فیلمهایی که توسط جنبشهای اجتماعی سانسور میشوند
همین یکی دو ماه پیش بود که برداشتن فیلم «بر باد رفته» شاهکار ویکتور فلمینگ و دیوید او.سلزنیک طرفداران این فیلم را رنجاند. فیلم «بر باد رفته» بعد از مدتی که از روی شبکهی HBO حذف شده بود با اضافه شدن توضیحاتی دربارهی نژادپرستانه بودن آن به آرشیو این شبکه برگشت.
البته که حالا خیلیها هم عقیده هستند که هم منبع اقتباس فیلم یعنی کتاب مارگارت میچل و هم فیلم «بر باد رفته» به دلیل حمایت از قانون بردهداری، تحقیر خدمهی سیاهپوست و حتی تحسین کاراکترهای کوکلوکس کلان فیلم با وجود محبوب بودن اثری نژادپرستانه محسوب میشود که پخش آن از شبکهی HBO نیازمند توضیحاتی بوده که بعدتر خود شبکه آنها را اضافه کرده است. حالا «بر باد رفته» با ملحقاتی دربارهی جنبشهای ضد تبعیض نژادی به نمایش درمیآید. فیلمی که برندهی هشت جایزهی اسکار شده بود و در فهرست فیلمهای برتر در رتبهی ۱۶۶ سایت IMDb قرار دارد.
این تازه شروع ماجراست چون گنجینهی هالیوود پر است از فیلمهایی که میشود برای آنها شرح و توضیح نوشت یا اخطاری گذاشت که از محتوای آن رفع مسؤولیت کرد. اینها فیلمهایی هستند که مفاهیم آنها با توجه به پیشرفتهای اجتماعی و انسانی این روزها دمده محسوب میشود. تصویر آنها از نژاد، جنسیت، ناتواناییهایی فیزیکی و خیلی چیزهای دیگر با معیارهای امروز توهینآمیز است.
در بین فیلمهایی که به تبعیض نژادی شهرت دارند قاعدتا «تولد یک ملت» ساخته دی.دبلیو گریفیث شهرت بیشتری دارد. داستان دو خانواده که با هم دوست شدهاند اما رابطه آنها تحت تأثیر جنگهای داخلی آمریکا قرار میگیرد. آنها در دو ارتش متخاصم شمال و جنوب با هم میجنگند. در طول زندگی آنها شاهد ترور لینکلن و پا گرفتن فرقهی کوکلوکس کلان هستیم.
فیلم دیگری که به لحاظ تبعیض نژادی اثر آزاردهندهای محسوب میشود «آواز جنوب» ساختهی هارو فورستر و ویلفرد جکسون است که از قضا بازیگر نقش مامی در فیلم «بر باد رفته» یعنی هتی مکدانیل هم در آن بازی میکند. اما گسترهی فیلمهای مشکلدار بیشتر از اینهاست و مساله هم فقط تبعیض نژادی نیست. احتمالا کمتر کسی ممکن است به ذهنش برسد فیلم «صبحانه در تیفانی»، کمدی-رمانتیک بلیک ادواردز جزو این فیلمهاست. در حالی که میکی رونی در این فیلم نقش صاحبخانهی ژاپنی آقای یونیوشی را بازی میکند که بسیار کاریکاتوری و به نظر خیلیها توهین آمیز در زمینهی نژاد است.
یا در فیلم موزیکال تحسین شدهی «داستان وست ساید» رابرت وایز یک گروه خلافکار پورتوریکویی داریم که همهی آنها آدم بدهای داستان هستند. یا اثر مهجورتری مثل «ماندینگو» که داستانش در قرن نوزدهم میگذرد و دربارهی ارباب بردهداری است که به یکی از بردههایش آموزش میدهد تا تبدیل به مبارز شود.
همهی این فیلمها را مطابق آموزههای جدید باید با دید منتقدانه نگاه کرد که البته به این معنا نیست که آنها را سانسور کنیم. این فیلمها دورهای را نمایش میدهند که در آن ساخته شدهاند و اتفاقا لازم است که با تماشای آنها تاریخ را به یاد بیاوریم. تعصبات انسانها را ببینیم تا دوباره آنها را تکرار نکنیم.
