نقدهای فیلم EO؛ تماشای جهان از چشمان الاغ سیرک (جشنواره کن ۲۰۲۲)
فیلم سینمایی EO ساخته کارگردان کهنهکار و با سابقه لهستانی یژی اسکولیموفسکی روز پنجشنبه هفته گذشته در سومین روز برگزاری جشنواره بینالمللی فیلم کن در بخش مسابقه به نمایش درآمد.
این اثر سینمایی درباره یک الاغ است که در سیرک به کار گرفته میشده اما پس از آزادی از دست صاحبی به دست صاحب دیگر منتقل میشود و دشواریهای گوناگونی را از سر میگذارند. تفریبا در تمامی نقدهایی که درباره EO منتشر شده اشاره به فیلم معروف روبر برسون یعنی «ناگهان بالتازار» (Au Hasard Balthazar) وجود دارد. واضح است که اسکولیموفسکی از اثر برجسته برسون الهام گرفته اما همانطور که از نقدها برمیآید این دو موجود تفاوتهای اساسی دارند و رویکرد این دو کارگردان هم به کلی با یکدیگر متفاوت است.
نقدهای فیلم EO
اسکرین دیلی – جاناتان رامنی
فیلمهایی که جهان را از چشم حیوانات میبینند در حال حاضر گونهای رو به رشد و افزایشاند همانطور که اخیرا شاهد فیلم «گاو» (Cow) از آندریا آرنولد یا فیلم مستند «گوندا» (Gunda) ساخته ویکتور کوساکوفسکی با محوریت یک خوک بودیم.
فیلم EO عضو جدیدی از این رشته فیلمها است اما بسیار پیچیدهتر و البته خیالیتر که اودیسه وجودی یک الاغ را به تصویر میکشد. البته سینما پیش از این با فیلم کلاسیک روبرو برسون به نام ناگهان بالتازار چنین تجربهای را به خود دیده است اما در حالی که فیلم جدید یژی اسکولیموفسکی به عنوان نوعی ادای احترام به استاد فرانسوی در نظر گرفته میشود، تنها وجه اشتراکش با فیلم برسون قهرمان آن است؛ قهرمانی که در این فیلم تخیلاتش با نوعی خیالانگیزی پرزرق و برق شکوفا میشود که مستقیما در جهت خلاف ریاضت برسونی قرار میگیرد.
بار احساسی قوی، نوعی آگاهی زیست محیطی بسیار معاصر و نوعی از فیلمسازی که در بالاترین سطح کیفی میتواند تا حد خوبی از خود نوعی غریببودن به نمایش بگذارد، همه اینها توانسته EO را به عنوان فیلمی مطرح کند که قادر است روی پای خودش بایستد.
گاردین – پیتر بردشاو
یژی اسکولیموفسکی کارگردان کهنهکار مشهوری است که برای اولین بار سال ۱۹۷۲ با فیلم «شاه، ملکه، سرباز» (King, Queen, Knave) با بازی جینا لولوبریجیدا و دیوید نیون به کن آمد. حالا او با داستانی الهامگرفته از فیلم ناگهان بالتازار اثر روبر برسون که سال ۱۹۶۶ اکران شد، به رقابت جشنواره بازگشته است. مطمئن نیستم که این فیلم مورد علاقه من در میان آثار اسکولیموفسکی باشد، اما این اثر از بسیاری جهات جذاب است: فیلمی با فیلمبرداری زیبا، وجوه احساسی و سوررئال هماندازه و همچنین سرسخت – به اندازه قهرمانش – در نمادگرایی و بدبینی شدیدی که دارد.
