نیکلاس کیج و سایر بازیگرانی که نقش خودشان را در فیلم‌ها بازی می‌کنند

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۸ دقیقه
جان مالکوویچ بودن . تصویر شاخص

بازیگری چیزی نیست جز اینکه خودت را غرق در نقشت بکنی، حقیقت فرد دیگری را در آغوش بکشی و در فرآیند پذیرش این نقش، بتوانی خودت را پشت سر بگذاری. همه چیز تا اینجا خوب پیش می‌رود تا اینکه سراغ چالش اصلی می‌روی؛ خودت. برای آن‌هایی که نتوانستد از دام شهرت خلاص شوند، حضور در نقشی مبالغه‌آمیز از خودشان می‌تواند تبدیل به یکی از وسوسه‌برانگیز‌ترین بازی‌های کارنامه‌ی آن‌ها بشود.

سلبریتی‌ها مهم هستند؛ خاستگاه مفهوم سلبریتی و تاثیر آن بر زندگی ما

نیکلاس کیج آخرین بازیگری است که آن پرسونای شل‌کن سفت‌کن خودش را زیر میکروسکوپ به‌شدت مشتاق و دقیق هالیوود قرار داده است؛ آن هم با بازی در فیلم «وزن غیر قابل تحمل استعداد عظیم»، یک فیلم کمدی فرح‌بخش با ارجاعات شخصی. او نه تنها دارد نقش خودش را بازی می‌کند، به رغم اینکه نسخه‌ای از اوست که در مضیقه‌ی مالی گرفتار شده است و در آستانه‌ی ورشکستگی است، از طرفی دارد در نقش رفیق شفیق خیالی خود هم بازی می‌کند که اسمش نیکی است. (کیجی که گویا از زمان فیلم «از ته دل وحشی» خود آمده است و به شکل عجیبی با فناوری CGI جوان‌سازی شده است).

در سال‌های اخیر، نیکلاس کیجی که یک روز هست و روز دیگر پیدایش نیست، دست کم به خاطر رفتار‌های غیر‌عادی‌اش سر زبان‌ها افتاده است اما او تلاش زیادی کرده است تا نشان‌ دهد که چقدر از این خود خیالی‌اش دور است، گرچه بعد از گزارش‌هایی مبنی بر اینکه او دارایی ۱۵۰ میلیون دلاری خود را خرج کرده است، خودش را در مخمصه‌ی بدی انداخته و گیر قرض و بدهی افتاده است. او ماه گذشته در مصاحبه‌ای با هالیوود ریپورتر گفت: «من لحظات آرام بسیاری را تنها با گربه‌ام گذرانده‌ام و مشغول خواندن کتاب بوده‌ام. آیا دلمان می‌خواهد که یکی از آن لحظات را نشان دهیم؟ نه، چون سرگرم‌کننده نیست».

نشان‌دادن ستاره‌‌های درجه یک سینما در حالتی لجام‌گسیخته و خودخواهانه، چیزی است که واقعا سرگرم‌کننده است. معمولا وقتی بازیگران نقش خودشان را در فیلم بازی می‌کنند، برای خنداندن مخاطب است، گرچه تاخت و تاز‌های گاه و بی‌گاهی هم به ژانر درام شده است. دکتر اندرو استابز، دانشیار رشته‌ی فیلم، رسانه و ارتباطات در دانشگاه استفوردشایر می‌گوید: «ما واقعا نمی‌دانیم که بازیگران در دنیای واقعی چگونه هستند. پس چیزی که آن‌ها در واقع آن را بازی می‌کنند، نسخه‌ای از آن‌هاست که در فرهنگ عامه، فیلم‌ها و برنامه‌های گفت‌وگو محور شناخته شده و بین مردم جا افتاده است».

