۱۰ کتاب خواندنی که شاید در آینده به آثار کلاسیک تبدیل شوند
میان کتابهای خواندنی و جذاب گزینههای فراوانی هست که احتمال میرود به آثار کلاسیک تبدیل شوند. برای اینکه کتاب معاصری بهعنوان اثری کلاسیک شناخته شود باید عناصر داستانی، از کیفیت و موضوع تا ملموس بودن متن، درست در کنار هم قرار بگیرند اما در نهایت این زمان است که تعیین میکند چه کتابی ماندگار خواهد شد. قرارگیری عناصر داستانی صحیح به رمانی خواندنی منتهی میشود که شاید روزی به جمع کتب کلاسیک اضافه شود. از هیجانانگیزترین خصوصیات ادبیات مدرن توجه به داستانهایی است که زمانی طرفدارهای ادبیات جریان اصلی آن را نادیده میگرفتند. نتیجه ادبیاتی مملو از نثرهای زیبا و خواندنی شده که نویسندههای منحصربهفرد در این زمینه فعالیت میکنند.
اگر بخواهیم بررسی کنیم چه کتابهای بعدها به آثار کلاسیک تبدیل میشوند باید علاقه و ارتباطی که خوانندهها با این آثار برقرار کردند هم در نظر بگیریم؛ کتابهای خواندنیای هستند که چنان تأثیری بر خوانندهها گذاشتند که در حال حاضر از بهترین آثار مدرن محسوب میشوند.
اگر تعریف و معنای کلاسیک را در نظر بگیریم، کتابهایی که در قرن بیستویکم نگارش و منتشر شدند، آنقدری تازه هستند که نمیتوان هیچکدام را در جایگاه کلاسیک در نظر گرفت. با آنکه برخی کتابهای دههی ۲۰۰۰، حتی در این مدت محدود، موفق نشدند آنچنان ماندگار بمانند، بسیاری از دیگر آثار بهعنوان بهترینهای قرن بیستویکم شناخته میشوند. آثاری هستند که چنان تأثیرگذار بودند که در حال حاضر جایگاه بهترینها را تصاحب کردند. همانطوری که امروز در فضای آموزشی برخی از داستانهای قدیمی، که چندین قرن پیش نگارش شدند، بررسی و آموزش داده میشوند، قابل پیشبینی است که برخی آثار مدرن هم در سالهای آینده سوژهی اصلی فضاهای آموزشی و مدارس و دانشگاهها شوند.
۱ـ «کتابدزد» اثر «مارکوس زوساک» (The Book Thief)
- سال انتشار: ۲۰۰۵
- امتیاز گودریدز: ۴.۴ از ۱۰
آموزش و مطلع کردن کودکان در باب تاریکترین نقاط تاریخ چالشبرانگیز است چراکه اهمیت و عمق و تأثیر آن رویداد تاریخی باید بدون از بین بردن امیدها و حس جادویی دوران کودکی منتقل شود. مارکوس زوساک توانسته در کتابدزد، داستانی که از دید دختر جوانی در زمان به قدرت رسیدن نازیها در آلمان قرن بیستم، انتظارها را برآورده کند. زندگی لیزل چهارچوبی شد برای روایت و بررسی اینکه جوانان چگونه در دوران کشمکش دوام میآوردند و در عین حال نشان میدهد که جوانان آنکه بزرگسالان تصور میکردند بهتر از عهدهی اخلاقیات پیچیده و دو راهیهای سردرگمکننده بر میآیند.
این داستان ورودی مناسبی به کاوش ادبی گستردهی جنگ جهانی دوم است. لیزل در این روایت به خانهی جدیدی، با خانوادهای که بهتازگی به سرپرستیاش گرفتند، میرود. به مرد یهودیای کمک میکند تا از چنگ نازیها فرار کند و پنهان شود، قدرت کلمات در کتابها را درک میکند و در حین اینکه سواد خواندن را فرا میگیرد، دنبال راههایی میگردد تا کتابها از نابود شدن نجات دهد. روایت از زبان خود مرگ بازگو میشود، اما با این حال، با آنکه راوی بیطرفی محسوب میشود، مرگ هم سمت روح انسانی و شجاعت لیزل و خانوادهاش سوق پیدا میکند. به همین دلایل این داستان نقطهی شروع خوبی برای کاوش ادبی در دوران جنگ جهانی دوم است.
