سریال «شوالیه ماه»؛ راوی جنبههای ناشناختهی اختلال چند شخصیتی
اختلال چند شخصیتی یا تجزیهی هویت (dissociative identity disorder) که به اختصار DID هم نامیده میشود به معنی حالتی است که در آن دو یا چند شخصیت کاملا مستقل، رفتارهای فرد را کنترل میکنند. این اختلال یکی از اصلیترین جنبههای شخصیت «شوالیه ماه» در ۲۰ سال گذشته بوده.
*هشدار: در ادامهی این مطلب بخشی از داستان سریال شوالیه ماه لو میرود.
در کمیکهای مارول شوالیه ماه و آقای شوالیه شخصیتهای ابرقهرمانِ مارک اسپکتور هستند اما مهمتر از همه این که مارک دو شخصیت دیگر هم دارد که در زمانهای مشخصی بر رفتارش تسلط دارند؛ استیون گرانت و جیک لاکلی.
- ۹ سریال مانند «شوالیه ماه» که قهرمانانی با شخصیت تاریک دارند
- اسکار آیزاک؛ چگونه بازیگر سریال «شوالیه ماه» به چهرهای شاخص تبدیل شد؟
- سریال «شوالیه ماه» مارول و تئوریهای طرفداران دربارهی رابطهی شخصیتها
پخش سریال «شوالیه ماه» (Moon Knight) به تازگی از دیزنی پلاس آغاز شده و در همین مدت کوتاه طرفداران پروپاقرصی پیدا کرده است. جرمی استیلر سازنده و محمد دیاب کارگردان سریال تلاش کردند در دلِ داستانهای هیجانانگیز کمیکهای مارول به جنبههای ناشناختهی اختلال چند شخصیتی بپردازند و تصویر واقعگرایانهای از آن ارائه دهند.
شوالیه ماه در قسمت نخست سه علامت اصلی اختلال چند شخصیتی را بررسی میکند؛ ۱- وجود دو یا چند هویت ۲- شکاف در حافظه، زمان، روابط و رویدادهای زندگی ۳- دورههای کوتاه تجزیه هویت که در آن تغییرات به وقوع میپیوندد. قسمت دوم به سراغ جنبههای منفی این اختلال و راههایی که میتواند بر زندگی و روابط افراد تاثیر بگذارد، میرود. تا این جای کار اختلال چند شخصیتی به همان صورتی تصویر شده که پیشتر در بسیاری از آثار دیده بودیم اما این قسمت سوم بود که با بررسی جنبههای ناشناختهی آن شگفتیساز شد. دربارهی مبتلایان به اختلال چند شخصیتی دو واقعیت وجود دارد که معمولا نسبت به آنها بیتوجه هستیم اما در قسمت سوم دربارهشان اطلاعات مفیدی به دست آوردیم؛ اول از همه این که DID میتواند در بعضی از موقعیتهای زندگی مفید باشد و دوم مبتلایان لزوما نسبت به تغییراتی که در آنها اتفاق میافتد آگاهی کامل ندارند.
قسمت اول تا اندازهای به ناآگاهی مبتلایان نسبت به تغییراتشان پرداخت. استیون گرانت تا پیش از این که از وجود مارک اسپکتور آگاه شود، روحش هم خبر نداشت که به اختلال چند شخصیتی دچار است. البته او تا پیش از تجربهی حضور ناگهانی در مکانهای مختلف، از وجود مارک اسپکتور آگاه نبود. استیون بالاخره به صورت اتفاقی وسایل شخصی مارک را در خانهاش کشف کرد اما از آن جایی که هیچ ایدهای دربارهی صاحبش نداشت، تصمیم گرفت به تماس تلفنی پاسخ دهد و این گونه بود که با همسر مارک، لیلا آشنا و قضیه تا اندازهای برایش روشن شد.
