۱۰ شخصیت سینمایی جذاب که فیلمهای بد را نجات دادند
برای فیلمها غیرمعمول نیست یک شخصیت برجسته داشته باشند که نمایانگر بهترین ویژگیهای آنها باشد. گاهی اوقات اما این شخصیتها از نظر کیفی از خود فیلمها هم پیشی میگیرند و تبدیل به تنها دلیل تماشا شدن آنها توسط بینندگان میشوند. این شخصیتهای خوب شگفتانگیز نجاتدهندگان فیلمهای بد و فاجعهآمیزی هستند که بدون آنها کاملاً فراموش میشدند. در برخی از این موارد، شخصیتی که فیلم را نجات میدهد یک شرور به یادماندنی است و در بعضی موارد دیگر یک شخصیت مکمل که تمام صحنههایی که در آنها حاضر میشود را متعلق به خودش میکند. این شخصیتهای نجاتبخش هنگامی که قهرمانان کاملاً فرو میریزند و دیگر نمیتوانند هیچ جذابیتی برای مخاطبان فراهم کنند، موفق میشوند خودشان را به اثبات برسانند. مواردی که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد نشان میدهند که گاهی یک اجرای متعهدانه است که یک فیلمنامهی کمارزش را به چیزی جالب و سرگرمکننده تبدیل میکند. تنها یک نکته حتمی است؛ فیلمهایی که به آنها اشاره خواهیم کرد بدون حضور شخصیتهای خوبی که آنها را معرفی خواهیم نمود به سادگی فراموش میشدند.
۱۰. اسکلتور – «اربابان جهان» (Masters of the Universe)
- سال تولید: گری گودارد
- بازیگران: دولف لاندگرن، فرانک لانگلا، کورتنی کاکس، جیمز تولگان
- امتیاز راتن تومیتوز: ۲۱ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۳۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۵.۴ از ۱۰
پس از تولید شدن به عنوان یکی از فیگور اکشنهای پرطرفدار، «هی-من و اربابان جهان» به یکی از محبوبترین انیمیشنهای دههی ۱۹۸۰ میلادی تبدیل شد که شامل یک سریال تلویزیونی موفق و چندین اسپینآف بود. «اربابان جهان» که سال ۱۹۸۷ ساخته شد تلاشی ناامیدکننده بود برای بهرهبرداری از موفقیت این مجموعهی داستانی با ساخت یک اقتباس سینمایی. با وجود بسیاری از نقصهای فیلم، اما یک نکتهی برجستهی فوقالعاده در نقشآفرینی فرانک لانگلا به عنوان دشمن شرور هی-من، اسکلتور، وجود دارد. در جایی که تقریباً تمام عناصر دیگر فیلم شکست میخورد لانگلا با دقت و تعهد کامل، توانست جذابیت جهان فیلم را به خوبی به تصویر بکشاند. در مصاحبهای با ورایتی در سال ۲۰۲۰، لانگلا اظهار داشت که این نقش که یکی از شخصیتهای خوب در فیلمهای بد است را برای پسرش بازی کرده و هنوز هم این نقش را به عنوان یکی از هنرنماییهای مورد علاقهاش طی سالهای فعالیت حرفهایاش گرامی میدارد.
