۱۰ سکانس ماندگار که از دل اشتباهات سینمایی خلق شدند
روند ساخت فیلمهای سینمایی با پیچیدگیهای زیادی رو به رو است و اشتباهات سینمایی هم بخش جدانشدنی آن هستند. این اشتباهات حتی در بلاک باسترهای پرهزینه هم به وقوع میپیوندند و حرفهایترین کارگردانها و بازیگران هم از آنها مصون نیستند.
معمولا بخش زیادی از زمان کارگردانها صرف اصلاح یا حذف این اشتباهات در صحنهی فیلمبرداری و اتاق تدوین میشود. اما گاهی به جای پایین آوردن کیفیت کلی اثر لحظات تماشایی را خلق میکنند که در تاریخ سینما ماندگار میشوند. در این مقاله ۱۰ اشتباه سینمایی که لحظات ماندگاری را خلق کردند، بررسی میشود.
۱. کابوی نیمه شب (Midnight Cowboy)
- سال ساخت: 1969
- کارگردان: جان شلزینجر
- بازیگران: داستین هافمن، جان ویت، برندا واکارو، سیلویا مایلز، جان مک گیور
- امتیاز متاکریتیک به فیلم: 79 از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.۸ از ۱۰
کابوی نیمه شب درخشانترین همکاری جان شلزینجر و داستین هافمن، در مجموع برندهی سه اسکار بهترین کارگردانی، بهترین فیلم و بهترین فیلمنامهی اقتباسی شد. ماجرا دربارهی جو باک (جان ویت) پسر جوانی است که برای تلکه کردن زنان میانسال ثروتمند به نیویورک میآید. زندگی جو بعد از آشنایی با کلاهبردار خرده پایی (داستین هافمن) که به بیماری سل مبتلا است، دستخوش تغییر میشود.
اما در یکی از سکانسهای کابوی نیمه شب اتفاق غیرمنتظرهای میافتد که به یکی از بخشهای ماندگار فیلم تبدیل میشود. ماجرا از این قرار است که سازندگان نتوانستند برای فیلمبرداری مجوز بستن خیابانهای شهر شلوغ نیویورک را به دست آورند؛ بنابراین ناچار میشوند دوربینها را در یک ون کار بگذارند و به صورت مخفیانه فیلمبرداری کنند.
سکانس عبور داستین هافمن و جان ویت از خیابان ۱۵ بار فیلمبرداری و هر بار به علت ازدحام جمعیت خراب میشود تا اینکه بالاخره در برداشت شانزدهم اتفاقی میافتد که به این دور باطل پایان میدهد. ظاهرا یک تاکسی که برای عبور از خیابان عجله داشته چراغ قرمز را رد میکند و قبل از تصادف با داستین هافمن و جان ویت ترمز میکند. واکنش هافمن و دیالوگ «من اینجا راه میرم» در این سکانس کاملا واقعی است. او بعدا در مصاحبه با مجلهی ونتی فر (Vanity Fair) اینطور توضیح میدهد: «فکر میکنم مغزم خیلی سریع عمل کرد. در یک ثانیه به خودم گفتم از نقش بیرون نیا».
هافمن با فریاد جملهی «من اینجا راه میرم» را تکرار میکند. جان ویت بعد از واکنش او، نقش را حفظ میکند و به بازی ادامه میدهد. هافمن میگوید جان شلزینجر دستانش را به هم زد با خوشحالی گفت «ما باید این سکانس را داشته باشیم» و اینگونه میشود که اشتباه یک راننده تاکسی به فیلمبرداری در خیابانهای پر رفتوآمد نیویورک را پایان میدهد و یکی از ماندگارترین سکانسهای کابوی نیمه شب خلق میشود.
۲. جنگوی آزاد شده (Django Unchained)
- سال ساخت: 2012
- کارگردان: کوئنتین تارانتینو
- بازیگران: جیمی فاکس، کریستف والتس، لئوناردو دی کاپریو، کری واشینگتن، ساموئل ال.جکسون، والتون گوگینس
- امتیاز متاکریتیک به فیلم: 81 از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: 8.۴ از ۱۰
کوئنتین تارانتینو از کارگردانهایی است که با سبک منحصر به فرد آثارش طرفداران زیادی در سراسر دنیا دارد و فیلمهای او همیشه مورد توجه منتقدان قرار میگیرد و در فصل جوایز میدرخشند. جنگوی آزاد شده هم از این قاعده مستثنا نیست و با نامزدی در ۵ رشته، موفق به کسب اسکار بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد.
