پیچیدهترین فیلمهای تاریخ سینما
گاهی یک فیلم شما را برای روزها یا حتی ماهها رها نمیکند؛ اثری که ساختار یا ایدههای پیچیدهای دارد و ذهنتان در کندوکاو است تا آن را بهتر بفهمد. این فیلمهای پیچیده را باید بیش از یک بار تماشا کرد و دقت بیشتری در مورد آنها به خرج داد تا داستان، پیامها و درونمایههایشان را درک کنیم.
یک اثر سینمایی به دلایل مختلف میتواند پیچیده باشد؛ برای فرمی که فیلمساز اتخاذ کرده و خطوط داستانی گوناگون را به شکل افراطی درهم بافته است تا ساختاری که روایت خطی مرسوم را به کلی کنار میگذارد یا هنگامی که به پیرنگ، اِلمانهای سورئال اضافه میشود تا دنبال کردن قصه برای بیننده سخت شود. بعضی از فیلمها هم به مفاهیم پیچیدهی علمی و نگرشهای فلسفی میپردازند یا اینکه شامل یک معنای پنهان میشوند که به راحتی قابل رویت یا درک نیست. در فهرست زیر، به فیلمهایی پرداختهایم که به اصطلاح چندلایه دارند، عمدتا عمیق هستند و مخاطبان را به چالش میکشند.
۲۵- استاکر (Stalker)
- سال انتشار: ۱۹۷۹
- کارگردان: آندری تارکوفسکی
- بازیگران: الکساندر کایدانوفسکی، آناتولی سولونیتسین، نیکولای گرینکو، آلیسا فرایندلیش
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۱۰۰ از ۱۰۰
استاکر از آن فیلمهای علمی-تخیلی جاودانه است که شما را به دنیای دیگری میبرد و خیلی زود فراموش میکنید کجا هستید و در این دنیای سیاه اما شاعرانه و فلسفی، غرق میشوید. ماجراها در «منطقه» رخ میدهد؛ جایی که یک راهنما (استاکر)، قصد دارد تا یک نویسنده و یک دانشمند را بهصورت غیرقانونی به «اتاق» برساند. مردم منطقه بر این باور هستند که در اتاق، همهی آرزوهای انسانها برآورده میشود.
استاکر در دورهی اکران با نقدهای چندان مثبتی روبرو نشد اما با گذشت زمان، ارزشهایش را بیشتر نشان داد و حالا برای درونمایههای روانشناختی و فلسفی که دارد، یک شاهکار در نظر گرفته میشود. فیلم حاصل ایدهها و تفکرات پیچیدهی تارکوفسکی است که شاید با یک بار تماشا کردن اثر، نتوانید همهی آنها را درک کنید.
به استاکر میتوان از زوایای مختلفی نگاه کرد اما یکی از مضامینی که تارکوفسکی به آن پرداخته است، اهمیت «اعتقاد» در یک دنیای مدرنِ سکولار و منطقی است. در سوی دیگر، فیلم به ماهیتِ تمایلات و آرزوهای انسان نیز میپردازد؛ تمایلاتی که حتی گاهی خودمان از آنها بیخبر هستیم و شاید بهتر باشد هرگز به آنها نرسیم، زیرا ممکن است نابودی ما را رقم بزنند.
اینجا باید به دیگر ساختهی درخشانِ تارکوفسکی، «سولاریس» (۱۹۷۲) هم اشاره داشته باشیم که آن نیز پیچیدگیهای خاصی دارد. داستان آن فیلم در رابطه با روانشناسی است که به یک ایستگاه فضایی فرستاده میشود تا دلیل دیوانگی اعضای خدمه را کشف کند. سولاریس، تاثیرات انزوا بر روان انسان را در کانون توجه قرار میدهد و برای درک کامل آن هم شاید یک بار تماشا کردن اثر کافی نباشد.
۲۴- دشمن (Enemy)
- سال انتشار: ۲۰۱۳
- کارگردان: دنی ویلنوو
- بازیگران: جیک جیلنهال، ملانی لوران، ایزابلا روسلینی، سارا گدون
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۹ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۱ از ۱۰۰
«آدام»، فیلمی را تماشا میکند که یکی از بازیگران آن دقیقا شبیه او است. این معلم تاریخ در ادامه مصمم میشود تا این بازیگر را پیدا کند.
دشمن، هیچکدام از ساختارهای روایی آشنای سینمایی را دنبال نمیکند، علاقهی زیادی به توضیح دادن همه چیز ندارد و زمانی که نمای پایانی آن را مشاهده کردید، برای دقایقی شوکه هستید و میخواهید از سفر خوابمانندِ دیوانهواری که همراه با این فیلم داشتهاید، معنایی پیدا کنید. البته فیلم هم تا حدودی به شما کمک میکند، برای زندگی آدام از یک رنگ زردِ غبارآلود استفاده شده تا پوچ بودن آن وضوح بیشتری پیدا کند و در سوی دیگر، زندگی «آنتونی» با رنگبندی روشنتری عرضه شده است.
فیلمبرداری درجه یک «نیکلاس بولداک» و موسیقیمتن «دنیل بنسی» هم کمک کردهاند تا در تمامی دقایق، این حس را داشته باشید که به یک رویا قدم گذاشتهاید. فیلم به طور کلی، در رابطه با ضمیر ناخودآگاه مردی است که تصمیم میگیرد معشوقهی خود را رها کرده و نزد همسر باردارش بازگردد. همانطور که دنی ویلنوو فیلم را توصیف کرده است، دشمن یک تریلر روانشناختی پیچیده است که داستان تعلیقآمیز خود را همراه با اِلمانهای فراواقعگرایانه ارائه میدهد.
از داستان دو مرد همسان که نسبت به یکدیگر کنجکاو هستند، میتوان این برداشت را داشت که در واقع هر کدامشان، نیمهای از یک مرد هستند که با خود در جنگ است و خواستههای درونیاش به دو سوی کاملا متفاوت میروند. دشمن، این «نبرد با خود» را به شکلی هوشمندانه به تصویر میکشد و جیک جیلنهال در نقش اصلی، کمنظیر است.
هر کدام از این دو مرد، چیزهایی را در زندگی فرد دیگر میبیند که باعث میشود در رابطه با خود سوالاتی را مطرح و به عواقب کارهای گذشتهاش فکر کند. درونمایههای دشمن به همین نکات ختم نمیشود، کافی است که نمای آخر فیلم را یکبار دیگر تماشا کنید.
