۱۰ فیلم ترسناک برتر که براساس ادبیات کلاسیک ساخته شدهاند
کتابهای ترسناک همواره محبوبیت بالایی داشتهاند و در دنیای سینما نیز موفق بودهاند؛ دلایل واضحی وجود دارد که چرا نسخههای سینمایی متعددی از «فرانکشتاین» یا «دراکولا» ساخته شده است. این شخصیتها نمادین هستند و در هر نسخه، امضاهایی را دارند که در رمانهای اصلی وجود داشت. فرانکشتاین و دراکولا شاید کمی تغییر کنند اما در نهایت همان موجوداتی هستند که «مری شلی» و «برام استوکر» خلق کرده بودند.
بااینکه تعدادی از بهترین فیلمهای ترسناک تاریخ، با اقتباس از رمانهای گونهی وحشت ساخته شدهاند اما فیلمهای اقتباسی دیگر هم داریم که اتفاقاً مبتنی بر آثار ادبی ترسناک نیستند. برخی از فیلمهای وهمانگیز، براساس یک ژانر ادبی متفاوت ساخته شدهاند: عاشقانهها، تراژدیها یا داستانهای جن و پری. ما دراین مقاله، به چنین آثاری پرداختهایم؛ فیلمهایی که نگاه متفاوتی به ادبیات کلاسیک دارند و آن را در قالب ترسناک عرضه میکنند.
۱۰- غرور و تعصب و زامبیها (Pride and Prejudice and Zombies)
- سال انتشار: ۲۰۱۶
- کارگردان: بار استیرز
- بازیگران: لیلی جیمز، سام رایلی، جک هیوستون، بلا هیتکوت
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۵.۸ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۴۶ از ۱۰۰
چه کسی فکر میکرد که رمان کلاسیک «جین آستین» با اضافه شدن زامبیها تا این اندازه بامزه و هیجانانگیز شود؟ «سث گراهام اسمیت» در سال ۲۰۰۹، یک نسخهی پارودی از غرور و تعصب منتشر کرد که پرطرفدار ظاهر شد. «مشآپ» ادبیات کلاسیک در سالهای اخیر به شکلهای گوناگونی انجام شده است و نویسندگان جدید، معمولا تا حد زیادی به رمانهای اصلی وفادار هستند. برای مثال «جین ایر» با خونآشامها مبارزه کرده و «آنا کارنینا» به یک ربات تبدیل شده است.
این زیرژانر با اینکه در میان کتابخوانها محبوب است اما کمتر پیش آمده که وارد دنیای سینما شود، تا اینکه غرور و تعصب و زامبیها این اتفاق را رقم زد، همان کتابی که این ترند را آغاز کرد.
غرور و تعصب و زامبیها از رمان اصلی چندان فاصله نمیگیرد و آن درام طبقهی اشرافی ویکتوریایی را با زامبیها و اکشن تلفیق کرده است. البته مشابه دیگر اقتباسهای سینمایی، بخش زیادی از کتاب حذف شده است اما عناصر اصلی در فیلم حاضر هستند.
فیلم میان نوشتههای آستین و گراهام-اسمیت با سرعت در رفتوآمد است اما آستین برتری دارد و این ساختهی بار استیرز، در لحظاتی که میخواهد یک عاشقانهی تاریخی باشد، جذابتر جلوه میکند. علاوه بر این، سازندگان میتوانستند از فضای تاریخی رمان به شکل بهتری استفاده کنند.
تصمیم درست اما این بوده است که فیلم روی «الیزابت بِنِت» متمرکزتر باشد. مخاطبان، اطلاعات زیادی از این آخرالزمان زامبیها در دست ندارند و ما همان چیزهایی را میدانیم که الیزابت میداند. فیلم همچنین سفر الیزابت به وادی بزرگسالی را به تصویر میکشد تا نه تنها یک اقتباس خوب از کتاب گراهام-اسمیت باشد، بلکه به قصهی جین آستین نیز ادای دین کند.