داستان فیلم درباره دکتر کینگ شولتز جایزهبگیری است که بردهی سیاهپوستی به نام جنگو را میخرد تا از او برای دستگیری خلافکاران استفاده کند. بعد از تمام شدن ماموریت تصمیم میگیرد به جنگو برای آزاد کردن همسرش از دست مزرعهدار ثروتمند و بیرحمی به نام کلوین کندی کمک کند.
بازی لئوناردو دی کاپریو در نقش کلوین کندی توجهات زیادی را به خود جلب کرد و هنوز هم یکی از بهترین نقشآفرینیهای دی کاپریو است. او خلقیات این مزرعهدار بیرحم و نامتعادل را به بهترین شکل ممکن به تصویر کشید. یکی از این سکانسهای جنگوی آزاد شده که اتفاقا به شدت هم معروف است از دل اشتباهات سینمایی خلق شده.
در این سکانس کلوین کندی مهمانی شامی ترتیب داده و کمکم دلایل حضور دکتر شولتز و جنگو در املاکش را فاش میکند اما وقتی با انکار مهمانهایش مواجه میشود، دستش را از شدت عصبانیت چند بار محکم روی میز میکوبد و با یک حرکت اشتباه لیوان کریستالی را خرد میکند. استیسی شر تهیهکنندهی فیلم در این باره میگوید:
«لئو دستش را بارها روی میز کوبید و در یک حرکت اشتباه لیوانی را خرد کرد. از دستش خون میچکید اما بازی را متوقف نکرد و با وجود شدت خونریزی و احتیاج به بخیه ادامه داد».
دی کاپریو بعدها در مصاحبهای با هالیوود ریپورتر به این سکانس اشاره میکند و میگوید دستش واقعا خونریزی داشت و خون روی میز میریخت ولی مجذوب واکنش سایر بازیگران میشود و ادامه میدهد. دی کاپریو پیشنهاد میدهد از خون دستهایش در سکانس بعدی هم استفاده کند و صورت همسر جنگو (کری واشنگتن) را خونی کند. تارانتینو پیشنهاد او را میپذیرد و برای طبیعی شدن از خون مصنوعی هم استفاده میشود.
در ادامه همهی صحنهها با دست بانداژ شده هم فیلمبرداری میشود اما تارانتینو در نهایت از نسخهی بدون پانسمان استفاده میکند و یکی از جذابترین صحنههای تمام فیلمهایش در اثر اشتباهات سینمایی و البته هوشمندی لئوناردو دی کاپریو خلق میشود.
۳. زولندر (Zoolander)
- سال ساخت: 2001
- کارگردان: بن استیلر
- بازیگران: بن استیلر، اوون ویلسون، ویل فرل، کریستین تیلور، میلا یوویچ، جری استیلر، دیوید دوکاونی
- امتیاز متاکریتیک به فیلم: 61 از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.۵ از ۱۰
زولندر شاید بهترین کمدی بن استیلر نباشد اما نظر مخاطبان آثار کمدی را جلب و در گیشه موفق عمل کرد؛ در هر حال شوخی با دنیای جذاب و پر زرق و برق مد چیزی نیست که بتوان از خیر تماشایش گذشت. داستان دربارهی مدلی مردی به نام دِرِک زولندر (بن استیلر) است که به خاطر درخشش یکی از رقبایش به نام هانسل کمکم از دنیای مد محو میشود. شبکهای مرموز و خطرناک برای اجرای نقشههایی شوم به دِرِک نزدیک میشود و آن هم چیزی نیست جز ترور سیاستمداران توسط مدلهای مردِ شستشوی مغزی شده!
شوخیهای زیای در لحظات مختلف زولندر وجود دارد که بعضی از آنها بانمک از آب درآمده و بعضی هم در خنداندن مخاطبِ سختگیر موفق عمل نمیکند اما یکی از معدود لحظات بانمک فیلم مدیون یکی از اشتباهات سینمایی بن استیلر است. در این سکانس شخصیتی که دیوید دوکاونی ایفاگر آن است دربارهی چرایی استفاده از مدلهای مرد در ترور شخصیتهای معروف توضیح میدهد. بن استیلر از دوکاونی میپرسد «چرا مدلهای مرد؟» و او توضیح میدهد چون فکر نمیکنند و چیزی که به آنها دستور میدهند را انجام میدهند.