این فهرستی از ده فیلم مشکلدار در زمینههای مختلف است که با توجه به جنبشهای این روزها باید مثل «بر باد فته» توضیحاتی برای نمایش هر کدام اضافه شود.
۱. هری کثیف (Dirty Harry)
- کارگردان: دان سیگل
- بازیگران: کلینت ایستوود، اندرو رابینسون، هری گواردینو
- امتیاز متاکریتیک: ۹۰ از ۱۰۰
- محصول ۱۹۷۱
سروان هری کالاهان از اعضای پلیس سانفرانسیسکو تصمیم میگیرد که از عدالت حمایت کند حتی اگر به معنای شکستن قانون توسط خودش باشد. ماجرا از جایی شروع میشود که یک مرد دیوانه زنی را میکشد و بعد تهدید میکند که اگر پولی را که میخواهد به او ندهند آدمهای بیشتری را از سر راه بردارد. کالاهان تصمیم میگیرد که این دیوانه را هر طور که شده پیدا کند. فیلم با شور و شوق یک افسر پلیس تکرو آغاز میشود که کارها را با پیروی از غریزهاش پیش میبرد به جای آن که دقیقا مجری قانون باشد. ایراد فیلم کجاست؟ «هری کثیف» قاضیان لیبرال و درستکاران را به باد تمسخر میگیرد و آدم شریر فیلم دربارهی قساوت و خشونت پلیس ادعا میکند و این بذر را میکارد که بقیهی اتهامات جعلی هستند تا همدلی مخاطب را به دست بیاورد. فیلم به لحاظ سینمایی اثری مهم است که منتقدان هم دوستش دارند و امتیازش در سایت متاکریتیک هم ۹۰ است. فیلمی که حرکت دوربین و کارگردانی آن تحسینبرانگیز است اما جای خوب و بد را به طرز ترسناکی عوض میکند.
۲. فارست گامپ (Forrest Gump)
- کارگردان: رابرت زمهکیس
- بازیگران: تام هنکس
- امتیاز متاکریتیک: ۸۲ از ۱۰۰
- محصول ۱۹۹۴
فقط فیلمهای کلاسیک نیستند که ممکن است در داوریهایشان اشتباه کنند. فیلم اسکاری تحسین شدهی «فارست گامپ» که اقتباسی از داستان وینستون گروم بود داستان مردی خوش قلب اما به لحاظ ذهنی دچار معلولیت بود و در خلال چند دهه از زندگی او تاریخ آمریکا را روایت میکرد. فیلم برندهی شش جایزهی اسکار شد و خیلی از سینمادوستان عاشق آن هستند. در حالی که فیلم نسبت به کسانی که معلولیتهای ذهنی یا جسمی دارند مهربان و دوستانه است و نسبت به کهنهسربازان جنگ ویتنام یا بیمارانی که ایدز دارند همدردی برمیانگیزد دیدگاه خصمانهای نسبت به فعالان اجتماعی، معترضان و افراد با سبک زندگی ضد قوانین جامعه دارد. هر چند تام هنکس بازیگر اصلی فیلم گفته که «فارست گامپ» فیلمی غیرسیاسی است و در نتیجه نمیشود قضاوتش کرد در یکی از برنامههای شبکهی CNN عنوان شد که فیلم ارزشهای محافظهکاران را ترویج میدهد و به جنبشهای ضد فرهنگ آمریکایی دههی ۶۰ اتهام میزند.
