۱۰ فیلم جذاب درباره کودکان نابغه که باید تماشا کنید
حضور کودکان در فیلمها مخاطب را به یاد معصومیتشان میاندازد. کودکان برای بینندگان یادآور دورانی هستند که زندگی هنوز شامل دردهایی که در نوجوانی و بزرگسالی به انسان تحمیل میشود، نیست و سرخوش بودن هیچ عواقبی برای انسان ندارد. تجربه دوران کودکی تجربه جادویی و منحصر به فردی است؛ حال چه درباره سرگرمیهای دوستداشتنی آن دوره و بازیهای خستگیناپذیر با دوستان باشد، چه درباره کشف تفاوتها بین همسالان خود، آشنا شدن با بهترین دوستان و درس و مدرسه. کودکان نابغه اما میتوانند همهچیز را تغییر دهند و تفاوتهای ملموسی با دیگران دارند. درباره کودکان نابغه در دهههای اخیر تعداد کثیری فیلم و سریال تولید شده است که اکثرشان تلاش میکنند تا برداشت متفاوتی از این بچههای بینهایت باهوش ارائه دهند.
گاهی اوقات کودکانی هستند که تقریباً بدون هیچ زحمت و فشاری به یک سری اهداف دست پیدا میکنند. بچههای خردمند و باهوشی که ذهن باز و هوشیار آنها متوجه چیزهایی میشود که حتی بزرگسالان نیز برای درک آنها باید تلاش زیادی بکنند. آنها میدانند اینکه جلوتر از سن خود قرار گرفتهاند و به خاطر هوششان زود بالغ شدهاند، چگونه آنها را از جمع همسالان خود طرد میکند و کودکیشان قربانی قابلیتهای استثنایی خود میشود. ۱۰ فیلم که در ادامه این فهرست آمدهاند موقعیت منحصربهفرد کودکان به شدت باهوش و نابغه را به بهترین شکل ممکن به تصویر کشیدهاند.
۱. یک ذهن جوان درخشان (A Brilliant Young Mind)
- سال تولید: ۲۰۱۴
- کارگردان: مورگان متیوز
- بازیگران: ایسا باترفیلد، ریف اسپال، سالی هاوکینز، ادی مارسن، جیک دیویس
- امتیاز فیلم در راتن تومیتوز: ۸۷ از ۱۰۰
آسا باترفیلد، که امروزه با بازی در فیلمها و سریالهای چند سال اخیر به بازیگر شناختهشدهتری تبدیل شده، در فیلم «یک ذهن جوان درخشان» نقش ناتان الیس را بازی میکند، اعجوبه ریاضی که تنها ۹ سال سن دارد. مدت کوتاهی پس از مرگ پدر ناتان، تنها فردی که میتوانست با او ارتباط برقرار کند و او را واقعاً درک کند، کاشف به عمل میآید که این پسربچه اوتیسم دارد. بنابراین مادرش او را در یک مدرسه جدید ثبت نام میکند. در این مدرسه جدید است که ناتان با معلمی که درست مانند خودش اعجوبه ریاضی است، یعنی مارتین هامفریس، آشنا میشود و رابطه استاد و شاگردی نزدیکی بین آنها شکل میگیرد.
آقای هامفریس ناتان را آموزش میدهد تا ذهن ماهر و مستعد خود را در المپیاد بینالمللی ریاضی، رقابتی بین ریاضیدانان جوان، به نمایش بگذارد. آن موقع است که ناتان تازه تحت فشار قرار میگیرد و متوجه میشود که در رقابت با کسانی مانند خودش، دیگر صرف باهوش بودن کافی نیست و باید تلاش و پشتکار نیز داشته باشد. ناتان که در چنین رقابتهایی بیتجربه است، به خاطر شوک فرهنگی و اضطراب اجتماعی، تقریباً در مرحله مقدماتی این المپیاد شکست میخورد تا اینکه ژانگ می، دانشآموز دختر چینی، به او کمک میکند تا خود را با شرایط جدید وفق بدهد.
