۱۰ بازسازی سینمایی که توسط کارگردان فیلم اصلی ساخته شدهاند
همه فیلمسازان این توانایی را ندارند که فیلم اصلی خود را بازسازی کرده و دوباره آن را کارگردانی کنند ولی جملگی آنها هم به فیلمهای بازسازی شده علاقهای ندارند. در هر حال برخی از کارگردانان این کار را انجام دادهاند و فیلمهای بازسازی شدهای از آثار خودشان را در کارنامه هنریشان ثبت کردند و در بسیاری از مواقع، توانستند در فیلمهای بازسازی شده خود بهتر از قبل عمل کنند. این کارگردانان دوبار پای یک فیلم امضای خود را گذاشتند و نشان دادند که تجربه بیشتر میتواند کاری کند که فیلمی دوباره از نو نوشته شود و این بار بسیار بهتر ظاهر شود؛ البته ناگفته نماند در برخی مواقع نیز این فرمول برعکس عمل کرده و کارگردانان با بازسازی اثر خود، یک لکه ننگ در کارنامه هنری خودشان بر جای گذاشتند. فهرست فیلمهایی که توسط کارگردانانشان دوباره ساخته شده باشند آنقدر فهرست طولانی و مفصلی نیست و در این مطلب قصد داریم به مهمترین آنها بپردازیم. نکته مهم اینست که رتبهبندی خاصی در معرفی این فیلمها صورت نگرفته و تنها سعی شده تا به هر یک از این آثار مهم، از جنبههای مختلف نگاه شود.
فیلمهای بازسازی شده توسط کارگردان نسخهی اصلی
همانطور که گفته شد برخی از اینها بازسازیها، آثاری هستند که جنبه کوچکتری از نسخه اصلی را گسترش میدهند و برخی بهتر از نسخههای قبلی خود هستند، برخی بدتر هستند و برخی از آنها هم دقیقاً در یک رتبه و جایگاه با فیلم پدر معنوی خود قرار میگیرند.
۱- مردی که زیاد میدانست (The Man Who Knew Too Much)
- سالهای اکران دو نسخه: ۱۹۳۴ – ۱۹۵۴
آلفرد هیچکاک از بزرگترین کارگردانانی است که توانسته بازسازی یک اثر سینمایی توسط خودش را به خوبی انجام داده و پس از گذشت ۲۰ سال از اکران فیلم اول، ریمیک عنوان مردی که زیاد میدانست را بسازد که یک بازسازی مدرن از فیلم کلاسیک او به حساب میآید. او در سال ۱۹۳۴ و در اوایل دوران شروع کاری خود این فیلم را به صورت سیاه و سفید و با یک فیلنامه متفاوت ساخته بود و تصمیم گرفت سالها پس از اکران آن اثر، بار دیگر فیلم خودش را در کالبد یک فیلمنامه جدید بسازد. او بیست سال پس از ساخت اولین فیلم سراغ دستپخت قدیمی خود رفت و این بار یک دستور پخت جدید را برای ساخت فیلم خود در نظر گرفت و از تکنیکهای فیلمسازی جدیدی هم استفاده کرد. در این فیلم خانوادهای آمریکایی به نامهای دکتر بن مککنا (با بازی جیمز استوارت)؛ همسرش جو (دوریس دی) و پسرشان هنک (کریستوفر اولسن) برای گذراندن تعطیلات خود به مراکش میروند.
در پی درگیری این خانواده با یک سری شخص دیگر در یک اتوبوس گردشگری، آنها با مردی مرموز و نافذ به نام لوییس برنارد آشنا میشوند که به دادشان میرسد. لوییس با این خانواده طرح رفاقت میریزد و با آنها دوست میشود و از همین رو آنها را به یک ضیافت دعوت میکند؛ ضیافتی که قرار نیست مثل یک مهمانی عادی پیش برود. تروفو یکی از منتقدان فیلم و سینما در کتاب سینما به روایت هیچکاک از قول او درباره این بازسازی میگوید: «مردی که زیاد میدانست، توسط یک کارگردان آماتور ساخته شد و سپس سالها بعد توسط یک کارگردان حرفهای بازسازی شد.» این فیلم به نسبت نسخه قبلی آن که توسط خود هیچکاک در سال ۱٩٣۴ ساخته شد، بسیار بیشتر مورد توجه مردم و منتقدان قرار گرفت و درسنامهای برای سینماگران بود که چطور میتوانند از انبوه تجربههای خود برای بازسازی یک اثر استفاده کنند. برندا ده بنزی، برنارد میلز، رالف ترومن، دنیل ژلین و مونس ویت از جمله سایر بازیگرانی هستند که در این فیلم هیچکاک بازی کردهاند.
۲- گلوریا (Gloria / Gloria Bell)
- سالهای اکران دو نسخه: ۲۰۱۳- ۲۰۱۷
سباستین لیلیوس گلوریا، کارگردان شیلیایی یک کمدی ساده، متوسط و تفکر برانگیز را در سال ۲۰۱۳ در کشور خوش میسازد؛ فیلمی درباره یک زن نسبتاً مسن با افکاری آزاداندیش و مستقل و رابطه پیچیدهاش با یک افسر سابق نیروی دریایی که در یک عصر دلانگیز همدیگر را ملاقات میکنند. این فیلم در سال ۲۰۱۳ توانست نظر بسیاری از منتقدین را نسبت به خود جلب کند و توسط شیلی به آکادمی اسکار برای بهترین فیلم خارجی هم معرفی شد که البته متاسفانه به فهرست نامزدهای نهایی راه پپیدا نکرد با این حال فیلم توانست در جشنوارههای سینمای دیگر بسیاری جوایزی را به دست بیاورد و مورد تحسین مردم در جشنواره فیلم تورنتو هم قرار بگیرد. همه این موارد دست به دست هم دارد تا لیلو تصمیم بگیرد فیلم خود را در سینمای هالیوود هم بازسازی کند و دو هنرپیشه قدر یعنی جولین مور و جان توتورو را برای ایفاگران نقش اصلی بازسازی خود انتخاب کند.
بازسازی فیلم چندان به مذاق منتقدان سینمای لاتین خوش نیامد و آنها اثر سینمایی دوم را یک فیلم «غیرضروری» توصیف کردند که افتخارات فیلم اصلی را دفن میکند. با این حال باید اعتراف کرد هر دو فیلم جذاب هستند و کمترین تغییراتی در خط داستانی آنها دیده میشود.
اگرچه نسخه شیلیایی فیلم به طور کلی مورد استقبال بهتری قرار گرفت (جوایز سینمایی بیشتری را هم از آن خود کرد)، اما هر دو به عنوان تصاویر بسیار لذت بخش و صادقانهای از زندگی یک زن مطلقه میانسال دیده میشوند. پیتر دبروگ منتقد مشهور مجله ورایتی درباره نسخه بازسازی شده این اثر میگوید که با یکی از «بزرگترین فیلمهای زن محور قرن ۲۱» روبرو هستیم و برخلاف منتقدان لاتین تبار باور دارد که بازسازی این فیلم ضروری بوده تا جهانیان آن را ببینند. نکته قابل توجه اینست که نسخه بازسازی هالیوودی تقریباً شات به شات با نسخه اصلی یکی است و فیلمساز ترجیح داده حتی در نکات بسیار ریز مثل پوستر اصلی فیلم و انتخاب زوایای دوربین و… کار جدیدی از خودش نشان دهد و به نسخه اصلی خود وفادار باقی بماند.
۳- خانمی برای یک روز / معجزه سیب (Lady For A Day / Pocketful of Miracles)
- سالهای اکران دو نسخه: ۱۹۳۳- ۱۹۳۳
فرانک کاپرا فیلمساز ایتالیایی – آمریکایی یکی از خلاق ترین و پرکارترین افراد سینما در دهه های ۳۰ و ۴۰ میلادی بود کارنامه سنگینی در این ایام تاریخ سینما از خود برجای گذاشت. او یکی از سردمداران بازسازی فیلمهای خودش هم به حساب میآید و سه فیلم خود را در فواصل زمانی مختلف دوباره از نو ساخت.
یکی از فیلمهایی که کاپرا ساخته و سینمادوستان کمتر درباره آن شنیدند، اثر سینمایی «یک بانو برای یک روز» است، فیلمی در مورد یک گانگستر که تلاش می کند به یک زن فقیر خشن کمک کند تا تبدیل به یک بانوی شایسته جامعه بالا شود. همین خط داستانی برایتان آشنا نبود؟ درست است، فیلم مشهورتر و بسیار بیشتر دیده شده جعبهای از معجزه (که در ایران با نام معجزه سیب شناخته میشود) در واقع بازسازی همین اثر سینمایی است. هر دو اثر بر اساس فیلمنامهای که رابریت ریسکین نوشته ساخته شدند، یک فیلمنامه بامزه و قرص و محکم که بر اساس یک داستان کوتاه نوشته شده و هر دو باری که به تصویر کشیده شده توانسته موفقآمیز ظاهر شود اما واقعیت اینجاست که «معجزه سیب» درخشش بیشتری را از آن خود کرد و در جهان سینما تبدیل به اثری ماندگار شد. فیلم جدیدتر کاپرا از فیلمنامه ریسکین نامزد چند اسکار هم شد و هنوز هم مورد توجه برخی از بزرگ ترین طرفداران کاپرا قرار دارد. در ایران نیز بخاطر دوبله بسیار ماهرانه و بامزهای که روی معجزه سیب قرار گرفت، این فیلم دوچندان دیده شد.
این دوبله ماهرانه کاری کرد که محبوبیت فیلم در کشور ما به حدی شود که در سال ۱۹۶۷ فیلم «گدایان تهران» بر اساس همین داستان ساخته شود. سکان کارگردانی فیلم گدایان تهران به دستان محمدعلی فردین سپرده شده بود و از آنسو باید گفت نخستین فیلمی است که محمد کریم ارباب با آن به عنوان تهیهکننده وارد صنعت فیلمسازی میشود. بد نیست بدانید محبوبیت فیلم فرانک کاپرا فقط به ایران ختم نشده و بازسازیهای دیگری نیز از این اثر در سایر کشورها دیده میشود؛ مثلا در سال ۱۹۷۱ ترکیه فیلم Elmaci Kadin را ساخت که دقیقاً داستان اصلی معجزه سیب را دنبال میکرد. جکی چان هم در سال ۱۹۸۹ در فیلم معجزهها ساخته کشور هنگ کنگ بازی کرد که خط اصلی داستانی خود را بر اساس این فیلم پیش برده بود و سینمای هندوستان نیز در سال ۲۰۰۸ نسخهای از این فیلم را با نام سینگ پادشاه است با بازی آکشی کومار ساخت.
۴- ده فرمان (Ten Commendment)
- سالهای اکران دو نسخه: ۱۹۲۳- ۱۹۵۶
یکی از اولین حماسههای تاریخ سینما و آثاری که به معنای واقعی در زمانه خود به عنوان یک اثر بزرگ سینمایی حساب میشد، فیلم صامت ده فرمان به کارگردانی سیسیل بی. دمیل بود، داستانی دو قسمتی که داستان هدایت یهودیان به سرزمین موعود و سپس تاثیر ده فرمان در زندگی مدرن را نشان میداد. درواقع اولین نسخه از ده فرمان چنین فیلمی بود و در نهایت خود دمیل چند دهه بعد یک بازسازی قدرتمند از فیلم خود انجام داد و تا حد زیادی مسیر داستانی آن را تغییر داد. او با ساخت ده فهرمان چشمان سینمادوستان را به یکی از بهترین آثار سینمایی تاریخ سینمای مذهبی دعوت کرد. فیلمی که دمیل بهعنوان بازسازی از اثر قدیمی و صامت خود ساخت تا مدتها جزو پرفروشترین آثار تاریخ سینما به حساب میآمد و حضور چارلتون هستون در نقش موسی را تا امروز تبدیل به امضای این بازیگر در طول عمر دوران هنرپیشگیاش کرده است. فیلمی که این بار برخلاف نسخه اولیه خود که مدت زمان چندان طولانی نداشت، سه ساعت و چهل دقیقه بود و از پدر صامت خودش بسیار فیلم خوشساختتری به حساب میآید. ده فرمان یکی از پرهزینهترین و بزرگترین پروژههای سینمایی زمان خود بود. دکورها و صحنههای عظیم، از جمله شکافتن دریای سرخ و دیگر جلوههای بصری قابل توجه، از این فیلم یک شاهکار تکنیکی ساخت.
سیسیل بی. دمیل یکی از موفق ترین کارگردانان دوران صامت بود، اما بر خلاف بسیاری از هم دورانهایش، توانست مسیر گدر به فیلم های صوتی را بهدرستی طی کند. دمیل برای آخرین فیلمش قبل از مرگش، یکی از فیلمهایی را که بیش از ۳۰ سال قبل از آن در دوران صامت کارش را ساخته بود، بازسازی کرد. باید گفت ده فرمان تنها فیلم دمیل نیست که از کتاب مقدس الهام گرفته است، زیرا از دیگر فیلمهای موفق او میتوان به سامسون و دلیلا و علامت صلیب اشاره کرد، اما معروفترین فیلم است و همچنان دستاورد تعیینکننده یک کارنامه درخشان از زندگی هنری او است.
فیلم با بودجه گزاف ۱۳ میلیون دلاری در سال ۱۹۵۶ ساخته شد و توانست نزدیک به ۱۳۰ میلیون دلار فروش داشته باشد، اگرچه نسخه صامت و اولیه آن هم سود سه چهار برابری را به سرمایهداران فیلم رسانده بود (یک بودجه یک و نیم میلیون دلاری در برابر فروش تقریباً پنج میلیون دلاری) اما سودی که ده فرمان برای کمپانی پارامونت به همراه داشت باعث شد که این فیلم به عنوان یکی از موفقترین آثار گیشه در آن زمان شناخته شود. فیلم بازسازی شده ده فرمان تیم تولید سنگینی هم داشت و بهعنوان مثال چهار فیلمنامه نویس، سه کارگردان هنری و پنج طراح لباس روی این فیلم کار کردند اما خروجی نهایی این تیم در نهایت تبدیل به اثری شد که تا امروز نامش به نیکی در تاریخ سینما ماندگار شده است.
ناگفته نماند ده فرمان از سال ۱۹۷۳ هر ساله در فصل عید فصح / عید پاک از تلویزیون شبکه ملی آمریکا پخش میشود
۵- بازداشت لسآنجلس / مخمصه (L.A Takedwon / Heat)
- سالهای اکران دو نسخه: ۱۹۸۹- ۱۹۹۵
تصور اینکه فیلم مشهور «مخمصه» مایکل مان هم درواقع یک بازسازی از فیلم اصلی دیگری است که خود این کارگردان خلق کرده شاید خیلی سخت باشد اما در هر حال واقعیت دارد! کمتر کسی درباره نسخه اصلی مخمصه چیزی شنیده چرا که این فیلم آنچنان که باید دیده نشده است. فیلم بازداشت لسآنجلس (که با نام L.A. Crimewave و Made in L.A هم شناخته میشود) یک فیلم اکشن جنایی آمریکایی محصول سال ۱۹۸۹ به نویسندگی و کارگردانی مایکل مان است. در آن زمان مایکل مان هنوز تبدیل به یک کارگردان مشهور در عالم سینما نشده بود و توانسته بود با فیلم شکارچی انسان (اولین فیلم ساخته شده از فرنچایز سکوت برهها در تاریخ سینما که آن هم اثر کمتر دیده شدهای است) برای خودش اسم و رسم اندکی به پا کند. مایکل مان سپس در سال ۱۹۸۹ به سمت تولید بازداشت لسآنجلس رفت و پروژهای جاهطلبانه را آغاز کرد. این پروژه که در اصل به عنوان قسمت اولیه (پایلوت) برای یک سریال تلویزیونی شبکه ان بی سی فیلمبرداری شده بود و قرار بود به یکی از پرهزینهترین و اکشنترین سریالهای تاریخ تبدیل شود اما در نهایت شبکه به دلیل مسائل مختلف از جمله بودجه کار، از ساخت سریال منصرف شد . پس از اینکه این سریال انتخاب نشد، دوباره به عنوان یک فیلم تلویزیونی مستقل بازسازی و از همین شبکه در قالب یک اثر تلویزیونی پخش شد. این فیلم بعدها روی ویاچاس و دیویدی هم در برخی مناطق عرضه شد اما هیچگاه آنطور که باید دیده نشد.