۲ـ «میان دنیا و من» اثر «تاناهاسی کوتس» (Between The World And Me)
- سال انتشار: ۲۰۱۵
- امتیاز گودریدز: ۴.۴ از ۵
اینکه کتاب خاطرات، زندگینامهها و حتی ترکیب داستان و زندگینامه (autofiction) به اثری کلاسیک تبدیل شود کمی به دور از انتظار است چراکه داستانهای شخصی، آنهایی که مربوط به زندگی یک نفر هستند، حقیقتاً چقدر برای مخاطب جهانی ملموس و قابل درک خواهند بود؟ این مسئله در کتاب میان من و دنیا کمی فرق دارد زیرا درگیریهای زندگی شخصی تاناهاسی کوتس با مسئلهی جهانی نژادپرستی و بیعدالتی نسبت به نژادی خاص پیوند میخورد. کوتس در این روایت پسرش را مخاطب قرار داده و در اختیار او درسها و محتواهایی را قرار میدهد که درونش مسئلهی چگونگی برخورد جامعه با زنان و مردان سیاهپوست را نشان داده.
نژاد، بهعنوان یک مفهوم و دستور کار سیاسی، از بزرگترین مضامینها در کتاب میان من و جهان است. نوشته و سبک کار کوتس با جیمز بالدوین، از بزرگترین نویسندگان قرن بیستم، مقایسه شده. اگر میان من و دنیا ماندگار شود، تاناهاسی کوتس بهعنوان یکی از مهمترین نویسندههای دنیای ادبیات شناخته خواهد شد، اثری آموزش داده و بارها مورد تحسین نسلهای آینده خواهد شد. این اثر غیرداستانی خیرهکننده از جمله کتابهای خواندنیای است که باید هم در آمریکا و هم در نقاط دیگر جهان مطالعه شود.
۳ـ «بازیهای گرسنگی» اثر «سوزانا کالینز» (The Hunger Games)
- سال انتشار: ۲۰۰۸
- امتیاز گودریدز: ۴.۳ از ۵
در بازیهای گرسنگی شاهد دنیایی پیچیده و در عین حال، ساختاری با قوانینی منطقی هستیم که برای خواننده درکش راحت است؛ بازیهای گرسنگی به نسل جدید خواننده یاد داده که توقع داشته باشند تماماً درگیر داستان شوند و انتظار بیشتری داشته باشند. همواره کتابهایی که برای مخاطب بزرگسال نوشته شدند، بهعنوان آثار شاخص ادبی مورد بحث و بررسی قرار میگیرند اما این به این معنا نیست که کتابهایی که برای مخاطبهای جوانتر یا حتی کودکان نگارش شدند، فاقد اهمیت باشند. آنچه خوانندهها در سنین رشد مطالعه میکنند تأثیر مستقیمی بر دیدگاههایشان و چگونگی رشد اجتماعی و فرهنگی آنان دارد. بازیهای گرسنگی در دورانی چاپ شد که داستانهای ویرانشهر یا دیستوپین محبوبیت پیدا کرده بودند اما سوزان کالینز اثری خلق کرد که میان تمام آن آثار شاخص شد. بازیهای گرسنگی در عین نمایش صادقانهی خشونت و وحشیگری عریان جهانش، در بیان نکات آموزنده و مباحث عمیق چیزی کم نگذاشته.
همانطور که اشاره کردیم، بازیهای گرسنگی به خوانندهها یاد داد تا از داستانهایی که میخوانند توقع بالاتری داشته باشند و دنبال روایتهایی بگردند که کامل بتواند درگیرشان کند. شاید بتوان گفت که هر کتاب از این مجموعه مزایا و معایب خودش را دارد اما شروع کار، در کتاب اول، اثری بهیادماندنی درآمده که ذهن و قلب خوانندههایش را درگیر خود کرد. کالینز بعد از محبوبیت جهانی کتابها، که به لطف سری فیلمهای آن هم بوده، پیشدرآمدی را چاپ کرد و داستان دیگری هم در راه است اما شاید هیچکدامشان به پای گرد سهگانهی اصلی و اولین ماجراجوییهای کتنیس اوردین نرسند.
