داستان کامل مورتال کامبت؛ نگاهی به خطوط زمانی مختلف سری
یک بازی مبارزهای برای اینکه هویت داشته باشد، نیاز به یک خط داستانی دارد. این هویت نه فقط برای شخصیتها، بلکه برای خود جهان بازی نیز ضروری است؛ اینکه شخصیتها چه کسانی هستند و چرا باهم بارها مبارزه میکنند؟
اینها معمولا منجر به داستانهایی میشود که میتواند یک یا دو بازی را پوشش دهد. گاهی اوقات دنبالهها مانند نسخههای مختلف سول کالیبور یا کینگ آو فایترز یک پیرنگ داستان را بارها و بارها نشان میدهند، اما مورتال کامبت هر بار به دلیل یافتن راههایی متنوع، توانسته بیش از ۳۰ سال تازگی خود را حفظ کند. حتی زمانی که بازیهای این سری به معنای واقعی کلمه یک داستان قبلی را دوباره روایت میکنند نیز این تازگی دیده میشود.
دلیلی وجود دارد که داستان مورتال کامبت به اشکال مختلف روایت شده است. تاکنون نسخههای اصلی و فرعی مختلفی از این سری منتشر شده که تقریبا هر کدام سعی کردهاند به شکلی داستانی جذاب را رعایت کنند. در این میان همانطور که بازیهای ویدیویی پیشرفت کردهاند، داستانسرایی نیز پیشرفت کرده است. در واقع در گذشته فقط مقداری متن و چند تصویر دریافت میکردیم اما اکنون شاهد صحنههای سینمایی هستیم. حال قبل از اینکه وارد خط داستانی سری مورتال کامبت شویم، بیایید در مورد ساختار این جهان صحبت کنیم.
قلمروهای مختلف
در جهان مورتال کمبت، قلمروهای متفاوتی وجود دارد. آنها اساسا سیارات متفاوتی هستند که توسط پورتالهایی از هم جدا شدهاند. مهمترین قلمرو بدون شک زمین (Earthrealm) محسوب میشود که در واقع دنیایی مشابه دنیای واقعی ما انسانها است. ادنیا (Edenia) یک دنیای افسانهای به نوعی شاد است که از جادو و زیبایی ساخته شده است. اوتورلد (Outworld) یک دنیای وحشی است که در آن خشونت و هیولاها بیداد میکنند. ندررلم (Netherrealm) خود جهنم است. سیدو (Seido) قلمروی نظم است و در نهایت قلمروی آشوب (Chaosrealm) وجود دارد که در آن هرج و مرج یک شیوهی زندگی است.
این قلمروها عمدتا توسط خدایان مورد نظارت قرار میگیرند. خدایان معمولی وجود داشته که تمایل دارند به صورت محدود در امور انسان دخالت کنند و خدایان بزرگ که در مقیاس قدرت بالاتر هستند و در نهایت کار زیادی انجام نمیدهند. آنها به ندرت در امور دخالت میکنند و حتی از نظر اهمیت و قدرت، تایتانهایی که مقیاس بالاتری از قدرت هستند نیز در سایهها پنهان شدهاند. قلمروها قادر به تسخیر و جذب یکدیگر هستند و در این فرآیند به نوعی به یک چشمانداز درهم تبدیل میشوند. برای متمدن نگه داشتن افراد، خدایان بزرگ یک کتاب قانون تنظیم کردند. تسخیر و ادغام فقط با فراخوانی مورتال کامبت امکانپذیر است. در هر نسل، مسابقاتی برگذار میشود که قهرمان آن تا برگزاری دورهی بعدی توانایی پیر شدن را از دست میدهد. اگر قلمروی مهاجم بتواند ده تورنمنت متوالی را برنده شود، حق تصاحب آن را دارد. از آنجایی که صحبت از عدم پیری شد، بهتر است بدانید مردم در بیشتر قلمروها عمر بسیار طولانیای دارند و هزاران سال زندگی میکنند.
سالها پیش…
سالهای پیش در قلمروی زمین، خدای بزرگ، شینوک (Shinnok)، دیوانهی قدرت شد. او با برادرانش مخالفت کرد و به این نتیجه رسید که میخواهد ساکنان قلمروی زمین او و فقط او را بپرستند. اگرچه ریدن (Raiden) به عنوان خدایی معمولی شناخته میشد اما توانست او را شکست دهد و او را در ندررلم مهر و موم کرد. شینوک با جادوگر اسرارآمیز و سرگردان کوان چی (Quan Chi) دوست شد و آن دو قلمرو را سرنگون کردند و زمام امور را بدست گرفتند. شینوک سالهای بی پایانی از عمر خود را صرف کرد تا بتواند برگردد و انتقامش را بگیرد.
در ادنیا، خدا و محافظی به نام آرگوس (Argus) هنگامی که همسر جادوگرش، دلیا (Delia)، رویایی از یک نبرد عظیم را مشاهده کرد که روزی باعث ایجاد آرماگدون در تمام واقعیتها میشد، آشفته گردید. این دو با یک نقشه سعی کردند تا پسرانشان تاون (Taven) و دایگون (Daegon) را در خواب زمستانی قرار دهند تا بتوانند روزی بیدار شوند، در مسابقهای برای جمعآوری سلاحهای ویژه شرکت کنند، عنصر آتشی به نام بلیز را بکشند و این به طور جادویی تواناییهای همهی مبارزان را در نبرد عظیم ذکر شده از بین میبرد. در نهایت پسر برنده جای آرگوس را به عنوان محافظ ادنیا میگرفت.
در این میان برای مدتی، اوتورلد توسط موجودی به نام اوناگا (Onaga) یا پادشاه اژدها (The Dragon King) اداره میشد. نه تنها قدرت او بینظیر بود، بلکه فرماندهی ارتش غیرقابل توقفی از جنگجویان را بر عهده داشت. مشاور او شائو کان (Shao Kahn) با مسمومیت به او خیانت کرد و مسئولیت همه چیز را به دست گرفت. ارتش اوناگا خود را مومیایی کرده بودند تا بتوانند پس از رستاخیز نهایی اوناگا با او متحد شوند.
شائو کان تا آنجا که میتوانست قلمروهای زیادی را فتح کرد. قهرمانان او بارها و بارها برندهی مسابقات مورتال کامبت شدند و قلمروهای بی شماری با آن ادغام شدند. این شامل ادنیا نیز میشد. بسیاری بر این باور بودند که کان فرمانروای خود یعنی پادشاه جرود (Jerrod) را به قتل رساند و ملکه و دختر نوزادش را برای خود گرفت. گفته شد که ملکه سیندل (Sindel) ترجیح داده به جای اینکه با کان باشد، جان خود را بگیرد. با این حال حقیقت این بود که سیندل عاشق کان شد و خود او جرود را کشت. کوان چی که در آن زمان برای کان کار میکرد، به این نتیجه رسید که سیندل یک عامل حواس پرتی است و او را به قتل رساند و آن را به عنوان یک خودکشی اعلام کرد. شائو کان تصمیم گرفت دختر سیندل یعنی کیتانا (Kitana) را بزرگ کند و او را به عنوان یک قاتل تربیت کرد.
دوران حکومت ترسناک شائو کان به مواردی نظیر غلبه بر مردمی جنگجو معروف به Osh-Tekk منجر شد. اگرچه پادشاه آنها کوتال کیتز (Kotal K’etz) تسلیم شائو کان شد، اما او مخفیانه پسر خردسال خود را به قلمروی زمین فرستاد. در آنجا بود که پسر کوتال به تمدن مایاها برخورد کرد و برای آنها تبدیل به خدا شد. آنها او را به عنوان بولوک (Buluc) یا خدای جنگ و جانفشانی میپرستیدند. سرانجام، مردم او مردند و او به اوتورلد بازگشت.
در این میان برای کمک به جلوگیری از تسلط اوتورلد بر زمین، ریدن فرقهای از راهبان شائولین به نام White Lotus Society را ایجاد کرد که به طور خاص بر آموزش جنگجویان برای مبارزه برای زمین در مسابقات مورتال کامبت متمرکز بود. بزرگترین جنگجوی این فرقه کونگ لائوی بزرگ (Great Kung Lao) بود که جادوگر شائو کان یعنی شنگ سونگ (Shang Tsung) را شکست داد. روزهای قهرمانی او در نهایت به دست گورو (Goro)، نیمه اژدهای چهار دست، به پایان رسید.
