چطور مرزهای شخصی مناسبی را در محیطهای کاری ایجاد کنیم؟
خیلیها همیشه این باور را دارند که وقتی در محل کار هستیم، رفتار ما باید کاملاً حرفهای باشد و با شخصیت اجتماعی ما تفاوت داشته باشد. برخی اوقات زمانی که با سایر همکاران صمیمیت بیشتری به خرج میدهید، برای مدیران عجیب و ناخوشآیند است. این موضوع شاید بیشتر در میان خود مدیرها رایج باشد، آنها همیشه سعی دارند مرزهای شخصی را میان خود و کارمندان حفظ کنند و معاشرت افراد سطح پایینتر (از نظر رتبه شغلی) را شاید چندان جذاب نبینند.
با این حال، مادامی که مرزهای شخصی را با افراد به خوبی ایجاد کرده باشید، فکر نمیکنیم احتیاجی باشد که نگران چیزی باشید و یا اینکه از ایجاد هرگونه برخورد اجتماعی اجتناب کنید. خوشبختانه، ایجاد مرزهای شخصی در محیط کار موضوع دشواری نیست و با رعایت چند نکته میتوانید آنها را به خوبی در روابط خود برقرار کنید.
منظور از مرزهای شخصی چیست؟
مرزهای شخصی شما، خطوط و محدودههایی که در آن زندگی میکنید را تعیین میکند. به عنوان مثال، یکی محدودیتهای شما ممکن است شامل نیاز به تنها بودن باشد. شما ممکن است فردی باشید که برای شارژ مجدد نیاز دارید مدتی را تنها باشید. بنابراین، یکی از مرزهای شخصی شما باید به این نحو باشد که در طول هفته چند مرتبه و یا چند روز را به دور از شلوغی و دغدغه باشید تا بتوانید به کارهای خودتان رسیدگی کنید.
مرزهای شخصی میتواند طیف وسیعی از چیزهای مختلف را پوشش دهد. با این حال، آنها اساساً قوانینی هستند که شما برای خود و سایر افراد اطراف خود تعیین میکنید. آنها به دیگران میگویند که از هر نوع رابطه چه انتظاری دارید و انتظار دارید چگونه با شما رفتار شود. این مرزهای شخصی همچنین به افراد دیگر میگوید که اگر از این نشانهها و خواستهها عبور کنند چه اتفاقی میافتد.
یادگیری نحوه تعیین مرزهای شخصی در ابتدا میتواند دشوار باشد. هیچکس نمیخواهد با مجموعهای از قوانین زندگی کند. با این حال، ناتوانی در ایجاد مرزهای شخصی خود، شما را در معرض سوءاستفاده قرار میدهد و ناگهان متوجه خواهید شد که زمان شما باب میل دیگران و در راستای خواستههای آنها سپری میشود و اولویتها و نیازهای خودتان را در زندگی زیر پا گذاشتهاید.
۱. خارج از محیط کار با کارکنان خود معاشرت کنید
این موضوع همیشه یادتان باشد که شما جنبهای خاص از زندگی خود را نمایش میدهید. جنبههایی مثل مدرسه، محل کار، والدین، خانواده و …
به عنوان مثال، شما ممکن است صاحب یک کسبوکار و یا مدیر بخشی از یک شرکت باشید. بنابراین نمیتوانید این وجهه و جنبه از خودتان را کنار گذاشته و هرگونه رفتاری انجام دهید. اگر اشتباهی مرتکب شده و یا خطایی انجام دهید، خیلی از مردم آن را با شرکت و کسبوکار شما نیز مرتبط خواهند دانست. تصور کنید شما صاحب یک فروشگاه فروش پوشاک هستید و یک اتهام اخلاقی بزرگ برای شما مطرح میشود. این بحران طبعاً کسبوکار شما را نیز تحتتأثیر قرار خواهد داد.
اگر قصد جلسه کاری و یا دوستانه با همکار خود دارید، آن را برای بعد از ساعات کاری تنظیم کنید. شاید بهتر باشد در یک رستوران با کارمندان خودتان قرار بگذارید تا هرکدام خودشان به آنجا آمده و در آنجا صحبت کنید. در این محیطها تا جایی که میتوانید به آنها دوست باشید، ولی یادتان باشد، باز هم رئیس و یا همکار هستید. اتمام ساعات کاری به این معنا نیست که هر نوع رفتاری میتوانید داشته باشید.
هرگز سعی نکنید خطوط و مرزهای شخصی را محو کنید، زیرا اگر این کار را کنید، آنها فکر میکنند که رفتار بد در محل کار قابل قبول است. اما اینطور نیست.
