مورتال کامبت از صفر تا صد؛ مبارزه با دنیای دیسی و کنسولهای دستی (قسمت پنجم)
در پنجمین قسمت از سری مقالات تاریخچهی سری بازی «مورتال کامبت» (Mortal Kombat) مروری بر چندین بازی دیگر از مورتال کامبت خواهیم داشت. در مقالهی قبلی بهصورت کامل به بررسی سه بازی مورتال کامبت: فریب» (Mortal Kombat: Deception)، «مورتال کامبت: راهبان شائولین» (Mortal Kombat: Shaolin Monks) و «مورتال کامبت: آرماگدون» (Mortal Kombat: Armageddon) پرداختیم، این بار میخواهیم در ابتدا به سراغ بازی «مورتال کامبت در مقابل دنیای دیسی» (Mortal Kombat vs. DC Universe) برویم و سپس مروری بر پورتهای مختلفی از مورتال کامبت داشته باشیم که برای کنسولهای دستی و قابلحمل عرضه شدهاند.
بیشتر بخوانید: مورتال کامبت از صفر تا صد؛ سهگانهی کلاسیک و پیدایش مجموعه (قسمت اول)
بیشتر بخوانید: مورتال کامبت از صفر تا صد؛ اوج مورتال کامبتهای دوبعدی (قسمت دوم)
بیشتر بخوانید: مورتال کامبت از صفر تا صد؛ ظهور مورتال کامبتهای سهبعدی (قسمت سوم)
بیشتر بخوانید: مورتال کامبت از صفر تا صد؛ تکامل مورتال کامبتهای سهبعدی (قسمت چهارم)
Mortal Kombat vs. DC Universe
ممکن است ایده اصلی اد بون برای مورتال کامبت ۸ یک بازنگری تاریک، خشن و جدیتر از سری مورتال کامبت بوده که شبیه به گیرز آو وارز (Gears of War) به نظر میرسید اما این ایده هرگز عملی نشد و پیش از آنکه چیزی از آن ببینیم، پروژه کنسل شد. شاید آن ایده چیز خوبی از آب در میآمد اما چیزی که مطمئن هستیم، این است که جایگزینش اینگونه نشد. در این میان، استودیو میدوی گیمز آماده بود تا برای همیشه تسلیم مشکلات مالی شود و پروژه جاهطلبانه «جان وو» و «چو یون فت» یعنی Stranglehold کمکی به این شکست بزرگ نکرد؛ پروژهای که در واقع دنباله رسمی فیلم کلاسیک وو / چو یعنی فیلم سرسخت (Hard Boiled) است. آن بازی بیش از یک میلیون نسخه فروخت اما کافی نبود.
پروژهای که میتوانست سرنوشت استودیو میدوی را تغییر دهد اما در واقع به پروژهی یکی مانده به آخر این استودیو تبدیل شد (آخرین بازی که میدوی تولید کرد، Wheelman بود که توسط استودیوی نیوکاسل و استودیوی Tigon وین دیزل توسعه یافت). غول سابق آرکید با شرکت سرگرمیهای تعاملی برادران وارنر همکاری کرد تا میان مورتال کامبت و قهرمانان و شروران کتابهای کمیک دیسی (DC) یک کراساور (Crossover) ایجاد کند. این بازی، با عنوان «مورتال کامبت در مقابل دنیای دی سی» (Mortal Kombat vs. DC Universe) یا بهصورت مخفف MK vs. DC ، در ۱۶ نوامبر ۲۰۰۸ برای ایکسباکس ۳۶۰ و پلیاستیشن ۳ منتشر شد.
روی کاغذ، این ایدهی اصلاً بدی نبود. همانطور که میدانیم، کپکام با بازیهای X-Men vs. Street Fighter و «مارول در مقابل کپکام» (Marvel vs. Capcom) توانسته بود به موفقیت برسد؛ پس چرا رقیب قدیمی استریت فایتر نتواند با رقیب قدیمی مارول یک کراساور جذاب تولید کند؟ خوب، به جز آنکه کپکام در دهه ۹۰ بازیهای مبارزهای بهمراتب بهتری نسبت به میدوی در دهه ۲۰۰۰ ساخت که شاید برخی از علاقهمندان به بازیهای مبارزهای آن را تا حدودی مهم بدانند. علاوه بر این، داستان دیوانهوار مورتال کامبت و چیزهای موجود در کمیک ابرقهرمانی اساساً با یکدیگر جفتوجور میشوند.
البته استریت فایتر هیچگاه به خاطر جلوههای بصری خشن و مبارزانی که ستون فقرات یکدیگر را جدا میکنند، شناخته نمیشود، چیزی که اتفاقاً بخش اصلی هویت مورتال کامبت را تشکیل میدهد و به همین دلیل مورتال کامبت در وهله اول به یک پدیده فرهنگی تبدیل و معروف شد. در حالی که کمیکهای دیسی اغلب اوقات با آثار کاملاً خانوادگی فاصلهی زیادی دارند و فضای تاریکتری دارند و با خون و خونریزی هم بیگانه نیستند اما بسیاری از این چیزها با سطح خشونت مورتال کامبت هنوز فاصله دارد و تقریباً اکثر خشونت موجود در آن کمیکها هم به این بازی اضافه نشد چراکه این بازی برای ردهی سنی نوجوان ردهبندی شد. حدس میزنم دیسی نمیخواست بازیکنان ببینند بتمن و سوپرمن توسط شخصیتهای مورتال کامبت تکهتکه میشوند یا شاید هم میدوِی و برادران وارنر تصور میکردند که اگر بتوانند بازی را به مخاطبان جوانتر بفروشند، پول بیشتری به دست میآورند.
علیرغم ردهبندی سنی نوجوان، هنوز در بازی MK vs. DC فیتالیتی وجود داشت. شخصیتها قطعاً در این بازی میمیرند. آنها یخ میزنند و متلاشی و منفجر میشوند، به سرشان شلیک میشود و از این قبیل چیزها. کمی خون هم وجود دارد، هر چند که اصلاً در آن سطح خشونت نیست و نه زمین را لکهدار میکند و نه چیزهای جالبی مثل آن.
با این حال، سوپرمن، بتمن و بقیهی قهرمانان دیسی فردی را نمیکشند و به جای فیتالیتیهای شخصیتهای مورتال کامبت و تبهکاران دیسی، یک حرکت تمامکننده به نام «بروتالیتی قهرمانانه» (Heroic Brutality) دارند. هرچند من شخصاً نمیدانم که چه چیز این قهرمانانه است که فردی که در نبرد شکستخورده را تا حد مرگ کتک بزنید و سپس او را با زخمهای مرگبار رها کنید.
داستان MK vs. DC از آن دست مزخرفاتی است که معمولاً در کمیکهای کراساور میبینید که با توجه به این واقعیت که همه چیز توسط نویسندگان کتابهای کمیک، جیمی پالمیوتی و جاستین گری نوشته شده، منطقی به نظر میرسد. داستان از جایی شروع میشود که شائو کان توسط رِیدن به یک پورتال منفجرکننده پرتاب میشود و در همان زمان سوپرمن همین کار را با دارکساید انجام میدهد که ظاهراً هر دو شرور را نابود میکند اما در واقع باعث میشود که آنها در نهادی به موجودی به نام دارک کان تبدیل شوند زیرا کتابهای کمیک همین شکلی پیش میروند.