۲۳- رنگ سرچشمه (Upstream Color)
- سال انتشار: ۲۰۱۳
- کارگردان: شین کاروث
- بازیگران: ایمی سایمتز، شین کاروث
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۷ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۶ از ۱۰۰
شین کاروث میتوانست به یکی از بزرگترین فیلمسازان ژانر علمی-تخیلی در تاریخ تبدیل شود اما در هر دهه تنها یک فیلم میسازد و هنوز هم بسیاری از سینمادوستان، او را نمیشناسند. هر دو ساختهی کاروث در این فهرست قرار دارد و میتوان انتظار داشت که سومین فیلم او (که به گفتهی خودش، پس از آن بازنشسته میشود) نیز اثر پیچیدهای باشد.
اگر تریلر رنگ سرچشمه را ببینید، یک اثر سینمایی نسبتا عادی به نظر میرسد اما پس از تماشای خود فیلم، احتمالا نظر دیگری خواهید داشت. داستان در رابطه با یک انگل است که روی افراد، تاثیرات روانی عجیبی میگذارد و حتی باعث میشود تا کنترل خود را از دست دهند یا گرایشات تازهای پیدا کنند. فیلم به زندگی دو آدم میپردازد که قربانی این انگل مرموز شدهاند و ناخواسته، به یکدیگر نزدیک میشوند.
«کریس»، دخترکی مظلوم است که یک روز دزدیده میشود. فرد آدمربا، کرم انگلی را وارد بدن او میکند که ظاهرا هیپنوتیزمکننده هم هست. سارق با این کار، همهی حسابهای بانکی دخترک را خالی و سپس او را به حال خودش رها میکند. بازگشت کریس به زندگی عادی اما با اتفاق عجیبتری همراه است.
او با غذا خوردن، باعث میشود تا انگلهای درون معدهاش رشد کنند. سپس موجی غریب را حس کرده و به سوی آن میرود. این موج را یک پرورشدهندهی خوک به نام «سمپلر» فرستاده است که انگیزههای شخصی خودش را دارد. او کرمها را از بدن کریس خارج و آنها را به بدن یک خوک منتقل میکند. زندگی کریس باز هم دچار تحول میشود، وجود او حالا با یک خوک گره خورده است.
رنگ سرچشمه فیلم گیجکنندهای است؛ شین کاروث داستان خود را ابهامآمیز روایت میکند و خبری از شفافسازی نیست، حتی در پایان. فیلم ایدههای زیادی در ذهن شما میکارد که تا مدتها به آنها فکر میکنید.
۲۲- تقدیر (Predestination)
- سال انتشار: ۲۰۱۴
- کارگردان: مایکل اسپیریگ، پیتر اسپیریگ
- بازیگران: ایتن هاک، سارا اسنوک، نوآ تیلور
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۴ از ۱۰۰
این فیلم تریلر-فانتزی استرالیایی را مایکل و پیتر اسپیریگ ساختهاند و یک اثر تراژیک است که ژانرهای مختلف را با یکدیگر تلفیق میکند. فیلم به شدت خلاقانه است و اگرچه شامل اِلمانهای کلاسیک ژانر علمی-تخیلی میشود اما ایدههای نوآورانهای دارد. ایتن هاک در نقش یک شخصیت بینام، نقشآفرینی کمنقصی ارائه داده اما این سارا اسنوک است که با مهارتهای بازیگری مثالزدنیاش، مخاطبان را غافلگیر میکند.
ایتن هاک نقش یک مامور سفر در زمان را برعهده دارد که برای یک سازمان مخفی کار میکند و با دستکاری زمان، جلوی جرایم را میگیرد. او در آخرین ماموریتش، باید جلوی یک تروریست را بگیرد که در سال ۱۹۷۵، بمب بزرگی را در شهر نیویورک منفجر کرد و ۱۱ هزار نفر را به کشتن داد. این ایدهی اولیه، گویای همه چیز نیست و ما با یک فیلم هوشمندانه و تفکربرانگیز روبرو هستیم که تا آخرین لحظه، شما را میخکوب میکند.
۲۱- آقای نوبادی (Mr. Nobody)
- سال انتشار: ۲۰۰۹
- کارگردان: ژاکو وان دورمال
- بازیگران: جرد لتو، سارا پلی، دیانه کروگر، ریس ایفانز
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۸ از ۱۰۰
داستان فیلم از سال ۲۰۹۲ آغاز میشود، در دورانی که تنها یک انسان فانی دیگر روی کرهی زمین باقی مانده است. «نمو نوبادی» یک پیرمرد ۱۱۸ ساله که ادعا میکند همهی رویدادهایی که ممکن بوده در زندگیاش رخ دهد را تجربه کرده است، البته ما میدانیم که چنین چیزی در واقعیت امکانپذیر نیست. با وجود این، شاید نوبادی دچار توهم نیست و دروغ نمیگوید، شاید او از هر زندگیای که تاکنون در دنیاهای موازی داشته است هم آگاهی دارد؛ اگرچه که مطمئن نیست کدام یک را واقعا تجربه کرده است.
نوبادی در آستانهی مرگ، از چند نقطهی حساسِ زندگیاش سخن میگوید که با بحران روبرو شد یا رویداد عجیبی را تجربه کرد. در هر کدام از آن نقاط، او به نتیجهی تصمیماتش هم میپردازد؛ تصمیماتی که شاید گرفته شدهاند یا نشدهاند. از طرف دیگر، تصمیمات او در هر خط زمانی، بر دیگری تاثیر میگذارد. در نتیجه، خط روایی داستان مکررا عقب و جلو میرود و به لحظاتی میرسد که تصمیمات شخصیت اصلی، روی خطوط زمانی احتمالی او از یک زندگی دیگر، تاثیر گذاشته است.
اگر این توضیحات گیجکننده به نظر میرسد، به این دلیل است که با یکی از پیچیدهترین فیلمهای تاریخ روبرو هستیم؛ فیلمی که نه تنها ایدههای فلسفی متعددی دارد، بلکه برای روایت داستان، از فرضیههای چندجهانی و ساختار غیرخطی استفاده میکند.
فیلم از نظر لحن، سبک، داستان و فضاسازی گاهی آنقدر دچار تغییر میشود که توجهِ کامل بیننده را میطلبد. گاهی شاید این حس را داشته باشید که به طور همزمان، در حال تماشای ۲۰ فیلم هستید! آقای نوبادی یک تجربهی سینمایی متفاوت و عمیق است که از یاد نمیرود.
۲۰- جان مالکوویچ بودن (Being John Malkovich)
- سال انتشار: ۱۹۹۹
- کارگردان: اسپایک جونز
- بازیگران: جان کیوساک، کامرون دیاز، کاترین کینر، اورسن بین، جان مالکوویچ
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۴ از ۱۰۰
جان مالکوویچ بودن فیلم جنونآمیزی است و تمایل ندارد تا ایدههایش را صریح و مستقیم ارائه دهد. داستان پیرامون «کریگ» اتفاق میافتد، یک عروسکگردان مغموم که در دفتر کار خود، یک درب مخفی پیدا میکند که از قضا به مغز بازیگر مشهور هالیوودی، «جان مالکوویچ» راه دارد.