۳. ایندیانا جونز و معبد مرگ (Indiana Jones and the Temple of Doom)
- کارگردان: استیون اسپیلبرگ
- بازیگران: هریسون فورد، آمریش پوری
- امتیاز متاکریتیک: ۵۷ از ۱۰۰
- محصول ۱۹۸۴
اکشن ماجراجویانهی استیون اسپیلبرگ دومین فیلم از سری فیلمهای «ایندیانا جونز» محسوب میشود. داستان فیلم در سال ۱۹۳۵ اتفاق میافتد. ایندیانا جونز برای رد و بدل کردن الماسی با خاکستر جسد یکی از امپراطوران چین، به کافهی یک گنگستر چینی به نام لایو چی میرود. اما در کافه درگیری پیش میآید. موقع فرار ایندیانا جونز خوانندهی کافه را هم با خودش میبرد. آنها باید از چین فرار کنند و از پسربچهای با نام مستعار نیمهی ماه کمک میگیرند تا هواپیما و خلبانهای لایو چی را بدزدند اما لایو چی از این نقشه قسر درمیرود. استیون اسپیلبرگ و جورج لوکاس غالبا کارگردانان مهربانی هستند. اما این فیلم در تلاش برای تولید دوبارهی حال و هوای سریالهای اکشن دههی ۳۰ از حد خودش فراتر میرود. مثل فیلمهای قدیمی افراد شریر عجیب و غریب فیلم بیگانگانی هستند که شبیه انسانهای بدوی عمل میکنند. تصویر سازندگان فیلم از آداب و رسوم و روحیات هندوها کلیشهای و منفی است.
۴. سکوت برهها (Silence of lambs)
- کارگردان: جاناتان دمی
- بازیگران: آنتونی هاپکینز، جودی فاستر
- امتیاز متاکریتیک: ۸۵ از ۱۰۰
- محصول ۱۹۹۱
سال ۱۹۶۰ آلفرد هیچکاک در فیلم «روانی» ایدهی لباسپوشی از جنس مخالف را به تصویر کشید و هالیوود از این تصویر در طول دههها بعد از آن استفاده کرد که اغلب اوقات هم با یک پیچش داستانی در پایان همراه بوده است. در سکانس پایانی «روانی» البته عنوان میشود که نورمن بیتس ترنس نیست. به شکل مشابهی در فیلم «سکوت برهها» ساختهی جاناتان دمی که جایزهی اسکار بهترین فیلم را هم گرفت گفته میشود بوفالو بیل (همان قاتل زنجیرهای که پوست مقتولانش را میکند) ترنس نیست اما تماشاگران آرایش زنانهی او را به خاطر میسپارند. آنها به یاد میآورند که در فیلم جزئیاتی دربارهی او و تمایلش به زن بودن وجود دارد اما بعید است یادشان بیاید که توضیح داده شده که بوفالو بیل ترنس نیست.
۵. من پیش از تو (Me before You)
- کارگردان: تئا شاروک
- بازیگران: امیلیا کلارک
- امتیاز متاکریتیک: ۵۱ از ۱۰۰
- محصول ۲۰۱۶
فقط شاهکارها و فیلمهای مهم تاریخ سینما نیستند که باید حواسمان به آنها باشد. فیلمهای عامهپسند جریان اصلی هم گاهی ممکن است آثاری باشند که نابرابری و تعصب را رواج بدهند. در این فهرست به لحاظ سینمایی این فیلم از اهمیت کمتری برخوردار است و مثل آثار دیگر تبدیل به شمایل یا حتی یک فیلم کالت نشده است. فیلم داستان رومانتیک بین مردی است که زندگی پر شر و شوری داشته و بعد از یک تصادف فلج شده است و عاشق پرستار تازهاش میشود. او دختر را وادار میکند که زندگیاش را کامل و پرشور تجربه کند به جای آن که زندگی نصفه و نیمهای همراه او داشته باشد. در نتیجه دست به اوتانازی میزند و خودش را میکشد. طبعا ممکن است این فرضیه را به وجود بیاورد که خودکشی بهتر از زندگی با ناتواناییهای جسمانی است. دیدگاهی که باید آن را نقد کرد. چون فیلم عامهپسندی بوده کمتر کسی به این نکتهی آن توجه کرده است اما خشم برخی از فعالان جنبشهای حقوق معلولان را برانگیخت. آنها از این تصویر که گویا فردا معلول باری روی دوش خانوادهاش است و قادر به انجام وظایفش نیست خشمگین شدند و حق هم داشتند.