خلق شخصیت دارک کان اثر جانبی ادغام دو جهان مورتال کامبت و دیسی بود و ما بلافاصله میبینیم که شخصیتهای دیسی و مورتال کامبت در جهان یکدیگر ظاهر میشوند. نهتنها این، بلکه تحتتأثیر چیزی به نام Kombat Rage قرار میگیرند که باعث میشود یک مبارز نزدیکترین فرد را بهعنوان بدترین دشمن خود ببیند و در نتیجه باعث انواع درگیری و سردرگمی شود. تنها راه برطرفکردن مشکلات و بازگرداندن دنیاها به حالت عادی، شکستدادن دارک کان است.
MK vs. DC اولین باری بود که حالت داستانی به سبک بازیهای امروزی استودیوی ندررلم (NetherRealm Studios) را شاهد بودیم که در آن هر شخصیت با یک شخصیت متفاوت پیش میرود و داستان مثل یک فیلم روایت میشود. در اولین تلاش، حالت داستانی کاملاً زمخت است و در واقع تنها یک سری بهانه برای فرستادن شخصیتها به مکانهای مختلف و مبارزه با یکدیگر است اما هنوز هم یک حالت داستانی به همان سبک است. کارگردانی و بازیگری صدا میتوانست بهتر باشد (هیچکدام از بازیگران صدای واقعی جهان انیمیشنهای دیسی در این کار دخیل نیستند) اما با این حال بهعنوان اولین تلاش مناسب است. همچنین یک کمیک پیشدرآمد نیز در نسخه کالکتورز ادیشن بازی گنجانده شده بود که توسط جان توبیاس طراحی شده بود.
بهجای ۱۵ تا ۲۰ چپتر داستانی پیوسته که در بازیهای جدیدتر استودیو ندررلم به دست میآورید، MK vs. DC یک مسیر داستانی برای مورتال کامبت و مسیر داستانی دیگر برای دیسی دارد. تمام اتفاقات در هر دو مسیر بدون توجه به اینکه چه سمتی را انتخاب میکنید اتفاق میافتند، شما فقط انتخاب میکنید که در کدام یک از آنها شرکت کنید. تنها زمانی که وقایع بین راهها متفاوت میشود، مبارزه نهایی با دارک کان است زیرا بسته به انتخاب شما این ریدن یا سوپرمن است که شخصیت شرور اصلی بازی را میکشد. حتی بعد از آن، کاتسین بازی نشان میدهد که آنها با هم برای شکستدادن دارک کان همکاری میکنند، بنابراین حدس میزنم که هر دو رسماً با او مبارزه میکنند.
MK vs. DC دارای ۲۲ شخصیت قابلبازی است. ۲۰ مورد از آنها از همان ابتدا قابلبازی هستند و تکمیل هر دو مسیر حالت داستانی، شائو کان و دارکساید را آزاد میکند. اگر این سری مطلب را خوانده باشید، بهخوبی با شخصیتهای مورتال کامبت آشنا هستید؛ بنابراین من بیشتر موارد داستانی آنها را مرور میکنم و تنها برای برخی از شخصیتهای دیسی توضیحات بیشتری مینویسم.
شخصیتهای قابلبازی از مورتال کامبت:
اسکورپیون (Scorpion):
وقایع داستانی MK vs. DC مدتی پس از رویدادهایی بازی مورتال کامبت ۲ جریان دارد. این یعنی اسکورپیون در این زمان بهعنوان محافظِ ساب زیرو جوانتر عمل میکند. با این حال، در داستان این بازی او بهعنوان یکی از افراد کوان چی شناخته میشود که میخواهد ساب زیرو را بکشد، چیزی شبیه به داستان او در مورتال کامبت ۴. از آنجایی که داستان این اثر داستان معیار و اصلی سری حساب نمیشود، چنین تغییراتی را میتواند پذیرفت.
در اوایل داستان، اسکورپیون با لیو کانگ (که او جلوی او را از حمله به ساب زیرو گرفته بود) مبارزه میکند و در یک نور زرد ناپدید میشود و درست در مقابل خود بتمن در Batcave ظاهر میشود. بتمن بهسرعت او را شکست میدهد زیرا او بتمن است. هرچند، اسکورپیون بعدها با شکستدادن سوپرمن که با ادغام قلمروها ضعیفشده، خود را رستگار میکند.
ساب زیرو (Sub Zero):
ساب زیرو بهعنوان اولین رقیب در حالت داستانی ظاهر میشود و لیو کانگ را به چالش میکشد چرا که معتقد است راهب شائولین مسئول ناپدیدشدن چندین جنگجوی لین کویی است. ساب زیرو در نهایت به مبارزه با چندین قهرمان دیسی میپردازد و حتی موفق میشود تا بتمن را شکست دهد.
در پایانبندی او در حالت آرکید، او قبیلهی لین کویی را رها میکند و به ورژن مورتال کامبتِ بتمن میشود.
سونیا بلید (Sonya Blade):
سونیا در خط داستانی اهمیت چندانی ندارد، هرچند که موفق میشود کاپیتان مارول (میدانم اسم عجیبی است اما او را با کاپیتان مارول دنیای مارول اشتباه نگیرید!) و گرین لنترن را شکست دهد. در یک مرحله، او باید با کانو همکاری کند که البته طبیعی است که چندان دلِ خوشی بابت این اتفاق نداشته باشد اما به هر حال موفق میشود که خود را قانع کند که او را نکشد.
دربارهی طراحی او حرفهای زیادی برای گفتن وجود دارد اما تنها چیزی که میخواهم در این مورد بگویم این است: هر وقت سونیا را در این بازی و بازی بعدی میبینم، طراحیهای مورتال کامبت ایکس را بیشتر تحسین میکنم.
شنگ سونگ (Shang Tsung):
شنگ سونگ هنوز هم بدون قابلیت تغییر شکلش در گیمپلی افتضاح است. با این حال، او شخصیتی است که در خط داستانی تحتتأثیر Kombat Rage قرار نگرفته است و حتی در جایی از داستان جان لیو کانگ را نجات میدهد.
یکی از فیتالیتیهای او همان ضربه مهلکی است که او برای کشتن برادر لیو کانگ در فیلم مورتال کامبت استفاده کرده بود که اشاره جالبی به آن فیلم است. فکر میکنم خیلی از طرفداران از اینکه این فیتالیتی در بازیهای قبلی نبود، گله کرده بودند.
کیتانا (Kitana):
کیتانا شاهد ادغام اوتورلد و قلمرو دارکساید یعنی سرزمین آپوکالیپس (Apokolips) است و به خاطر نزدیک بودن به دارک کان، خشم شدیدتری نسبت به دیگر شخصیتها پیدا میکند. در حالی که دیگران معمولاً پس از کتکخوردن از آن خارج میشوند، خشم کیتانا تنها زمانی درمان میشود که کوان چی از تمام قدرت جادویی باقیمانده خود برای ازبینبردن عفونت (به منظور جلباعتماد و همکاری رِیدن علیه دارک کان) استفاده کند. او علیرغم اینکه یک شخصیت برجسته در داستان بازی است، اما فصل خاص خود را در حالت داستانی ندارد.
جکس (Jax):
همانند سونیا، جکس در حالت داستانی کار خاصی انجام نمیدهد، مگر اینکه شکستدادن لکس لوتر (که فقط میخواست تکنولوژی پورتال نیروهای ویژه را تحسین کند) و واندر وومن را حساب کنید. من صحنهای را دوست دارم که او سعی میکند بهصورت کاپیتان مارول خشمگین مشت بزند و وقتی تأثیری ندارد، شوکه میشود.
جکس هنوز هم SMG خود را دارد و میتواند آن را در طول مبارزه شلیک کند، اگرچه اجازه ندارد از آن در مبارزهاش علیه واندر وومن استفاده کند. با این حال او هنوز هم میتواند راکتهایی را از بازوانش شلیک کند.