بن استیلر که بعد از توضیحات مفصل دوکاونی دیالوگش را فراموش کرده، برای اینکه فیلمبرداری متوقف نشود دوباره میپرسد «ولی چرا مدلهای مرد؟» و همین اشتباه سهوی لحظهی بانمکی از حماقت این شخصیت دوستداشتنی را خلق میکند.
استیلر متاثر از موفقیت زولندر در گیشه و استقبال خوب مخاطبان تصمیم گرفت ۱۵ سال بعد یعنی در سال ۲۰۱۶ قسمت دوم فیلم را بسازد که دورهی بازنشستگی درک و هانسل و درگیری با یک ماجرای قتل دیگر را پیگیری میکند. زولندر ۲ بر خلاف قسمت اول از فیلمنامهای ضعیف و نوعی آشفتگی روایی رنج میبرد و در جذب مخاطب موفق عمل نکرد.
۴. جنگ ستارگان (Star Wars)
- سال ساخت: 1977
- کارگردان: جورج لوکاس
- بازیگران: مارک همیل، کری فیشر، هریسون فورد، بیلی دی ویلیامز، هری فیلدر، درو هنلی، جک کلف
- امتیاز متاکریتیک به فیلم: 90 از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: 8.۶ از ۱۰
اولین قسمت سری فیلمهای محبوب جنگ ستارگان در سال ۱۹۷۷ به نمایش درآمد و با چنان استقبال گستردهای مواجه شد که هنوز هم با گذشت سالها مخاطبهای پروپاقرص خودش را دارد و رکوردهای باکس آفیس را جا به جا میکند. قسمت اول سهگانهی اصلی از لحاظ داستانی چهارمین فیلم جنگ ستارگان به شمار میآید و بعدها با نام «جنگ ستارگان: قسمت ۴ – امیدی تازه» (Star Wars: Episode IV – A New Hope) مجددا اکران شد و سومین فیلم پرفروش تاریخ سینما است.
جنگ ستارگان تا امروز شخصیتهای مختلفی را به دنیا معرفی کرده که از جملهی آنها میتوان به لوک اسکای واکر، بیبی یودا، دارت ویدر، جار جار بینکس و … اشاره کرد. استورم تروپرها از شخصیتهای معروف جنگ ستارگان هستند که لباسهای خاصشان به شدت معروف است و طرفداران این دنیای عجیبوغریب در مناسبتهایی مثل هالووین از آن استفاده میکنند.
استورم تروپرها سربازان بینام و نشان امپراتوری کهکشانی هستند که زیر نظر دارث ویدر و ماف تارکین کار میکنند. چهرهی آنها با نوعی کلاهخود سفید رنگ پوشیده شده و ظاهرشان شبیه به رباتها است.
اشتباه یکی از بازیگران لشکر استورم تروپر لحظهی جاودانهای را در سری فیلمهای جنگ ستارگان خلق کرد. ماجرا از این قرار است که در سکانسی چند استورم تروپر از درگاهی عبور میکنند و در همین لحظه سر یکی از بازیگران به در میخورد. البته این سکانس چند بار دیگر هم برداشت میشود اما در نهایت جورج لوکاس تصمیم میگیرد از آنها استفاده نکند. در اکران مجدد جنگ ستارگان: قسمت ۴ – امیدی تازه برای ادای احترام به این سربازان بینام و نشان از یک افکت صوتی «بَنگ» استفاده و لحظهی بانمکی در دل دنیای عجیب جنگ ستارگان خلق میشود.
۵. نگهبانان کهکشان (Guardians of the Galaxy)
- سال ساخت: 2014
- کارگردان: جیمز گان
- بازیگران: کریس پرت، زوئی سالدانیا، دیوید باتیستا، وین دیزل، بردلی کوپر، لی پیس، مایکل روکر، کارن گیلان
- امتیاز متاکریتیک به فیلم: 76 از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
نوبتی هم باشد نوبت اشتباهات سینمایی جهان پر زرق و برق مارول است. نگهبانان کهکشان دهمین فیلم از دنیای سینمایی مارول با استقبال خوبی مواجه شد. داستانهای این فیلم بر اساس مجموعه کمیکی به همین نام است که برای اولین بار در سال ۱۹۶۹ منتشر شد.
