معرفی کتاب «آد و غولهای یخی»؛ یک داستان شاد از نیل گیمن
«آد و غولهای یخی» داستان پسربچهای با همین نام است. پسری که برخلاف اسمش اصلا عجیب و غریب نیست. آد پسری ناتوان است که ناپدریاش او را نادیده میگیرد و مردم دهکدهاش چون منزویست، او را طرد میکنند. این میشود که آدِ مهربان و باهوش تصمیمش را میگیرد و در یک شب زمستانی، از خانه بیرون میزند و به کلبه شکاری پدرش پناه میبرد. صبح روز بعد، آد با خدایان نورس روبهرو میشود. خدایانی که فریب غولهای یخی را خوردهاند و در قالب حیوانات گرفتار شدهاند و حالا برعکس همیشه، این خدایان هستند که از انسانی کمک میخواهند.
قصه در سرزمینهای اسکاندیناوی قدیم اتفاق میافتد. زمانی که وایکینگها و همسرانشان به هنگام زمستان در تالارهای خود جمع میشدند، ریشه گیاه و گوشت نمکسودشده میخوردند. مردان برای تفریح با هم میجنگیدند، زنها لباس میدوختند، قصه میگفتند، و روزها را اینگونه سپری میکردند تا سرما در روحشان نفوذ نکند و زمستان زودتر به سر آید.
«در آن زمان هیچ وایکینگی تماموقت نبود، همه حرفهی دیگری داشتند.»
لابد با خود فکر میکنید: غولهای یخی؟ خدایان نورث؟ پسربچهای که باید از پس همه اینها برآید؟ گیمن و یکی دیگر از داستانهای ترسناکش!
اما باید بگویم که کاملا در اشتباه هستید. داستان آد، با اینکه از اساطیر نورس الهام گرفته شده، برخلاف اکثر آثار گیمن، که برای بچهها ترسناک هستند، داستان شیرین و قشنگی دارد و مخصوصا به خاطر فضای برفی و زیبایش مناسب کریسمس است.
«آد و غولهای یخی» داستانیست درباره خودباوری، شجاعت، مهربانی و ذکاوت. قصهای که برای بچهها _ مخصوصا کسانی که به هردلیلی آسیب جسمی دیدهاند _ فرصتی فراهم میکند تا بتوانند خود را به صورت قهرمانی اسطورهای ببینند. با موجودات عظیمالجثهای که حتی تصورشان ترسناک است روبهرو شوند و مبارزه کنند. این داستان موقعیتی را فراهم میکند تا انسانها به یاد بیاورند که اگر بخواهند، میتوانند. مهم نیست خدایِ باستانی اسیری باشند یا پسربچهای یتیم و رهاشده، کافیست از مغزشان کمک بگیرند و باور کنند که از پس هرچیزی برمیآیند، میخواهد قلدری در خانواده باشد، یا غولی عظیمالجثه. این داستان یادآور میشود که همه قهرمانها شوالیه نیستند، و برای موفق و شاد بودن لازم نیست حتما دو پای سالم، یا خانوادهای کامل داشت.
در بخشی از «آد و غولهای یخی»، یکی از بهترین کتابهای نیل گیمن میخوانیم:
«روباه پرسید: «آن چیست؟»
آد گفت: «یک تکه چوب است، پدرم سالها پیش روی ان چیزهایی حک کرده و آن را همینجا رها کرده، اما هرگز برنگشت تا آن را تکمیل کند.»
«قرار بوده چه بشود؟»
آد گفت: « نمیدانم. پدرم همیشه میگفت کندهکاری در خود چوب هست. تو فقط باید بدانی چوب چه میخواهد، بعد چاقویت را برداری و هرچه را که غیر از آن هست بتراشی.»
گیمن استاد سادهسازی اساطیر برای کودکان
با اینکه این کتاب قبلتر از کتاب «گورستان» نوشته شده، اما در ایران بعد از آن، به همت فرزاد فربد ترجمه و توسط نشر پریان چاپ شد. در واقع «آد و غولهای یخی» نقطه دیگری از آخرین مجموعه داستانهای کودکانه نیل گیمن است. داستان با اینکه کاملا به اساطیر اسکاندیناوی وابسته است، اما شما را گیج یا گمراه نمیکند. بلکه کنجکاوی شما را غلغلک میدهد تا به دنبال ریشه این خدایان نورسی و حوادثی که برای آنها افتاده، سروقت افسانههای اصلی بروید.
در بخشی از کتاب «آد و غولهای یخی» در توصیف آسگاردِ یخزده میخوانیم:
«آنجا در آسگارد روزها طولانیتر بود. خورشید سکهای نقرهای بود که در آسمان سفید آویزان بود. آد به زحمت به راهش ادامه میداد. هربار یک قدم، زمانی را به خاطر میآورد که به راحتی راه میرفت و هرگز فکر نمیکرد روزی در آرزوی گام برداشتن باشد.