لیو کانگ (Liu Kang):
برای یکبار هم که شده، لیو کانگ قهرمان منتخبی نیست که قرار است برای چندمین بار همه را نجات دهد. او ممکن است پس از پیروزی در مسابقات مورتال کامبت و بههمریختن نقشههای شیطانی شائو کان در اوتورلد، قهرمان ارثرلم باشد اما در این داستان او واقعاً کار زیادی انجام نمیدهد و فصل او بیشتر از هر چیزی یک فصل آموزشی است.
او جلوتر توسط بتمن مورد ضرب و شتم قرار میگیرد و باید در یک مرحله با شنگ سونگ کار کند. سونگ اربابان شائولین لیو کانگ را چندی پیش کشته بود؛ بنابراین این همکاری حتی از آنچه که فکر میکردید، ناراحتکنندهتر و سختتر است.
رِیدن (Raiden):
رِیدن خود را به خاطر ایجاد این همه آشفتگی سرزنش میکند (به هر حال، صاعقهی او بود که شائو کان را به پورتال فرستاد) و در نهایت او تنها جنگجوی مورتال کامبت است که قرار است در کنار سوپرمن با دارک کان مبارزه کند. بقیه مبارزها بعد از اینکه دارک کان ظاهر شد و همه آنها را مجبور کرد با هم بجنگند، از پا درآمدهاند. ریدن و سوپرمن نیز مجبور به مبارزه با یکدیگر میشوند اما در نهایت متوجه میشوند که یک دشمن مشترک به نام دارک کان دارند و باید به جای مبارزه با یکدیگر، خشم خود را بر او متمرکز کنند.
کِینو (Kano):
او هنوز همان جنگجوی عوضی شروری است که میشناسیم و دوستش داریم و حالا معلوم میشود که خیلی هم استرالیایی است. کینو فصل خودش را در حالت داستانی ندارد اما چندین بار در فصلهای دیگر شخصیتها ظاهر میشود.
در یک نقطه از داستان، او به شنگ سونگ حمله میکند زیرا جادوگر به او به خاطر باخت به «یک دلقک» توهین کرد. او همچنین به فلش میبازد و وقتی فلش به Rage Kombat یا همان خشم یا جنون مبارزه مبتلا میشود، تقریباً کشته میشود اما بتمن جان او را نجات میدهد.
باراکا (Baraka):
باراکا هم بخش داستانی مخصوص به خودش را ندارد و بیشتر برای این در بازی حضور دارد که همه او را کتک بزنند که این کار را میکنند! واقعاً نمیدانم چرا او در این بازی حضور دارد؛ زیرا انگار شکستدادن او برای قهرمانان فقط یک شغل است اما فکر میکنم آنها باید تعداد مشخصی از افراد شرور را در نظر گرفتهاند و در نهایت او را انتخاب کردهاند.
شائو کان (Shao Kahn):
شائو کان در حالت داستانی مبارزه نمیکند، اما با تمامکردن داستان مربوط به شخصیتهای مورتال کامبت، او بهعنوان یک شخصیت قابلبازی در دسترس قرار میگیرد و همچنین بهعنوان غولآخر فرعی و ماقبل پایانی در حالت آرکید نردبانی ظاهر میشود. شائو کان باابهتتر از همیشه به نظر میرسد اما در واقع به اندازه گذشته ترسناک نیست و حتی میتوانید بر روی او فیتالیتی انجام دهید. اشتباه نکنید، او هنوز هم میتواند به بدترین شکل شما را کتک بزند و نابود کند و احتمالاً چند بار بهخصوص در درجههای سختی بالاتر این کار را خواهد کرد. (هرچند در درجههای سختی بالاتر همه شخصیتها میتوانند شما را نابود کنند). با این حال، او به آن دشواری روزهای گذشتهاش نیست.
شخصیتهای قابلبازی از دیسی:
بتمن (Batman):
حتی اگر در کل زندگی خود یک کمیک هم نخوانده باشید، بهخوبی میدانید که بتمن کیست.
بتمن بهشدت به حملات مبتنی بر ضربه و ابزارهای خود از جمله بمبهای دودزا و بترنگ متکی است. یکی از حرکات ویژه موردعلاقه من در کل این بازی، حرکت sneaky batarang اوست که در آن تیغه را به هوا پرتاب میکند و حریف را از پشت سر میاندازد. او همچنین کاری را انجام میدهد که اساساً یک حرکت تله پورت به سبک تلهپورت گورو است که با آن روی سینه شما فرود میآید.
تنها شخصیت مورتال کامبت که در حالت داستانی بتمن را شکست میدهد، ساب زیرو است، هرچند که در هنگام دچارشدن به جنون مبارزه به برخی از شخصیتهای دیسی میبازد.
سوپرمن (Superman):
یکی دیگر از شخصیتهایی که نیازی به معرفی ندارد. قراردادن سوپرمن در یک بازی مبارزهای همیشه کمی دشوار است زیرا او باید به نحوی تضعیف شود تا توسط شخصیتهای با قدرت کمتر قابل شکست باشد. به همین خاطر، ماهیت جادویی ادغام قلمروها او را ضعیف میکند، شخصیتهای مورتال کامبت از هر نوع حمله مبتنی بر جادو استفاده میکنند و جنون مبارزه، شخصیتهای دیگر را قدرتمندتر میکند. او هنوز هم مشتهای مهلکی میزند و از دید حرارتی خود برای تأثیر زیاد استفاده میکند.
البته سوپرمن رهبر قهرمانان دیسی است و به همراه رِیدن برای شکست دارک کان میجنگد.
فِلَش (The Flash):
بری آلن (Barry Allen) دانشمندی بود که در یک حادثه آزمایشگاهی مورد اصابت صاعقه قرار گرفت و در معرض مواد شیمیایی مختلفی قرار گرفت. وقتی بیدار شد، متوجه شد که سرعت و واکنشهای ابرانسانی به دست آورده است. او یک لباس مخصوص بدون اصطکاک درست کرد و بهعنوان فلش، سریعترین مرد زنده، به خیابانهای شهر مرکزی رفت. احتمالاً میتوانید حدس بزنید که او چه نوع حملهای را در بازی ترجیح میدهد.
فلش اولین شخصیتی است که در حالت داستانی مربوط به شخصیتهای دیسی با او بازی میکنید. پس از شکستدادن دثاستروک در متروپلیس، او مغلوب جنون مبارزه میشود و با دوستانش میجنگد و در نهایت جای خود را با اسکورپیون در دنیای مورتال کامبت عوض میکند.
من شخصاً فکر میکنم که بهترین لحظه مربوط به فلش هنوز هم آن قسمت از انیمیشن لیگ عدالت نامحدود (Justice League Unlimited) است که او و لکس لوتر بدن خود را تعویض میکنند. لکس تصور میکند که میتواند هویت مخفی فلش را در حالی که در بدنش است، پیدا کند؛ بنابراین ماسک را جلوی آینه برمیدارد. پس از اینکه برای لحظهای به مرد درون تصویر خیره شد، لکس میگوید: «نمیدانم این کیست.»
کتوومن (Catwoman):
سلینا کایل (Selina Kyle) یک دزد بدنام در گاتهام سیتی و متحد/ دشمن/ گاهی معشوق بتمن است. در بازی MK vs. DC ، کتوومن یا همان زن گربهای یکی از تبهکاران طرف دیسی است و برای اولینبار به نظر میرسد که قصد دزدیدن یک جواهر از موزه گاتهام را دارد. فلش او را متوقف میکند و در نهایت خود را در پایگاه نیروهای ویژه در حال مبارزه با سونیا میبیند. سونیا او را در یک سلول زندانی میکند، اما او با کمک لکس لوتر فرار میکند و این دو یک تیم تشکیل میدهند. باوجود حضور نسبتاً زیاد در داستان، او فصل مخصوص خود را در حالت داستانی ندارد.
در مبارزات، کتوومن دوست دارد از شلاق و مهارتهای آکروباتیک خود استفاده کند. او همچنین میتواند برای مدت کوتاهی در برابر پرتابهها ایمن شود.
جوکر (The Joker):
بله، شاهزاده دلقک جنایت، بزرگترین دشمن بتمن. همه جوکر را دوست دارند، بهخصوص نویسندگان کتابهای کمیک و بازیهای ویدئویی که فکر میکنند او بهترین و جالبترین و باهوشترین است و میتواند هر کاری انجام دهد و همه چیز باید همیشه حول محور او بچرخد!
با این اوصاف، بازی کردن با جوکر در بازی MK vs. DC لذتبخش است چراکه حالت مبارزهای و حرکات عجیب و غریبش سرگرمکننده است و صداپیشهاش ریچارد اپکار (که نقش ریدن را هم بازی میکند) الگوی قابلقبولی از جوکرِ مارک همیل را بازی میکند. فیتالیتی جوکر در نسخهی آمریکایی بازی سانسور شد و این جنجال زیادی به پا کرد. دیسی – او بعد از شلیک با یک اسلحه قلابی، با یک هفتتیر به سر حریف شلیک میکند و بنابراین دوربین قبل از اینکه شاهد شلیک آن باشد، از قربانی فاصله میگیرد و جای دیگری را نشان میدهد.
ظاهراً سالها قبل، اِد بون (Ed Boon) این ایده که یک مبارز مورتال کامبت فقط با شلیک یک نفر را به قتل برساند، رد کرده بود چون خستهکننده بوده است. فیتالیتی جوکر در نسخه اروپایی که در اختیار دارم، وجود داشت و بهشدت خستهکننده و کسلکننده است و من نمیفهمم که چرا مردم دربارهی حذف آن غر میزنند! فیتالیتی دیگر جوکر با کارتهای بازی کشنده بسیار جذابتر است. ایکاش آنها یک فیتالیتی را طراحی میکردند که قربانی با سم جوکر آغشته شود و خودش را به کام مرگ بکشد، کاری که اگر خوب انجام میشد، لذتبخشتر از یک تفنگ کهنه بود و به بچهها کابوس میداد.
گرین لنترن (Green Lantern):
هال جردن (هال جردن) خلبان جنگندهای در نیروی هوایی بود که به خاطر بیباکیاش شناخته میشد. یک روز هال در حال آزمایش یک هواپیمای آزمایشی بود و ناگهان به بیابان منتقل شد و در آنجا با یک موجود فضایی در حال مرگ آشنا شد. بیگانه حلقه درخشانی به او داد و هال عضو ارتش گرین لنترن شد که یک نیروی پلیس بینستارهای بود. هال با استفاده از قدرتهایی که حلقه به او میدهد (انرژی آن به او اجازه میدهد هر چیزی را که میتواند تصور کند، اما باید مرتباً شارژ شود) بهعنوان گرین لنترن (فانوس سبز) اصلی زمین عمل میکند.
در بازی MK vs. DC هال از قدرت خود برای ساخت سلاحهای غولپیکر مختلف از جمله چکش، چنگک و دیوارهای آجری استفاده میکند. همچنین این حلقه میتواند از او در برابر حملات محافظت کند. جادوی دارک کان باعث میشود که حلقه در طول حالت داستانی دچار اختلال شود و این باعث میشود که هال توسط جنگجویانی که فاقد ابرقدرت هستند، شکست بخورد.
کاپیتان مارول – شزم (Captain Marvel):
بیلی بتسون (Billy Batson) یک یتیم دوازدهساله بود که یک روز در غاری عمیق سرگردان شد و جادوگر باستانی شَزَم (Shazam) را ملاقات کرد. شزم بیلی را بهعنوان قهرمان خود انتخاب کرد و به او این توانایی را داد که قدرتهای هفت خدا را بگیرد و با گفتن نام این جادوگر، قهرمان قدرتمندی به نام کاپیتان مارول شود.
جنون مبارزه قدرتهای او را به میزان قابلتوجهی تضعیف میکند اما او هنوز هم یک مبارز قوی است و قادر به استفاده از قدرتهای صاعقهای است که زئوس به او اعطا کرده است.
در طول این سالهای اخیر ابهامات زیادی دربارهی نام کاپیتان مارول وجود داشت چراکه اتفاقاً نام شرکت رقیب دیسی یعنی مارول در آن وجود داشت. کتاب او تا جایی که به یاد دارم، شزم نامیده شده است اما این شخصیت همیشه کاپیتان مارول نامیده میشد تا اینکه در نهایت همه او را شزم صدا کردند.
بله، حضور شزم (یا کاپیتان مارول) در اینجا به این معنی است که شما میتوانید از لحاظ تکنیکی حداقل با فیتالیتی جوکر و دثاستروک به سر یک کودک در MK vs DC شلیک کنید!
لکس لوتر (Lex Luthor):
لکس لوتر یکی از ثروتمندترین و باهوشترین مردان جهان است و منابع لازم برای حل اساسی تمام مشکلات بشر را در اختیار دارد اما او همچنین بهشدت بیرحم است و حاضر است برای رسیدن به آنچه میخواهد، میانبر بزند. لکس لوتر سوپرمن را تنها چیزی میداند که او را از رسیدن واقعی به اهدافش باز میدارد و به کشتن مرد فولادین علاقهمند است. در MK vs. DC، او طبیعتاً سوپرمن را مسئول خلق دارک کان میداند.
لوتر هیچ ابرقدرتی ندارد اما زره تقویتکننده قدرت او به او اجازه میدهد تا با ابرقهرمانان دیسی مبارزه کند و قدرت خود را حفظ کند. این زره همچنین مجهز به راکتها و شعلهافکنها و همچنین قابلیتهای پرواز محدود است.
دثاستروک (Deathstroke):
اسلید ویلسون (که نباید او را با وید ویلسون معروف به ددپول اشتباه گرفت که توسط راب لیفلد بهعنوان یک شخصیت اورجینال کاملاً متفاوت خلق شد) در یک آزمایش نظامی مخفی که برای ایجاد ارتشی از ابرانسانها در نظر گرفته شده بود، تواناییهای بسیار بالایی داشت. او در نهایت به یک مزدور و قاتل با نام دثاستروک ترمیناتور تبدیل شد. او یک مبارز ماهر و استثنایی است که میتواند با امثال بتمن پنجه به پنجه شود و همچنین دارای یک عامل شفابخش است که به او اجازه میدهد بهسرعت از آسیبهای غیرانسانی (با اثر جانبی دیوانه کردن موقتی او) بهبود یابد.
در بازی MK vs. DC، دثاستروک با اسلحه و شمشیر میجنگد و همانند همتای خود در شخصیتهای مورتال کامبت یعنی باراکا در داستان عمل میکند (و بخش داستانی هم ندارد). یکی فیتالیتیهای او نیز این است که او به سر حریف شلیک میکند و به همان شیوه جوکر در آمریکا سانسور شده است اما به دلایلی (یعنی به دلیل اینکه او به اندازه جوکر معروف نیست) این موضوع جنجال زیادی ایجاد نکرد.
واندر وومن (Wonder Woman):
پرنسس دایانا دختر ملکه هیپولیتا، رهبر آمازونیهایی است که در جزیره Themyscira که فقط ساکنین آن زنان هستند، زندگی میکنند. دایانا که در بدو تولد قدرتهای پانتئون خدایان یونانی را به ارث برده بود، سرانجام این جزیره را ترک کرد تا بهعنوان فرستاده صلح به دنیای انسانها سفر کند و اکنون بهعنوان زن شگفتانگیز یا همان واندر وومن شناخته میشود و با جنایتکاران مبارزه میکند. ابزارهای اصلی او دستبندهای تخریبناپذیر و کمند حقیقت است که آن نیز تخریبناپذیر است و هر کسی را که توسط آنها دستگیر میشود، مجبور به گفتن حقیقت میکند.
البته واندر وومن در MK vs. DC نیز با کمند حقیقت خود میجنگد. بهترین لحظه او در حالت داستانی، شکستدادن و تسخیر ساب زیرو است.
دارکساید (Darkseid):
دارک ساید یکی از خدایان جدید دنیای آپوکالیپس و یکی از قدرتمندترین موجودات دنیای دیسی است. او در ابتدای داستان با شائو کان ادغام میشود تا دارک کان را تشکیل دهد و بهاینترتیب شما نمیتوانید در حالت داستانی با دارکساید مبارزه کنید. البته او با تکمیل مسیر داستانی شخصیتهای دیسی آزاد میشود و بهعنوان غولآخر فرعی و ماقبل پایان در حالت آرکید نردبانی شخصیتهای دیسی ظاهر میشود. دارکساید دوست دارد از حملات مختلفی استفاده کند که بهشدت به شما ضربه میزنند.
غولآخر: دارک کان (Dark Kahn):
بالاخره به دارک کان رسیدیم. او از حرکتهای ویژه هر دو شخصیت شائو کان و دارکساید استفاده میکند، با این تفاوت که حرکات او قدرتمندتر هم هستند زیرا به هر حال غولآخر و همچنین تجلی Kombat Rage است. من تقریباً مطمئنم که حملات AoE او غیرقابلمهار هستند و چندین حرکت ویژه او دارای زره فوقالعادهای هستند؛ بنابراین شما نمیتوانید آن را قطع کنید. بدتر از همه اینکه او آسیب بسیار کمتری نسبت به دیگر مبارزها میبیند. وقتی او را شکست میدهید، منفجر میشود.
خلاصه بگویم، او به معنای واقعی کلمه یک غولآخر مورتال کامبت است. موفق باشید! هنگامی که دارک کان شکست میخورد، دارکساید به ندررلم فرستاده میشود و شائو کان در Phantom Zone زندانی میشود، اگرچه آنها به طور طبیعی در پایان حالت آرکید خود فرار میکنند.
بازی MK vs. DC با موتور بازیسازی آنریل انجین ۳ ساخته شده است و همچنان مانند چهار بازی قبلی این سری یک بازی مبارزهای سهبعدی (با محیط و گرافیک سهبعدی) است اما مبارزات حداقل نسبت به بازیهای سهبعدی دوران پلیاستیشن ۲ کندتر است و سبکهای مختلف مبارزه هم از بین رفته است. سیستم کمبو هنوز هم کمی ابتدایی است و به نظر نمیرسد که بتوانید رشتههای کمبو را به حرکات ویژه تبدیل کنید (یا حداقل من در این کار بد هستم) و در حالی که همه چیز خوب کار میکند، به اندازه بازیهای جدیدتر مورتال کامبت لذتبخش نیست. نوار زردرنگی که در زیر نوار سلامتی قرار دارد، نوار خشم (Rage) است که هنگام مبارزه پر میشود (به طور خاصتر، زمانی که مورد حمله قرار میگیرید، حملات شما مسدود میشوند و با حرکات ویژهای مورد حمله قرار میگیرید). هنگامی که این نوار پر شد، میتوانید هر دو تریگر را برای فعالکردن حالت Rage فشار دهید که حملات شما را قویتر میکند و به شما زره فوقالعادهای میدهد که شما را در برابر بعضی ضربات مصون میکند.
از دیگر موارد مهم اضافه شده به بازی میتوان به مکانیک Klose Kombat (که توسط لیو کانگ و اسکورپیون در تصویر بالا نشان داده شده است) اشاره کرد که یک سکانس QTE باشکوه است که وقتی دکمه گلاویز شدن (Grab) را فشار میدهید، اتفاق میافتد و همچنین مکانیک دیگری به نام Freefall Kombat (که در تصویر زیر نشان داده شده است) هم وجود دارد که یک سکانس QTE باشکوه دیگر است که وقتی حریف را به سطح پایینتر مرحله میفرستید، به وقوع میپیوندد.
همچنین میتوانید حریفان را به دیوارها بکوبید تا سکانسی از Test Your Might آغاز شود، در این حالت باید دکمهها را محکم فشار دهید تا آسیبی که وارد میکنید، بیشتر شود، در حالی که حریف برای کاهش آسیبی که وارد میکند، دکمهها را فشار میدهد. تمام این حالتهای خاص مبارزه که در میان مبارزه ایجاد میشود، در بهترین حالت گیجکننده و در بدترین حالت آزاردهنده هستند، بهخصوص Freefall که بین پایان انیمیشن و ادامه مبارزه وقفه کوتاهی وجود دارد.
گرافیک بازی هم متوسط است. مدل بعضی از شخصیتها بسیار زیبا است (بهصورت خاص مدل اسکورپیون و ساب زیرو عالی است)، در حالی که مدل دیگران (مثل واندر وومن، بتمن، سونیا بلید) همگی اشتباه است اما بازی حداقل توانسته لباسها و آسیبهای واردشده به اعضای بدن را بهدرستی پیادهسازی کند و در طول مبارزه بریدگیها و خراشهایی در آنها نمایان میشود. این قضیه را بهخصوص وقتی دوست دارم که اسکورپیون کتک میخورد و بیشتر و بیشتر چهرهی اسکلتی او نمایان میشود. این آسیبهای در صحنههای از پیش رندر شده (in-engine) ظاهر نمیشود که ممکن است کمی احمقانه به نظر برسد اما در مجموع جلوهی بصری خوبی است.
همچون مدل شخصیتها، مدل استیجها هم از نظر کیفی در سطوح گوناگونی قرار دارند. بعضی از آنها مانند استیج Netherrealm، Oan Senate و Themyscira کاملاً شگفتانگیز به نظر میرسند و دارای جلوههای بصری و نورپردازی سطح بالا و استفاده از رنگهای عالی هستند. در حالی که برخی دیگر مانند Fortress of Solitude و Graveyard فقط ظاهری خشک و بیروح دارند و انگار از مورتال کامبت: آرماگدون برداشته شدهاند.
بازی Mortal Kombat vs. DC Universe با بازخوردهای متوسط مواجه شد. اکثر منتقدها نسبتاً نظر مثبتی داشتند و بهخصوص حالت داستانی مورد تحسین قرار گرفت اما بسیاری از طرفداران مورتال کامبت از خشونت کاهشیافته و اضافهشدن المانهای گیمپلی مانند Klose Kombat و Freefall Kombat رضایت نداشتند و اکثر طرفداران آن را گوسفند سیاه (یک عضو عجیب و بدنام) بازیهای مبارزهای مورتال کامبت میدانند. همچنین در مقایسه با بازیهای مورتال کامبت پلیاستیشن ۲، کمبود محتوا نیز بهراحتی به چشم میخورد؛ در حالی که فکر نمیکنم کسی به طور خاص خواهان بازگشت مینی گیمهایی مثل موتور کامبت باشد اما همیشه وجود چیزهای بیشتر استقبال میشود. همانطور که مشخص است، تنها حالتهایی که در این بازی وجود دارد، حالت داستانی، آرکید، تمرین، Versus (محلی یا آنلاین) و Kombo Challenge است که مجموعهای از آموزشهای کمبو برای هر شخصیت را ارائه میکند. به همین خاطر، گلایه برای کمبود محتوا منطقی به نظر میرسد.
شرکت میدوی گیمز در سال ۲۰۰۹ اعلام ورشکستگی کرد. بسیاری از داراییهای این شرکت، از جمله مالکیت معنوی مورتال کامبت، به شرکت برادران وارنر فروخته شد. آینده مورتال کامبت برای مدت کوتاهی نامشخص بود، هرچند که واضح بود که برادران وارنر دیر یا زود با این فرنچایز کاری خواهد کرد و آن را بیکار نخواهند گذاشت. شعبهی شیکاگو شرکت میدوی که اِد بون هدایت آن را بر عهده داشت، به استودیوی ندررلم (پس از مدت کوتاهی که بهعنوان WB Studios Chicago شناخته میشد) تبدیل شد و مورتال کامبت بعدی در ژوئن ۲۰۱۰ بهصورت رسمی رونمایی شد. این بار، مورتال کامبت میخواست به ریشههای خود برگردد و همه چیز را از ابتدا شروع کند. این یک شروع مجدد دیگر برای مورتال کامبت بود که در مقالهی بعدی بهصورت مفصل به آن خواهیم پرداخت.
بازیهای مورتال کامبت برای کنسولهای دستی
قبل از اینکه به سراغ قسمت بعدی مقاله برویم و به بازیهای امروزی مورتال کامبت بپردازیم، میخواهم مروری هم بر بازیهای مورتال کامبت که برای دستگاههای قابلحمل و کنسولهای دستی عرضه شدهاند، داشته باشیم. باید اعتراف کنم که همه اینها را بازی نکردهام؛ بنابراین به اندازه معمول در توضیح آنها عمیق نخواهم شد. تمرکز اصلی بر روی دو نسخه گیم بوی (Game Boy) و گیم گیر (Game Gear) خواهد بود اما تا به امروز نگاهی به تمام بازیهای مورتال کامبت روی کنسولهای دستی خواهیم داشت. از همین حالا بگویم که برخی از آنها خوب نخواهند بود!
نسخهی کنسولهای خانگی اولین بازی مورتال کامبت در ۱۳ سپتامبر ۱۹۹۳ عرضه شد. شرکت Acclaim میلیونها دلار صرف تبلیغ این نسخهها کرد و در حالی که مشخصاً تمرکز روی نسخههای کنسول ۱۶ بیتی بود، نسخههای دو کنسول خانگی اسانایاس (SNES) و سگا جنسیس تنها پورتهای منتشرشده از اولین بازی مورتال کامبت نبودند. کنسول دستی گیم بوی (Game Boy) نینتندو در آن زمان بسیار محبوب بود و کنسول دستی گیم گیر (Game Gear) سگا هم طرفداران خودش را داشت؛ بنابراین بدیهی است که آنها نیز سعی کردند تا کمی از مخاطبان کنسولهای دستی را برای خرید و تجربهی این بازی ترغیب کنند.
نسخههای گیم بوی و گیم گیر توسط شرکت Probe Software در انگلستان توسعه داده شد که نسخههای جنسیس، سگا سیدی و آمیگا و همچنین پورت بعدی مستر سیستم (Master System) را نیز انجام میداد. همچنین، این موضوع ارتباط چندانی به این موضوع ندارد اما نسخه PC DOS توسط شرکتی به نام Ultratech توسعه داده شده است. این نسخه واقعاً خوب بود!
خقف
حالا بیایید با آن مواجه شویم: کنسولهای ۱۶ بیتی بهمراتب از سختافزار آرکید اصلی قدرت کمتری داشتند و واقعاً نمیتوانستند جلوههای بصری و صوتی را که برای مورتال کامبت اصلی بسیار مهم بودند، بازسازی کنند. اکنون پرسش این است که عملکرد این بازی روی یک کنسول دستی ۸ بیتی که تنها دو دکمه برای اعمال شخصیتها دارد، چگونه بود؟ پاسخ کوتاه این است که عملکرد آن ضعیف بود و پاسخ طولانیتر این است که بگویم عملکرد آن بسیار ضعیف بود. گرافیک و صدا یک معضل جداگانه هستند اما مشکل اصلی دربارهی این پورتها این است که از تأخیر ورودی وحشتناک برای کنترل بازی و شخصیتها و همچنین نرخ فریم ضعیف رنج میبرند و بازی را تقریباً غیرقابلبازی میکنند. کمبود واضح رنگ در نسخه گیم بوی هم به این معنی است که بهسختی میتوان تشخیص داد که کدام نینجا متعلق به شما است.
هر دو نسخه یکی از شخصیتهای اصلی (کیج در نسخهی گیم بوی و کِینو در گیم گیر) و همچنین رپتایل را حذف میکنند، اگرچه پورت گیم بوی تا حدودی قابلتوجه است زیرا تنها نسخه از اولین بازی مورتال کامبت است که به شما اجازه میدهد بهعنوان گورو هم بازی کنید. طبیعتاً هیچ خون و خونریزی در نسخهی گیم بوی وجود ندارد اما نسخهی گیم گیر دارای کدی است که میتواند بهصورت پیکسلی خون را نشان بدهد.
نکتهی عجیب این است که شرکت Acclaim حتی ذرهای هم دربارهی وضعیت افتضاح پورتهای بسیار بد مورتال کامبت برای کنسولهای دستی نگران نبود و به آن اهمیتی نشان نداد. این پورتها ظاهراً به لطف شناخت برند فروش بسیار خوبی داشتند. به همین خاطر، زمانی که نسخههای خانگی مورتال کامبت ۲ در سال ۱۹۹۴ عرضه شدند، دوباره وظیفهی توسعه پورتهای گیم بوی و گیم گیر بر عهدهی Probe افتاد. پورت این دو نسخه، فهرست شخصیتهای قابلبازی را به ۸ شخصیت کاهش دادند (کونگ لائو، جانی کیج، باراکا و ریدن حذف شدهاند) و نوب سایبات هم مانند کینتارو از نسخه گیم بوی حذف شده است.
به طور شگفتآوری، این بار نسخهی گیم بوی کاملاً خوب است. گرافیک هنوز عالی نیست و انیمیشنها هنوز فاقد بعضی از فریمها هستند (و البته کمبود رنگ همچنان یک مشکل است) اما نحوه کنترلی بازی بهمراتب بهتر از پورت مورتال کامبت ۱ است. در واقع این نسخه کاملاً قابلبازی است و حتی توانستم کارهایی مثل جاخالیدادن از پرتاب بادبزن کیتانا با ضربه لگد تلهپورت میلینا را انجام دهم.
مورتال کامبت ۲ روی گیم بوی یک نسخه قابلحمل کاملاً قابلقبول از یکی از بازیهای موردعلاقه من است و اگر آن را در اختیار داشتم احتمالاً زمان زیادی را صرف بازیکردن آن در طول اوقات فراغت میکردم. مورتال کامبت و مورتال کامبت ۲ بعدها روی یک کارتریج گیم بوی با عنوان Mortal Kombat & Mortal Kombat II منتشر شدند. به نظر میرسد که این عنوان امروزه یکی از نسخههای کلکسیونری خاص به حساب آید.
من نسخه گیم گیر مورتال کامبت ۲ را بازی نکردهام؛ بنابراین واقعاً نمیتوانم دربارهی کیفیت آن صحبت کنم اما با توجه به چیزی که دیدهام به نظر میرسد که این بازی یک اثر کند و کسلکننده با اسپرایتهای بسیار بزرگ شخصیتها و حدود سه فریم انیمیشن است. نسخه مستر سیستم (Master System) مانند بازی اصلی است، البته با صفحهنمایش کوچکتر.
بازی مورتال کامبت ۳ هم دوباره برای دو کنسول دستی گیم بوی و گیم گیر پورت شد. البته، نسخهی گیم گیر فقط در اروپا منتشر شد و اکنون کمیاب است و البته قیمت آن هم بسیار بالا است و ارزش آن را ندارد. استودیو Probe که توانسته بود پورتی خوبی از مورتال کامبت ۲ را برای گیم بوی تولید کند، برای ساخت پورت مورتال کامبت ۳ استخدام نشد (در آن زمان مشغول توسعهی پروژههایی مثل Batman Forever و Judge Dredd بود) و استودیو انگلیسی دیگری به نام Software Creations این وظیفه را بر عهده گرفت.
البته Software Creations در ابتدا با پورتهای باکیفیت بازیهای آرکید برای کامپیوترهای خانگی ۸ بیتی در دهه ۸۰ میلادی نامی برای خود دستوپا کردند. با این حال، تا آن زمان بیشتر به خاطر توسعه یک سری بازی لایسنسشدهی بیکیفیت شناخته میشدند. بعدها، آنها بازی افتضاحی مثل Carmageddon 64 را برای Titus / Interplay توسعه دادند، هرچند که مسلماً این بازی واقعاً تقصیر آنها نبود چراکه کل پروژه بههمریخته بود و وضعیت بازی نهایی نشاندهنده این موضوع است.
میخواهید بدانید که عملکرد پورت مورتال کامبت ۳ چگونه است؟ متأسفانه باید بگویم که چندان خوب نیست. در حالی که من نسخه گیم گیر را امتحان نکردهام، پورت مورتال کامبت ۳ برای گیم بوی بهمراتب بدتر از پورت مورتال کامبت ۲ برای این دستگاه است و ارزش تجربهکردن را ندارد. موتور ساخت این پورت بعداً برای پورت مورتال کامبت ۴ برای گیم بوی کالر (Game Boy Color) استفاده خواهد شد.
آلتیمیت مورتال کامبت ۳ تا چند سال بعد از عرضه پورتی برای کنسولهای دستی دریافت نکرد (و زمان بیشتری طول کشید تا پورت درخوری برای آن ساخته شود) اما مورتال کامبت تریلوژی (Mortal Kombat Trilogy) مدت کوتاهی پس از عرضهاش پورتی برای کنسولهای دستی دریافت کرد. هرچند، آن پورت برای گیم بوی یا گیم گیر منتشر نشد.
برای آن دسته از افرادی که احتمالاً چیزی از کنسول دستی game.com نمیدانند، باید ابتدا کمی توضیح بدهم. کنسول game.com که «گیم کام» (game com) تلفظ میشود، تلاشی از سوی شرکت «تایگر الکترونیکس» (Tiger Electronics) بود که برای رقابت مستقیم با گیم بوی در نظر گرفته شده بود و یک کنسول دستی مبتنی بر کارتریج بود که از صفحه لمسی و قابلیتهای اینترنتی برخوردار بود که مسلماً بسیار جلوتر از زمان خود بودند (و در نتیجه بسیار زمخت بودند). این شرکت برای چندین بازی محبوب از جمله رزیدنت اویل، سونیک خارپشت، دوک نوکم و البته مورتال کامبت موفق به کسب مجوز شده بود. تمام بازیهای Game.com بهصورت داخلی در تایگر برنامهنویسی شده بودند. تمام بازیهای گیمز کام بسیار بد بودند و مورتال کامبت تریلوژی هم از این قاعده مستثنی نیست.
گرافیک بازی به اندازه کافی برای یک کنسول دستی قدیمی خوب است (حداقل در تصاویر، جایی که نمیتوانید انیمیشنهای بد بازی را ببینید) اما از تمام چیزهایی که جمعآوری کردهام، این تنها نکته خوب دربارهی این پورت است. حتی اگر خیلی هم خوب بود، این موضوع اهمیت چندانی نداشت؛ چراکه شما روی صفحهنمایش Game.com نمیتوانستید چیز زیادی را ببینید! تصویر بالا مربوط به یک ویدئو یوتیوبی است که در آن فردی بازی را روی یک شبیهساز اجرا میکند اما اگر قرار باشد آن را روی یک کنسول game.com تجربه کنید، یک تجربهی آشفته و با صدا و تصویر وحشتناک در انتظارتان خواهد بود. البته همه بازیهای «گیم کام» به همین شکل بودند. استوارت اشن (Stuart Ashen)، منتقد، کمدین و متخصص بازیهای قدیمی وحشتناکی که احتمالاً تا به حال اسمش را نشنیدهاید، یکبار کیفیت صدا را در یکی از دیگر بازیهای game.com اینگونه توصیف کرد: «وقتی میمیرید و به جهنم میروید، این همان موسیقی خاصی است که پخش میشود.»
طبیعتاً game.com با شکست بدی مواجه شد. تایگر تلاش کرد با یک مدل اصلاحشده که کوچکتر بود و صفحهنمایش (کمی) بهتری داشت، همه چیز را نجات دهد اما فایدهای نداشت. میراث game.com چیزی است که بسیاری از منتقدان در طول سالها از خجالت آن درآمدهاند.
اکنون بیایید به پورت مورتال کامبت ۴ که پیشتر به آن اشاره کرده بودم، بپردازیم.
این نسخه از بازی برای گیم بوی کالر از موتور بازیسازی نسخه مورتال کامبت برای گیم بوی استفاده میکند (و به همان بدی است) اما بهنوعی حتی بدتر به نظر میرسد (من مدتی را صرف پیدا کردن تصویری از آن کردم که تا حدی قابل نمایش به نظر برسد ولی چیزی پیدا نکردم و در نهایت تسلیم شدم…). بزرگترین مزیت و جذابیت این نسخه، FMV Fatalies بود که کلیپهایی از مرگومیر نسخه آرکید را نشان میداد؛ حداقل در تئوری.
همچنین مورتال کامبت ادونس (Mortal Kombat Advance) که درست به موقع برای عرضه Game Boy Advance در سال ۲۰۰۱ منتشر شد و همانطور که در مقاله قبلی ذکر کردیم، آنقدر وحشتناک بود که مجلهی EGM مجبور شد سیستم امتیازدهی خود را اصلاح کند تا امتیاز بسیار پایینی را به بازی بدهد.
پورت ۱۶ بیتی بازی آلتیمیت مورتال کامبت ۳ هم توسط شرکتی به نام Virtucraft توسعه داده شد و بسیاری سعی کردند تا درک کنند که چه اتفاقی رخ داده تا عاقبت این پورت اینگونه شده است؛ زیرا نهتنها بازی به طور کامل با باگهای بیشمار و کمبوهای بینهایت بدردنخور شده است، بلکه تکنولوژی موجود در آن نیز بهسختی از کیفیت گیم بوی کالر بالاتر است. Virtucraft بههیچوجه برای تولید بازیهای شگفتانگیز شناخته شده نبود اما آنها به اندازه کافی استودیو باکفایتی بودند که در زمان خود عناوینی کاملاً قابلبازی برای گیم بوی میساختند. احتمالاً آنها برای رساندن پورت بازی برای دستگاه گیم بوی ادونس بسیار عجله کردهاند و نتیجهی کار اینچنین معیوب شده است.
زمانی که مورتال کامبت در سال ۲۰۰۲ با Deadly Alliance دوباره از سکوت برخاست، پورتی هم برای گیم بوی ادونس در کنار نسخههای کنسولی همراه شد که گیمپلی سبک سهبعدی را حفظ کرده اما برای همه چیز از گرافیک اسپرایتی استفاده میکرد. در واقع دو پورت برای گیم بوی ادونس وجود داشت؛ یکی با نام Deadly Alliance و دیگری با نام Mortal Kombat: Tournament Edition. مورد دوم تا حدی قابلتوجه است زیرا اولین و تنها بازی از مجموعه بازیهای مورتال کامبت است که شخصیت ساب زیرو در شخصیتهای قابلبازی آن وجود ندارد. ساب زیرو تنها شخصیتی است که در تمامی نسخههای اصلی مورتال کامبت حضور داشته است. همچنین اولین بازی این مجموعه است که شخصیت سارینا را بهعنوان یک شخصیت قابلبازی در نظر میگیرد؛ البته، اگر کسی به این موضوع اهمیتی میدهد! من شک دارم کسی واقعاً به این موضوع اهمیت بدهد اما به هر حال باید به آن اشاره میکردم.
من هیچکدام از این دو پورت را بازی نکردهام اما نکته جالب این است که آنها در واقع دو نیمه از یک بازی هستند و هر کدام از آنها شخصیتهای متفاوتی دارند. سبکهای مبارزه نسخههای اصلی کنسول حفظ شدهاند و هنوز هم میتوانید همه چیز را در بخش Krypt آزاد کنید. به هر حال، به نظر میرسد که این دو پورت تلاش بسیار بهتری نسبت به پورت قبلی عرضهشده برای گیم بوی ادونس است.
در مقالهی قبلی که به بازی Mortal Kombat: Deception پرداخته بودیم، اشارهای به نسخهی عرضهشدهی این بازی برای کنسول دستی PSP یعنی بازی Mortal Kombat: Unchained کرده بودیم اما بیایید یکبار دیگر هم آن را مرور کنیم: این یک پورت بسیار خوب از آن بازی کنسولی برای PSP است و اگر شما Deception را دوست داشته باشید، این نسخه ارزش نگاهکردن و تجربهکردن را دارد. تمام محتواهای بازی اصلی (Deception) در آن وجود دارد و حتی برخی شخصیتهای اضافی هم در Unchained گنجانده شده است. گرافیک بازی میتواند در بعضی مواقع کمی گیجکننده به نظر برسد (به تصویر زیر دقت کنید) و به نرمی نسخههای کنسولی نیست اما برای کنسول دستی PSP تلاش خوبی است. بهخوبی پورت کاملاً درخشان Tekken 5: Dark Resurrection برای PSP نیست که تقریباً در همان برههی زمانی منتشر شده بود اما به هر حال پورت واقعاً خوبی است.
بالاخره بازی محبوب آلتیمیت مورتال کامبت ۳ در سال ۲۰۰۷ و زمانی که روی کنسول دستی نینتندو دیاس (Nintendo DS) عرضه شد، یک نسخه دستی قابلاحترام و شایسته را دریافت کرد. این نسخه که بهسادگی عنوان Ultimate Mortal Kombat را یدک میکشد، قرار بود از همان ابتدا شامل و مورتال کامبت ۲، مورتال کامبت ۳ و مینی گیم «پازل کامبت» (Puzzle Kombat) از بازی Deception باشد. با این حال، مورتال کامبت ۲ به نسخهی نهایی این پورت راه پیدا نکرد و خوشبختانه آلتیمیت مورتال کامبت ۳ هم جایگزین مورتال کامبت ۳ شد.
جلوههای بصری آن طبیعتاً به اندازه نسخه آرکید جذاب نیستند اما جدا از آن این یک پورت بسیار وفادار از آن بازی کلاسیک است. مینی گیم Puzzle Kombat هم به غیر از افت گرافیکی که البته چندان هم بد نیست، تقریباً هیچ تغییری در ظاهر اولیه خود ایجاد نکرده و هر دو حالت بازی از صفحهنمایش دوم کنسول نینتندو دیاس پشتیبانی و استفاده میکنند.
در سال ۲۰۱۱ میلادی هم پورتی از بازی نسخهی بازنگری مورتال کامبت که در آن سال عرضه شده بود، برای پلیاستیشن ویتا عرضه شد که در مقالهی بعد که به آغاز دوران مدرن مورتال کامبت مربوط میشود، به آن بیشتر اشاره خواهیم کرد. در حالی که این نسخه از گرافیک ضربه واضحی خورده است (که حتی اگر به تصاویر نگاه کنید، کاملاً مشخص است)، از نظر گیمپلی بازی دقیقاً همان چیزی است که در نسخههای کنسول و کامپیوتر وجود دارد و محتوای اضافی هم برای آن وجود دارد. این یک پورت بسیار قوی از یک بازی بسیار عالی است.
در انتها باید به یک پورت دیگر هم اشاره کنم. در سال ۲۰۱۹، بازی مورتال کامبت ۱۱ (با مورتال کامبت ۲۰۱۱ اشتباه گرفته نشود)، برای تمامی پلتفرمهای مطرح از جمله نینتندو سوییچ منتشر شد. از آنجایی که سوییچ یک کنسول هیبریدی یا همان ترکیبی است و میتواند هم بهصورت خانگی و هم قابلحمل استفاده شود، باید به این نسخه هم اشاره کرد. همچون پورت بازی مورتال کامبت ۲۰۱۱ برای پلیاستیشن ویتا که کمی پیش دربارهی آن توضیح داده شد، این یک پورت کامل است که مانند نسخههای پلیاستیشن ۴ و ایکسباکس وان همان ۶۰ فریم بر ثانیه را در کنسول نینتندو سوییچ ارائه میکند. البته به خاطر ضعیفتر بودن سختافزار سوییچ نیاز این نسخه نیاز به کمی تغییرات گرافیکی داشت. به یاد داشته باشید که سوییچ از پردازنده Tegra 1 انویدیا استفاده میکند، چیپست موبایلی که در زمان عرضه سوییچ در سال ۲۰۱۷ منسوخ شده بود.
در نتیجه، بازی در رزولوشن بسیار پایینتری اجرا میشود و جلوههای بصری بهخصوص در بخش Krypt ضربه بزرگی خوردهاند اما از نظر عملکردی در اکثر مواقع به هدف ۶۰ فریم بر ثانیه خود میرسد و در اکثر لحظهها وضعیت واقعاً خوبی دارد. مورتال کامبت ۱۱ آلتیمیت (Mortal Kombat 11 Ultimate) هم برای آن در دسترس است و تمام بستههای الحاقی را در یک عنوان قرار داده است که میتوان آنها را جداگانه خریداری کرد یا همراه با بازی اصلی دریافت کرد.
همچنین نسخههایی از آلتیمیت مورتال کامبت ۳ برای iOS و شبیهسازی Midway Arcade Treasures روی PSP وجود دارد اما من آنها را آنقدر قابلتوجه و جدی در نظر نگرفتم که نگاه دقیقتری به آنها داشته باشم. صادقانه بگویم، نسخهی Game.com هم قابلتوجه نیست اما حداقل پرداختن به آن سرگرمکننده است چون خیلی وحشتناک است.
بهاینترتیب مروری داشتیم بر نسخههای مختلف مورتال کامبت که روی کنسولهای دستی عرضه شدهاند و در مقالهی بعدی به سراغ دوران جدید مورتال کامبت خواهیم رفت.