چگونه با غم تمام شدن سریالی که دوست داشتید کنار بیایید؟
تماشای فیلم و کتاب خواندن از جذاب ترین، کمهزینهترین و سادهترین تفریحاتی است که میتوانید برای کوتاه کردن روزهای کشدار و حوصله سر بر رویشان حساب کنید اما زیر پوستهی این فعالیتهای دوستداشتنی، غول بی شاخ و دمی پنهان است که احتمالا با آن رو به رو شدهاید؛ احساس افسردگی که پس از تماشای فیلم یا خواندن کتاب به سراغمان میآید.
در این مقاله دربارهی این درد مشترک صحبت میکنیم. پس اگر شما هم فکر کردید دنیا پس از سریال محبوبتان به پایان رسیده یا بعد از تمام شدن کتاب موردعلاقهتان دلتنگ شخصیت اصلی شدید و یواشکی برایش اشک ریختید، با ما همراه باشید تا با این پدیدهی عجیب و راههای رهایی از آن آشنا شوید.
PSDS یا سندروم افسردگی پس از تماشای سریال چیست؟
سندروم افسردگی پس از تماشای سریال یا Post Series Depression Syndrome که به اختصار PSDS هم نامیده میشود، حالتی از غم و افسردگی است که معمولا پس از تمام شدن سریالهای طولانی به سراغمان میآید. البته میتوان این تجربه را به کتاب و فیلم هم تعمیم داد. هنوز دلیل مشخصی برای این پدیدهی دردناک تعریف نشده اما احتمالا خو گرفتن با دنیایی که از زندگی واقعیمان فاصله دارد، باعث میشود بعد از تمام شدن قصهها (حالا چه در قالب فیلم و سریال، چه در قالب کتاب) به دنیای واقعی پرت شویم و این تعارض موجی از غم و ناراحتی را در ما ایجاد کند.
از آنجایی که بسیاری از ما این احساس را شرمآور میدانیم و فکر میکنیم احتمالا فقط بچهها به خاطر تمام شدن قصهها گریه میکنند، از صحبت کردن دربارهی آن و به اشتراک گذاشتن تجربیات و راهحلهایمان اجتناب میکنیم. پس برای اینکه قبح ماجرا بریزد، اجازه بدهید از خودم مایه بگذارم و یکی از تجربیات کمی خجالتآورم را برایتان تعریف کنم.
رمان سو قصد به ذات همایونی رضا جولایی یکی از بینظیرترین داستانهایی است که دربارهی تاریخ معاصر ایران خواندم. کتاب روایتگر ماجرای کمتر شنیده شدهی ترور نافرجام محمد علی شاه قاجار است. داستان برایم به حدی جذاب بود و از سیر و سلوک در کوچه پس کوچههای تهران قدیم به اندازهای کیفور شده بودم که با پایان کتاب تا چند روز به افسردگی باورنکردنی دچار شدم.
از همه عجیبتر اینکه یک زینال نامی در کتاب وجود داشت که آنقدر دلتنگش بودم که انگار با یکی از دوستانم در دنیای واقعی برای همیشه خداحافظی کردم. کارم تا چند روز شده بود تورق مجدد کتاب و غصه خوردن که اصلا چه وقت تمام شدن بود و مثلا میمردی چند هفتهی دیگر خواندنش را کش میدادی!
در نهایت پس از چند روز جستجوی مصرانه در انواع و اقسام منابع دربارهی ریشههای تاریخی کتاب و پیدا کردن اسامی رمانهای مشابه و خواندن صد بارهی صفحات موردعلاقهام، به این نتیجه رسیدم به هر حال زندگی ادامه دارد و با نامگذاری یکی از گلدانهای خانه به اسم مبارک زینال، قضیه فیصله پیدا کرد!
مشابه این ماجرا را بارها و بارها در مورد سریالهایی مثل بریکینگ بد و گیم آف ترونز تجربه کردم و از حالا فکر میکنم چطور با غم اندوه ناشی از خداحافظی با پروفسورِ سرقت پول و تامی شلبیِ پیکی بلایندرز کنار بیایم.