شخصیتهای نگهبانان کهکشان به اندازهی سایر ابرقهرمانها و ابر شرورهای مارول شناختهشده نیستند اما همین گمنامی به آنها این امکان را میدهد که خلاف کلیشههای رایج حرکت کنند و هر کاری که دوست دارند را انجام دهند. برای مثال انجام کارهای احمقانه از ابرقهرمانها بعید است اما این شامل دنیای نگهبانان کهکشان نمیشود و ما در اینجا با ابرقهرمان گیج و بانمکی به نام استار- لرد طرف هستیم.
ماجرای نگهبانان کهکشان دربارهی پسربچهای به نام پیتر کوئیل (لرد- استار) است که پس از مرگ مادرش توسط گروهی از فضاییان دزدیده میشود. او در جوانی تصمیم میگیرد با سرقت یک گوی که حاوی سنگ قدرت است ثروتی برای خودش دست و پا کند، فارغ از اینکه موجودات عجیبوغریب دیگری هم به دنبال این سنگ هستند. پیتر و رقبایش بعد از کش و قوسهای فراوان میفهمند برای نجات کهکشان باید با هم متحد شوند.
سکانس مورد نظر ما جایی است که پیتر کوئیل (با بازی کریس پرت) میخواهد گوی را به یک کلکسیونر تحویل بدهد اما گوی واقعا از دست کریس سر میخورد. از آنجایی که پیتر کوئیل رگههایی از دست و پا چلفتی بودن دارد، کارگردان تصمیم میگیرد این برداشت را نگه دارد و بسیاری از ما تا امروز تصور میکردیم که این صحنه کاملا تعمدی است. قسمت دوم نگهبانان کهکشان با حضور استار- لرد دست و پا چلفتی و دوستداشتنی در سال ۲۰۱۷ اکران شد.
۶. جان مالکوویچ بودن (Being John Malkovich)
- سال ساخت: 1999
- کارگردان: اسپایک جونز
- بازیگران: جان کیوساک، کامرون دیاز، کاترین کینر، اورسن بین، جان مالکوویچ، مری کی پلیس
- امتیاز متاکریتیک به فیلم: 90 از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.۷ از ۱۰
بعضی اشتباهات سینمایی مسیر زندگی افراد را تغیر میدهند، در این بخش میخواهیم دربارهی یکی از آنها صحبت کنیم. جان مالکوویچ بودن کمدی منحصربهفردی است که با ایدهی تجربهی زندگی در کالبد شخصی دیگر، تحسین منتقدان و مخاطبان را به همراه داشت. داستان دربارهی عروسکگردانی (جان کیوساک) است که متوجه میشود در محل کار تازهاش دریچهای وجود دارد که میتواند از طریق آن به ذهن بازیگر معروف جان مالکوویچ برود.
در یکی از سکانسهای فیلم خودرویی از کنار جان مالکوویچ عبور میکند و در این هنگام سرنشین خودرو بدون هماهنگی با کارگردان و به صورت کاملا ناگهانی قوطی نوشابهی نصفهای را به سمت سر جان مالکوویچ پرتاب میکند و میگوید: «هی مالکوویچ، سریع فکر کن!»
خوشبختانه مالکوویچ در اثر اصابت بطری آسیبی نمیبیند و در عوض واکنش خوبی نشان میدهد که به یکی از سکانسهای ماندگار فیلم تبدیل میشود.
اسپایک جونز کارگردان فیلم میگوید: «ضارب در حال حاضر کارت عضویت انجمن بازیگران را دارد و ما مجبور شدیم حقوقش را از ۱۰۰ دلار در روز به ۷۰۰ دلار افزایش دهیم و از همه مهمتر باعث واکنش ناخودآگاهی از مالکوویچ شد که به خاطرش به او مدیون هستیم».
۷. سرگذشت ناگوار، داستانهای لمونی اسنیکت (Lemony Snicket’s A Series of Unfortunate Events)
- سال ساخت: 2004
- کارگردان: برد سیلبرلینگ
- بازیگران: جیم کری، امیلی براونینگ، لیام ایکن، جود لا، جنیفر کولیج، مریل استریپ، داستین هافمن
- امتیاز متاکریتیک به فیلم: 62 از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.۸ از ۱۰
این فیلم اقتباسی از مجموعه داستانهای ماجراهای ناگوار اثر لمونی اسنیکت است. ماجرا دربارهی ویولت، کلاوس و سانی سه فرزند یک خانوادهی ثروتمند است که پس از مرگ پدر و مادرشان نمیتوانند تا رسیدن به سن قانونی اختیار اموالشان را داشته باشند؛ بنابراین یک بازیگر عجیب و بد ذات به نام کنت الاف (با بازی جیم کری) به عنوان قیم آنها انتخاب میشود.
در سکانسی از فیلم کنت الاف با بچهها در حال مکالمه است. در این لحظه جیم کری که ظاهرا از بازیاش راضی نیست میگوید «صبر کنید، بگذارید یک بار دیگر این کار را انجام بدم» و بعد در حالی که به وضوح به پشت دوربین (احتمالا دستیار کارگردان یا فیلمبردار) نگاه میکند، ادامه میدهد: «سریع، تا وقتی در ذهنم تازه ست».
از آنجایی که نگاه جیم کری در امتداد جایی است که شخصیت کلاوس ایستاده، کارگردان کات نمیدهد و اشاره میکند که ادامه دهد و در تدوین نهایی اینطور به نظر میرسد که کنت الافِ خود شیفته، قدرت بازیگریاش را به رخ بچهها میکشد.
۸. شوالیه تاریکی (The Dark Knight)
- سال ساخت: 2008
- کارگردان: کریستوفر نولان
- بازیگران: کریستین بیل، مایکل کین، هیث لجر، گری اولدمن، آرون اکهارت، مگی جیلنهال، مورگان فریمن
- امتیاز متاکریتیک به فیلم: 84 از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: 9 از ۱۰
سهگانهی بتمنِ کریستوفر نولان از معروفترین فیلمهای ساختهشده درباره این ابرقهرمان دی سی است. قسمت دوم این سهگانه یعنی شوالیه تاریکی به دلیل بازی بینظیر هیث لجر فقید در نقش جوکر از همه فیلمها معروفتر است و حتی اگر طرفدار دنیای دی سی و ابرقهرمانها و ابر شرورهایش نباشید هم نمیتوانید از این فیلم تاثیرگذار و لحظات طلایی حضور هیث لجر چشمپوشی کنید.
داستان شوالیه تاریکی یک سال پس از دکتر جاناتان کرین یا همان مترسک اتفاق میافتد. بتمن امنیت را در شهر گاتهام برقرار کرده و همه چیز تحت کنترل است تا اینکه سر و کلهی ابر شروری به نام جوکر پیدا میشود. جوکر در ابتدا به سرقت از بانک اقدام میکند و کمکم به تهدید جدی برای نظم اجتماعی تبدیل میشود.
هیث لجر پس از پایان فیلمبرداری به علت مصرف بیش از حد دارو درگذشت. فقدان او ضربهی بزرگی را به سهگانهی بتمن زد و شخصیت جوکر از قسمت سوم یعنی «شوالیه تاریکی برمیخیزد» (The Dark Knight Rises) حذف شد اما میراث او در نقش جوکر همیشه جاودان است و به باور بسیاری او یکی از برترین نقشآفرینیها در نقش ابر شرور های دی سی را داشته.
شوالیه تاریکی علاوه بر جلب نظر مخاطبان و فروش رویایی در گیشه، از سوی منتقدان هم مورد توجه قرار گرفت و اولین فیلم ابرقهرمانی است که نامزد ۸ جایزهی اسکار شد و اسکار بهترین صداگذاری و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را برای هیث لجر به همراه داشت.
از همه این موارد که بگذریم حواشی زیادی دربارهی فیلم شوالیهی تاریکی و شخصیت جوکر وجود دارد از طراحی گریم جوکر توسط خود لجر تا نابود شدن یکی از چهار دوربین آی مکس دنیا هنگام فیلمبرداری و ضبط بداههی فیلمهای تهدیدآمیز جوکر توسط هیث لجر اما یکی از سکانسهای جالب انفجار بیمارستان است که حاصل اشتباهات سینمایی و البته واکنش تماشایی و هوشمندانهی لجر است.
ماجرا از این قرار است که وقتی جوکر از بیمارستان خارج میشود ریموت کنترلی در دست دارد که با فشردن دکمههای آن انفجارهای متوالی پشت سرش به وقوع میپیوندد. ظاهرا اختلالی در انفجارها رخ میدهد و به صورت ناگهانی متوقف میشود. هیث لجر در این لحظه با تعجب به عقب نگاه میکند برای اینکه از فیلمبرداری مجدد این سکانس سنگین جلوگیری کند، چند بار دکمههای ریموت را فشار و به تیم جلوههای ویژه برای حل مشکل فرصت میدهد.