روز موعود فرا میرسید و ناتان با اولین سؤال آزمون روبهرو میشود. این سؤال ناتان را تحریک میکند و با یادآوری خاطراتی که از پدرش دارد، باعث میشود حمله عصبی به او دست بدهد. پیش از این، عموی ژانگ می او را از این رقابت بیرون کشیده، آن هم فقط به خاطر دوستی نزدیکی که با ناتان داشت. تا قبل از سفر ناتان به تایوان، او از طریق حل کردن مسائل ریاضی با غم ناشی از فقدان حضور یکی از عزیزترین اشخاص زندگی خود، یعنی پدرش، کنار میآمد. این مکانیسم دفاعی از هوش او تغذیه میکرد، چیزی که ناتان قادر به کنترل آن بود. با این وجود ناتان در طول فیلم یاد میگیرد چگونه احساسات خود را بروز بدهد. در طول فیلم شاهد رشد ناتان هستیم و بالأخره میبینیم که او عمیقاً احساسات خود را شناخته و در هنگام لزوم، میتواند آنها را به درستی بیان کند.
۲. با استعداد (Gifted)
- سال تولید: ۲۰۱۷
- کارگردان: مارک وب
- بازیگران: کریس ایوانز، مکینا گریس، لینزی دانکن، جنی سلیت، اکتاویا اسپنسر
- امتیاز فیلم در راتن تومیتوز: ۷۳ از ۱۰۰
یک فیلم محبوب درباره کودکان باهوش، در «با استعداد» مکینا گریس نقش مری آدلر را بازی میکند، دختری ۷ ساله که نابغه ریاضی است. مری که دختربچهای به شدت باهوش است، در ۷ سالگی خود را میان نزاع بین عمویش فرانک و مادربزرگش اِوِلین برای گرفتن حضانت او میبیند. فرانک به عنوان تنها قیم مری، معتقد است مری شایستگی این را دارد که مانند همه بچههای هم سن و سال خود از دوران کودکیاش لذت ببرد و نباید این تجربه مهم را از او دریغ کرد. اما مادربزرگ مری، اِوِلین، معتقد است که مهارتها و هوش ریاضی مری نباید هدر برود و او میتواند آینده روشن و امیدوارکنندهای برای خود رقم بزند.
مری نیز مانند اکثر بچههای هم سن و سال خود، سرپرستان یا والدینی دارد که باید برای خوب و بد زندگی او تصمیم بگیرند و او را به سمت بهترینها هدایت کنند. با این وجود سرپرستهای مری در رسیدگی همزمان به هوش سرشار او و معصومیتش دچار مشکل میشوند. اما خود مری این توانایی را دارد که این دو بخش از شخصیت خود را، از یکدیگر جدا کند و در صورت لزوم هر دو آنها را بپذیرد. او در ابتدا با همکلاسیهای خود یا حتی تکالیف مدرسه ارتباط نمیگرفت. زندگی او که بیش از اندازه روی تحصیل در خانه متمرکز شده بود، او را به یک بچه منزوی تبدیل کرد. اما درنهایت مری یاد میگیرد در حالی که دارد درسهای دانشگاهی را تحصیل میکند، با بچههای هم سن و سال خود که از طریق سنتی و رایج به تحصیل میپردازند هم ارتباط برقرار کند.
۳. کوچک مردی به نام تیت (Little Man Tate)
- سال تولید: ۱۹۹۱
- کارگردان: جودی فاستر
- بازیگران: جودی فاستر، دایان ویست، هری کانیک جونیور، دبی مازار
- امتیاز فیلم در راتن تومیتوز: ۷۱ از ۱۰۰
فیلم «کوچک مردی به نام تیت» داستان زندگی کودک اعجوبهای را دنبال میکند که آدام هان-برد به ایفای نقش او پرداخته. او در آپارتمانی به همراه مادر مجردش دد (با بازی جودی فاستر) زندگی میکند. فِرِد تیت که ۷ سال سن دارد، در مدرسه و فعالیتهای دیگر، مانند کتاب خواندن، ریاضیات و نواختن پیانو، سرآمد است. اما یاد گرفتن تمام اینها در سطح پیشرفته باعث شده او هیچ دوستی نداشته باشد و مهارت دوست پیدا کردن را پیدا نکند.
فرد برای اولین بار در یک برنامه حل مسأله به نام اودیسه ذهن هوش خود را به نمایش میگذارد و در آنجا با بچههای باهوش دیگری مانند خودش ملاقات میکند. او بعداً در کالج ثبت نام میکند، اما باز هم انزوا را با تمام وجود احساس کرده و حتی میان جوانان دانشجو هم تنها میشود. هنگامی که در یک مطالعه موردی با فرد مانند عدد و رقم رفتار میشود و نه یک پسر در حال رشد، او به بحران هویت دچار شده و با انواع و اقسام سؤالها و نگرانیها مواجه میشود.