علل ایجاد افسردگی پس از تماشای سریال
بسیاری از روانشناسان معتقدند PSDS احساسی شبیه به شکست عشقی را در افراد ایجاد میکند. در این بخش به صورت جزئی به بعضی از شایعترین دلایل ایجادِ سندروم مزمنِ فیلم بازها و کتابخوانها خواهیم پرداخت و بعد به سراغ راهحلهایی برای مواجهه با آن خواهیم رفت.
۱- تماشای جهان از زاویهای متفاوت و غیرمعمول
انسان مدرن به اندازهای درگیر روزمرگی است که تماشای فیلم و خواندن کتاب از سادهترین و ارزانترین راههایی است که او را از دنیای واقعی جدا میکند. سیر و سلوک در جهان ناشناختهای که شباهت چندانی به زندگی روزمرهمان ندارد، به صورت ناخودآگاه قوهی تخیل را فعال میکند و معمولا داستان را در ذهنمان آنطور که دوست داریم ادامه میدهیم.
فیلمها و کتابها حکم ماشین زمان را دارند و به کمک آنها میتوانیم در دورههای مختلف تاریخی و کشورهایی که بعید است در واقعیت از چند کیلومتریشان هم رد شویم، سفر کنیم. با همهی این اوصاف طبیعی ست که تمام شدن این سفرهای هیجانانگیز اصلا به مذاقمان خوش نیایید و تحمل دوبارهی جهان شلوغ و بینظم سختتر از قبل باشد.
۲- راهی امن برای ابراز احساسات سرکوب شده
در وجود همهی ما احساساتی پنهان شده که از آشکار کردنشان واهمه داریم. فیلمها و کتابها راه خوبی برای تماشای احساسات سرکوب شدهمان هستند. برای مثال اصلا عاقلانه نیست که برای بالا بردن آدرنالین در دنیای واقعی دست به سرقت بزنیم اما میتوانیم در دنیای تخیلی فیلمها هم پای خطرناکترین گانگسترها و سارقان دنیا این احساس را تجربه کنیم.
پس از آنجایی که با تمام شدن فیلم، فکر میکنیم دیگر راهی برای ابراز احساساتمان وجود ندارد، غم و اندوه را در آغوش میگیریم و به زندگی کسالتبارمان ادامه میدهیم.
۳- زندگی در رویاها
جهان بسیاری از فیلمها و کتابها در ایده آلترین حالت ممکن و شبیه به رویاهایمان هستند. زمانی که فیلم به پایان میرسد احساس میکنیم بخشی از رویاهایمان را هم برای همیشه در آن دنیای دوستداشتنی جا گذاشتیم و از آنجایی که شرایط زندگی واقعی هیچ وقت در ایده آلترین حالت ممکن نیست، موجی از ناراحتی به سراغمان میآید.
مثلا وقتی نوجوان بودم دوست داشتم به اندازهی والتر وایتِ بریکینگ بد شیمیدان خوبی باشم اما در واقعیت از یک کارشناس معمولی شیمی فراتر نرفتم و بعداً هم متوجه شدم اصلا برای این کار ساخته نشدم!
با علایم PSDS یا سندروم افسردگی پس از تماشای سریال آشنا شوید
علایم PSDS در همهی افراد یکسان نیست اما شایعترینهایشان عبارتاند از:
- احساس غم و اندوه شدید
- ناتوانی در تماشای فیلمها، سریالها یا خواندن کتابهای دیگر
- عشق ورزیدن افراطی به بخشی از داستان یا یکی از شخصیتهای فیلم و کتاب
- احتیاج به تماشای چندبارهی فیلم و تورق مجدد کتاب برای کشف دوبارهی لحظات لذتبخش
- جستجوی افراطی برای فیلمها یا کتابهایی با داستانهای مشابه
- عضویت یا تاسیس صفحههای هواداری
راهحلهایی برای رهایی از علایم PSDS
حالا که متوجه شدید این مشکل اصلا شخصی و خجالتآور نیست و همین الان که این مطلب را میخوانید افراد زیادی در سراسر دنیا با آن دست و پنجه نرم میکنند، وقت آن رسیده از شر علایم آزاردهندهی این سندروم رها شوید و خودتان را برای ماجراجوییهای بیشتر آماده کنید.