اول آد فکر کرد دیوار آسگارد به بلندی یک مرد قدبلند است و مجسمه رنگ پریدهی مردی که روی تختهسنگی نشسته در کنار آن قرار دارد _ لااقل تصور کرد مجسمه است. بعد آرام آرام نزدیک و نزدیکتر شد و دیوار بزرگتر شد و مجسمه رنگپریده هم بزرگتر شد، هرچه نزدیکتر میشد مجبور بود برای دیدن آنها سرش را عقب ببرد.
هر قدمی که به طرف دروازه و هیکل عظیم و رنگ پریده برمیداشت احساس میکرد دمای هوا پایینتر میآید. بعد مجسمه تکان خورد، و آد شستش خبردار شد.»
اگر از خواندن کتاب «اساطیر نورس» نوشته نیل گیمن لذت بردید، قطعا از داستان «آد و غولهای یخی» هم خوشتان خواهد آمد. این کتاب پر است از ردپای شوخیهایی که مخصوص گیمن هستند. بهعلاوه که او موفق شده برگردانی روان و امروزی از اساطیر اسکاندیناوی ارائه دهد، بدون اینکه ذرهای از پیشینه اساطیری کاراکترها را قربانی این ماجرا کند. آد دقیقا همان ویژگیهای قهرمان زیرک و حیلهگر داستانهای اساطیری را دارد، به طوریکه اگر کسی به شما نگوید پسر عصابهدست هیزمشکن را گیمن ساخته، شما لحظهای شک نمیکنید که او و بعضی از دیگر کاراکترها ساخته و پرداخته ذهن نویسنده هستند.
آد چاقویش را کنار گذاشت و دوباره تبرش را برداشت. با صدایی بلند که روباه بشنود گفت: « بعضیوقتها در یخ هم رنگینکمان دیدهام، همینطور در کنارهی ساختمانها، وقتی خورشید از میان قندیلها میتابد. و با خودم میگفتم یخ هم همان آب است، پس آن هم باید رنگینکمان داشته باشد. وقتی آب یخ میزند رنگینکمان در آن به دام میافتد، مثل یک ماهی در حوضچهای کم عمق. و نور خورشید میتواند آن را آزاد کند.»
نظرات منتقدان درباره کتاب «آد و غولهای یخی»
کتاب «آد و غولهای یخی» از مجله معروف نقد و بررسی «کرکیوس»، یک نقد ستارهدار دریافت کرده است. نقد ستارهدار زمانی به کتابی تعلق میگیرد که داستان از کیفیت بالایی برخوردار بوده و تحسین برانگیز باشد.
«کرکیوس» «آد و غولهای یخی» را یک رمان شیرین، غمانگیز، حیلهگر و خندهدار نامیده است. آنها در این بررسی، این کتاب را با «اژدهای یخی» اثر جورج آر.آر. مارتین مقایسه میکنند و میگویند که این کتاب هم به عنوان یک کتاب کودکان و هم به عنوان مجموعهای برای بزرگسالان قابل ارائه است.
همچنین «پابلیشرز ویکلی» (Publishers weekly) درباره این کتاب گفته است: «کودکان از این داستان لذت خواهند برد، اما این داستان سادهتر و غیراصیلتر از آثار قبلی گیمن، مانند «کورالاین» و «گرگها در دیوارها» است.»
همچنین ایان چیپمن، در مجله «بوک لیست» (The Booklist)، طنز ماهرانه، نثر پرجنبوجوش، و تخیل چابک گیمن را ستود و خاطرنشان کرد که این کتاب برای کودکان علاقهمند به اساطیر نورس جذابیت خاصی دارد.
در نقدی که در مجله «هورن بوک» (The Horn Book) منتشر شد، گیمن را بیعیب و نقص خواندند و به طنز موجود در داستان اشاره کردند. منتقد همچنین، تصویرپردازی کتاب را ستود و گفت که آنها به طرز ماهرانهای دنیای نورس زمستانی گیمن را تداعی میکنند.
اگرچه این کتاب رمانی گرافیکی به شکل معمول نیست، اما نقاشیهای برت هلکوئیست، برخلاف طراحیهای تیره و ترسناک کریس ریدل در «کورالاین»، به ما نوید یک داستان شاد و درعینحال هیجانانگیز را میدهند. درواقع، ترکیب گیمن و هلکوئیست باعث میشود تجربه بهتر و لذتبخشتری از خواندن داشته باشید و راهی یک ماجراجویی فراموشنشدنی بشوید.
منبع: دیجیکالا مگ