واکنش به موقع و هوشمندانهی لجر علاوه بر اینکه از فیلمبرداری مجدد یک سکانس پر هزینه جلوگیری میکند بر جنبههای کمیک شخصیت جوکر هم تاکید مضاعفی دارد.
۹. پدرخوانده (The Godfather)
- سال ساخت: 1972
- کارگردان: فرانسیس فورد کوپولا
- بازیگران: مارلون براندو، آل پاچینو، جیمز کان، رابرت دووال، ریچارد کاستلانو، استرلینگ هایدن، جان مارلی
- امتیاز متاکریتیک به فیلم: 100 از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: 9.۲ از ۱۰
سری فیلمهای پدرخوانده از معروفترین سهگانههای سینمایی ماجراهای خانوادهی مافیایی آمریکایی ایتالیایی به سرکردگی دون ویتو کورلئونه (با بازی شگفتانگیز مارلون براندو) و درگیریهایی که برای حفظ قدرت خانوادگی با سایر گروههای مافیایی دارد را روایت میکند.
بعضی از شگفتانگیزترین نقشآفرینیهای تاریخ سینما در سری فیلمهای پدرخوانده فرانسیس فورد کوپولا وجود دارند؛ از مارلون براندو و رابرت دنیرو گرفته تا آل پاچینو و جیمز کان.
قسمت اول پدرخوانده در مجموع نامزد ۱۱ جایزهی اسکار شد که از میان آنها جایزهی بهترین فیلم، بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین فیلمنامهی اقتباسی و بهترین موسیقی را برد. البته جوایز اسکار این فیلم با حواشی زیادی همراه بود که مهمترین آنها باطل شدن اسکار بهترین موسیقی و رد جایزه توسط مارلون براندو بود.
اما از همه این موارد که بگذریم میرسیم به یکی از سکانسهای پدرخوانده که از معروفترین اشتباهات سینمایی است که به نفع فیلم تمام شد. کوپولا برای نقش لوکا براسی که یکی از گانگسترهای وفادار به کورلئونه است از لنی مونتانا که قهرمان کشتی بود استفاده میکند. دلیل این تصمیم هم اندام درشت و عضلانی او بود.
مونتانا در اولین سکانسی که در مقابل مارلون براندو قرار میگیرد به حدی مضطرب میشود که دیالوگهایش را فراموش میکند و در نهایت آنها را دست و پا شکسته میگوید. این سکانس چند بار دیگر هم تکرار میشود و نتیجه هر بار بدتر از بار قبل از آب درمیآید تا اینکه کوپولا تصمیم میگیرد از این سکانس استفاده کند که اتفاقا تصمیم هوشمندانهای هم است و میزان اضطراب این شخصیت را به بیننده القا میکند.
۱۰. ارباب حلقهها: یاران حلقه (The Lord of the Rings: The Fellowship of the Ring)
- سال ساخت: 2001
- کارگردان: پیتر جکسون
- بازیگران: الیجاه وود، ایان مک کلن، ویگو مورتنسن، لیو تایلر، شان آستین، کیت بلانشت، اورلاندو بلوم
- امتیاز متاکریتیک به فیلم: 92 از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: 8.۸ از ۱۰
سهگانهی ارباب حلقهها از تماشاییترین فیلمهای ژانر علمی تخیلی است که طرفداران زیادی در سراسر دنیا دارد و سریالی هم با اقتباس از اثر جاودانهی جی آر آر تالکین در دست ساخت است.
سکانس مورد نظر ما مربوط به اولین قسمت این سهگانه یعنی ارباب حلقهها: یاران حلقه است. جادوگری به نام گاندولف برای صحبت دربارهی حلقه به خانهی هابیت پیری میرود. در این سکانس سر ایان مک کلن به صورت کاملا اتفاقی به سقف برخورد میکند و پیتر جکسون تصمیم میگیرد سکانس را نگه دارد تا مقیاسی باشد برای کوچک بودن خانهی هابیت ها.
مطلب جالبی بود مخصوصا قسمت مربوط به فیلم بتمن.فقط ژانر فیلم ارباب حلقه ها رو اشنباه نوشتید ارباب حلقه ها علمی تخیلی نیست.تو بخش فیلم های درام ماجراجویی یا اکشن قرار می گیره و فیلم علمی نیست