۲. اگر با اعضای خانواده کار میکنید، مرزها را مشخص کنید
این موضوع شاید خیلی جالب و ساده به نظر برسد. اما پیچیدگیهای خاصی به همراه دارد. کار کردن با یکی از اعضای خانواده و یا بستگان ممکن است در وهله اول جذاب و بسیار قابل اعتماد به نظر برسد. ولی بهتر است در این شرایط هم مرزهای شخصی را به خوبی ترسیم کنید.
این مرزها میتوانید خیلی پیچیده و یا حتی به حدی ساده باشند که تنها محدود به نحوه رفتار، شوخی و خطاب کردن یکدیگر باشند. به عنوان مثال، زمانی که یک پدر خانواده پسر/دختر خودش را همراه به خود به محیط کار میبرد، در این محیط ممکن است همان رفتار والد و فرزند را با او داشته باشد. او حتی ممکن است همچنان فرزندش را «پسرم/دخترم» صدا کند.
ولی این موضوع باعث قاتى شدن مسائل کار و خانواده خواهد شد. در محیط کار بهتر است همه چیز تا جای ممکن حرفهای بوده و به امور کاری محدود شود. اگر بخواهید جلوی سایر افراد و مشتریان نیز چنین رفتار بسیار خودمانی با یکدیگر داشته باشید، ممکن است به اعتبار کسبوکار شما لطمه وارد شود.
ایجاد مرزهای شخصی در محیطهای اینچنینی کار دشواری نیست و به راحتی میتوانید آنها را تنظیم کنید.
۴. اگر دوستان زیادی دارید که تخفیف میخواهند
انجام این کار و ایجاد این مرز شخصی کار بسیار دشواری به نظر میرسد، ولی حتماً باید انجام شود.
امروزه خیلی از کسبوکارها و فروشگاهها اصرار به مقطوع بودن قیمتهای خود دارند و هنگام صحبت از تخفیف دادن شاید حتی اخم کنند. ولی توضیح این موضوع به دوستان شما شاید چندان آسان نباشد!
مثالهای مختلفی از این موضوع میتوان بیان کرد. شاید شما کسبوکار شخصی خودتان را دارید و دوستان برای خرید شما را انتخاب میکنند و همیشه درخواست تخفیف دارند. شاید نحوه قیمتگذاری شما به نحوی باشد که امکان ارائه تخفیف را نداشته باشید و یا اینکه مقدار آن بسیار محدود باشد. در این شرایط باید مرزهای شخصی را به خوبی با دوستان خود ایجاد کنید که یا درخواست تخفیف نکنند، یا اینکه به خوبی با شرایط شما آگاه باشند و چانهزنی بیشتری نکنند تا رابطه دوستانه شما دچار مشکل شود و یا اینکه شما در فروش محصولات ضرر کنید.
از سوی دیگر، موضوع تخفیف برای دوستان و آشنایان شاید در شرکتها بیشتر چالشبرانگیز باشد. تصور کنید که شما در یک شرکت خاصی کار میکنید و دوست شما خریدهای مرتبط خود را به شما میسپارد. او ممکن است از شما انتظار تخفیف داشته باشد، ولی سیاستهای شرکت این اجازه را به شما ندهد. در این میان باید مرزهای شخصی و کاری را به خوبی ایجاد کنید تا موضوع تخفیف نتواند آسیبی به روابط شخصی و یا اخلاق حرفهای شما در محل کار وارد کند.
۵. اگر دوستی را به میهمانی کاری دعوت میکنید
گاهی اوقات جشنها و مهمانیهای کاری برگزار شده و به شما اجازه میدهند یک یا چند نفر را همراه خود بیاورید. در این شرایط شما میخواهید یک دوست که رابطه شخصی با یکدیگر دارید را واحد جمعی از همکاران خود کنید. طبعاً نوع معاشرت شما با هریک از این دو گروه متفاوت است. در چنین شرایطی، حداقل ۲ موضوع خیلی مهم را باید رعایت کنید.
در وهله اول، در انتخاب فرد موردنظر دقت کنید. گاهی اوقات شاید احساس صمیمیت و راحتی بیشتری با یکی از دوستان خود داشته باشید، ولی نوع رفتار او شاید برای این مراسم مناسب نباشد. از آنجایی که رفتار دوست شما در نگرش همکاران نسبت به خود شما تأثیرگذار خواهد بود، سعی کنید فرد مناسب و موجهتری را انتخاب کنید.