۱- پیدا کردن دلیل اصلی غم و اندوه
اول یک لیوان آب بخورید و بعد بدون تعصب به این فکر کنید که دقیقا کدام بخش از فیلم یا کتاب باعث این حجم از اندوه میشود؟ چه چیزی در زندگی واقعی و دنیای فانتزیِ موردعلاقهتان متفاوت است؟ قهرمان محبوبتان چه ویژگیهایی دارد که شما ندارید؟ اگر کدام بخش از داستان در دنیای واقعی اتفاق میافتاد حاضر بودید، قید فیلم را برای همیشه بزنید؟
مشابه پاسخ تکتک این سوالات را در دنیای واقعی ایجاد کنید. البته بدیهی است که عملی کردن بعضی از خواستههایتان امکانپذیر نیست؛ مثلا متاسفانه نمیتوانید اژدهای دنریس تارگرین را در پارکینگ خانه داشته باشید اما میتوانید شجاعت و اعتماد به نفسش را به زندگی واقعی اضافه کنید.
۲- در دنیای فانتزی فیلمها و کتابها غرق نشوید
دنیای فانتزی فیلمها و کتابها به شدت جذاب است و میتوانید هر کاری که دلتان میخواهد را انجام دهید و هیچ اهمیتی هم ندارد که خواستههایتان تا چه اندازه امکانپذیرند اما به یاد داشته باشید توقف بیش از حد در این جهان از شما موجود منزوی میسازد که امکان تعامل با دنیای واقعی و حل تعارضات پیشآمده را ندارد.
۳- باور کنید دنیای واقعی هم میتواند جذاب باشد
همین حالا دست به کار شوید و سرگرمی واقعی پیدا کنید که حالتان را بهتر میکند. فعالیتی که در آن احساس ارزشمندی به سراغتان میآید و گذر زمان را متوجه نمیشوید.
برای شروع به دنبال تفریحات لاکچری نباشید؛ پس همین الان زانوی غم بغل کردن را کنار بگذارید، روی پاهایتان بایستید و با گفتن جملهی لوس «دنیا هنوزم خوشگلیاشو داره» فقط کاری که حالتان را بهتر میکند را انجام دهید؛ فرقی نمیکند، درست کردن یک قابلمه ماکارونی چرب و چیل یا یک سفر چند روز در دل جنگلهای شمال.
۴- ژانر محبوبتان را تغییر دهید
شاید وقت آن رسیده که ژانر محبوبتان را برای مدت کوتاهی تغییر دهید و فضاهای دیگری را تجربه کنید. با این کار هم از شر عذاب وجدان تماشای آثاری در ژانر فیلم موردعلاقهتان خلاص میشوید و هم فیلمها و کتابهای متنوعی را کشف خواهید کرد که حتما اوقات فرح بخشی را برایتان فراهم میکند.
* یک تجربهی کاملا شخصی؛ تماشای انیمیشنهای پیکسار و دیزنی همیشه علائم PSDS را کاهش میدهد و کمک میکند راحتتر از این حال و هوای غمآلود بیرون بیایم.
در پایان فراموش نکنید این اولین و آخرین باری نیست که این احساس را تجربه میکنید. پس مثل یک سرباز ورزیده خودتان را برای نبرد تن به تن بعدی آماده کنید.
اگر شما هم PSDS را تجربه کردید، خوشحال میشویم نظراتتان دربارهی این پدیدهی و راهکارهایی که برای رهایی از آن دارید را با ما در میان بگذارید.
