فیلم مورتال کامبت؛ خاطرهبازی با کنسولهای بازی قدیمی
جهان داستانی «مورتال کامبت» اولین بار در سال ۱۹۹۲ توسط کمپانی «میدوی» (midway games)ُ برای کنسول بازی آرکید و با ارائه هفت جنگجو معرفی شد. این کمپانی پس از انحلال، امتیاز مجموعهی خود را به کمپانی برادران وارنر که انحصار ابرقهرمانهای «دی سی» را هم در اختیار داشت واگذار کرد تا برادران وارنر در عرصه بازیهای رایانهای صاحب برندی پر اعتبار با طرفداران جهانی شود. تعداد این طرفداران آنقدر وسوسهانگیز بود که برادران وارنر بعد از چند تجربهی اقتباس از این شخصیتها برای خلق آثار داستانی، خود پیش قدم شود و فیلم و سریال و انیمیشن با محوریت این کاراکترها بسازد.
در نقد فیلم مورتال کامبت خطر لو رفتن داستان وجود دارد.
متاسفانه هیچکدام از تلاشهای برادران وارنر برای ساخت چنین آثاری قابل قبول از آب درنیامد، چرا که جهان فانتزی مورتال کامبت در عین حال که در ظاهر از خشونتی افسار گسیخته برخوردار است، در باطن با شخصیتها و پیرنگی ساده و ابتدایی پیش میرود که دست زدن به هر کدام از اجزایش موجب میشود دیگر برای طرفداران قدیمی (مخاطب طبیعی این مجموعه) قابل شناسایی نباشد. حال جدیدترین فیلم این فرنچایز مقابل ما است، فیلمی که حداقل در گیشه موفق ظاهر شده است.
در داستان اصلی «لیو کانگ» و «لرد ریدن» مبارزان اصلی در تورنومنت مورتال کامبت هستند و «اسکورپیون» در تلاش برای نابودی «ساب زیرو» در عطش انتقام میسوزد، عطشی که در دل قصه به جهنم تشبیه شده است. در محصول جدید علاوه بر حضور ناگهانی اسکورپیون در پرده نهایی برای بالا بردن تنش، شخصیت دیگری طراحی شده که خانوادهای دارد. خانوادهی او به خاطر چیزی که همه از آن بیاطلاع هستند تهدید میشود. حضور خانوادهی این مرد باعث میشود تنشی عاطفی به فیلم اضافه شود تا کسانی که از قبل با این فرنچایز آشنا نیستند هم بتوانند به مخاطب بالقوه فیلم تبدیل شوند.
این در حالی ست که عدم پرداخت مناسب خانوادهی این شخصیت ضربهای اساسی به فیلم وارد کرده و باعث شده که گاهی حس کنیم تصمیمهای او لحظهای و فیالبداهه است. از آنسو، گذشتهی عجیب و غریب لیو کانگ مهمل مناسبی برای پرداخت دراماتیک اثر به نظر میرسد ولی سازندگان طبق فرمول مد شدهی این روزها دنبال داستان یک مهاجر راه افتادهاند و فراموش کردهاند که در همان چند لحظهای که لیو کانگ از گذشتهی خود میگوید بیشتر از همهی افراد حاضر در صحنه احساس بیننده را درگیر میکند. برخورد فیلم با لرد ریدن به عنوان محافظ زمین هم تفاوت چندانی ندارد و او هم که مهمترین گرههای فیلم به دستش باز میشود، پرداختی سرسری دارد.
اما هیچکدام از اینها مشکل فیلم نیست. این مجموعه فیلمها از اساس چیزی بیش از یک خاطرهبازی برای علاقهمندان قدیمی بازیهای مورتال کامبت نیست. مورتال کامبت قرار نیست داستانی با چفت و بست داشته باشد که ساختمان درام آن درست طراحی شده است. شخصا قبل از تماشای فیلم به دلیل تصوری که از نسخههای قدیمی این مجموعه در ذهن داشتم، منتظر فیلمی با داستانی بی سر و ته، با شخصیتهایی پرداخت نشده و از همه مهمتر جلوههای ویژه ابتدایی بودم که تحمل چند دقیقهی آن مشکل است.
در نسخهی فعلی هر دو مشکل اول به قوت خود باقی است. داستان سر و تهی ندارد و با وجود آنکه از قاعدهی سه پردهای پیروی میکند، نه موقعیتی را درست ترسیم میکند، نه گرهافکنی مناسبی دارد، نه این گرهها را درست گسترش میدهد و نه در گرهگشایی پایانی درست عمل میکند. از جایی به بعد (درست از لحظه مرگ کونگ لائو) گرههای قصه یکی پس از دیگری از پیش پای قهرمانها برداشته میشود و عاملی که گرهی اصلی فیلم را تشکیل میداد (آماده نبودن قهرمانها به لحاظ فیزیکی و ذهنی) خود به خود حل میشود و آدمهایی که تا همین چند لحظه پیش نبردی به وسعت قرنها را شکست خورده میدانستند در به چشم همزدنی، سرافرازانه پیروز میشوند و موانع مانند دومینو یک به یک از بین میرود.