۹. دارث ماول – «جنگ ستارگان: قسمت اول – تهدید شبح» (Star Wars: Episode I – The Phantom Menace)
- سال تولید: ۱۹۹۹
- کارگردان: جرج لوکاس
- بازیگران: ایوان مکگرگور، لیام نسون، ناتالی پورتمن، ری پارک
- امتیاز راتن تومیتوز: ۵۲ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۵ از ۱۰
تصویرسازی ایوان مکگرگور از اوبی-وان کنوبی به درستی تبدیل به یکی از نکات برجستهی سهگانهی پیشدرآمد جنگ ستارگان شده است، اما درخشش او عمدتاً در فیلمهای دوم و سوم بود که با وجود تمام نقصهایشان، نقاط قوت دیگری هم داشتند. «جنگ ستارگان: قسمت اول – تهدید شبح» ترکیبی است از یک ماجراجویی علمی-تخیلی پر از توضیحات که گاهی لحظات و شخصیتهایی در آن گنجانده شده که میتوانند مخاطبان را تحت تاثیر قرار دهند، یکی از برجستهترین شخصیتهای این فیلم شرور نمادین آن، دارث ماول (ری پارک) است. به عنوان زیر دست دارث سیدیوس، دارث ماول که یکی از شخصیتهای خوب در فیلمهای بد است به عنوان نیروی اصلی ضدقهرمان این فیلم عمل میکند که برای دستگیری پدمه آمیدالا (ناتالی پورتمن) فرستاده شده است. به دنبال فیزیک خاصاش و سکوت ترسناکش، این شخصیت به راحتی از ذهن مخاطبان پاک نمیشود. دارث ماول به خاطر شمشیر نوری دو تیغهاش و ظاهر منحصر به فرد زابراک خود توانسته است حتی با گذشت این همه سال هنوز هم یکی از محبوبترین شخصیتهای دنیای جنگ ستارگان باقی بماند. اگرچه حضور او در این فیلم کوتاه است، اما تأثیر او بر فیلم با وجود زمان نمایش محدودش او را به یک شخصیت محبوب در بین طرفداران حماسهی جنگ ستارگان تبدیل کرده.
۸. سزار – «نبرد برای سیارهی میمونها» (Battle for the Planet of the Apes)
- سال تولید: ۱۹۷۳
- کارگردان: جی. لی. تامپسون
- بازیگران: رادی مکداول، ناتالی تراندی، کلود آکینز، سورن داردن
- امتیاز راتن تومیتوز: ۳۶ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۴۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۵.۴ از ۱۰
وقتی که «نبرد برای سیاره میمونها» طی سال ۱۹۷۳ به نمایش درآمد، این مجموعهی داستانی دیگر هیچ جذابیتی برای مخاطبان نداشت و بر موفقیتهای گذشتهاش تکیه میکرد؛ یک دنیای علمی-تخیلی بدون جذابیت و استعداد رادی مکداول. این فیلم به شدت مورد انتقاد قرار گرفت و در مقایسه با پیشینیانش در گیشه شکست خورد. آخرین قسمت از سری فیلمهای اصلی سیارهی میمونها یکی از ضعیفترین فیلمهای این مجموعه است. این فیلم بر رهبر میمونها، سزار (مکداول) تمرکز دارد که تلاش میکند به صلحی به ظاهر غیرممکن بین انسانها و میمونها دست یابد؛ با جناحهای جنگطلب در هر دو طرف که سعی در خراب کردن برنامههای او دارند. بدون ایدههای تازه و به طرز ناامیدانهای در تلاش برای ایجاد هر گونه درام، تماشای «نبرد برای سیاره میمونها» یک عمل سخت و طاقتفرسا است، اگرچه شخصیت اصلی آن جذابیتهایی دارد که آن را تبدیل به یکی از شخصیتهای خوب در فیلمهای بد میکند. این شخصیت اصلی که مکداول ایفاکنندهی آن است را اما شخصیتهای کسلکننده و غیرجذاب احاطه کردهاند.