ناگهان فرد به خودش میآید و میبیند بین دو دنیای کاملاً متفاوت گیر کرده است. او به خاطر هوش و دوران کودکیای که به تنهایی گذرانده، خیلی سریع بزرگ و بالغ میشود. اما بچهای مانند فرد که همیشه تنها بوده و هیچوقت به هیچ جمعی احساس تعلق نداشته و با دوستان خود وقت نگذرانده، چطور میتواند خودش را بشناسد؟ فرد به جای اینکه واقعاً خودش را بشناسد، شخصیت خود را حول باهوش بودن تعریف میکند و به این احساس کاذب از خودشناسی تکیه میکند. از آنجایی که فرد در هر موقعیتی بیش از اندازه به همه چیز فکر میکند، سخت میتواند با دیگران ارتباط برقرار کند. در فیلم «کوچک مردی به نام تیت» شاهد این هستیم که فرد با دست کشیدن از فکر کردن بیش از اندازه یا تجزیه و تحلیل نابهجا، رفته رفته از زندگیاش لذت میبرد و یاد میگیرد با دیگران معاشرت خوب و تعاملات واقعی داشته باشد.
۴. ماتیلدا (Matilda)
- سال تولید: ۱۹۹۶
- کارگردان: دنی دویتو
- بازیگران: رئا پرلمان، امبت دیویتس، پم فریس، مارا ویلسون، دنی دویتو، پل روبنس، جان لاویتس، تریسی والتر
- امتیاز فیلم در راتن تومیتوز: ۹۲ از ۱۰۰
فیلم «ماتیلدا» شاید یکی از بهترین آثار سینمایی درباره کودکان باشد و قصه یک کودک نابغه بدسرپرست را روایت میکند که خانوادهاش به او و پتانسیلی که دارد، کوچکترین توجهای ندارند. ماتیلدا ووموود با بازی مارا ویلسون، یک دختربچه ۶ ساله است و در همین سن کم، از خانواده نادان خود بیشتر درباره فعل و انفعالات جهان میداند. از آنجایی که والدین ماتیلدا از همان اول از ثبت نام او در مدرسه امتناع کردند، او خود به تنهایی با مراجعه به کتابخانه عمومی شروع به تحصیل و یاد گرفتن درسهای مختلف کرد.
برخلاف فیلمهای قبلی که در این لیست معرفی شدند، فیلم «ماتیلدا» به واسطه کمدی بودن، قابلیتهای شخصیت خود را به هوشاش محدود نکرده. از نقطهای به بعد، ماتیلدا قدرتهای عجیبی را در خود کشف کرده و پرورش میدهد: قدرت حرکت اجسام از راه دور یا همان تلهکینزی. وقتی پدرش ماتیلدا را مجبور میکند تلویزیون تماشا کند، او با ذهن خشمگین خود تلویزیون را منفجر میکند. شرایط تغییر میکند و ماتیلدا بالأخره راهی مدرسه میشود. آنجا این دختربچه دوستداشتنی با معلمش، خانم جنیفر هانی، رابطه خوبی برقرار میکند و با هم دوست میشوند. جنیفر معتقد است ماتیلدا باید در پایههای بالاتری تحصیل کند و از او حمایت میکند، اما مدیر بدجنس مدرسه، خانم ترانچبول، سرسختانه با این امر مخالفت میکند.
با توجه به خانواده بد او، ماتیلدا تا قبل از آشنا شدن با جنیفر هانی هیچ الگویی در زندگی خود نداشت. در حالی که نهاد خانواده میبایست پشتیبان و حامی فرزندشان باشند، خانواده ماتیلدا هر کاری از دستشان برمیآمد انجام میدادند تا مانع رشد و پیشرفت او شوند. بنابراین خیلی زود استقلال ماتیلدا به یک مسأله ضروری و وسیلهای برای بقا تبدیل شد. دنیای ماتیلدا در ابتدا از طریق کتابهایی که در کتابخانه عمومی میخواند گسترده شد و سپس با حضور در مدرسه، یک معلم خوب پیدا کرد و با همکلاسیهایش دوست شد.
