نقد فیلم «فندقشکن و چهار قلمرو»؛ افسانهای، لذتبخش و عجیب
امروزه فیلمهای دیزنی با یک فرمول خاص ساخته میشوند؛ شخصیت اصلی زن جوانی است با علاقه به ساخت و اختراع و دست به آچار که پدر یا مادرش را از دست داده و شخصیتهای بزرگسال این داستانها هم معمولا مرموزند و گروهی از ستارگان مشهور سینما هم تیم بازیگری را تشکیل میدهند. با این حال به نظر میرسد این فرمول در فیلم «فندقشکن و چهار قلمرو» (The Nutcracker And The Four Realms) به بهترین شکل خود رسیده است. گرچه در بعضی صحنهها از جلوههای ویژه کامپیوتری اغراقآمیزی استفاده شده که باعث میشود شبیه انیمیشن «دیو و دلبر» (Beauty and the Beast) به نظر برسد. با این وجود فیلم موفق میشود روی پای خود بایستد و به همین خاطر تماشای صحنههای فانتزی آن بسیار لذتبخش است. در ادامه با نقد فیلم «فندقشکن و چهار قلمرو» همراه باشید.
لاسه هالستروم و جو جانستون که هر دو کارگردانی این فیلم را برعهده دارند، بیشتر بر روی جلوههای بصری و نقشآفرینی بازیگران تمرکز کردهاند تا داستان فیلم. این اثر سرشار از رنگ و لعاب و باطراوت است که در مقایسه با اکثر آثار مشابه و محبوب که به سمت کسلکنندگی یا تاریکی تمایل دارند، بسیار خوشایند است. قطعا این ویژگی با مضمون فیلم که در تعطیلات میگذرد همخوانی دارد. در برخی صحنهها استفاده از رنگها آنقدر زیاد میشود که ممکن است با انیمه اشتباه بگیرید تا یکی از آثار دیزنی، به خصوص با در نظر گرفتن اینکه ماجراجوییها به سمت و سویی عجیب و غریب کشیده میشوند و به نظر میرسد چشمان بازیگر اصلی، مکنزی فوی هر لحظه در حال درشتتر شدن است.
فوی در نقش کلارا اشتالبام موظف است تا نظم را به چهار قلمروی جادویی بازگرداند. او به دنبال سرنخهایی که مادر و پدرخواندهاش دروسلمایر (مورگان فریمن) به جا گذاشتهاند، به این سرزمینهای سحرآمیز راه پیدا میکند. در این مسیر سربازی به نام فیلیپ (جیدن فاوورا نایت) او را همراهی میکند. در همین حال پری آبنبات (کیرا نایتلی)، پادشاه سرزمین برفی (ریچارد ای گرانت) و هاوثورن (یوجنیو دربز) سعی در حفظ صلح دارند، در حالی که مادر زنجبیل (هلن میرن) هرج و مرج به پا میکند.
کلارا یک شخصیت قهرمان دوستداشتنی است. او اولین شخصیت زن اصلی در چنین فیلمی است که به او اجازه داده شده تا بدون قضاوت و سرزنش، کمی پرخاشگری و خودخواهی نشان دهد. با این حال در نهایت این کیرا نایتلی است که بیش از همه میدرخشد. چهار فرمانروا ظاهری عجیب و غریب دارند (البته به معنای خوب)، اما نایتلی در نقش پری آبنبات حرف اول را میزند. او با صدایی جذاب و انبوهی از موی صورتی شبیه پشمک، اجرایی را به نمایش میگذارد که نمونهاش را میتوان در کالین فارل در فیلم «خرچنگ» (The Lobster)، جود لا در فیلم «دام همینگوی» (Dom Hemingway) و برد پیت در فیلم «بخوان و بسوزان» (Burn After Reading) پیدا کرد. این نقشی کاملا متفاوت از هر اجرایی است که قبلا از او دیدهایم و به نظر میرسد که او قصد دارد از کلیشههای همیشگی نقشهایش فاصله بگیرد و وارد دورهای از بازیگری در نقشهای عجیب و غریب و غیرمنتظره شود.