کریگ همه چیز را از نگاه مالکوویچ میبیند و به عبارت دیگر، او میتواند جان مالکوویچ باشد. عروسکگردان قصه، در ادامه یاد میگیرد که چگونه این بازیگر را کنترل کند و بدن او را در دست بگیرد.
جان مالکوویچ بودن، همان چیزی است که از همکاری اسپایک جونز و «چارلی کافمن» انتظار دارید و به شدت نوآورانه و بامزه است. این فیلم عجیب و سورئال شما را به دنیای متفاوتی میبرد و درون ذهن یک انسان دیگر قرار میگیرید.
با گذشت بیش از دو دهه، ذرهای از پیچیدگیهای این فیلم کاسته نشده است و فیلمنامهی چارلی کافمن اگرچه برای هر نوع سلیقهای مناسب نیست اما مخاطبانِ فکور را راضی میکند.
۱۹- درخت زندگی (The Tree of Life)
- سال انتشار: ۲۰۱۱
- کارگردان: ترنس مالیک
- بازیگران: برد پیت، شان پن، جسیکا چستین، کری مچت
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۸ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۴ از ۱۰۰
یکی از جاهطلبانهترین فیلمهای تاریخ که حتی توضیح دادن داستان آن هم کار سادهای نیست. درخت زندگی با تولد جهان آغاز میشود و سپس تمرکز خود را روی دوران بلوغ پسرکی قرار میدهد که در دههی ۶۰ میلادی در غرب تگزاس زندگی میکند.
«جک» میان نوع نگاههای متفاوت والدینش گرفتار شده است؛ مادرش میخواهد بخشندگی و انسانیت را به او آموزش دهد و پدرش میخواهد او را با راه و رسم طبیعت آشنا کند. جک در مسیر خودشناسی، تفکرات والدین خود را مورد بررسی قرار میدهد. شخصیت پدر، بخش تاریکِ وجود جک را بیدار میکند اما او هدف شومی ندارد، تنها میخواهد فرزندش برای خشونت و سختیهای حاضر در دنیای واقعی آماده شود. پدر از اینکه نتوانست زندگیاش را آنطور که میخواهد پیش ببرد و به بعضی از آرزوهای خود نرسید، دچار حسرت است و دوست ندارد این اتفاق برای فرزندش هم تکرار شود.
ترنس مالیک در بررسی موشکافانهی زندگی و مرگ، رویکرد رادیکالی را در پیش میگیرد و به این مسئله میپردازد که شفقت و خواستههای شخصی، چگونه در خلقت کرهی زمین و شکل دادن تاریخ انسانها نقش داشته است؛ مسیری که طی شده تا در نهایت به سوالات هستیگرایانهای ختم شود که جک با آنها در کشمکش است.
تصاویر شکوهمندانهای که مالیک به نمایش میگذارد، برداشتِ او از «زندگی پس از مرگ» را نیز به شکل دقیقی ترسیم میکند (برداشت او این است که جهان باقی، «بازتابی از خاطرات» شما از زندگی است). دیدگاه جک نسبت به زندگی بعد از مرگ، شامل تصاویری از دوران کودکیاش و داستان خلقت است.
فیلمهای کمی در تاریخ سینما وجود داشتهاند که از نظر جهانبینی و ایدههای داستانی، چنین وسعتی داشته باشند، سوالات بزرگی مطرح کنند و بر مخاطب تاثیری ماندگار بگذارند.
۱۸- پرتقال کوکی (A Clockwork Orange)
- سال انتشار: ۱۹۷۱
- کارگردان: استنلی کوبریک
- بازیگران: مالکوم مکداول، پاتریک مگی، میریام کارلین، آدرین کوری
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۷ از ۱۰۰
یکی از بحثبرانگیزترین فیلمهای تاریخ که شما را تا لحظهی آخر رها نمیکند و کمتر از این هم از استنلی کوبریک افسانهای انتظار نمیرود.
فیلم شامل هیجانات افراطی، ایدههای نامأنوس، انحراف و خشونت وحشیانه است و فیلمساز برای عرضهی ایدههایش و بیان حرفهایش، نهایتِ شجاعت را به خرج داده است. این شاهکار بلامنازعِ کوبریک، از زمان خود جلوتر بود و هنوز هم فیلم تاثیرگذاری به حساب میآید که حرفهایش چندان از جوامع مدرن فعلی دور نیست.
فیلم آیندهای را نشان میدهد که فساد، جرم و جنایت در آن موج میزند. در این میان، یک بزهکار جوان به نام «الکس»، گروهی از جوانان نامتعادل و کمعقل را رهبری میکند؛ آنها بلندپرواز و نترس هستند و کارهای خلافکارانهای انجام میدهند، از سرقت و کتک زدن آدمها تا تعرض و آسیبزدن به شهر. هنگامی که الکس، یک آدم بیگناه را به کما میفرستد و او در بیمارستان جان خود را از دست میدهد؛ توسط نیروهای پلیس دستگیر و به جرم قتل زندانی میشود.
مدتی بعد، راهی برای آزادی به الکس پیشنهاد میشود. او میتواند در آزمایشی به نام «لودویکو» شرکت کند که یک نوع شستشوی مغزی است و ظاهرا با حذف تفکرات هرجومرجطلبانهی وی، او را درمان میکند که در این صورت، دیگر لزومی ندارد زندانی باشد. او میپذیرد و این آزمایشات به شکل کابوسواری برای دو هفته ادامه پیدا میکند؛ پس از آن به نظر میرسد که الکس واقعا بهبود داشته اما او قدرت اختیار خود را نیز از دست داده است. آزادی جوانک از زندان، شاید آغازی دوباره برای او باشد اما اگر واقعبین باشیم، پایانی تلخ برای او است.
تماشای پرتقال کوکی لذتبخش نیست اما کمالگرایی همیشگی کوبریک در کنار بازی تکرارنشدنی مالکوم مکداول در نقش الکس، منجر به این شده که مخاطب دربارهی اتفاقات و دنیای فیلم، جدیتر فکر کند. فیلم چند سوال مهم نیز از شما میپرسد، از جمله اینکه «اگر حق انتخاب انسان در خصوص خوب یا بد بودن را از او بگیریم، آیا آدمیت وی را هم از بین بردهایم؟».
۱۷- کلاود اطلس (Cloud Atlas)
- سال انتشار: ۲۰۱۲
- کارگردان: تام تیکور، واچوفسکیها
- بازیگران: تام هنکس، هلی بری، جیم برودبنت، هوگو ویوینگ، جیم استرجس
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۶ از ۱۰۰
کلاود اطلس، شش خط زمانی مختلف را شامل میشود که پس از هر سکانس، جای خود را با یکدیگر عوض میکنند. چنین ساختاری باعث شده تا فیلم بهشدت پیچیده شود. این ساختهی واچوفسکیها با همکاری تام تیکور، تیم بازیگری فوقالعادهای دارد اما از سوی منتقدان برای جاهطلبیهای افراطی و شخصیتهای درهمتنیدهاش مورد انتقاد قرار گرفت.
