۳ الگوی تکراری فیلم‌های علمی-تخیلی که دیگر وقت بازنشسته‌شدنشان رسیده

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۵ دقیقه
فیلم علمی-تخیلی

اسارت در قالب‌های کلیشه‌ای و کمبود داستان‌های خلاقانه امروزه تقریبا هر رسانه‌ای و هر مدیومی را تحت تاثیر قرار داده است. از اصول ناخوشایند داستان‌سرایی بلاک‌باستری مدرن بازگویی داستان‌های تکراری، استفاده‌ی چندباره از ایده‌ها و گیرافتادن در الگوهای فرسوده و کلیشه‌ای است. فیلم‌های علمی-تخیلی هم که عموما براساس ایده‌های ذهنی مرتبط با آینده‌ طراحی می‌شوند با همین مشکلات دست‌به‌گریبان‌اند.

زیرساخت‌های مدرن ادبیات، سریال‌های تلوزیونی و سینمای علمی-تخیلی، تحت سلطه‌ی نام‌های تجاری چند دهه‌ی اخیر است که هنوز هم تأثیر زیادی بر طرفداران دارند. در بین این نام‌های بزرگ، نمونه‌های مستقل بی‌شماری هم وجود دارند که اغلب با روش‌های جدید و جالبی در داستان‌گویی نوآوری می‌کنند، اما به سختی دیده می‌شوند. متأسفانه، تعداد زیادی از الگوها و کلیشه‌های علمی-تخیلی وجود دارد که عمر مفیدشان به پایان رسیده و تحمل مخاطبین حرفه‌ای علمی-تخیلی دیگر از آنها به سر آمده، اما شرکت‌های بزرگ هنوز حاضر به دست کشیدن از آن‌ها نیستند.

۳. علم ترسناک است، تئوریسین‌های توطئه درست می‌گویند

بلک میرور

داستان‌های علمی-تخیلی در نظریه‌های خود درباره‌ی آینده بالقوه نسبتاً تلخ هستند. غرور بشر در این داستان‌ها موضوعی محبوب است و مفهوم بسیار رایج «مبارزه با خدا» از طریق برخی فناوری‌های پیشرفته یکی از  ویژگی‌های معمول آن‌هاست. دانشمندان دیوانه یا چیزهای خطرناکی که آن‌ها می‌سازند اغلب به عنوان شرور داستان به تصویر کشیده می‌شوند. در بیشتر داستان‌های زیرژانر ترسناک کیهانی، تلاش‌ها برای یادگیری بیشتر درباره‌ی جهان را به عنوان تمایلات احمقانه و وسوسه‌انگیز که در نهایت منجر به نابودی ما خواهد شد نشان می‌دهند.

این تنفر از علم و این که به صورتی افراطی در داستان‌ها تاکید و تکرار شود، احمقانه و ناسالم است. خوب یا بد، فرض اصلی Black Mirror بر این ایده استوار است که فناوری ممکن است نفرینی برای بشر باشد. وقتی میل تکاملی بشر برای اختراع چیزهایی در راستای آسان‌تر کردن زندگی شرور جلوه داده شود، آثار هم به سمت انتخاب قهرمانانی نه چندان خوشایند پیش خواهند رفت.

نظریه‌پردازان توطئه یاران وفاداری برای رولاند امریش و تقریباً همه فیلم‌های او بخصوص کل فرنچایز «دنیای سینمایی هیولاها» (Monsterverse) هستند. طبق همین الگو اکثر فیلم‌های علمی-تخیلی علم را به دشمن تبدیل کرده، مخالفت با علم را کاملا منطقی جلوه داده و کسانی را که با علم مخالفت می‌کنند به قهرمان تبدیل کرده است. این امر به فیلم‌هایی مانند «تعالی» (Transcendence) هم می‌رسد و میل به آپلود آگاهی فرد درحافظه‌ی ابری کوته‌نظرانه‌‌ و به‌عنوان غرور شیطانی به تصویر می‌شود. حتی تروریسم خشونت‌آمیز را برای مخالفت با فناوری از نظر اخلاقی کاملاً توجیه شده نشان می‌دهد.

در زندگی واقعی، نظریه‌پردازان توطئه تمایل دارند اقلیت‌های نژادی و قومی را شیطانی جلوه دهند و در جستجوی پاسخ‌های جعلی نظریه‌های خود با خشونت رفتار کنند. در داستان‌های علمی-تخیلی، این دسته معمولاً در حال نجات جهان به تصویر کشیده می‌شوند و این‌طور نشان داده می‌شود که پیش‌بینی‌هایشان در آخرالزمان قریب‌الوقوع به اثبات رسیده است. اما باید بدانیم که دانشمند شرور نمادی منسوخ شده است که فقط به ترس غیرمنطقی از علم دامن می‌زند.