منابع: the game of nerds و optimist minds
سلام منم فک میکردم فقط خودم اینجوری میشم بعد از هر دنیای جدیدی که بهش وارد میشم این حس رو مدت زیادی دارم. کسی تونسته کاری که این حس اصلا سراغش نیاد؟ الان بهتره حالم ولی میخوام فیلم جدید ببینم میترسم باز اینجوری بشم :/
منم بعد دیدن سریال هتل دل لونا اینجوری شدم یه حس دلتنگی خاصی برا شخصیت اصلی سریال دارم و افسردگی شدید گرفتم
سلام، منم تازه سری سینمایی های محشر هری پاتر رو تموم کردم، و خوب دارم از این حس میمیرم… هی با خودم میگم چرا هری پاتر با هرمیون ازدواج نکرد؟ یکی از باگ های این کتاب جی کی رولینگ دقیقا همینه، فک کنم تو مرد عنکبوتی ام جی با اون چاقه ازدواج کنه، میشه میگه اصلا؟😂 این قضیه واقعا رو مخمه در حدی که اگه من تو اتاقمم و تلوزیون یه آهنگی پخش میکنه، گوشم اون رو مثل آهنگ محشر هری پاتر پخش میکنه… وقعا وضعیت چرتیه ولی باید تحمل کرد…
بعد دیدن بریکینگ بد و دکستر و بتر کال ساول و لفت اورز دچار افسردگی شدم
من همه مدل فیلم و سریال تو همه ژانر دیدم اما هیچ فیلم و سریال ایرانی تاثیری روم نداشته ، کره ای هم کم میبینم اما بازم تاثیر نداشته. تابستون بود که یه فیلم ترکی شروع شد (حماسه) و من قصد دیدنش رو نداشتم ، یه سریال دیگه هم بود که اونو میدیدم. قسمت ۳ حماسه اومده بود که گفتم برم ببینم اگر بد بود ولش کنم ، تا قسمت ۲۳ دیدم. و نمیدونم چه اتفاقی افتاد که نخواستم ببینم ، اما بعضی وقتا میگفتم چی میشه ، دل به دریا زدمو تو دو روز دیدم بقیشو. کلا ۲۸ قسمت بود. پیشه آخرین قسمتشو دیدم و واقعا ناراحت شدم ، خیلی بد بود. همش میگفتم چرا شخصیت اصلی مرد. انگار با مردن اون یه خنجر تو قلبم فرو رفت. کل دیشب بهش فکر کردم امروز هی میرم درس بخونم هی میاد سراغم فکرش. هی خیال بافی میکنم که دارم ادامه اش میدم. میدونید چی خیلی ناراحتم کرد؟ اینکه قرار بود فصل دوم داشته باشه ولی فینالشو زدن. الان اصلا حال ندارم ، دیشب کلی گریه کردم و میگفتم کاش اصلا نمیدیدمش ادامشو.
سلام من یه احساس عجیبی بهم دست داده که بعد از قسمت ۷ (یکی مونده به اخر) سریال ونزدی بهم دست داده همش اشک میریزم از این که این سریال تموم میشه و اصلا دلم نمیاد قسمت اخرو ببینم به طوری که روزی ۳ یا ۴ بار اینطوری میشم
دقیقااااااا
خب من فیلم ندیدم یه انیمیشن که دو سه روز پیش اکران شد و زیرنویسش هم دیروز اومد
تصمیم داشتم به عنوان جایزه برای نمره امتحان ریاضیم که هفته ی بعد بود بزارم و ۸ قسمت هم ازش اکران شده بود
دیگه شب دوم نیووردم و همون شب همه ی قسمت هاشو دیدم و دارم میمیییییرم برای بقیش که کی اکران میشه
شخصیت مورد علاقم تو فیلمه و چند تا فیلم دیگه هم داشته و بعد از تموم شدن همش هیجانش تو تنم مونده بود و تو فکرم تکمیل ترش میکردم ولی بعد یه ماه که دیگه واقعا ایده ای برای تکمیلش نداشته باشم نمیدونم چه کنم و حس سنگینی مثل غم میاد سراغم
این روزها بد ترین حس دنیا را تجربه میکنم ، انگار که زندگی برایم به پایان رسیده یا توانی برایم نمانده تا خود را از چنجگال این کرکس های همیشه گرسنه رها کنم . سرب داغ و سمی این تفنگداران دست آموز سینه تو را سینه مرا نشانه رفته است ، آه که تمام وجودم از این درد پر شده و دیگر شوقی برای ادامه حیات باقی نمانده …
همیشه با تمام شدن هر کتاب ، فیلم و سریالی که تماشای آن برایم لذت بخش بوده ، حس عجیبی در من ایجاد میشد و تا ماه ها و حتی سال ها با من همراه بوده و هست . مجموعه ای از آثار شکسپیر همچون تاجر ونیزی ، رومئو و ژولیت ، مکبث مجموعه بسیار زیبای ۸ جلدی آنه شرلی ، کتاب ملت عشق و ماری آنتوانت جزو آثاری هستند که با خواندن آنها لذت بردم ، همراه با آنه در گرین گیبلز گریستم و زیبایی های جهان را دیدم و همراه شمس پیچیدگی دنیا برایم آسان شد و در کنار تمام آن لحظات ، لحظه خداحافظی تلخ ترین بود …
شاید تماشای انیمه آنه شرلی شروع تمام این اتفاقات در کودکی من بود و سالهاست با تماشای آن هم تاثیر میگیرم و هم بیشتر در این حس فرو میروم .