فیلم ژانرهای متفاوتی هم دارد، از علمی-تخیلی و درام تاریخی تا کمدی و عاشقانه تا همانند آقای نوبادی، این حس را داشته باشید که همزمان در حال تماشای چند فیلم مختلف هستید. رمان کلاود اطلس، نوشتهی «دیوید میچل»، یکی از بهترین رمانهای قرن ۲۱ در نظر گرفته میشود که داستان خود را از اقیانوس آرام در قرن نوزدهم آغاز میکند و در نهایت به یک آیندهی آخرالزمانی میرسد. این رمان به مضامینی همچون تناسخ، ذات انسان و طعمهجویی میپرداخت و از جمله کتابهایی بود که اقتباس آن در مدیوم سینما، امکانپذیر به نظر نمیرسید.
اما واچوفسکیها اینکار باورنکردنی را انجام دادند و این رمان چالشبرانگیز را جلوی دوربین بردند. اگر رمان را خوانده باشید، درک بهتری از اتفاقات فیلم خواهید داشت؛ در غیر این صورت، کمی دچار سردرگمی خواهید شد. این فیلم سهساعته، در گیشه شکست خورد اما به منبع اصلی نزدیک است و شجاعتهایش را باید تحسین کرد.
۱۶- چشمه (The Fountain)
- سال انتشار: ۲۰۰۶
- کارگردان: دارن آرونوفسکی
- بازیگران: هیو جکمن، ریچل وایس
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۵۳ از ۱۰۰
هنگامی که چشمهی آرونوفسکی روی پرده رفت، چندان از سوی منتقدان و مخاطبان مورد توجه قرار نگرفت اما با گذر زمان، به یک فیلم کالت تبدیل شد. آرونوفسکی که معمولا عادت دارد یک ایدهی پیچیده را به شکل پیچیدهتری ارائه دهد، اینجا هم از روشهای سنتی روایت داستان فاصله گرفته است. شما میتوانید برداشتهای مختلفی از فیلم داشته باشید و هر کدام از این دیدگاهها شاید درست باشد. زیبایی فیلم چشمه در همین ظرافتی است که دارد و به بیننده اجازه میدهد تا رویدادها را با نوع نگاه شخصی، واکاوی کند.
فیلم از سه خط زمانی مختلف بهره میبرد که همزمان پیش میروند و قهرمان داستان، «تام» را در سه فرم مختلف مشاهده میکنیم. اولین خط داستانی، او را در کالبد یک فاتح و کشورگشا نشان میدهد که در قرن شانزدهم، در جستجوی درخت زندگی است. خط زمانی دوم ما را به زمان حال میبرد، جایی که دکتر تام در تلاش است تا راهی برای درمان همسر بیمارش پیدا کند. خط زمانی سوم در سال ۲۵۰۰ رخ میدهد، جایی که تامِ فضانورد در جستجوی یک سیارهی مرموز است.
چشمه یک تجربهی بصری کمنظیر به حساب میآید و موسیقی متن «کلینت منسل» هم کمک کرده است تا با فضای آن ارتباط بهتری برقرار کنید. خطوط داستانی فیلم در کنار یکدیگر، گاهی گیجکننده هستند اما هرگز بیمعنا نمیشوند. دارن آرونوفسکی به مضامینی همچون جاودانگی، کنار آمدن با مرگ و اهمیت عشق پرداخته است و نگاه متفاوتی به انسان دارد.
۱۵- آسمان وانیلی (Vanilla Sky)
- سال انتشار: ۲۰۰۱
- کارگردان: کامرون کرو
- بازیگران: تام کروز، پنهلوپه کروز، کرت راسل، جیسون لی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۹ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۴۲ از ۱۰۰
این تریلر روانشناختی که از اِلمانهای علمی-تخیلی نیز بهره میبرد، بازسازی یک فیلم اسپانیایی به نام «چشمانت را باز کن» است. توصیه ما این است که ابتدا نسخهی اصلی را تماشا کنید اما نسخهی انگلیسیزبان هم کیفیت قابل قبولی دارد. فیلم مخاطب را به یک سفر احساسی میبرد و در نهایت، شما را با ترس، غم و سوالات تفکربرانگیز تنها میگذارد. تام کروز نقش «دِیو» را بازی میکند، مرد خوشچهرهای که در زندگیاش همه چیز دارد، از ثروت تا زیبایی.
اما یک تصادف مرگبار همه چیز را خراب میکند و دِیو زیباییاش را از دست میدهد. او در ادامه وارد مسیر عجیبی میشود که تلفیقی از کابوس و واقعیت است. این فیلمِ رویاگونه، از آن آثاری است که با هر بار تماشایش، با ایدهها و نکات تازهای روبرو میشوید.
آسمان وانیلی شما را راضی خواهد کرد اما یکبار دیگر یادآوری میکنیم که نسخهی اصلی را هم از دست ندهید.
۱۴- جزیرهی شاتر (Shutter Island)
- سال انتشار: ۲۰۱۰
- کارگردان: مارتین اسکورسیزی
- بازیگران: لئوناردو دی کاپریو، مارک رافلو، بن کینگزلی، میشل ویلیامز
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۲ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۸ از ۱۰۰
جزیرهی شاتر یک تریلر روانشناختی نئو-نوآر است و داستان دو مامور فدرال را روایت میکند که به یک جزیره قدم گذاشتهاند تا در رابطه با فرار یک قاتل از بیمارستان روانی تحقیق کنند. فیلم شامل چرخشهای داستانی شوکهکنندهای است که مخاطب را دچار سردگمی میکند.
این اقتباس وفادارانه از کتابی به همین نام، نوشتهی «دنیس لیهان»، به احساسات مخاطب حمله میکند و این شما هستید که باید با کنار هم قرار دادن قطعات پازل، به حقیقت برسید؛ حقیقتی که البته اثبات آن چندان آسان نیست. پایانبندی فیلم بر غافلگیریها میافزاید و احتمالا به این مسئله فکر میکنید که فیلم را به درستی تماشا نکردهاید و باید یک بار دیگر از ابتدا پای آن بنشینید.
این ساختهی مارتین اسکورسیزی واقعا هم نیاز به بازبینی دوباره دارد تا جزئیاتی که بار اول از دست دادهاید را کشف کنید. جزیرهی شاتر از آن فیلمهایی است که درک شما از روایت و داستان را در تماشای دوم به کلی تغییر میدهد. این فیلم سیاه شاید باعث شود تا در رابطه با میزان سلامتی روان خود نیز دچار تردید شوید.