مورد بااهمیت دوم، دادن تذکرهای مناسب است. پیش از شروع مراسم، بهخوبی با او صحبت کرده و توضیح دهید که برخی شوخیها نباید در این محیط مطرح شوند و خیلی از حرفها و خاطرات را نباید در اینجا بازگو کند. بهصورت کلی، از او بخواهید از بیان هر چیزی که باعث میشود شما غیرحرفهای به نظر برسید اجتناب کند.
هنگام تعیین مرزهای شخصی به این موارد توجه داشته باشید
در بخش بالاتر چند مورد و مثال کاربردی از ایجاد مرزهای شخصی در محیطهای کاری صحبت شد. ولی در ادامه، چند توصیه اجمالی در مورد این مرز و محدودهها بیان میکنیم. توجه به این نکات به شما کمک میکند تا این فرآیند را بهتر انجام داده و به ان پایبند بمانید.
منظور از مرزهای شخصی چیست؟
مرزهای شخصی شما، خطوط و محدودههایی که در آن زندگی میکنید را تعیین میکند. به عنوان مثال، یکی محدودیتهای شما ممکن است شامل نیاز به تنها بودن باشد. شما ممکن است فردی باشید که برای شارژ مجدد نیاز دارید مدتی را تنها باشید. بنابراین، یکی از مرزهای شخصی شما باید به این نحو باشد که در طول هفته چند مرتبه و یا چند روز را به دور از شلوغی و دغدغه باشید تا بتوانید به کارهای خودتان رسیدگی کنید.
مرزهای شخصی میتواند طیف وسیعی از چیزهای مختلف را پوشش دهد. با این حال، آنها اساساً قوانینی هستند که شما برای خود و سایر افراد اطراف خود تعیین میکنید. آنها به دیگران میگویند که از هر نوع رابطه چه انتظاری دارید و انتظار دارید چگونه با شما رفتار شود. این مرزهای شخصی همچنین به افراد دیگر میگوید که اگر از این نشانهها و خواستهها عبور کنند چه اتفاقی میافتد.
یادگیری نحوه تعیین مرزهای شخصی در ابتدا میتواند دشوار باشد. هیچکس نمیخواهد با مجموعهای از قوانین زندگی کند. با این حال، ناتوانی در ایجاد مرزهای شخصی خود، شما را در معرض سوءاستفاده قرار میدهد و ناگهان متوجه خواهید شد که زمان شما باب میل دیگران و در راستای خواستههای آنها سپری میشود و اولویتها و نیازهای خودتان را در زندگی زیر پا گذاشتهاید.
۱. به آنچه برای شما مهم است و به آن نیاز دارید فکر کنید.
هنگامی که برای اولین سعی میکنید مرزهای شخصی را تعیین کنید، اولین چیزی که باید در نظر بگیرید این است که در زندگی و روابط به چه چیزی نیاز دارید. منظور ما چیزهایی است که برای شما مهم است و چیزهایی که برای شاد بودن و احساس مثبت نیاز دارید.
به عنوان مثال، یک مرز شخصی در یک رابطه ممکن است این باشد که شما هیچ نوع خیانت را تحمل نکنید. در محیطهای کاری، هرگونه شوخی زشت و زننده ممکن است یک مرز برای شما باشد. اگر این رمزها را به خوبی تعیین نکنید، متوجه نخواهید شد که چه نوع شوخی قابل قبول و کدامیک غیرقابل قبول است. بنابراین، بهتر است همه چیز به خوبی و به وضوح برای شما تعریف شده باشد.
۲. قبل از تصمیمگیری در مورد مرزها، مدتی به آنها فکر کنید
شما باید با مرزی که برای خود و دیگران تعیین میکنید کاملاً موافق باشید؛ بنابراین، قبل از تصمیم گیری در مورد آن، مدتی را صرف فکر کردن در مورد آن کنید. شاید بهتر باشد به احساس و قلب خودتان هم گوش کنید. اگر این حدومرز باعث میشود احساس کنید که کنترل اوضاع را در دست دارید، انتخاب خوبی است. اگر به شما احساس سفت و سختی میدهد و مطمئن نیستید به کدام سمت حرکت کنید، انتخاب مناسبی برای شما نیست. در این شرایط شاید بهتر باشد مجدداً روی این موضوع فکر کنید.
تا جای ممکن نباید مرزی را تعیین کرده، سپس از آن عقبنشینی کنید و مجدداً حریم جدیدی را تعریف کنید. با این کار فقط اطرافیان را گیج خواهید کرد. البته، این درست است که برخی از مرزها در طول زندگی ممکن است تغییر کنند. درهرحال، شما باید به ارزشهای اصلی خود پایبند باشید.
۳. مرزهای شخصی خود را بهوضوح بیان کنید.
انجام این مورد شاید دشوارتر باشد! شما باید مرزهای شخصی خود را به طور واضح و مستقیم با اطرافیان خود در میان بگذارید، اما دقیقاً چگونه این کار را انجام بدهید؟ این ایده و راهکار خوبی نیست که جلوی آنها بنشینید و لیست خود را برای آنها بخوانید. با این حال، سعی کنید در مورد چیزهایی که برای شما مهم هستند گفتگو کنید.
وقتی در مورد مرزهای خود صحبت میکنید، مطمئن شوید که شفاف هستید. مرزهای شخصی خود را به وضوح مشخص کنید. در غیر این صورت، هرکس ممکن است تفسیر شخصی خود را از آنها داشته باشد. همچنین در مورد عواقب عبور از این مرزها نیز به آنها صحبت کنید.
۴. به خودتان اجازه ندهید که در مورد کارتان احساس بدی داشته باشید
یادگیری نحوه تعیین مرزهای شخصی همچنین به این معنی است که نباید نسبت به چیزی که برای شما مهم است احساس بدی نداشته باشید. هرگز واقعاً چیزی برای شما مهم است، اجازه ندهید کسی در آن مورد احساس بدی در شما ایجاد کند.
به همین دلیل مهم است که قبل از تصمیمگیری در مورد مرزهای خود در مورد آنها فکر کنید. اگر وجود آنها و رعایت کردنشان باعث میشود احساس خوبی داشته باشید، پس دیگر نباید بهخاطر تعیین آنها خود را سرزنش کرده و یا اینکه حس بدی پیدا کنید.
اگر کسی باعث میشود نسبت به این مرز و محدودههای خودتان احساس بدی پیدا کنید، احتمالاً جزو افرادی است که این حریمها باعث شده بتواند از شما سواری ببرد و آنچه میخواهد را از شما به دست بیاورد. اگر کسی واقعاً به شما اهمیت میدهد، راضی خواهد بود که در همین محدودهها با شما ارتباط برقرار کرده و شما را خوشحال و راضی ببیند.
۵. واقعاً به مرزهای خود پایبند بمانید
خودآگاهی نکتهای کلیدی است. اطمینان حاصل کنید که حرف و عمل شما یکسان باشد. شما نمیتوانید مرزهای شخصی خود را با یکی از نزدیکان خود به محکمی تعیین کنید، ولی دقیقاً همان کار را خودتان با آنها انجام دهید؛ بنابراین لازم است که ثابتقدم باشید و به مرزهای خود پایبند بمانید.
۶. اهمیت مراقبت از خود را درک کنید
هر مرزی که تعیین میکنید در اصل مربوط مراقبت بیشتر از خودتان است. درک نکردن اهمیت صرف وقت برای خود، مراقبت از خود، و به طور کلی مهربان بودن با خود به این معنی است که شما در واقع جوهر واقعی و زیربنای ایجاد مرزهای شخصی را درک نمیکنید. اگرچه اطرافیان شما اهمیت دارند، ولی خودتان هم بااهمیت هستید و باید از خواستهها و خودتان مراقبت کنید.
البته این بدان معنا نیست که شما باید خودخواه باشید. تفاوت بسیار زیادی بین این دو وجود دارد. یادگیری نحوه تعیین مرزهای شخصی نباید به این معنی باشد که نسبت به دیگران با بیانصافی یا غیرمنصفانه رفتار میکنید. بلکه به این معنی است که شما به هر چیزی که برایتان مهم است پایبند هستید.
۷. به عواقب مرزهای شخصی خود پایبند باشید
هنگام تعیین مرزهای شخصی شما نهتنها باید و نبایدها را مشخص میکنید، بلکه در مورد عواقب رعایت نکردن آنها هم گزینههایی را مطرح میکنید. بهعنوانمثال، اگر یک دوست از این مرز و حریم عبور کرد، شاید لازم باشد در دوستی با او تجدیدنظر کنید. البته این بدان معنا نیست که افراد با اولین اشتباه از دچار این عواقب شوند. از سوی دیگر، برخی مرزها ممکن است شکنندهتر باشند و یا اینکه عبور از آنها واکنش چندان خاصی را به همراه نداشته باشد. با این حال، هنگام فکر کردن روی هرکدام از این مرزها، باید نوع واکنش خود نسبت به اشتباه مخاطب و عبور از آنها را نیز حداقل برای خودتان مشخص کنید.
منابع: lovepanky و everydaypower