس اشک میریزد و این اشکها دردهای درونی این آدم را به بیننده نشان میدهد.
تولد دوباره
آزادیور در نقش سمیرا یکی از بهترین بازیهایش را دارد و بهخوبی میتواند حالتهای یک شخصیت عاشق، مجنون، سنگدل، پلید و حتی گاه معصوم را بازی کند. همین شخصیت چندوجهی، کاراکتر سمیرا را سخت و پیچیده کرده است. سمیرا پیچیدهترین شخصیت در سریال «زخم کاری» را دارد و آزادیور به بهترین شکل از عهدهی این نقش برآمده است.
عمده هنر آزادیور در سریال همین است. او به قاعده و درست بازی میکند و بازیاش دچار اغراق نمیشود. خندیدن، عصبانی شدن، گریه کردن و تمام حالات شخصیت سمیرا اندازه و درست است. بازی آزادیور شخصیت سمیرا را باورپذیر کرده و او را از یک تیپ کلیشهای به شخصیتی چند بعدی تبدیل کرده است.
آزادیور بهخوبی درک کرده که برای درآوردن چنین نقشی باید حالت چهره و تن صدایش چگونه باشد. حتی بازی بدون دیالوگ او هم خیلی خوب است. او در بعضی صحنهها بدون گفتن دیالوگ خاصی با حالت چهره و نوع نگاهش تمام حس را به بیننده منتقل میکند.
آزادیور خیلی خوب از اجزای صورتش برای نشان دادن احساسش بازی میگیرد. حالت چهره و نوع نگاه سمیرا در طول سریال احساس شخصیت را به بیننده منتقل میکند. این نشانی از پختگی آزادیور در بازیگری دارد که چنین میتواند با حالت چهرهاش بیننده را تحت تأثیر قرار دهد.
بازی درخشان و قابل قبول آزادیور در نقش سمیرا نشان میدهد چگونه یک کارگردان میتواند از بازیگرش بازی بگیرد. این به هنر مهدویان برمیگردد که این بازیگر را از نقشهای سطحی و معمولی نجات داد و بار دیگر به سطحی عالی از بازیگری رساند.
آزادیور با بازی در زخم کاری نشان داد تواناییهای لازم برای پذیرفتن نقشهای بزرگ را دارد. او مخاطبان را با وجهی تازه از بازیاش آشنا کرد و شاید بازی در نقش سمیرا در حکم تولدی دوباره برای آزادیور باشد. حالا او و ما میدانیم او چه قابلیت و استعدادی در بازیگری دارد و اگر این بار دست به انتخابهای درست بزند، باید منتظر درخشش او در سینما هم باشیم. گویی او در آستانهی چهل سالگی در مسیری تازه قدم گذاشته است.