۴ـ «جیمز» اثر «پرسیوال اورت» (James)
- سال انتشار: ۲۰۲۴
- امتیاز گودریدز: ۴.۶ از ۵
«ماجراهای هاکلبری فین» (Adventures of Huckleberry Finn) مدتهای بهعنوان یکی از برجستهترین آثار ادبیات آمریکا تدریس میشود اما همیشه دربارهی تعصبات نژادیای که آن زمان معمول بوده، هشدارهایی داده میشود. در جیمز اثر پرسیوال اورت دید روایت کتاب اصلی و کهنالگوی جیم به چالش کشیده و با آن بازی میشود. جیم، که همسفر هاک شده و از بردگی فرار کرده، همان شخصیتی نیست که مارک تواین به تصویر کشید. جیمز بازآفرینی معمولی و ساده از داستانی کلاسیک نیست، شخصیت جیم زندهتر شده و کامل شکل گرفته و حتی ماجراجوییاش با هاک به او عمق و پیچیدگی بیشتری هم میبخشد.
رابطهی میان جیم و هاک با ظرافت و دقت تازهای توصیف شده زیرا لحظهای در روایت نیست که جیم از تفاوتهای جایگاه خود با هاک، مردی سیاهپوست در کنار مردی سفیدپوست، آگاه نباشد. حتی زمانی که شخصیتهایشان به هم نزدیکتر میشوند و هاک کمکم به چشم انسان به جیم نگاه میکند، در عین حال جیم هم به هاک اعتماد میکند. زبان و کلمات مکتوب نقشی اساسی در جیمز بازی میکنند و اورت استادانه از زبان برای روایتش استفاده میکند. این اثر اثباتی بر صاحب سبک بودن و منحصربهفرد بودن اورت هم هست.
۵ـ «تمام نورهایی که نمیتوانیم ببینیم» اثر «آنتونی دوئر» (All The Light We Cannot See)
- سال انتشار: ۲۰۱۴
- امتیاز گودریدز: ۴.۳ از ۵
آثار زیادی دربارهی جنگ جهانی دوم، در انواعواقسام موضوعات، تا به امروز نوشته شدند اما تمام نورهایی که نمیتوانیم ببینیم به این نقطهی معروف تاریخ، به شیوهای تازه پرداخته. آنتونی دوئر با سبک غیرخطی داستانسرایی میکند، و به همین سبکش معروف است، همچنین نثر بسیار غنی و پرباری دارد که نور و زیبایی به تکههای تاریک روایت میبخشد. با آنکه این اثر در باب وحشتهای جنگ جهانی دوم و تأثیرش بر میلیونها انسان است، اما همچنین علاقه و توجه بهخصوص دوئر به فناوری و اینکه چگونه صنعت ارتباطات تحت تأثیر نوآوریهای تکنولوژی قرار گرفته را هم نشان میدهد.
با تأکید بر پیچیدگی حواس انسانی و نحوهی تعاملشان با دنیای اطرافشان تمام نورهایی که نمیتوانیم ببینیم، تجربهای محسورکننده است. این اثر برندهی جابزهی پولیترز در بخش داستان شده، که از شاخصترین جوایز مربوط به کتابهاست، و خود دوئر و دیگر آثارش را در جهان مطرح کرد. سریال کوتاهی که با اقتباس از این کتاب ساخته شده، خوشساخت است اما موفق نشده ظرافت و رئالیسم خیرهکنندهی کتاب را بهدرستی تصویر کند. خود کتاب نه تنها مورد استقبال منتقدها بوده بلکه از جهت محبوبیت بین خوانندهها هم موفق عمل کرده. این اثر فراتر از ژانرش برای تمام خوانندهها جذاب بوده؛ از کتابهای خواندنی که برای هر سلیقهای مناسب است.
۶ـ «دوست باهوش من» اثر «النا فونته» (My Brilliant Friend)
- سال انتشار: ۲۰۱۱
- امتیاز گودریدز: ۴ از ۵
دوست باهوش من اولین رمان از چهارگانهی مجموعهی نئوپلیتی (Neopolitan Novels) اثر النا فرانته، روایتی خیرهکننده از دوستی حقیقی میان دو زن ایتالیایی در نیمهی دوم قرن بیستم است. داستان از دید الینا، با لنو، روایت میشود که با دوست باهوش و زیبایش لیلا بزرگ میشوند. بهنظر الینا، لیلا باهوشترین و مترقیترین انسان دنیاست اما لیلا مجبور میشود مدرسه را رها کند و تا زمان ازدواج برای پدرش کار کند. برعکس وضعیت لیلا، الینا این امکان را پیدا میکند تا به تحصیل مشغول شود اما همواره در کنار لیلا احساس کمبود دارد و به او جذب میشود.