گورو برای قرنها بر مسابقات تسلط داشت. از طرفی یک جنگجو در دههی ۱۸۰۰ وجود داشت که شنگ سونگ او را یک تهدید میدید، بنابراین قبل از مسابقات، ارون بلک (Erron Black) به عنوان یک مزدور از غرب وحشی را استخدام کرد تا او را ترور کند. به عنوان دستمزد، راز زندگی طولانی به بلک داده شد و این او را عملا جاودانه کرد. در طول سالها، دایگون پیش از موعد از خواب بیدار شد. بین قرار گرفتن در وضعیت ذهنی اشتباه ناشی از بیداری و همچنین نیرنگ شینوک، دایگون به والدینش حمله کرد و او را کشت. او سپس سازمان جنایی معروف به اژدهای سرخ را راهاندازی کرد. اژدهای سرخ بعداها به شاخهای به نام اژدهای سیاه تقسیم شد.
ماموریت شوجینکو (Mortal Kombat: Deception)
شوجینکو مرد جوانی بود که رویای محافظت از قلمروی زمین را در برابر مهاجمان داشت. او با یک توپ درخشان از انرژی به نام داماشی (Damashi) ملاقات کرد که او را در ماموریتی به نام خدایان بزرگ قرار داد. با قبول این ماموریت، او باید چندین دهه از زندگی خود را صرف سرگردانی از قلمرویی به قلمروی دیگر، ماجراجویی، یادگیری سبکهای مبارزهی بیشتر و جمعآوری Kamidogu یا همان مجموعهای از آرتیفکتهای قدرتمند میکرد.
داماشی برای کمک به شوجینکو (Shujinko)، به او این قدرت را داد تا توانایی های دیگر مبارزان را جذب کند و آنها را در واقع به بخشی از کارنامهی خود تبدیل کند. شوجینکو هرگز ماموریت خود را زیر سوال نبرد که عملی احمقانه بود زیرا داماشی فقط روح اوناگا بود و شوجینکو را فریب داد تا باعث رستاخیز او شود.
جکس در برابر اژدهای سیاه (Mortal Kombat: Special Forces)
رهبر کلن اژدهای سیاه، کینو (Kano)، زیردستان خود را از زندان آزاد کرد و برای سرقت یک آرتیفکت، به نام چشم چیتیان (Eye of Chitian) رفت. در این میان سرباز نیروی ویژه، جکس (Jax) به دنبال آنها رفت. جکس همهی آنها را در یک ماجراجویی به عدالت رساند؛ ماجرایی که با قدم گذاشتن او به دنیای اوتورلد برای مدتی کوتاه به پایان رسید. از طرفی کوان چی نقشهای داشت تا شینوک را با پیدا کردن طلسم جادویی خود از ندررلم آزاد کند. او دو گروه قاتل نینجا یعنی لین کوئی (Lin Kuei) و شیرای ریو (Shirai Ryu) را برای پیدا کردن یک نقشه استخدام کرد.
اشتباه ساب زیرو (Mortal Kombat Mythologies: Sub-Zero)
ساب زیرو (Sub-Zero) با نام واقعی بیهان (Bi-Han) و اسکورپیون (Scorpion) با نام واقعی هانزو هاساشی (Hanzo Hasashi) در نهایت بر سر نقشه با هم مبارزه کردند. ساب زیرو برندهی مبارزه شد و تصمیم گرفت که رقیب خود را بی جهت بکشند. کوان چی با کشتن خانواده و قبیلهی اسکورپیون، مزد لین کوئی را پرداخت کرد. سپس ساب زیرو وظیفهی پیدا کردن این طلسم را بر عهده گرفت. او این کار را کرد و کوان چی آن را به ندررلم برد.
در این میان ریدن ظاهر شد و به او هشدار داد که قرار است چه اتفاقی بیفتد. در حالی که شرایط زمین در تعادل بود، ساب زیرو وارد ندررلم شد و با نیروهای شینوک جنگید. این شامل هیولاهای مختلف، نوعی تناسخ شیطانی از اسکورپیون، سه قاتل زن کوان چی که یکی از آنها، سارینا (Sareena)، طرف ساب زیرو بود و خود کوان چی میشود. ساب زیرو طلسم را از شینوک دزدید و قبل از اینکه شینوک بتواند انتقامش را بگیرد، به زمین فرار کرد. از طرفی ساب زیرو متوجه شد که اجازه دارد وارد ندررلم شود، زیرا او اعمالی شیطانی انجام داده است. ریدن به او گفت که هنوز میتواند راهش را تغییر دهد و روحش را نجات دهد، اما ساب زیرو وفاداری را بیش از هر چیز دیگری انتخاب کرد. در ماموریت بعدی خود، ساب زیرو برای شرکت در مسابقات مورتال کمبت فرستاده شد.
مسابقات جزیرهی شنگ سونگ (Mortal Kombat)
آخرین شانس زمین در جزیرهی مرموز شنگ سونگ برگزار شد. مبارزان از همه جا آمده بودند. لیو کانگ (Liu Kang) از انجمن نیلوفر سفید (White Lotus Society)، جانی کیج (Johnny Cage)، بازیگری که میخواست به دنیا ثابت کند که مهارتهایش فقط جلوههای ویژه و بدلکاری نیست، سونیا بلید (Sonya Blade)، یکی از اعضای نیروهای ویژه در جستجوی کینو، ساب زیرو که به ماموریتی برای ترور شنگ سونگ فرستاده شده بود و اسکورپیون با هدایت کوان چی از گور برخاسته تا از ساب زیرو انتقام بگیرد. نکتهی قابل توجه است که ریبوت سری در سال ۲۰۱۱ رویدادها را مجددا تکرار کرد و شخصیتهایی را اضافه کرد که در خود بازی اصلی نبودند. این شخصیتها شامل باراکا (Baraka)، سکتور (Sektor)، نایتولف (Nightwolf)، سایرکس (Cyrax) و غیره میشد.
در طول مسابقات، اسکورپیون انتقام خود را از ساب زیرو گرفت و او را کشت. ساب زیرو در ندررلم بهعنوان موجودی بسیار شبیه به اسکورپیون متولد شد و نام نوب سایبوت (Noob Saibot) را به خود گرفت. او بدون اینکه اسکورپیون بداند، سرباز کوان چی شد. سایرکس تصمیم گرفت که لین کوئی دیگر برای او نیست و دلیل این موضوع هم برنامهی آنها برای تبدیل همهی نینجاها به سایبورگ بود. او با سکتور مبارزه و فرار کرد. البته آزادی او کوتاه مدت بود زیرا لین کوئی او را پیدا و مجبور به تغییر کرد. لیو کانگ توسط کیتانا مورد حمله قرار گرفت، اما بدون زحمت او را شکست داد. لیو کانگ به او قول داد که در مورد شکست او به کسی نگوید.
در همین حال، کونگ لائو، از نوادگان قهرمان سابق مورتال کامبت، سعی کرد در پوشش یک نگهبان به صورت مخفیانه وارد مسابقات شود. او معتقد بود که او کسی است که باید جهان را نجات دهد. بدون در نظر گرفتن این موضوع، لیو کانگ مراحل مختلف را طی کرد و گورو و شنگ سونگ را شکست داد. در واقع نیروهای اوتورلد شکست خوردند و شخصیتهای مثبت داستان پیروز شدند.
مسابقات اوتورلد (Mortal Kombat II)
شائو کان از شنگ سونگ به خاطر ناامید کردنش در چنین مسابقاتی بسیار عصبانی بود، اما شنگ یک حقه در آستین خود داشت. او پیشنهاد کرد که شاید بهتر باشد که آنها به زمین حمله کنند، کمی ویرانی به بار آورده و به مردم آن یک معامله پیشنهاد دهند. در واقع آنها یک تورنمنت در اوتورلد خواهند داشت. اگر اوتورلد برنده شود، دهمین برد متوالی محسوب میشود و اگر زمین برنده شود، اوتورلد دیگر نمیتواند آنها را در مورتال کامبت به چالش بکشد. کان که از این ایده راضی بود، شنگ را قدرتمندتر کرد و بدنی جوانتر به او هدیه داد.
باراکا ارتش خود را به سلاخی بسیاری از اعضای شائولین هدایت کرد تا مدافعان زمین را عصبانی کند. در نهایت قهرمانان این چالش را پذیرفتند. برادر کوچکتر ساب زیرو، کوای لیانگ (Kuai Liang)، نام ساب زیرو را برای خود برگزید و در کنار دوست خود یعنی اسموک (Smoke)، در مورد مرگ برادرش تحقیق کرد. اسموک در نهایت توسط لین کوئی دستگیر شد و به یک ربات تبدیل شد. در همین حال، اسکورپیون متوجه شد که ساب زیروی جدید کسی نیست که او از دستش عصبانی است و از روی افتخار تصمیم گرفت که محافظ او شود. در این میان جکس (Jax) با ارمک (Ermac) به عنوان یک جنگجوی ساخته شده از هزاران روح از جمله روح پادشاه جرود برخورد کرد و دستهایش را منفجر کرد. آنها در ادامه با تجهیزات سایبرنتیک جایگزین شدند.