۷. دانته ریس – «فست اکس» (Fast X)
- سال تولید: ۱۹۸۷
- کارگردان: لویی لتریر
- بازیگران: ون دیزل، میشل رودریگز، جیسون موموآ، تایریس گیبسون
- امتیاز راتن تومیتوز: ۵۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۵.۷ از ۱۰
مجموعه فیلمهای «سریع و خشمگین» طی ۱۱ فیلم خود همهچیز را در خودش جای داده است؛ از هرج و مرج اکشن لذتبخش در بهترین حالت خود تا جملات نامفهوم و غیرقابل تماشا در بدترین حالت. متأسفانه، «فست اکس» که برای آن تبلیغات زیادی صورت گرفته بود، یکی از قسمتهای ضعیف این مجموعه است. داستان این فیلم بر روی دام تورتو (وین دیزل) و خانوادهاش تمرکز میکند که هدف پسر انتقامجوی یک پادشاه مواد مخدر، دانته ریس (جیسون موموآ) قرار میگیرند. در یک اجرای خیرهکننده، موموآ به ریس عظمت و جذابیت میبخشد و او را به عنوان یک ضدقهرمان روانی شاد و در عین حال بسیار کاریزماتیک که هیجانهای زیادی برای «فست اکس» ایجاد میکند به مخاطبان معرفی مینماید. در نقشی که برجستهترین نقش این بازیگر است، موموآ به طور کامل از حد میگذرد و یک اجرای درخشان به عنوان یک شرور از خودش به نمایش میگذارد. اگرچه «فست اکس» احتمالاً شایستهی نقشآفرینی جذاب موموآ نیست، اما او به تنهایی این فیلم را نجات داده و خودش را تبدیل به یکی از شخصیتهای خوب در فیلمهای بد کرده است.
۶. فرانسیسکو اسکارامانگا – «مردی با طپانچهی طلایی» (The Man with the Golden Gun)
- سال تولید: ۱۹۷۴
- کارگردان: گای همیلتون
- بازیگران: راجر مور، کریستوفر لی، بریت ایکلند، مائو آدامز
- امتیاز راتن تومیتوز: ۴۲ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۴۳ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۷ از ۱۰
در حالی که اولین نقشآفرینی راجر مور به عنوان جیمز باند در «زندگی کن و بگذار بمیرند» (Live and Let Die) طی سال ۱۹۷۳ در زمان اکران به خوبی پذیرفته شد، حضور بعدی او در این مجموعه فیلمها چندان محبوب نبود. با دیالوگهای کسلکننده و بدون هیجان و تصمیمات نامناسبی که شخصیتها میگیرند، «مردی با طپانچهی طلایی» تبدیل به یکی از ضعیفترین فیلمهای جیمز باند شده است. با این حال یک نجاتدهنده در قالب شرور آن، فرانسیسکو اسکارامانگا (کریستوفر لی) در این فیلم نقشآفرینی میکند. یک قاتل ماهر که هدفش کشتن جیمز باند است. اسکارامانگا در طول فیلم به عنوان یک شخصیت شیک و جذاب بر باند سایه میاندازد. هالهی او دارای جاذبه و ظرافتی است که به لطف شرارت درخشان لی که یکی از نشانههای اصلی بازی او بود همواره این بازیگر را قدرتمند جلوه میداد. این شخصیت که یکی از شخصیتهای خوب در فیلمهای بد است به اندازهای درخشان است که وقتی درگیری نهایی فرا میرسد، بیشتر بینندگان امیدوارند که اسکارامانگا و تفنگ طلاییاش بر باند پیروز شوند.
