تفاوت علم با شبهعلم از نگاه ریچارد فاینمن
با گسترش شبکههای اجتماعی و عدم علاقه مردم به مطالعهی کتب و مقالات موثق، متأسفانه در بین مردم اطلاعاتی با برچسب علم دستبهدست میشود و در بیشتر مواقع مردم گمان میکنند آنچه با یکدیگر به اشتراک میگذارند، همان چیزی است که علم خوانده میشود. اشتراکگذاری مطالبی از جنس طالع بینی، درمانهای کوانتومی و موارد مشابه، گاهی به من اثبات میکند که ما همچنان در عصر علمی به سر نمیبریم! درواقع در حال به اشتراکگذاری شبهعلم با توهم برخورداری از دانش هستیم. یکی از مهمترین روشهای حل این مشکل شناخت ویژگیهای علم است که کمک شایانی به ظهور یک جامعه علمی میکند.
چیستی علم و شبهعلم از نگاه فیزیکدان بزرگ ریچارد فاینمن
در هاوایی، فاینمن درحالیکه از یک معبد بودائی دیدن میکند، در کمال فروتنی درسی میآموزد که «به هر انسانی کلید دربهای بهشت را دادهاند و همان کلید دربهای جهنم را نیز باز میکند!» این جمله بازتابی از اهمیت چیزی به نام علم است. بازتابی از ارتباط علم با تجربهی آدمی و برعکس!
اما علم چیست؟ احتمالاً هرکسی که علم را درس میدهد این سؤال را چیزی بدیهی میداند. معمولاً در پاسخ به این سؤال با جوابهایی از جنس عقل سلیم و یا چنین توصیفاتی مواجه میشویم. ممکن است پاسخها از آزمایش حرف بزنند، اما از اهمیت اینکه چه چیزی را باید آزمایش کرد، یا به چه چیزی باید توجه داشت، از جهات مختلف غافلاند.
علم چیزی نیست که افرادی که آن را تدریس میکنند معمولاً تعریف میکنند! اجازه بدهید با چند مثال داستانی و ملموس قضیه را واضح کنیم. این داستان را از ریچارد فاینمن یکی از درخشانترین فیزیکدانان قرن بیستم نقل میکنم! زمانی که ریچارد پسربچهای کوچک بود و برای غذا خوردن مجبور بود روی چهارپایه بلندی بنشیند، پدرش برای او تعداد زیادی سرامیک حمام رنگارنگ و مربعمستطیلی خرید که با یکدیگر آنها را پشت سرهم میچیدند.
ریچارد کوچک با چیدن سرامیکها با الگوی یکی سفید و دوتا آبی، ابتداییترین سطح از آموزش ریاضیات که جستوجوی الگوها بود، را به خوبی یاد گرفت!
دیک میگوید: سرامیکها دومینو وار چیده میشد و من یکی از آنها را هل میدادم و به تماشای ریختن آنها مینشستم؛ تا اینجا ماجرا خوب بود، اما اندکاندک بازی پیچیدهتر شد. سرامیکها رنگی شدند و من میبایست یکی سفید و دوتا آبی، یکی سفید و دو تا آبی میگذاشتم و ادامه میدادم. پدر فاینمن او را متوجهی ظرافت ذاتی بازی میکرد و اندک اندک او را با الگوها آشنا میکرد. آن هم زمانی که مادر احساسیاش متوجهی موذیگری همسرش نسبت به فرزندش شد و به او تذکر میداد: بگذار بچه هر طور دلش میخواهد سرامیکها را بچیند؛ اما درواقع این ابتداییترین سطح از آموزش ریاضیات بود. درس اول اینجا بود، ریاضیات جستوجوی الگوهاست و ریچارد جوان خیلی زود این الگوها را یاد گرفت.
آموختن واژهها علم نیست!
برای منی که فیزیک را بهعنوان مسیر زندگیام انتخاب کردم، هم داستانهایی از این جنس وجود دارد. در مواجه با فرمولهای فیزیک خیلی اوقات عدد پی، این عدد اسرارآمیز، نمود پیدا میکرد و زمانی که با فرمولهای خودالقایی بازی میکردم، گاها با خود میاندیشیدم که چرا در این فرمولها عدد پی ظاهرشده است؟ درحالیکه دایرهای وجود ندارد! با خودم میاندیشیدم که شاید ریشه ظهور پی در سیمپیچهایی دایرهای شکل باشد اما گاهی به محاسبه خودالقایی در سیمپیچهای مربعمستطیلی هم میپرداختیم. حقیقتاً اگر بخواهم صادق باشم با اینکه دلایلی برای وجود عدد پیدارم اما هنوز هم بهدرستی نمیدانم آن پی از کجا میآید!
