چگونه با غم تمام شدن سریالی که دوست داشتید کنار بیایید؟

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۷ دقیقه

تماشای فیلم و کتاب خواندن از جذاب ترین، کم‌هزینه‌ترین و ساده‌ترین تفریحاتی است که می‌توانید برای کوتاه کردن روزهای کش‌دار و حوصله سر بر رویشان حساب کنید اما زیر پوسته‌ی این فعالیت‌های دوست‌داشتنی، غول بی شاخ و دمی پنهان است که احتمالا با آن رو به رو شده‌اید؛ احساس افسردگی که پس از تماشای فیلم یا خواندن کتاب به سراغمان می‌آید.

در این مقاله درباره‌ی این درد مشترک صحبت می‌کنیم. پس اگر شما هم فکر کردید دنیا پس از سریال محبوبتان به پایان رسیده یا بعد از تمام شدن کتاب موردعلاقه‌تان دل‌تنگ شخصیت اصلی شدید و یواشکی برایش اشک ریختید، با ما همراه باشید تا با این پدیده‌ی عجیب و راه‌های رهایی از آن آشنا شوید.

PSDS یا سندروم افسردگی پس از تماشای سریال چیست؟

سندروم افسردگی پس از تماشای سریال

سندروم افسردگی پس از تماشای سریال یا Post Series Depression Syndrome که به اختصار PSDS هم نامیده می‌شود، حالتی از غم و افسردگی است که معمولا پس از تمام شدن سریال‌های طولانی به سراغمان می‌آید. البته می‌توان این تجربه را به کتاب و فیلم هم تعمیم داد. هنوز دلیل مشخصی برای این پدیده‌ی دردناک تعریف نشده اما احتمالا خو گرفتن با دنیایی که از زندگی واقعی‌مان فاصله دارد، باعث می‌شود بعد از تمام شدن قصه‌ها (حالا چه در قالب فیلم و سریال، چه در قالب کتاب) به دنیای واقعی پرت شویم و این تعارض موجی از غم و ناراحتی را در ما ایجاد کند.

از آنجایی که بسیاری از ما این احساس را شرم‌آور می‌دانیم و فکر می‌کنیم احتمالا فقط بچه‌ها به خاطر تمام شدن قصه‌ها گریه می‌کنند، از صحبت کردن درباره‌ی آن و به اشتراک گذاشتن تجربیات و راه‌حل‌هایمان اجتناب می‌کنیم. پس برای اینکه قبح ماجرا بریزد، اجازه بدهید از خودم مایه بگذارم و یکی از تجربیات کمی خجالت‌آورم را برایتان تعریف کنم.

رمان سو قصد به ذات همایونی رضا جولایی یکی از بی‌نظیرترین داستان‌هایی است که درباره‌ی تاریخ معاصر ایران خواندم. کتاب روایتگر ماجرای کم‌تر شنیده شده‌ی ترور نافرجام محمد علی شاه قاجار است. داستان برایم به حدی جذاب بود و از سیر و سلوک در کوچه پس کوچه‌های تهران قدیم به اندازه‌ای کیفور شده بودم که با پایان کتاب تا چند روز به افسردگی باورنکردنی دچار شدم.

PSDS را می‌توان به کتاب خواندن هم تعمیم داد

از همه عجیب‌تر اینکه یک زینال نامی در کتاب وجود داشت که آن‌قدر دل‌تنگش بودم که انگار با یکی از دوستانم در دنیای واقعی برای همیشه خداحافظی کردم. کارم تا چند روز شده بود تورق مجدد کتاب و غصه خوردن که اصلا چه وقت تمام شدن بود و مثلا می‌مردی چند هفته‌ی دیگر خواندنش را کش می‌دادی!