بخش اعظم دوست باهوش من بر فرصتهای محدودی متمرکز میشود که متوجه طبقهای از جامعهی ایتالیاست که از جهت اقتصادی ضعیفتر هستند، بهخصوص زنان این طبقه که حتی فرصتهای کمتری نصیبشان میشود. فرانته بارها به طبقهی رعیت (plebian) اشاره میکند که النا متوجه شده خودش و اطرافیانش عضو این طبقه محسوب میشوند. هر چه النا در باب تقسیمات و جداسازی اجتماعی و جهانی میان مردم را بیشتر درک میکند، رابطهاش با لیلا بیشتر تحت تأثیر قرار میگیرد. همچنین کتابهای زیادی نیستند که موفق شده باشند بادقت به ماهیت حسادتآمیز، عاشقانه و ناامیدکنندهی میان زنان جوان پرداخته باشد. از کتابهای خواندنی و درخشان دنیا که شاید بعدها به اثری کلاسیک تبدیل شود.
۷ـ «جاده» اثر «کورمک مککارتی» (The Road)
- سال انتشار: ۲۰۰۶
- امتیاز گودریدز: ۴ از ۵
در دل دنیایی مملو از بیرحمی از سر تقابل انسان با انسان، قصهی پدر و پسری روایت میشود و تلاش والد برای نجات فرزند، اینکه پدر تا کجاها پیش میرود تا پسر را زنده نگه دارد، تصویر میشود. جاده بدون شک از بهترین آثار پساآخرالزمان دوران مدرن است زیرا موفق شده از ترس و امید نسلی روایت کند، در دنیایی که خشونت و ناپایداری محیطی همواره در حال افزایش است. کورمک مککارتی با دیگر آثار شاهکارش در باب اساطیر آمریکایی، از جمله «نصفالنهار خون» (Blood Meridian) و «جایی برای پیرمردها نیست» (No Country For Old Men)، به شهرت رسیده. جاده هم، به لطف نثر قدرتمند مککارتی و ترسیم شخصیتهای جذاب، در نهایت موفق شد اقتباس سینمایی خودش را داشته باشد. مککارتی برای جاده، در سال ۲۰۰۷ موفق به دریافت جایزهی پولیتزر در بخش ادبیات داستانی شد و دیگر جوایز معتبر هم دریافت کرد و در دنیا به چنان محبوبیتی رسید که شاید بتوان گفت بالاترین افتخارات نصیب این کتاب و نویسندهاش شده. در حال حاضر کتابهای پساآخرالزمانی مانند «فالاوت» (Fallout) و دیگر سریالها و فیلمها در این ژانر به محبوبیت رسیدند و تأثیری که کتابهایی مانند جاده بر این ژانر داشته را نباید نادیده گرفت. از جمله کتابهای خواندنی و شاهکار که هر خواننده باید حداقل یک بار آن را بخواند.
۸ـ «اتاق عقبی» اثر «لوئیز اردریچ» (The Round House)
- سال انتشار: ۲۰۱۲
- امتیاز گودریدز: ۴ از ۵
لوئیز اردریچ، از دیگر برندههای جایزهی پولیتزر، زندگی حرفهای خود را صرف توصیف تجریباتش بهعنوان زن اهل قبیلهی اوجیبوه (Objibwe) و بررسی و نمایش تأثیر گستردهی رفتار ایالات متحده آمریکا با جوامع بومی کرده. اتاق عقبی چهاردمین رمان اردریچ است و مثل همیشه اثرش چیزی کم ندارد، شعارزده نیست و همواره داستانی درگیرکننده و شخصیتپردازی خیرهکننده دارد که خواننده را مجذوب خود میکند. اردریچ به دلیل نوشتن در باب موضوعات جامع و خصوصاً مسائل حقوق زنان از دریچهی نگاه یک زن اوجیبوه، معروف شده. آنچه اتاق عقبی را جالب کرده این است که شخصیت راوی مرد جوانی به اسم جو است.