مخاطبانی که با کمیکهای شوالیه ماه آشنایی نداشتند تا پیش از قسمت سوم تصور میکردند با همین دو شخصیت سروکار دارند اما وقتی مارک برای تعقیب آرتور هارو به قاهره رفت، کمکم سروکلهی شخصیت سوم پیدا شد و البته مارک فعلا هیچ ایدهای دربارهی آن ندارد و تصور میکند همهی این انفاقات کار استیون بوده.
هنوز اطلاعات کمی دربارهی شخصیت سوم وجود دارد و فعلا به نظر میرسد سروکلهی او فقط وقتی پیدا میشود که مارک و استیون در یک موقعیت خطرناک با هم درگیر شوند. مارک از قسمت دوم کنترل جسم را به دست گرفته و در نزاعی درونی با استیون، تلاش میکند مانع دخالت او در ماموریتش شود تا بتواند جلوی آرتور هارو برای احیای آموت را بگیرد. بین این دو شخصیت، مارک هیچ مشکلی با استفاده از قدرتهای مرگبار برای متوقف کردن آرتور و پیروانش ندارد اما در قطب مخالف استیون قرار دارد که با کشتار به شدت مخالف است و در هر موقعیتی سعی میکند جلوی مارک را بگیرد.
نخستین باری که مارک در آستانهی کشتن یکی از پیروان آرتور هارو قرار داشت، استیون کنترل جسم را موقتا به دست گرفت و مرد را فراری داد. وقتی مارک مجددا کنترل را به دست آورد، بازجوییهای مرگبارش را ادامه داد و طبق معمول استیون سعی کرد مانع او شود اما در کمال تعجب این بار شخصیت سوم به عنوان واسطهی استیون و مارک ظاهر شد و احتمالا پس از بازجویی و گرفتن اطلاعات، مرد را کشت. این یک شوک کامل برای مارک و استیون بود و تقریبا متوجه شدند شخصیت سومی هم در بدن آنها زندگی میکند.
در حالی که این تغییر سوم هنوز خودش را نشان نداده اما طرفداران کمیکهای شوالیه ماه تصور میکنند همان جیک لاکلی یا راننده تاکسی است و با توجه به این که مارک در این سکانس در تاکسی از خواب بیدار میشود، این تئوری دور از ذهن نیست.
نیمهی دوم قسمت سوم به فواید اختلال چند شخصیتی در بعضی از موقعیتها میپردازد. در حالی که مارک مصمم است رستاخیز آموت را بدون کمک استیون متوقف کند، متوجه میشود ممکن است برای رسیدن به این هدف به کمک استیون احتیاج داشته باشد. از آن جایی که هر کدام از آنها مهارت خاص خودشان را دارند، جایی که شخصیت اصلی از پس کارها برنمیآید، تغییرش نه تنها بد نیست بلکه میتواند مفید هم باشد. این موضوع در قسمت اول و سوم بررسی شد؛ در قسمت اول استیون کنترل جسم را به دست گرفته بود و چون شاهد یک زندگی شهری نسبتا نرمال بودیم، اتفاق خوبی بود اما در قسمت سوم رسما وارد یک جنگ تمامعیار شدیم و از آن جایی که ادامهی ماجرا در گروی بقا بود، مارک به عنوان شخصیت بیرحمتر که مهارتهای رزمی بالایی داشت، کنترل را به دست گرفت.
استیون یک مرد معمولی است که احتمالا در طیف اوتیسم قرار دارد و کاملا معمولی زندگی میکند. او علاقهی زیادی به مصر باستان دارد و به اندازهای شیفتهی تاریخ است که در اوقات فراغت آموزش خواندن هیروگلیف میبیند و در موزهی بریتانیا به عنوان سوغاتی فروش کار میکند. از آن جایی که زندگیاش به اندازهای آرام است که معمولا در موقعیتهای خطرناک قرار نمیگیرد، از مهارتهای رزمی که مارک به عنوان یک مزدور باید از آنها برخوردار باشد، هیچ چیزی نمیداند. با این اوصاف نمیتواند مقابل تهدیدات زندگی از خودش محافظت کند و به همین دلیل هم در موقعیتهای خطرناک کنترل را به مارک واگذار میکند و این مورد در قسمت ۱ نشان داده شد.
