۷ فیلم موزیکال تاریخی که باید بعد از «سیرانو» تماشا کنید
«سیرانو» که بر اساس داستان نویسندهی افسانهای، سیرانو دو برژراک ساخته شده، فیلمی است که میخواهد یک داستان کلاسیک را به واسطه استفاده از پیچ و تابهای موسیقی مدرن برای مخاطب امروزی تعریف کند.
این فیلم که از وجود سکانسهای موزیکال بهره میبرد به روایت داستان پیتر دینکلیج در نقش شخصیت اصلی میپردازد، یک فرد بااستعداد و استاد سخن چیره دست که فقط به دلیل اعتماد به نفس فوقالعاده پایینش نمیتواند کارش را به درستی انجام دهد. علاوهبراین، هیلی بنت در نقش روکسان زیبا، نجیب زادهای است که سیرانو دیوانهوار او را دوست دارد، اما احساس میکند که لایق عشق چنین زنی نیست و همین امر سبب میشود تا از فرد دیگری به نام کریستین (با بازی کلوین هریسون جونیور) برای جلب نظر دختر مورد علاقهاش کمک بگیرد.
- چگونه فیلمهایی مثل «تلماسه» و «شاه ریچارد» از فانتزی در داستانگویی استفاده میکنند؟
- نیتن دریک بالاتر از پدرخوانده و مرد عنکبوتی ایستاد (باکس آفیس هفته)
- انتقاد تیریون لنیستر از بازسازی سفیدبرفی؛ آیا ویژگیهای فیزیکی تعیین کنندهی نقش بازیگران است؟
اگر این داستان به گوشتان آشنا به نظر میرسد شاید به این خاطر باشد که بارها آن را شنیدهاید. این داستان کلاسیک که با الهام از شخصیتهای تاریخی همواره روایت شده، بیشتر از یک قرن است که الهامبخش ساخت فیلمهای متنوعی بوده است. در حقیقت در این داستان کلاسیک، همواره افراد طرد شده میخواهند قبل از رسیدن به این درک که ابتدا باید خودشان را دوست داشته باشند، توسط جامعه پذیرفته شوند. این نوع داستانها غالبا در ژانر موزیکال ارائه میشوند، بنابراین منطقی است که آخرین اقتباس از افسانه سیرانو تا این حد پرطرفدار شود. اما اگر فیلم «سیرانو» را تماشا کردید و همچنان در حال زمزمه آهنگ آن هستید، شاید بهتر است هفت فیلم موزیکالی را که در قسمت پایین به آنها اشاره شده از قلم نیندازید.
۱. شبح اپرا (The Phantom of the Opera)
- کارگردان: جوئل شوماخر
- بازیگران: جرارد باتلر، امی راسم، پاتریک ویلسون
- تاریخ انتشار: 2004
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.۲ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: 87 از ۱۰۰
رمان کلاسیک گاستون لرو به فیلم موزیکالی تبدیل شد که توانست جایزه تونی را از آن خود کند. علاوه بر اینکه فیلم «شبح اپرا» توانست به شدت محبوب شود و نظر مثبت منتقدین را جلب نماید میتوان آن را اقتباسی بسیار سرگرمکننده از یکی از نمایشهای محبوب سالیان دور دانست.
به نوعی میتوان گفت که فیلم «شبح اپرا» دقیقا نقطه مقابل فیلم «سیرانو» است. چراکه در آن به جای اینکه فرد رانده شده یک قهرمان گمنام باشد، یک شرور ترسناک و منفور است. فانتوم به جای اینکه بخواهد قلب کسی را به. واسطهی استفاده از روشهای هوشمندانه از آن خود کند از روشهای بسیار شومتر و ترسناکتری برای اغوای قهرمان داستان استفاده میکند و هر کسی را که بر سر راهش قرار بگیرد یا میکشد یا معلول میکند. در حقیقت پیچ و تابهای موزیکال اپرایی همراه با صحنههای کلاسیک گوتیک سبب گردیده که ترس و وحشتی که فیلم در مخاطب به وجود میآورد دو صد چندان شود.