۶. روزی روزگاری در هالیوود (Once upon a time in Hollywood)
- کارگردان: کوئنتین تارانتینو
- بازیگران: لئوناردو دیکاپریو، برد پیت
- امتیاز متاکریتیک: ۸۳ از ۱۰۰
- محصول ۲۰۱۹
کاراکتر کلیف بوث به لحاظ اخلاقی محشر است. خود تارانتینو هم که توسط خورهی فیلمها ستایش میشود. لئوناردو دیکاپریو و برد پیت کنار هم زوج کاریزماتیکی را تشکیل میدهند و استعدادشان را در این فیلم به تمامی بروز میدهند. در نتیجه به سادگی میشود از کنار پیام دمدهی فیلم گذشت. فیلم دربارهی دو مرد سفیدپوست میانسال است که به دنبال روزهای خوش گذشتهی هالیوود میگردند. به عبارتی میخواهند هالیوود را دوباره بزرگ کنند. فیلم سال ۱۹۶۹ اتفاق میافتد زمانی که تعدادی از آمریکاییها حس میکردند که وضعیت موجود توسط اقلیتها، هیپیها و نسل جدید زنان مستقل مورد تهدید قرار گرفته است. از تصویر بحثبرانگیز بروس لی یکی از معدود ستارههای آسیایی هالیوود آن زمان بگیرید تا این واقعیت که انگار سیاهپوستان اصلا وجود خارجی نداشتهاند و جوری که مکزیکیها را در فیلم خطاب قرار میدهند و کارشان یا پیشخدمتی است یا ملازم هستند نقاط تاریک فیلم تارانتینو به شمار میروند. بحث چارلز منسون دربارهی تفوق نژادی سفیدپوستها هم نادیده گرفته میشود.
۷. جویندگان (The Searchers)
- کارگردان: جان فورد
- بازیگران: جان وین، ورا مایلز
- امتیاز متاکریتیک: ۹۴ از ۱۰۰
- محصول ۱۹۵۶
جان وین نقش یک کهنه سرباز جنگهای داخلی آمریکا را بازی میکند که پنج سالی است در جستوجوی خواهرزادهاش است که توسط کومانچیها دزدیده شده. ایتان ادواردز کاراکتری که وین نقشاش را بازی میکند یک نژادپرست غیرمنطقی است که همهی اهالی بومی آمریکا را پایینتر از انسان میداند. جان فورد کارگردان بزرگی است و فیلمی که خلق کرده به لحاظ فیزیکی زیباست اما منجر به مباحثات زیادی شده است. طرفدارانش فیلم را یک مطالعهی عمیق دربارهی تعصب میدانند و بدگویانش معتقدند که غیرممکن است این واقعیت را نادیده گرفت که بومیان آمریکا در این فیلم یک مشت وحشی یا آدمهایی عقبمانده تصویر شدهاند. عضو هر دستهای که باشید «جویندگان» یکی از آن فیلمهای مشکلدار محسوب میشود و احتمالا باید همراه با توضیحاتی اکران شود.
۸. مسافرخانه تعطیلات (Holiday Inn)
- کارگردان: مارک سندریچ
- بازیگران: بینگ کرازبی، فرد آستر
- امتیاز متاکریتیک: –
- محصول ۱۹۴۲
محوریت فیلم با دوئت بین بینگ کرازبی و فرد آستر است. این دو نفر یک هتل را اداره میکنند که فقط برای تعطیلات باز میشود. در برخی نسخهها صحنهای که کرازبی با صورت سیاه آهنگ «لینکلن» را میخواند تا تولد لینکلن را جشن بگیرد حذف شده است. این یکی از فیلمهایی در صف طولانی آثار هالیوودی است که در آن ستارهها از جوان کرافورد تا جودی گارلند و شرلی تمپل و فرد آستر با صورت سیاه بازی میکنند. خیلیها در دههی هشتاد معتقدند بودند که این سکانس آواز خواندن برای تولید لینکلن با صورتهای سیاه نژادپرستانه محسوب میشود. سال ۲۰۱۸ وقتی ترزا می، نخستوزیر انگلستان از این فیلم بهعنوان یکی از آثار محبوبش یاد کرد باعث سر گرفتن مجادلههای دوباره دربارهی روحیهی نژادپرستانهی فیلم شد.