۵. سندی لین – «و سپس پالی آمد» (Along Came Polly)
- سال تولید: ۲۰۰۴
- کارگردان: جان هامبورگ
- بازیگران: بن استیلر، جنیفر انیستون، فیلیپ سیمور هافمن، هانک آزارایا
- امتیاز راتن تومیتوز: ۲۷ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۴۴ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶ از ۱۰
برای فیلیپ سیمور هافمن طی سالهای فعالیتاش به عنوان یک بازیگر تبدیل شدن به نکتهی برجستهی یک فیلم اتفاق نادری نبود. نقشآفرینی این برندهی اسکار فقید به عنوان سندی لین واقعاً تنها چیزی بود که توانست نجاتدهندهی فیلم کمدی-عاشقانهی «و سپس پالی آمد» شود. با بازی بن استیلر و جنیفر آنیستون، این فیلم داستان یک ارزیاب ریسکگریز را دنبال میکند که وقتی با یکی از همکلاسیهای سابق خود دوباره ارتباط برقرار میکند، عاشق میشود. در حالی که بسیاری، شوخیهای زنندهی «و سپس پالی آمد» را نامناسب میدانستند، اجرای هافمن به عنوان سندی لایل برای او تحسین بینالمللی به همراه آورد. او در این فیلم نقش بهترین دوست روبن و یک نوجوان خودشیفته را ایفا میکند. این شخصیت که یکی از شخصیتهای خوب در فیلمهای بد است به طرز دیوانهکنندهای خندهدار و یک مثال عالی از هافمن است در بهترین حالت کمدیاش. سندی لایل به تنهایی «و سپس پالی آمد» را به یک فیلم قابل تماشا تبدیل میکند که میتواند چند لحظهی خندهدار برای بینندگان ایجاد کند.
۴. زن شگفتانگیز – «بتمن در برابر سوپرمن: طلوع عدالت» (Batman v Superman: Dawn of Justice)
- سال تولید: ۲۰۱۶
- کارگردان: زک اسنایدر
- بازیگران: بن افلک، هنری کویل، ایمی آدامز، گل گدوت
- امتیاز راتن تومیتوز: ۲۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۵ از ۱۰
«بتمن علیه سوپرمن: طلوع عدالت» که از آن به عنوان یک رویداد بزرگ برای دنیای سینمایی دیسی یاد میشود، یک حماسه پر از جلوههای ویژه است که پتانسیل خود را با اجرای ضعیف و کاراکترهای بسیار بد از دست میدهد. با این حال، در حالی که رقابت اصلی بتمن (بن افلک) و سوپرمن (هنری کاویل) به طرز ناامیدکنندهای نمیتواند مخاطبان را جذب کند، این فیلم در معرفی پرینس دایانا یا همان زن شگفتانگیز (گل گدوت) عملکرد موفقیتآمیزی از خودش به نمایش میگذارد. با ظرافت و قدرت خود این شخصیت در مقابل شجاعت آشکار و سینهکوبی دیگر قهرمانان ایستادگی میکند. زن شگفتانگیز شخصیت پیچیدهای دارد و وقتی که در اوج فیلم وارد آن میشود میتواند مخاطبان را شگفتزده کند. گدوت بعدها در فیلم «زن شگفتانگیز» که به چگونگی شکلگیری این شخصیت میپرداخت هم نقش آفرینی کرد و توانست مخاطبان را بیش از پیش به این شخصیت وابسته کند.
۳. ژنرال بایسون – «مبارز خیابانی» (Street Fighter)
- سال تولید: ۱۹۹۴
- کارگردان: استیون ئی. ده سوزا
- بازیگران: ژان کلود ون دام، رائول جولیا، مینگ دا ون، دامیان چاپا
- امتیاز راتن تومیتوز: ۱۱ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۴.۱ از ۱۰
«مبارز خیابانی» که بر اساس سری بازیهای ویدیوییای به همین نام ساخته شده بود، یک فیلم اکشن برای ژان-کلود ون دام بود که او در آن نقش یک کماندو را بازی میکرد که باید نمایندگان ربوده شدهی سازمان ملل را نجات دهد. «مبارز خیابانی» در نهایت به دلیل داستان ضعیف و جنبههای فنی کمتر از حد انتظار در گیشه شکست خورد. با این حال، یک نکته که آن را ماندگار کرد، اجرای شرورانه و شگفتانگیز رائول جولیا به عنوان ژنرال ام. بایسون بود که او را تبدیل به یکی از شخصیتهای خوب در فیلمهای بد کرد. جولیا در هر لحظهای که روی پردهی نقرهای است، صحنه را میبلعد و با حسی بزرگ و الهی از شرارت، شروری بزرگ و خودخواه را به تصویر میکشاند. این آخرین اجرای حرفهای جولیا بود؛ او هنگام ایفای این نقش با بیماری سرطان دست و پنجه نرم میکرد. جولیا این نقش را به دلیل لذت بردن فرزندانش از بازیهای منشا اقتباس این فیلم و گذراندن وقت با آنها در حین آماده شدن برای نقش پذیرفت.