در نهایت پس از چند روز جستجوی مصرانه در انواع و اقسام منابع درباره‌ی ریشه‌های تاریخی کتاب و پیدا کردن اسامی رمان‌های مشابه و خواندن صد باره‌ی صفحات موردعلاقه‌ام، به این نتیجه رسیدم به هر حال زندگی ادامه دارد و با نام‌گذاری یکی از گلدان‌های خانه به اسم مبارک زینال،  قضیه فیصله پیدا کرد!

مشابه این ماجرا را بارها و بارها در مورد سریال‌هایی مثل بریکینگ بد و گیم آف ترونز تجربه کردم و از حالا فکر می‌کنم چطور با غم اندوه ناشی از خداحافظی با پروفسورِ سرقت پول و تامی شلبیِ پیکی بلایندرز کنار بیایم.

علل ایجاد افسردگی پس از تماشای سریال

علل ایجاد افسردگی پس از تماشای سریال

بسیاری از روانشناسان معتقدند PSDS  احساسی شبیه به شکست عشقی را در افراد ایجاد می‌کند. در این بخش به صورت جزئی به بعضی از شایع‌ترین دلایل ایجادِ سندروم مزمنِ فیلم بازها و کتاب‌خوان‌ها خواهیم پرداخت و بعد به سراغ راه‌حل‌هایی برای مواجهه با آن خواهیم رفت.

۱- تماشای جهان از زاویه‌ای متفاوت و غیرمعمول

انسان مدرن به اندازه‌ای درگیر روزمرگی است که تماشای فیلم و خواندن کتاب از ساده‌ترین و ارزان‌ترین راه‌هایی است که او را از دنیای واقعی جدا می‌کند. سیر و سلوک در جهان ناشناخته‌ای که شباهت چندانی به زندگی روزمره‌مان ندارد، به صورت ناخودآگاه قوه‌ی تخیل را فعال می‌کند و معمولا داستان را در ذهنمان آن‌طور که دوست داریم ادامه می‌دهیم.

فیلم‌ها و کتاب‌ها حکم ماشین زمان را دارند و به کمک آن‌ها می‌توانیم در دوره‌های مختلف تاریخی و کشورهایی که بعید است در واقعیت از چند کیلومتری‌شان هم رد شویم، سفر کنیم. با همه‌ی این اوصاف طبیعی ست که تمام شدن این سفرهای هیجان‌انگیز اصلا به مذاقمان خوش نیایید و تحمل دوباره‌ی جهان شلوغ و بی‌نظم سخت‌تر از قبل باشد.

۲- راهی امن برای ابراز احساسات سرکوب شده

در وجود همه‌ی ما احساساتی پنهان شده که از آشکار کردنشان واهمه داریم. فیلم‌ها و کتاب‌ها راه خوبی برای تماشای احساسات سرکوب شده‌مان هستند. برای مثال اصلا عاقلانه نیست که برای بالا بردن آدرنالین در دنیای واقعی دست به سرقت بزنیم اما می‌توانیم در دنیای تخیلی فیلم‌ها هم پای خطرناک‌ترین گانگسترها و سارقان دنیا این احساس را تجربه کنیم.

پس از آنجایی که با تمام شدن فیلم، فکر می‌کنیم دیگر راهی برای ابراز احساساتمان وجود ندارد، غم و اندوه را در آغوش می‌گیریم و به زندگی کسالت‌بارمان ادامه می‌دهیم.

۳- زندگی در رویاها

جهان بسیاری از فیلم‌ها و کتاب‌ها در ایده آل‌ترین حالت ممکن و شبیه به رویاهایمان هستند. زمانی که فیلم به پایان می‌رسد احساس می‌کنیم بخشی از رویاهایمان را هم برای همیشه در آن دنیای دوست‌داشتنی جا گذاشتیم و از آنجایی که شرایط زندگی واقعی هیچ وقت در ایده آل‌ترین حالت ممکن نیست، موجی از ناراحتی به سراغمان می‌آید.

مثلا وقتی نوجوان بودم دوست داشتم به اندازه‌ی والتر وایتِ بریکینگ بد شیمی‌دان خوبی باشم اما در واقعیت از یک کارشناس معمولی شیمی فراتر نرفتم و بعداً هم متوجه شدم اصلا برای این کار ساخته نشدم!