۵. قلمرو طلوع ماه (Moonrise Kingdom)
- سال تولید: ۲۰۱۲
- کارگردان: وس اندرسن
- بازیگران: بروس ویلیس، ادوارد نورتون، بیل مری، فرانسیس مکدورمند، تیلدا سوئینتن، جیسون شوارتزمن، باب بالابان
- امتیاز فیلم در راتن تومیتوز: ۹۳ از ۱۰۰
«قلمرو طلوع ماه» یک فیلم معمولی درباره کودکان تیزهوش نیست زیرا وس اندرسن را در پشت دوربین دارد، و به داستان عشق کودکانهای میان سم شاکوسکی و سوزی بیشاپِ جوان میپردازد. آنها که هر دو به خاطر عجیب و غریب بودن طرد شدهاند، از طریق نامهنگاری وضعیت مشترک خود را برای یکدیگر تعریف میکنند. سم در کمپ تابستانی به سر میبرد و سوزی قرار است کل تابستان را خانه بماند. اما این دو دوست نامهنویس، برنامهای برای ملاقات با یکدیگر و البته فرار کردن میچینند و البته عملیاش میکنند. یک گروه جست و جو و نجات شکل میگیرد و اعضای گروه به دنبال سم و سوزی همهجا را میگردند. در همین حین، سم و سوزی با کمپ زدن، ماهی گرفتن و تلاش برای تبدیل کردن طبیعت وحشی به خانه جدیدشان، خوش میگذرانند.
سم و سوزی نسبت به سن خود بالغ و باهوش هستند. سم به ویژه در این مورد چشمگیر عمل میکند و به طور کامل درگیر آموزش خود به عنوان یک پیشاهنگ خاکی (Khaki) است. او میتواند نقشهها را به راحتی بخواند و میداند دقیقاً چطور باید در طبیعت وحشی خود را زنده نگه دارد. او ثابت میکند که یک پیشاهنگ قادر و ماهر است که از پس چالشها و موانع موجود برمیآید. سوزی شخصیت هنرمندانهتری دارد و کتابها و موسیقیهای عزیزش را همراه با خود به طبیعت میآورد. با وجود اینکه حوزه تخصص سوزی چندان عملگرایانه نیست، اما این سوزی است که به این ماجراجویی بیپروایانه معنا میبخشد و باعث میشود سم نیز به اشتیاق او دچار شود و همان چیزی را احساس کند، که او احساس میکند.
۶. باروت (Powder)
- سال تولید: ۱۹۹۵
- کارگردان: ویکتور سالوا
- بازیگران: مری استینبرگن، لنس هنریکسون، جف گولدبلوم، برندون اسمیث، بردفورد تیتوم
- امتیاز فیلم در راتن تومیتوز: ۵۰ از ۱۰۰
در نگاه اول اینگونه به نظر میرسد که فیلم «باروت» درباره کودکان نیست، زیرا نقش اصلی آن را یک بزرگسال برعهده دارد اما این ساخته ویکتور سالوا در حقیقت برداشت درستی از کودکان باهوش ارائه میدهد. قصه پیرامون مرد جوان مبتلا به اختلال آلبینو به نام جرمی اتفاق میافتد. معلم فیزیک جرمی متوجه میشود او بالاترین ضریب هوشی را در میان تمام افراد زنده دارد. علاوه بر هوش سرشار، جرمی همچنین دارای قدرتهای فرابشری الکتریکی و تلهپاتیک است. هر بار احساسات جرمی برانگیخته میشود، او موجهای غیر قابل کنترلی از انرژی را از خود ساطع میکند. یک بار در حین شکار، جرمی کاری میکند یک شکارچی دردی که با شلیک گلوله به قلب یک آهو تحمیل کرده را احساس کند. در آخر وقتی رعد و برق به جرمی اصابت میکند، قدرتهایش باعث میشوند پیش از ناپدید شدن، کل زندگی او در ذهن همه کسانی که اطرافش هستند منعکس شود.
زندگی جرمی از همان ابتدا دشوار و در انزوا بوده. او پس از اصابت رعد و برق به مادر باردارش، نارس به دنیا آمده، در زیرزمین خانه پدربزرگ و مادربزرگ خود زندگی کرد و بزرگ شد و بعدها در مزرعه آنها کار کرد، تا اینکه هر دو آنها فوت شدند. جرمی به مدرسه نرفت، اما به طور خودآموز تحصیل کرد و غرق در انزوا تا میتوانست مطالعه کرد. با وجود اینکه سرگذشت جرمی رید واقعگرایانه نیست، اما درونیات جرمی مشابه درونیات تمام بچههای باهوش و بالغی است که با انزوا دست و پنجه نرم میکنند. اما داستان سرگذشت او، هر چقدر هم که دردناک و ناراحتکننده باشد، در عین حال ارزش زندگی و پویایی آن را نشان میدهد.