۹- چراغ (The Lamp)
- سال انتشار: ۱۹۸۷
- کارگردان: تام دیلِی
- بازیگران: دبرا وینترز، جیمز هیوستن، اسکات بنکستون
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۵.۱ از ۱۰
تعداد اقتباسهای سینمایی «هزار و یک شب» شاید به هزار نرسیده باشد اما به آن نزدیک است! از «ماجراهای داک» تا «علاءالدین»، آثار متعددی داشتهایم که از شخصیتها، ایدهها و داستانهای هزار و یک شب استفاده کردهاند. اکثر این اقتباسها، ماجراجوییهای کودکانه یا مناسب برای اعضای خانواده هستند اما برخی دیگر را باید ترسناکتر یا سیاهتر بدانیم.
چراغ به کارگردانی تام دیلِی، یکی از آن آثار ترسناک دههی ۸۰ میلادی است که همهی امضاهای آن دهه را دارد، از سکانسهای نامتعارف تا مرگهای خشونتآمیز و دیالوگهای بیمغز. لحظات عجیبی هم در فیلم وجود دارد که بیگمان شما را متعجب میکند، همانند یک نگهبان که اوپرا میخواند یا یک تعقیبوگریز غیرضروری بین نوجوانان در مسیر مدرسه. چراغ از آن فیلمهای مضحکی است که احتمالا تا مدتها فراموشش نمیکنید.
از همان دقایق اولیه، فیلم یادآور هزار و یک شب است و شخصیتها مستقیماً از معلم، در رابطه با جینی و چراغ جادو سوال میپرسند. ما خیلیزود در رابطه با علاءالدین، شهرزاد قصهگو و طلسمهای کهن، اطلاعاتی بدست میآوریم.
به دلیل خشونت و لحظات نامتعارف، فیلم در نگاه اول شاید اقتباس وفادارانهای به نظر نرسد اما فراموش نکنید که هزار و یک شب نیز شامل چنین لحظاتی بوده است. در واقع اگر صادق باشیم، این ساختهی تام دیلِی بیشتر به قصههای اصلی نزدیک است تا نسخههای پرزرقوبرق شرکت «دیزنی».
۸- قتلهای خیابان مورگ (Murders in the Rue Morgue)
- سال انتشار: ۱۹۳۲
- کارگردان: رابرت فلری
- بازیگران: بلا لاگوسی، سیدنی فاکس، لیون امس، برت روچ
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۳ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۹ از ۱۰۰
نام «ادگار آلن پو» با اتفاقات بیمارگونه گره خورده است؛ او با دخترعمهی ۱۳ سالهاش ازدواج کرد، احتمالا به دلیل بیماری هاری جان خود را از دست داد و اکثر شخصیتهای اصلیاش دیوانه شدند؛ بنابراین اتفاق عجیبی نیست که او را یکی از چهرههای شاخص ادبیات ترسناک میدانیم. فیلمهای درخشانی براساس داستانهای ترسناک او ساخته شدهاند اما میراث آلن پو، فراتر از این ژانر است. به اعتقاد بسیاری، این نویسندهی مشهور با قتلهای خیابان مورگ، به تنهایی «خالق ژانر کارآگاهی مدرن» است.
آلن پو این داستان کوتاه و دنبالههایش را «قصههای استدلال» توصیف میکرد؛ داستانهایی که در آن، یک شخصیت به تدریج، با مطرح کردن سوال و بررسی محیط اطرافش، پرده از یک راز برمیداشت. این داستان مسلماً سیاه است و اِلمانهای آشنای این نویسنده را دارد اما نمیخواهد خواننده را بترساند و تمرکزش روی حل معما و رمزگشایی سرنخها است.
بنابراین هالیوود باید چه میکرد تا این قصه به امضاهای آشنای پو نزدیک شود؟ بلا لاگوسی (یک سال پس از حضور در فیلم دراکولا) استخدام شد تا نقش یک دانشمند دیوانه را بازی کند که زنان را میرباید و به آنها خون میمونهای خشمگین تزریق میکند.
این فیلم در سال ۱۹۳۲ اکران شد، یک سال قبل از اینکه «نظامنامهی تولید تصاویر متحرک»، خشونت در فیلمها را محدود کند. قتلهای خیابان مورگ پُر است از جیغهای زنان و خیزش سایهها. فیلم شاید برخلاف قصهی کوتاه اصلی، یک اثر معمایی خالص نباشد اما آلن پو اگر زنده بود، احتمالا از تماشای آن لذت میبرد.