اسکولیموفسکی هم مانند برسون، یک الاغ را به عنوان قهرمان فیلم خود انتخاب میکند، جانوری که مریم باکره را به بیتلحم و عیسی را به اورشلیم برد. اسکولیموفسکی حیوان خود را براساس صدای عرعر الاغ “EO” مینامد. مکان فیلم لهستان امروز است، اما مکان فیلم تقریباً میتواند اروپا در هر بازه زمانی طی چند قرن اخیر باشد. EO در یک سیرک مورد استفاده قرار میگیرد، اما به دلیل قانونی در مورد استفاده از حیوانات، باید آزاد شود. او از یک پناهگاه حیوانات سردرمیآورد، از آنجا رها میشود و سپس در خیابانها توسط یک کارگر اسیر میشود. EO برای تیم فوتبالی که این کارگر طرفدار آن است خوششانسی میآورد و توسط اوباش حامی تیم حریف مورد ضرب و شتم قرار می گیرد. او به چنگال یک باند تجارت غیرقانونی گوشت اسب و الاغ میافتد و در نهایت توسط یک اشرافزاده جوان نجات مییابد؛ جوان مسالهداری که مادر مذهبیاش (با حضور دلنشین کوتاه ایزابل هوپر) با قماربازیهای رسواییبرانگیزش مخالف است.
ورایتی – پیتر دبروج
فقط کافی است برای حیوان یک نام انتخاب کنید؛ در این شرایط فرستادن حیوان به سوی کارخانه تولید چسب حیوانی (کشتن حیوان برای تولید چسب حیوانی؛ عموما از اسب برای تولید این ماده استفاده میشود) بسیار دشوارتر میشود. البته مردم استفاده از چسب و خمیر را صرفا به این دلیل که با یک اسب رابطه دوستی پیدا کردهاند متوقف نمیکنند. فیلم EO که به نام حیوان شخصیت اصلی آن نامگذاری شده داستان دست به دست شدن حیوان از یک صاحب به صاحب دیگر از طریق مشقتهای فراوان و در گستره مرزها را دنبال میکند. فیلم یک جدل محکم و استوار است درباب رابطه ما با گونههای دیگر به عنوان نیروی کار، غذا و همراهان ما؛ فیلمی که از زاویه دید و چشمان پهن و مرطوب یک الاغ روایت میشود؛ الاغی که آمادهایم به شدت تحسینش کنیم.
سرچشمه الهام فیلم EO واضح است. در فیلم ناگهان بالتازار ساخته سال ۱۹۶۶ دو کودک یک الاغ تازه متولد شده را در دقایق آغازین فیلم تعمید دادند. در پایان فیلم، وقتی بالتازار آخرین نفسش را کشید، تماشاگران به دلیل وابستگی عمیقی که به او پیدا کرده بودند اشک ریختند. یژی اسکولیموفسکی کارگردان لهستانی فیلم نسبتا تند و تلخ برسون را تنها اثری میداند که باعث شده در سالن سینما اشک بریزد.
این کارگردان حال در سن ۸۴ سالگی از فیلمی رونمایی میکند که قصد دارد همین تاثیر را روی دیگران بگذارد. گرچه احتمالا فیلم قادر خواهد بود بسیاری را تحت تاثیر قرار دهد اما آنچه باعث چنین تاثیری میشود بیش از آنکه همدلی باشد نوعی از دستکاری عاطفی است.
هالیوود ریپورتر – جردن مینتزر
آیا سینما در کارنامه خود برای دو فیلم هنری با محوریت الاغ جا دارد؟ این سوالی است که مخاطب قبل از تماشای EO، آخرین اثر یژی اسکولیموفسکی مولف کهنهکار لهستانی، قطعاً میپرسد. فیلم ماجراهای متعددی را در زندگی الاغی روایت میکند که هم مثل الاغها سرسخت است و هم عاقل و آزاده است. ماجراهای او را در سفر به سراسر لهستان و ایتالیا در حالی که دست به دست میشود و سعی می کند کمی آرامش بیابد، پی میگیریم.
ناگهان بالتازار ساخته سال ۱۹۶۶ به کارگردانی روبر برسون البته یکی دیگر از فیلمهای بزرگی است که با محوریت شخصیت الاغ ساخته شده، اما در عین حال آن حیوان یک جانور کاملاً متفاوت است. در حالی که برسون از حیوان خود به عنوان وسیلهای برای مشاهده درجات مختلف ضعف و ظلم انسانی در مناطق روستایی فرانسه استفاده کرد، اسکولیموفسکی رویکردی مستقیماً تجربی را به کار میگیرد و فیلم خود را با تصاویر نفسگیر و فضاسازی صوتی دلهرهآور در روایتی مینیمالیستی پر میکند.