۷. نابغه واقعی (Real Genius)
- سال تولید: ۱۹۸۵
- کارگردان: مارتا کولیج
- بازیگران: وال کیلمر، گابریل جارت، مایکل میرینک، ویلیام آترتون
- امتیاز فیلم در راتن تومیتوز: ۷۷ از ۱۰۰
فیلم سینمایی «نابغه واقعی» داستان یک دانشآموز نابغه دبیرستانی به نام میچ تیلور (با بازی گیب جارت) را دنبال میکند. میچ تیلور برای شرکت در یک پروژه دانشگاهی جذب میشود تا با کریس نایت (با بازی وال کیلمر) سادهدل اما باهوش همکاری کند. آن دو در دانشگاه فنی پاسیفیک روی یک پروژه علمی مربوط به فیزیک لیزرها کار میکنند. پروفسور جری هاتاوی میچ را انتخاب میکند تا بدون آنکه کریس متوجه شود، به او کمک کند از پروژه لیزر برای ساختن یک سلاح برای سازمان سیا استفاده کند. میچ تا قبل از آنکه کریس را ببیند، او را مانند قهرمان زندگیاش ستایش میکرد، اما پس از اینکه با کریس آشنا شد، متوجه شد او بیشتر از آنکه به علم فیزیک علاقه داشته باشد، عاشق مهمانی رفتن و خوشگذرانی است.
از آنجایی که میچ در مقام یک دانشآموز دبیرستانی، فرصت منحصر به فرد و بسیار ویژهای دریافت کرده و آینده خود را وابسته به انجام شدن این پروژه میداند، فشار زیادی را در رابطه با عملکرد خود احساس میکند. او در ابتدا با کریس که تقریباً هیچ چیز را جدی نمیگیرد به مشکل میخورد و نمیداند چطور و با چه رویکردی میبایست با او رفتار کند. بهترین و باهوشترین دانشآموز مدرسه بودن زندگی میچ را استرسزا کرده، شرایطی که بسیاری از دانشآموزان در سراسر جهان آن را (حداقل به صورت مقطعی) تجربه کردهاند و میتوانند به راحتی با شخصیت میچ همذاتپنداری کنند. اما در طول فیلم «نابغه واقعی» رفته رفته کریس روی میچ تأثیر میگذارد. میچ یاد میگیرد که زندگی شامل چیزهای بسیار بیشتری میشود و مطالعه علم و درس تنها یکی از آنها به شمار میآید. او میآموزد که رویکرد بیخیال کریس گاهی اوقات میتواند به دستاوردهای مهمی منجر شود. فیلم «نابغه واقعی» در مقایسه با دیگر آثاری که درباره کودکان استثنایی هستند همواره کمتر مورد توجه قرار گرفته است اما بیتردید ارزش تماشا دارد.
۸. خانواده اشرافی تننبام (The Royal Tenenbaums)
- سال تولید: ۲۰۰۱
- کارگردان: وس اندرسن
- بازیگران: دنی گلاور، جین هکمن، آنلیکا هیوستون، بیل مری، گوئینت پالترو، بن استیلر، لوک ویلسون، فرانک وود
- امتیاز فیلم در راتن تومیتوز: ۸۱ از ۱۰۰
فیلم «خانواده اشرافی تننبام» درباره یک خانواده ناکارآمد است که فرزندان با استعدادی دارد؛ فرزندانی که از پیامدهای دوران کودکی تحت فشار زیاد رنج میبرند و با پدری کنترلگر و پیچیده سر و کار دارند. فرزندان این خانواده، چاس، مارگو و ریچی در جوانی و نوجوانی به موفقیتهای بزرگی دست پیدا کردند. چاس مقالات مالی نوشته و آنها را در مجله فوربس منتشر کرد، او همچنین موفق شد نژادی از موشهای دالماسی به وجود بیاورد. مارگو به یک نمایشنامهنویس ماهر و ریچی به یک تنیسباز حرفهای تبدیل شد. اما با وجود این دستاوردهای بزرگ و ارزشمند، هر سه آنها در بزرگسالی شکست میخورند. به همین دلیل است که باید با مشکلات شخصی خود که ریشه در کودکیشان دارد روبهرو شوند و تکلیفشان را با پدر کنترلگرشان مشخص کنند.