با علایم PSDS یا سندروم افسردگی پس از تماشای سریال آشنا شوید

علایم PSDS

علایم PSDS در همه‌ی افراد یکسان نیست اما شایع‌ترین‌هایشان عبارت‌اند از:

  • احساس غم و اندوه شدید
  • ناتوانی در تماشای فیلم‌ها، سریال‌ها یا خواندن کتاب‌های دیگر
  • عشق ورزیدن افراطی به بخشی از داستان یا یکی از شخصیت‌های فیلم و کتاب
  • احتیاج به تماشای چندباره‌ی فیلم و تورق مجدد کتاب برای کشف دوباره‌ی لحظات لذت‌بخش
  • جستجوی افراطی برای فیلم‌ها یا کتاب‌هایی با داستان‌های مشابه
  • عضویت یا تاسیس صفحه‌های هواداری

راه‌حل‌هایی برای رهایی از علایم PSDS

راه‌حل‌هایی برای رهایی از علایم PSDS

حالا که متوجه شدید این مشکل اصلا شخصی و خجالت‌آور نیست و همین الان که این مطلب را می‌خوانید افراد زیادی در سراسر دنیا با آن دست و پنجه نرم می‌کنند، وقت آن رسیده از شر علایم آزاردهنده‌ی این سندروم رها شوید و خودتان را برای ماجراجویی‌های بیش‌تر آماده کنید.

۱- پیدا کردن دلیل اصلی غم و اندوه

اول یک لیوان آب بخورید و بعد بدون تعصب به این فکر کنید که دقیقا کدام بخش از فیلم یا کتاب باعث این حجم از اندوه می‌شود؟ چه چیزی در زندگی واقعی و دنیای فانتزیِ موردعلاقه‌تان متفاوت است؟ قهرمان محبوبتان چه ویژگی‌هایی دارد که شما ندارید؟ اگر کدام بخش از داستان در دنیای واقعی اتفاق می‌افتاد حاضر بودید، قید فیلم را برای همیشه بزنید؟

مشابه پاسخ تک‌تک این سوالات را در دنیای واقعی ایجاد کنید. البته بدیهی است که عملی  کردن بعضی از خواسته‌هایتان امکان‌پذیر نیست؛ مثلا متاسفانه نمی‌توانید اژدهای دنریس تارگرین را در پارکینگ خانه داشته باشید اما می‌توانید شجاعت و اعتماد به نفسش را به زندگی واقعی اضافه کنید.

۲- در دنیای فانتزی فیلم‌ها و کتاب‌ها غرق نشوید

دنیای فانتزی فیلم‌ها و کتاب‌ها به شدت جذاب است و می‌توانید هر کاری که دلتان می‌خواهد را انجام دهید و هیچ اهمیتی هم ندارد که خواسته‌هایتان تا چه اندازه امکان‌پذیرند اما به یاد داشته باشید توقف بیش از حد در این جهان از شما موجود منزوی می‌سازد که امکان تعامل با دنیای واقعی و حل تعارضات پیش‌آمده را ندارد.

۳- باور کنید دنیای واقعی هم می‌تواند جذاب باشد

همین حالا دست به کار شوید و سرگرمی واقعی پیدا کنید که حالتان را بهتر می‌کند. فعالیتی که در آن احساس ارزشمندی به سراغتان می‌آید و گذر زمان را متوجه نمی‌شوید.

برای شروع به دنبال تفریحات لاکچری نباشید؛ پس همین الان زانوی غم بغل کردن را کنار بگذارید، روی پاهایتان بایستید و با گفتن جمله‌ی لوس «دنیا هنوزم خوشگلیاشو داره» فقط کاری که حالتان را بهتر می‌کند را انجام دهید؛ فرقی نمی‌کند، درست کردن یک قابلمه ماکارونی چرب و چیل یا یک سفر چند روز در دل جنگل‌های شمال.

