نقاشی مدرن چیست و انواع آن کدامند؟

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۲ دقیقه
نقاشی مدرن

سبک هنری، شاخصه‌ای مهم برای توصیف عناصر بصری یک اثر است. به تعبیری دیگر، سبک هنری بستری را فراهم می‌کند تا ویژگی‌هایی مانند تکنیک، مفاهیم و رویکردهای یک اثر نقاشی، عکس یا فیلم را لایه‌به‌لایه بشناسیم و آن‌ها را بهتر درک کنیم. این سبک‌ها با کاوش در تاریخ، شیوه‌های نوینی را به شکلی انقلابی جستجو کردند و درنهایت بر جهان‌هایی در قلمروی هنر تسلط یافتند که هرکدام بیان‌گر معنا و مفهومی منحصربه‌فرد بودند. جریان‌های تاریخی، گذرگاه‌هایی شگفت‌انگیز هستند که هنرمندان به واسطه آن‌ها، توانستند جهان مدرنیسم را بهتر کشف کنند و سپس در رادیکال‌ترین حالت ممکن، هنر مدرن شکوفا شد. درمیان تمامی حوزه‌های هنری، این نقاشی مدرن است که آوازه‌اش بیش از همه در دنیا طنین‌ می‌اندازد و قطعا شناخت آثار اسرارآمیز آن، بسیار لذت‌بخش خواهد بود.

نقاشی مدرن چیست؟

ما نقاشی مشهور مانند دختری با گوشواره مروارید یا نقاشی جیغ ادوارد مونک کم نداریم اما اگر در مقابل نقاشی‌هایی قرار گرفته‌اید که عجیب و غیرعادی به نظر می‌رسند، باید این را بدانید که احتمالا آن‌ها نقاشی مدرن هستند! شاید این عجیب بودن برای شما شامل ساختار، فرم، رنگ، شیوه‌ی قلم‌گذار و هر چیز دیگری باشد، اما یک مسئله بیشترین اهمیت را دارد؛ آن‌هم بدون‌شک خلاقیت آن‌ها به شمار می‌رود. در سراسر نقاشی‌های مدرن، ما مفهوم واقعی خلاقیت را می‌بینیم، این‌که چگونه هنرمندان به چنین شیوه‌های بی‌مثالی برای خلق آثار هوشمندانه‌ی خود رسیده‌اند، بنابراین واکاوی و اندیشدن در آن‌ها، قطعا تجربه‌ی نابی خواهد بود.

نقاشی مدرن تعریف‌کننده‌ی نبوغ، استمرار، تامل و جسارت است. این تابلوها، تصاویری را به نمایش می‌گذارند که گویا درمیان جهانی عینی و فراواقع غوطه‌ور شده‌ایم؛ جایی که نه زمان حقیقی است و نه مکان. همه چیز در این جهانِ مالموس اما غیرواقعی، درحال خودنمایی‌نمایی‌ست. این دست از نقاشی‌ها با استمرار و نگاهی کاملا جدید، ما را به فضایی جاودان و فراموش‌ناشدنی دعوت می‌کنند.

انواع سبک‌های نقاشی مدرن

نقاشی مدرن طیف وسیعی از سبک‌ها را شامل می‌شود. هرکدام از این سبک‌ها، برآیند جنبش‌هایی بوده‌اند که در طول تاریخ، مسیرهای بسیاری را طی کرده‌ تا به این نقطه از زیبایی و شکوه برسند. سبک‌هایی که مولفه‌های سنتی هنرهای پیشین را رد و حذف کردند و درنهایت بخشی از قلمروی هنر را به سوی دگرگونی پیش بردند.

امپرسیونیسم (Impressionism)

نقاشی مدرن

سبک امپرسیونیسم توسط کلود مونه و دیگر هنرمندان ساکن پاریس، اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در فرانسه پایه‌گذاری شد. امپرسیونیست مفهوم قدیمی هنر را به مفهوم جدید، یعنی نقاشی مدرن نزدیک‌تر کرد و برخی از قوانین دست‌وپاگیر و سنتی قلمروی هنر را به طور کامل حذف نمود. هدف اصلی امپرسیونیسم یا دریافت‌گری، آفرینش تصاویری خارج از کارگاه نقاشی بود، بنابراین موضوعات قالبِ این دوره، مناظر و صحنه‌های روزمره‌ی زندگی به شمار می‌رفت. برای هنرمندان آن، حضور واکنش‌های لحظه‎‌‌ای اتفاقات پیرامون و همچنین تاثیرات گذرای نورِ خورشید مهم پنداشته می‌شد. چنین مسئله‌ای، آگاهی نقاشان را درباره نور، رنگ و تغییر الگوی صحنه‌های طبیعی نیز تکمیل کرد.

