محسن تنابنده و مسیری که از تهران تا ونیز طی کرد
شیر طلایی جشنوارهی ونیز در دستان محسن تنابنده میدرخشد. او حالا در جایگاه بلند یکی از معتبرترین جشنوارههای سینمایی دنیا ایستاده و تمام نگاهها را به خودش جلب کرده است. شاید کمتر کسی تصور میکرد جوان بینام و نشان دامغانی از اسلامشهر خودش را به ونیز برساند و اینچنین مورد توجه قرار بگیرد. اما او برای محسن تنابنده شدن، به اندازه مسیر تهران تا ونیز، بیاندازه تلاش کرد و توانست با تکیه بر استعدادش در بازیگری و نویسندگی، به موفقیت برسد.
زندگی در مناطق حاشیهای پایتخت، اگرچه برای تنابندهی جوان سخت بود ولی درسهای فراوانی برایش داشت. او فهمید جوانی مثل او برای دیده شدن در تئاتر و سینما باید سخت کار کند و پشتکار به خرج دهد. به همین دلیل وقتی دوران دبیرستان را پشت سر گذاشت، در دانشگاه رشتهی بازیگری را انتخاب کرد. چرا که میدانست بدون پول و پارتی، تنها از طریق دانشگاه فرصتی برای دیده شدن پیدا خواهد کرد.
البته یک نفر در این میان نقش مهمی را در دنیای هنری این بازیگر ایفا کرد. یک سال قبل از ورود تنابنده به دانشگاه، او در دو نمایش از حسن وارسته بازی کرد و الفبای بازیگری را نزد او آموخت. آشنایی با وارسته که نویسندهای خلاق و آیندهدار بود، بزرگترین شانسِ تنابنده در زندگی و عالم هنر بود.
حدود هشت سال پس از کسب اولین تجربهها به همراه وارسته، برای بازی در «دانههای ریز برف» علیرضا امینی در سال ۱۳۸۲ پایش به سینما باز شد. فیلمِ خوب و کم ادعای «دانههای ریز برف» داستان دو نگهبان معدن است که در فاصلهی چند صدمتری از آنها دختری تردد میکند و آنها از دور دلباخته دختر میشوند. محسن تنابنده و مجید بهرامی بازیگران اصلی فیلم هستند.
امینی که بعدها در فیلم دیگری به نام «هفت دقیقه تا پائیز» با تنابنده همکاری کرد، دربارهی این همکاری چنین میگوید: «خدا را شکر توانستم یکسری جوان و بازیگرانی که امروز مطرح هستند، را وارد این حرفه و امکان دیده شدن آنها را فراهم کنم. یکی از آنها محسن تنابنده است؛ شاید آن روزها هر که محسن را در فیلم «هفت دقیقه تا پاییز» میدید، به من میگفت این چه چهرهای است که به فیلمت آوردهای؟! اما من میدانستم که محسن تنابنده خیلی بااستعداد است. الان هم که نتیجه کارش را میبینم، خوشحال هستم.»
رفاقت با وارسته، موجب شد تا تنابنده در کنار بازیگری، شانس نویسندگی در سینما را هم پیدا کند. او پس از بازی در فیلم امینی، به همراه وارسته مشغول نگارش فیلم «چند میگیری گریه کنی» شد. این فیلم با بازی منوچهر نوذری بار طنز مناسبی داشت و در گیشه هم بسیار مورد توجه قرار گرفت. در زمان خودش جزو فیلمهای پرفروش قرار گرفت و نام تنابنده را به عنوان نویسندهای خلاق و بااستعداد مطرح کرد.
بازیگری همه فن حریف
در همان دوران، تنابنده در فیلم چشمنواز و متفاوت سامان سالور به نام «چند کیلو خرما برای مراسم تدفین» بازی کرد. فیلم را منتقدان داخلی و خارجی ستودند و از جلوههای هنری فیلم گفتند. تنابنده نیز در کنار محسن نامجو و نادر فلاح بازی قابل قبولی از خود به جا گذاشت و با بازی در این فیلم نام خودش را در سینمای هنری و خاصپسند ایران هم مطرح کرد.
یک سال پس از موفقیت «چند میگیری گریه کنی» تنابنده و وارسته در سال ۱۳۸۵، فیلمنامهی یک فیلم کمدی دیگر به نام «اگه میتونی منو بگیر» را برای شاهد احمدلو نوشتند. زوج نویسندهی تنابنده و وارسته، همکاری خوبی با همدیگر داشتند و نبض سینمای کمدی در دستشان بود.
تنابنده در کنار سینما، در تلویزیون فعالیت میکرد و برای سریالهای مثل «پیامک از دیار باقی» و «چاردیواری» به کارگردانی سیروس مقدم نویسندگی کرده بود. تنابنده سینما و تلویزیون را همزمان با هم داشت و نمیخواست به بهانه پرکاری، هیچ کدام را از دست بدهد.
همکاری با سیروس مقدم، باعث شکلگیری یکی از بهترین و دنبالهدارترین سریالهای تلویزیون شد. اولین سری سریال «پایتخت» در سال ۱۳۸۹ ساخته شد و تنابنده در کنار بازیگری، مسئولیت نویسندگی و بازیگردانی را نیز برعهده داشت. «پایتخت» در هنگام پخش بسیار مورد توجه قرار گرفت و مدیران تلویزیون را مجاب کرد تا فصلهای بعدی این سریال را بسازند. تصمیمی که باعث شد در اتفاقی کم نظیر تا فصل ششم «پایتخت» ساخته شود.
پخش و ادامهی «پایتخت» اتفاق کمنظیری در تلویزیون بود. پس از رفتن رضا عطاران و مهران مدیری از تلویزیون، «پایتخت» اولین سریالی بود که تا این اندازه در بین مردم محبوب میشد و جمعیت زیادی را پای تلویزیون مینشاند. مردم با شخصیتهای خودمانی و ملموس سریال ارتباط برقرار میکردند و سیر اتفاقات برایشان جذاب و تازه بود. کاراکترهای «نقی معمولی»، «بابا پنجعلی»، «ارسطو» و دیگر شخصیتهای سریال، خیلی زود جای خودشان را در بین مردم باز کردند و به محبوبیتی عجیب در میان بینندگان سریال دست پیدا کردند.
نقطهی اتکا و قوت «پایتخت» در شکلگیری داستان و شخصیتهایش بود. محسن تنابنده در هر شش فصل جزو ثابت تیم نویسندگان است و در هر فصل با نفرات جدیدی کار میکند. حسن وارسته، خشایار الوند، کوروش نریمانی و آرش عباسی، نویسندگانی هستند که در «پایتخت» با تنابنده همکاری داشتند. اگرچه سیروس مقدم کارگردان این سریال بود، ولی باید مغز متفکر و قلب تپندهی «پایتخت» را تنابنده دانست.
تنابندهی در نویسندگی و بازی هستهی مرکزی «پایتخت» بود و خط اصلی داستان بر مدار استعداد او در نویسندگی میگشت. او تیم خوبی را در جمع نویسندگان سریال جمع کرده بود و قدرت نویسندگیشان، سبب خلق فصلها و قسمتهای جذاب میشد.
تنابنده غیر از بازیگری و نویسندگی برای «پایتخت» کار دیگری با تلویزیون نداشت و سعی میکرد بیشتر زمان و انرژیاش را در سینما بگذارد. این سیاست و هوشمندی تنابنده سبب میشد تا او هر دو مدیوم را در اختیار داشته باشد.
او بیشتر زمانش در روزهای سال را در سینما میگذارند و یکی، دو ماه پایانی مشغول کار برای «پایتخت» میشد. فرمولی که برای سالیان حسابی جواب داده بود و هر ساله نام تنابنده را برای مخاطبان تلویزیون زنده نگه میداشت.