با این حال، بازی او باعث میشود که بقیه فیلم در مقابلش کمرنگ به نظر برسد. زیرا هیچکدام از بازیگران دیگر به پای او و تلاش فوقالعادهاش برای جان بخشیدن به نقش نمیرسند. البته این موضوع کمی هم به این خاطر است که بقیه بخشهای فیلم نسبت به تلاش تیم خلاق برای جذابیت بخشیدن به صحنهها کمی کلیشهای هستند. این عدم تعادل گاهی اوقات خودش را نشان میدهد و فیلم زمانی انسجام بیشتری پیدا میکند که چیزی که به نمایش در میآید با جلوههای بصری باشکوهش همخوانی داشته باشد.
مثلا فیلم اشارهای مستقیم به اجرای بالهی «فندقشکن» دارد (که البته از دریچهی انیمیشن «فانتازیا» (Fantasia) دیده میشود و بیشتر باعث میشود به یاد آن فیلم فوقالعاده بیفتیم) و شاید درخشانترین بخش فیلم اجرای همراه آن توسط میستی کوپلند باشد. هیچ چیز نمیتواند با اثر اصلی چایکوفسکی برابری کند، اثری که ما به عنوان مخاطب هر بار با نواخته شدن قطعهای از موسیقی او برای تاکید بر صحنهها به یادش میافتیم.
با وجود این، بازیگران نقطه قوت فیلم هستند. بیش از همه نایتلی و فوی، اما بقیه بازیگران هم همینطور، به خصوص فاوورا نایت که بسیار جذاب است. به غیر از فیلم «چینخوردگی در زمان» (A Wrinkle in Time)، این اولین فیلم مهم دیزنی است که به نظر میرسد از بازیگران با نژادهای مختلف بدون توجه به رنگ پوست استفاده کرده است و این ریسکپذیری تا حد زیادی جواب میدهد. اگرچه فاوورا نایت تنها شخصیت اصلی رنگینپوست است (دروسلمایر در بهترین حالت یک شخصیت فرعی است و دربز حتی نقش کمرنگتری دارد)، اما کل دنیای فیلم همچنان با هنرپیشههایی از نژادهای مختلف پر شده است.
- جلوههای بصری باشکوه
- نقشآفرینی بازیگران
- شخصیتپردازی
- استفاده بیش از حد از رنگ
- جلوههای ویژه کامپیوتری اغراقآمیز
- صحنههای کلیشهای
در فیلم «فندقشکن و چهار قلمرو» با وجود اینکه نکات اخلاقی قابل نقد زیادی وجود دارد، اما انرژی دیوانهوار و زیرلایه عجیب و غریبی که جسورانه به نمایش گذاشته شده، باعث میشود که تماشای آن در هر صورت لذتبخش باشد. ویژگیهای عجیب و غریب فیلم نقاط قوت آن هستند. ویژگیهایی مثل پادشاه موشها که انگار مستقیم از کابوسهای اکثر یا شاید تمام نیویورکیها یا هر کسی که با موشهای خانگی سر و کله زده بیرون آمده است. این تمایز در دنیایی که اکثر فیلمهای فانتزی و کودکانه بیاندازه بیمزه هستند خوشایند است.
شناسنامه فیلم «فندقشکن و چهار قلمرو» (The Nutcracker and the Four Realms)
- کارگردان: لاسه هالستروم و جو جانستون
- نویسنده: اشلی پاول، توماس مککارتی
- بازیگران: کیرا نایتلی، مکنزی فوی، اوگینو دربز
- محصول: ۲۰۱۸، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۵.۶ از ۱۰
- امتیاز سایت راتن تومیتوز به فیلم: ۳۲ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: در شب کریسمس در لندنِ دوران سلطنت ویکتوریا، بنجامین اشتالبام به فرزندانش لوئیز، کلارا و فریتس هدایایی میدهد که همسر مرحومش ماری پیش از مرگ برایشان کنار گذاشته بود. کلارا یک جعبهی تخممرغی شکل دریافت میکند که نمیتواند آن را باز کند. روی جعبه یادداشتی نوشته شده است: «هر آنچه نیاز داری درون آن است». خانواده به جشن شب کریسمس که توسط پدرخوانده بچهها و مهندس ماهر دروسلمایر برگزار شده میروند. کلارا از دروسلمایر میپرسد که چگونه جعبهاش را باز کند. او برایش توضیح میدهد که این جعبه را زمانی که ماری کوچکتر بوده، برایش ساخته است…
منبع: slash/film