۷- آنها (Children of the Mist)
- سال انتشار: ۱۹۹۳
- کارگردان: جان کورتی
- بازیگران: پاتریک برگین، ونسا ردگریو، والری ماهافی، روتانیا آلدا
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۵.۴ از ۱۰
«کتاب جنگل» نوشتهی «رودیارد کیپلینگ»، نسلهای زیادی را سرگرم کرده است. با اینکه قصههای اصلی، همچون اقتباسهای دیزنی، شاد و رنگارنگ نیستند اما چندان سیاه نیز به حساب نمیآیند.
شاید جنگل جای خطرناکی باشد که پلنگها و مارهای بزرگ در هر گوشهوکنار آن به چشم میخورد اما آنها در راستای جذابتر کردن ماجراجوییهای شخصیت اصلی و پررنگتر شدن پیامهای اخلاقی قصهها عرضه شدهاند و لزوما ترسناک نیستند. در مقابل، دیگر نوشتههای کمتر خواندهشدهی کیپلینگ را باید تاریکتر بدانیم، همانند «آنها» یا همان «فرزندان مِه» که پس از ۹۰ سال، سرانجام به دنیای سینما آمد.
این ساختهی جان کورتی در رابطه با آدمهایی است که میخواهند با آنهایی که از جهان رفتهاند، ارتباط برقرار کنند. در فیلم، یک دخترک به خاطر تصادف، جان خود را از دست میدهد و پدرش با کمک یک پیرزن نابینا در تلاش است تا راهی برای صحبت کردن با وی پیدا کند. شاید نیازی به گفتن نباشد که شرایط مطابق انتظار پیش نمیرود و اوضاع خیلی زود، پیچیده و سیاه میشود.
نقش پیرزن را ونسا ردگریو برعهده دارد که تلاش کرده است تا لایههای وهمانگیز بودن این فیلم تلویزیونی را افزایش دهد؛ او در این امر موفق شده که باید بدانید به هیچ وجه کار آسانی نبوده است، خصوصا برای فیلمی که همهی اتفاقات آن در روز روشن رخ میدهد. همانند قصهی اصلی، طرفداران رودیارد کیپلینگ شاید این فیلم را هم فراموش کردهاند اما اگر در جستجوی یک اثر روحمحور کلاسیک هستید، فرزندان مِه شما را راضی میکند.
۶- بازگشت مردگان زنده ۳ (Return of the Living Dead 3)
- سال انتشار: ۱۹۹۳
- کارگردان: برایان یوزنا
- بازیگران: کنت مکورد، ملیندا کلارک، جیمز کالاهان، سارا داگلاس
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۵.۹ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۵۵ از ۱۰۰
«رومئو و ژولیت» نوشتهی «ویلیام شکسپیر»، تاثیر غیرقابلانکاری روی آثار عاشقانهی سینمایی داشته و هالیوود این قصهی تراژیک را به شکلهای مختلف بازسازی کرده است؛ از نوع انیمیشنیاش تا فیلمی پیرامون گنگسترهای خیابانی نیویورکی. بنابراین غافلگیرکننده نیست که یک اقتباس ترسناک نیز از آن ساخته شود. بازگشت مردگان زنده ۳ از آن فیلمهای شکسپیرگونه است که نه انتظارشان را دارید و نه باورش میکنید.
بازگشت مردگان زنده ۳، کمدی سیاهِ قسمتهای قبلی (و ارجاعات به مایکل جکسون) را کنار میگذارد و داستان دو نوجوان عاشق را روایت میکند که با مشکل بزرگی روبرو هستند، مشکلی که احتمالا هیچ زوج دیگری در دنیا به آن دچار نیست: یکی از آنها مُرده است و میخواهد دیگری را بخورد.
این ایدهی داستانی میتوانست برای یک فیلم کمدی مناسب باشد (و با توجه به بازخوردی که قسمت سوم از طرفداران نسخههای اصلی دریافت کرد، شاید تصمیم بهتر این بود که به همان مسیر طنز برود). در عوض، فیلم به شکلی ترسناک و غیرمنتظره پیش میرود و نقطهی اوج آن جایی است که این زوج تصمیم میگیرند در یک کورهی مخفی دولتی، در کنار هم بمیرند.
