فیلم «پدر ما»؛ یک درام جنایی که به داستانی خانوادگی تبدیل میشود
فیلم سینمایی «پدر ما» (Padrenostro) به کارگردانی کلودیو نوچه از جمله آثاری است که جمعه هفته گذشته در سومین روز برگزاری جشنواره فیلم ونیز به نمایش درآمد.
داستان فیلم پدر ما اقتباس آزادی است از ماجرای تلاش برای ترور معاون رییس پلیس شهر رم آلفونسو نوچه (پدر کارگردان فیلم) توسط گروههای افراطی چپگرا در طول یک دوره از بحرانهای اجتماعی در ایتالیا طی سالهای اواخر دهه ۱۹۶۰ تا اواخر دهه ۱۹۸۰.
پدر ما از نظر زمانی در سال ۱۹۷۶ میگذرد. والریوی ۱۰ ساله به همراه مادرش شاهد تلاش ناموفق یک چریک مسلح برای قتل پدرش است. از این لحظه به بعد، ترس و نوعی حس مداوم آسیبپذیری به شکل شدیدی کل خانواده را در بر میگیرد.
در تابستان همان سال والریو با کریستین آشنا میشود، پسری که کمی از او بزرگتر است. کریستین تنها، طغیانگر و جسور است و حضورش زندگی والریو را برای همیشه تغییر میدهد.
پیرفرانچسکو فاوینو نقش پدر والریو را ایفا میکند؛ او که بهتازگی در فیلم «خائن» (The Traitor) ساخته هنرمند برجسته ایتالیایی مارکو بلوکیو به ایفای نقش پرداخت بازیگر پرکاری است و سابقه حضور در ۵۰ فیلم اروپایی و آمریکایی را دارد.
کلودیو نوچه کارگردان ۴۵ ساله فیلم سینمایی پدر ما، اولین فیلم سینمایی بلند خود را در سال ۲۰۰۹ تحت عنوان «صبح بخیر امان» (Good Morning Aman) روی پرده برد. نوچه فیلم دومش «جنگل یخ» (The Ice Forest) را در سال ۲۰۱۴ ساخت و حال با سومین فیلم بلندش در بخش رقابتی جشنواره بینالمللی فیلم ونیز ۲۰۲۰ شرکت کرده است.
در حال حاضر سه نقد درباره جدیدترین اثر کلودیو نوچه منتشر شده است. بررسی این نقدها نشان میدهد منتقدان گاردین و ورایتی فیلم را پسندیدهاند در حالی که منتقد مجله اسکرین اینترنشنال از فیلم رضایت نداشته.
در ادامه بخشهایی از این سه نقد را مرور میکنیم.
گزیدهی نقدها و بررسیهای فیلم پدر ما
گاردین / زان بروکس
کلودیو نوچه بهعنوان یک کودک در دهه ۱۹۷۰ شاهد ترور پدرش (معاون رییس پلیس شهر رم) توسط گروههای مسلح چپگرا بوده است. این تروما به گفته خود او در تمام زندگی آزارش داده تا در نهایت با ساخت فیلم پدر ما به نوعی کاتارسیس (پاکسازی روانی به وسیله هنر) دست پیدا میکند؛ فیلمی که در جشنواره ونیز برای مهمترین جایزه جشنواره یعنی شیر طلایی به رقابت میپردازد.
پدر پس از ترور همواره با خود اسلحه حمل میکند و هر بار که زنگ خانه به صدا در میآید مشوش میشود. والریو فرزند ۱۰ ساله او مطمئن نیست دقیقا چه اتفاقی به چه دلیلی رخ داده که طبیعتا یعنی مخاطب در تاریکی و ابهام باقی میماند. در عمده زمان، فیلم پدر ما ترجیح میدهد دنیای خشن بزرگسالان را از زاویه دید یک کودک به تصویر بکشد.