۹. دروغهای حقیقی (True Lies)
- کارگردان: جیمز کامرون
- بازیگران: آرنولد شوارتزنگر، جیمی لی کرتیس
- امتیاز متاکریتیک: ۶۳ از ۱۰۰
- محصول ۱۹۹۴
جیمز کامرون از آن فیلمسازان کمیاب است: یک قصهگوی عالی و کارگردانی که به لحاظ کار بصری شگفتانگیز است. اما حتی یک نابغه هم میتواند گاهی قدمهایش را اشتباه بردارد. فیلم البته سرگرمکننده است اما کاراکترهای عرب در آن آدمهایی به لحاظ مذهبی متعصب و فناتیک تصویر شدهاند یا حتی بعضی از آنها تروریست هستند. فیلم داستان مأمور امنیتی «هری تاسکر» (با بازی شوارتزنگر) است که خانوادهاش گمان میکنند فروشندهی کامپیوتر است. او با یک گروه تروریستی درگیر میشود و نقشهی آنها را برای نابود کردن شهرهای آمریکا خنثی میکند.
۱۰. ساعت بچهها (The Children’s Hour)
- کارگردان: ویلیام وایلر
- بازیگران: آدری هبپورن، شرلی مکلین
- امتیاز متاکریتیک: ۴۹ از ۱۰۰
- محصول ۱۹۶۱
فیلمی که بر اساس نمایشنامهی لیلیان هلمن، فعال لیبرال ساخته شد. این درام با یک موضوع تابو دست و پنجه نرم میکرد. داستان دو معلم مدرسه که یک دانشآموز به آنها برچسب همجنسگرا بودن میزند. به تدریج یکی از معلمها اعتراف میکند که واقعا همجنسگراست. احساسات گناهکارانهی او و عملی که به دنبالش انجام میدهد اجتنابناپذیر است: او خودش را میکشد. فیلم همجنسگراها را موجوداتی ترحم برانگیز، منحرف و متنفر از خود معرفی میکرد.
منبع: variety
چقدر هم سانسور جنبش ها جواب داد ! اکثر این فیلم ها نه تنها یک بار بلکه چندین بار دیده شدن خخخ
پس با این حساب، فیلمسازی رو باید از اساس کنسل کرد، چون هر کی هر چی بسازه، ممکنه به کسی یا گروهی بربخوره. البته الان گروه های چپ و به اصطلاح روشنفکر و ظاهرا لیبرال، دست بالا رو دارن و با تمسک به فمینیسم، حضور نژادها و قومیت های مختلف و … در فیلم ها، هر اثری که از این مباحث خارج باشه، به نژادپرستی، زن ستیزی و … متهم می کنن. نه اینکه حضور بیشتر زنان یا گروه های نژادی و قومی و مذهبی گوناگون بد باشه، به هیچ وجه اینطور نیست، مشکل اونجاست که این گروه های به ظاهر روشنفکر، این ماجرا رو به شکل یه ایدئولوژی در آوردن که همه باید بی چون و چرا اطاعت کنن، ادامه این مسیر به استبداد منجر میشه و برآمدن راست افراطی در آمریکا و اروپا. رییس جمهور شدن ترامپ زنگ خطری باید باشه برای این گروه ها که راه افراط در پیش نگیرن. فراموش نکنیم که در جریان انقلاب فرانسه، روبسپیر خیلی از افراد رو به خاطر این که مخالف آزادی بودن، اعدام کرد، به قول یکی از دوستان، آزادی برای اینه که همه نظرشون رو بگن، اگه هر کی نظرش رو بگه، اعدام بشه، دیگه آزادی معنی نداره.
در پایان باید بگم که این جریان راه آزادی بیان و جریان اصیل هنر رو مسدود می کنه، چون افراد باید در یه چارچوب خاص که به مذاق حضرات خوش بیاد باید فیلم بسازن. یادمه راجر واترز یه بار تو مصاحبه در مورد آلبوم دیوار (جمله های نژادپرستانه و فاشیستی آلبوم که در نقد فاشیسم استفاده شده بود) گفته بود: شما نمی تونید راک اند رول بسازید بدون اونکه به کسی توهین بشه. در نتیجه نمیشه فیلمی (یا هر اثر هنری) ساخت که به کسی توهین نشه، فقط باید جلوی انحصار رو گرفت تا همه صداها شنیده بشه، مردم خودشون انتخاب می کنن که چه آثاری باید کنار گذاشته بشه.