۴- ژانر محبوبتان را تغییر دهید

شاید وقت آن رسیده که ژانر محبوبتان را برای مدت کوتاهی تغییر دهید و فضاهای دیگری را تجربه کنید. با این کار هم از شر عذاب وجدان تماشای آثاری در ژانر فیلم موردعلاقه‌تان خلاص می‌شوید و هم فیلم‌ها و کتاب‌های متنوعی را کشف خواهید کرد که حتما اوقات فرح بخشی را برایتان فراهم می‌کند.

* یک تجربه‌ی کاملا شخصی؛ تماشای انیمیشن‌های پیکسار و دیزنی همیشه علائم PSDS را کاهش می‌دهد و کمک می‌کند راحت‌تر از این حال و هوای غم‌آلود بیرون بیایم.

در پایان فراموش نکنید این اولین و آخرین باری نیست که این احساس را تجربه می‌کنید. پس مثل یک سرباز ورزیده خودتان را برای نبرد تن به تن بعدی آماده کنید.

اگر شما هم PSDS را تجربه کردید، خوشحال می‌شویم نظراتتان درباره‌ی این پدیده‌ی و راهکارهایی که برای رهایی از آن دارید را با ما در میان بگذارید.

منابع: the game of nerds و optimist minds

راهنمای تماشای سریال


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

۱۴۶ دیدگاه
  1. erfan

    هی منی که برای بار هشتم اومدم اینجا🥲💔
    خیلی مزخرفه
    احساس پوچیه خالص دارم

  2. شیلی

    خدا لعنت کنهههه اونایی که پایان فیلمارو انقد غم انگیز میکنننن😭

  3. مصی

    خیلی حالم گرفتههه فیلمی ک دوسش داشتم تموم شد و شخصیت مورد علاقم به طرز خیلی غم انگیزی شکست خورد؛هرلحظه یاد سکانساش میفتم حالم بد میشه،بمولا خوده طرف انقد ناراحت نشده که من شدم خیلی حس بدیه

  4. محمد حاجی اقاجانی

    من چندین بار این اتفاق برام افتاده بود اخرین بارش سر مانی هیست بود که دیدم برلین مردش و دراخر هم با پایان کل سریال ، ذیگه قول دادم سراغ هیچ سریالی نرم چون واقعا به معنی واقعی کلمه دهنم سرویس شد حال حوصله نداشتم برای هیچ کاری

    اومدم خودمو یه تست کنم ببینم این برای فیلمای خارجی اینجوره فقط یا ایرانی ، کلا ایرانی اصلا نگا نمیکنم (خیلی کم دیدم خیلی)

    یه سریال ایرانی طولانی ۱۱۰ قسمتی به اسم کیمیا یادم اومد (قبلا یادم بود تو خونه میدیدن بقیه ) گفتم بزار اینو تستش کنم ببینم بازم اینجور میشم (از قبل با داستان سریال کامل اشنا بودم )

    اقا ما اومدیم روزی ۱۲ ۱۳ قسمت دیدیم (مثلا ۴ صبح میرفتم تا ۱ ظهر میدیدم) بعد از ۳ روز رسیدم به قسمت ۸۵ بعد دیدم ای دل قافل جذب نقش اصلی سریال به نام کیمیا شدم

    ینی الان مجدد رفتم رو حالت دپرسی عجیب حالم گرفته و بی حصولم باید ۱ هفته باز صبر کنم تا یادم بره (فلا همش دارم سکانسای قشنگی که توی سریالا بود رو باز میبینم)

    هیچ وقت فکر نمیکردم روی سریال ایرانی همچین اتفاقی برام بیفته بعد فهمیدم اصلا ربطی به این چیزا نداره

