چگونه گذشته خود را بپذیریم و آینده را تغییر دهیم؟
اگر به دنبال رشد شخصیتی و موفقیت در زمینههای مختلف فردی و اجتماعی هستید و به این مقاله برخوردید حتما این را یک نشانه تلقی کنید و تا انتهای مطلب با ما همراه باشید، چراکه میخواهیم به بررسی این نکته بپردازیم که چگونه گذشته را بپذیریم و آینده را به گونهای که میخواهیم تغییر دهیم.
قطعا میدانید که هیچکس نمیتواند بدون آنکه بخواهد و یا تلاشی برایش بکند، خودش را تغییر دهد و یا سبک زندگی بهتری داشته باشد. اگر بخواهید زندگی آسوده و با آرامشی داشته و در کسب و کار خود پیشرفت قابل ملاحظهای داشته باشید هنگام خواندن این متن، به تمامی جملات آن فکر و خودتان را در آن حال و احوال تصور کنید تا همه چیز برایتان قابل درکتر باشد.
احتمالا تا به حال برایتان پیش آمده است که درگیر روزمرگی شده باشید، یک گوشه تنها بنشینید، حوصله افراد دیگر را نداشته و یا کل روز مشغول گشتن در فضای مجازی باشید. همهی این اتفاقات در نتیجه و به مرور باعث منزوی شدن، بیحوصلگیتان و حتی افسردگی میشود که تاثیر بسیار منفی روی سلامت و روان شما میگذارد.
آمار و ارقام نشان میدهد که بیش از ۵۶٪ افراد آمریکایی در حال حاضر نگرانی زیادی برای سلامت جسم و روان خود دارند که با توجه به زندگی دیجیتالی امروزی کاملا طبیعی است. حال شاید این سوال به ذهنتان برسد که چگونه میتوان از این گرداب همهگیر بیرون آمد و بیشتر به فکر موفقیت و بهتر شدن سبک زندگی بود. اگر به گذشته نگاه کنید به وضوح میتوانید ببینید که ارتباطهای انسانی به مراتب بیشتر بود؛ همانند دید و بازدیدها. امروزه با توجه به پیشرفت روزافزون تکنولوژی، بسیاری از ما با استفاده از یک گوشی هوشمند به راحتی میتوانیم با یکدیگر در ارتباط باشیم ولی آیا کیفیت این نوع ارتباط با ارتباط رو در رو و فیزیکی مشابه است؟ بی شک خیر.
چرا باید گذشتهی خود را بپذیریم و آینده را تغییر دهیم؟
دکتر جان دلونی، نویسندهی معروف و محبوب کتاب پرفروش و مشهور «گذشتهات را بپذیر و آیندهات را تغییر بده» این کتاب را بر اساس گفتههایی که در بالا مطرح شد نوشت. وی این مشکلات را با چشم باز دید و در نتیجه تصمیم گرفت با توضیحهای فراوان خود در راستای حل این مسائل به ما کمک کند. با الهامگرفتن از یافتههای این کتاب که در ادامه به بخشهایی از آن هم خواهیم پرداخت، شما میتوانید دلیل زنده بودنتان را بیابید، روابط عمیق، زیبا و معناداری داشته باشید و حتی از لحاظ مالی پیشرفت زیادی کنید. اندیشه و خواست انسانها بزرگترین داراییشان است؛ دارایی قدرتمندی که وقتی با اشتیاق و شور و شوق درآمیزد میتواند معجزهآسا باشد.
دکتر جان دلونی به وضوح در جایجای سخنان خود اشاره میکند که وقت آن است که گذشته خود را پشت سر بگذارید و در مسیر سلامتی، شادمانی و رضایت حقیقی قرار بگیرید. جان با ۴ قدم ساده در کتاب خود (که در این مقاله هم به آن اشاره میکنیم) به شما یادآوری میکند که چطور و چگونه میتوانید زندگی خود را از دیروزتان بهتر و عمیقا شادمانی حقیقی را تجربه کنید. البته توجه داشته باشید که برای دیدن نتیجه باید پا پیش بگذارید و با عزمی راسخ شروع به تلاش کنید و زمانی که به شادمانی و سرخوشی حقیقی رسیدید حتما مراقب باشید که به راحتی از دستتان نرود.