همچنین کیتانا حقیقت را در مورد هویت خود کشف کرد و اینکه خواهر او میلینا (Mileena) نوعی کلون عجیب و غریب است که توسط شنگ سونگ ساخته شده است. او در نهایت در کنار قهرمانان قرار گرفت. در نهایت بار دیگر لیو کانگ با غلبه بر شنگ سونگ، کینتارو (Kintaro) و شائو کان قهرمانی مسابقات برای زمین رقم زد. او مسابقات را با سوراخ کردن سینهی شائو کان به پایان رساند.
تهاجم اوتورلد (Mortal Kombat Trilogy)
کوان چی با اصرار بر اینکه از یک حفرهی جادویی خبر داشت، توانست با احیای ملکه سیندل در زمین و شستشوی مغزی او، به شائو کان در حمله به زمین کمک کند. نیروهای کان شروع به هجوم به زمین کردند و ریدن مجموعهای از قهرمانان را پیدا کرد. این شامل افسر پلیس کورتیس استرایکر (Kurtis Stryker) و همکار او کابال (Kabal) میشد. کابال یکی از اعضای سابق اژدهای سیاه بود که تصمیم گرفت زندگی خود را تغییر دهد. در طول هرج و مرج، کینتارو کابال را حسابی کتک زد و او به سختی جان سالم به در برد و به لطف دستگاه تنفسی و جادو قادر به ادامهی زندگی شد.
ساب زیرو به دلیل انزجار از تمرینات لین کوئی، ظاهر نینجای خود را کنار گذاشت. او در حالی که به قهرمانان دیگر کمک میکرد، نسخههای رباتیک سکتور، سایرکس و اسموک او را تعقیب کردند. ساب زیرو توانست به درون اسموک راه پیدا کند که این در نهایت به او کمک کرد تا با سایبورگهای دیگر مبارزه کند. در این میان کیتانا توانست سیندل را به هوش بیاورد و به سمت خود بازگرداند. از سوی دیگر دوست قدیمی کیتانا و همکار قاتلش جید (Jade)، وظیفه پیدا کردن و کشتن کیتانا را در کنار رپتایل (Reptile) داشت، اما در عوض تصمیم گرفت از او دفاع کند. اگرچه کونگ لائو توانست باراکا را از وسط نصف کند، با این حال او زنده ماند و در ادامه ظاهرا توسط شائو کان کشته شد. این به لیو کانگ امتیاز بیشتری داد تا کان را شکست دهد و او را به جایی که از آنجا آمده بازگرداند. در نهایت زمین یک بار دیگر نجات یافت.
تهاجم ندررلم (Mortal Kombat Gold)
به لطف کمک تانیا (Tanya)، خائن ادنیایی، شینوک توانست راه خود را از ندررلم خارج کند. او با کوان چی، تانیا، ریکو (Reiko)، رپتایل، باراکا، نوب سایبوت، میلینا و اسکورپیون به زمین حمله کرد. کوان چی بدون اینکه بداند، به طور مخفیانه نسخهی واقعی طلسم قدرتمند شینوک را نگه داشته بود. این در حالی بود که شینوک یک طلسم تقلبی در دست داشت. کوان چی در واقع همه چیز را کنترل میکرد. نقشه شینوک شامل جینسی (Jinsei)، نیروی حیات عرفانی زمین بود. شینوک میخواست آن را با جادوی شیطانی خود مسموم کند و کل سیاره را خراب کرده و آن را به قلمروی خود تبدیل کند.
ریدن گروهی را برای متوقف کردن او تشکیل داد که شامل خدای همکارش فوجین (Fujin)، لیو کانگ، جانی کیج، سونیا بلید (Sonya Blade)، جکس، کونگ لائو، کیتانا و عضو انجمن نیلوفر سفید، کای (Kai) میشد. به دلیل تهدید شینوک، حتی سیراکس، گورو و عضو اژدهای سیاه، جارک (Jarek )، از سر ناچاری به آرمان آنها پیوستند.
در ادامه بار دیگر لیو کانگ برنده شد و شینوک به ندررلم بازگردانده شد. کیتانا به او به عنوان فرمانروای ادنیا در کنار خود مقامی پیشنهاد داد، اما او تصمیم گرفت آن را رد کند. محل او زمین بود. از طرف دیگر، کیتانا به متحدان نزدیک گورو تبدیل شد و کونگ لائو برای پایان دادن به بحثی خانوادگی در مقابل او ظاهر شد. همچنین، این ماجراجویی به سایرکس کمک کرد تا با وجه انسانی خود ارتباط برقرار کند. جکس و سونیا به او کمک کردند تا از برنامه نویسی خود خارج شود و از برخی ماشینآلات استفاده کردند تا ذهن او را به شکل اصلی خود بازگردانند. او هنوز یک سایبورگ بود، اما ذهن سابق را داشت.
در این میان کوان چی اسکورپیون را متقاعد کرد که وجود ساب زیروی جوانتر خبر بدی است و او پشت مرگ خانوادهی اسکورپیون است. اسکورپیون ساب زیرو را شکست داد. با تمام شدن همه چیز، کوان چی ظاهر شد و حقیقت را پذیرفت. حالا ساب زیرو در اختیار او بود و اسکورپیون دیگر مورد استفاده قرار نمیگرفت. او یک طلسم را برای تبعید اسکورپیون به ندررلم آغاز کرد، اما در آخرین لحظه، اسکورپیون کوان چی را گرفت. در واقع اگر او به جهنم میرفت، کوان چی نیز با او میآمد.
مرگ لیو کانگ (Mortal Kombat: Deadly Alliance)
کوان چی در نهایت با کمک دو موجود اونی (oni) به نامهای مولوک (Moloch) و درامین (Drahmin) از ضرب و شتم های بی پایان خود فرار کرد. در حین فرار، او متوجه ارتش شکست ناپذیر و مومیایی شدهی اوناگا شد و نقشهای کشید. او به اوتورلد رفت و به دنبال شنگ سونگ رفت. آنها با هم میتوانستند جنگجویان شایستهای پیدا کنند، روح آنها را بدزدند، ارواح را به ارتش مومیایی شده بفرستند و سپس تمام واقعیتها را فتح کنند. اما ابتدا، آنها باید دو تهدید بزرگ را از بین میبردند.
آنها ابتدا از شائو کان دیدن کردند و کان کشته شد. پس از آن، آنها به زمین رفتند تا با لیو کانگ تیم شوند. شنگ سونگ گردن لیو کانگ را در هم فشرد و روحش را بلعید. در جایی دیگر، در جنگ بین نیروهای ادنیان و نیروهای اوتورلد، گورو در نبرد کشته شد. جسد او مخفیانه توسط شائو کان به سرقت رفت و دوباره زنده شد. در این میان ساب زیرو میخواست اوضاع را درست کند و لین کوئی را بازسازی کند. او سکتور را شکست داد و به عنوان استاد بزرگ جدید انتخاب شد. به عنوان رهبر، او یک مدال بدست آورد که قدرت او را افزایش داد. او در نهایت قبیله را دوباره راهاندازی کرد.
از سوی دیگر اسکورپیون خودش به دنبال کوان چی رفت. او توسط مولوک و درامین مورد حمله قرار گرفت. به او حمله کردند. آنها او را شکست دادند و جسدش را به سولنادوی شنگ سونگ (گردبادی از ارواح که به آسمانها متصل بود) انداختند. جسد اسکورپیون تکه تکه و او برای همیشه نیست و نابود شد. سایرکس نیز به ماموریتی به اوتورلد فرستاده اما سرگردان شد. نیتارا (Nitara)، یک خون آشام، توانست سایرکس و رپتایل را فریب دهد تا به او کمک کنند تا از ادغام شدن قلمروی خود با اوتورلد جلوگیری کند. در پایان، این داستان فرعی باعث شد تا رپتایل راه خود را به اتاقی بیابد که در آن فرقهای یک تخم اژدهای بزرگ را میپرستیدد. تخم شکسته و پرتویی از انرژی از آن خارج شد و به سمت رپتایل منفجر شد. این انفجار او را تغییر داد و او را میزبان اوناگای دوباره متولد شده کرد.
در این میان کنشی (Kenshi)، یک شمشیرزن نابینا و تلهکینتیک با نفرت فراوان از شنگ سونگ، توسط نیروهای ویژه برای نجات سایرکس فرستاده شد. در حین عملیاتش، او با ارمک برخورد کرد و توانست او را از کنترل شائو کان خارج کند. کنشی به جای یافتن سایرکس، توسط ماوادو (Mavado)، یکی از اعضای عالی رتبهی اژدهای سرخ در کمین قرار گرفت. به طور تصادفی، ماوادو چند شمشیر به همراه داشت که از کابال پس از شکست او گرفته بود.