نیکلاس کیج. وزن غیرقابل تحمل استعداد عظیم

نیکلاس کیج در فیلم «وزن غیر قابل تحمل استعداد عظیم» و نمایش آن پرسونای عجیب و غریبش

موفق‌ترین نقش‌آفرینی‌ها در این موقعیت ویژه، تمایل به این دارد که یا در تصویر عامه‌ی یک بازیگر غلو کند یا کاملا علیه آن باشد. اینجا است که حضور کوتاه بیل موری در فیلم «سرزمین زامبی‌ها» بسیار تأثیرگذار می‌نماید؛ او به پرسونای خارج از سینمای خود که آدمی غیر عادی اما در عین حال دوست داشتنی است، تکیه می‌کند؛ جنسی از سلبریتی که ناگهان سر و کله‌اش در عکاسی نامزدی یک غربیه پیدا می‌شود یا به مردان مجرد توصیه‌های خردمندانه می‌کند. در فیلم «سرزمین زامبی‌ها»، موری در عمارت بزرگش قایم شده است و یک آخرالزمان زامبی‌وار هم درست بیخ گوش اوست و وقتی دل به دریا می‌زند و از مخفی‌گاه خود بیرون می‌آید، خودش را به‌عنوان کسی که نمرده است، جا می‌زند که این‌طور به نظر می‌رسد که یک کار خیلی بیل موری‌وار است که او دارد انجام می‌دهد.

از طرف دیگر، کیانو ریوز را داریم؛ کسی که در نقش نقیضه‌ی‌خوش‌پوش و خود‌شیفته‌ی خود در فیلم «همیشه شاید من باش» ظاهر می‌شود. چیزی که کیلومتر‌ها با او به‌عنوان یکی از خوش‌اخلاق‌ترین و متواضع‌ترین سلبریتی‌های هالیوود فاصله دارد و او سال‌هاست که به‌عنوان فردی با احساس، فروتن و کسی که بی‌برو برگرد خوب است، شهره است. قطعا آن آدمی نیست که باعث می‌شود تا رقیب عشقی‌اش، موزیک رپ «من به صورت کیانو ریوز مشت زدم» را بنویسد، جوری که ما در کمدی رمانتیک نهناتچکا خان شاهدش هستیم.

بازیگرانی که نقش خودشان را در فیلم بازی می‌کنند، فرصت باز‌آفرینی را هم به دست می‌آورند. نیل پاتریک هریس را در نظر بگیرید؛ کسی که در نقش پیشکار نیکلاس کیج در فیلم «وزن غیر قابل تحمل استعداد عظیم» ظاهر می‌شود. قبل از اینکه او در فیلم «هارولد و کومار به وایت کسل می‌روند» بازی کند، بیشتر برای بازی در نقش یک پزشک نابغه‌ی سالم و تندرست به اسم داگی هاوزر در یک سیتکام آمریکایی به همین نام شناخته می‌شد. بازی‌‌‌ او در نقش نسخه‌ای طنز‌آمیز از خودش در دو فیلم «هارولد و کومار» که فیلم‌هایی کمدی راجع به مصرف تفریحی مواد مخدر است، به حرفه‌ی ‌او جانی دوباره بخشید. حضور در نقش آدم سست‌عنصر مغروری که علاقه‌ی شدیدی به مواد مخدر دارد و زن‌باره است، به او اجازه داد تا خودش را به نقش‌هایی انتقال دهد که بیشتر برای بزرگسالان مناسب است. یک سال بعدش، او به گروه بازیگران سریال محبوب «آشنایی با مادر» ملحق شد، آن هم در نقش یک آدم هوس‌باز بی‌حیا به نام بارنی استینسون.

نیل پاتریک هریس. آشنایی با مادر

نیل پاتریک هریس با بازی در سریال «آشنایی با مادر»، موقعیت شخصیت بزرگسال خود در سینما را تثبیت کرد.