۲. هارلی کوئین – «جوخهی انتحار» (Suicide Squad)
- سال تولید: ۱۹۸۷
- کارگردان: دیوید آیر
- بازیگران: ویل اسمیت، مارگو رابی، جرد لتو، جوئل کینمان
- امتیاز راتن تومیتوز: ۲۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۵.۹ از ۱۰
با تمام تبلیغات و وعدههای راهاندازی یک فصل جدید هیجانانگیز و پرانرژی از دنیای سینمایی دیسی، «جوخهی انتحار» سال ۲۰۱۶ تبدیل به یکی از بزرگترین ناامیدیهای تاریخ بلاکباسترها شد. با این حال، این فیلم یک کارت برندهی بزرگ داشت و آن ضدقهرمان درخشانش هارلی کوئین (مارگو رابی) بود. با بازی پرانرژی و سبک پیچیدهاش، هارلی کوئین رابی «جوخهی انتحار» را با زندهدلیای که اکشن، روایت و حتی شخصیتهای دیگر نمیتوانند با آن مطابقت کنند، تحت تاثیر قرار میدهد. «جوخهی انتحار» یک آشفتگی نامتعادل و نامطمئن با ویژگیهای داستانی نامشخص است که حتی انگیزههای شخصیتهای آن هم مبهم و نامفهوم است. با این حال، هارلی کوئین حداقل در اشتیاق خود برای هرج و مرج، آزادی و خشونت خالص است. با وجود استقبال ضعیفی که از فیلم به عمل آمد، واکنش عمومی به تصویرسازی رابی از شخصیت نمادین کتابهای کمیک، هارلی کوئین، به شدت مثبت بود. او این نقش را با تأثیر بیشتری در «پرندگان شکاری» (Birds of Prey) و «جوخهی انتحار» سال ۲۰۲۱ دوباره بازی کرد.
۱. کلانتر ناتینگهام – «رابین هود: شاهزادهی دزدان» (Robin Hood: Prince of Thieves)
- سال تولید: ۱۹۹۱
- کارگردان: کوین رینولدز
- بازیگران: کوین کاستنر، مورگان فریمن، آلن ریکمن، کریستین اسلیتر
- امتیاز راتن تومیتوز: ۵۱ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۵۱ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۹ از ۱۰
کمتر فیلمی به اندازهی «رابین هود: شاهزادهی دزدان» از داستان اصلی منشا اقتباس خود فاصله گرفته است. این فیلم یک بلاکباستر پر زرق و برق است که هرگز از لحن خود مطمئن نیست. این فیلم داستان رابین هود (کوین کاستنر) را دنبال میکند که از زندانی در اورشلیم میگریزد و به انگلستان بازمیگردد، هنگامی که او به املاک خانوادگی خود میرسد و میبیند که پدرش به طرز وحشیانهای به قتل رسیده است، با تمام وجود خود به دنبال گرفتن انتقام میرود. تنها چیزی که این فیلم را نجات میدهد آلن ریکمن فقید است. او به شکلی شرورانه و به طرز درخشانی طنزآمیز نقش کلانتر ناتینگهام را ایفا میکند و تبدیل به یکی از شخصیتهای خوب فیلمهای بد میشود. ریکمن میتواند هم ترسناک باشد و هم خندهدار. او همواره طی سالهای فعالیتاش به عنوان بازیگر ثابت کرد که میتواند از عهدهی ایفای نقش شخصیتهای شرور به خوبی بر بیاید حتی در فیلمهایی که هیچ نکتهی مثبتی در آنها بافت نمیشود.
منبع: collider