بهترین تاثیر این انیمیشن روی رفتار و ادبیات من بوده و من از این بابت راضی هستم ولی ،
ای کاش یا آن را نمیدیدم یا این داستان هیچ پایانی نمیداشت
این روزها بد ترین حس دنیا را تجربه میکنم ، انگار که زندگی برایم به پایان رسیده یا توانی برایم نمانده تا خود را از چنجگال این کرکس های همیشه گرسنه رها کنم . سرب داغ و سمی این تفنگداران دست آموز سینه تو را سینه مرا نشانه رفته است ، آه که تمام وجودم از این درد پر شده و دیگر شوقی برای ادامه حیات باقی نمانده …
همیشه با تمام شدن هر کتاب ، فیلم و سریالی که تماشای آن برایم لذت بخش بوده ، حس عجیبی در من ایجاد میشد و تا ماه ها و حتی سال ها با من همراه بوده و هست ، مجموعه ای از آثار شکسپیر همچون تاجر ونیزی ، رومئو و ژولیت ، مکبث و یا کتاب ملت عشق و ماری آنتوانت
سلام
من بعد از دیدن هشت قسمت ابتدایی سریال پوست شیر به شدت دچار افسردگی شدم اصلا نمیدونم چرا اینطوری شدم ، از همون قسمت اولش که اون شخصیت دختر (ساحل) کشته شد کلا پریشان شدم و بعدش قسمت های بعدی رو هم دیدم هیچ قسمتی اندازه قسمت اولش ناراحت کننده نبود منتها با زهم قسمت اول این سریال رو میبینم بازم بیشتر ناراحت میشم . از هیچ سریالی اندازه این تا به حال دچار افسردگی نشده بودم . حالا هم که گفتم فصل ۲ هنوز کامل آماده نشده بیشتر اعصابم بهم ریخت . گفتم با شما هم اشتراک بذارم .
سلام ، اول اینکه با خوندن این مطالب خیلی آروم تر شدم و بهتر از اون با خوندن نظرات شما دوستان عزیز دیدم که تنها نیستم در مورد psds ، ولی در کل خیلی حال و حس مزخرفی داری ، انگار احساس خفگی داری ، انگار دیگه تنهای تنها شدی ، انگار عاشق اون شخصیت اصلی شدی و دوس داری باهاشون تو این لحظات زندگی کنی ، من سریال های زیادی دیدم که اکثرا با اتمامشون حالم بد بوده ، ولی سریال اتفاقات عجیب واقعا حالمو داغون کرد ، همش میگم کاش هیچوقت این سریالو ندیده بودم ، عالیه این سریال ولی وقتی تموم میشه انگار توهم با این سریال تموم میشی ، در کل که افسردگی بعد دیدن اینجور سریال ها به نظر من ارزش دیدن ندارن دیگه ، چون حال خرابی زیادی داره
دیشب آخرین قسمت بریکینگ بد رو دیدم و بعدش خوابیدم وقتی بیدار شدم همش گریه میکردم. آخه چرا آقای وایت تیر خورد😭😭😭
وای چه جالب بود ، من یک چند روزی هست که سریال کره ای Mouse رو تموم کردم ولی چنان تحت تاثیر این سریال قرار گرفتم که هر وقت بهش فکر می کنم دوست دارم گریه کنم.
من سریال Sons Of Anarchy رو آخرین قسمتم و غم شدیدی به چند دلیل برام ایجاد شده و زندگیم مختل شده کلا نابود شدم حالم از همه چی بهم میخوره هیچی برام قشنگ نیست به شدت رنج میبرم و داغون شدم و حتی دوسدارم خودکشی کنم البته حال و روز مردم هم این روزا خوب نیست یسری چیزا میبینم که خیلی دل خراشه و میل به زندگی دیگه ندارم کلا زندگی به عقیده من هیچ جذابیتی نداره وقتی تو آینه خودم و نگاه میکنم میبینم که چقد زشتم و دوست ندارم دیگه زنده باشم