استابز در ادامه می‌گوید: «این فیلم‌ها فرصتی هستند تا بازیگران خودشان را بهتر کنند. با گرفتن این نقش‌ها، آن‌ها باید تماما خودشناس و خود‌ملامت‌گر باشند. این‌ها خصیصه‌هایی هستند که در جامعه‌ی ما بسیار ارزشمند هستند. پس به بازیگر کمک می‌کنند تا هر فکری درباره‌ی خودستایی خودشان را بیرون بریزند».

نقش‌آفرینی‌های قابل‌توجهی هم از بازیگران زنی که در نقش خودشان ظاهر شده‌اند، وجود دارد. جولیا رابرتز در نقشی ورای خودش ظاهر شد و به نوعی خود را در برابر خود قرار داد، آن هم با بازی در نقش همسر یک مرد شیاد به‌عنوان بخشی از نقشه‌ی یک دزدی حساب‌شده در فیلم «دوازده یار اوشن». بعد از این هم، حضور کوتاه مگان فاکس در فیلم «دیکتاتور» را داریم که عمیقا وارد آن ذهنیت و تصویر جنسی‌شده‌ی خود می‌شود و اما واتسونی که در کمدی آخرالزمانی «این آخرشه» تبر به دست جلوی دوربین می‌آید.

وقتی صحبت از سلبریتی‌هایی می‌شود که نقش خودشان را بازی می‌کنند، به‌خصوص وقتی که در نقش اصلی ظاهر می‌شوند، بیشتر اوقات یک بازیگر مرد سفید‌پوست این کار را انجام می‌دهد. زنان و افراد رنگین‌پوست هم اگر شانسی برای حضور داشته باشند، نقش‌های فرعی و مکمل را به دست می‌آورند؛ همانگونه که در بخش اعظمی از صنعت فیلم‌سازی به این ترتیب است. هلن اوهارا نویسنده‌ی کتاب «زنان در برابر هالیوود: سقوط و صعود زنان در صنعت فیلم‌سازی» می‌‌گوید: «عمر حرفه‌ی بازیگران زن معمولا کوتاه‌تر است، فرصت‌های اندکی دارند تا پیشه‌ی موفقی برای خود بسازند و آن را بتوانند در گذر سال‌های متمادی سر پا نگه دارند. پس باید بیشتر مراقب باشند».

علاوه بر این‌ها، یک تصور غلط همیشگی وجود دارد که زنان به اندازه‌ی مردان سرگرم‌کننده نیستند. به آن‌ها حتی فرصت این داده نشده است که تلاش کنند. اوهارا می‌گوید: «بسیاری از نقش‌ها مثل نقش‌های کوتاه سرگرم‌کننده با دوستانتان به نظر می‌رسد. فیلم‌های کمدی معمولا تمایل دارند تا با گروهی از مردان متحد و رفیق کار کنند».

جولیا رابرتز. ۱۲ یار اوشن

جولیا رابرتز در فیلم «۱۲ یار اوشن» و چالش عظیم بازی در نقش خودش

برای مثال بن افلک و مت دیمون فقط برای سرگرم‌کننده‌ بودن، با نقش‌های خود به‌عنوان بازیگر مهمان در فیلم «جی و باب ساکت پاتک می‌زنند» بیش از اندازه اغراق کردند و موفقیت فیلم «ویل هانتینگ نابغه» را دست انداختند، آن هم به این خاطر که با کارگردان فیلم یعنی کوین اسمیت رفیق هستند. فیلم «این آخرشه» میزبان حضور کوتاه برخی از سلبریتی‌هاست اما هسته‌ی اصلی فیلم شامل کارگردان همکار ست روگن، جیمز فرانکو، جونا هیل، جی باروشل و دنی مک‌براید، همگی با هم دوستان نزدیک هستند که مدام در فیلم‌های یکدیگر ظاهر می‌شوند. اوهارا می‌افزاید: «اگر اوضاع خوب پیش نرود، زنان بیشتر از مردان، چیز‌هایی برای از دست‌دادن دارند. مردم زودتر باورشان می‌شود که زنان حنجره‌ای طلایی دارند. بنابراین خیلی دشوار است که آن‌ها را دست بیندازی و از طرفی کلیشه‌های مرسوم را تقویت کنی که می‌تواند برای مسیر حرفه‌ای آن‌ها بسیار مخرب باشد».

ضمنا این نقش‌ها شاید در ابتدا عاری از غم و پر از حس تندرستی باشند اما در واقع نگاهی طنز‌آمیز به افسانه‌ی ستاره‌شدن دارند؛ نه تنها اینکه چگونه این مفهوم توسط یک ستاره و ماشین هالیوود خلق می‌شود بلکه چگونه توده‌ی عام مردم هم خریدار آن هستند. استابز می‌‌گوید: «می‌تواند مخاطب را برانگیزد تا به این فکر بیفتد که چگونه شاید با یک ستاره بدرفتاری شده است یا اینکه پاپاراتز‌ی‌ها و رسانه‌ها، تفسیری غلط از شخصیت او ارائه داده‌اند و به شکلی نقادانه به تصویر سینمایی آن‌ها فکر کنند به جای آن که صرفا پذیرای ارزش اسمی این افراد باشند».

به رغم تعدادی از نقش‌های درجه‌ یک دراماتیک بر روی صحنه و پرده‌ی سینما، تحسین‌شده‌ترین نقش‌آفرینی جان مالکوویچ به جای خودش در فیلم «جان مالکوویچ ‌بودن» است. کمدی پر دل و جرأت کارگردان این اثر اسپایک جونز حول شخصیت کریگ (با بازی جان کیوسک) می‌گذرد، یک عروسک‌گردان که متوجه وجود یک ورودی جادویی می‌شود که به ارتباطی خطرناک با ذهن بازیگر منتهی می‌شود و بی‌معطلی، بلیت‌فروشی‌ برای ورود به ذهن این بازیگر به قیمت ۲۰۰ دلار برای هر بار برپا می‌کند تا کاسبی برای خودش دست و پا بکند و همگی بتوانند برای ۱۵ دقیقه به جای جان مالکوویچ باشند. فیلم‌نامه‌ی نبوغ‌آمیز چارلی کافمن، تهی‌بودن شهرت و پرستش سلبریتی‌هایی مثل مالکوویچ توسط ما را به سخره می‌گیرد که با نوعی خودشیفتگی سرحال و شاداب ادا شده است، جایی که او پرسونای لجوج خارج از سینمای خود را به باد استهزا می‌‌گیرد و اینجاست که آن پوچی واقعی نمودار می‌شود.

جان مالکوویچ. جان مالکوویچ بودن

جان مالکوویچ با بازی در فیلم «جان مالکوویچ بودن»، یکی از تحسین‌شده‌ترین نقش‌های کارنامه‌‌ی خود را ارائه کرده است

این همان چیزی است که این نقش‌ها واقعا به ما می‌گویند؛ آن‌ها کلید ورود ما به چیزی هستند که ما از فرهنگ سلبریتی عایدمان می‌شود. با اینکه می‌دانیم آن‌ چیزی که ما می‌بینیم، انعکاسی از آینه‌ای کج و معوج است، نقیضه‌ای از تفکر ما درباره‌ی ستاره‌شدن به جای چیزی که در واقعیت وجود دارد. با این حال، هنوز هم ما دعوت می‌شویم تا سهمی در این لطیفه‌گویی داشته باشیم و بازیگر مقابل دوربین، هنوز هم سرگرمی خوبی برایمان رقم می‌زند، بنابراین احتمالا با او خواهیم خندید و تلاش می‌کنیم که اگر او در گفتن لطیفه‌ها و جوک‌های بی‌مزه‌اش شکست خورد، زیاد منزجر نشویم و به رویش نیاوریم.

منبع: The Guardian



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما