۱۰ فیلم تماشایی که در سالن سینما اتفاق می‌افتند

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۱ دقیقه

طی چند سال گذشته که با شیوع همه‌گیری کرونا مردم مجبور به فاصله‌گیری از یکدیگر و سرگرم‌کردن خود در خانه شده‌اند درک کردیم که نشستن در اتاق تاریک بزرگی با افراد غریبه‌ وقتی همگی تحت تاثیر افسون تصاویر متحرک قرار می‌گیرند، چه نعمت بزرگی‌ست. تماشای فیلم در سینما به واقع تجربه‌ای عمومی و مقدس است که صحنه‌های خنده‌دار را خنده‌دارتر و صحنه‌های ترسناک را ترسناک‌تر می‌کند. همه مخاطبان در حال و هوای یکسانی قرار می‌گیرند و بدون گفتن حتی یک کلمه احساسات خود را با هم به اشتراک می‌گذارند.

با بازگشایی مجدد سالن‌های سینما و بازگشت مردم به آن‌ها با احساس امنیت و بدون ترس از بیماری، وقت آن است که دوباره جادوی سینما را جشن بگیریم، مکانی که بیش از صد سال است تمام احساسات انسانی ما در آن به نمایش گذاشته شده است. در فهرست زیر فیلم‌هایی معرفی شده‌اند که شاید همه آن‌ها به طور کامل در سالن سینما اتفاق نیفتند، اما داستان‌های آن‌ها حول محور سینما می‌چرخد.

۱. خداحافظ، مسافرخانه اژدها (Goodbye, Dragon Inn)

خداحافظ، مسافرخانه اژدها

  • کارگردان: سای مینگ-لیانگ
  • سال تولید: ۲۰۰۳
  • امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰

خالص‌ترین نمونه‌ی این زیرژانر، شاهکار سال ۲۰۰۳ تسای مینگ لیانگ است. این فیلم به طور کامل داخل سالن فو-هو هنگام نمایش نهایی فیلم کلاسیک ووشیا، «مسافرخانه اژدها»، و قبل از تعطیلی این سالن سینما برای همیشه اتفاق می‌افتد. اگر فیلم‌های دیگر مینگ لیان را دیده باشید، به این نکته پی خواهید برد که این فیلم از نظر طرح یا اکشن، در بین ساخته‌های او سنگین نیست. او در این فیلم تمرکزش را صرف کشاندن مخاطب به دنیای مجذوب‌کننده‌ی خود می‌کند. این فیلم در واقع قصیده‌ای آرام، مسحورکننده، دلخراش و حتی خنده‌دار برای ارواح سینما است.

این فیلم داستان تعداد اندک تماشاچیان این سالن سینما را روایت می‌کند که برای فرار از باران به آن پناه آورده‌اند؛ همچنین کارگران معدودی را به تصویر می‌کشد که هنوز در سالن مشغول به کار هستند. در میان آنها، زن بلیط‌فروش و عشق نافرجام او به آپارات‌چی هم وجود دارد. با دیالوگ‌های بسیار اندک، مینگ لیان به لحظات کوچک و اعمال اجازه می‌دهد تا با صدای بلند حرف بزنند. یکی از تکان‌دهنده‌ترین لحظات در فیلم زمانی رخ می‌دهد که زن بلیت‌فروشی که از کج بودن مچ پایش رنج می‌برد، به پرده‌ی سینما نگاه می‌کند که قهرمان زن فیلم «مسافرخانه اژدها» با حرکات ظریف و مانند یک بالرین در حال مبارزه است. فیلم مملو از این لحظات بی‌تکلف اما عمیقاً تأثیرگذار است و امکان ندارد کسی عاشق سینما باشد و تا آخر فیلم بغضی گلویش را نگرفته باشد.

۲. نمایش بعدازظهر (Matinee)

نمایش بعدازظهر

  • کارگردان: جو دانته
  • سال تولید: ۱۹۹۳
  • امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۹ از ۱۰

«نمایش بعدازظهر» تنها ستایش جو دانته از جادوی سینما نیست، بلکه به طور خاص به حیله‌های عجیبی می‌پردازد که کارگردان ژانر وحشت، ویلیام کسل، برای ایجاد تجربه‌ای متفاوت برای تماشاگرانش استفاده می‌کرد، مانند نصب پالس الکتریکی روی صندلی‌های سینما. جان گودمن در این فیلم نقش لارنس وولسی را بازی می‌کند، کارگردانی متاثر از کسل که در آستانه بحران موشکی کوبا به یک سینمای کوچک در فلوریدا می‌آید تا به تماشای اکران فیلم جدیدش، مرچه (مرد+مورچه)، بنشیند. وولسی جین لومیس، جنگجوی جوان ارتش و طرفدار ژانر ترسناک را به استخدام می‌کند تا به ترساندن مخاطبانش کمک کند. متأسفانه نقشه‌ها اشتباه از آب درمی‌آیند و مخاطبان خود را در خطری واقعی می‌بیند.

این فیلم از جمله فیلم‌های کمیاب کودک است که با وجود این که ترسناک نیست اما درباره‌ی مفهوم ترسناک بودن است. جین همیشه ترس‌های ناشی از فیلم‌های وولسی را دوست داشته، اما این بار با شنیدن احتمال حضور پدرش (که درنیروی دریایی است) در کوبا و اخبار کلی درباره‌ی تهدید هلوکاست هسته‌ای، ترس و اضطراب واقعی را می‌چشد. گودمن به عنوان درمانگری حاذق بسیار عالی عمل می‌کند و توضیح می‌دهد که ترس خیالی چگونه از زمان غارنشینان با جامعه همراه بوده است و همین شبیه‌سازی‌ها چیزی است که به بشر کمک کرده تا وحشت‌های دنیای واقعی را تحمل کند.

۳. سینما پارادیزو (Cinema Paradiso)

سینما پارادیزو

  • کارگردان: جوزپه تورناتوره
  • سال تولید: ۱۹۸۸
  • امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۵ از ۱۰

فیلم برنده جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی در سال ۱۹۸۹، فیلم غرق نوستالژی و یادآور دوران بلوغ، مطمئناً خوشایندترین فیلم در این لیست است. در همان ابتدای فیلم، سالواتوره دی ویتا، فیلمساز موفق ایتالیایی، خبر درگذشت مربی قدیمی خود از دوران کودکی را می‌شنود. در ادامه، سالواتوره جوان را می‌بینیم که شیفته‌ی سینمای محلی شهر کوچکش شده است. آلفردو، آپارات‌چی این سینما، سالواتوره را زیر پر و بال خود می‌گیرد و به او می‌آموزد که چگونه با پروژکتور کار کند اما به او هشدار می‌دهد که باید به دنبال کارهای مهم‌تری باشد.

«سینما پارادیزو» از تاریخچه‌ی سینما بهره می‌برد تا مسائل کلان و خرد را به تصویر بکشد. وقتی فیلم شروع می شود، سانسورچیان موسولینی تمام صحنه‌های بوسه را قطع می‌کنند. پس از جنگ ما اولین باری را شاهدیم که اهالی شهر بوسه‌ای واقعی را روی صفحه نمایش می‌بیند. فیلم از سیاه و سفید به رنگی تبدیل می‌شود، جسارت بیشتری می‌یابد. سالواتوره نیز همین‌طور، بزرگتر می‌شود، دل می‌بازد و دلشکستگی را تجربه می‌کند. در تمام این اوقات آلفردو مدام به او یادآوری می‌کند که هرگز به گذشته نگاه نکند و سرنوشت خود را دور از شهر کوچک و شخصیت‌های جالب آن دنبال کند. با توجه به مونتاژ پایانی فیلم با موسیقی زیبای انیو موریکونه، امکان ندارد دوستداران سینما با تماشای این فیلم چشمانشان خشک بمانند.

۴. اهداف (Targets)

اهداف

  • کارگردان: پیتر باگدانوویچ
  • سال تولید: ۱۹۶۸
  • امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰

اولین فیلم «سینما-ماشین» در این فهرست، کاوش جذاب پیتر بوگدونوویچ در مورد هیولاهای زندگی واقعی در مقابل هیولاهای روی پرده بزرگ است. این فیلم دو خط داستانی را دنبال می‌کند. اولین روایت مربوط به نماد فیلم‌های وحشت در دنیای فیلم، بایرون اورلاک، با بازی نماد وحشت در دنیای واقعی، بوریس کارلوف است که از این واقعیت که هیولاهای به تصویر کشیده شده در فیلم‌های امروز در مقایسه با شکل مدرن شیطان تناسبی ندارند، ناراضی به نظر می رسند. اما خط داستانی دوم چیست؟ شیطان مدرن. بابی تامپسون. یک بیمار روانی که قبل از آغاز سفرش برای یک کشتار دسته جمعی در سرتاسر لس‌انجلس، بدون هییچ دلیلی تمام خانواده‌اش را به قتل می‌رساند.

این دو خط داستانی در یک سینما ماشین به هم می‌رسند که قرار است فیلمی که اورلاک در آن حضور دارد پخش کند. در این نقطه بابی ظاهر می شود، پشت صفحه پنهان می‌شود و تماشاگران را در ماشینشان هدف قرار می‌دهد. این فیلم  پس از حادثه‌ی تیراندازی در سینمای شفق قطبی کلرادو، مانند پیشگویی‌ست  و حتی در مواقعی تماشای آن آزاردهنده است. با این وجود «اهداف» حاوی پیام‌های تامل‌برانگیزی درباره‌ی انسانیت، هنر و شرارت است و شاید این پیام‌ها در حال حاضر حتی بیشتر از زمان انتشار اولیه آن قابل درک باشند.

۵. شرلوک جونیور (Sherlock Jr)

شرلوک جونیور

  • کارگردان: باستر کیتون
  • سال تولید: ۱۹۲۴
  • امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۲ از ۱۰

«وقتی دو کار را همزمان انجام می‌دهی، توقع نداشته باش هردو را درست انجام دهی» جمله‌ای است که «شرلوک جونیور» با آن آغاز می‌شود. با توجه به اینکه باستر کیتون خود به عنوان کارگردان، بازیگر و تهیه‌کننده فیلم مشغول بوده است، این جمله کمی طعنه‌آمیز به نظر می‌رسد. در این فیلم کیتون نقش یک مسئول سینما را بازی می‌کند که همزمان در حال تحصیل برای کارآگاه شدن نیز هست. وقتی ساعت پدر دوست‌دختر کیتون دزدیده می‌شود، کیتون داوطلب می‌شود با استفاده از مهارت‌های کارآگاهی‌اش آن را پیدا کند تا اتهام دزدی را از خودش رفع کند. دقیقا بعد از این اتفاق او در اتاق آپارات سینما به خواب می‌رود و رویای بازی در فیلمی را می‌بیند که در آن نقش کارآگاهی بزرگ و کاربلد را بازی می‌کند.

کیتون همیشه در فیلمسازی فردی پیشرو بوده است و «شرلوک جونیور» هم یکی از اولین فیلم‌هایی است که سینما و رویا کنار هم قرار داده است. قبل از این که دیوید لینچ خطوط مبهم ضمیر ناخودآگاه را وارد سینما کند، کیتون این زمینه را برای او فراهم کرده بود. «شرلوک جونیور» با امضای او همواره در تاریخ سینما به عنوان شاهکاری ماندگار و مفهومی عمیق از هنر سینما باقی خواهد ماند.

۶. بوف کور (The Blind Owl)

بوف کور

  • کارگردان: رائول روئیز
  • سال تولید: ۱۹۸۷
  • امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰

درحالی که ژانر دیگر فیلم‌های این لیست بیشتر به سورئال نزدیک است، شاهکار رائول روئیز برجسته‌ترین و بی‌نظیرترین فیلم‌های هنر انتزاعی است. اگر فیلم داستانی داشته باشد، داستان مردی تنها است که در سینمای عجیب و غریبی به عنوان آپاراتچی کار پیدا می‌کند، سینمایی که ظاهراً صاحبی ندارد و ولی نگاتیو فیلم‌ها به‌سادگی و مرتب به دست او می‌رسند تا آن‌ها را روی پرده سالن سینما نمایش دهد. همکار او فردی جذامی است و بعد از مدتی توسط فردی که ادعا می‌کند عموی اوست تحت تعقیب قرار می‌گیرد.

این فیلم که بر اساس ساختار اپیزودیکش، به ژانرهای مرسوم‌تری مانند کمدی هیجان‌انگیز و اسلپ استیک (اغراق در حرکات اکشن و فیزیکی) نزدیک می‌شود، همچنین اقتباسی معتبر از رمان بوف کور صادق هدایت است.