مان پس از کارگردانی فیلم اخرین موهیکان و موفقیتی که در پی فروش خوب گیشه این اثر برای او به دست آمد، تصمیم گرفت تا بازداشت لسآنجلس را به یک اثر سینمایی پرفروش و موفق تبدیل کند. او این فیلم را یک درام جنایی پیچیده و چند لایه می دانست که نتوانسته بود در فرمت تلویزیونی به پتانسیل اصلی خودش برسد. مان در مصاحبهای اعلام کرده که در آن زمان احساس کرد که ایده بسیار بهتری در مورد چگونگی ساخت بازسازی دارد و در این باره گفته که: «من فیلم را مانند یک قطعه موسیقی ۲ ساعت و ۴۵ دقیقه ای تنظیم کردم، بنابراین میدانستم هر کجای اثر بلند سینمایی من باید با چه ضرباهنگ و ریتمی پیش برود و در کدام بخشها باید تا عمق ضربان قلب مخاطب نفوذ کند.»
مان از تعداد زیادی نماهای هوایی گسترده در مخمصه استفاده می کند تا لس آنجلس را به عنوان یک آشفتگی گسترده و پر زرق و برق به تصویر بکشد. او برای ساخت فیلم مخمصه قید ساخت فیلم زندگینامه جیمز دین را در اواخر دهه نود میلادی زد و با دو بازیگر بزرگ دوران اثری را ساخت که تا امروز در فهرست بهترین آثار اکشن گنگستری تاریخ دیده میشود. آل پاچینو در نقش وینسنت هانا، رابرت دنیرو در نقش نیل مک کالی، وال کیلمر در نقش کریس شیرلیس و سایر بازیگران قدرتمند که هر یک به تبدیل شدن مخمصه به یک شاهکار سینمایی کمک کردند. این فیلم با تحسین منتقدان مواجه شد و ۱۸۷ میلیون دلار فروش کرد و توانست به یک موفقیت مالی تبدیل شود. این روزها خبرهایی درباره ساخت یک دنباله برای فیلم مخمصه شنیده میشود و بعید نیست یک دنباله پس از سی سال برای یکی از بهترین فیلمهای اکشن تاریخ سینما ساخته شود.
۶- بازیهای مسخره (Funny Games)
- سالهای اکران دو نسخه: ۱۹۹۷- ۲۰۰۷
میشاییل هانکه هم از کارگردانانی است که نسخه هالیوودی فیلم خودش را کارگردانی کرده و شخصاً امضای خودش را پای هر دو فیلم ثبت کرده است. او در ابتدا فیلم بازیهای مسخره را در سال ۱۹۹۷ در اتریش ساخت و سپس ده سال بعد با یک سری تغییرات جزیی مثل عوض کردن بازیگران، فیلم را در هالیوود بازسازی کرد اما جالب است بدانید که حتی محل لوکیشن فیلمبرداری و بسیاری از ادوات صحنه از همان فیلم قبلی گرفته شده و همین موضوع به کاهش بودجه فیلم در نسخه بازسازی کمک شایانی کرد. هر دو فیلم داستان دو مرد را دنبال می کند که یک خانواده در تعطیلات را گروگان می گیرند و آن ها را مجبور می کنند تا قبل از کشتن یک به یک آن ها، بازیهای سادیستی و جنونآمیزی انجام دهند تا بلکه زنده بمانند. نکته جالب اینجاست که هانکه از همان ابتدای امر دوست داشت که فیلم بازیهای مسخره را در هالیوود بسازد اما محدودیت بودجه و یک سری موارد دیگر باعث شد که او نتواند طرح اولیه خود را در آمریکا بسازد و به همان ساخت فیلم در اتریش قناعت کرد و این موضوع به ضررش هم تمام نشد چرا که نسخه ۱۹۹۷ توانست نامزد نخل طلای جشنواره کن آن سال شد و از جشنوارههای شیکاگو، فانتاسپرو و فلاندرز جوایز مهمی دریافت کند؛ اتفاقی که برای نسخه بازسازی شده در هالیوود رخ نداد. همانطور که گفته شد، او برای بازسازی از همان خانه و لوازم استفاده کرد و اساساً فقط بازیگران و سایر عوامل فیلم را تغییر داد.