دشت اولین سیمرغها
اما در سینما وضعیت برای تنابنده که حالا به بازیگر و نویسندهای ثابت شده، بدل گشته، فرق میکرد. او با فاصله گرفتن از وارسته، از سینمای کمدی هم فاصله گرفت و قدم در ژانری دیگر گذاشت. «استشهادی برای خدا» و «هفت دقیقه تا پائیز» فیلمهای مهمی در سینمای ایران هستند که تنابنده مسئولیت بازیگری و نویسندگیشان را برعهده دارد.
تنابنده برای هر دو فیلم از جشنوارهی فجر سیمرغ گرفت و چه اتفاقی بهتر از این برای یک بازیگر. تنابنده در سال ۱۳۸۶ موفق به کسب سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد و سال ۱۳۸۸ برای بازی در دو فیلم «هفت دقیقه تا پائیز» و «سنگ اول» سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول مرد را کسب کرد.
تنابنده همچنین در سال ۱۳۸۷، برای بازی در فیلم «ندارها» دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را از جشنوارهی فجر گرفت. او در آن زمان سه سال رویایی را پشت سر گذاشت. با این سه جایزه تنابنده به یک جایگاه تثبیت شده در سینما رسید و با اعتماد به نفس بیشتری به سالهای پیشِ رو نگاه میکرد.
پس از این موفقیتها، تنابنده در کنار پیمان قاسمخانی در فیلم کمدی «سنپطرزبورگ» بازی کرد. «سنپطرزبورگ» در گیشه با موفقیت روبهرو شد و جزو فیلمهای پرفروش سال ۱۳۸۹ لقب گرفت. موفقیتهای تنابنده در دههی هشتاد، او را با دستی پر، روانهی دههی بعدی کرد. فقط با این تفاوت که او دیگر آن جوان بینام و نشان ده سال پیش نیست و برای خودش اسم و رسمی پیدا کرده است.
کارگردانیهای بازیگر
نام تنابنده در دههی نود با ساخت پشت سرهم سریال «پایتخت» به برندی قابل اتکا تبدیل میشود. او در سینما نیز اعتماد به نفس لازم برای انجام کارهای بیشتر را پیدا کرده و پس از بازی در دو فیلم متوسط «لامپ۱۰۰» و «ایران برگر»، اولین فیلمش به نام «گینس» را کارگردانی کرد.
فیلم با بازی تنابنده و رضا عطاران در زمان خودش فروش خوبی پیدا کرد ولی بعدها تنابنده در گفتوگویی گفت که از ساخت این فیلم راضی نیست. او اذعان کرد که فیلم را عجولانه و برای فروش ساخته است و اگر به عقب برگردد زمان بیشتری برای نگارش فیلمنامه میگذارد و کار را با وسواس بیشتری ادامه میدهد.
شخصیت جاهطلب تنابنده بیشتر از اینها را از سینما میخواست. او پس از «گینس» در فیلم «محمد رسولالله» مجید مجیدی بازی کرد و سپس در «فراری» علیرضا داودنژاد درخشید. بازی او در این فیلم به قدری خوب بود که داوران جشنوارهی فیلم فجر در سال ۱۳۹۵ را مجاب کرد تا سیمرغ بلورین بهتری بازیگر نقش اول مرد را به تنابنده بدهند.
نباید فراموش کرد که او در این سال رقیب سرسختی مثل امیر آقایی در فیلم «بدون تاریخ، بدون امضا» را داشت. تنابنده با این جایزه، به یکی از رکوردداران دریافت سیمرغ در سینمای ایران تبدیل شد. افتخاری که هر بازیگری به آن نرسیده است.
تنابنده در سال ۱۳۹۷ تصمیم به ساخت دومین فیلم سینماییاش به نام «قسم» گرفت. فیلمی با سوژهای حساس که حاشیههای زیادی را به دنبال داشت. «قسم» فیلمی سرحال و روپا است که تا آخرین لحظه مخاطب را همراه خودش میکشد و در هر لحظهاش باید انتظار شگفتی داشت.