اما مهمترین انتقادی که در مورد این فیلم عنوان میشود، توانایی آوازخوانی جرارد باتلر است و این انتقاد هم بیدلیل نیست، اما به غیر از آواز خواندن او، باتلر در نقش نمادین ترسناکش کاملا دیوانه و در عین حال به طرز عجیبی دلچسب به نظر میرسد و توانسته اجرایی جذاب را از خود به یادگار بگذارد. در کل این فیلم با تمام کاستیهایش، از وجود داستانی بهره میبرد که به اندازه کافی سرگرم کننده است و میتواند برای مدتها در یاد و خاطره شما باقی بماند.
۲. بینوایان (Les Misérables)
- کارگردان: تام هوپر
- بازیگران: هیو جکمن، راسل کرو، ان هتوی
- تاریخ انتشار: 2012
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.۶ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: 70 از ۱۰۰
حال که صحبت از فیلمهای سینمایی اقتباس شده از نمایشهای موزیکال شد نمیتوان نامی از «بینوایان» نبرد که شاید یکی از بهترین فیلمهای موزیکال تمام دوران باشد.
این فیلم به روایت داستان زیبا و منحصربهفردی میپردازد که متاسفانه برخی از تصمیمات به ظاهر خلاقانه سبب تضعیف آن شدند و کاری کردند که گیج کننده به نظر برسد. ادیتها به هیچ وجه جالب نبودند و بازی بسیار بد راسل کرو در نقش ژاور برای چیزی در حدود یک دهه مورد تمسخر همگان قرار گرفت. در حالی که ایدهی ترانه خواندن، آن هم به صورت زنده ایدهی خوبی بود، اما تنها صدای خواننده اصلی مطلوب به نظر میرسید، در حالی که در چنین فیلمی که از یک داستان اپرایی اقتباس شده، باید صدای همه بینظیر باشد.
قطعا وجود چنین مشکلاتی در فیلمی با داستانی استثنایی شرمآور به نظر میرسد چرا که سایر عناصر فیلم با استادی هر چه تمامتر ساخته و پرداخته شده بودند. از منظر فنی، فیلمبرداری فوقالعاده جذاب است، طراحی صحنهها نیز واقعا بینظیر هستند و به طور کلی به تمام جزئیات توجه شده است. در حالی که اکثر بازیگران نقش خود را به خوبی ایفا نمودهاند، یکی از استثناییترین اجراها که درست در نقطهی مقابل اجرای راسل کرو قرار دارد، بازی آن هاتوی در نقش فانتین است. او در این فیلم بازی فوقالعاده منحصربهفردی را از خود به نمایش گذاشت و برای به تصویر کشیدن فانتین توانست برنده جایزه اسکار نیز بشود که به حق شایسته آن بود.
۳. راکت من (Rocketman)
- کارگردان: دکستر فلچر
- بازیگران: تارون اگرتون، جیمی بل، ریچارد مدن
- تاریخ انتشار: 2019
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.۳ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: 89 از ۱۰۰
«راکت من» دقیقا همان فیلمی است که «بوهمین راپسودی» باید میبود. «راکت من» یک فیلم زندگینامهای است که به روایت داستان زندگی سر التون جان میپردازد و میتوان مشاهده نمود که به کرات در طول فیلم از موزیکهای نمادین این نوازندهی افسانهای استفاده شده است. توازن بین تصاویر فوقالعاده همراه با داستانی جذاب و تمرکز بر روی روحیهی شاد جان در طول زندگی حرفهایاش، علیرغم اینکه با اعتیاد به مواد مخدر، اعتیاد به الکل و سایر موضوعات شخصیاش در کشمکش بود، سبب شده که این فیلم از هر نظر فیلمی تمام عیار باشد.