۲. برچسب‌زدن به نژادها

مندلورین

نژاد سایان در انیمه‌ی «دراگون بال» به عنوان «نژاد جنگجوی واقعی» شناخته شده‌اند . کلینگون‌ها در استارترک «متولد می شوند، به عنوان جنگجو زندگی می‌کنند، و سپس می‌میرند. برای یک ماندالوریایی هم که «سلاح بخشی از دین است.» در بسیاری از داستان‌های علمی-تخیلی کلاسیک، یک صفت یا حتی شغل خاص به کل مردمان یک نژاد یا حتی جمعیت کل یک سیاره نسبت داده می‌شود. این الگوی رایج فیلم‌های علمی-تخیلی به عنوان «سیاره‌ی کلاهی‌ها» (Planet of Hats) شناخته می‌شود، این‌طور تصور کنید که سیاره‌ای تصویر می‌شود که همه ساکنان آن یک شکل کلاه بر سر دارند.

این الگو در فیلمهای علمی-تخیلی به‌خصوص در داستان‌های فضایی بسیار رایج است، زیرا به سازندگان اجازه می‌دهد از پیچیدگی‌های بی‌نهایتی که یک گونه می‌تواند داشته باشد عبور کنند و به همه‌ی آنها یک برچسب بزنند. همچنین با این الگو می‌توانند در زمان محدودی که دارند بیشتر به یک یا دو شخصیت مهم گروه بپردازند و زمان کافی برای آن‌ها وجود خواهد داشت تا نمایش خود را اجرا کنند. برخی از بهترین آثار علمی-تخیلی که تابه‌حال نوشته شده‌اند از این الگو بسیار بهره برده‌اند، اما باید قبول کرد که در عصر مدرن استفاده از آن، قدیمی و از سر تنبلی به نظر می‌رسد.

الگوی «سیاره‌ی کلاهی‌ها» آن‌قدر در فیلم‌های علمی-تخیلی رایج است که حتی یک‌سری کلاه‌های پیش‌فرض هم از پیش تعیین شده تا سازندگان تنها از میان آن‌ها کلاه خود را برگزینند. متداول‌ترین آنها استفاده از کلاه حماسی و پرطرفدار نژاد جنگجوی سربلند است. نژاد کلینگون‌ احتمالا محبوب‌ترین مثال این الگو هستند، اما سایان‌ها از «دراگون بال» (Dragon Ball Z)، فیورین‌ها از فرنچایز (Riddick)، و حتی یونجاها در مجموعه فیلم‌های «غارتگر» در این دسته قرار می‌گیرند. از سایر کلاه‌های رایج هم گونه‌های تاجر یا گونه‌های محقق است.

استفاده از این الگوی کلیشه‌ای بسیار رایج این خطر را دارد که اغلب شخصیت‌های جذاب را به کلیشه تبدیل کند. علاوه بر این، اغلب با مساله‌ی تبعیض در دنیای واقعی هم‌پوشانی دارد و شباهت‌های ناراحت‌کننده‌ای به همان موضوع اما این بار بین انواع بیگانگان و فرهنگ‌ها و نژادهای مبتنی بر زمین دارد. برخورد با جوامع پیچیده سخت است، اما نوشتن شخصیت‌های جذاب منحصربه‌فرد همیشه بهتر از برچسب زدن به کل سیاره و با یک نام است.

۱. پرتویی عظیم در آسمان

پرتوی نورانی آسمان

این الگو بارها و بارها در فیلم‌های مختلف علمی-تخیلی استفاده شده است و تقصیر در درجه‌ی اول متوجه فیلم‌های ابرقهرمانی است، اما اغلب بلاک‌باسترهای دیگر هم دارای یک صحنه با پرتوی عظیمی از نور در آسمان هستند. این بخشی از مشکلی بزرگتر است که هر فیلم اکشن علمی-تخیلی با بودجه کلان به سرنوشت جهان می‌پردازد، اما صحنه‌ی به وقوع پیوستن آخرالزمان نیز کهنه شده است.

درست است که در این‌باره بیشتر تقصیر متوجه فیلم‌های ابرقهرمانی است، اما فیلم‌های زیاد دیگری هم از این الگو استفاده کرده‌اند.«عنصر پنجم» (The Fifth Element)، «سوپر ۸» (Super 8)، «اسکای لاین» Skyline، «مردان سیاهپوش» (Men in Black 3)، «روز استقلال» (Independence Day)، از همین عنصر به عنوان ترفندی آسان برای تخریب سیاره استفاده کرده‌اند. بلاک باسترهای علمی-تخیلی با جلوه‌های ویژه‌ی سنگین دوست دارند پول خود را روی صفحه به نمایش بگذارند، اما این واقعیت که بسیاری از آنها به همان شیوه‌ی تکراری داستان خود را بیان می‌کنند، آن را به داستانی خسته‌کننده تبدیل می‌کند که لیاقت توجه مخاطب را ندارد. طرفداران فیلم های علمی-تخیلی باید منتظر بمانند و ببینند که آیا پرتو بزرگ آسمان بالاخره عمر مفید خود را گذرانده است یا هنوز هم قرار است از آن استفاده شود.

منبع: GAMERANT



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

یک دیدگاه
  1. آرمینا

    الگوها اصولاً پاسخ مشکلاتی‌ان که نویسنده توی پلات باهاش مواجه می‌شه و وقتی خوب توی پلات کار می‌کنن، تبدیل به الگو می‌شن. مشکل اینجاست که دیگه نفرات بعدی دنبال راه‌حل جدید نمی‌گردن و الگو می‌ره سمت کلیشه‌شدن و گندش در میاد. :))

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X