شخصیتها هم به همین ترتیب سرسری معرفی میشوند. گذشتهی خود و دلیل حضورشان را همچون کسی که برای پذیرش در ادارهای رزومه ارائه میدهد، در مونولوگی با صدای رسا و بلند بیان میکنند و کنار میروند تا نفر بعد بیاید و این کار را تکرار کند. موقعیتهایی هم که در آن قرار میگیرند نه ربطی به انتخاب و انگیزههای آنها دارد و نه توان تغییر آن را دارند. این معلق بودن میان زمان و مکان به خودیِ خود مشکلی نیست اما نیاز به ساخته شدن دارد؛ از سمتی ساختن قدرتی برتر که قابل باور باشد و از سمت دیگر ساختن شخصیتهایی که همدلیبراگیز باشند. اما سازندگان از پرداخت یک آنتاگونیست نیمبند هم عاجزند تا در پرتو اعمال او، پا در هوا بودن قهرمانها قابل توجیه شود.
هر تصمیمی در چنین اثری باید از پسِ انگیزهای بیاید. ولی نه قطب منفی و نه قطب مثبت ماجرا توانایی باورپذیر کردن این انگیزهها را ندارند. نه کینهی خارج از جهانیها از زمینیان قابل درک است و نه انتخابهای زمینیها. شخصیت اصلی به ظاهر برای نجات خانوادهاش با قهرمانها میماند. «سونیا» و «جکس» برحسب وظیفه این کار را میکنند و «کینو» برای پول، اما نمایش این انگیزهها آنقدر ناگهانی ست که همه چیز بی اهمیت جلوه میکند و رفتار آنها به شوخی تلخی میماند. به همین دلیل گذشتهی لیو کانگ را جذاب میبینم. چرا که در همان مونولوگ کوتاه میخ خود را درست میکوبد و رفتار امروزش قابل درک میشود و منطقی جلوه میکند.
در چنین بستری، صرف وجود جلوههای ویژه استانداردی که قابل قبول باشد و توی ذوق نزند پیشرفت مهمی برای علاقهمندان قدیمی این فرنچایز به حساب میآید. چرا که معتقدم این مخاطب احتمالی برای دیدن داستانی پیچیده و شخصیتهایی که افکاری عمیق دارند به تماشای مورتال کامبت نمینشینند. جلوههای ویژهای که توانایی این موجودهای عجیب و غریب را کمی باورپذیر کند و تماشای فیلم را برخلاف قبلیها، به شکنجهای دو ساعته تبدیل نکند همچون موهبتی به کمک فیلم آمده است.
در کنار هر آنچه که گفته شد فیلم یک سکانس خوب هم دارد. سکانسی که یادآور فیلم خوب «شینوبی» (shinobi) اثر تن شیمویاما است؛ همان سکانس ابتدایی در عصر فئودال ژاپن. در این فصل وزن عاطفی فیلم مناسب است و دو طرف ماجرا بدون دیالوگ خاصی انگیزههای خود را درست به تصویر میکشند؛ هم شخصیتها خوب پرداخته میشوند و هم داستان جلو میرود. بدون آنکه تمپو از بین برود و خللی در ریتم فیلم ایجاد شود. مخاطب هم متوجه میشود که این آدمیان کیستند و گذشتهشان را باور میکند. گرچه نتیجهی این سکانس سرخوردگی است چرا که توقع را از آنچه که در ادامه میآید بالا میبرد و این توقع برآورده نمیشود.
هنوز هم اولین برخوردم را با بازی مورتال کامبت به خاطر دارم. شش یا هفت ساله بودم و تازه صاحب کنسول «سگا» شده بودم. از آن روز خیلی چیزها عوض شده و امروز علاقهای به تماشای آثار رزمی یا به اصطلاح آن روزهایمان «بزن بزن» ندارم. تماشای این آدمها نه به خاطر داستان، نه به خاطر ارزشهای سینمایی، بلکه به خاطر همان برخورد اول و شوری که در عوالم کودکی در من ایجاد کرد همچنان جذاب است. چون گاهی دلیل دیدن یک فیلم، لذت بردن از سنجیدن آن با معیارهای هنری والا و کشف و شهود نیست. قرار هم نیست همیشه اینگونه باشد. گاهی سینما فقط گذشته را یادآوری میکند؛ اینکه که بودهای و چه راهی را آمدهای؟
شناسنامهی فیلم مورتال کامبت
کارگردان: سایمون مککوید
بازیگران: لوییس تان، جسیکا مکنامی، جاش لاوسن و…
امتیاز در راتن تومیتوز: ۵۴٪
داستان: یک مبارز مسابقات M.M.A پس از آنکه جان خود و خانوادهاش را در معرض خطر میبیند، متوجه میشود که قدرتی فرازمینی قصد نابودی انسانها را دارد. او به جمعی میپیوندد که قصد مبارزه با این نیروی برتر را دارند و…