فیلم «راکت من» امتیاز بالایی دارد چراکه کارگردان فیلم، دکستر فلچر تلاش نموده تا در طول فیلم به بسیاری از جزئیات زندگی التون جان بپردازد و بسیاری از ابعاد زندگی او را موشکافی کند و همین امر باعث شده که عنصر احساسی فیلم به شدت برای مخاطبان جذاب باشد و مخاطب بتواند زندگی پر فراز و نشیب جان را با تمام وجودش درک کند. این فیلم یکی از آن دست فیلمهایی است که در آن سوژه یک فیلم ساخته شده در ژانر بیوگرافی، مستقیما در پروژه مشارکت دارد و این یک مزیت بزرگ برای این پروژه به حساب میآمد، چراکه از منظری واقعی و عمیق به زندگی التون جان نگاه نمود و توانست جزئیات زندگیاش را به مخاطب نشان دهد.
۴. بانوی زیبای من (My Fair Lady)
- کارگردان: جرج کیوکر
- بازیگران: آدری هپبورن، رکس هریسون، جرمی برت
- تاریخ انتشار: 1964
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.۸ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: 94 از ۱۰۰
یکی دیگر از کهن الگوهای داستانی محبوب که به یک فیلم معروف تبدیل شده داستانی است که در آن فردی از طبقه پایینتر جامعه به مدارج اجتماعی بسیار بالاتری دست پیدا میکند. از دیگر فیلمهایی که با چنین خط داستانیای ساخته شدهاند میتوان به «اماکن تجاری»، «زن زیبا» و یکی از معروفترین آنها «کینگزمن: سرویس مخفی» اشاره نمود
این فیلم که توانست برندهی بهترین فیلم سال ۱۹۶۴ شود داستان الیزا دولیتل، یک زن جوان انگلیسی را روایت میکند که به سختی میتواند حتی یک کلمه انگلیسی بخواند یا بنویسد. دکتر هنری هیگینز که فردی مشهور و از طبقهی بالای جامعه است میخواهد دولیتل را به زنی باکلاس و امروزی تبدیل کند، اما او بیشتر به دلیل شرطی که با همکارش بسته در صدد برآمده تا این کار را انجام دهد نه به خاطر خیرخواهیاش. این فیلم یک فیلم ساخته شده در ژانر کمدی است که به وضوح به تضاد طبقاتی موجود در جامعه اشاره میکند و لذا فارغ از هر قرن و دههای میتواند مخاطب را به خوبی با چنین موضوعاتی آشنا نماید.
۵. گوژپشت نوتردام (The Hunchback of Notre Dame)
- کارگردان: ویلیام دیترله
- بازیگران: چارلز لوتن، مورین اوهارا، توماس میچل
- تاریخ انتشار: 1996
- امتیاز IMDb به فیلم: 7 از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: 71 از ۱۰۰
در این فیلم ما شاهد حضور قاضی شیطان صفتی به نام کلود فرولو هستیم، که در این اقتباس انیمیشنی ساخته شده بر طبق رمان ویکتور هوگو، تحت عنوان «گوژپشت نوتردام» نقش شرور ماجرا را ایفا میکند. به عقیدهی بسیاری، این انیمیشن یکی از تلخترین و تاریکترین فیلمهای انیمیشنی دیزنی به حساب میآید. در حالی که این انیمیشن در عین جذاب بودن، میتواند مخاطب را افسرده و غمگین کند، اما نمیتوان انکار کرد که با موفقیت توانسته داستانی را روایت کند که هم برای مخاطبان جوانتر و هم برای مخاطبان مسنتر جذاب باشد و در عین حال همچنان مضامین رمان را در درون خود حفظ نماید و افرادی را نشان دهد که از برخی اخلاقیات به عنوان بهانهای برای انجام کارهای ناپسند استفاده میکنند.