در قسمت سوم اما مارک رئیس است و در موقعیتهای خطرناک رویارویی با فرقهی آرتور میتواند تصمیمهای سخت و مهمی بگیرد که استیون در اتخاذ آنها ناتوان است. زمانی که آرتور بالاخره مقبرهی آموت را پیدا میکند، مهارتها و ویژگیهای مارک رسما به هیچ دردی نمیخورند. مارک بالاخره به کمک لیلا از طریق تابوتی باستانی به یک نقشهی نجومی میرسد اما مشکل اساسی این است که نمیتواند نقشه را تفسیر کند؛ زیرا مثل استیون خورهی تاریخ مصر باستان نیست!
مارک به پیشنهاد لیلا و با اکراه کنترل را به استیون واگذار میکند تا بتواند تکههای از هم گسستهی نقشه را کنار هم بگذارد و آن را تفسیر کند. این تصمیم باعث صرفهجویی در زمان میشود. نقشهی نجومی بر اساس آسمان مصر در شب مرگ آموت طراحی شده و از طریق ستارگان موقعیت مقبرهی آموت را نشان میداد اما مشکل اساسی این بود که لیلا فقط زمانی میتوانست موقعیت دقیق جغرافیایی را به دست آورد که آسمان همان شب خاص را با تبلتش اسکن کند. پس خونس و استیون دست به کار میشوند و آسمان را به ۲۰۰۰ سال قبل برمیگردانند؛ کاری که انرژی زیادی از استیون میگیرد و خونس را گرفتار میکند.
سریال شوالیه ماه حالا در میانهی راه قرار دارد و در همین مدت هم موفق شده جنبههای مختلف اختلال چند شخصیتی را به خوبی پوشش دهد. این تلاش با بررسی علائم رایج این اختلال و تاثیر آنها بر زندگی روزمرهی افراد آغاز شد و به چالشهای منحصربهفردی مثل عدم آگاهی بیمار نسبت به تغییرات شخصیتش رسید و البته از نشان دادن بعضی از مزایای اختلال هم غافل نشد. در هر صورت این سریال از معدود آثار ابرقهرمانی است که زیر پوستهی داستان هیجانانگیز و پر زد و خوردش، بعضی از مشکلات جدی سلامت روان را بررسی میکند، به مخاطبان دربارهی عواقبش آگاهی میدهد و به آنها در شناخت بیماری و درک مبتلایان کمک میکند.
منبع: cbr
یچیزی که خوبه بدونید اینه که اختلال چند شخصیتی اصلا وجود نداره و تا حالا هیچ مریضی نبوده که تشخیص داده بشه اختلال چند شخصیتی داره.یه اختلال دیگهای هست که فرد زمان بین ناراحتی و خوشحالی یا عصبانیت و آرامشش خیلی کمه ینی یه لحظه خوشحاله یدفه ناراحت میشه.
ولی خب به هر حال نمیشه از جذابیت این اختلال(حتی اگه واقعی هم نباشه) گذشت و فیلما و سریالا میتونن خیلی جذاب بشن با استفاده از این موضوع
سریال جنبه های مختلفی رو از مشکل چند شخصیتی بودن نمایش میده و این موضوع را کاملا عریان میکند که هرکدام ازین شخصیت ها دارای خصوصیات خاص خودشون هستند که ترکیب آنها با هم توانسته شوالیه ماه رو به نهایت قدرتش برسونن.برای کسانی که این سریال رو هنوز تماشا نکردن باید بهشون نوید یک اثر با نگاه کاملا تخصصی به تاریخ دونست به طوریکه کاملا کوچه پس کوچه های قاهره رو میتونین با گوشت و پوست حس کنین و از این نگاه تخصصی به ساخت مکان ها و موقعیت های مختلف سریال واقعا لذت میبرید. امیدوارم که کامنت من باعث شده باشه که به دیدن این سریال علاقه مند شده باشید. ممنون از تیم تولید محتوای خفن زومیت