۱. پذیرش گذشته
کاملا واضح است که راهی برای تغییر گذشته وجود ندارد و هرگز نمیتوانید دوباره به آن برگردید. حتما برای همهی ما پیش آمده که اتفاقات ناگوار و به ظاهر بدی را پشت سر گذاشته و یا مرتکب اشتباهاتی شده باشیم. واقعیتی که وجود دارد این است که اگر ما اشتباه نکنیم و اتفاقات به ظاهر بد را تجربه نکنیم هرگز مسیر پیشرفت برایمان تداعی نمیشود. اگر کودک در ابتدای آموختن به قدم برداشتن زمین نخورد و درد نکشد، هیچوقت دویدن را نمیآموزد.
فکر کردن به تجربههای منفی گذشته همانند کولهباری سنگین از آجر میماند، آن هم درست در زمانی که قایق شما در حال غرق شدن است.
اتفاقات منفی و یا تجربههای غمانگیز باعث میشوند ما دقیقا بفهمیم که چه چیزی از دنیا میخواهیم. اتفاقاتی که در گذشتهتان رخ داده است اگر به درستی مدیریت شوند، هیچ تاثیر بدی روی پیشرفت آینده شما نخواهد داشت جز اینکه خودتان اجازهاش را بدهید. به عنوان مثال دائم خود را سرزنش کنید و یا مدام به خاطرات منفی فکر کنید. باری دیگر تاکید میکنیم که اتفاقات به ظاهر منفی گذشتهی شما کوچتترین تاثیری در موفقت آیندهتان ندارد.
بزرگترین و بدترین اشتباهی که اغلب انسانها در مورد مقابله با افکار و خاطرات منفی دارند این است که فکر میکنند دیگر نمیتوانند آن را پشت سر بگذارند و فراموش کنند. افرادی که داستانهای گذشتهی خود را مدام با خود حمل میکنند، به مرور سلامت جسم و روان خود را در خطر میاندازند و ممکن است دچار افسردگی هم بشوند. فکر کردن به تجربههای منفی گذشته همانند کولهباری سنگین از آجر میماند، آن هم درست در زمانی که قایق شما در حال غرق شدن است. حال شما برای بقا باید آن کوله بار را به دل دریا رها کنید و جان خود را نجات دهید. با این کار زندگی آسودهتری را تجربه خواهید کرد و در نتیجه مسیر موفقیت برایتان هموارتر میشود.
۲. چگونگی تغییر افکار و اعمال
یکی دیگر از راههای مهمی که مسیر موفقیت و پیشرفت را برایتان هموار میکند این است که افکار و در پی آن اعمال خود را تغییر دهید. حال ممکن است این سوال به ذهنتان برسد که چگونه میتوان این کار را انجام داد. اولین راه برای تغییر افکار این است که افسار ذهن خود را به دست بگیرید و دیگر بردهی آن نباشید.
هر زمانی که حس کردید ممکن است ذهنتان سمت چیزهای منفی و خاطرات بد گذشته برود، سریعا اقدام کنید و با چیزهای جالب خود را سرگرم کنید. همانند دیدن فیلم مورد علاقهتان، صحبت با کسانی که دوستشان دارید و یا قدم زدن در پارک. این کار سخت است، به تمرین زیادی نیاز دارد که انکارش نمیکنیم، اما اگر تلاش کنید نتیجه را قطعا در زندگی خود حس خواهید کرد.
جان میگوید: «شاید من در کنترل احساساتم ناتوان باشم اما میتوانم افکار خود را راجع به اینکه چه حسی دارم کنترل کنم».
باید به خود تلقین کنید که فکر کردن به خاطرات منفی گذشته، کاملا بیهوده است و هیچ ارزشی ندارد. تلقین به خود مفهومی است که ارتباطی میان ذهن هوشیار و نیمه هوشیار برقرار میسازد. ذهن انسان طوری طراحی شده است که میتواند با کمک قدرت تلقین و حواس پنجگانهی خود دریافتی ذهن نیمه هوشیار را کنترل کند. بنابراین درست مثل یک اسب سرکش میماند که اگر افسارش را در دست بگیرید، میتواند به شما سواری خوبی بدهد ولی در غیر این صورت قطعا شما را در شرایط سخت و غیرمنتظره به پایین پرتاب خواهد کرد.