با گفتن این دو داستان قصد دارم ذهن شما را برای مطرح کردن یکی از گزارههای مهم در شناخت علم، آماده کنم و آن این است که آموختن واژهها علم نیست! علم همانطور که بیان کردم و مشهود بود، لذت درک و جستوخیز کردن برای یافتن چگونگی چیزها است. البته منظور این نیست که چون واژهها علم نیست، پس نباید واژهها را درس داد! بلکه من دربارهی چیستی علم صحبت میکنم که شامل واژهها نمیشود!
علم، شمردن نام سیارهها یا گونههای جانوری نیست، همانطور که هنر، به قدرت تشخیص مداد B2 از B3 مربوط نیست!
علم آموزش نام بردن نام سیارات به کودکان در مدارس یا تعریف جلگه نیست که بهراحتی با یک جستوجوی ساده در گوگل قابلدسترسی است! فاینمن در داستان چیستی علم، تشبیه قشنگی به کار میبرد و میگوید: صحبت از چیستی علم، درست مانند زمانی است که از چیستی هنر حرف میزنیم! در پاسخ به سؤال که هنر چیست؟ شما هیچگاه نخواهید گفت: هنر، قدرت تشخیص مداد طراحی B2 از B3 است! چراکه بهراحتی میتوانید فرق این دو نوع مداد طراحی را تنها با کشیدن آنها بر یک برگ کاغذ امتحان کنید. البته این مثال به معنی اینکه آموزگار طراحی نباید این قبیل موارد را تعلیم بدهد، هم نیست. بنابراین مهم است بدانیم چه وقت درباره ابزار علم یعنی واژهها حرف میزنیم و چه زمانی از خود علم میگوییم.
آزاداندیشی در علم ویژگیای مهم در تشخیص شبهعلم از علم است!
از دیگر ویژگیهای علم، این است که ارزش افکار منطقی و آزادی اندیشهها را به ما میآموزد که ازجمله نتایج آن شک دربارهی درسهایی است که همه بهدرستی آن گواهی میدهند. اجازه بدهید برای درک بهتر موضوع، مثال ملموسی بزنم.
- اسفناج از دیگر سبزیها بیشتر آهن دارد.
گزارهای که تقریباً همه با اطمینان از آن یاد میکنند. اما جالب است بدانید این نتیجه بر اساس اندازهگیری اشتباه یک محقق آلمانی در ۱۶۰ سال پیش مطرح شد. درواقع دستگاه اندازهگیری این محقق بهدرستی تنظیم نشده بود و آهن اسفناج را ده برابر بیشتر از سایر سبزیها گزارش کرد. شما میتوانید مقاله نوشته شده در سال ۲۰۱۷ با عنوان «Iron in Spinach» را در سایت دانشگاه مک گیل مطالعه کنید.
در چنین موقعیتی بحث آزاداندیشی در علم خودنمایی میکند. آزاداندیشی که درباره آن صحبت کردم از ویژگیهای یک محقق واقعی است و همین آزاداندیشی به او به قدرت و شجاعت شک در نتایج یک آزمایش تأیید شده را میدهد. میخواهم به یاد داشته باشید، که همهی خردی که به شما چهبسا از منابع درست انتقال داده میشود، میتواند با تعدادی نابخردی نیز همراه باشد! درواقع ضرورت دارد که هر نسل، آنچه از گذشته برای او به یادگار مانده است را با نوعی توازن ماهرانه هم بپذیرد و هم نپذیرد.
نکاتی دربارهی علم و شبهعلم، چگونه خود را گول نزنیم!
تا به اینجا از شناخت علم گفتیم، بنابراین اجازه بدهید کمی نیز دربار شبهعلم صحبت کنیم. حتماً پیشآمده که در حالی که روبهروی تلویزیون نشستهاید، ناگهان تبلیغی توجه شما را جلب کند! تبلیغی با این مضمون: روغن فلان از آخرین فنّاوری روز دنیا بهره برده و تا دمای ایکس درجه سانتیگراد آکرولین آزاد نمیکند! حتماً چنین تبلیغاتی به شما حس افزایش اطلاعات عمومی میدهد.
در چنین حالتی با خود فکر میکنید که تقریباً بدون هیچگونه تلاشی دانشی یافتهاید که در آن، میدانید که میتوان روغنهایی باقدرت تحمل حرارتی در بازههای دمایی بالا تولید کرد و از طرفی شما با چیزی به نام اکرولین آشنا شدید که احتمالاً چیز خطرناکی است. حال شما میتوانید جست و گریخته در بعضی محافل از این واژه استفاده کنید! باکمی سبک سنگین کردن چنین تبلیغاتی میتوان دو مسئله را مطرح کرد. اولاً همانطور که قبلاً اشاره کردم یادگیری واژهها به معنی کسب علم نیست؛ شما صرفاً یک واژه را به جعبهابزار واژگان خود اضافه کردهاید.
دوما، باکمی آزاداندیشی علمی متوجه اصل موضوع میشوید که با تبلیغی فریبکارانه روبهرو هستید! چراکه همهی روغنها از جمله روغن فلان، قابلیت تحمل حرارت تا دمای ایکس درجه را دارد و به غذا نمیچسبند. این مثال نمونه کوچکی از آنچه هر روزه بهویژه در شبکههای اجتماعی با آن مواجه هستیم را نشان میدهد. گرچه ممکن است موقتاً هیجانزده شوید اما درواقع شناخت علم و نگاهی دقیقتر چنین مطالبی را در دستهی شبهعلم که در بیشتر موارد با فریبکاری نیز همراه است، قرار میدهد.
سخن پایانی
بنابراین هرگاه با مطالبی از جنس شعور آب، اثر انرژی کوانتومی بر خوشبختی و موفقیت افراد، ادراکات غیرحسی و از این جنس موضوعات روبهرو شدید آزاداندیشی علمی خود را بیدار کنید و به تحقیق دربارهی واقعیتهای سازگار با آن مطلب و از آن مهمتر واقعیتهایی که با آن ناسازگار است، بپردازید. چراکه علم همراه با درسهایی که به ما میآموزد این درس را هم میدهد که نباید باور کنیم که متفکرین نسلهای گذشته و جدید نمیتوانند به خطا بروند. همچنین عدم شناخت شبهعلم از علم، بشر را در عصر بیخردی نگه خواهد داشت، تا جایی که نتوان علم را بهدرستی شناخت! در نتیجه عدم شناخت کافی، آموزشی را نیز در بر نخواهد داشت؛ درواقع در چنین موقعیتی است که توهمی به نام دانایی ظهور میکند.
آخه کی گفته ادراکاتی غیر از ادراکات حواس پنجگانه شبه علم است .اصلا شبه علم به این شکل که شما گفتید معنی نداره .موضوعات یا علمی در دایره ساینس است یا دایره گسترده تر در حیطه دانش و معرفت است و یا اصلا غیر علمی هستند .هزاران نمونه هست که می توان به ادراکات غیر حسی افراد اشاره کرد دلیل نمی شود که شبه علم باشد .یکمی مطالعاتتون را بیشتر کنید .
درود تبریک میگویم موضوع خیلی مهمی را انتخاب کرده اید. البته نیاز به مطالب بیشتری در این زمینه دارم اگرچه درصد بالایی از مردم کشور ما در موقعیت فعلی راه آسان یعنی پذیرش یک تبلیغ و یا یک دروغ زیبا را بر مطالعه و پذیرفتن آنچه را که در ظاهر برایشان زیبا نیست ترجیح میدهند
خیلی ممنونم که این محتوا ها رو با ما به اشتراک می گذارید.
کاش کمی درباره کیهانشناسی هم اشاره میکردید که متاسفانه بسیاری از پیجهای اینستاگرام به نام علم عقاید خودشان را به مردم تحمیل میکنند . مثلا هم ارز انگاشتن تفکر تخت بودن زمین با تفکر نقد نظریه فرگشت. که اولی با علوم دقیق به اثبات میرسد ولی دومی یعنی فرگشت فقط حاصل مشاهده هست و البته که مشاهدات جامع نیست و اشکالاتی هم دارد.
و با این نوع برخورد مقابل اندیشه ورزی را میگیرند.
یعنی شما به زمین تخت اعتقاد داری؟
بعدا ادعات میشه که چرا بعضی ها از شبه علم استفاده میکنند؟
زمین تخت یک مثال کامل از شبه علم هست
با اشتباه توضیح دادن یا بعضا کج فهمی نسبت به مسائل فیزیک و نجوم و بعضی از آزمایش ها به نتایج عجیب و غریبی مثل زمین تخت میرسند.
جالب بود ممنون
خیلی روان توضیح داده بودید . ممنونم