۱۳- یادگاری (Memento)
- سال انتشار: ۲۰۰۰
- کارگردان: کریستوفر نولان
- بازیگران: گای پیرس، کری-ان ماس، جو پانتولیانو، ماریان مولرلایلی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۴ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۳ از ۱۰۰
یادگاری یک فیلم تعلیقآمیز و منحصربهفرد است که کریستوفر نولان را به عنوان یک استعداد بزرگ معرفی کرد. «لئونارد شلبی» مردی است که مغزش خاطرات جدید را ثبت نمیکند؛ او که حافظهی کوتاهمدت خود را از دست داده است، سعی میکند با استفاده از عکسها و نوشتهها، قاتل همسرش را پیدا کند.
یادگاری یک موفقیت استثنایی در فیلمسازی محسوب میشود و مخاطب را مجبور میکند تا خود را در بطن داستان تصور کند؛ زیرا ما هم همانند شخصیت اصلی نمیدانیم موضوع از چه قرار است. فیلم میتوانست یک اثر معمولی در ژانر انتقام باشد اما ساختار روایت غیرخطیِ انقلابی و نوآورانهای که نولان اتخاذ کرده، آن را به یک فیلم شاخص تبدیل شده است.
فیلم با پیچیدگیهایش شما را پریشان میکند و داستان هرچه جلوتر میرود، بیشتر دچار ترس میشوید. در ممنتو، هیچ چیز آنطور که به نظر میرسد، نیست. هیچ قطعیتی وجود ندارد و نمیتوان از واقعی بودن چیزهایی که میبینیم، مطمئن باشیم. فیلم سکانس به سکانس، انرژی بیشتری از شما میگیرد و یک تجربهی سینمایی نفسگیر است که شما را اسیر خود میکند.
۱۲- دانی دارکو (Donnie Darko)
- سال انتشار: ۲۰۰۱
- کارگردان: ریچارد کلی
- بازیگران: جیک جیلنهال، جنا ملون، درو بریمور، مگی جیلنهال
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۶ از ۱۰۰
نوجوانی به نام «دانی»، یک شب با «فرانک» ملاقات میکند که لباس خرگوش برتن دارد و به او میگوید که دنیا، ۲۸ روز دیگر به پایان خواهد رسید. دانی تحتتاثیر فریبکاریهای فرانک، دست به جنایات مختلفی میزند. این ساختهی ریچارد کلی، احساسات مختلفی را در شما زنده میکند؛ از امید و عشق تا غم و وحشت. شخصیت اصلی فیلم ظاهرا به مشکلات روانی حاد دچار است اما به شکلی عجیب، چیزهایی را میداند که نباید بداند.
دانی دارکو اثر عمیق و پیچیدهای است که برای درک بهترش باید آن را چند بار تماشا کنید؛ فیلمی که در ظاهر بیمعنا و عبث جلوه میکند اما در واقع حرفهای مهمی برای گفتن دارد. داستان فیلم در خور تأمل است و هرگاه که نکتهی تازهای از آن کشف میکنید، هیجانزده میشوید. این تجربهی محسورکننده از ژانر علمی-تخیلی به راحتی از یاد نمیرود.
۱۱- سرآغاز (Inception)
- سال انتشار: ۲۰۱۰
- کارگردان: کریستوفر نولان
- بازیگران: لئوناردو دیکاپریو، کن واتانابه، جوزف گوردون لویت، ماریون کوتیار
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۸ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۷ از ۱۰۰
کریستوفر نولان با سرآغاز، مخاطبان را حیرتزده کرد و به یکی از محبوبترین فیلمسازان معاصر تبدیل شد. فیلم ضمن اینکه از نظر فنی کیفیت بالایی دارد، شامل تعدادی از نوآورانهترین ایدههای داستانی تاریخ سینما هم میشود. نولان همواره به داستانهایی که واقعیت را دستخوش تغییر میکنند، علاقه نشان داده است و در سرآغاز، ایدههای او وارد فاز تازهای میشوند؛ ما با اثری از ژانر سرقت روبرو هستیم که اتفاقات آن در ذهن شخصیتها رخ میدهد.
نولان تلاش کرده تا ساختار داستانش را بر پایهی چند سوال مهم بنا کند: ایدهها چگونه تشکیل میشوند، آدمها چگونه تصمیمگیری میکنند و در رویاهای درون رویاها، چه خبر است؟ «کاب» یک خلافکار حرفهای است که همراه با اعضای تیمش، به ناخودآگاه انسانها قدم میگذارد و باارزشترین چیزی که دارند را به سرقت میبرد: ایدههایشان. فیلم شامل چند لایهی مختلف میشود و با اینکه سکانسهای اکشن فراوانی دارد اما هرگز شخصیتها و اهمیت عناصر دراماتیک را فراموش نمیکند.
اما ماجراجوییهای کاب فقط شغلی نیست؛ یک سفر احساسی هم به حساب میآید که به او کمک میکند تا با مرگ همسرش کنار بیاید. برای اینکه از انگیزههای شخصیت اصلی درک بهتری پیدا کنید و میزان صحیح بودن تئوریهای مختلف در رابطه با داستان را بسنجید، این فیلم را باید حداقل دو یا سه بار تماشا کنید. پایان مبهم سرآغاز هم شاید برای همهی بینندگان راضیکننده نباشد اما به پیچیدگیهای آن میافزاید.
۱۰- درخشش ابدی یک ذهن پاک (Eternal Sunshine of the Spotless Mind)
- سال انتشار: ۲۰۰۴
- کارگردان: میشل گوندری
- بازیگران: جیم کری، کیت وینسلت، کریستین دانست، مارک رافلو
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۲ از ۱۰۰
این ساختهی میشل گوندری، یک درام علمی-تخیلی است که در آن، جیم کری و کیت وینسلت یکی از بهترین نقشآفرینیهای کارنامهی هنریشان را ارائه دادهاند. در دنیای این فیلم، یک فناوری ویژه وجود دارد که انسانها بهواسطهی آن میتوانند خاطرات خود را پاک کنند. «جوئل» مطلع میشود که همسر سابقش، تمام خاطرات خود از رابطهی عاشقانهی آنها را پاک کرده است، در نتیجه تصمیم میگیرد تا او هم خاطرات خود را حذف کرده و آغاز تازهای داشته باشد.
درخشش ابدی یک ذهن پاک، فیلم عاشقانهی غمگین، ناخوشایند و پرجزئیاتی است که در نهایت، پایان تلخ و شیرینی را برای بیننده رقم میزند. فیلم میخواهد بازتابی از پیچیدگیهای ذهن انسان ارائه دهد و در این زمینه موفق میشود.
