اسکار به کدام فیلمهای روانشناختی اهمیت میدهد؟
با اینکه بیشتر بازیگران به خاطر بازیهای احساسی سنگین به رسمیت شناخته میشوند، اما فیلمهایی که بر کشمکشهای روانی متمرکزند، شاید برای بردن جایزهی بهترین فیلم اسکار زیادی افسردهکننده باشند. هالیودد ریپوتر در این مقاله به توجه اسکار به فیلمهای روانشناختی و بازیگرانی که در این فیلمها ایفای نقش میکنند، پرداخته است.
به طور کلی وقتی صحبت از توجه به تنوع نژادی، برابری و سیاستهای فراگیرسازی برای اقلیتها به میان میآید، معلولیت معمولاً آخرین مقولهی هویتی است که بیشتر مردم به آن فکر میکنند. با این حال، افراد معلول متنوعترین جمعیت اقلیت در جهان را تشکیل میدهند. از این گذشته، هر کسی میتواند در هر زمان از کار افتاده شود. ناتوانی اغلب نامرئی است؛ به این فکر کنید که چند نفر را میشناسید که با بیماری مزمن، درد مزمن یا مشکل یادگیری و شناختی زندگی میکنند. با این حال، حتی در میان جمعیت معلول هم کسانی که مشکلات سلامت روانی را تجربه میکنند، نامرئیتر هستند. به رغم این واقعیت که از هر پنج بزرگسال در ایالات متحده یک نفر بیماری روانی را تجربه میکند، این موضوع همچنان خاموش مانده و انگ به حساب میآید.
سال گذشته، وقتی سر و صدای اسکار فیلم «کودا» (CODA) رو به افزایش بود، بسیاری از تحلیلگران به کمبود نسبی فیلمهایی که به طور دقیق ناتوانیهای جسمی را به تصویر میکشند، پرداختند و این واقعیت که حتی تعداد کمتری از این فیلمها در واقع جایزه دریافت میکنند و این پرسش همیشگی که چه کسی دقیقاً میتواند چنین داستانهایی را تعریف کند. حالا در سال ۲۰۲۳ در رقابت نهایی فیلمهایی که سال گذشته به نمایش درآمدند، چندین فیلم شخصیتهای اصلی با شرایط سلامتی ناتوانکننده دارند، که بیشترشان به نوعی بیماری روانی به حساب میآیند.
اما به جز «فیبلمنها» (The Fabelmans) استیون اسپیلبرگ، که شخصیت میتزی فیبلمن (با بازی میشل ویلیامز) را مبتلا به اختلال تشخیص نمیدهد، اما به یکیشان اشاره میکند، هیچیک از این فیلمها رقیب قدرتمندی در میان نامزدهای جایزهی بهترین فیلم اسکار نیستند. در واقع، تعداد نسبتاً کمی از فیلمهای نامزد اسکار در طول پنجاه سال گذشته موضوع سلامت روان را سرلوحه داستانهای خود قرار دادهاند.
رأیدهندگان اسکار به وضوح عاشق بازیهای خوب و دلخراشی هستند که نمایشی باشد و جنونآمیز، اما گویا فیلمهایی دربارهی مسائل بهداشت روانی، را هم افسردهکننده میداند. اگر به سال ۱۹۷۳ برگردیم میبینیم از آن زمان تا به حال تنها حدود بیست تا بیست و پنج نامزد بهترین فیلم از نزدیک به سیصد فیلم، به طور صریح به بحرانها و مراقبتهای بهداشت روانی میپردازند یا حتی به هجو به آن میپردازند. علاوه بر این، تعداد زیادی از این فیلمها رفتارهای روانشناختی نادر یا افراطی مثل «راننده تاکسی» (Taxi Driver)، «شکارچی گوزن» (The Deer Hunter) و «جذابیت مرگبار» (Fatal Attraction) را به نمایش میگذارند.
از میان همین تعداد کم نامزدهای ذکرشده، تنها سه مورد در واقع برندهی جایزهی اصلی شدهاند؛ «پرواز بر فراز آشیانهی فاخته» (One Flew Over the Cuckoo’s Nest) در سال ۱۹۷۵، دربارهی گروهی از بیماران که در یک مرکز روانی زندگی میکنند. «مردم معمولی» (Ordinary People) محصول ۱۹۸۰، دربارهی مرد جوان افسردهای که در فرایند درمان با آسیبهای روحیاش مواجه میشود؛ و «ذهن زیبا» (A Beautiful Mind) محصول ۲۰۰۱، دربارهی یک ریاضیدان مبتلا به اختلال اسکیزوفرنی.