روئیز در جایی گفته است که کمتر به فیلم‌هایی با اتفاقات متعارف علاقه دارد و در عوض دوست دارد فیلم را به سطح شعر برساند. بوف کور دقیقا اجرایی هیجان‌انگیز از این فلسفه است که بیننده را بین خنده‌های پوچ و ترس وجودی عمیق قرار می‌دهد. اگر کیتون در را به روی «سینما به مثابه یک رویا» باز کرد، رویز تمام ساخته‌های او را به باد داد و در نهایت، فیلم را به متا مدیتیشنی برای تماشای داستان‌ها تبدیل کرد. در نتیجه پرداختن به هر جنبه‌ی دیگری ما  را از این هدف دور خواهد کرد.

۷. شیاطین (Demons)

شیاطین

  • کارگردان: لمبرتو باوا
  • سال تولید: ۱۹۸۵
  • امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۶ از ۱۰

از هر نظر که به فیلم ترسناک، کم‌هزینه و سرگرم‌کننده‌ی «شیاطین» نگاه کنیم، نمی‌توانیم این فیلم ایتالیایی را در زمره‌ی آثار هنرمندانه قرار دهیم. از آن‌جایی که داریو آرجنتو تهیه‌کننده و نویسند‌ی این اثر بوده است، می‌توان به راحتی امضای او را در پلات نه‌چندان منسجم فیلم شناسایی کرد. غریبه‌ای نقابدار بلیط سالن سینمایی تازه تاسیس را بین مردم پخش می‌کند. گروهی از مردم که برای تماشای فیلم ترسناک نفرین‌شده‌ای به سینما آمده بودند، یک‌به‌یک تبدیل به شیاطین گوشتخوار می‌شوند. آن دسته از تماشاچیان که به این تغییر دچار نشدند برای مقابله با شیاطینی که از هرسو محاصره‌شان کرده‌اند باهم متحد می‌شوند.

لامبرتو، پسر فیلمساز مشهور ماریو باوا، این ماجرای خونین را با نورپردازی مجلل فیلمبرداری کرده است و آرجنتو سکانس‌های مرگ مبتکرانه و نفرت‌انگیزی ساخته است. وقتی شیاطین به درهای ورودی سالن سینما می‌رسند، فیلمی که درون سالن پخش می‌شود هم به صحنه‌ای تنش‌زا و ترسناک می‌رسد و تماشای آن هنگامی که اجساد در سالن روی هم تلنبار می‌شوند حس دوگانگی عجیبی ایجاد می‌کند. گذشته از همه‌ی این‌ها، گاهی اوقات شما فقط به فیلمی نیاز دارید که در آن مردی سوار موتورسیکلت وارد سالن سینما می‌شود و سرهای شیطان را با شمشیر سامورایی می‌برد.

۸. غم و اندوه (Anguish)

غم و اندوه

  • کارگردان: بیگاس لونا
  • سال تولید: ۱۹۸۷
  • امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۷ از ۱۰

مانند «شیاطین»، در فیلم «غم و اندوه» لونا نیز نیز فیلمی نفرین‌شده در سالن سینمای دنیای فیلم نمایش داده می‌شود. با این تفاوت که لونا در این فیلم رویکردی فرامتنی دارد و همین باعث می‌شود مرز بین تماشاچیان درون فیلم و خود ما که در حال تماشای این فیلم هستیم رفته‌رفته رنگ ببازد. خود او اخطار می‌دهد که در طول فیلم در معرض پیام‌های پنهان و هیپنوتیزم قرار خواهیم گرفت.

داستان از این قرار است که مخاطبان برای تماشای فیلم عجیبی به نام «مامان» به سینمایی در لس‌آنجلس می‌روند که در آن جان پرسمن (مایکل لرنر) توسط مادرش هیپنوتیزم می‌شود تا تخم چشم مردم را برای مجموعه او بدزدد. این فیلم باعث اضطراب بسیاری از مخاطبان و به گریه انداختن برخی دیگر می‌شود. همه چیز از جایی عجیب‌تر می‌شود که جان به سینمایی که فیلم «مامان» در آن پخش می‌شود می‌رود و شروع به کشتن تماشاگران می‌کند. در همین حین یکی از مخاطبینی که فیلم «مامان» را تماشا می‌کند دیوانه می‌شود و شروع به کشتن تماشاگران می‌کند. وقایع روی هر دو پرده‌ همدیگر را منعکس می‌کنند و مای بیننده بعد از مدتی مطمئن نیستیم که کدام فیلم را تماشا می‌کنیم. «غم و اندوه» ترکیبی جالب از ژانر پالپ شیاطین با برخی از کاوش‌های بلندنظرانه‌تر از طبیعت سینماست که در بوف کور دیده می‌شود.

۹. سینما ماشین بن‌بست (Dead End Drive-In)

سینما ماشین بن‌بست

  • کارگردان: برایان ترنچارد-اسمیت
  • سال تولید: ۱۹۸۶
  • امتیاز IMDb به فیلم: ۵.۹ از ۱۰

دومین فیلم سینما-ماشین این فهرست، احتمالا تنها فیلم پساآخرالزمانی با محوریت سینما است. این فیلم با نورپردازی نئونی و به تقلید از فیلم «مکس دیوانه» در جامعه‌ی آینده استرالیا اتفاق می‌افتد. جامعه‌ای که هرچند دچار لغزش شده اما به طور کامل فرو نپاشیده است. گروه‌های «پسران ماشینی» شهروندان را به وحشت می‌اندازند و رانندگان کامیون‌های یدک‌کش برای جمع‌آوری خرابی‌ها و دریافت کمسیون از آن‌ها با یکدیگر سرشاخ می‌شوند. اما داستان اصلی درباره‌ی جوانی بیکار، جیمی روسینی ملقب به خرچنگ، است که دوست‌دخترش کارمن را به سینما ماشینی استار می‌برد. وقتی این دو به هم نزدیک می‌شوند، شخصی چرخ‌های ماشین جیمی را می‌دزدد. جیمی در پی تعقیب دزد، خیلی زود متوجه می‌شود که پلیس مسئول این دزدی است و این سینما ماشین در واقع کمپی متمرکز برای افراد مشکل‌دار جامعه است.

این سینما درواقع به عنوان یک ظرف کشت برای اوباش جامعه عمل می‌کند و زندانیان در آن در معرض غذاهای ناسالم فست فود، فیلم‌های ضعیف ، مواد مخدر و خشونت مکرر قرار می‌گیرند. برخلاف جیمی که به دنبال راهی برای فرار است، کارمن مجذوب ذهنیت اوباش شده و حتی زمانی که گروهی از پناهندگان آسیایی به کمپ آورده می‌شوند، نشانه‌هایی از تفکرات ضدآسیایی و نژادپرستانه از خود نشان می‌دهد.

درست است که خط داستانی جهان‌سازی اثر نقص‌هایی دارد، تفسیر اجتماعی ترنچند اسمیت و نگرشش در کاوش رفتار انسان‌ها که به اجتماع امروز هم مرتبط است، باعث شده این فیلم به بن‌بست نرسد. وقتی مردم را با فست فود، سرگرمی‌های سطحی و احساسات نژادپرستانه تربیت می‌کنید، تعجبی ندارد که آنها بی‌رحم می‌شوند.

۱۰. پاپ‌کورن (Popcorn)

پاپ‌کورن

  • کارگردان: مارک هریر
  • سال تولید: ۱۹۹۱
  • امتیاز IMDb به فیلم: ۵.۸ از ۱۰

«پاپ‌کورن» بدون هیچ اغراقی ضعیف‌ترین فیلم در بین فیلم‌های این لیست است. وقتی برنامه تولید فیلم در کالجی با مشکل تامین بودجه مواجه می‌شود، رئیس کالج پیشنهاد ماراتن شبانه فیلم‌های ترسناک را برای جمع‌آوری پول می‌دهد. در حین راه‌اندازی سالن سینما برای این ماراتن، حلقه‌ای فیلم پیدا می‌شود که اثر گم‌شده لنیارد گیتس، فیلم‌سازی از فرقه‌ی چارلز منسون است که در آتش‌سوزی مرموز سینما مفقود شده است. با پخش فیلم، مگی، یکی از دانش‌آموزان، تصاویری از رویای خود را در فیلم تشخیص می‌دهد و متقاعد می‌شود که لنیارد زنده است و نقشه‌های شومی برای ماراتن دارد.

مانند فیلم «نمایش بعدازظهر»، «پاپ‌کورن» هم به ترفندهای اجرایی متعددی از ویلیام مانند پرواز پشه غول‌پیکر بر فراز جمعیت یا زنگ‌های برقی روی صندلی‌های سینما اشاره‌های گسترده‌ای دارد. برخلاف فیلم دانته، «پاپ‌کورن» از این‌ها برای آموزش درس مهمی درباره‌ی زندگی بهره نمی‌برد. از آنها برای کشتن به شیوه‌های عجیب و غریب و نسبتاً سرگرم‌کننده استفاده می‌کند.

منبع: Taste of Cinema



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما