فیلم ملاقات خصوصی؛ وقتی عشق بازیچه است (جشنواره فجر)
دختری سر به راه به نام پروانه در محلهای بدنام که پر از اراذل و اوباش است، زندگی و رشد کرده. او در قلب همین کوچهها که از آن شرارت میبارد، عطاری کوچکی دارد و همیشه با گلها و گیاهان دارویی سرگرم است. تضادی برجسته که در همان سکانسهای اولیه، تکلیف ما را با شخصیت پروانه روشن میکند. اما داستان هرچه پیش میرود، بیننده را با غافلگیریهای مختلفی در سیر قصه روبهرو میکند. پسری به نام فرهاد عاشق پروانه میشود که شرایط عجیبی دارد و این دختر باید تصمیم سختی برای سرنوشتش بگیرد. اما وجه معصوم پروانه، بر همهی داستان سایه انداخته و بیننده که مدام منتظر تصمیمگیریهای عاقلانه از سوی او است، وارد بحرانی از تصمیمات غیرمنطقی میشود.
البته در طول داستان با همذاتپنداریهای گاه و بیگاهی که با شخصیتهای داستان میشود کرد، گاهی این تصمیمات غیرمنطقی، از نظر احساسی درستترین کارهایی است که در بحرانهای قصه، میشود از شخصیتها انتظار داشت. پروانه بهسختی راضی میشود، اما بلاخره به فرهاد که در زندان به جرم خلافکاری در حبس است دل میدهد، برای خلاصی از شرایطی که ممکن است برادر لاتش به وجود بیاورد به پیشنهاد ازدواج او جواب مثبت میدهد و سیر عاشقانهی فیلم به اوج میرسد. اما این وصلت تازه شروع اتفاقاتی غیرقابل پیشبینی برای بیننده، اما کاملا برنامهریزی شده برای خلافکاران داخل زندان است. پروانهی معصوم، ناخواسته تبدیل به عضوی از یک باند خلافکاری بزرگ میشود. با این وجود از شرایطش راضی است چون به عشق ایمان دارد، عشقی که در نهایت پیروز میشود. اما در طول فیلم چه بلایی بر سر این مفهوم والای انسانی میآید، چیزی است که نمیتوان بیشتر از این دربارهاش نوشت.
فقط اگر دیدگاهی دربارهی ملاقات خصوصی در زندان دارید، همه را فراموش کنید، چون این فیلم شما را با داستانهای متفاوتی از داخل زندان روبهرو میکند که انتظارش را ندارید و در تمام طول فیلم با خود میگویید مگر میشود سیستم امنیتی زندان را تا این حد ضعیف نشان داد و حساسیت نهادی برانگیخته نشود؟ اما پایانبندی فیلم جواب این سؤال را خواهد داد. پایانبندی که تمام ریتم تند فیلم را تحتالشعاع قرار میدهد و فکر میکنید ای کاش کارگردان فیلم را با پایانی خوش به انتها نمیرساند.
گروه سازنده
این اولین فیلم بلند سینمایی کارگردان جوانی به نام امید شمس است. او دانش آموختهی سینماست و پیش از این، فیلمهای کوتاهی ساخته که جالب توجه بودهاند. اما او در مسیر ساخت این فیلم بهمن ارک، یکی از برادران دو قلوی ارک را در کنارش داشته. این دو برادر که در جشنوارهی دو سال پیش، با فیلم متفاوت «پوست» بسیار در مرکز توجه قرار گرفتند، حالا بهعنوان مشاور کارگردان و یکی از اعضای تیم نویسندگان در کنار پروژه ساخت «ملاقات خصوصی» بودهاند. فضای این فیلم با ساختههای گذشتهی این کارگردانها فاصله زیادی دارد و میتوان گفت از یک مسأله سادهی اجتماعی و حقوقی، یعنی حق استفاده از ملاقات خصوصی برای افرادی که یکی از زوجهی آنها در حبس است، داستانی بسیار قابل توجه ساختهاند.
فیلمنامهی «ملاقات خصوصی» به احتمال زیاد یکی از گزینههایی است که داوران جشنواره نمیتوانند بهراحتی از کنار آن بگذرند. البته اگر آنها پایان فیلم را دوست داشته باشند.
نمیتوان از این فیلم نوشت اما کارگردانی امید شمس را نادیده گرفت. قابها و دکوپاژهای «ملاقات خصوصی» دیدنی است. بهخصوص بارها استفاده از محیط کوچکی به نام اتاق ملاقات خصوصی زندان که هم عشق در آن اتفاق میافتد، هم نفرت و هم ترس. هدایت بازیگران و القای درست شرایط زندان هم نشان از تسلط تیم کارگردانی بر محیطی است که داستان فیلم در آن جریان دارد. حتی استفادهی به موقع از تماسهای تصویری در طول فیلم، با وجود اینکه از کیفیت تصویر و صدا کاسته، اما در فضاسازی بهتر، کمک کننده است. اما با همهی اینها نمیتوان این موضوع را نادیده گرفت که این اولین تجربهی ساخت فیلم بلند سینمایی کارگردان است و نقصهایی که وجود دارد مطمنا در آثار بعدی کمتر به چشم خواهد آمد. البته فیلمبرداری فرشاد محمدی و تدوین بهرام دهقانی، در بیشتر مسائل کارگردانی به کمک امید شمس آمده و نمیتوان بهراحتی از کنار تأثیر آنها گذشت.
گروه بازیگران
دو بازیگر جوان و چهرهی این سالها که هر دو سیمرغ بلورین را در سالهای اخیر گرفتهاند، حالا در این فیلم برای اولین بار مقابل هم بازی میکنند؛ از هوتن شکیبا و پریناز ایزدیار حرف میزنیم. بازیگرانی که در واقع «ملاقات خصوصی» فیلم آنها است. چون تمام بار قصه بر دوش این دو گذاشته شده و شکیبا و ایزدیار در نقش فرهاد و پروانه، با یک قدرت یکسان و متوازن در طول قصه پیش میروند. از ایزدیار تا پیش از این عاشقانهای به این شکل در سینما ندیده بودیم. او حالا به پختگی در بازیگری رسیده و با همبازی متبحری مانند هوتن شکیبا روبهرو است که از تیاتر میآید و باید یک شیمی باورپذیری را در کنار او ارائه کند. شاید در نیمهی اول فیلم، محور اصلی پروانه باشد، اما عاشقانههای شخصیت فرهاد بیشتر به چشم میآید. اما بازی ایزدیار در واقع از زمانی شروع میشود که ناخواسته به راهی میرود که با منطقش جور نیست و تنها احساسش او را به آن سمت سوق میدهد.
هوتن شکیبا که احتمالا برای بازی در این فیلم، امسال یکی از نامزدهای دریافت سیمرغ باشد، از تمام بازیهایی که تا به حال داشته، فاصله گرفته و یک شخصیت خاکستری را به شکلی بازی میکند که امکان ندارد در نیمهی اول فیلم برای حال و شرایطش بغض نکنید. او روی دیگر شخصیت فرهاد را هم نشان میدهد، اما بازی شکیبا نمیگذارد که از این شخصیت متنفر شوید. بیتفاوتی آخرین وجه شخصیتی است که از هوتن شکیبا در این فیلم میبینیم و این موج تغییر شخصیتها، بهخوبی در بازی این بازیگر نشان داده شده.
«ملاقات خصوصی» فیلم پربازیگری است و چهرههایی مثل نادر فلاح، رویا تیموریان، ریما رامینفر، سیاوش چراغیپور، پیام احمدینیا و… در آن بازی میکنند. اما شاید در کنار نقشهای پررنگ دو بازیگر اصلی، بازی متفاوت و با لهجهی نادر فلاح است که بیشتر از سایر شخصیتها به چشم میآید. بازی که در عین خلافکاری دلسوزی بیننده را بهشدت برمیانگیزد. پیام احمدینیا و ریما رامینفر هم شخصیتهایی متفاوت را بر عهده دارند، اما دربارهی بازی آنها باید گفت؛ همان همیشگی. رویا تیموریان هم پس از سالها قالب همیشگی خود را شکسته و در نقش یک مادر کاملا منفعل بازی میکند که هر بازیگر میانسالی میتوانست این نقش را بپذیرد.
امتیاز نویسنده: 3.۵ از ۵
منتقد باید نکات منفی فیام رو هم بگه وگرنه میشه ریویو و صرفا معرفی . به نظرم این مطلب هم بیشتر از معرفی فیلم پیش نمیره چون این فیلم پر از ضعف هایی هست در اجرا و فیلمنامه و ریتم که هیچکدوم گفته نشده در مطلب
درود بر سرکارخانم سوسن سبرجانی
بسیار زیبا نوشته اید و بدلم نشست لازم شد که فیلم را ببینم.
موفق باشید.