بسیاری معتقدند هانکه پیش از اینکه یک فیلمساز باشد یک روانشناس قهار است. او در فیلم بازیهای مسخره از بعد روانشناختی مخاطب را به هزارتوهای فکر دو جوان روانپریش فرو میبرد و تقابل یک خانواده را در برابر خواستههای جنونآمیز این افراد نشان میدهد. خشونت در فیلم بازیهای مسخره هم عریان است و هم عریان نیست و این مهارت فیلمساز است که کاری میکند قویترین انگیزههای سادیسمی تماشاگر بدون آنکه مستقیماً خشونت را ببیند، تحریک شود. تمامی فنون فیلمسازی هانکه نیز در بازیهای مسخره بیداد میکند؛ از استفاده نماهای ثابت و حرکت کند دوربین گرفته تا عدم استفاده از موسیقی به معنای عرف آن در یک فیلم سینمایی و همچنین عدم استفاده از جلوههای ویژه و ریتم کند.
نکته جالب برای ما ایرانیان حضور داریوش خنجی بهعنوان فیلمبردار نسخه هالیوودی است، فیلمبرداری که توانسته در بسیاری از آثار کارگردانان شهیر سینما نقش بسزایی در تولید فیلم داشته باشد اگرچه رابرت کوهلر، منتقد سینمایی اعلام کرده که چه یورگن یورگس (فیلمبردار نسخه ۱۹۹۷) و چه خنجی پشت دوربین قرار بگیرند، در نهایت هانکه خودش فیلمبردار فیلمهایش است و کنترل قابل توجهی روی تک تک زوایای دوربین دارد.
۷- قاتل (Killer)
- سالهای اکران دو نسخه: ۱۹۸۹- ۲۰۲۴
جدیدترین اثری که در این فهرست از فیلمهای بازسازی شده قرار دارد به اثر قاتل ساخته جان وو برمیگردد. جان وو یک استاد به تمام معنا در ساخت فیلمهای اکشن است و صحنههای اکشنی که در سینمای چند ده سال پیش خود خلق کرده تازه امروز در آثار مدرن اکشن مثل جان ویک و یا حتی بازیهای ویدیویی مورد استفاده قرار میگیرند. درواقع جان وو بسیار جلوتر از زمانه خود عمل کرده بود و این موضوع برای مخاطب و دوستدار سینمای اکشن امروز پنهان نیست. فیلم قاتل که در سال ۱۹۸۹ در هنگ کنگ ساخته شده بود از بهترین آثار وو به حساب میآید و موفقیت فیلم و همچنین حضور وو در سینمای هالیوود و ارتباط خوبش با غربیها گمانهزنیهای زیادی را زد که قرار است نسخه هالیوودی قاتل به زودی ساخته شود؛ شایعات ساخت این بازسازی در سال ۱۹۹۲ رنگ بسیار تندی به خود گرفت اما ناگهان همه چیز نقش بر آب شد! مشخص نیست چرا بازسازی قاتل اینقدر طولانی شد اما در نهایت بعد از گذشت سی و پنج سال چشمان طرفداران این اثر به بازسازی هالیوودی آن گره خورد.
بازسازی هالیوودی فیلم قاتل ضعیفتر از نسخه اولیه خود عمل میکند و بههیچوجه نتوانسته حس و حال فیلم آن زمان را تداعی کند. ساخت فیلم قاتل در دوران کنونی بهخاطر محبوبیت آثار گانفو دیگری مثل جان ویک و امثالهم صورت گرفته اما قاتل جان وو با وجود اینکه مواد اولیه درست و خوبی دارد ولی نمیتواند تبدیل به یک گانفوی تمام عیار بشود که حرفی برای گفتن داشته باشد. فیلمهایی که قهرمان آن یک تنه همه فنحریف است و بزن بهادر قهاری است برای مخاطبین امروز سینمای اکشن آثار جدیدی نیستند؛ اکولایزر، جان ویک و… فیلمهای اکشن قهرمان محوری هستند که جذابتر از قاتل جان وو عمل کردهاند و وو پشت دربهای این آثار باقی مانده است.