با تشکر از برایان یوزنا، سکانسهای مرگ متعددی در فیلم وجود دارد. البته هیچکدام از اِلمانهای ترسناک فیلم، از غمانگیز بودن داستان کم نمیکنند. مشابه نمایشنامهی شکسپیر، اتفاقات به نقطهی تراژیکی ختم میشوند و تنها باید منتظر بمانید تا این لحظات تلخ از راه برسند.
۵- گوژپشت نتردام (The Hunchback of Notre Dame)
- سال انتشار: ۱۹۲۳
- کارگردان: والاس ورسلی
- بازیگران: لان چینی، پتسی روت میلر، نورمن کری، نایجل ده برولیر
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۲ از ۱۰۰
گوژپشت نتردام سال ۱۹۲۳، در مقایسه با دیگر فیلمهای این فهرست، اقتباس سرراستی است اما همچنان یک فیلم ترسناک شاخص به حساب میآید. فیلم روی ابعاد تاریکتر رمان اصلی دست میگذارد و در عرضهی آنها کمی اغراق میکند تا مخاطب را بترساند. «کازیمودو» فقط زشت نیست، او مخوف هم هست.
هنگامی که «اِسمرالدا» جیغ میکشد و فرار میکند، دوربین روی صورت پیچخورده و نافرم کازیمودو بزرگنمایی میکند. اربابِ او تنها یک ریاکار حقبهجانب نیست، او یک مرد دیوانه است که اهداف شومی دارد. بخش زیادی از این فیلم، بر پایهی عناصر ترسناک استوار است و این رویکرد سازندگان بهخوبی جواب میدهد.
یکی از چهرههای نمادین ژانر ترسناک، لان چینی، نقش اصلی را بازی میکند و گوژپشت نتردام را میتوانیم موفقترین فیلم صامتِ او و همچنین شرکت «یونیورسال» بدانیم. لان چینی هزاران چهره دارد و همهی آنها زشت هستند.
آدمها مغلوب و کشته میشوند و همهی این اتفاقات به خاطر اِسمرالدا رخ میدهد. داستان فیلم ساده است و احساساتِ خود را از طریق تصاویر، نقشآفرینی بدون کلام بازیگران و سایهها ارائه میدهد؛ سایههایی که کمی ترسناکتر از واقعیت هستند.
۴- آلیس (Alice)
- سال انتشار: ۱۹۸۸
- کارگردان: یان شوانکمایر
- بازیگران: کامیلا پاور
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۵ از ۱۰۰
یان شوانکمایر که با فیلمهای کوتاه اعجابانگیزش شناخته میشد، اقتباسهای رمان مشهور «لوئیس کارول» را ناامیدکننده میدانست؛ بنابراین دستبهکار شد تا بهترین نسخهی سینمایی «آلیس در سرزمین عجایب» را جلوی دوربین ببرد.
آلیس در سرزمین عجایب همچنان یک نسخهی ترسناک خالص ندارد؛ البته اقتباسهای سینمایی یا بازیهایی بودهاند که تا حدی به وجههی تاریک آن پرداختهاند اما هیچکدام را نمیتوانیم در ژانر وحشت طبقهبندی کنیم.
اما این بدینمعنا نیست که تاکنون هیچ اقتباسی توانایی تزریق استرس به مخاطب را نداشته است، نسخهی یان شوانکمایر دقیقا همین کار را انجام میدهد. این اثر به دلیل فضاها و چرخشهای داستانی بیمارگونهاش، برای کودکان مناسب نیست و برداشت تازهی آن از شخصیت آلیس شاید مناسب هر نوع مخاطبی نباشد.
شوانکمایر از سبک انیمیشنی استاپ-موشن استفاده کرده است تا اثر متفاوتی ارائه دهد. خرگوش سفید قصهی اصلی، اینجا یک خرگوشِ تاکسیدرمیشده عرضه شده که وجودش را با خاک اَره پُر کردهاند و به دستور ملکه، سَرها را با قیچی میبُرد!