در حقیقت میتوان با تماشای داستان فیلم «گوژپشت نوتردام» به موضوعات شگرفی پی برد و مشاهده نمود که چگونه برخی اخلاقیات به دستمایه افراد شرور تبدیل میشوند. بهعلاوه در این انیمیشن، از تکنیکهای انیمیشنسازی و فیلمسازی بسیار حرفهای همراه با انیمیشن دوبعدی خیرهکننده و آهنگهای جذاب و موسیقی حماسی آهنگساز کهنهکار دیزنی، آلن منکن استفاده شده و انتخاب داستانی منحصربهفرد و شیوه روایت آن نیز بر زیبایی انیمیشن افزوده است. شخصیتهای اصلی انیمیشن «گوژپشت نوتردام»، همگی دوستداشتنی و به یاد ماندنی هستند و در عین حال فرولو یکی از پستترین، بیرحمترین و وحشتناکترین شرورهایی است که تاکنون در یک فیلم انیمیشنی حضور داشته است. تنها نکته منفیای که میتوان در رابطه با این فیلم عنوان نمود، استفاده گاه و بیگاه از گارگویلهای عجیب و غریب برگرفته از داستانهای کمیک است، اما صداپیشهی یکی از آنها جورج کاستانزا است، بنابراین نمیتوانید به عنوان مخاطب از حضور او در فیلم عصبانی شوید.
۶. مولن روژ (Moulin Rouge)
- کارگردان: باز لورمن
- بازیگران: ایوان مک گرگور، نیکول کیدمن، جیم برودینت
- تاریخ انتشار: 2001
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.۶ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: 76 از ۱۰
این فیلم از ابتدا تا انتهایش به روایت یک داستان دیوانه کنندهی تمام عیار میپردازد و در تمام طول فیلم میتوان شاهد اجراهای مضحک و تکنیکهای فیلمسازی تصویری و صوتی از مد افتاده بود که باعث میشوند مخاطب از تماشای آن چندان لذت نبرد. با وجود تمامی این ویژگیهای بد همراه با موسیقی نه چندان دلچسب و افراطی، قطعا این فیلم باید یک فاجعه تمام عیار باشد، اما عجیب است که اینطور نیست.
به طور حتم فیلم «مولن روژ» کاستیهای خود را دارد اما وجود سکانسهای برجستهای که ایوان مک گرگور و نیکول کیدمن در خلق آنها بیتاثیر نبودهاند سبب شده که این فیلم، به فیلمی مخاطب پسند تبدیل شود. شیمی باورنکردنیای که بین این دو بازیگر به وجود آمد همراه با آهنگهای پسزمینهای که به محتوای داستانی فیلم مرتبط بودند، مخاطب را وادار میکنند تا انتهای فیلم را تماشا کند.
۷. همیلتون (Hamilton)
- کارگردان: توماس کیل
- بازیگران: داوید دیگز، جانتان گروف، کریستوفر جکسون
- تاریخ انتشار: 2020
- امتیاز IMDb به فیلم: 8.۴ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: 98 از ۱۰۰
دلایل بسیار زیادی وجود دارد که سبب شده «همیلتون» به یک فیلم جهانی تبدیل گردد. بازگویی داستان پدر بنیانگذار ایالات متحده توسط لین مانوئل میراندا به عنوان یک اثر هنری جسورانه ثبت گردیده که تاریخ آمریکا را جدا از خوانندگی و رپ، با دقت و با ذکر تمامی جزئیات آن به تصویر میکشد و همین ویژگیها سبب شده که این فیلم به کرات مورد تحسین قرار گیرد.
علیرغم اینکه همیلتون همچون سایر فیلمهای عادی، یک فیلم بلند نیست، اما به احتمال زیاد به دلیل بازی هیجانانگیز و شگفت آور تمامی بازیگران خود، توانسته به فیلمی خاص در تاریخ سینما مبدل گردد. نحوهی طراحی صحنه و طراحی سکانسهای رقص نیز به گونهای انجام شده که برای مخاطب لذت بخش باشند. در حقیقت این فیلم توانسته نگاهی سرگرمکننده و آموزشی و در عین حال صادقانه به تاریخ آمریکا بیندازد و در عمق وجود داستانش به نکاتی اشاره کند که دانستنشان برای مخاطبان خالی از لطف نیست.
منبع: collider