    خلاصه سرویس شدیم 🙁

  5. آوا

    من دو سه روزی میشه که سریال the last of us رو تموم کردم و خب وقتی تموم شد حسی نداشتم تا اینکه یک چیزی منو وسوسه کرد که برم گیم پلی آخرین بازمانده از ما رو ببینم تا وقتی که با پایان غم انگیزش رو به رو شدم…….
    واقعا خیلی داره بهم سخت می گذره ولی زمان یک دارو هست من اینو تجربه کردم سر سریال گیم آف ترونز و الان راحت بدون اشکی ازش صحبت کنم به هر اونا در دنیای خودشان هستن و ما هم در دنیای خودمان

    1. ارش

      سلام من امروز سریال مردگان متحرک رو تموم

      کردم. تو ۲ ماه ، ۱۷۷ قسمتش رو تموم کردم.

      بعد از تموم شدن سریال افسردگی خیلی

      شدیدی گرفتم. احساس بدی دارم همش دارم

      نقد این سریال رو میخونم.

  6. هیچکس

    سلام من دیروز زدم یه شبکه همینجوری دیدم یه فیلمی به اسم جنگ فردا هستش.بعد خوشم اومد نشستم به پاش کم کم دیدم ساعت ۷ غروب شده بعدش فیلم تموم شد و مربوط به زمان آینده و موجودات بیگانه بود یجوری که داشتم دیوونه میشدم. الانم ۴ صبح هی سعی میکنم دوباره فیلمو سرچ کنم

  7. یاسی

    من امروز سریال نام من که کره ای هست رو تموم کردم. من واقعا بعد از اتمام این فیلم افسردگی شدیددد گرفتم و واقعا حالم خیلی بده همینجوری میزنم زیر گریه و اوضاعم خیلی افتضاحه. دلیلشم اینه که دو کارکتر مورد علاقم تو قسمت آخر مردن 😭😭😭 چوی موجین و جون پیلدو کارکتر های موردعلاقم بودن و جفتشون کشته شدن. من به امید رسیدن اوه هه جین و جون پیلدو به هم این فیلمو دیدم😭 شدت افسردگیم در این حده که تا یه چیز غمگین میبینم یا میشنوم به لحظه ی مرگ اونا فک میکنم و گریم میگیره😭😭😭خیلی بده چجوری از این حال دراممم

  8. یاسی

    من امروز سریال نام من که کره ای هست رو تموم کردم. من واقعا بعد از اتمام این فیلم افسردگی شدیددد گرفتم و واقعا حالم خیلی بده همینجوری میزنم زیر گریه و اوضاعم خیلی افتضاحه. دلیلشم اینه که دو کارکتر مورد علاقم تو قسمت آخر مردن 😭😭😭 چوی موجین و جون پیلدو کارکتر های موردعلاقم بودن و جفتشون کشته شدن. من به امید رسیدن اوه هه جین و جون پیلدو به هم این فیلمو دیدم😭 شدت افسردگیم در این حده که تا یه چیز غمگین میبینم یا میشنوم به لحظه ی مرگ اونا فک میکنم و گریم میگیره

  9. محدثه

    منم اینجوری میشدم بدترش اینه که برای فراموش کرد دوباره یه سریال جدیدو شروع میکنم
    نکته اول اینه که هیچوقت چند قسمت رو پشت سر هم نبینید هم به چشمتون آسیب میزنید هم احساس گیجی بهتون دست میده یک زمان خاص مثلا بعد از نهارو انتخاب کنید و تماشا کنید من میخوام از این به بعد اینکارو کنم شما هم با من شروع کنید✌️

  10. ناشناس

    من دیشب سریال کره ای بیست و پنج بیست و یک رو تموم کردم و انقدر تحت تاثیرش قرار گرفتم که آخراش داشتم گریه می کردم!ولی من با غم انگیزترین سریال ها هم گریه نکردم و هیچوقت انقدر تحت تاثیر قرار نگرفتم…فکر کنم به خاطر این بود که اون دوستی ها و اون عشق تو سال های ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۲ خیلی قشنگ بود و آدم خودش رو بین اون پنج نفر تصور می کرد و کلی حس خوب ازشون می گرفت ولی وقتی کم کم عشق بین نا هی دو و بک یی جین از بین رفت و خودشون تصمیم گرفتن جدا شن احساس کردم که یهو همه اون حس های خوب و قشنگ با خاک یکسان شد و فقط نا امیدی و جدایی باقی موند وقتی هم که وارد زمان حال می شدن و ۴۰ سالگی نا هی دو رو نشون میداد در حالی که ازدواج کرده و بود خودش دختر داشت خیلی دلگیر بود همش با خودم می گفتم چی میشد شوهرش بک یی جین باشه؟ :)))

    1. سها

      وای منم بعد از ۲۱ و ۲۵ ساله انقد افسرده شدم که تا یه روز هیچ حسی نداشتم و سر قسمت آخر فقط داشتم عر میزدم که الان سر خرپول و کارآگاه اینطوری شدم با اینکه آخرش خوب تموم شد

  11. گیمر آمفیبیا

    وقتی کامنتارو خوندم احساس کردم که تنها نیستم و اون حس شرم رو ندارم.

    علاوه بر کتاب و فیلم و سریال این قضیه توی پایان بازی های هم هست .
    وقتی با یه کاراکتری که ساعت ها باهاش تو یه دنیای متفاوت بازی کردی ارتباط برقرار میکنی اما بازی تموم میشه.
    هبچ ربطی به سن نداره و هرچی سریال طولانی تر باشه احساس اندوه و غم بیشتر میشه.
    طوری که انگار انگیزه ای برای زندگی نداری و همش به فکر اون لحظات خوبی هستی که درگیر داستان بودی.
    تجربه های من
    پایان فیلم مرد عنکبوتی راهی به خانه نیست
    پایان بازی کالاف دیوتی مدرن وارفار
    پایان انیمیشن آمفیبیا

    فراموش نکنید که تنها و تنها ترین راه درمان فقط گذر زمان هست پس به خودتون فرصت بدید و قبول کنید هرچیزی یه پایانی داره و باید باهاش کنار بیاید .

    زندگی هم یه روزی تموم میشه پس باید از لحظاتش بهترین بهره رو برد . جوری که دوست دارید زندگی کنید

  12. ثمین

    من ۲۶ سالمه. و ۱۵ سالی میشه که سریال کره ای میبینم. و الان خیلی کمترش کردم.چون واقعا اذیت میشم.هر دفعه که یه سریال میبینم و از نقش اصلی خوشم میاد تا مدت ها خودم رو با اون فرد تصور میکنم ولی چون میبینم تو دنیای واقعی کنارم نیست خیلی اذیت میشم.یک هفته قبل سریال Terius behind me رو دیدم و الان چند روزه که خودم با so ji subتصور میکنم. البته نه خود واقعیش، بلکه با اونی که تو سریال بازی کرده. اومدم این مشکل رو سرچ کنم و دیدم کلی کامنت اینجا هست و یکم بهتر شدم.
    راه حلش اینه که بذارید کنار و خیلی کم تر نگاه کنید. چون در هر صورت توهم میزنیم.
    انگار که انرژی ادم گرفته میشه کلا. من فکر میکردم تو سریال های کره ای این موضوع خیلی پر رنگه ولی انگار تو بقیه موارد هم اینجوره.
    واقعا خیلی اذیت کننده اس هی بخوای با اون طرف باشی ولی فقط خیاله و یک درصد هم واقعیت نداره. 😢😢😢😢
    و بعد یه مدت هم به طرز عجیبی دیگه اون کشش رو نداری. پس معلومه همش توهمه و به خاطر توهم عذاب کشیدن واقعا حیفه مگه نه؟. و من فکر میکنم جذب اون شخصیت و ویژگی کاراکتر میشم نه خودش.
    مشکل دیگه ام هم مثل بقیه ادامه دادن ماجرا تو ذهنم هست و وابستگی به اون داستان.

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X