یک فیلمنامهی بیمانند دیگر از چارلی کافمن؛ او با داستانی که نوشته، موفق شده است تا احساسات مخاطب را جریحهدار کند و مستقیما قلب ما را هدف قرار میدهد. داستان غیرعادی فیلم در کنار فضای فانتزی-سورئالی که میشل گوندری خلق کرده، درخشش ابدی یک ذهن پاک را به سیاحتی خاطرهانگیز تبدیل کرده است.
۹- نردبان جیکوب (Jacob’s Ladder)
- سال انتشار: ۱۹۹۰
- کارگردان: آدریان لین
- بازیگران: تیم رابینز، الیزابت پینا، دنی آیلو، مت کریون
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۳ از ۱۰۰
این ساختهی آدریان لین، یک فیلم سیاه، آزاردهنده و هولناک است که قواعد فیلمسازی مدرن را تکان داد. جادوی نردبان جیکوب را باید ترسی زیرپوستی بدانیم که بهصورت روانشناختی در فیلم وجود دارد و ساختاری که فیلمساز برای اثر در نظر گرفته است تا ضمن همذاتپنداری با «جیکوب»، مخاطب را به حل «معما» تشویق کند. نردبان جیکوب از آن آثاری است که مغزتان را به کار میگیرد و پایانی ارائه میدهد که همهی تفکرات شما نسبت به آنچه که تماشا کردهاید را برهم میریزد.
این فیلم بهطور همزمان، مرعوبکننده و شگفتآور، ناخوشایند و زیبا است و تجربهی شما از تماشای آن، با هیچ فیلم دیگری تکرار نمیشود. نردبان جیکوب کنترل ذهن شما را در دست میگیرد و اجازه نمیدهد به چیز دیگری جز آن فکر کنید. در فیلم یک حس دلهره وجود دارد که کنجکاوی شما را برمیانگیزد و میخواهید بدانید از کجا نشأت میگیرد.
۸- باشگاه مبارزه (Fight Club)
- سال انتشار: ۱۹۹۹
- کارگردان: دیوید فینچر
- بازیگران: برد پیت، ادوارد نورتون، هلنا بونهام کارتر، جرد لتو
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۸ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۹ از ۱۰۰
این فیلم کالت براساس رمانی به همین نام نوشتهی «چاک پالانیک» ساخته شده است و هنوز هم باورکردنی نیست که به جریان اصلی راه پیدا کرد. فیلم در گیشه ناموفق بود و انتظار میرفت خیلی زود فراموش شود اما به یکی از ماندگارترین فیلمهای دههی ۹۰ میلادی تبدیل شد.
شخصیت اصلی فیلم که نامی ندارد، به بیخوابی دچار است و زندگی فاجعهباری را تجربه میکند. او یک شغل اداری آزاردهنده دارد و برای کسانی کار میکند که از آنها متنفر است. روزهای زندگیاش بدون معنای خاصی میگذرند اما او خود را بخشی از دنیای اطرافش نمیداند و به دنبال روزی است که شرایط را تغییر دهد.
پس از آشنایی با جوانی به نام «تایلر دردن»، این اتفاق سرانجام رخ میدهد. آنها یک باشگاه مبارزه به راه میاندازند؛ جایی که آدمها میتوانند به ذات وحشیانه و بدوی خود رجوع کنند، از سوی جامعه قضاوت نمیشوند و زندانی هیچ نظام یا شرکتی نیستند. به تدریج، مبارزات از زیرزمین به خیابانها منتقل میشود و تایلر یک پروژهی تازه را آغاز میکند: سازماندهی و بازسازی مجدد جامعه و این بازسازی از طریق نابود کردن همه چیز امکانپذیر خواهد بود. در مدتی کوتاه، افراد بیشتری به این گروه ملحق میشوند و خواستار تغییر هستند.
باشگاه مبارزه، سیاه و تشویشبرانگیز است و در رابطه با جوامع مصرفگرای مدرن، حرفهای مهمی میزند. چیزی که فیلم را از نمونههای مشابه متمایز میکند؛ ساختار آن است و دیدگاههایی که در کنار داستان خود ارائه میدهد. این ساختهی دیوید فینچر را باید یک شاهکار در نظر گرفت که وضع موجود را به چالش میکشد و یک هشدار تکاندهنده است به آدمهایی که خواسته یا ناخواسته، دچار مادیگرایی شدهاند.
۷- بلید رانر (Blade Runner)
- سال انتشار: ۱۹۸۲
- کارگردان: ریدلی اسکات
- بازیگران: هریسون فورد، روتخر هاور، شان یانگ، ادوارد جیمز آلموس
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۹ از ۱۰۰
بلید رانر نه تنها یکی از برترین فیلمهای علمی-تخیلی تاریخ به حساب میآید، بلکه به اعتقاد بسیاری، بهترین فیلم سایبرپانکی تاریخ هم هست. این فیلم کلاسیک به تاثیرات تکنولوژی بر زندگی انسانها میپردازد، دیدگاههای بدبینانهای نسبت به آینده دارد و داستان خود را با نگرشهای فلسفی ترکیب میکند.
داستان در سال ۲۰۱۹ رخ میدهد، در دنیایی که تولید رباتهای پیشرفته در دستور کار قرار گرفته است و آدمهای مصنوعی خاصی به نام «رپلیکانت» تولید میشوند که از نظر ظاهری هیچ تفاوتی با انسان ندارند. رپلیکانتها تنها در کلونیهای فضایی به کار گرفته میشوند و ورود آنها به کرهی زمین ممنوعه است. در سوی دیگر، «بلید رانرها» را داریم، شکارچیان جایزهبگیری که رپلیکانتهای فراری را در زمین پیدا و آنها را نابود میکنند یا از کار میاندازند.
«دکارد» (هریسون فورد) یک بلید رانر و مامور پلیس سابق است که در جستجوی گروهی از رپلیکانتها است که در شهر لس آنجلس پنهان شدهاند. تلاش او برای یافتن این رپلیکانتها، او را وارد مسیر تازهای میکند. فیلم اگرچه یک اثر علمی-تخیلی خالص است، اما از اِلمانهای نوآر هم استفاده میکند و ریدلی اسکات موفق شده تا یکی از تاریکترین برداشتها از آینده را ارائه دهد. بلیر رانر جزئیات فراوانی دارد و سوالاتی برای شما ایجاد میکند که پاسخ دادن به آنها آسان نیست.
۶- ماه (Moon)
- سال انتشار: ۲۰۰۹
- کارگردان: دانکن جونز
- بازیگران: سام راکول، بندیکت وانگ، دومینیک مک الیگوت، کایا اسکودلاریو
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۰ از ۱۰۰
فیلم در رابطه با فضانوردی به نام «سم بِل» است که یک پایگاه فضاییِ استخراج هلیوم-۳ از سنگهای قمری را به تنهایی مدیریت میکند و این منابع را به کرهی زمین میفرستد. در روزهای پایانی ماموریت سه سالهی سم، او کاملا آماده است تا به خانه بازگردد اما اتفاق عجیبی رخ میدهد.