همه چیز در سرزمین عجایب، خطرناک جلوه میکند و احساس ناخوشایندی دارد. حتی پایان کتاب که میگوید «همه چیز رویا بود» به شکلی غیرمعمول عرضه شده و بیننده نمیتواند تشخیص دهد که آیا اتاق آلیس واقعی است یا یک توهم ترسناک دیگر.
همانند دیگر اقتباسهای ترسناک، آلیس یک داستان آشنا را به شکلی غریب ارائه میدهد و در پایان به این نتیجه خواهید رسید که نمیخواهید لحظهای بیشتر از روز خود را در سرزمین عجایب سپری کنید.
۳- سفید برفی: یک داستان وحشتناک (Snow White: A Tale of Terror)
- سال انتشار: ۱۹۹۷
- کارگردان: مایکل کوهن
- بازیگران: سیگورنی ویور، سم نیل، مونیکا کینا، گیل بیلاز
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۱ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۵۵ از ۱۰۰
اینکه چرا بازیگر نامزد اسکار، سیگورنی ویور حاضر شد در چنین فیلم ترسناک عجیبی حضور یابد، دلایل مشخصی دارد: او این فرصت را داشته تا بیرحمترین و مخوفترین نسخهی «ملکهی بدجنس» در تاریخ سینما را بازی کند. ویور ملکهی بدجنس را به شکلی درخشان عرضه کرده تا وی را بهراحتی از یاد نبرید. البته ویور تنها نقطهی روشن در این فیلم سیاه و جدی است و مخاطبان به وضوح میبینند که او دارد از ملکهی بدجنس بودن، لذت میبرد.
در بخشهای اولیه، مادر باردار «سفید برفی» در یک تصادف کشته میشود و او با یک عمل سزارینِ خونین به دنیا میآید. فیلم از همان ابتدا تکلیف خود را با شما مشخص میکند، باید آمادگی تماشای هرچیزی را داشته باشید. هفت کوتوله، به معدنچی تبدیل شدهاند و مرگهای شنیعی را تجربه میکنند. فیلم از تصورات شما و کارتونهای دیزنی به دور است اما از قصهی اصلی نوشتهی «برادران گریم» هم فاصله دارد.
شاید نیازی به گفتن نباشد که اِلمانهای سیاه در اکثر قصههای عامیانه وجود داشته است. خواهران ناتنی «سیندرلا» طمعکار هستند و میخواهند با پوشیدن کفش، جای او را بگیرند، «دختر غاز» از سَر قطعشدهی یک اسب مشورت میگیرد و کلیت داستان سفید برفی، بیگمان تاریک است؛ تا حدی که حتی در اقتباسهای کودکانهی دیزنی هم در رابطه با درآوردن قلب او از بدنش صحبت میشود.
با وجود این، «سفید برفی: یک داستان وحشتناک» همه چیز را وارد مرحلهی جدیدی میکند. در قصهی اصلی شاید شخصیت اصلی با چالشهایی روبرو میشد اما میدانستیم که یک پایان خوش در انتظار او است؛ زندگی کردن در این دنیا سخت است، دخترک باید آن را تحمل کند تا به جایگاه مناسبی برسد. اما در فیلم، این دنیا نه تنها سخت است، شما را میترساند و به جز سفید برفی، هیچکس دیگری پایان خوبی را نخواهد دید و خبری از رستگاری نیست. فیلم هیچ پیامی برای کودکان ندارد جز اینکه بیشتر مراقب خود باشند! ضمن اینکه توصیه میکنیم چنین فیلمی را هرگز به کودکان نشان ندهید.
۲- مورد غیرعادی دکتر جکیل و آقای هاید (The Strange Case of Dr. Jekyll and Mr. Hyde)
- سال انتشار: ۲۰۰۶
- کارگردان: جان کارل بوشلر
- بازیگران: تونی تاد، تریسی اسکاگینز، ورنن ولز، دبورا شلتن
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۳.۷ از ۱۰
رمان کوتاه «مورد غیرعادی دکتر جکیل و آقای هاید» نوشتهی «رابرت لویی استیونسن» اگرچه گوتیک است اما یک اثر ترسناک مطلق به حساب نمیآید. داستان در رابطه با سقوط یک دانشمند است که با استفاده از مواد شیمیایی، به چیزی سیاهتر تبدیل میشود و در کالبد موجودی حیوانصفت قرار میگیرد. به تدریج، شرایط از دست دکتر جکیل خارج میشود و پایان تراژیکی برای او رقم میخورد.