مورخین امپرسیونیست را اولین جنبش هنری مدرن می‌دانند؛ سبکی که مشخصا نقطه‌ی‌عطف شکل‌گیری هنر مدرنیسم به شمار می‌رود، از این‌رو نقش آن بیشتر از آنچه که فکر می‌کنیم اهمیت دارد. از هنرمندان مشهور سبک دریافت‌گری می‌توان به کلود مونه، مری کسات، ادگار دگا، برت موریسو، آگوست رنوار، کامی پیسارو، ادوارد مانه و پل سزان اشاره کرد. با وجود اینکه، منشاء امپرسیونیسم قلب فرانسه بود، اما توانست فراتر از مرزها عبور کند. برای نمونه، نقاشان مهم امپرسیونیست‌های بریتانیا شامل والتر سیکرت و فیلیپ ویلسون استیر بودند.

نئو‌امپرسیونیسم (Neo-Impressionism)

نقاشی مدرن

سبک نئو‌امپرسیونیسم مسیر و مجرای شگفت‌انگیزی بود که در بطن امپرسیونیسم، توسط افرادی چون ژرژ سورا و پل سیگناک به تجلی رسید. آن‌ها با مکاشفه در تئوری نور و به کمک نقطه‌های ریز رنگی در آثار خود، جلوه‌های خاصی از نور را ایجاد می‌کردند. غالبا نئو‌امپرسیونیسم با دیویزیونیسم یا تفکیک‌گرایی مشخص می‌شود؛ تکنیکی که معمولا به غلط آن را پوانتیلیسم می‌نامند، درحالی که پل سیگناک این اصطلاح را قبول نداشت. دیویزیونیسم به طور فراگیر تلاش کرد تا مبحث نور و رنگ را در نقاشی مدرن بر مبنای علم به کار گیرد. هنرمندان این جنبش برای رسیدن به طیف متنوعی از رنگ‌ها، در پالت‌ خود رنگ‌ها را ترکیب نمی‌کردند، بلکه با نقاط ریز درکنار یک‌دیگر به رنگ‌های بی‌شماری می‌رسیدند. درواقع بیننده این نقاط ریز رنگی را در فاطه دور به شکل یک‌دست می‌بیند. این سبک عمر زیادی نداشت اما در هر صورت بر هنرمندانی چون پل گوگن، ونسان ون‌گوگ و آنری ماتیس تاثیر گذاشت.

پست‌امپرسیونیسم (Post-Impressionism)

نقاشی مدرن

با وجود تمام شکوه و معروفیت پست‌امپرسیونیسم، عموما آن را یک سبک نمی‌دانند و قطعا چنین چیزی جالب به نظر می‌رسد. در هر صورت ما در این مبحث، تاحدی از آن به عنوان یک سبک یاد می‌کنیم. بی‌شک میان تصور ما از پست‌امپرسیونیسم، ونسان‌ون‌گوگ را به خاطر می‌آوریم، هنرمندی که با مغز نابغه‌ی خود، شاید علت اصلی درخشش این جنبش بود. پست‌امپرسیونیسم یا پسادریافت‌گری، شیوه‌های گوناگونی را دربرمی‌گیرد. این جنبش به واسطه رنگ در قواعدی چون فرم، ساختار و تاویل‌های درون‌فردی نیز ساختمان جدیدی را بنا کرد. درواقع هنرمندان پسادریافت‌گری معنا و مفاهیم امپرسیونیسم را توسعه دادند به همین منظور مولفه‌های آن، توانست پدیدارهای نوینی را آشکار کند. استفاده از یک نوع قلم‌گذاری‌ منحصربه‌فرد و رنگ‌های روشن و زنده با تاکید بر احوالات درونی منجر به آفرینش آثاری چون «گل‌های آفتابگردان» ونسان ون گوگ (لینک) و «دو زن از تاهیتی» پل گوگن شد.