جان در کتاب خود ابزارها و راههای فراوانی را در اختیارتان قرار میدهد تا بتوانید به وضوح متوجهی چگونگی کارکرد ذهن خود شوید، از آن به سود خود استفاده کنید و در نهایت متوجه شوید که چگونه افکارتان میتواند بر اعمالتان تاثیر بگذارد. نگران این نباشید که چگونه باید اعمال خود را تغییر دهید. به محض اینکه روی خود کار کرده و شروع به کنترل ذهنتان کنید طی گذشت زمان اعمالتان نیز تغییر میکند.
۳. چگونه دوباره با دیگران ارتباط برقرار کنیم؟
هیچ وقت نمیتوان منکر این قضیه شد که انسان موجودی اجتماعی است. تصور کنید که در دنیا فقط یک انسان وجود داشت و آن هم شما بودید. در این شرایط دیگر هیچ امیدی به زندگی دیده نمیشد. هیچ کدام از جانداران زنده در دنیا همانند انسان توانایی زندگی جمعی وسیع را ندارند. بیایید رو راست باشیم؛ همهی ما ارتباط واقعی را دوست داریم و این ارتباط هم به گونهای نیست که در صفحههای مجازی بتوان آن را یافت. زندگی اجتماعی و ارتباط با افراد دیگر بخش جدا نشدنی حیات انسانها بوده و برای بقا لازم و ضروری است.
انسانها به دیگر انسانها نیاز دارند. تصور کنید هنگامی که غمگین و یا افسرده هستید چقدر صحبت کردن با کسی که دوستش دارید و یا دوست صمیمیتان می تواند به شما کمک کند. البته برای بعضی از افراد که کاملا درونگرا هستند گفتن این حرفها بسیار آسانتر از انجام دادنشان است اما چیزی از حقیقت ماجرا کم نمیکند.
جان در کتاب خود یادآور این نکته میشود که «افراد تنها معمولا خوشحال نیستند». او معتقد است باید با تمام ذهنیتهای منفی که راجع به روابط با بقیه داریم مبارزه کنیم چرا که این روابط هستند که شور زندگی را در ما زنده نگه میدارند. این کار را انجام بدهید چون ارزشش را دارد. البته لازم به ذکر است که منظور ما از روابط کاملا کلی است و تنها به یک رابطهی خاص اشاره نمیکنیم.
۴. مسیر روشن موفقیت را کشف کنید
مطالعات وضعیت سلامت روان در آمریکا نشان میدهد که ۹۰٪ مردم معتقدند مراقبت از سلامت روان از اهمیت بالایی برخوردار است که باید برایش برنامه چید. با این حال همیشه کارهای روزمره و دل مشغولیها یکی از بزرگترین بهانههای ما هستند که از برداستن اولین قدم برای بهتر شدن و موفقیتمان جلوگیری میکنند. دیگر وقت آن رسیده است که کوله بار آجرتان را خالی کنید و قدمی برای سلامت روان خود بردارید. قطعا پشیمان نخواهید شد و به زودی زود نتیجهی زحمتهایتان را خواهید دید. گذشتهی خود را به هر شکلی که بود، خوب یا بد بپذیرید، نه اینکه فراموشش کنید چون چنین کاری تقریبا غیرممکن است؛ فقط دردسرهای آن را رها کنید و به فکر آیندهای سرشار از پیروزی و موفقیت باشید.
و در آخر بار دیگر تکرار میکنیم که افسار ذهنتان را آگاهانه به دست بگیرید و با عزمی راسخ و پشتکار اولین قدم را برای سلامت روان خود بردارید. یادتان نرود که کار کردن روی خود باید امری دائمی باشد و با یک بار کتاب خواندن، با یک بار مراقبه کردن و با یک بار تمرین تغییرات بزرگ حاصل نمیشود حتی اگر تغییری پدید بیاید، موقتی است.
منبع: Ramsey Solutions