شخصیتهای فیلم ۱۹۸۹ روح داشتند و مانند برخی از قهرمانان فیلمهای اکشن امروزی نبودند که ماشینهای کشتار جمعی باشند و میشد با آنها همسو شد اما وو با ویروسی که برخی آثار اکشن امروزی پخش کردهاند مواجه شده و قهرمانانش را تبدیل به یکه بزنهای کاغذی و تک بعدی کرده و همین موضوع تبدیل به نقطه ضعف بازسازی سینماییاش شده است. سبک سینمایی وو به وضوح از بین رفته است و به نظر میرسد که احتمالا توسط مدیران استودیو این اتفاق رخ داده باشد و آنها تأکید کرده باشند که وو باید بر اساس نبض مخاطب امروزی پیش برود و همه چیز خراب شده است. صرف نظر از افت کیفیت فیلم جدید قاتل، جان وو نامی است که همیشه طرفداران خاص خود را خواهد داشت و تماشای اکشنهای او حتی در ضعیفترین حالت ممکن میتواند دلچسب باشد چرا که او سردمدار بسیاری از آثار اکشن و مدرن امروزی است.
۸- داستان علفهای شناور / علفهای شناور (A Story of Floating Weeds / Floating Weeds)
- سالهای اکران دو نسخه: ۱۹۳۴ – ۱۹۵۹
علفهای شناور یکی از شاهکارهای کارنامه هنری یاسوجیرو اوزو، کارگردان شهیر ژاپنی است و درامی است درباره یک گروه تئاتر که ورودشان به یک شهر کوچک ساحلی باعث هرج و مرج میشود و حواشی زیادی بهوجود میآورد. فیلم نمادی از سبک لطیف و متفکرانه اوزو است که در جمله آثار او مشاهده میشود و یکی از معدود فیلمهایی است که او به صورت رنگی ساخته است. طبیعتاً قرار گرفتن نام این فیلم در فهرست ما نشان میدهد که علفهای شناور یک بازسازی است و باید بدانید که این فیلم در واقع روایت مجدد یکی از فیلمهای قبلی این کارگردان به نام داستان علف های شناور است که در سال ۱۹۳۴ اکران شد؛ یک فیلم کوتاهتر و سیاه و سفید و البته صامت که با بازسازی آن به تکامل رسید و تبدیل به یک اثر مدرن سینمایی شد.
اوزو در مصاحبه ای در پاسخ به این سوال که چرا از بین تمام آثاری که خلق کرده، سراغ بازسازی این فیلم خاص رفته توضیح داد که قصد داشته تلاشی داشته باشد تا یک داستان قدیمی را در عصر مدرن بسازد. او در همین مصاحبه اعلام کرده میخواسته ببیند که آیا داستان شکسپیری او از روابط خانوادگی و اغواگری هنوز به قوت خود باقی است یا خیر. باتوجه به اینکه فیلم جدیدترش مورد توجه همگان، چه منتقد و چه تماشاگر قرار گرقت، به نظر می رسد که آزمایش او جواب داده است. مثلاً نمیتوان فراموش کرد که راجر ایبرت، منتقد شهیر سینما، به این فیلم نمره کامل را در زمان خود داد.
۹- مرده شریر ۱ و ۲ (Evil Dead 1/2)
- سالهای اکران دو نسخه: ۱۹۸۱ – ۱۹۸۷
سم ریمی با ساخت فیلم ترسناک Evil Dead در سال ۱۹۸۱، تقریباً طی یک شب ره صد ساله را طی کرد. او فیلمی ساخته بود که با بودجه زیر پانصد هزار دلار به فروش نزدیک به سه میلیون دلار دست یافته بود، طرفداران ژانر وحشت را از خود بیخود کرده بود و نظر منتقدین سرسخت را نیز نسبت به خود جلب کرده بود. همه چیز برای درخشش سم ریمی در آینده کاری او در عالم هالیوود فراهم بود و او سراغ ساخت فیلم بعدی خود رفت یعنی اثر سینمایی موج جرم و جنایت، فیلمی که در گیشه به شکست مفتضحانهای مواجه شد و نتوانست حتی چند صد هزار دلار بفروشد. منتقدان نسبت به فیلم بیمهری کردند و این اثر تبدیل به یک سقوط به تمام معنا برای ریمی شد (هرچند امروزه بهعنوان یک فیلم کالت به حساب میآید). همه این موارد دست در دست هم داد تا استودیو از سم ریمی بخواهد تا بیخیال ایدههای دیگرش بشود و سراغ یک دنباله برای فیلم موفقآمیز خود برود و مرد شریر ۲ را بسازد.