اکسپرسیونیسم (Expressionism)

نقاشی مدرن

هیجان‌نمایی، بیان‌گرایی یا اکسپرسیونیستم اصطلاحی است که از آثار هنرمندان مدرن آلمانی در اوایل قرن بیستم می‌آید. این هنرمندان تا حدی با الهام از نشانه و قراردهای موجود در نقاشی‌های پست‌امپرسیونیستی ونسان ون گوگ و ادوارد مونک به هنری مستقل رسیدند که فراتر از بازآفرینی عینی طبیعت بود. در این سبک زیبایی و فرم براساس دریافت‌ها و ادارکاتی پدیدار می‌شوند که غلیان‌یافته در احساسات ذهنی، کنش‌های درونی و مضامین معنوی هستند. اکسپرسیونیسم به طور گسترده در حوزه‌های دیگری مانند موسیقی، عکاسی، فیلم و سایر رسانه‌ها ریشه دواند. اما به طور مشخص در نقاشی طبق اصول، ساختار و تکنیکی معین پیش می‌رود تا رویکردهای خود را به درستی ارائه دهد. در این سبک قلم‌گذاری‌ها معمولا سیال و رها، همراه با رنگ‌ها تند و نامعقول هستند. همچنین بافت‌ها و فرم‌های اغراق‌آمیز، نقش مهمی را ایفا می‌کنند.

فیلوستراتوس (یکی از مهم‌ترین سوفیسم‌های مکتب فکری یونانی) در کتاب زندگی آپولونیوس نوشته است: «تخیل، هنرمندی عاقل‌تر از تقلید است». گویا در اکسپرسیونیسم امر تخیل، بدون هیچ‌گونه عینی‌گرایی در احساساتی افسارگسیخته آمیخته می‌شود. بنابراین تصاویر معمولی یک زندگی عادی، همچون پرتره یا مناظر به مرتبه‌ای از بیان دراماتیکِ حالات، ملزومات و عواطف درون‌فردی هنرمند می‌رسند. «پل» Die Brücke) و «سوار آبی» (Der Blaue Reiter) دو گروه‌ شاخص اکسپرسیونیست آلمانیِ اوایل قرن بیستم بودند که تاثیری کلیدی‌ در روندهای این جنبش داشتند. این هنرمندان نقاشی مدرن واسیلی کاندینسکی، ارنست لودویگ، ماریان فون ورفکین، گابریله مونتر و فرانتس مارک به شمار می‌رفتند که در مخالفت با رئالیسم آکادمیک، سعی کردند تا هنر را دوباره با احساسات و معنویت تلفیق کنند.

اکسپرسیونیست مانند سایر سبک‌ها در کل اروپا پراکنده شد. بدین ترتیب هنرمندانی هچون اسکار کوکوشکا و اگون شیله در کشور اتریش و سونیا دولونه و روبر دولونه در کشور فرانسه این سبک را به ارمغان رساندند. شوربختانه پس از به قدرت رسیدن حزب نازی آلمان در سال ١٩٣٣، اقبال چندان با اکسپرسیونیست‌ها همراه نبود. این هنرمندان مدرن به خاطر نابودی آثارشان، مورد تعقیب قرار گرفتند و درنهایت بسیاری از آن‌ها مجبور شدند که به مهاجرت تن دهند. سال ١٩٣٧ برای حدود ٢٠٠٠٠ اثر هنری از سوی حزب نازی اتفاقات هولناکی رقم خورد. اما بالاخره با آتش‌بس جنگ جهانی دوم، آثار هنرمندان اکسپرسیونیست آلمانی از طریق نمایشگاه‌هایی، مجددا به محبوبیت قبلی خود بازگشتند. در ایالات متحده، سال‌ها بعد از جنگ، شکلی آبستره‌تر از نقاشی اکسپرسیونیستی پدیدار شد که با عنوان اکسپرسیونیسم انتزاعی نیز شناخته می‌شود. این سبک، دهه‌ ١٩٨٠ در مدار موقعیت‌های نوینی قرار گرفت. درواقع هنرمندان نئواکسپرسیونیست، تکنیک‌های آن را در پاسخی به هنر مینیمالیستی پیش از خود، دوباره بنا کردند.

فوویسم (Fauvism)

نقاشی مدرن

فوویسم مکتب هنری گروهی از نقاشان فرانسوی، مانند آنری ماتیس و آندره دورن را شامل می‌شود. فوویسم یکی از اولین سبک‌های نقاشی مدرن در جنبش‌های پیش‌رو هنر اروپا بود که از حدود ١٨٩٨ آغاز شد و تا جنگ جهانی اول میان هنرمندان رواج داشت. درواقع یکی از اولین جنبش‌های مدرنیستی، آوانگارد قرن بیستم محسوب می‌شود که زودتر از مابقی سبک‌ها به سمت انتزاع پیش رفت. مهم‌ترین ویژگی این جنبش به کارگیری رنگ‌هایی بسیار درخشان و تیز، ضربات قلم‌موی شدید، دورگیری‌های پهن و آشکار و البته ساده‌سازی اشکالی که بیشتر اوقات سایه‌روشن نداشتند. رنگ‌های آثار فوویسمی به طرز آشکاری آغشته در احساساتی آنی، بی‌پروا و غیرمنطقی دیده می‌شوند. علاوه بر این، فرم سوژه‌ها ساده هستند و کاملاً آبستره به نظر می‌رسند.

فوویست‌ها بر تئوری‌های علمی رنگ، تاکید خاصی داشتند– به خصوص مباحثی که درمورد رنگ‌های مکمل بودند. رنگ‌های مکمل بدین شکل هستند که در چرخه‌ی رنگ، مقابل یکدیگر قرار می‌گیرند. همچنین زمانی که در هم‌نشینی باهم هستند، باعث درخشش بیشتر می‌شوند. رسیدن به رنگ‌های مکمل این‌گونه است: برای مثال اگر از سه رنگ اصلیِ قرمز، زرد و آبی ما رنگ زرد و آبی را ترکیب کنیم، قطعا سبز به دست می‌آید، حال از آن سه رنگ تنها قرمز باقی می‌ماند، بنابراین مکمل سبز، رنگ قرمز است. فوویسم گسترش‌یافته‌ی پساامپرسیونیسم ون گوگ بود که با نئوامپرسیونیسم ژرژ سورا همراه می‌شد. حتی می‌توان فوویست را به عنوان یک نمونه از اکسپرسیونیسم در استفاده از رنگ های درخشان و تکنیک قلم‌گذاری دید. از طرفی این سبک را با اکسپرسیونیسم آلمانی مقایسه می‌کنند. هنرمندان مهم آن آنری ماتیس، آندره دورن و موریس دو ولامینک هستند.

کوبیسم (Cubism)

نقاشی مدرن

سبک کوبیسم در سال‌های ١٩٠٧ تا ١٩٠٨، توسط پابلو پیکاسو و ژرژ براک ایجاد شد. کوبیسم یا حجم‌گرایی با الهام از متغیرهایی چون آثار متاخر پل سزان و هنر آفریقایی، ماهیت خود را شکل داد. در این سبک نماهایی از موضوعاتی به تصویر کشیده می‌شد که مشخصاً اشیاء یا فیگورهای خاص انسانی در موقعیت‌های ژرف‌اندیشانه بودند. از این‌رو، اشکالی قطع‌قطع شده و انتزاعی فرم‌های چشم‌گیری را خلق می‌کنند. خود پیکاسو در جایی بیان کرده بود: «مسئله‌ی اصلی چشم، بینی و دهان است که می‌توان آن را به هر شکلی مرتب کرد». هنرمندان کوبیسم اجزای یک تصویر را خورد می‌کردند و این‌گونه دیدگاه‌های مختلف خود را فقط در یک زمان و در یک فضا نشان می‌دادند و درنهایت آن‌ها به سطحی دو بعدی و فاقد عمق دست می‌یافتند.

سورئالیسم (Surrealism)

Surrealism

سورئالیسم یا فراواقع‌گرایی یکی از جنبش‌های مهم ادبی، فلسفی و هنری قرن بیستم است. این سبک بینش‌های فردی و کارکردهای ذهن را با اصولی ناملموس و فراتر از واقعیت همسو کرد تا در انقلابی‌ترین حالت ممکن به هنری اسرارآمیز و رویایی دست یابد. هسته مرکزی کار هنرمندان سورئال، رها کردن ارزش‌هایی‌ست که در بند محدودیت‌ها گرفتار شده‌اند. بیگانگی، آزادی و ساختارشکنی از مولفه‌های کلیدی آن به حساب می‌آید.

آثار سبک سورئال، جهانی خیالی را به نمایش می‌گذارند که معادلی غیر‌عینی از اندیشه‌ها، باورها، موقعیت و نگاه‌های درون‌فردی ما هستند. درواقع امر خیال به واقعیتی دست‌نیافتنی تبدیل می‌شود تا حوادث در تصاویری اغراق‌آمیز و عجیب گره بخورد. کلمه «سوررئالیست» که بیانگر- «فراتر از واقعیت» است، توسط گیوم آپولینر، شاعر آوانگارد فرانسوی ابداع شد. اما درنهایت آندره برتون، رهبر گروه جدیدی از شاعران و هنرمندان پاریسی در مانیفست خود، سوررئالیسم را به شکلی خاص تعریف کرد و به آن معنای درستی بخشید.

بسیاری از هنرمندان سوررئالیست برای باز کردن قفل ایده‌هایشان‌ از شیوه‌های متفاوتی بهره می‌گرفتند. برای مثال در بی‌پروایی تمام و بدون هیچ ترسی به مجموعه‌ای از تصاویر بدیع و جالبی دست می‌یافتند. برخی از آن‌ها هم بر رویا یا تنش‌های روانی پنهان ضمیرناخود‌آگاه تمرکز داشتند. تعدادی دیگر از عرفان، فرهنگ‌های باستانی و هنرهای بومی الهام می‌گرفتند. همچنین پرداختن به موضوعات سیاسی یکی از آرمان‌های هنرمندان این جنبش بود، بنابراین آن‌ها در بسیاری از موارد، درگیر فعالیت‌های سیاسی شدند.

پاپ آرت (Pop art)

Pop art

سرچشمه‌ی آغاز جنبش پاپ آرت، اواسط دهه ١٩۵٠ در بریتانیا بود و اواخر همین دهه در آمریکا شکل گرفت و سپس دهه ١٩۶٠ توانست به اوج خود برسد. عصیان‌گری درمقابل دیدگاه‌های سنتی هنر، سبب شد تا منبع الهام این جنبش، فرهنگ مردمی (فرهنگ عامه) و تجاری باشد. درواقع هنرمندان آموزش‌های آکادمیک و آثار مورزه‌ها را نسبت به واقعیت‌هایی که در زندگی عادی جریان داشت، کاملا بی‌ربط می‌دیدند. بدین منظور آن‌ها در کنه‌ی فیلم‌های هالیوودی، بسته‌بندی محصولات، تبلیغات، کمیک‌ها و موسیقی پاپ تصاویر خود را می‌آفریدند.

هنرمند پاپ، ریچارد همیلتون در سال ١٩۵٧- ویژگی‌های هنر پاپ را در نامه‌ای به دوستانش فهرست‌بندی کرد، شرح این نامه بدین شکل بود: «پاپ آرت عبارت است از: پرطرفدار (طراحی شده برای مخاطبان انبوه)، گذرا (راه‌حل‌های کوتاه مدت)، قابل مصرف (خیلی زود و آسان فراموش می‌شود)، کم هزینه، تولید انبوه، جوان (با هدف جوانان)، شوخ، جذاب، پر زرق‌و‌برق و یک تجارت بزرگ». جالب اینجاست منتقدین مدرنیستی دربرابر استفاده هنرمندان پاپ از چنین موضوعات گذرا و سطحی و البته برخوردهای ظاهراً غیرانتقادی‌شان، دچار تشویش شده بودند. پاپ آرت هنر را وارد دنیایی از موضوعات متمایز و جدید کرد و همچنین در شیوه‌ی ارائه‌ی آثار و نقاشی مدرن، تغییرات چشم‌گیری ایجاد نمود. از سوی دیگر، این سبک را می‌توان اولین جلوه‌های پست مدرنیسم دانست که مشخصا در نقاشی مدرن تحولاتی مهم ایجاد کرد.

فوتوریسم (Futurism)

نقاشی مدرن

فوتوریسم جنبشی هنری‌ بود که اوایل قرن بیستم، توسط شاعر ایتالیایی، فیلیپو تومازو مارینتی به هدف تصویرگری انرژی و پویایی دنیای مدرن شکل گرفت. آینده‌نگری یا فوتوریسم در مخالفت با هنر سنتی، نسبت به سایر جنبش‌ها، مقابله‌ی شدیدتری داشت. دلیل چنین موضوعی، حضور پر رنگ و خفقان‌آور قواعد فرهنگی گذشتگان در کشور ایتالیا بود. تومازو مارینتی درباره این مسئله در مانیفست خود، بیان کرده بود: «ما ایتالیا را آزاد خواهیم کرد از شر موزه‌های بی‌شماری که مانند گورستان‌ همه‌جا را پوشش داده‌اند». عناصر و الگوهای نئو‌امپرسیونیسم و کوبیسم به سبک نقاشی مدرن فوتوریستی کمک کرد تا بتواند فضای پر جنب‌وجوش و فعال در زندگی نوین و پیش‌رفته را نمایش دهد. از هنرمندان شاخص آن می‌توان به جینو سورینی، جاکومو بالا و اومبرتو بوچیونی اشاره کرد.

مینیمالیسم (Minimalism)

Minimalism

مینیمالیسم نمونه‌ای رادیکال‌تر هنر انتزاعی یا همان آبستره است. مینیمالیسم، کمینه‌گرایی یا ساده‌گرایی، دهه ١٩۶٠ در ایالات متحده به تجلی رسید. این سبک برمبنای الگوهای ساده‌یِ متشکل از اشکال مربع و مستطیل، تمام ساختارهای کهنه‌ی هنرهای پیشین را در هم شکست. قواعدی که هنرمندان مینیمالیست از آن بهره می‌گرفتند به طور موثری، حقیقت واقعی هنر را آشکار می‌کرد. درواقع در این سبک، دیگر خبری از تقلید یا بازتولید عین به عینِ، اجسام و پدیدارها نبود. هنرمندان مینیمالیست زیربنای هنری را در عصر مدرن پایه‌گذاری کردند که به رقم ماهیت ساختارشکن و قدرت تغییری که دارد، حتی تا امروز هم مورد استفاده قرار می‌گیرد.

فتورئالیسم (Photorealism)

Photorealism

فتورئالیسم یا واقع‌گرایی عکس‌وار، یکی از جنبش‌های مهم نیمه‌ی دوم قرن بیستم به شمار می‌رود. این سبک تصاویری که هنر عکاسی از موقعیت‌های پیرامون و روزمره ثبت می‌کرد را با جهان نقاشی مدرن و حتی مجسمه‌سازی پیوند می‌داد. هنرمندان فوتورئالیسم، سعی می‌کردند که ارتباط عمیقی میان مخاطب و اثر ایجاد شود، بنابراین گزاره‌ و شیوه‌های بصری آن، تاحدی تداعی‌گر هنر تعاملی است. نقاشی‌های فوتورئالیستی، یک زاویه‌ی تازه و متمایز از تصاویر واقعی و عکس‌‌مانند محسوب می‌شوند که بسیار وضوح بالایی دارند. حتی می‌توان موضوعات آثار این جنبش را به هنر پاپ تشبیه کرد.

هایپررئالیسم (Hyperrealism)

Hyperrealism

در اوایل دهه ٢٠٠٠، موج جدیدی از رئالیسم به عرصه ظهور رسید. هایپررئالیسم یا سوپررئالیسم در نقاشی، گرافیک و حتی مجسمه‌سازی به عنوان یک سبک بسیار واقع‌گرا شناخته می‌شود. میزان واقعی بودن نقاشی‌های هایپررئالیسم، بیننده را به چنین شکی می‌اندازد که آیا آن‌ها عکس هستند یا نقاشی، و شاید بهترین کتاب‌های آموزش طراحی هم نتوانند شما را به این درجه از واقع‌گرایی برسانند. غالبا کیفیت رنگ، نور و بافت در این دست از آثار، آنقدر بالاست که ما‌ه‌ها کشیدن آن‌ها زمان خواهد برد. مالموس بودن جزئیات و توجه به تک‌تک اجزا برای نمایش یک عنصر روایی یا احساسی در این سبک مهم تلقی می‌شود، بدین ترتیب مهارت در اجرای تکنیک یک امر کلیدی به شمار می‌رود. هایپررئالیسم به یکی از اساسی‌ترین جنبه‌ و بخش‌های هنر معاصر بدل شده است.

منبع: Theartling, Tate



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

یک دیدگاه
  1. M.Amin

    کامل بود؛ ممنون

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما