فیلمهای دزدان دریایی کارائیب از بدترین تا بهترین
قرار است مجموعه فیلمهای دزدان دریایی کارائیب را کنار هم بگذاریم و ببینیم کدامشان از همه جذابتر، تماشاییتر و بهتر از آب در آمده.
سالها پیش مایکل ایسنر، از مدیران سابق دیزنی ایدهای را مطرح کرد تا بتوانند از شهربازیهای دیزنی استفاده کنند و فرنچایزهای سینمایی بسازند. در ابتدا با تجربیات شکست خوردهای روبهرو شدند، مثل «مأموریت به مریخ» (Mission to Mars) برایان دیپالما. ولی ساخت فیلم درباره دزدان دریایی ریسک بزرگتری بود، بهویژه که آخرین بلاکباستر پرخرج سینما با محوریت دزدهای دریایی یعنی «جزیرهی کاتتروت» (Cutthroat Island) به قدری در گیشه بد عمل کرد که استودیو سازندهاش ورشکست شد و در کتاب رکوردهای گینس به عنوان بزرگترین شکست تجاری سینما ثبتش کردند.
به هر صورتی بود ساخت دزدان دریایی کارائیب چراغ سبز گرفت، ولی مشکلاتش تمامی نداشت. وقتی فیلمبرداری اولین قسمت را شروع کردند، مدیران دیزنی از نقشآفرینی جانی دپ در قامت کاپیتان جک اسپارو نگران بودند و میترسیدند نمایش یک دزد دریایی دایمالخمر با شکل و شمایل اسپارو به مخاطبان هدفشان عاقب خوبی نداشته باشد. همچنین نسبت به رویکرد گور وربینسکیِ کارگردان خوشبین نبودند و به نظرشان قصه را زیادی تاریک و جدی در آورده بود. در نهایت وقتی فیلم به اکران رسید، اولین اثر تولید دیزنی شد که درجهی PG-13 گرفت.
ولی با همهی این ماجراها، دزدان دریایی کارائیب یکی از پرسودترین فیلمهای دنبالهدار هالیوود و کاپیتان جک اسپارویی که جانی دپ بازی کرد و دیزنی انقدر از آن میترسید، یکی از دوستداشتنیترین و محبوبترین شخصیتهای سینما شد. محبوبیت این فرنچایز به حدی است که حتی وقتی سال ۲۰۱۷ و بعد از جنجالهای زندگی شخصی جانی دپ قسمت پنجم آن اکران شد به فروش ۸۰۰ میلیون دلاری در گیشههای جهان رسید.
۵. دزدان دریایی کارائیب: مردگان حکایت نمیکنند (Pirates of the Caribbean: Dead Men Tell No Tales)
- محصول: ۲۰۱۷
- کارگردان: یواخیم رانینگ و اسپن سندبرگ س
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶٫۵ از ۱۰
پنجمین و به احتمال زیاد آخرین دزدان دریایی کارائیبی که با حضور جانی دپ ساخته شد، از چند جهت پروژهی کنجکاوی برانگیز و جذابی به نظر میرسید. دوباره قرار بود به داستان ویل ترنر (اورلاندو بلوم) و الیزابت سوان (کیرا نایتلی) نگاهی بیندازند و ادای دینی به سهگانهی اصلی کنند، داستانش هم با جهان داستانی دزدان دریایی کارائیب همخوانی داشت و خاویر باردم هم نقش شخصیت شرور داستان را ایفا میکرد. ولی وقتی فیلم آماده شد و همه آن را دیدند، حس کردیم یک جای کار ایراد دارد؛ جک اسپارو انگار آن جک اسپاروی همیشگی نبود.
اگر همین الان تکههایی از «مردگان حکایت نمیکنند» را در کنار فیلمهای قبلی مجموعه بگذارید، تفاوت آشکاری بین بازی جانی دپ مشاهده خواهید کرد. البته بخشی از این ماجرا به داستان و فیلمنامهی نه چندان خوب این قسمت برمیگردد و هدایت کارگردانهایش، ولی انگار حواشی زندگی دپ و مشکلاتی که از همه طرف سرش هوار میشود تأثیرش را روی او گذاشته و حال فکری و روحی این بازیگر محبوب را به هم ریخته و نتوانسته جک اسپارو را آنطور که به یاد داشتیم روی تصویر زنده کند.
همانطور که اشاره شد، مشکل اصلی به فیلمنامه برمیگردد که تکلیفش با شخصیتها مشخص نیست و بیجهت میآیند و میروند، و این برخورد غیرمسؤولانه با شخصیتها به اصلیترین کاراکتر این فرنچایز ینی جک اسپارو هم ضربه زده. مثلا نگاه کنید به شخصیت پیشگوی معتمد مقامهای دولتی با بازی گلشیفته فراهانی که بر خلاف زمینهچینیها و تصویری که از او میبینیم، اساسا تأثیر چندانی روی قصه ندارد و حتی وقتی کشتی حامل سربازانی که با راهنمایی او به دل دریا زدهاند بالاخره هدفشان را مییابند، خیلی زود و سرسری حذف میشوند و انگار نه انگار که فیلم کلی برایشان وقت گذاشته و داستان ساخته.
داستان این قسمت دربارهی هنری ترنر، پسر ویل ترنر است که به دنبال راهی برای شکستن طلسم پدرش میگردد و در این حین جک اسپارو را هم با خودش همراه میکند. کاپیتان سالازار (خاویر باردم) هم که به خاطر جک اسپارو تا ابد نفرین شده و به صورت شبحی در حال زوال بین مرگ و زندگی پرسه میزند، در به در دنبال این است که از او انتقام بگیرد. اینجا یک نکته وجود دارد که داستان قطبنمای معروف جک را زیر سؤال میبرد. در قسمت دوم متوجه میشدیم که تیا دالما این قطبنما را به جک داده تا او را به جایی که از ته قلب میخواهد برسد راهنمایی کند. ولی در این فیلم طی یک سکانس مفصل که با جلوههای بصری کمکیفیت جانی دپ را نوجوان کردهاند میبینیم که کاپیتان کشتی جک، قبل از مرگش این قطبنما را به او داده.
در ابتدا نویسندهی اصلی این فرنچایز یعنی تری روسیو فیلمنامهای برای این قسمت نوشته بود که رهایش کردند (گویا جانی دپ از ایدهی حضور یک شخصیت شرور زن استقبال نکرده بود و حس میکرد زیادی شبیه سایههای تاریک میشود) و به جایش سراغ جف ناتانسون رفتند که مضامین اسطورهای فیلم را غلیظتر کرد.
ولی مشکلات فیلم به کنار، کارگردانهای نروژی فیلم یواخیم رانینگ و اسپن سندبرگ سکانسهای اکشن نفسگیر و جذابی خلق کردهاند که تماشایشان خالی از لطف نیست.
۴. دزدان دریایی کارائیب: سوار بر امواج ناشناخته (Pirates of the Caribbean: On Stranger Tides)
- محصول: ۲۰۱۱
- کارگردان: راب مارشال
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶٫۶ از ۱۰
وقتی در انتهای قسمت سوم جک اسپارو را میدیدیم که روی نقشه نشانههای چشمهی جوانی را پیدا میکند و برای یافتن آن دل به دریا میزند، فکر نمیکردیم که چند سال بعد دنبالهای ساخته شود که مبنایش همین ماجرا باشد.
«سوار بر امواج ناشناخته» از دو جهت تجربهی جدیدی در دنیای دزدان دریایی کارائیب به حساب میآمد؛ اولین فیلم این مجموعه بود که کارگردانیش را گور وربینسکی برعهده نداشت و راب مارشال جای او را گرفت و این بار خبری از الیزابت سوان و ویل ترنر نبود. سهگانهی اصلی با تمام قوتها و جذابیتهایش، یک مشکل مهم داشت که خیلی به چشم نمیآمد. شخصیتهای کیرا نایتلی و اورلاندو بلوم نه کاریزمایی در حد و اندازهی جانی دپ و جک اسپارو داشتند و نه اساسا حضورشان در بخش اعظمی از داستان قسمت دوم و سوم توجیه میشد. این بار تمرکز داستان روی جک اسپارو است و همه چیز متمرکزتر و با برنامهتر جلو میرود. و البته جانی دپ هم همان جانی دپ همیشگی است و حسابی برای جک اسپاروی محبوبش وقت و انرژی گذاشته.
پشت صحنهی این فیلم نکات جالب زیادی داشته. مثلا در یکی از روزهای فیلمبرداری در لندن، جانی دپ نامهای از طرف دختری ۹ ساله دریافت میکند که در آن گفته بود همکلاسیهایش میخواهند علیه معلمهای مدرسه شورش کنند و به حضور جک اسپارو نیاز دارند. جانی دپ سرزده با گریم و لباس جک اسپارو در مدرسهی دخترک حاضر شد و حسابی همه را ذوقزده کرد، اما به بچهها گفت که شورش علیه معلمها کار درستی نیست.
سوار بر امواج ناشناخته را با نگاهی به رمانی نوشتهی تیم پاورز که سال ۱۹۸۷ منتشر شد ساختند و در آن شخصیتهای تاریخی مثل شاه جورج و ریش سیاه حضور داشتند. با بودجهای بیش از ۴۰۰ میلیون دلار، این قسمت از دزدان دریایی کارائیب پرهزینهترین فیلمی است که تا به حال ساخته شده و در گیشه هم به فروشی بیش از ۱ میلیارد دلار رسید که نشان میداد جانی دپ و دزدهای دریایی هنوز هم جادوی خودشان را از دست ندادهاند.
۳. دزدان دریایی کارائیب: صندوقچهی مرد مُرده (Pirates of the Caribbean: Dead Man’s Chest)
- محصول: ۲۰۰۶
- کارگردان: گور وربینسکی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷٫۳ از ۱۰
وقتی توبت به قسمت دوم دزدان دریایی کارائیب رسید، دیزنی با خیال جمعتری وارد کار شده بود و دیگر ترس قسمت اول را نداشت، برای همین اجازه داد لوگو و قصر معروفش در ابتدای فیلم پخش شود.
خیلیها انتظار قسمت دوم را میکشیدند و وقتی سرانجام اکران شد، در سراسر دنیا گیشهها را فتح کرد. به سرعت رقم فروش رویایی ۱ میلیارد دلار را از آن خود کرد و پرفروشترین فیلم دیزنی شد. مشخص بود که گور وربینسکی و تیم تولید با اعتماد به نفس بیشتری کار کردهاند و نگرانیهای اولیه و ترس ساختن یک فیلم استودیویی پرخرج در ژانری که سابق بر این شکستخورده ریخته بود، از بین رفت. ولی ترس تازهای جایش را گرفت؛ اینکه بتوانند فیلمی به خوبی و محبوبیت قسمت اول بسازند. قسمت دوم و سوم فیلم همزمان فیلمبرداری شدند و در نهایت هم به موفقیتهای زیادی رسیدند. جالب اینجاست که نزدیک بود ساخت این دو قسمت به کل منتفی شود چرا که بودجهی سرسامآور و فیلمنامههای ناقص همه را مضطرب کرده بود که شاید به شکستی فاجعهبار ختم شود.
با وجود فروش شگفتانگیز و درآمد زیادی که نصیب دیزنی کرد، از مشکلاتی هم رنج میبرد. گور وربینسکی تلاش کرده بود تا فیلمی عظیم بسازد با داستانی پیچیده و پر از شخصیتهای رنگارنگ. ولی همین به ضرر کلیت ماجرا تمام شد. همه چیز شبیه کلافی سردرگم به نظر میرسد که در آن شخصیتهای مختلف راه خودشان را میروند و به ندرت پیرنگی منسجم شکل میدهند. الیزابت سوان سوار بر یک کشتی راهی دریاهای آزاد میشود و با خوششانسیهای زیاد به مقصدش میرسد، ویل ترنر هم میخواهد پدرش را از نفرین نجات دهد و هم الیزابت سوانی را که دیگر نیازی به نجات ندارد از مجازات اعدام رها کند، و در میان همهی اینها جک اسپارو را داریم که میخواهد از دست دیوی جونز فرار کند. همهی این قصهها قرار بوده به خاطر هدفی مشترک (قلب دیوی جونز) کنار هم قرار بگیرند و حس یک اثر منسجم را به مخاطب منتقل کنند، ولی چندپارهتر از آن هستند که چفت هم شوند.
۲. دزدان دریایی کارائیب: نفرین مروارید سیاه (Pirates of the Caribbean: The Curse of the Black Pearl)
- محصول: ۲۰۰۳
- کارگردان: گور وربینسکی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
تولید اولین قسمت دزدان دریایی کارائیب با مشکلات زیادی روبهرو بود و مسؤولان دیزنی در هر مرحله از ساختش دچار دودلی میشدند. مایکل ایسنر درست قبل از اکران فیلم میخواست عنوان فرعی آن یعنی «نفرین مروارید سیاه» را حذف کنند، چون نگران بود زیادی به شهربازیهای دیزنی لند شبیه شود. نگرانی او قابل درک بود، ولی گیر دادن به عنوان فرعی فیلم به بهانهی شباهت با پارک تفریحی دیزنی کمی زیادهروی به نظر میرسید. چون اساسا فیلم با نگاهی به همان بخش از شهربازیها ساخته شده بود و حتی در اولین تریلرهای آن هم دقیقا بخشی از همین پارک تفریحی را استفاده کرده بودند (اسکلتی که سکان کشتی را گرفته بود).
با اکران فیلم، ثابت شد که نگرانیهای مدیران دیزنی بیدلیل بوده. در سراسر دنیا هواداران زیادی پیدا کرد و جانی دپ هم به خاطر بازی درخشان و بامزهاش در نقش کاپیتان جک اسپارو نامزد اسکار شد، نکتهای که خیلیها فراموش کردهاند و زیر عظمت و فروش دنبالههای فیلم گم شد. جانی دپ اسکار آن سال را به شان پن برای بازی در فیلم رودخانهی مرموز باخت.
در ابتدا قرار بود داستان دزدان دریایی کارائیب واقعیتر باشد و ماجرای چند دزد دریایی را روایت کند که درگیر ماجراجوییهای معمول این غارتگران اقیانوسها میشوند. ولی بعد از اینکه چند سال روی پروژه کار کردند، جری بروکهایمر بهعنوان تهیه کننده اضافه شد و تد الیوت و تری روسیو را بهعنوان فیلمنامه نویس به پروژه اضافه کرد. روسیو و الیوت مؤلفههای فانتزی و ماورایی به داستان اضافه کردند که نتیجهاش دزدان دریایی نفرینشدهای (به رهبری کاپیتان باربوسا با بازی جفری راش) شد که زیر نور ماه تبدیل به اسکلتهایی نامیرا میشدند.
این ایده چالشی جذاب و سخت برای گور وربینسکی و تیم جلوههای ویژهی فیلم بود. بهویژه صحنهای در فصل اوج فیلم که در آن دزدان دریایی نفرینشده مدام از زیر نور ماه بیرون میآمدند و به آن برمیگشتند و باید تغییرشان از آدمهای عادی به اسکلت و برعکس را در لحظه اجرا میکردند و انصافا کار حیرتانگیزی انجام دادند. همین الان اگر به تماشای فیلم بنشینید، جلوههای بصریش بهتر از خیلی فیلمهای این سالها است.
۱. دزدان دریایی کارائیب: در نقطهی پایانی جهان (Pirates of the Caribbean: At World’s End)
- محصول: ۲۰۰۷
- کارگردان: گور وربینسکی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷/۱ از ۱۰
جاهطلبانهترین و شاید تاریکترین فیلم این مجموعه. از همان دقایق ابتدایی فیلم شاهد صحنهی تکاندهندهای هستیم؛ عدهی زیادی از مردم را در غل و زنجیر صف کردهاند که یکییکی بالای دار بروند. کسانی که یا دزد دریایی هستند، یا به دزدان دریایی کمک کردهاند. افتتاحیهای نفسگیر و تلخ که خبر از یک دزدان دریایی کارائیب کاملا متفاوت میدهد.
قسمت سوم دزدان دریایی کارائیب پرخرجترین فیلم در زمان خودش به حساب میآمد و همه در سراسر دنیا منتظر بودند تا فصل آخر ماجراهای کاپیتان جک اسپارو و دوستانش را تماشا کنند. فیلم پر است از لحظات و فصلهای عجیب و جذاب. این بار دزدان دریایی محبوب ما به همراه کاپیتان باربوسا (که در قسمت قبل فهمیدیم زنده شده) به محفظهی دیوی جونز (جایی که مردگان بعد از مرگ در دریا باید به آن سفر کنند) میروند تا جک اسپارو را به زندگی برگردانند. اوضاع جک اسپارو در این دنیای نامأنوس حسابی تماشایی است. در آستانهی جنون (اگر تا الان مجنون نبوده!) قرار گرفته و کشتی مروارید سیاه را با نسخههای بیشماری از خودش پر کرده. داستان فیلم هرچه جلوتر میرود غیرمنتظرهتر و هیجانانگیزتر میشود و تصاویری مقابل چشمانمان میبینیم که مبهوت و مجذوبمان میکند.
نکتهی مهمتری که باعث شده سومین قسمت از بقیه بهتر باشد، انسجام روایت است. بر خلاف قسمت دوم که انگار هرکدام از شخصیتها ساز خودشان را میزدند، اینجا با روایتی محکم و استخواندار طرف هستیم که هدف، موانع و انگیزههای مشخصی دارد و همه را برای یک مقصد مشخص و مشترک کنار هم آورده. درست است که هر کدام از شخصیتها انگیزههای درونی و شخصی خودشان را دارند، ولی این انگیزههای درونی در تضاد با پیرنگ اصلی فیلم نیست و برای همین مخاطب با لذت بیشتری داستان را دنبال میکند.
منبع: Collider
فیلم هاش واقعا خوب بود و قسمت چهارمش فقط جای خالی ویلیام و الیزابت سوان خالی بود در غیر وین صورت مثل قسمت های قبلش عالی بود
فقط قسمت ۵ رو باید بگم که طبق گفته متن بالا نباید شکل بدست اوردن قطب نما توسط جک اسپارو تغییر میکرد و اینکه جانی دپ اصلا جوندار کار نکرد
اتفاقا از ۱ تا ۴ عالی به ترتیب بهتر شده ولی قسمت ۵ مزخرف بود