مادر جو مورد تعرض قرار گرفته و جو وظیفهی پیدا کردن عامل جنایت را برعهده میگیرد چراکه حتی با سن کمش میداند سیستم کیفری وقتی قربانی زن بومی باشد، کوتاهی میکند و پرونده هرگز به نتیجه نخواهد رسید. در این اثر آماری حقیقی از تعداد حملاتی که متوجه زنان بومی میشود و همچنین ناکارآمدی عوامل پلیس و مراجع قانونی در حل و پیگیری این حملات در اختیار خواننده قرار میگیرد. همچنین بر چرخهی رفتارهای نامناسب مردان که به خشونت کشیده میشود هم تأکید میشود. با اینکه در سال ۲۰۱۲ این کتاب جایزه ملی کتاب داستانی (National Book Award) را دریافت کرد اما هنوز از حساسیت موضوع آن کاسته نشده.
۹ـ «هرگز ترکم مکن» اثر «کازوئو ایشیگورو» (Never Let Me Go)
- سال انتشار: ۲۰۰۵
- امتیاز گودریدز: ۳.۸ از ۵
کازوئو ایشیگورو که بیشتر به دلیل موفقیت رمان «بازماندههای روز» (The Remains of the Day) که در سال ۱۹۸۹ چاپ شد شناخته شده، در سال ۲۰۰۵ کتاب هرگز ترکم مکن را به چاپ رساند. این کتاب در سال ۲۰۱۰ اقتباس سینمایی خوشساختی داشت که ستارگانی همچون کری مولیگان، اندرو گارفیلد و کیرا نایتلی در آن هنرنمایی کردند. داستان در دنیایی میگذرد که کلون کردن یا شبیهسازی مصنوعی انسانها رایج شده اما این نسخههای شبیهسازی شده در واقع بزرگ شدند تا اهداکنندههای اعضای بدن برای دیگر انسانها باشند و خودشان از حقوق اولیه محروم هستند. علمیـتخیلی تراژدی که لایههای عمیق مالیخولیا را در ارتباطات انسانی و درگیرهای مداوم آنها نشان میدهد. فضای داستان مقایسه و بررسی استعاری است میان ارتباط وضعیت کلونها و طبقات ستمدیده در بریتانیا.
سه شخصیت اصلی در محدودیت زندگی میکنند اما فضاهای بسته موجب نمیشود تجربهی احساسی تمام و کمالی را از سر نگذرانند. هرگز ترکم مکن با این سوال خواننده را مواجه میکند که انسان بودن یعنی چه. از همان ابتدا هم بهنظر میرسد هرگز رهایم نکن به پایانی تراژدی منتهی میشود اما این روند با نثری زیبا و شکلگیری عشق حقیقی میان شخصیتها طی میشود.
۱۰ـ «دختر، زن، دیگر» اثر «برناردین اواریستو» (Girl, Woman, Other)
- سال انتشار: ۲۰۱۹
- امتیاز گودریدز: ۴.۳ از ۵
اینکه کتاب دختر، زن، دیگر اثر برناردین اواریستو موفق شد جایزهی بوکر سال ۲۰۱۹ را کسب کند، مهر تأییدی بر این ادعا بود که این روایت زندگی کسانی که آن را میخوانند را متحول خواهد کرد و از جمله کتابهای خواندنی و محبوب سالهای اخیر بوده. این کتاب در بریتانیا و از دیدگاههایی، بهنوعی در هم تنیدهشده و مرتبط، در طول دههها روایت میشود. همچنین، سریع و روان زمینههای مناسب و شخصیتپردازی لازم را برای موضوع بحثی که بخواهد مطرح کند را میچیند. مورد اشارهشده از مهارت نویسنده است که خواننده را هرگز در دل تغییرات و تحولات و شخصیتها سردرگم نمیکند.
هر شخصیتی در این کتاب هویتی مجزا دارد که طی روایت رشد میکنند و انگار هر کدام قطعهی کوچک و بهخصوصی از داستانی عظیم هستند. دختر، زن، دگر در وهلهی نخست با هیجان و دردی که زنهای سیاهپوست تجربه میکنند را به تصویر میکشد، همچنین به بررسی زندگی زنان در دوران مدرن و مشکلاتی که باید با آن مواجه شوند را نشان میدهد. شخصیتها بارها باید مبارزه کنند، در همین حین رشد میکنند و در نهایت، روایت نمایشی از ارتباطات انسانی قدرتمند و تأثیرات آن بر فرد و جامعه است. از کتابهای خواندنی مدرن که صرفنظر از هویت خواننده و محل زندگی آنها، داستانی جهانی و تکاندهنده را ارائه میکند.
منبع: ScreenRant