۵ رمان معاصر فارسی برتر از نگاه مخاطبان انگلیسیزبان
وقتی مخاطبان انگلیسیزبان به ادبیات فارسی فکر میکنند، ابتدا کتابهایی به ذهنشان میآید که نویسندگان ایرانیتبار خارج از ایران به انتشار رساندهاند. اما مخاطبان جدیتر به سراغ کتابهایی میروند که تأثیر آنها روی ادبیات فارسی و حتی جامعه زمان خود چشمگیر بوده است. در این مقاله به بررسی پنج رمان معاصر ادبیات فارسی و تأثیر آنها از نگاه مخاطبان انگلیسیزبان میپردازیم.
۱- رمان «بوف کور» نوشته صادق هدایت
صادق هدایت و شاهکار مشهورش، «بوف کور» پستیها و بلندیها زیادی را چه در زمانه خود، و چه در گذر زمان تجربه کردند. اما هیچکدام این چالشها نتوانستهاند میراث این رمان غنی و مهم فارسی را خدشهدار کنند.
رمان کوتاه «بوف کور» که به صورت اولشخص روایت میشود، داستان نقاش گمنامی است که از کابوسها، بیماری، عشق و نفرت عمیقی که از زندگیِ خارج از محدوده اتاقش دارد، میگوید. این رمان عمیقاً بدبینانه و کافکایی است و از عمق وضعیت روحی نویسندهاش، صادق هدایت، را منعکس میکند. هدایت مردی عمیقاً مالیخولیایی بود که جهانبینیاش حول پوچ بودن وجود انسان ساخته شده بود و با رنج آگاهی از ناتوانی خود در ایجاد تغییری مثبت در ایران به زندگی ادامه میداد.
این داستان سورئالیستی به عنوان نخستین نمونه از ادبیات مدرنیستی ایران شناخته میشود. هدایت این رمان را در سال ۱۹۳۰ میلادی نوشت، اما به دلیل مواضع ضدسلطنتی، به دست پادشاه وقت ایران، رضاشاه، از نوشتن و انتشار آثارش منع شد. شش سال بعد هدایت به بمبئی سفر کرد و تنها پنجاه نسخه از «بوف کور» را آنجا منتشر کرد. چند سال بعد این کتاب در ایران نیز انتشار یافت.
خودکشی هدایت در سال ۱۹۵۱ تنها بر معماهایی که پیرامون «بوف کور» وجود داشت افزود و امروزه جمله آغازین رمان برای بسیاری از ایرانیان شبیه عبارت «هملت»، «بودن یا نبودن» شده است. رمان «بوف کور» با این جملات شروع میشود: «در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا میخورد و میتراشد.»
۲- رمان «دایی جان ناپلئون» نوشته ایرج پزشکزاد
رمان «دایی جان ناپلئون» با حس طنز منحصر به فردی که دارد، به طرز چشمگیری با حال و هوای تاریک «بوف کور» در تضاد است، اما دقیقاً به همان اندازه معروف و تأثیرگذار است. ایرج پزشکزاد این کتاب را در سال ۱۹۷۳ منتشر کرد و تقریباً میتوان گفت کتاب یک شبه پرفروش شد. سه سال بعد، یک سریال کوتاه تلویزیونی براساس این رمان معاصر فارسی ساخته شد که به طور قابل توجهای به شهرت آن افزود.
«دایی جان ناپلئون» حول یک داستان عاشقانه ساده در دهه ۱۹۴۰ میچرخد. شخصیت اصلی که در کتاب نامش فاش نمیشود، اما در سریال تلویزیونی سعید نام دارد، در این داستان روایت میکند که چگونه عاشق لیلی، دختر دایی ناپلئون میشود. دایی مذکور یک افسر نظامی بازنشسته پارانوئید است که ناپلئون بناپارت را تحسین میکند و از انگلیسیها متنفر است.
پزشکزاد با این داستان ساده و طنزآلود به مسائل اجتماعی ایران و نقش قدرتهای خارجی در سیاست داخلی کشور میپردازد و آن را مسخره میکند. شخصیتها و عبارات خاص کتاب در ایران بسیار محبوب شدهاند، به طوری که حتی کسانی که کتاب را نخواندهاند یا سریال تلویزیونی را ندیدهاند در زندگی روزمره خود از این عبارات استفاده میکنند.
«کار کار انگلیسیهاست!» معروفترین جمله این کتاب است و ایرانیها از آن استفاده میکنند تا به طعنه هر بلایی را گردن انگلیسیها بیندازند. جک استراو، وزیر امور خارجه سابق بریتانیا، نیز از نسخه کمی متفاوت این عبارت در عنوان کتاب خود به نام «شغل انگلیسی: درک ایران و چرایی بیاعتمادی آن به بریتانیا» (The English Job: Understanding Iran and Why It Distrusts Britain) که سال ۲۰۱۹ منتشر شد، استفاده کرد (این کتاب به فارسی همان «کار، کار انگلیسیهاست» ترجمه شده است).