نسخهی سینمایی سال ۲۰۰۶، ساختار مشابهای دارد اما اینبار، آقای هاید بسیار خشن و دیوانهتر است. تونی تاد که سابقه حضور در «کندیمن» و «مقصد نهایی» را داشته، نقش دانشمند قصه را بازی میکند. با توجه به اینکه اتفاقات فیلم در عصر مدرن رخ میدهد و یک بازیگر آفریقایی-آمریکایی چهرهی اصلی آن است، جان کارل بوشلر میتوانست به مضامین نژادی هم بپردازد که در رمان اصلی غایب بود. با این حال، سازندگان روی عرضهی خشونت و پرداختن به دانشجویان دختری که در معرض خطر قرار دارند، تمرکز کرده است.
فارغ از لحن و فضاسازی، بزرگترین تفاوت فیلم و کتاب در طریقهی عرضهی شخصیت آقای هاید است؛ در رمان، این شخصیت یک نسخهی نزدیک به دکتر جکیل بود اما در فیلم، او کاملاً یک هیولا است. هنگامی که جکیل ادعا میکند آنها در واقع یک نفر هستند، کسی او را باور نمیکند زیرا هیچ سنخیتی میان این دو وجود ندارد.
فیلم از کنار ایدههای پیچیدهی رابرت لویی استیونسن بهراحتی عبور میکند و همه چیز به خونریزی و ترس ختم میشود.
۱- شبح اپرا (Phantom of the Opera)
- سال انتشار: ۱۹۸۹
- کارگردان: دوایت اچ لیدل
- بازیگران: رابرت انگلوند، جیل شولن، بیل نایمالی شنون، کتی مورفی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۴.۳ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۳۸ از ۱۰۰
رابرت انگلوند را سینمادوستان با آن گریم زشت و نقش «فردی کروگر» در فیلم «کابوس در خیابان الم» میشناسند. این شخصیت همواره حضور پررنگی در فرهنگ عامه داشته است و با انگلوند گره خورده است اما این بازیگر، یک فیلم مشهور دیگر را هم در کارنامه دارد: شبح اپرا.
اقتباسی از رمانی به همین نام نوشتهی «گاستون لورو»، ماجراها پیرامون مردی با ظاهری نافرم رخ میدهد که در زیرزمین یک سالن اپرا زندگی میکند و شیفتهی یک دخترک آوازهخوان میشود. رمان اصلی، داستان تراژیک خود در رابطه با هیولایی که بهدرستی درک نشده است را از زاویه دیدهای مختلف روایت میکرد اما فیلم روی خشونت و مقولهی انتقام تمرکز بیشتری دارد. همانند دنبالههای بعدی کابوس در خیابان الم، انگلوند انسانهای بیگناه را با اسلحههای مختلفی به قتل میرساند.
داستان فیلم به شکل غافلگیرکنندهای به منبع اصلی وفادار است و شبح اپرا را میتوانیم یک مثال خوب برای فیلمهای ترسناکی بدانیم که به ادبیات کلاسیک تکیه زدهاند. دوایت اچ لیدل داستانی که همه میدانند را برداشته، به آن اِلمانهای وهمانگیز اضافه کرده است و نتیجهی نهایی را باید قابل قبول بدانیم.
منبع: Taste of Cinema
عکس کاور دختر و پسره برای چه فیلمیه؟هر کی میدونه لطفا بگه
عکس کاور مربوط به فیلم غرور و تعصب زامبی ها هستش
غرور تعصب زامبی ها
عکس کاور مقاله کدوم فیلمه؟
قشنگ ترین و جذابترینشون اسلیپی هالوو بود که تو این لیست نیاوردید . اونم بر اساس یک داستان قدیمی حدود سال های ۱۹۰۰ ساخته شده بود