فرزندان خانواده تننبام تا پیش از پایان یافتن دبیرستان به دستاوردهای خود میبالیدند. اما وقتی به بزرگسالی میرسند و دیگر تحت کنترل پدرشان نیستند، متوجه میشوند که درست مانند بیشتر کودکان نابغه، آنها هم از چیزهایی مانند انزوا، احساس ناامنی و اختلالات روانی رنج میبرند. در دوران کودکی دستاوردهای آنها باعث میشد میان هم سن و سالان خود مشهور باشند، و همین شهرت باعث شد آینده آنها تحت الشعاع قرار بگیرد. اگرچه ۳ فرزند تننبام در مقام انسانهای بالغ، همچنان آنقدری باهوش هستند که بتوانند با گذشته و حال خود طوری کنار بیایند تا بتوانند به زندگی ادامه بدهند و به آینده خود رسیدگی کنند.
۹. در جستجوی بابی فیشر (Searching for Bobby Fischer)
- سال تولید: ۱۹۹۳
- کارگردان: استیون زایلیان
- بازیگران: جو مانتگنا، لارنس فیشبرن، جوآن آلن، مکس پومرانک، بن کینگزلی
- امتیاز فیلم در راتن تومیتوز: ۱۰۰ از ۱۰۰
فیلم سینمایی «در جستجوی بابی فیشر» بر اساس دوران کودکی جاش وایتزکین، نابغه شطرنج ساخته شده است. او در ۷ سالگی پس از آنکه شطرنجبازان را در پارک میدان واشنگتن در شهر نیویورک تماشا کرد، به شطرنج علاقهمند شد و تصمیم گرفت شطرنجباز شود. او به دست بروس پاندولفینی که یک مربی شطرنج در سطح ملی است آموزش میبیند. با این وجود پدر جاش به جای او استراتژیهای شطرنجبازی او را انتخاب میکند و باعث میشود عملکرد جاش در مسابقات شطرنج به خطر بیفتد، درست مانند رابطهای که با مربی خود، پاندولفینی دارد.
جاش که در معرض شخصیتهای مربیها و ذهنیتهای مختلف قرار میگیرد، تقریباً از همه آنها چه کم و چه زیاد، تأثیر میگیرد. چیزی که جاش به عنوان یک سرگرمی جذاب شروع کرده بود، خیلی زود به رقابتهای حسابشده و چالشبرانگیز تبدیل شد که رفته رفته بخش اعظم زندگی او را در اختیار میگرفت. اما کنترلگری خودخواهانه بزرگترها در زندگی او، کسانی مانند پدرش، باعث میشود شخصیت جاش به بچهای که شطرنج بازی میکند محدود شود. به هر حال نبوغ جاش به شطرنج ختم نمیشود. او خیلی زود یاد میگیرد چطور زندگی خود را از شعاع کنترل دیگران خارج کند. جاش تصمیم میگیرد حرکتهای بعدی خود را فقط و فقط با استفاده از نظر و دیدگاه خودش انتخاب کند، چرا که تنها چیزی که واقعاً اهمیت دارد، همان نظر خودش است.
۱۰. تمپل گراندین (Temple Grandin)
- سال تولید: ۲۰۱۰
- کارگردان: میک جکسون
- بازیگران: کلیر دینز، کاترین اوهارا، جولیا اورموند، دیوید استراترن، شرمی لی
- امتیاز فیلم در راتن تومیتوز: ۱۰۰ از ۱۰۰
فیلم «تمپل گراندین» به داستان زندگی یک رفتارشناس جوان حیوانات به نام تمپل گراندین میپردازد. او که اوتیسم دارد، تحت مراقبت مادر و درمانگرانش بزرگ میشود. تمپل در سالهای نوجوانیاش قادر به حرف زدن نبود (یکی از مشکلات سختی که افراد مبتلا به اوتیسم ممکن است دچارش شوند)، اما به حیوانات علاقه زیادی نشان میداد. تمپل که در مزرعه دایی و زنداییاش کار میکرد، به تدریج ایده ساخت یک ماشین فشاری جدید برای گاوها را در ذهن خود پروراند. این مکانیزم برای آرام نگه داشتن حیوانات در حرکت به طور گلهای طراحی شده بود.
تمپل با حیوانات بیشتر و راحتتر از انسانها ارتباط برقرار میکرد. شهود و مراقبت او از حیوانات او را به سمت تغییر دادن صنعت دامداری و بهتر کردن آن سوق میداد. عشق تمپل به روانشناسی و علوم حیوانات باعث میشد که او مدافع موجودات کوچک و بزرگ و همچنین افرادی باشد که احساسات انسانی را تجربه نمیکنند.
منبع: MovieWeb
سلام این همه فیلم گفته شد ولی حرفی از ویل هانتینگ نابغه نشد