۳- داستان کوتاه «ماهی سیاه کوچولو» نوشته صمد بهرنگی
داستان کوتاه «ماهی سیاه کوچولو» که در سال ۱۹۶۶ منتشر شد، شناختهشدهترین کتاب کودک ایرانی به شمار میآید. صمد بهرنگی که خود معلم مقطع دبستان بود، این کتاب را نوشت و فرشید مثقالی، طراح گرافیک و انیماتور مشهور بینالمللی ایرانی، تصویرگری کتاب را به عهده داشته است. در سال ۱۹۶۹، تصاویر مثقالی برای این داستان برترین جوایز نمایشگاه کتاب کودک بولونیا و دوسالانه تصویرگری در براتیسلاوا را به خود اختصاص داد.
این کتاب داستان قهرمان داستان، یعنی ماهی سیاه کوچولو را دنبال میکند. شخصیتی که باور ندارد تمام دنیا همان حوض کوچکی باشد که خانه خانوادهاش است. با وجود دلسردی شدیدی که بزرگترها به سمت او روانه میکنند، ماهی کوچولو تصمیم میگیرد برای جستوجوی دریا از خانه خود خارج شود. وقتی ماهی سیاه کوچولو بالأخره به دریا میرسد، به گروهی از ماهیهای دیگر میپیوندد که با پلیکان شرور مبارزه میکنند. بهرنگی این کتاب را در اوج جنبش علیه شاه نوشت.
شخصیت «ماهی سیاه کوچولو» از زمان اولین انتشار کتاب وارد فرهنگ عامه ایران و فرهنگ واژگان فعالان این عرصه شده است. در دهه اخیر، تصویرگری اصلی این رمان معاصر فارسی دوباره در جامعه ایرانی ظاهر شده و به کرات در طراحی گوشواره و دستبند استفاده میشود.
۴- رمان «زمین سوخته» نوشته احمد محمود
احمد محمود در این رمان معاصر فارسی که سال ۱۹۸۲ منتشر شد از واقعگرایی استفاده میکند تا داستان فداکاری ساکنان عادی را در دفاع از شهرشان و طمع بازرگانان و دلالان در بهرهبرداری از بدبختی فقرا را روایت کند. و البته بیتفاوتی ساکنان شهرهای دیگر نسبت به مصائب بدبختانی که در مناطق جنگزده زندگی میکنند.
این رمان ضدجنگ داستان سه ماه نخست جنگ ایران و عراق را در یکی از محلههای فقیرنشین شهر اهواز، مرکز استان خوزستان واقع در جنوب غربی ایران، روایت میکند. احمد محمود به شخصه در این شهر به دنیا آمد و بزرگ شد و برادرش یکی از قربانیان بیشمار این جنگ بود.
یکی از معروفترین فصلهای کتاب جایی است که ساکنان محله دو دزد را دستگیر میکنند؛ کسانی که به خانههای افرادی که به واسطه جنگ از شهر فرار کرده بودند، میرفتند و خانه و زندگی آنها را میدزدیدند. غیرنظامیان مسلح بر سر اینکه دزدها را به مقامات تحویل دهند یا بلافاصله در خیابان اعدامشان کنند، اختلاف نظر پیدا میکنند. این فصل را میتوان نقطه اوج «زمین سوخته» و یکی از بهیادماندنیترین فصول رمانهای فارسی دانست.
۵- مجموعه داستان کوتاه «یوزپلنگهایی که با من دویدهاند» نوشته بیژن نجدی
بیژن نجدی قبل از انتشار کتاب «یوزپلنگهایی که با من دویدهاند، معلم ریاضی ناشناختهای در دبیرستان شهر کوچکی به نام لاهیجان واقع در شمال ایران بود. این کتاب حتی باعث نشد او فوری به شهرت برسد. «یوزپلنگهایی که با من دویدهاند» مجموعهای از ۱۰ داستان کوتاه و اولین کتاب نویسنده، در سال ۱۹۹۴ منتشر شد. این در حالی بود که نجدی تنها سه سال بعد بر اثر سرطان ریه درگذشت.
بیژن نجدی پس از مرگ در ایران شناخته شد. چندین سال طول کشید تا ایرانیان از این کتاب که از تکنیک نگارش پیشگامانهای استفاده میکرد، قدردانی کنند. نجدی در ایران قرن بیستویکم به عنوان پدر ادبیات پستمدرن فارسی شناخته میشود.
در دنیای نجدی همه اشیا زنده میشوند و اسمها و صفتها به گونهای به کار میروند که پیش از نوشتههای او در آثار فارسی ناشناخته بود. نجدی به جای اینکه بگوید طاهر دوش میگرفت، مینویسد: «قطرات آب از دوش میافتاد، طاهر را در آغوش میگرفت.» (این جمله از متن اصلی برداشته نشده و ترجمه نسخه انگلیسی آن است). یا در یکی دیگر از داستانهای نجدی، یک عروسک دلش برای صدای چرخخیاطی مادر صاحب خود تنگ میشود.
کتاب «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» همچنین به خاطر عنوان جذابی که دارد مشهور است. بسیاری از ایرانیان با آن آشنا هستند، حتی اگر کتاب را نخوانده باشند. عنوان این رمان معاصر فارسی برگرفته از یکی از اشعار نجدی است که در وصیتنامه او آمده:
و میبخشم به پرندگان
رنگها، کاشیها، گنبدها
به یوزپلنگانی که با من دویدهاند
غار و قندیلهای آهک و تنهایی
و بوی باغچه را
به فصلهایی که میآیند
بعد از من
منبع: دیجیکالا مگ