رایدن تیمی را برای مبارزه با جادوگران، نجات جهان و گرفتن انتقام مرگ لیو کانگ تشکیل داد که شامل کونگ لائو، جانی کیج، سونیا، جکس، کیتانا، ساب زیرو و فراست (Frost) میشد. ساب زیرو و فراست از بقیه جدا شدند. فراست مدالیون ساب زیرو را برای خودش ربود، نتوانست آن را کنترل کند و در یک بلوک یخ، کاملا یخ زده شد. ساب زیرو در نهایت به تنهایی به یک کنشی نیمه جان برخورد کرد و به او کمک کرد. در مورد سایر قهرمانان، آنها شکست خورده و مردند!
حکومت پادشاه اژدها (Mortal Kombat: Deception/Unchained)
با وجود اینکه تعداد مبارزان در واقع شش در مقابل دو بود، شنگ سونگ و کوان چی زمین را از قهرمانانش پاک کردند و هر پنج فانی را کشتند و فقط ریدن باقی ماند. آنها او را شکست دادند و درست در زمانی که نیاز بود تا ضربهی آخر زده شود، آنها بر علیه یکدیگر شدند. کوان چی در نبرد جادوگران پیروز شد و اوناگا برای بازپسگیری پادشاهی خود ظاهر شد. ریدن، شنگ سونگ و کوان چی اختلافات خود را کنار گذاشتند و برعلیه اوناگا شدند اما تاثیر زیادی نداشت. اوناگا رلیکهای کامیدوگو (Kamidogu) را داشت و قهرمانان کشته شده را زنده کرد تا با شتسشوی مغزی در کنار او باشند. او قصد داشت همه چیز را با هم ادغام کند و جکومتی را به وجود آورد که هیچ کس تا به حال ندیده بود.
ریدن در جای دیگری دوباره شروع به کار کرد، اما مشکلی پیش آمد و او با چشمانی قرمز و شرور برگشت. او هنوز میخواست از زمین محافظت کند، اما اکنون به هر قیمتی به دنبال آن بود. او با احیای جسد بی روح لیو کانگ به نوعی زامبی شروع کرد. در همین حال، روح واقعی لیو کانگ با ارمک در تماس بود و او را متقاعد کرد که به نجات دوستان تحت کنترلش کمک کند.
در این میان خدایان بزرگ اسکورپیون را از دست سولنادو نجات دادند و به او ماموریت جدیدی دادند تا جهان را از دست اوناگا دهد. در عوض، خدایان قبیلهی او را زنده میکردند. سیدو و قلمروی آشوب نیز در این ماموریت نقش داشتند. مهمتر از همه، هوتارو (Hotaru) از سیدو به دلیل دیدن دیدگاه اوناگا برای آوردن نظم تاریک به همهی قلمروها، به نیروهای او پیوست. هوتارو برای حذف ساب زیرو و کنشی فرستاده شد که موفق نشد. از قلمروی آشوب، روحانی آشوب یعنی هاویک (Havik) یک کابال تقریبا مرده را پیدا کرد و از او پرستاری کرد تا سلامتی خود را به دست آورد. او کابال را متقاعد کرد که به راههای شیطانی خود بازگردد و اژدهای سیاه را بازسازی کند. کابال این کار را انجام داد و اعضای جدیدی نظیر کبری (Kobra) و کیرا (Kira) پیدا کرد.
ارمک و روح لیو کانگ توانستند قهرمانانی که شستشوی مغزی داده شده بودند را به هوش بیاورند. در مورد اوناگا، سقوط او به دستان اسکورپیون نبود، بلکه به دست یک شوجینکوی غرق در گناه بود. او از قدرت خود برای جذب تواناییهای جنگی استفاده کرد و مهارتهای تمام مبارزان درگیر در داستان را فراخواند. او هر قطعه از کامیدوگو را شکست و سپس اوناگا را کشت. پس از آن، بلیز (Blaze) عنصر آتش، در مقابل کیتانا ظاهر شد و به او گفت که او باید همه قهرمانان را دور هم جمع کند تا با نیروهای گروه شیطانی مقابله کند. کیتانا از ناامیدی از اینکه چرا هرگز پایان جنگ را نمیبیند در هم شکست، اما بلیز قول داد که اگر طرف او پیروز شود، میتواند صلح ابدی را به ارمغان بیاورد.
نبرد آرماگدون (Mortal Kombat: Armageddon)
در این نسخه هر قهرمان و شرور سری برگشته بود. شروران مشهور مجموعه، از اوناگا گرفته تا شائو کان و اتحاد مرگبار (Deadly Alliance)، بر سر یک تیم موقت برای از بین بردن قهرمانان قلمرو توافق کردند. اسکورپیون نیز پس از آن که خدایان بزرگ با احیای شیرای ریو مزد او را پرداختند، دوباره به صفوف آنها پیوست. تاون سرانجام از خواب خود بیدار شد، اما متوجه شد که مسابقهی مورد نظر او در برابر دایگون کاملا اشتباه پیش رفته است و دایگون یک قاتل غول پیکر است. او به مکانهای مختلف سفر کرد و با شخصیتهای مختلف درگیر شد تا اینکه در نبرد آرماگدون در ردیف اول قرار گرفت.
هنگامی که نیروهای خیر و شر در یک زمین بیابانی مبارزه میکردند، یک هرم عظیم جلوی آنها ظاهر شد که بلیز در بالای آن ایستاده بود. همه شیفتهی انرژیهای او شدند و سپس در حالی که به سمت اوج هرم میرفتند، شروع به مبارزه با یکدیگر کردند. این یک نبرد سلطنتی عظیم بین هر شخصیت موجود در مورتال کمبت بود و به نظر میرسد که تاون قهرمان آن شود. در هر صورت او قهرمان داستان بود.
با این حال تاون شکست خورد. در عوض این شائو کان بود که برنده شد و روی جسد کشته شدهی بلیز، قدرتمندتر از همیشه ایستاد. در مقابل او ریدن، شکست خورده و به نوعی منتظر مرگ بود. همانطور که کان در مورد بی ارزش و ترسو بودن خدایان بزرگ صحبت میکرد، ریدن به یک طلسم خاص که همیشه با خود حمل میکرد، رجوع کرد. این طلسم تکه تکه شد، اما او آن را در دستانش به هم چسباند و فریاد زد: «او باید برنده شود!»
مسابقات جزیرهی شنگ سونگ (Mortal Kombat 9)
به رویدادهای اولین بازی مورتال کمبت برگردیم. ریدن جوانتر ناگهان غرق در الهاماتی تصادفی از آینده و مسیرهایی شد که به «او باید برنده شود!» ختم شد. او رویدادهای مختلفی نظیر اعمال خود به عنوان یک خدای فاسد، تولد مجدد ساب زیرو به عنوان نوب سایبوت، تبدیل اسموک به سایبورگ و غیره را دید. او تصور کرد که «او باید برنده شود!» یعنی لیو کانگ، شنگ سونگ را شکست خواهد داد. بنابراین، وقایع عمدتا مانند گذشته اتفاق افتادند. ریدن سعی کرد اسکورپیون را متقاعد کند که ساب زیرو را نکشد، زیرا این امر باعث ایجاد شری بزرگتر میشود.
اگر اسکورپیون به ساب زیرو رحم کند، ریدن شاید بتواند خدایان بزرگ را متقاعد کند که شیرای ریو را بازگردند و اسکورپیون با شرایط او موافقت کرد. با این حال، در پایان کوان چی او را بیش از حد اغوا کرد و اسکورپیون بدون توجه به ریدن، ساب زیرو را به قتل رساند. در واقع اسکورپیون تنها امید خود را برای ارتباط مجدد با گذشتهی خود از دست داد. در این میان لیو کانگ شنگ سونگ را شکست داد، اما ریدن از دیدن اینکه طلسمش، به خودی خود شروع به شکستن کرده، ناراحت شد. در هر صورت به نظر میرسید که او از بروز آیندهی وحشتناک جلوگیری نکرده است.
مسابقات اوتورلد (Mortal Kombat 9)
تورنمنت شائو کان در این مرحله تفاوتهای بیشتری را از خود نشان داد. ابتدا ریدن از جذب اسموک توسط لین کوئی جلوگیری کرد. در عوض، آنها دست خود را به ساب زیروی جوانتر رساندند. در این سناریو، لین کوئی به جای اینکه او را به عنوان یک دشمن ببینند، خدمات خود را به شائو کان ارائه کردند. ریدن فکر کرد که شاید در جملهی «او باید برنده شود!» منظور کونگ لائو بوده که به اندازهی لیو کانگ ماهر بود. کونگ لائو شنگ سونگ، کوان چی و کینتارو را از پا درآورد، اما پس از آن شائو کان از پشت به او حمله کرد و گردنش را شکست. لیو کانگ که از مرگ دوستش خشمگین شده بود با کان جنگید و همانطور که قبلا دیده شده بود، او را با مشتی به سینهاش شکست داد. حتی در آن زمان، طلسم ریدن به شکستن ادامه داد و به نظر میرسید که این هم راه درستی نبود.
تهاجم اوتورلد (Mortal Kombat 9)
بار دیگر، نیروهای شائو کان در یک جنگ همه جانبه به زمین حمله کردند. کابال با سایبر ساب زیرو جنگید و او را شکست داد. قهرمانان زمین برنامهنویسی ساب زیرو را تغییر داده و ارادهی آزاد او را بازگرداندند. او توسط تمام روحهای افراد بی گناهی که کشته بود، تسخیر شد و با نقشهی آنها برای عمل به عنوان یک جاسوس علیه کان موافقت کرد. کوان چی یک سولنادو را در یک گورستان باز کرد تا قدرت شائو کان را تقویت کند. سایبر ساب زیرو با برادرش نوب سایبوت مبارزه کرد، در حالی که نایت ولف کوان چی را شکست داد. جسد نوب به داخل سولنادو پرتاب شد و این نوب را از بین برد و در ادامه باعث متلاشی شدن سولنادو شد. ریدن خوشحال شد، اما وقتی دید که طلسمش هنوز در حال ترکیدن است، برای دومین بار حدس زد که اقدام بعدی چه خواهد بود. لیو کانگ همچنان صبر خود را از دست داد.
او و لیو کانگ رفتند تا با خدایان بزرگ صحبت کنند که مطلقا هیچ کاری در این میان انجام نداده بودند و حتی ادعا کردند که کان هنوز کار اشتباهی انجام نداده است. در حالی که این اتفاقات در حال انجام بود، جنگجویان زمین با لین کوئی مبارزه کردند. از طرفی قبل از حمله، کان تصمیم گرفت شنگ سونگ را بکشد و از نیروهای زندگی او برای تقویت سیندل استفاده کند. این نسخهی قویتر از سیندل، به تنهایی جید، استرایکر، ساب زیرو، کابال، جکس، اسموک و کیتانا را کشت. نایتولف خودش را فدا کرد تا بالاخره جلوی او را بگیرد. ریدن و لیو به کیتانای در حال مرگ رسیدند. لیو بالاخره از تصمیمات احمقانهی رایدن خسته شده بود.
ریدن ناامید به ندررلم رفت تا پیشنهاد یک معامله را به کوان چی بدهد. کوان چی البته نیازی به آن نداشت زیرا قبلا با شائو کان معامله کرده بود. در واقع در ازای خدمات او، او باید روح رزمندگانی که در طول جنگ بین زمین و اوتورلد کشته شده بودند را حفظ میکرد. او سپس نسخههای مرده همه از سیندل گرفته تا کونگ لائو را برای حمله به سمت ریدن فرستاد. ریدن با دست خالی آنجا را ترک کرد اما کوان چی به او اشاراتی در مورد نحوهی توقف کان داد.
در «او باید برنده شود!» منظور شائو کان بود. اگر لیو کانگ با او میجنگید، کان رانده میشد، اما او در نهایت زنده میماند تا یک روز دیگر مبارز کرده و در نهایت همهی آنها را بکشد. اگر کان به سادگی قلمروها را با هم ادغام میکرد، خدایان بزرگ بالاخره دلیلی برای دخالت داشتند. در واقع کوان چی او را طوری قرار داده بود که در تمام مدت شکست بخورد. لیو فکر کرد این نقشه مزخرف است و به هر حال دنبال کان رفت. ریدن سر راه لیو قرار گرفت و به طور تصادفی او را کشت. ریدن با التماس فراوان برای بخشش، وقتی لیو قبل از مرگ بر اثر زخمهای زیاد نام او را نفرین کرد، وحشت کرد.
کان قلمروها را ادغام کرد و قویتر شد. خدایان بزرگ ریدن را تقویت کرده و به او کمک کردند تا کان را شکست دهد. سپس روح او را تکه تکه کردند. شائو کان مرده بود. سرانجام طلسم رایدن خود به خود شکلی مناسب به خود گرفت. البته این هزینهی هنگفتی به همراه داشت. از بین قهرمانان داستان، فقط ریدن، جانی کیج و سونیا زنده ماندند. وقتی آنها رفتند، به نظر میرسید که کوان چی کلاه خود ویران شدهی کان را تحسین میکند. همه چیز طبق برنامه پیش میرفت. شینوک نیز به زودی از ندررلم فرار کرده و این بار به سختی کسی وجود داشت که با آنها مخالفت کند.
تهاجم ندررلم (Mortal Kombat X)
شرایط در این نسخه بدتر از جنگ خط زمانی اصلی علیه شینوک بود. نه تنها افراد خوب فقط به ریدن، فوجین، جانی، سونیا و کنشی تقلیل یافته بودند، بلکه افراد شرور یک دسته قهرمان زنده و فاسد در کنار خود داشتند. با وجود همهی اینها، جانی کیج همچنان شینوک را شکست داد. مشخص شد که جانی بخشی از یک سلسلهی خاص از جنگجویان مدیترانهای بود که برای کشتن خدایان تربیت و آموزش دیده بودند. زمانی که سونیا در خطر بود، قدرت ژنتیکی جانی شروع به کار کرد و او توانست بر شینوک غلبه کند و او را در طلسم جادویی خود زندانی کند.
کوان چی جانی را مجروح کرد و سعی کرد او را به عنوان یکی از سربازان انتقامجوی خود بازسازی کند. ریدن از جادوی خود برای مبارزه با آن استفاده کرد و نه تنها جانی را نجات داد، بلکه تمام جنگجویان انتقامجوی دیگر را به شکل عادی و انسانی برگرداند. این شامل جکس، اسکورپیون و ساب زیرو (کوآی لیانگ) میشد. ریدن بالاخره راهی برای نجات دوستانش پیدا کرد و متأسفانه، کوان چی فرار کرد. پس از جنگ، جانی و سونیا ازدواج کردند و صاحب یک دختر به نام کسی (Cassie) شدند. این ازدواج عمر کوتاهی داشت و آنها عمدتا به دلیل وظایف ویژهی سونیا طلاق گرفتند. جکس بیش از حد تحت تأثیر خاطرات خود به عنوان یک سرباز شیطانی قرار گرفت و با روانپزشک خود صحبت کرد. این دو همچنین یک دختر به نام ژاکی (Jacqui) داشتند. در این میان ساب زیرو، سکتور را کشت و لین کوئی را از پایه بازسازی کرد.
از سوی دیگر اسکورپیون نمیدانست با خودش چه کند، اما کنشی به او کمک کرد تا با انسانیتش ارتباط برقرار کند. در ادامه اسکورپیون تصمیم گرفت تا شیرای ریو را بازسازی کند و کسانی را که عزیزانشان را نیز از دست داده بودند، به خدمت بگیرد. ریدن با استفاده از قطعات کامیدوگو که اکنون به شکل خنجرهایی شده بودند، طلسم شینوک را به دور از واقعیت پنهان کرد. او آنها را به افراد مختلف داد تا از آنها در مقابل شر محافظت کنند. در جای دیگر، با رفتن شائو کان، دختر او یعنی میلینا، تاج و تخت را در اوتورلد بدست گرفت. کوتال (Kotal Kahn) یا همان بولوک که در طول سالها به عنوان زیردست شائو کان کار میکرد، دیگران را متقاعد کرد که از او پیروی کنند و میلینا را مجبور کرد که در طی یک شورش ناگهانی مخفی شود. باراکا یکی از قربانیان این اپیزود داستانی کوچک بود که توسط دیوورا (D’Vorah)، یک حشرهی مونث ترسناک، کشته شد. اکنون با نام کوتال کان، حلقهی درونی امپراتور جدید شامل دیوورا، رپتایل، ارمک، ارون بلک، فرا (Ferra) و تور (Torr) میشد.
توافقنامهی ریکو (سری کمیکهای Mortal Kombat X)
کنشی مخفیانه به عنوان یکی از اعضای اژدهای سرخ عمل میکرد، اما پوشش او کنار رفت. اژدهای سرخ اطلاعات زیادی در مورد او داشت، از جمله اینکه او پسری نامشروع با زنی به نام سوچین (Suchin) داشت. کنشی برای نجات سوچین موفق نبود، اما توانست از پسرشان تاکدا (Takeda) محافظت کند. کنشی تاکدا را به اسکورپیون سپرد تا از او محافظت و بزرگ کند، در حالی که خودش برای نابود کردن اژدهای سرخ رفت. در این میان هاویک نقشهای را ترتیب داد که خنجرهای کامیدوگو را نفرین کرده و جنگجویان خاصی را در اختیار میگرفت. هاویک با استفاده از ریکو و دیگران به عنوان سرباز، تلاش کرد تا طلسم شینوک را احضار کند و از آن به عنوان راهی برای گسترش هرج و مرج در قلمروها استفاده کند. دسیسههای او باعث مرگ ماوادو، کینتارو، ریکو، پدر گورو، پدر کوتال کان و کل شیرای ریو (به استثنای اسکورپیون و تاکدا) شد.
در حالی که تهدید هاویک به اندازهی کافی بزرگ بود که حتی کوتال کان و میلینا تصمیم گرفتند با هم علیه او همکاری کنند، تاکدا و اسکورپیون کار او را تمام کردند. اسکورپیون سر هاویک را از تن جدا کرد و با سر هنوز زندهی او به ندررلم تله پورت کرد و آن را برای شکنجه به مولوک و درامین سپرد. در ادامه کوتال کان و سونیا بر سر پیمانی به نام توافقنامهی ریکو به توافق رسیدند. توافقنامهای که آنها را متحدانی ناآرام تبدیل کرد.
نسل جدید (Mortal Kombat X)
۲۰ سال از جنگ ندررلم گذشته بود. در آن زمان، ساب زیرو با اسکورپیون صحبت و به او ثابت کرد که تمام درگیریهای آنها بر اساس دسیسههای کوان چی بوده است. برای جبران این موضوع، اسکورپیون خود را وقف نابودی کوان چی کرد. در این میان جانی کیج گروهی از جوانان را برای آموزش سازماندهی کرد تا بتوانند مسئولیت گارد قدیمی را بر عهده بگیرند. این شامل تاکدا، کسی کیج، ژاکی و پسر عموی کونگ لائو، کونگ جین (Kung Jin)، بود. در همین حین، کینو دستش را به طلسم شینوک رساند و آن را به میلینا فروخت تا به او کمک کند تا جایگاه خود را به عنوان ملکهی اوتورلد بدست آورد.
تیم کسی کیج به اوتورلد رفت تا از کوتال کان کمک بگیرد. کوتال سعی کرد آنها را بکشد، اما جوانان به او غلبه کردند و دو طرف برای دستگیری میلینا با هم همکاری کردند. دیوورا میلینا را اعدام کرد. پس از آن، کوتال کان از بازگرداندن طلسم شینوک امتناع کرد زیرا ریدن دو بار نتوانسته بود آن را به نوعی ایمن نگه دارد. البته کوتال متوجه نشد که دیوورا تمام مدت برای کوان چی و شینوک کار کرده است. به لطف بازگشت جکس از بازنشستگی، نیروهای ویژه توانستند کوان چی را دستگیر کنند. سپس اسکورپیون ظاهر شد و همه را وادار کرد تا شاهد ضرب و شتم و شکنجهی او بدون توجه به سرنوشت دیگران باشند. دیوورا نیز ظاهر شد و طلسم را به کوان چی داد. آخرین کلمات او طلسمی بود که شینوک را زنده میکرد چرا که اسکورپیون سر کوان چی را از تنش جدا کرد.
حال نه تنها شینوک بازگشته بود، بلکه قهرمانان سقوط کرده دیگر هرگز نمیتوانستند انسان شوند. فقط در آن زمان اسکورپیون بود که به حماقت خود پی برد. شینوک جینسی (Jinsei) را تصاحب کرد و در حالی که جانی کیج را شکنجه میداد، انرژیها را با شرارت خود مسموم کرد. اعضای تیم کسی کیج، در کنار لین کوئی، از طریق نیروهای کوتال کان و جنگجویان شینوک به نبرد پرداختند. ژاکی حتی با شکست دادن ارمک انتقام پدرش را گرفت. کسی با شکل واقعی شینوک روبرو شد. دیدن پدرش در خطر باعث شد تا قدرتهای او شکل گرفته و او توانست درست مانند جانی ۲۰ سال قبل، برندهی مبارزه با شینوک شود. ریدن برای پاکسازی جینسی، خود را در انرژیهای آن قرار داده بود. شینوک شکست خورد، جهان نجات یافت و جانی و سونیا دوباره به هم رسیدند.
هرچند این یک پایان خوش نبود. فداکاری ریدن باعث شد که او فاسد شده و او شروع به استفاده از طلسم شینوک به عنوان یک سلاح کرد. او مانند وجه تاریکتر خود از جدول زمانی اولیه شد و آماده بود تا هر چیزی را که خطری احتمالی برای زمین میدانست، از بین ببرد. برای اینکه نشان دهد در کارش جدی است، به ندررلم سفر کرد و با انداختن سر زنده و رنج کشیدهی شینوک به پای فرمانروایان جدید یعنی نسخههای بازگشتهی لیو کانگ و کیتانا، به آنها هشدار داد. او همچنین سعی کرد جنگی را با اوتورلد آغاز کند، اما کوتال کان با فراخوانی مورتال کامبت او را متوقف کرد. به لطف کمک بو رای چو (Bo’ Rai Cho)، استاد لیو کانگ، کونگ لائو و شوجینکو، زمین شکست خورد و اوتورلد از خشم ریدن در امان ماند. با این حال، ریدن توانست کسی کیج را فریب دهد تا شوجینکو را بکشد و از این طریق از زنده شدن اوناگا در این جدول زمانی جلوگیری کند.
انتقام کرونیکا (Mortal Kombat 11)
تایتان کرونیکا (Kronika)، مادر شینوک و سیتریون (Cetrion)، الههی فضیلت، بود. کرونیکا شنهای زمان را کنترل میکرد و آرزو میکرد که واقعیت به نفع هر دو فرزندش یعنی درگیری بیپایان بین خیر و شر در طول اعصار باشد. بریده شدن سر شینوک تعادل را به نفع خیر بر هم زد. در حالی که کرونیکا میتوانست زندگی انسانها را دستکاری کند، قدرتهای او روی خدایان کار نکرد. او در واقع سعی کرده بود واقعیت را با ایجاد جداول زمانی پشت سر هم فرم هد، اما ریدن همه چیز را برای او خراب کرد. در بسیاری از این خطوط زمانی، او لیو کانگ را برای مبارزه با ریدن فریب داد زیرا هر دوی آنها با هم یک تهدید بالقوه برای او بودند.
در همین حال، ریدن نیروهای ویژه را در یک ماموریت به سمت ندررلم هدایت کرد تا نیروهای لیو کانگ و کیتانا را فلج کرده و پایگاه آنها را نابود کنند. اگرچه این عملیات موفقیتآمیز بود، اما به قیمت جان سونیا تمام شد. کرونیکا مدت کوتاهی بعد در ندررلم ظاهر شد تا پایگاه را به حالت عادی بازگرداند و نسخههای بازگشتهی لیو کانگ و کیتانا را به خدمت بگیرد. در واقع برنامهی او ایجاد یک جدول زمانی جدید بود که ریدن در آن وجود نداشت. او فقط به آیتمهای خاصی نیاز داشت تا به تقویت تواناییهایش برای انجام این کار کمک کنند.
کرونیکا برای کمک به نقشهی خود، شکاف زمانی عظیمی ایجاد کرد و قهرمانان و شروران مختلف از دوران مورتال کامبت ۲ وارد زمان حال شدند. در حالی که بسیاری توانستند با همتایان خود تعامل داشته باشند، خدایان تحت قوانین متفاوتی زندگی میکنند و نسخهی شوم و مدرن ریدن به طور کامل ناپدید شد. در این میان خود جوانترش از کشف اینکه او به چه نوع هیولایی تبدیل خواهد شد، وحشت داشت. این در حالی بود که بقیه بیشتر با فجایعی که قرار بود تحمل کنند، مواجه میشدند. قهرمانان شامل لیو کانگ، کونگ لائو، کیتانا، سونیا، جکس، جانی کیج و جید بودند.
کرونیکا عمدتا با وعدهی دادن یک زندگی پربار در جدول زمانی جدید، جنگجویان را به خدمت میگرفت. او خدمتکارانی نظیر گراس (Geras)، سیتریون، دیوورا، کینو، فراست و جکس را داشت. از گذشته، او شائو کان، اسکارلت (Skarlet)، نوب سایبوت، کینو، ارون بلک، کابال، اسکورپیون، سکتور و سایرکس را نیز آورد. فراست که احساس میکرد لین کوئی راه خود را گم کرده است و ریدن هرگز به او احترامی را که شایستهی او بوده، نداده، خود را به یک سایبورگ تبدیل کرد. در این میان بسیاری از جنگجویان لین کوئی ربوده شدند و به ابزار کرونیکا تبدیل شدند. همچنین مشخص شد که کوتال کان و جید قبل از همهی این جریانها عاشق هم بودهاند. این شکاف زمانی از طرفی باراکا و نژاد تارکاتان او را که قبلا کوتال آن را به طور کامل نابود کرده بود، بازگرداند. کوتال که بار دیگر به نسلکشی آنها دست زد، توسط جید متوقف شد و این دو در نهایت توسط شائو کان دستگیر شدند.
کیتانا که برای رویارویی با ارتشهای کرونیکا به سرباز نیاز داشت، باراکا و شیوا (Sheeva) را متقاعد کرد تا به او بپیوندند. شائو کان، کوتال کان را در نبرد فلج کرد، اما با قیام کیتانا، مرگ او مختل شد. کیتانا گلوی شائو کان را برید و او را به طرز وحشتناکی زخمی کرد. کوتال از سمت حاکم اوتورلد کنار رفت و این مقام را به کیتانا کان سپرد.
در این میان سکتور خود را به همراه پایگاه نیروهای ویژه نابود کرد. سونیا در نهایت نسخهی جوانتر کینو را کشت که به نوبه خود کینوی مدرن را کشته بود. اسکورپیون مدرن در اثر حملهی سمی دیوورا مرد. این حادثه به خود جوانتر و شیطانی او الهام بخشید تا طرف خود را عوض کند و به قهرمانان بپیوندد. سیتریون نیز همهی خدایان بزرگ دیگر را کشت و به نوعی وفاداری خانوادگی را به اخلاقیات ترجیح داد. از سوی دیگر، ریدن از سر ناامیدی، طلسم شینوک را به دست گرفت و این باعث شد که او خشنتر و منفورتر شود. با این حال مبارزه با لیو کانگ جوانتر، خاطرات ریدن از نبردهای متعدد آنها در جدوال زمانی قبلی را برانگیخت. ریدن متوجه شد که همکاری او و لیو کانگ کلید پیروزی است. هرچند کرونیکا لیو کانگ را ربود.
ریدن افرادی را برای نفوذ به محل کرونیکا در ندررلم رهبری کرد. شیاطین و سایبورگهای کرونیکا توسط راهبان شائولین، سربازان نیروهای ویژه، جنگجویان اوتورلد و غیره مورد حمله قرار گرفتند. آنها گراس را که ظاهرا نمیمرد، شکست دادند. جکس مدرن نیز متوجه شد که در طرف اشتباهی است و به قهرمانان پیوست. لیو کانگ که از دنیا رفته بود، روح و قدرت لیو کانگ جوانتر را جذب کرد، اما باز هم از ریدن شکست خورد. ریدن لیو کانگ را گرفت و راه حلی پیدا کرد. او روح خود را با لیو کانگ آمیخت. لیو به خدای آتش و رعد و برق تبدیل شد و این نه تنها به او قدرت رهبری داد، بلکه او را از اقدامات کرونیکا نیز مصون ساخت.
کرونیکا نبرد را تغییر داد، بنابراین در حالی که لیو کانگ تحت تأثیر قرار نگرفت، متحدانش بازگشتند. در نهایت این دو با هم مبارزه کردند. لیو کانگ در نبرد پیروز شد، کرونیکا را تبدیل به شیشه و سپس او را شکست. ریدن بدن لیو کانگ را ترک کرد و زندگی به عنوان یک فانی را انتخاب کرد. حال لیو کانگ که هنوز یک خدا بود، نگهبان جدید زمان شده و خط زمانی جدیدی را میسازد. ریدن فانی پذیرفت که از بقیهی زندگی طبیعی خود برای کمک به راهنمایی خدای جدید استفاده کند.
خیانت شنگ سونگ (Mortal Kombat 11: Aftermath)
قبل از اینکه لیو کانگ بتواند خیلی دور شود، پورتالی باز شد که شنگ سونگ، فوجین و نایتولف را نشان میداد. ظاهرا این سه نفر از پیوستن به کرونیکا خودداری کرد و از خود زمان تبعید شده بودند.در واقع تنها جادوی شنگ سونگ توانسته بود آنها را آزاد کند. شنگ به لیو کانگ هشدار داد که متوقف شود، زیرا او به تاج جادویی کرونیکا نیاز داشت تا بتواند با موفقیت از ساعت شنی خود استفاده کند. اگر این کار را نمیکرد، تمام واقعیت از هم میپاشید. متأسفانه تاج کرونیکا در نبرد نهایی آنها از بین رفت.
شنگ پیشنهاد کرد که خودش، فوجین و نایتولف را به اتفاقات داستان قبلی بفرستد تا تاج را بدزدند. پس از گفتوگوی خصوصی با فوجین، لیو کانگ این شرایط را پذیرفت. این سه نفر در زمانی ظاهر شدند که کیتانا شائو کان را زخمی کرده بود و عنوان حاکم اوتورلد را به دست گرفته بود. نقشهی اصلی شنگ شامل زنده کردن سیندل برای مبارزهی نهایی با سیتریون بود. در حالی که به نظر میرسید که همه چیز طبق برنامه پیش میرود، فوجین تاج را در اختیار گرفت.
البته شنگ سونگ و سیندل با هم نقشه کشیدند و شائو کان را نجات و مسیر جنگ را تغییر دادند. افرادی مانند شیوا، کوتال کان و کونگ لائو در حالی کشته شدند که شائو کان تاج و تخت خود را پس گرفت. شنگ فرم ریدن را گرفت و اصرار کرد که فوجین تاج را تحویل دهد. پس از یک مکث، فوجین این کار را انجام داد. شنگ با تاج و تخت، روح فوجین و ریدن را قبل از خیانت به دیگر متحدانش یعنی شائو کان و سیندل و جذب روح آنها، از آن خود کرد. حال شنگ سونگ قدرت لازم را برای کشتن کرونیکا داشت.
در این میان، خدای آتش، لیو کانگ، از یک پورتال ظاهر شد. دو رقیب به مصاف هم رفتند و لیو کانگ پیروز شد. وقتی لیو کانگ تاج را روی سر خود گذاشت، شنگ سونگ به خاک تبدیل شد. او سپس یک تایتان شد و کار بر روی یک جدول زمانی کاملا جدید را آغاز کرد. اگرچه همانطور که بعدا متوجه شد، پیروزی او در برابر شنگ سونگ آنقدرها هم که در ابتدا فکر میکرد، قطعی نبود.
عصر جدید (Mortal Kombat 1)
لرد لیو کانگ واقعیت جدیدی را با ساعت شنی جادویی خلق کرد. پس از سالها برنامهریزی و تنظیم همه چیز با گراس در کنارش، لیو کانگ متوجه شد که دلش برای برخورد شخصی با فانیها تنگ شده و میترسید که نقشش به عنوان محافظ زمان او را مانند کرونیکا دیوانه کند. او قدرت مطلق خود را کنار گذاشت و در عوض خود را به خدای آتش و محافظ دنیای زمین تنزل داد. گراس به طور مخفیانه قدرت از دست رفتهی لیو کانگ را پنهان کرد و احساس کرد که ممکن است روزی به آن نیاز داشته باشد.
در این جدول زمانی جدید، لیو کانگ با حکمرانان دنیای خارج از جهان، جرود و سیندل، صلح ایجاد کرد. هر صد سال، آنها یک تورنمنت جنگی بین اوتورلد و زمین به عنوان جشن برگزار میکردند. این کار نتیجه داد و دو طرف در طول این سالها بردهایی مساوی کسب کردند. لیو کانگ احساس میکرد که مسابقات آینده برای پیروزی زمین بسیار مهم است، زیرا ژنرال شائو از اوتورلد جسورتر شده و پیروزی اوتورلد شانس او را برای تمایل به تهاجم افزایش میداد.
البته ژنرال شائو همان شائو کان در جدول زمانی جدید بود. لیو کانگ سعی کرد شرورهای خاصی را در موقعیتهایی قرار دهد که یا از موفقیت خود احساس رضایت کنند یا در گمنامی به کار خود ادامه دهند. به عنوان مثال شنگ سونگ یک فروشندهی روغن مار و کوان چی یک معدنچی شده بود. در این میان موجودی به نام داماشی که بسیار شبیه کرونیکا به نظر میرسید، مداخله کرد و به آن دو گفت که آنها قرار است به او کمک کنند تا بر قلمروها حکومت کند. این دو به جادوگران ماهری تبدیل شدند و به دولت اوتورلد راه یافتند. کوان چی به یک مشاور مورد اعتماد با مهارت در پیشگویی تبدیل شد و شنگ سونگ برای درمان بیماری تارکات پرنسس میلینا که به تدریج او را به یک هیولای تشنه به خون تبدیل میکرد، موظف شد.
گفتنی است که در مقطعی، جرود به قتل رسیده بود. سیندل با دخترانش میلینا و کیتانا در کنار او بر اوتورلد حکومت کرد. میلینا وارث تاج و تخت بود، اما بیماری و رابطهی پنهانی او با محافظش تانیا (Tanya)، نقش او را به خطر انداخت. کیتانا به او وفادار بود و سعی میکرد او را در مسیر خود نگه دارد، در حالی که اظهار داشت که علاقهای به ملکه شدن ندارد. از سوی دیگر، لیو کانگ با کمک لین کوئی که به حفاظت از زمین اختصاص داده شده بود، قهرمانان خود را برای مسابقات پیش رو جمع کرد. آنها جانی کیج، ستارهی محو شدهی سینما، کنشی عضو یاکوزا، کونگ لائو، کشاورز مغرور و ریدن بودند. ریدن جایگاه خود را به عنوان نمایندهی زمین بدست آورد و لیو کانگ به او تواناییهای رعد و برق اعطا کرد.
این مسابقات در اکثر موارد موفقیتآمیز بود. ریدن هر رقیبی را که سیندل به سوی او فرستاده بود، از جمله ژنرال شائو، شکست داده بود. تنها مسئله هنگامی پیش آمد که شائو در طول یک ضیافت با خوردن زیاد نوشیدنی باعث حادثه شد. از طرفی همانطور که مشخص شد، کوان چی به سیندل و شائو یک پیشگویی جعلی دربارهی تسخیر اوتورلد توسط لیو کانگ گفته بود و شائو برای جلوگیری از آن احساس وظیفه میکرد. این به حدی بود که او خود را آماده میکرد تا علیه سیندل برای محافظت از اوتورلد کار کند.
پس از پایان مسابقات، گرااس به لیو کانگ گفت که چگونه زندگی برنامهریزی شدهی شنگ سونگ توسط یک خیرخواه مرموز مختل شده و او در حال دستکاری سیندل است. لیو کانگ تعدادی از قهرمانان زمین را برای تحقیق فرستاد، اما به دلیل سوء تفاهم، خشم بین قلمروها دامن زد و احتمال جنگ را بیشتر کرد. کونگ لائو، جانی و کنشی با کمک باراکا، رپتایل و آشرا (Ashrah) که همگی قهرمانان این واقعیت بودند، به خانه بازگشتند.
شنگ سونگ و کوان چی قصد داشتند که ارتش مومیایی شدهی اوناگا را مانند جدول زمانی اصلی به سلاح تبدیل کنند. آنها توانستند جنگجویان زیادی را به سمت خود جذب کنند. قابل توجهترین آنها ساب زیرو (بیهان) بود. استاد بزرگ لین کوئی که با استفاده از این قبیله برای محافظت از زمین انتخاب شده بود. همچنین هاویک شهروند سیدو وجود دشت که میخواست همه چیز را به نام هرج و مرج بسوزاند و رین (Rain)، جادوگر برتر اوتورلد که شنگ سونگ را دنبال کرد تا تواناییهای جادوگری خود را افزایش دهد. کوان چی همچنین ارمک این واقعیت را از روح افرادی که در یک قبرستان جنگلی دفن شده بودند، ایجاد کرده بود. این شامل روح جرود بود که بعدها توانست کنترل بدن ارمک را در دست بگیرد و به قهرمانان بپیوندد.
لیو کانگ که از جلوگیری از جنگ بین قلمروها ناامید شده بود و میخواست با هر وسیلهای نقشههای شنگ سونگ را متوقف کند، از نقش خود به عنوان نگهبان سابق زمان برای سیندل تعریف کرد و در عین حال شواهدی از شرارت شنگ را نیز نشان داد. در حالی که آنها موفق به شکست شنگ سونگ شدند، سیندل به شدت مجروح شد. روح او در بدن ارمک جذب شد و به او و جرود اجازه داد تا دوباره با هم باشند. در این میان میلینا ملکهی جدید دنیای بیرون شد.
در ادامه داماشی شکل واقعی خود را نشان داد. او به طور تکاندهندهای شنگ سونگ تایتان (Titan Shang Tsung)، یک شنگ سونگ قدرتمندتر از یک جدول زمانی موازی بود و معلوم شد که نبرد حماسی بین لیو کانگ و شنگ سونگ بر سر ساعت شنی کرونیکا در بازی قبلی عواقبی غیرقابل پیشبینی داشته است. این نه تنها یک جدول زمانی ایجاد کرد که در آن شنگ سونگ در مبارزه پیروز شد و به نگهبان زمان تبدیل شد، بلکه جداول زمانی دیگری را نیز ایجاد کرد که در آن سایر جنگجویان کسانی بودند که کرونیکا را غصب کردند. شنگ سونگ تایتان قصد داشت چشمانداز لیو کانگ را به طور کامل از بین ببرد و سپس سایر خطوط زمانی را فتح کند.
لیو کانگ توانست با انرژیهایی که او را به یک تایتان تبدیل کرده بودند، دوباره پیوند بخورد. او نسخههای تایتان متحدانش را از خطوط زمانی مختلف فراخواند. آنها با هم ارتشی از قهرمانان مولتیورس را گرد هم آوردند، در حالی که سنگ سونگ تایتان ارتشی از شروران را گرد هم آورد. دو طرف نبردی وحشتناک داشتند که با مرگ سنگ سونگ تایتان به پایان رسید. در نهایت بازماندگان به جدول زمانی صحیح خود بازگشتند. ساعاتی بعد، نسخهای از هاویک تایتان ظاهر شد که از این که تمام هرج و مرج را از دست داده، عصبانی بود. او قصد داشت یک نبرد چندجانبه دیگر را ایجاد کند، اما دوام آن را طولانیتر کند.
در خط زمانی اصلی، جانی کیج با ایجاد یک جهان سینمایی مورتال کمبت به مردم کمک کرد تا وجود اوتورلد را بپذیرند. کنشی با کمک مامور دولتی جکسون بریگز توانست یاکوزا را نابود کند. پس از آن، این دو آژانس تحقیقاتی اوتورلد را تأسیس کردند. اسکورپیون (کوآی لیانگ در این واقعیت) و اسموک از لین کوئی فرار کردند تا قبیلهی نینجاهای خود (شیرای ریو) را پایهگذاری کنند و بعدها هانزو هاساشی جوان را به خدمت گرفتند. ریدن همچنین با آنها تمرین کرد تا به او در کنترل هر گونه مشکل احتمالی در کنترل خشم کمک کند.
ژنرال شائو و معاونش ریکو تلاش کردند تا با ارتش خود اوت ورلد را تصرف کنند، اما کیتانا توانست ارتش اوتورلد را رهبری کرده و آنها را به عقب بکشاند. شائو اوناگا را از زندان آزاد کرد، به این امید که روزی بتواند او را تبدیل به سلاح خود کند. ریکو نیز با اینکه میدانست این میتواند به قیمت جانش تمام شود، سعی کرد اوناگا را کنترل کند.
در این میان هاویک پیشنهاد محافظت از رین را داد. رین از جادوی آب خود برای ایجاد یک موج عظیم استفاده کرد که پایتخت سیدو را نابود کرد. در حالی که هاویک از آزادی مردمش به وجد آمده بود، تلفات جانی عظیم بر رید چیره شد و او به دنیای اوتورلد بازگشت تا خود را تسلیم کند و مجازات را بپذیرد.
در نهایت روند بازیابی قدرت باعث شد تا لیو کانگ جاودانگی خود را از دست بدهد. او هنوز برای اعصار مختلف توانایی زندگی داشت، اما دیگر ابدی نبود و به جانشینی به عنوان نگهبان زمان نیاز داشت. او گراس را برای تصدی این سمت انتخاب کرد. گراس اکنون خطوط زمانی را نظارت کرده و همواره مراقب تهدید بعدی است.
منبع: Den of Geek
بیشتر بخوانید: مورتال کامبت از صفر تا صد؛ سهگانهی کلاسیک و پیدایش مجموعه (قسمت اول)
بیشتر بخوانید: مورتال کامبت از صفر تا صد؛ اوج مورتال کامبتهای دوبعدی (قسمت دوم)
بیشتر بخوانید: مورتال کامبت از صفر تا صد؛ ظهور مورتال کامبتهای سهبعدی (قسمت سوم)
بیشتر بخوانید: مورتال کامبت از صفر تا صد؛ تکامل مورتال کامبتهای سهبعدی (قسمت چهارم)
بیشتر بخوانید: مورتال کامبت از صفر تا صد؛ مبارزه با دنیای دیسی و کنسولهای دستی (قسمت پنجم)