این را با آمار استثنایی جوایز اسکاری مقایسه کنید که در طول تاریخ به بازیگرانی داده شده است که کهنالگوی کلیشهای «ورود به جنون» را به نمایش میگذارند. نامزدهایی مثل جنا رولندز در «زنی تحت تأثیر» (A Woman Under the Influence)، جسیکا لنگ در «فرانسیس» (Frances) و آنجلینا جولی در فیلم «دختر، ازهمگسیخته» (Girl, Interrupted) به ذهن میرسند. (هیچ یک از این فیلمها نامزد بهترین فیلم نشدند.) به نمایش گذاشتن پیچیدگیهای بیماری روانی برای یک بازیگر لزوماً آسان نیست، اما شاید برای رأیدهندگان آسان باشد که این بازیها را مسحورکننده، کار پرزحمت و از نظر احساسی متقاعدکننده ببینند.
اما درنهایت، چه نوع داستان تأثیرگذار یا تجربهی تماشا برای رأیدهندگان معمولی اسکار معنادار خواهد بود؟ بر اساس میانگینهای آماری، اعضای آکادمی تمایل دارند فیلمهای مربوط به مردان را به عنوان «فیلم لایق جایزهی بهترین فیلم» بیشتر از فیلمهای مربوط به زنان ببینند. شاید تمایل همچنان زنده و دائمی جامعهی ما به ربط دادن رفتار جنونآمیز (ناخواسته) به زنان دلیلی باشد که چرا فیلمهای مربوط به آسیبپذیری مردان ممکن است عملاً «ملموستر» دیده شوند و بنابراین اغلب به مقام شامخ بهترین فیلم برسند.
علاوه بر سه برندهی جایزهی بهترین فیلم که به سلامت روان پرداختهاند و پیش از این به آنها اشاره شد، فیلمهایی دربارهی مردان آسیبدیدهی روانی مثل «ویل هانتیگ نابغه» (Good Will Hunting)، «از این بهتر نمیشه» (As Good as It Gets)، ««منچستر کنار دریا» (Manchester by the Sea)، «دفترچهی امیدبخش» (Silver Linings Playbook)، «ستارهای متولد شد» (A Star Is Born) و «جوکر» (Joker)، تنها یکی از چندین مواردی هستند که همگی نامزد جایزهی بهترین فیلم اسکار بودهاند. در همان دوره، تنها یک فیلم زنمحور دربارهی زوال ذهنی – «قوی سیاه» (Black Swan) – نامزدی جایزهی بهترین فیلم را دریافت کرد.
نامزدهای اسکار امسال شاید بر اساس تاریخ عمل کردهاند، با به تصویر کشیدن کشمکشهای مربوط به سلامت روان که شاید تکلیف رشتههای بازیگری را مشخص کند، اما نه هیچیک از رشتههای اصلی دیگر. «نهنگ» (The Whale) که دربارهی مردی افسرده و جمعیتهراس است که با معضل چاقی دست و پنجه نرم میکند، شاید هنرنمایی برندن فریزر را به تصویر بکشد، اما به جز همین یک مورد، مخاطبان نظرات ضد و نقیضی به آن دارند. آنا د آرماس در نقش مرلین مونرو در فیلم «بلوند» (Blonde) هم همینطور است. سایر فیلمهای با مضمون افسردگی مانند «پسر» (The Son)، «امپراتوری نور» (Empire of Light) و «گذرگاه» (Causeway) بهرغم بازیهای به غایت برجستهی بازیگرانی چون اولیویا کولمن، هیو جکمن، جنیفر لارنس و برایان تایری هنری، در دستهی پیشتازان قرار نگرفتند و بهکل نادیده گرفته شدند.
شاید تحسین منتقدان از فیلم مستقل خوب «افترسان» (Aftersun) رأیدهندگان را وادار کند که فیلم را فراتر از بازی استادانهی پل مسکال در نقش یک پدر مجرد افسرده ببینند که تمام تلاش خودش را میکند تا حالت درونیاش را در تعطیلات از دیگران پنهان کند. و شاید اگر بخواهی در «بنشیهای اینیشرین» (The Banshees of Inisherin) دقیق و عمیق شوی، میتوانی مضامین مربوط به سلامت روان را مشاهده کنی. اما با توجه به حمایت صنعت از فیلمهای پرفروشی مانند «همهچیز همهجا به یکباره» (Everything Everywhere All at OOnce)، «تاپ گان: ماوریک» (Top Gun: Maverick)، «آواتار: راه آب» (Avatar: The Way of Water)، «پلنگ سیاه: واکاندا تا ابد» (Black Panther: Wakanda Forever) رأیدهندگان اسکار ممکن است در نهایت داستانهای پرتنش و پریشانکننده را نادیده بگیرند.
منبع: hollywoodreporter