ریمی برای فیلمنامه قسمت دوم ایدههای زیادی در سر داشت که شامل سفر در زمان و… میشد اما استودیو نمیخواست ایدههای خلاقانه ریمی باعث شود تا فرنچایز سینمایی پولسازشان خراب شود، در نتیجه آنها از ریمی خواهش کردند که فیلمی با حال و هوای داستان مرد شریر ۱ بسازد و بیخیال ایدههای نوآورانه بشود تا او در نهایت یکی از فیلمهای بازسازی شده عجیب و غریب این فهرست را تولید کند. ریمی هم پاسخی درخور به این عدم پذیرش ایدههای خلاقانه داد که دست بر قضا، موفقآمیز شد و تبدیل به امضای این سری سینمایی شد! او فیلم مرد شریر ۲ را با حال و هوای کمدی ترسناک ساخت و درواقع هجوی بر فیلم اولیه خود ساخت؛ فیلم درواقع هم یک دنباله به حساب میآید و هم یک بازسازی و با فروش هنگفتش باعث شد که فیلم سومی هم در دستور کار بگیرد و این سه گانه (اگر بتوان آن را سه گانه در نظر بگیریم!) به سرانجام خود برسد. البته مرد شریر همچنان فرنچایزی است که در دنیای سینما و ویدیوگیم زنده است و سم ریمی بهعنوان ناظر در بسیاری از پروژههای مربوط به آن شرکت دارد.
۱۰- جو-آن: کینه / کینه (Ju-On: The Grudge / The Grudge)
- سالهای اکران دو نسخه: ۲۰۰۲ – ۲۰۰۴
دوستداران سینمای وحشت میدانند که جنون وحشت آمریکایی دهه ۲۰۰۰ به جان سینما افتاده بود و بسیاری از فیلمهای برتر این ژانر در همان زمان ساخته شد. سودآور بودن فیلمهای ترسناک باتوجه به بودجه نسبتاً اندکشان در برابر آثار سینمای فانتزی یا اکشن، استودیوها را مجاب میکرد به سمت ساخت تعداد بیشتری از این آثار بروند. در همان دوران تتعدادی از فیلمهای ترسناک ژاپنی به هالیوود آورده شدند و بازسازی شدند و پای سبک «جی هارر» (J Horror) به دنیای بینالمللی باز شد. تاکاشی شیمیزو از بزرگان این سبک فیلمسازی در سال ۲۰۰۲ فیلم جو – آن یا به بیان جهانی آن «کینه» را در سال ۲۰۰۴ بازسازی کرد. او برای خلق نسخه هالیوودی فیلمش فرصت زیادی نداشت چرا که فاصله ساخت فیلم ژاپنی کینه با فیلم آمریکایی آن تنها دو سال است و موفقیت بیش از حد این اثر در سرزمین آفتاب باعث شده بود که هالیوود بخواهد خیلی سریع نسخه مخصوص به خودش را داشته باشد.
واقعیت اینجاست که مانند بسیاری از فیلمهای بازسازی شده، نسخه آمریکایی به اندازه نسخه اصلی مورد استقبال قرار نگرفت، هرچند با توجه به جلوههای ویژه بهتر فیلم هالیوودی، انصافاً فیلم کینه نسخه آمریکایی توانسته بود المانهای وحشت را با کیفیت بهتری به نمایش بگذارد اما همین موضوع از آنسو تبدیل به یک پاشنه آشیل هم شده بود و رنگ تصنعی بودن به فیلم زده بود. در هر حال با وجود بهتر بودن نسخه ژاپنی (که امروزه از آن بهعنوان سردمدار فیلمهای ترسناک ژاپنی در دنیا یاد میشود) کینه محصول ۲۰۰۴ پایهگذار فیلمهای دیگری از سری کینه در هالیوود شد چرا که به هر حال ۱۸ برابر نسبت به بودجه خود بیشتر فروخته بود و این یعنی سود خالص! با سقوط فیلم سوم در گیشه پرونده کینه در هالیوود تا مدتهای مدیدی بسته شد و بالاخره چندی پیش بود که یک اثر دیگر از این سری ساخته شد و توانست تا حدی موفقآمیز ظاهر شود با این حال آینده فرنچایز کینه در سینما تقریبا یک آینده مجهول است.
منبع: دیجیکالا مگ