روزی هنگام بازی والریو یک پسر در ظاهر ولگرد به نام کریستین را ملاقات میکند و با او دوست میشود. کریستین را میتوان مثل موجودی متعلق به داستانهای پریان توصیف کرد؛ او همچون یک معلم است و در عین حال همچون یک فرد حقهباز، کنار او بودن سرگرمکننده است اما نمیشود کاملا به او اعتماد کرد.
این پسر در داستان واقعی حضور نداشته و کاملا ابداع کارگردان است؛ در واقع کمکی است به خوددرمانی نوجوانی که با تروما روبهرو شده.
جسارت و جاهطلبی محض نوچه در این فیلم را نمیتوان انتقاد کرد. اگر فیلم پدر ما کمی بهم ریخته به نظر میرسد باید گفت این بهمریختگی هم زیبا و باشکوه است. تماشای فیلم پدر ما همچون شیرجه عمیقی است درون ناخودآگاه کارگردان.
ورایتی / جی وایزبرگ
دورهای در اواخر سالهای ۱۹۶۰ تا اواخر سالهای ۱۹۸۰ که ایتالیا درگیر مبارزه با تروریسم بود و تحت عنوان «سالهای سربی» (Years of Lead) از آن یاد میشود از آن دست دورههای تاریخی است که قابلیتهای بسیار پرباری برای اقتباس سینمایی دارد.
کارگردان فیلم کلودیو نوچه در این اثر با مطرحکردن اتفاقاتی واقعی از ماجرای ترور پدرش در سال ۱۹۷۶ یک ترومای شخصی را واکاوی میکند و تلاش میکند نشان دهد این واقعه از نظر عاطفی چه تأثیری بر او و خانوادهاش داشته.
فیلم پدر ما اثری است که با ظرافت و هوشمندی ساخته شده و چندین و چند سکانس قدرتمند دارد؛ سکانسهایی که درون یک فیلمنامه کمتر رضایتبخش قرار گرفته.
روی هم رفته با در نظر گرفتن موضوع فیلم و مجموعه بازیگران احتمالا باید انتظار استقبال خوبی را از این اثر در کشور ایتالیا داشته باشیم اما بعید به نظر میرسد که فیلم به شکل جدی در سطح جهان مطرح شود.
فیلم به شکل کلی امیدوارکننده است اما به نظر میرسد فیلمنامه آنچنان عمیق نیست. برای مثال نحوه برخورد فیلمنامه با هویت کریستین به سادگی از زوایای مختلفی اشتباه است.
فیلم تأثیر فرساینده تیراندازی روی روابط خانواده و ترس همواره حاضر از اینکه واقعه یکبار دیگر تکرار شود را بهخوبی نشان داده. هم والریو و هم کریستین شخصیتهای جذابی از کار درآمدهاند؛ در واقع آسیبپذیری اولی با اسرارآمیزی مسحورکننده دومی بهخوبی در کنار هم قرار گرفته است.
تغییر شخصیت جینا (مادر والریو) از یک مادر آسمانی به یک زن عصبی فرسوده خوب اتفاق میافتد اما سفت و سختی و بیاحساسی پدر نیاز به بیشتر شکافتهشدن داشت تا او را به فردی بیش از یک موجود ناشناس تبدیل کند.
اسکرین اینترنشنال / فینولا هالیگان
این درام جنایی که از ماجرای واقعی کودکی کارگردان فیلم کلودیو نوچه الهام گرفته شده است به داستان رابطه پدر-پسری تبدیل میشود.
در حالی که اثر، بالا و پایینهای دراماتیک خود را دارد اما پس از نیم ساعت انفجاری اول اتفاق چندانی برای قهرمان ۱۰ ساله مو طلایی فیلم و پدر خوشتیپش که سعی میکنند با عواقب ماجرا کنار بیایند رخ نمیدهد.
به نظر میآید فیلم بیشتر برای مخاطب داخلی مناسب باشد که پس از جشنواره ونیز به تماشای آن خواهند نشست؛ مخاطبی که با این دوره تاریخی و عوارض روانیاش از نزدیک آشنا است.