هرچند برخی بر رفتار تنابنده در تعامل با همکارانش در این فیلم انتقاد میکنند و معتقدند مسبب بخشی از حاشیههایی که گریبان مهناز افشار در آن سال را گرفت، محسن تنابنده است. کارگردان «قسم» در آن زمان هیچ وقت تقصیری را گردن نگرفت تا تمام کاسه، کوزهها سر افشار شکسته شود و در نهایت او برای همیشه از سینمای ایران برود.
تنابنده در سالهای اخیر در چند فیلم سینمایی بازی کرد که «قهرمان» و «جنگ جهانی سوم» مهمترین آنها هستند. «قهرمان» نخستین همکاری تنابنده با اصغر فرهادی بود و هر دو ازاین همکاری رضایت داشتند. بااینکه تنابنده نقش مکمل را در فیلم برعهده دارد، ولی در همان دقایق نسبتا کوتاه هم درخشان ظاهر میشود.
شیر طلایی ونیز
اما اتفاق مهم در کارنامهی بازیگری تنابنده با «جنگ جهانی سوم» به کارگردانی هومن سیدی میافتد. او در این فیلم در نقش هیتلر مقابل دوربین رفته و بازیاش انقدر خوب بود که توانست جایزهی بهترین بازیگر مرد بخش افقهای نو جشنوارهی فیلم ونیز را مال خود کند.
این مهمترین جایزهی سینمایی تنابنده تا به اینجا بوده که نامش را در سطح جهان مطرح کرده است. تنابنده پس از دریافت جایزه گفت که از خوشحال میتواند تا تهران پیاده برود، او حق هم دارد تا در این حد خوشحال باشد. او زمانی از اسلامشهر خودش را به نقاط مرکزی تهران میرساند تا در جمع هنرمندان، جایی پیدا کند و حالا اعتبار ویژه در سینمای ایران پیدا کرده است. او در تمام این سالها خستگیناپذیر کار کرد تا سرانجام از ونیز سر در بیاورد.
در کنار خستگیناپذیری و پشتکار تنابنده، نباید از استعداد ناب او در نویسندگی غافل شد. او برخلاف ستارههای سینمای چشمان رنگی یا چهرهای فتوژنیک نداشت. او تنها بر استعدادش تکیه کرد و جلو آمد و همین استعداد نشان داد که چه عنصر مهمی برای پیشرفت در سینماست.
خلاقیت و تواناییهای تنابنده در نویسندگی و بازیگری از او یک چهرهی مهم در سینما ساخته است. ضمن اینکه نباید فراموش کرد که هوشمندانه مینویسند و هوشمندانه نقش انتخاب میکند. تنابنده فضای کمدی و فضای درام و ملودرام را خیلی خوب میشناسد و توانایی نویسندگی و بازی کردن در هر ژانری را دارد. این مهمترین ویژگی هنری تنابنده است که او را از بسیاری از نویسندگان و بازیگران متمایز میکند.
چه در کمدی نوشتن و چه در نگارش ژانرهای دیگر، خودش را محدود به داستانهای کلیشهای نمیکند. تنابنده استاد درآوردن تیپها و شخصیتهای مختلف است. او انعطاف عجیبی در نقشآفرینی کاراکترهای مختلف دارد. تنابنده بازی در نقشهای مختلف از تغییر میمیک چهره تا لهجه و گویش را با دقت و به درستی در میآورد و هیچگاه خودش را در یک قالب محدود نکرده است.
محسن تنابنده که این روزها فیلم زودپز را روی پرده دارد، در سینمای ایران یک آرتیست واقعی است. کسی که بدون پول و پارتی و ویژگیهای ظاهری فقط با اتکا به استعداد و هنرش به چنین جایگاهی رسیده، کار بزرگی کرده است. تنابنده امروز در سینما چهرهای متمایز و درخشان است و با توجه به جاهطلبی و تواناییهای او، در آینده در کارگردانی، نویسندگی و بازیگری بیشتر از او خواهیم دید و شنید.