این ساختهی قابلدرنگِ دانکن جونز به مضامینی همچون طمعکاری شرکتهای بزرگ، انسانیت، همدردی و مهمتر از همه، نقش اخلاقیات در علم میپردازد. برگ برندهی فیلم را باید بازی دیدنی سام راکول بدانیم، او به خوبی توانسته انزوا و جداافتادگی سم بِل را به نمایش بگذارد.
این فیلم علمی-تخیلی مستقل، هرگز به جلوههای ویژه تکیه نمیکند و جونز تلاش کرده تا با تکنیکهای سنتی، یک تجربهی بصری متفاوت برای بینندگان به ارمغان بیاورد. ماه، فیلم سرگرمکنندهای است اما از ایجاد سوال و پرداختن به مفاهیم پیچیده، ترسی ندارد.
۵- امپراتوری درون (Inland Empire)
- سال انتشار: ۲۰۰۶
- کارگردان: دیوید لینچ
- بازیگران: لورا درن، جرمی آیرونز، جاستین ثرو، هری دین استنتون
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۹ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۲ از ۱۰۰
دیوید لینچ، فیلمسازی نیست که ایدههایش را مستقیم و واضح عرضه کند و فیلمهایش از نظر بصری و روایت، معمولا پازلهای پیچیدهای هستند که مخاطب باید شخصاً آنها را رمزگشایی کند. به همین منوال، امپراتوری درون نیز اثر مبهمی است. داستان پیرامون زن بازیگری اتفاق میافتد که ناگهان به این باور میرسد همان شخصیتی است که در یک فیلم، نقش آن را بازی میکند. او با بحران هویت روبرو میشود و به دنیایی تاریک از نشانهها و خرگوشهای انساننما قدم میگذارد.
امپراتوری درون به شما اجازه نمیدهد تا برداشت سادهای از آن داشته باشید و کشف معنای اصلی محتواهایش، تنها از طرفداران جدی لینچ برمیآید یا کسانی که حاضر هستند مدت زمان زیادی را صرف تحلیل و بررسی فیلم کنند.
خوشبختانه، در رابطه با سمبلها و گرههای داستانی فیلم، مقالات متعددی نوشته است که با مطالعهی آنها، میتوانید متوجه شوید فیلم دقیقا میخواهد چه بگوید و چه معنایی دارد. البته هرگز نمیتوان با قاطعیت در رابطه با محتواهای اثر اظهارنظر کرد و شاید جذابیت اصلی ساختههای دیوید لینچ همین باشد.
۴- تِنِت (Tenet)
- سال انتشار: ۲۰۲۰
- کارگردان: کریستوفر نولان
- بازیگران: جان دیوید واشنگتن، رابرت پتینسون، الیزابت دبیکی، کنت برانا
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۹ از ۱۰۰
تِنِت در مقایسه با ساختههای قبلی نولان، بازخوردهای مثبت کمتری دریافت کرد و با توجه به شرایط سینماها در دوران شیوع کرونا ویروس، به فروش بالایی نرسید اما نمیتوان انکار کرد که یکی از پیچیدهترین فیلمهای تاریخ است؛ اثری که با یک بار تماشا کردن آن، دشوار است که همهی جزئیات و هوشمندیهای آن را درک کنیم. تِنِت به عنوان یک فیلم اکشن جاسوسی با اِلمانهای علمی-تخیلی، علاقهای ندارد که اطلاعات و جزئیات داستان خود را به راحتی تقدیم مخاطب کند.
قهرمان فیلم که در واقع نامی ندارد و به او «پروتاگونیست» گفته میشود، یک مامور سیا است که از سوی سازمان مرموزی به نام تِنِت استخدام میشود تا جلوی ورود گلولهها و تجهیزاتی که با آنتروپی «وارونه» شدهاند و ممکن است باعث آغاز جنگ جهانی سوم شوند را بگیرد. او در ادامه به دلالی به نام «آندری ساتور» میرسد که این گلولهها را از آینده وارد میکند و قصد دارد دنیا را نابود کند.
آخرین ساختهی کریستوفر نولان یک معمای عجیبوغریب است که با نگاهی دقیق به آن، هر بار با جزئیات تازهای روبرو میشوید؛ حتی باید مطالعات علمی داشته باشید و در رابطه با پیکان زمان، پارادوکس زمان، متافیزیک و… اطلاعات بدست بیاورید. بعضی از منتقدان، فیلم را نسخهی سینمایی یک «مکعب روبیک» توصیف کردهاند و باید اقرار کرد که پربیراه نمیگویند.
۳- آغازگر (Primer)
- سال انتشار: ۲۰۰۴
- کارگردان: شین کاروث
- بازیگران: شین کاروث، دیوید سالیوان
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۹ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۲ از ۱۰۰
یک فیلم دیگر که شما را به چالش میکشد و برای اینکه هدف شین کاروث از داستان را متوجه شوید، باید اثر را بیشتر از یک بار تماشا کنید. این فیلمساز مستعد که بالاتر هم از او صحبت کردیم، آغازگر را با بودجهی ناچیز ۷ هزار دلاری ساخته، در نتیجه بدیهی است که فیلم، درجه دو و ارزانقیمت به نظر برسد اما همچنان از نظر داستانی با اثر قابل توجهی روبرو هستیم.
حتی میتوان ادعا کرد که ضعفهای فنی فیلم، به تاثیرگذاری داستان کمک کردهاند. فیلمهای متعددی در رابطه با سفر در زمان ساخته شدهاند که نمیتوانند قوانین خود را بهدرستی توضیح دهند، آغازگر اما قصهی باورنکردنیاش را در چهارچوب منطق ارائه میدهد.
داستان در مورد دو دانشمند جوان است که در حین آزمایش روی یک دستگاه بررسی خطا، به شکل تصادفی، ماشین زمان خلق میکنند و در ادامه باید با عواقب سیاه این اختراع دستوپنجه نرم کنند. این فیلم روشنفکرانه و سرگرمکننده، مخاطب را غافلگیر میکند.
علت اصلی پیچیدگی فیلم را باید ایدهی سفر در زمان بدانیم که در حالت عادی هم پیچیده است، زیرا یک عمل ناممکن محسوب میشود که ماهیت بنیادیِ واقعیت را تغییر میدهد (این تفکر که زمان تنها رو به جلو میرود).
اما اگر شخصیتهایی داشته باشید که میتوانند در زمان و مکان، رو به عقب و رو به جلو حرکت کنند، بیگمان رویدادها پیچیدهتر میشود. توصیه ما این است که در هنگام تماشای فیلم، کمی یادداشتبرداری کنید تا متوجه شوید در حال تماشای چه کسی هستید و او از کجا آمده است.
۲- جاده مالهالند (Mulholland Drive)
- سال انتشار: ۲۰۰۱
- کارگردان: دیوید لینچ
- بازیگران: نائومی واتس، لورا هرینگ، جاستین ثرو، آن میلر
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۴ از ۱۰۰
یکی از بهترین فیلمهای قرن ۲۱ که روایت سرراستی ندارد و در واقع هدف دیوید لینچ این بوده است که مخاطبان برداشت خودشان از اتفاقات را داشته باشند و به آنها این آزادی داده شده است تا از زاویه دید خود به قضایا نگاه کنند.
جاده مالهالند به شکلی ساخته شده است که معناهای آن همیشه و در هر حالتی قابلتفسیر باشند. اهمیتی ندارد چند فیلم پیچیده تماشا کردهاید، برای درک کامل این ساختهی دیوید لینچ باید تلاش کنید و پس از تماشای آن برای اولین بار، احتمالا مبهوت شدهاید و از اینکه بسیاری از جزئیات را نفهمیدهاید، خشمگین هستید. این فیلم آنقدر پیچیده بود که در زمان عرضهی سیدیهای آن به بازار، شرکت توزیعکننده از دیوید لینچ خواست تا در یادداشتی، مخاطبان را راهنمایی کند.
لینچ از عنصر صدا در کنار نشانهشناسی، بیشترین استفاده را کرده است و سرنخهای زیرکانهی زیادی در فیلم وجود دارد که کشف آنها، به شما کمک میکند تا معنای اصلی فیلم را پیدا کنید.
داستان با دخترک موسیاهی به نام «ریتا» آغاز میشود که در نتیجهی یک تصادف مرموز، به فراموشی دچار شده است. او با دختری به نام «بتی» آشنا میشود که رویای بازیگری در سر دارد. این فیلم سورئال، نقطهی اوج دیوید لینچ به عنوان یک فیلمساز مولف و جریانساز است.
۱- ۲۰۰۱: ادیسه فضایی (۲۰۰۱: A Space Odyssey)
- سال انتشار: ۱۹۶۸
- کارگردان: استنلی کوبریک
- بازیگران: کیر دولی، گری لاکوود، ویلیام سیلوستر، داگلاس رین، تری داگن
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۲ از ۱۰۰
شاید ادیسه فضایی را دوست نداشته باشید اما دلایل واضحی وجود دارد که چرا در ۵۴ سال اخیر، همواره از آن صحبت شده است. این فیلم سالها از زمانهی خود جلوتر بود و هنوز هم هر بینندهای را وادار به تفکر میکند. ادیسه یک فیلم علمی-تخیلی معمولی نیست، سفری است از سیرتکاملی بشریت. در یکی از شاخصترین کاتهای تاریخ سینما، فیلم از اولین ابزار آدمی (استخوان) به یک سفینهی فضایی پیشرفته برش میخورد.
۲۰۰۱ از شما میخواهد که خودتان را رها کنید؛ در آرامش، از تصاویر زیبا و عجیبی که به نمایش میگذارد، لذت ببرید و نگران چیز دیگری نباشید. در دوران اکران، منتقدان از فیلم ناراضی بودند و آن را برای دیالوگهای کم و توضیحات ناکافی فیلمساز موردانتقاد قرار دادند.
اما واقعیت این است که ۲۰۰۱، مدیوم سینما را ارتقا داد و به آن وسعت تازهای بخشید؛ فیلمی پیچیده که پس از گذشت چندین دهه، هنوز هم تاثیرگذار است و جزئیات خیرهکنندهای دارد. فیلم البته مسیر داستانی نسبتا مستقیمی را طی میکند اما در ۳۰ دقیقهی پایانی، به چیزی تبدیل میشود که درک آن آسان نیست. همانند دیگر فیلمسازان بزرگ، استنلی کوبریک نمیخواهد چیزی را به مخاطب تحمیل کند، شما میتوانید برداشتهای خودتان را از رویدادها داشته باشید.
فیلمهای پیچیده دیگری که سزاوار حضور در این فهرست بودند:
- «پرسونا» به کارگردانی «اینگمار برگمان» (۱۹۶۶)
- «میانستارهای» به کارگردانی کریستوفر نولان (۲۰۱۴)
- «درخشش» به کارگردانی استنلی کوبریک (۱۹۸۰)
- «پالپ فیکشن» به کارگردانی «کوئنتین تارانتینو» (۱۹۹۴)
- «نیویورک، جز به کل» به کارگردانی چارلی کارفمن (۲۰۰۸)
- «ماتریکس» به کارگردانی «واچوفسکیها» (۱۹۹۹)
- «اقتباس» به کارگردانی «اسپایک جونز» (۲۰۰۲)
- «زیر پوست» به کارگردانی «جاناتان گلیزر» (۲۰۱۳)
- «پینک فلوید – دیوار» » به کارگردانی «آلن پارکر» (۱۹۸۲)
- «ساعت گرگ و میش» به کارگردانی اینگمار برگمان (۱۹۶۸)
- «جذابیت پنهان بورژوازی» به کارگردانی «لوییس بونوئل» (۱۹۷۲)
- «جهانشهر» به کارگردانی «دیوید کراننبرگ» (۲۰۱۲)
- «پاپریکا» به کارگردانی «ساتوشی کن» (۲۰۰۶)
منبع: Taste of Cinema
بجای ممنتو و تنت ، اینتراستلر و شانینگ رو میذاشتین حداقل
بنظرم،مجموعه سریال شرلوک هلمز هم؛میتونه داخل این لیست قرار بگیره”بنده از شما انتظار داشتم داخل این لیست،از ماتریکس هم نام ببرید،وهمچنین سینمایی عددP
درکل متشکرم،بابت راهنمایی ها دررابطه با موضوع ،این فیلم ها و معرفیشون به طور کامل)
فیلم های .نولان. پیچیده ترین فیلم هایی بودن که دیدم
مخصوصا فیلم تنت
با درود لیست خوبی بود ولی من نمیدونم چرا فیلم dark hours اثر الکس پرویاس سال ۹۹ رو کسی تحویل نمیگیره؟ شاید کمی آدم بعدش حالت تهوع میگیره چونکه ماهیت وجودیتو خرد میکنه ومیگی اگه واقعا اینطوری باشه کی کیه؟
چرا فیلم ویواریوم توی این لیست نیست؟🤔
بنظرم جای ویواریوم در این لیست خالی بود
پس هری پاتر کو ؟ اونا که عجیب تر از عجیبه فیلم هاش
به نظر من بیشتر فیلم های نولان خیلی پیچیدست ولی میان ستاره ای رو که دیدیم مهم گوزید